احمد بن حماد مروزی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

درباره این راوی بین علمای رجال خلط مبحث شده و ترجمه او با پدرش به هم مخلوط شده است کشی در رجال خود گوید: ابوعلی محمودی فرزند احمد بن حماد گوید: ابوجعفرS برای من نوشتند پدرت درگذشت خداوند از او و شما خشنود گردد، پدر شما نزد ما پسندیده بود و او از حد خود تجاوز نکرد و بر طریقه خود ثابت قدم ماند.

در روایت دیگری کشی از محمودی روایت می‌کند که ابوجعفرS برای پدرم نوشتند وَوُفِّيَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَا كَسَبَتْ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ[۱] و بعد فرمودند: ما در دنیا از همدیگر پراکنده شده‌ایم و هر کدام در شهری زندگی می‌کنیم، هرکس امام خود را دوست داشته باشد با او خواهد بود و اگرچه از وی دور زندگی کند، ولی آخرت جای استقرار است و همه با هم خواهند بود.

علامه حلی گوید: صاحبS به احمد بن حماد مروزی نوشتند پدرت درگذشت، خداوند از او و شما خشنود می‌باشد، حال او در نزد ما پسندیده بود و از حال خود تجاوز نکرد، علامه گوید: از او چیزهای نا پسندی نقل شده که دلالت بر عدم وثاقت او می‌کند و لذا ما به روایات او عمل نمی‌کنیم و در مورد او توقف داریم.

ظاهراً مطالبی که علامه به آن اشاره می‌کند روایاتی است که کشی در رجال خود آورده است، کشی می‌گوید: در کتاب ابوعبدالله شاذانی یافتم که او گفت: از فضل بن شاذان شنیدم می‌فرمود: من با احمد بن حماد که خود را شیعه می‌دانست برخورد کردم، او مطالبی را اظهار کرد که دروغ آن آشکار شد.

در حدیث دیگری آمده که حسن بن حسین گفت: احمد بن حماد مال زیادی را ضبط کرد و آن را برای خود حلال دانست، من در این مورد نامه‌ای برای ابوالحسن نوشتم که در آن از احمد بن حماد شکایت نمودم، امامS در پاسخ من نوشتند: او را از خداوند بترسانید، من هم جریان را به او گفتم ولی سودی نبخشید.

راوی گوید: بار دیگر برای امام نوشتم که جریان را به احمد بن حماد اطلاع دادم، و او گوش نداد ابوالحسنS برای من مرقوم فرمودند: حالا که او از خداوند نمی‌ترسد و مال حرام را تصرف کرده چگونه او را از ما می‌ترسانید، کسی که از خداوند واهمه نداشته باشد از ما هم نخواهد ترسید.[۲]

مباحثه یا ابوالهذیل علاف

ابوعلی مسعودی گوید: پدرم احمد بن حماد می‌‌گفت: به ابوالهذیل علاف گفتم: از شما سؤالی دارم؟ گفت سؤال کنید من از خداوند می‌خواهم ما را از لغزش نگه دارد و توفیق دهد، پرسیدم مگر شما عقیده ندارید که عصمت و توفیق را خداوند فقط با عمل به آدمی عطا می‌کند، پس معنی ادعای تو که می‌گویی عمل می‌کنم و می‌گیرم چیست؟

ابوالهذیل به او گفت: سؤال خود را بگو، احمد گفت: شیخ من می‌گوید: معنی آیه شریفه يَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ[۳] چه می‌باشد؟ ابوالهذیل گفت: او دین ما را کامل گردانید، احمد بن حماد گفت: من از شما مسأله‌ای می‌پرسم که نه در کتاب خداوند و سنت پیامبرa و نه در قول اصحاب آن حضرت می‌باشد.

گفت: آن کدام است، احمد گفت: شیخ من می‌گوید: ده مرد در یک طهر واحد هر کدام به نحوی با زنی نزدیکی کردند، آیا امروز در میان مخلوقات مردم کسی هست که حدود هر یک از آنها را معین کند و به همان اندازه که مرتکب گناه شده‌اند حد خدا را بر آنها جاری کند و آنها را پاک سازد، و کسانی که می‌گویند دین کامل است پاسخ بدهند، ابوالهذیل گفت: مردم دستشان از امام کوتاه شده و دیگر کسی نیست پاسخ این سؤالات را بدهد.

در این جا از طرف ترجمه‌نویسان و مؤلفان کتب رجال ظاهراً اشتباهاتی شده است، در یک روایت ذکر شده که ابوجعفر برای فرزندش مسعودی نوشت که پدرت احمد بن حماد درگذشت و او مردی بود که از حدش تجاوز نکرد و امام درباره‌اش دعا کردند، در روایت دیگری آمده که از او به ابوالحسن شکایت شده است.

اگر مقصود از ابوجعفر در روایت ابن مسعود حضرت جواد باشد که فوت احمد بن حماد را به فرزندش تسلیت می‌دهد، پس شکایت حسن بن حسین به ابوالحسن که حکایت از زنده بودن او می‌کند چه معنی دارد، بنابراین مقصود از ابوالحسن در این روایت باید حضرت رضاS باشد زیرا او از حضرت رضا روایت کرده و زمانش را درک نموده است.[۴]

منابع

پانویس

  1. «پس، آنگاه که آنان را در روزی که تردیدی در (فرا رسیدن) آن نیست گرد آوریم و به هر کس (پاداش) آنچه انجام داده است تمام داده شود و به آنان ستمی نرود چه خواهند کرد؟» سوره آل عمران، آیه ۲۵.
  2. عطاردی قوچانی، عزیزالله، راویان امام رضا در مسند الرضا، ص ۶۴-۶۵.
  3. «امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم» سوره مائده، آیه ۳.
  4. عطاردی قوچانی، عزیزالله، راویان امام رضا در مسند الرضا، ص ۶۵-۶۶.