اسماعیل بن ابی‌الحسن در معارف و سیره رضوی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

این راوی مجهول است و نامی از او در کتب رجال نیست، او از حضرت رضا(ع) فقط یک روایت نقل کرده، او می‌گوید: من با امام رضا(ع) بودم، که ناگهان دست خود را به طرف زمین برد مانند این که می‌خواهد چیزی از آن بیرون بیاورد.

در این هنگام دانه‌های طلائی را در دست آن حضرت دیدم و امام آنها را در دست گرفته بود، و بعد آن طلاها از نظرم محو شد، و چیزی در دست آن حضرت ندیدم، با خود گفتم: کاش امام رضا مقداری از آنها را به من داده بود، در این هنگام حضرت رضا(ع) فرمود: هنوز وقت این که از این طلاها به شما برسد نیامده است.[۱]

منابع

پانویس