اسود بن ابی اسود نهدی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

ابن حجر[۱] براساس برداشت ابن منده، نام و نسب او را اسود بن ابی اسود آورده است. وی ابتدا به نقل از ابن منده و از طریق او از ابن اسود نهدی از پدرش می‌نویسد: وقتی رسول خدا (ص) به سوی غار می‌رفت، انگشتش زخم شد و فرمود:

هَلْ أَنْتِ إِلاَّ إِصْبَعٌ دَمِيتِوَفِي سَبِيلِ اَللَّهِ مَا لَقِيتِ

سپس گوید: ابن منده، اسود را اسود بن ابی الاسود معرفی کرده و این روش او درباره هر کس است که اسم پدرش را نمی‌داند؛ یعنی با استفاده از نام فرزند، برای پدر کنیه می‌سازد، در صورتی که دیگران پیش از او نسبی برایش ذکر نکرده‌اند. ابونعیم[۲] گوید: سند صحیح این گونه است: «اسود بن قیس، از جندب بجلی»، اما ابن اثیر[۳] آن را اشتباه می‌داند و می‌نویسد: جندب بجلی همراه پیامبر به غار نرفت و آن زمان مسلمان هم نبود، مگر اینکه غار را مربوط به هجرت ندانیم. به نظر می‌رسد همانگونه که ابونعیم گفته است، راوی کسی جز اسود بن قیس از جندب بن سفیان بجلی نیست؛ زیرا در منابع روایی، این حدیث تنها از این طریق روایت شده است. اگر کسی مانند بغوی[۴] نیز آن را ذیل نام و به سند ابواسود یا ابن اسود می‌آورد، به ابهام در آن اشاره می‌کند و می‌گوید: غیر این حدیث، چنین سندی را ندیده‌ام.

اما اشکال ابن اثیر که جندب همراه رسول خدا (ص) در غار نبود یا اصلاً مسلمان نشده بود، چنین حل می‌شود که در بسیاری از منابع، سخنی از غار نیست، بلکه قراینی وجود دارد که صدمه دیدن انگشت آن حضرت در مدینه اتفاق افتاده است. چنان که ابن سعد[۵] از اسود بن قیس نقل می‌کند که جندب بن سفیان گفت: شاخه درخت خرمایی انگشت رسول الله (ص) را زخمی کرد و فرمود: «چیزی نیست جز انگشتی خونین، و آنچه برسد در راه خداست». ذکر شاخه نخل در این روایت، می‌تواند اشاره به مدینه باشد. برخی منابع این جریان را مربوط به یکی از جنگ‌ها دانسته‌اند[۶].

ابن حجر[۷] مدخلی هم به ابواسود نهدی اختصاص داده، می‌نویسد: باوردی او را از صحابه دانسته و شعر

هَلْ أَنْتِ إِلاَّ إِصْبَعٌ دَمِيتِوَفِي سَبِيلِ اَللَّهِ مَا لَقِيتِ

را از رسول خدا (ص) نقل کرده است. ابن حجر اضافه می‌کند که این سند درست نیست. چنان که ابن عبدالبر[۸] ذیل عنوان ابواسود بهزی، همان مطالب را آورده و از اسود بن ابی اسود نامی نمی‌برد. دیگر صحابه‌نگاران مدخلی به ابو اسود اختصاص نداده‌اند.

نکات دیگری که در این باره قابل توجه است اینکه:

  1. در برخی گزارش‌ها این شعر مربوط به رسول خدا (ص) دانسته نشده است؛ به ویژه که اصل تکلم آن حضرت به کلام منظوم با تردید روبه روست. جصاص[۹] می‌نویسد: روایت صحیحی که نشان دهد آن حضرت شعری خوانده باشد در دست نیست. وی سپس به شعر یاد شده اشاره می‌کند و می‌گوید: گوینده آن یکی از صحابه است. ابن عساکر[۱۰] این جمله را رجزی از عبدالله بن رواحه در جنگ موته، و ابن عاصم[۱۱] آن را مربوط به ابوبکر در غار، و عبدالرزاق صنعانی[۱۲] آن را مربوط به ولید بن مغیره می‌دانند.
  2. اسود بن قیس، عبدی است و احتمال تصحیف آن به نهدی بعید نیست.
  3. ابن سعد[۱۳] از شخص دیگری به نام ابو السوداء نهدی در طبقه سوم تابعین یاد کرده است، اما ارتباطی با آن حدیث ندارد.

در مجموع می‌‌توان نتیجه گرفت که آنچه ابن حجر و برخی دیگر به عنوان اسود یا ابن اسود آورده‌اند، صحابی بودنش ثابت نیست و حدیثی که از او نقل می‌شود، در منابع، به نام اسود بن قیس است.[۱۴]

منابع

پانویس

  1. ابن حجر، ج۱، ص۲۲۰.
  2. ابونعیم، ج۱، ص۲۷۴.
  3. ابن اثیر، ج۱، ص۲۲۲.
  4. یغوی، ج۱، ص۱۷۸.
  5. ابن سعد، ج۱، ص۳۶۰.
  6. برای نمونه ر. ک: بخاری، ج۳، ص۲۰۴.
  7. ابن حجر، ج۷، ص۱۳.
  8. ابن عبدالبر، ج۴، ص۱۶۰.
  9. جصاص، ج۳، ص۴۹۳.
  10. ابن عساکر، ج۲۸، ص۱۲۶.
  11. ابن عاصم، ص۹۵.
  12. صنعانی، ج۲، ص۴۴۷.
  13. ابن سعد، ج۶، ص۳۱۹.
  14. صادقی، مصطفی، مقاله «اسود بن ابی اسود نهدی»، دانشنامه سیره نبوی ج۲، ص:۶۲-۶۳.