جبر مولی عامر حضرمی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(تغییرمسیر از بجیر بن عبد حضرمی)

آشنایی اجمالی

در نام وی و انتساب او به شخص یا قبیله‌ای مشخص اختلاف است. نام وی را با اختلاف «بسیار»، «جبر»، «جابر»، «خیر»، «حبر»، «جبیر»، «بسار»، «خبر»، «حمیر»، «یسار»، «بلعام»، «مقیس»، «مقیص»، «یعیش»، «ابوفکیهه»، «عائش»، «عابس»، «عداس»، «ابومیسره»، «ابوالیسر»، «بحنس» و «یحنس» آورده‌اند[۱]، که برخی موارد آن کنیه و پاره‌ای موارد ناشی از تصحیف و در مواردی احتمال اشتباه وجود دارد. او را با عبارات گوناگونی چون «غلام حضرمی»، «عبد بنی بیاضه حضرمی»[۲]، «عبد بنی الحضرمی»[۳]، «عبدة بن الحضرمی»[۴]، «عبدالله بن حضرمی»[۵]، «غلام بنی المغیره»[۶]، «غلام قریش»[۷]، «غلام بنی عامر بن لؤی»[۸]، غلام حویطب بن عبدالعزی[۹]، «غلام ابن حضرمی» [۱۰]، مولای عامر بن حضرمی، یا مولای بنی عبد الدار[۱۱]، غلام فاکة بن مغیره[۱۲] و مولای علاء بن حضرمی[۱۳] معرفی کرده‌اند که برخی از این موارد نیز دچار تصحیف یا اشتباه شده و برخی از این تیره یا قبیله‌ها با هم تداخل یا اشتراک دارند و در اصل مصداق این عناوین نمی‌تواند بیش از یک نفر باشد. به هر حال، براساس برخی گزارش‌های تاریخی، او یهودی بود و در مکه می‌زیست. هنگامی که شنید رسول خدا (ص) سوره یوسف را می‌خواند، اسلام آورد، ولی اسلام خود را پنهان کرد تا آنکه اربابان او آگاه شدند و شکنجه‌اش کردند. پس از فتح مکه وی از آنچه بر او گذشته بود نزد رسول خدا (ص) شکایت کرد. آن حضرت بهای او را پرداخت و او خود را آزاد نمود. وی ثروتمند شد و با زنی با شرافت از بنی عامر ازدواج کرد[۱۴]. برخی گفته‌اند او پس از شکنجه شدن دوباره یهودی شد[۱۵]. البته بیشتر منابع، او را نصرانی[۱۶] و برخی اهل عین التمر دانسته[۱۷]، گفته‌اند شغل او آهنگری بود[۱۸] و شمشیر می‌ساخت یا شمشیر را صیقل می‌داد[۱۹]. مولایش عامر حضرمی او را به کفر واداشت، سپس عامر اسلام آورد و به همراه عامر هجرت کرد[۲۰]. گفته‌اند او اسلام آورد و نیکو مسلمانی بود[۲۱]. به اعتقاد برخی مفسران، آیه إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ[۲۲]. درباره وی و برخی صحابه نازل شده است[۲۳]. براساس خبری دیگر، رسول خدا (ص) در مکه در مواقع بسیاری به مروه می‌رفت و نزد این غلام حضرمی می‌نشست بدین سبب، به ایشان تهمت زدند مطالبی را از این غلام نصرانی فرا گرفته است. از این رو، آیه وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّمَا يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسَانُ الَّذِي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌّ وَهَذَا لِسَانٌ عَرَبِيٌّ مُبِينٌ[۲۴]. نازل شد و با طرح این موضوع که زبان این غلام، اعجمی (غیر عربی) است، در حالی که قرآن به زبان عربی نازل می‌شود، توطئه مخالفان را خنثی کرد[۲۵]. منابع گوناگون، شأن نزول آیه یاد شده را درباره نام‌های متعددی آورده‌اند که از آنان یاد کردیم. بنابراین، یا مصداق این نام‌ها یکی است، اما به گونه‌های مختلف آمده است، یا شأن نزول این آیه را باید درباره افراد متعددی دانست، چنان که برخی منابع بدان اشاره کرده‌اند[۲۶]. به هر حال صحابه‌نگاران برای تعدادی از نام‌های یاد شده، مدخل‌های مستقلی آورده و ارتباطی بین آنان برقرار نکرده‌اند، اما جز همین خبر درباره آنان اطلاعی در دست نیست. برخی منابع، مصداق این شخص عجم را سلمان فارسی دانسته‌اند [۲۷] که با توجه به آنکه سلمان در مدینه مسلمان شده و این آیه در مکه نازل گردیده، این احتمال درست به نظر نمی‌رسد[۲۸].[۲۹]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ر. ک: منقری، نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ص۳۴۵؛ طبری، تاریخ طبری، ج۷، ص۳۵۵؛ ثعالبی، عبدالرحمان بن محمد، تفسیر الثعالبی، ج۳، ص۴۴۲؛ طبرسی، ابو علی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۶، ص۲۰۰ و ج۷، ص۲۸۱؛ ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۴۶؛ ابن جوزی، ابوالفرج، زاد المسیر، ج۴، ص۳۶۰ و ۳۶۲؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۵، ص۴۹۱؛ قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، ج۱۰، ص۱۷۸؛ ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۵۶۲ و ج۳، ص۴۶۹؛ سیوطی، ج۴، ص۱۳۱؛ طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۲، ص۳۵۲.
  2. طبری، تاریخ طبری، ج۱۴، ص۲۳۳.
  3. قرطبی، ج۱۰، ص۱۷۷.
  4. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۲، ص۳۵۱.
  5. نحاس، ابو جعفر، معانی القرآن، ج۴، ص۱۰۷.
  6. ابن حجر، الاصابه، ج۶، ص۵۴۱.
  7. ابن کثیر، ابوالفداء اسماعیل، تفسیر القرآن العظیم، ج۲، ص۶۰۸.
  8. ثوری، سفیان، تفسیر، ص۱۶۷.
  9. طبرسی، جوامع، ج۲، ص۳۴۸.
  10. ابن جوزی، ابوالفرج، زاد المسیر، ج۴، ص۳۶۲.
  11. ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۵۶۲.
  12. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، ج۱۰، ص۱۷۷.
  13. طبرسی، جوامع، ج۲، ص۶۴۱.
  14. ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۵۶۲
  15. ابن جوزی، ابوالفرج، زاد المسیر، ج۴، ص۳۶۲.
  16. مجاهد، ابوالحجاج مجاهد بن جبر، تفسیر مجاهد، ج۱، ص۳۵۲؛ طبری، تاریخ طبری، ج۱۴، ص۲۳۳.
  17. مجاهد، ابوالحجاج مجاهد بن جبر، تفسیر مجاهد، ج۱، ص۳۵۲.
  18. ابن جوزی، ابوالفرج، زاد المسیر، ج۴، ص۳۶۰.
  19. مجاهد، ابوالحجاج مجاهد بن جبر، تفسیر مجاهد، ج۱، ص۳۵۲؛ طبرسی، مجمع، ج۶، ص۲۰۰.
  20. ابن حجر، الاصابه، ج۳، ص۴۶۹.
  21. طوسی، محمد بن حسن، التبیان، ج۶، ص۴۲۷.
  22. «نه آن کسان که وادار (به اظهار کفر) شده‌اند و دلشان به ایمان گرم است» سوره نحل، آیه ۱۰۶.
  23. ر. ک: طبری، تاریخ طبری، ج۱۴، ص۳۳۳.
  24. «و خوب می‌دانیم که آنان می‌گویند: جز این نیست که بشری به او آموزش می‌دهد؛ (چنین نیست، زیرا) زبان آن کس که (قرآن را) به او می‌بندند غیر عربی است و این (قرآن به) زبان عربی روشنی است» سوره نحل، آیه ۱۰۳.
  25. ابن هشام، السیرة النبویة، ج۱، ص۲۶۴؛ طبری، تاریخ طبری، ج۱۴، ص۲۳۲؛ حاکم، المستدرک، ج۲، ص۳۵۷؛ قاضی عیاض، ابوالفضل، الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج۱، ص۳۵۱.
  26. ر. ک: مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۱۷، ص۱۹۳.
  27. ر. ک: طبری، تاریخ طبری، ج۱۴، ص۲۳۴؛ طبرسی، جوامع، ج۲، ص۳۴۹؛ ابن جوزی، ابوالفرج، زاد المسیر، ج۴، ص۳۶۰.
  28. ر. ک: ابن جوزی، ابوالفرج، زاد المسیر، ج۴، ص۳۶۰؛ قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، ج۱۰، ص۱۷۷.
  29. خانجانی، قاسم، مقاله «جبر مولی عامر حضرمی»، دانشنامه سیره نبوی ج۲، ص ۳۶۳ - ۳۶۴.