بحث:اصهب و ابقع کیستند و چه ارتباطی با خروج سفیانی دارند؟ (پرسش)
Page contents not supported in other languages.
از امامتپدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
پاسخ تفصیلی
چیستی اصهب و ابقع و ارتباط آنها با خروج سفیانی
اصهب در لغت[۱] به معناى شتر سرخمو، شتر سفیدى که با سرخى آمیخته، و نام چشمهاى میان بصره و بحرین و به معناى دشمن است و به رومیان نیز از جهت رنگ چهره و دشمنى با اسلام گفته میشود.[۲]
ابقع نیز در لغت[۳] یعنی هر شیء سیاه و سفید، به خصوص به کلاغ سیاهی که با سفیدی آمیخته باشد و به هر شخص پلید و به ابرص و شورهزار و کسی که لباس وصلهدار و رنگارنگ بپوشد، گفته میشود.[۴] مراد از "ابقع" مردى سياه و سفيد است كه از دو جنس مختلف، و از نطفه مرد و زنى كه نژاد مختلف دارند و يكى سياه چهره و گندمگون و از عرب، و ديگرى سفيدپوست و از نژاد غير عرب است متولّد شده، و اصالتا شامى و مردى سرسپرده و نوكر اجنبى و از پست فطرتترين مردمان و مسيحى مرام، يا صهيونيست و يهودى مسلك است.[۵] ممکن است مراد از ابقع همان "افلق" باشد چرا كه "افلق" نيز (شامى) و پدرش از اهل "سوريه" و مادرش (فرنگى) و از اهل فرانسه و "پاريس" است و شايد بتوان گفت: مقصود از ابقع و اصهب و "ابرص" و "ابلق"، همان "افلق يهودى" است.[۶]
"اصهب" و "ابقع" دو رهبر مخالف سفیانى هستند که سفیانى بر آنها پیروز شده و بر منطقه تسلط مىیابد. روایات بسیارى حاکى از درگیرى بزرگ سفیانى با آنان در قرقیسیا، واقع در مرز سوریه، عراق و ترکیه است. این نبرد از جنگهاى بزرگ است که از پیش وعده داده شده، و انگیزه آن درگیرى و کشمکش بر سر گنجى است که در مجراى نهر فرات و یا نزدیک آن کشف مىشود.[۷] خروج ابقع در مصر و به دنبال دیده شدن ستاره دنبالهدار و کسوف خورشید و خسوف ماه خواهد بود و همه اینها نزدیکی ظهور روی خواهد داد.[۸] و اصهب کافر قیام نمىکند، جز به هنگام شدت یافتن فتنهها و کثرت حوادث و فجایع.[۹] در سه روايت، ابقع،[۱۰] و در روايتى، اصهب از مخالفان سفيانى برشمرده شدهاند كه همگى در جنگ با سفيانى شكست خواهند خورد.[۱۱]
اصهب و ابقع در روایات
برخی از روایاتی که در مورد اصهب و ابقع آمده، عبارتند از:
امام باقر فرمودند:[۱۲] «از شر اصهب ابرص پرهیز کن. پرسیدند: اصهب کیست؟ فرمود: ابرص. پس فرمود: از شر سفیانى نیز پرهیز کن و از شرّ آن عدّه از آل محمد که شذوذ دارند برحذر باش.»[۱۳] در این حدیث، اصهب و ابقع یک نفر معرفى شده است. در این حدیث به شیعیان امر شده تحت تأثیر تبلیغات اصهب و ابقع و سفیانى و شواذّ آل محمد قرار نگیرند و به سودشان شمشیر نزنند.[۱۴] منظور از شواذّ آل محمد افراد تکرو، کجرو، و فرصتطلبى هستند که از جهت نسبت به اهل بیت (علیهم السلام) منسوبند ولى براى به دست آوردن حکومت به ادّعاهاى دروغین متوسّل میشوند تا بدین وسیله افراد مذهبى و با حرارت را به طرف خود جذب کنند.[۱۵]
همچنین حضرت فرمودند:[۱۶] «فَأَوَّلُ أَرْضٍ تَخْرَبُ اَلشَّامُ ثُمَّ يَخْتَلِفُونَ عَلَى ثَلاَثِ رَايَاتٍ رَايَةِ اَلْأَصْهَبِ وَ رَايَةِ اَلْأَشْهَبِ وَ رَايَةِ اَلسُّفْيَانِيِّ فَيَلْتَقِي اَلسُّفْيَانِيُّ بِالْأَبْقَعِ فَيَقْتَتِلُونَ وَ يَقْتُلُهُ اَلسُّفْيَانِيُّ وَ مَنْ مَعَهُ وَ يَقْتُلُ اَلْأَصْهَبَ.»[۱۷] به جز این روايت که معتبر است و از درگيرى سفیانی با ابقع و اصهب گزارش میدهد، ساير روايات علاوه بر اينكه خبر واحدند، اسناد معتبرى نيز ندارند. بنابراين، به محتواى آنها نمیتوان اطمينان كرد.[۱۸]
در روایتی آمده:[۱۹] «إذا هلک علج بالشّام .. فاذا قام العلج الأصهب و عسر علیه القلب، لم یلبث حتّى یقتل. فهناک الملک إلى التّرک .. و یحلّ بالشّام الغلاء، و تکثر الوقائع، و تقوم الحرب على قدم و ساق.»[۲۰] منظور از مرکز، همان دمشق است که «اصهب کافر» در آنجا هلاک میشود[۲۱] و آن هنگامى است که یهود از استیلا بر شام ناتوان میشود و رهبرشان در آنجا و یا در اثناى جنگ با آنها کشته میشود. آنگاه حکومت ظاهرى به بیگانگانى میرسد که کشورهاى عربى و اسلامى را به ضعف میکشند و منابع زیرزمینى و ثروتهاى روى زمین آنها را به یغما میبرند.[۲۲]
امیر المؤمنین(علیه السلام) نیز در این باره فرمودند:[۲۳] «فإن کان کذلک، أقبلت علیهم فتن لا قبل لهم بها!. ألا و إنّ أوّلها الهجرىّ، و العطرفىّ، و الرّقطىّ، و آخرها السّفیانىّ و الشّامىّ.»[۲۴] از این حدیث استفاده میشود "هجرى" همان یمانى است و "رقطى" کسی است که جامه رنگین بپوشد که طبعا با ابقع منطبق میشود،[۲۵] و "عطرفى" رمز شورش گرى است که نمیتوان دربارهاش به طور جزم سخن گفت و در برخى روایات «قطرفى» آمده است.[۲۶]
امام صادق(علیه السلام) فرمودند:[۲۷] «و إنَّ أهل الشّام يَخْتَلِفُونَ عِنْدَ ذَلِکَ عَلَى ثَلاَثِ رَايَاتٍ رَايَةِ اَلْأَصْهَبِ وَ رَايَةِ اَلْأَبْقَعِ وَ رَايَةِ اَلسُّفْيَانِيِّ.»[۲۸] این حدیث به روشنى دلالت میکند که خروج اصهب و ابقع با خروج سفیانى هم زمان است و طبعا مقارن ظهور حضرت بقیّة اللّه و از نشانههاى قرب ظهور خواهد بود، بدون تردید مدّت سفیانى از روزی که خروج کرده تا روزی که نام و نشانى از او باقى نباشد از چهارده ماه تجاوز نمیکند.[۲۹]
امام رضا فرمودند:[۳۰] «مِن عَلاماتِه أن یکونَ خَراب الشّام حین التقاء الرَايَاتٍ الثَلاَثِ فیها: اَلْأَبْقَعُ، و اَلْأَصْهَبُ، و اَلسُّفْيَانِيَّ.»[۳۱]
در روایتی آمده است:[۳۲] «إِذَا دَارَتْ رَحَا بَنِي اَلْعَبَّاسِ، وَ رَبَطَ أَصْحَابُ اَلرَّايَاتِ اَلسُّودِ خُيُولَهُمْ بِزِيْتُونِ اَلشَّامِ، وَ يُهْلِکُ اَللَّهُ لَهُمُ اَلْأَصْهَبَ وَ يَقْتُلُهُ وَ عَامَّةَ أَهْلِ بَيْتِهِ عَلَى أَيْدِيهِمْ ... وَ يَجْلِسُ اِبْنُ آکِلَةِ اَلْأَکْبَادِ عَلَى مِنْبَرِ دِمَشْقَ.» در این حدیث به صراحت از پیروزى سپاه سفیانى بر سپاه اصهب خبر داده شده است و این بعد از جنگ هائى است که در عراق روى میدهد.[۳۳]
پانویس
با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل میشوید:
↑نعمانى، محمد بن ابراهیم، الغيبة، ص۳۹۱، ب۱۴، ح۶۷؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۵۲، ص۲۳۷؛ بشارة الاسلام، ص۱۰۲؛ الامام المهدى، ص۲۲۴؛ «نخستین سرزمینى که در آن شورش و کشتار میشود سرزمین شام است که سه لشکر در آن با یک دیگر نبرد میکنند: اصهب؛ ابقع؛ سفیانى. این سه لشکر با یک دیگر میجنگند، پس سفیانى با ابقع درگیر میشود و او را با همه سپاهیانش میکشد، سپس اصهب را نیز از پاى درمیآورد.»
↑ر.ک. سلیمان، کامل، روزگار رهایی، ج۲، ص۹۹۲ ـ ۹۹۶؛ آیتی، نصرتالله، سفیانی از ظهور تا افول، ص۲۳۴ ـ ۲۳۶
↑ر.ک. آیتی، نصرتالله، سفیانی از ظهور تا افول، ص۲۳۴ ـ ۲۳۶
↑الزام النّاصب، ص۲۰۴؛ «هنگامى که کافرى در شام به هلاکت برسد، اصهب کافر قیام میکند و تسخیر مرکز (شام) بر او سخت میشود و طولى نمیکشد که او نیز کشته میشود و حکومت به اتراک میرسد و در شام گرانى پدید آید و رویدادها پشت سر هم روى میدهد و در هر قدمى جنگ برپا میشود.»
↑لسان العرب؛ اقرب الموارد؛ مجمع البحرین؛ «اصهب در لغت به معناى شتر سرخمو، شتر سفیدى که با سرخى آمیخته، و نام چشمهاى در میان بصره و بحرین و به معناى دشمن است و به رومیان نیز از جهت رنگ چهره و دشمنى با اسلام گفته میشود.»
↑المهدى، ص۱۹۴؛ الزام النّاصب، ص۱۹۵؛ بشارة الاسلام، ص۷۸؛ «چون این حوادث روى دهد، فتنههایى بر آن ها روى میدهد که هرگز یاراى مقابله با آن را ندارند، آگاه باشید که سرآغاز آن ها فتنههاى هجرى، عطرفى، رقطى، و آخر آن ها فتنههاى سفیانى و شامى است.»
↑لسان العرب؛ اقرب الموارد؛ «ابقع در لغت به ابلق یعنى هر شیئ سیاه و سفید و به خصوص به کلاغ سیاهى که با سفیدى آمیخته باشد و به هر شخص پلید و به ابرص و شورهزار و کسی که لباس وصلهدار و رنگارنگ بپوشد گفته میشود.»
↑شیخ مفید، ارشاد، ص۳۳۸؛ المهدى، ص۱۹۶؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۵۲، ص۲۱۲، ۲۲۲، ۲۳۷؛ «در آن هنگام سه پرچم در شام به اهتزاز در میآید که پرچمهاى سفیانى، اصهب و ابقع است و مردم شام زیر این سه پرچم نبرد میکنند.»
↑نعمانی، محمد بن ابراهیم، غیبت، ص۱۳۳؛ اعلام الورى، ص۴۲۸؛ الزام النّاصب، ص۱۸۴؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۵۲، ص۲۳۷؛ بشارة الاسلام، ص۹۴، ۱۷۵، ۱۹۲؛ الامام المهدى، ص۲۳۳؛ «از نشانههاى ظهور آن حضرت ویرانى شام به هنگام برخورد سه لشگر در زیر پرچمهاى سفیانى و اصهب و ابقع است.»
↑الحاوى للفتاوى، ج۲، ص۱۴۱؛ «هنگامى که آسیاب بنى عبّاس بچرخد و پرچمداران، پرچمهاى خود را بر زیتون هاى شام بیاویزند، خداوند اصهب را هلاک میکند و همه سپاهیانش را به دست آن ها نابود میسازد و آن گاه پسر هند جگر خواره بر فراز منبر دمشق مینشیند.»