بحث:حقیقت علم معصوم چیست؟ (پرسش)
موسی حایری احقاقی
کتاب احقاق الحق در رد اتھام و رفع ابھام مقاله یازدھم
بھترين قول ھا و صحیح ترين آن ھا اين است كه در تعريف علم بگوئیم: عبارت است از حضور معلوم، در نزد عالم، و معلوم از ھر نوعي و از ھر قبیل بوده باشد علم نیز با ھمان اسم نامیده مي شود، اگر از اسرار و پنھاني ھا باشد علم غیبي نام دارد، و اگر به وسیله ي حواس ظاھري درك شود، علم ظاھري نام دارد، اگر با اسباب ظاھري درك شود علم كسبي است، و در غیر اين صورت لدنّي، اگر معلوم درباره ي خداي تعالي باشد علم الھي است، و اگر درباره ي خلق باشد علم خلقي است، اگر مربوط به صورت باشد علم صوري، و اگر به معني مربوط شود علم معني نام دارد. اگر علم، مجرد از صورت و معني باشد، مانند ادراكات فؤاد، علم حقیقي است. گرچه علم، با نام معلوم خود، نامیده مي شود اما تعددي در آن وجود ندارد مگر به اعتبار معلوم و اختلاف آن، كه به اسم متعلق خود نامیده مي شود. چنان كه گفتیم علم، حضور معلوم است در نزد عالم.« مي گوئیم: »
- فرقي بین علم و معلوم نیست مگر به اعتبار حضور و حاضر.
- علم به وجود معلوم قائم است نه به وجود عالم، مثل ضرب كه به مضروب قائم است نه به ضارب.
- علم عین معلوم است، پس حضور معلوم در نزد تو، عین علم تست با خودش به خودش و نه باچیز ديگر. زيرا اگر علم تو به يك شیئي، با خود ھمان شیئي نباشد ناگزير بايد با ذات تو يا با فعل تو بوده باشد، كه به وضوح ھر دو باطلند. زيرا اگر با ذات خود عالم با شي، لازم مي شود ھمیشه به آن عالم باشي، چون از صفات ذاتیه ي تو مي باشد، و اگر با فعل خود عالم باشي، لازم مي آيد بتواني وقتي نزد تست و آن را مي بیني اگر بخواھي عالم نشوي. زيرا فعل از امور اختیاري تو مي باشد، و اين نیز باطل است چون به محض اين كه نزد تو حاضر شد و آن را ديدي، بدون ھیچ وقفه اي آن را مي داني، و علم تو به ھیچ چیزي بستگي ندارد پس ثابت شد كه علم به يك چیز با خود ھمان چیز است، يعني با حضور آن شیئي و نه با چیز ديگر. چنان كه در مقاله ي ھفتم تفصیل داديم و مي توانیم به آن جا مراجعه كنیم.
- شیئي معلوم، يا عین شیئ خارجي است يا صورت آن شیئ، كه در ذھن ما نقش مي بندد. اگر عین شیئ خارجي باشد، علم ما به آن به اين خواھد بود كه عین آن نزد ما حاضر باشد، و حاضر بودن عین آن در نزد ما، عین علم ما به آن خواھد بود. و اگر معلوم، صورت شیئ باشد، علم ما به آن، حضور صورت آن در نزد ما خواھد بود، كه در ذھن ما حین حضور آن نقش بسته است نه عین خارجي آن. زيرا پس از ِ غیبت ِ عین خارجي ( مثلاً زيد )، حالاتي مثل مرض، مرگ، خواب، ايستادن، نشستن و غیره عارض آن مي شود كه ما از آن ھا مطلع نمي شويم و آن ھا را نمي دانیم، اگر معلوم ما عین خارجي باشد، واجب مي شود به آن حالات علم پیدا كنیم.
براي اين كه علم با معلوم تطبیق مي كند، و ما مي دانیم كه علم ما به او با ھمین صورتي است كه در ذھن از او داريم، و او را با آن صورت ديده ايم كه در حضور ما بود، و نه با غیر آن، اين صورت كه نزد ما است قطعاً تغییر نمي يابد، پس ظاھر شد كه معلوم، خواه عین خارجي باشد، و خواه صورت نقش بسته، فرقي نكرده بنابراين علم، عبارت است از حضور معلوم در نزد عالم. و روشن گرديد كساني كه علم را به حضوري و حصولي تقسیم كرده اند خیلي از مطلب دور شده اند، و از بديھیات غفلت كرده اند، زيرا در تعريف حصولي گفته اند صورتي است كه در ذھن حاصل شده است. و ما ھم گفتیم كه علم ھمان صورتي است كه در ذھن حاصل شده وقتي كه با حضور خودش در ذھن ظاھر شده است. و گفته اند علم حضوري، حضور عین خارجي در نزد تو مي باشد ما ھم مي گوئیم حضور خارجي و حصول آن در نزد تو، پس فرقي در بین اين دو نیست مگر اين كه بین علم و معلوم فرقي بگذاريم، و بگوئیم كه علم صورت ذھني است، و معلوم عین خارجي. و اين تعريف چنان كه گفتیم نادرست است زيرا گفتیم كه معلوم، درنبودن عین خارجي ھمان تصويري است كه در ذھن نقش بسته است، به ھمان صورتي كه با او روبرو شده بوديم و نه غیر آن، بنابراين فرق گذاشتن بین آن ھا از جھت حضور عین خارجي در نزد عالم و حصول صورت آن در ذھن او، فرقي است كه ثمره و حاصلي ندارد.
زيرا خواه معلوم عین خارجي باشد و خواه صورت ذھني مي توان گفت كه در نزد عالم حاصل است، پس تغییر دادن عبارت نمي تواند سبب فرق، و باعث نزاع گردد، و قیل و قال را زياد كند، چنان كه مرحوم فاضل اين نزاع را علم كرده است.
خلاصه وقتي ظاھر و آشكار شد كه علم عبارت است از حضور معلوم در نزد عالم، در ادامه ي بحث مي گوئیم: علم ائمه علیھم السلام به اشیاء گرچه راه ھاي گوناگوني دارد مانند گزارش فرشتگان، علم جفر، مصحف حضرت فاطمه، علم نجوم، و غیر آن ھا كه در اخبار صحیح اشاره شده است. الا اين كه افضل و قدرتمندترين راه در علم آن ھا به طريق حضور اشیاء در پیشگاه ايشان و به نوع احاطه مي باشد.