بحث:شریعت پیامبر
در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل شریعت پیامبر (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
محمد بیابانی اسکوئی
ماهيّت شريعت
- مهمترين هدف بعثت پيامبران الهى اين است كه بشر به واسطه آنان به هدفى كه خداوند متعال از خلقت او دارد، برسد. روشن است كه هدف از خلقت انسان عبادت و معرفت و تقرّب به خداوند سبحان است. عبادت به معناى خضوع و خشوع و فروتنى در مقابل آفريدگار و اطاعت از فرمانهاى حقّ و پرهيز از امورى است كه موجب خشم و غضب او مىگردد. به همين جهت است كه خداوند متعال دين همه انبياى الهى را «اسلام» مىداند. چرا كه اسلام به معناى تسليم و سر فرود آوردن در مقابل عظمت خداوند متعال و اطاعت از فرمودههاى اوست. و معلوم است كسى كه در مقابل عظمت خداوند متعال سر فرود نياورد و از دستورهاى الهى فرمان نبرد در مقابل خداى سبحان تسليم نيست.
- بدين ترتيب روشن مىشود كه حقيقت شريعت، عبارت است از تمام آنچه پيامبران الهى از ناحيه خداوند متعال براى رسيدن به اين هدف براى بشر آوردهاند. خداوند متعال دين پيامبر اسلام و شريعت او را در واقع همان مىداند كه به حضرت نوح، ابراهيم، و موسى و عيسى : توصيه شده است. شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ ما وَصّى بِهِ نُوحاً وَالَّذِي أَوْحَيْنا إِلَيْکَ وَما وَصَّيْنا بِهِ إِبْراهِـيمَ وَمُوسى وَعِـيسى أَنْ أَقِـيمُوا آلدِّينَ وَلا تَتَفَرَّقُوا فِـيهِ. (براى شما از دين راه باز كرد آنچه را كه به نوح وصيّت كرد. و آنچه به تووحى كرديم و به ابراهيم و موسى و عيسى وصيّت كرديم اين بود كه دين را بپا داريد و در آن اختلاف نكنيد).
- دين و شريعت راه رسيدن به كمال انسانى است. به همين جهت خداوند متعال از آن با عنوان شريعت و منهاج ياد مىكند. زيرا شريعت راهى است براى رسيدن به آب؛ و منهاج راه روشن و آشكارى است كه كسى در آن گم نمىشود. لِكُلٍّ جَعَلْنا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهاجاً. (براى هر كدام از شما شريعه و راهى قرار داديم).
حدود قلمرو شريعت
- معلوم شد «شريعت» مجموع معارف و دستورها و قوانين الهى است كه پيامبران براى رساندن بشر به هدف نهايى خلقت او، آوردهاند. بديهى است شريعت اسلام نيز عبارت است از مجموع آنچه در قرآن كريم و احاديث پيامبر اكرم ۹ و اوصياى معصوم به دست ما رسيده است.
- البتّه منظور از حديث نيز معناى گسترده آن ـ قول وفعل و تقرير معصوم ـ است و ما مىتوانيم مسائل دينى ـ و آنچه به حوزه دين مربوط است ـ را از سيره عملى آنان استنباط و استخراج كنيم.
- ممكن است اين جا سؤالى طرح شود. و آن اينكه با توجّه به اينكه پيامبر و امامان معصوم : مانند ساير انسانهاى عادى زندگى كرده، و در كنار آن مسئوليّت و رهبرى دينى مردم را هم بر عهده داشتند؛ با وجود اين، آيا همه كارها و گفتارهاى آنان ملاك و مناط دين و شريعت تلقّى مىشود؛ يا بايد تفكيك نمود و آنچه مربوط به مسئوليّت الهى آنها است، از دين محسوب كرد؟ جواب: چون پيامبران و امامان معصوم اند و از هواى نفس سخنى نمىگويند و كارى نمىكنند؛ بنابراين هيچ گفتار و كردارى از آنها صادر نمىشود جز اينكه براى ديگران حجّت بوده و از دين الهى به شمار مىآيد.
- بدين ترتيب روشن مىشود قلمرو دين تمام اعمال و رفتار فردى و اجتماعى، عبادى و غير عبادى، سياسى و حكومتى را دربر گرفته و در مورد همه آنها وظيفه انسان را به خوبى بيان كرده است. به همين جهت خداوند متعال از قرآن به عنوان «تبيان» (= روشنگر) همه امور ياد مىكند. وَنَزَّلْنا عَلَيْکَ الكِتابَ تِـبْياناً لِكُلِّ شَيءٍ. (كتاب را براى تو بيان و توضيح هر چيزى نازل كرديم).
- امام صادق ۷ در بيان دين مىگويد: دين را حدودى مانند حدود خانه من است. إِنَّ لِلدِّينِ حَدّاً كَحُدُودِ بَيْتِي هَذَا وَ أَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَى جِدَارٍ فِيهِ. (دين را حدّى مانند حدود اين خانه من هست و به دست خويش به ديوار خانه اشاره كرد).
- در حديثى ديگر مىگويد: چيزى نيست كه مردم به آن احتياج داشته باشند و حكمى از خدا و رسول درباره آن نيامده باشد. مَا مِنْ شَيْءٍ يَحْتَاجُ إِلَيْهِ وُلْدُ آدَمَ إِلَّا وَ قَدْ خَرَجَتْ فِيهِ السُّنَّةُ مِنَ اللَّهِ وَ مِنْ رَسُولِه. (همه آنچه فرزند آدم به آن نياز دارد سنّت در آن از خدا واز رسول وارد شده است).
- در حديثى ديگر آمده است كه مردى در مكّه به محضر امام باقر ۷ شرفياب شد و عرض كرد: شما گمان مىكنيد كه چيزى نيست جز اينكه آن را حدّى هست؟ حضرت تصديق كرد و فرمود : إِنَّهُ لَيْسَ شَيْءٌ مِمَّا خَلَقَ اللَّهُ صَغِيراً وَ كَبِيراً إِلَّا وَ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لَهُ حَدّاً إِذَا جُوِّزَ بِهِ ذَلِکَ الْحَدُّ فَقَدْ تُعُدِّيَ حَدُّ اللَّهِ فِيه. (هيچ مخلوق كوچك و بزرگ خدانيست مگر اينكه خداوند براى آن حدّى قرار داده است هر گاه از آن تجاوز شود حدّ الهى در آن، مورد تجاوز قرار گرفته است).
- سپس آن شخص از حدّ سفرهاى كه باز شده بود، پرسيد. حضرت حدّ آن را بيان داشت. و بعد از حدّ كوزهاى كه از آن آب مىنوشيدند، پرسيد و حضرت حدّ آن را نيز بيان فرمود. فقال: فَمَا حَدُّ مَائِدَتِکَ هَذِهِ؟ قَالَ: تَذْكُرُ اسْمَ اللَّهِ حِينَ تُوضَعُ وَ تَحْمَدُ اللَّهَ حِينَ تُرْفَعُ وَ تَقُمُّ مَا تَحْتَهَا. قَالَ: فَمَا حَدُّ كُوزِکَ هَذَا؟ قَالَ: لَا تَشْرَبْ مِنْ مَوْضِعِ أُذُنِهِ وَ لَا مِنْ مَوْضِعِ كَسْرِهِ فَإِنَّهُ مَقْعَدُ الشَّيْطَانِ وَ إِذَا وَضَعْتَهُ عَلَى فِيکَ فَاذْكُرِ اسْمَ اللَّهِ وَ إِذَا رَفَعْتَهُ عَنْ فِيکَ فَاحْمَدِ اللَّهَ وَ تَنَفَّسْ فِيهِ ثَلَاثَةَ أَنْفَاسٍ فَإِنَّ النَّفَسَ الْوَاحِدَ يُكْرَهُ. (گفت حدّ اين سفره تو چيست؟ فرمود: آنگاه كه سفره باز مىشود اسم خدا ياد شود و وقتى سفره بسته مىشود حمد خداى گفته شود و خرده طعامها ريخته شده در سفره خورده شود. گفت: حدّ اين كوزه چيست؟ فرمود: از طرف گوش آن آب نخورى واز قسمت شكسته آن نيز آب نخورى كه نشيمنگاه شيطان است و آنگاه كه از دهان برداشتى حمد خداى گويى و آن را با سه نفس بخورى پس با يك نفس خوردن مكروه است).
- بنابر اين درباره احكام زندگى مردم، هيچ عمل كوچك و بزرگى نيست؛ مگر اينكه خداوند متعال درباره آن حكمى مقرّر كرده است. امام صادق ۷ مىفرمايد : إِنَّ عِنْدَنَـا لَصَحِيفَةً طُـولُهـَا سَبْعُونَ ذِرَاعاً إِمْلَاءُ رَسُولِ اللَّهِ ۶ وَ خَطُّ عَلِيٍّ ۷ بِيَدِهِ مَا مِنْ حَلَالٍ وَ لَا حَرَامٍ إِلَّا وَ هُوَ فِيهَا حَتَّى أَرْشُ الْخَدْشِ. (همانا نزد ما صحيفهاى است كه طول آن هفتاد ذراع است. آن را رسول خدا ۶ املا كرده و على ۷ به دست خويش نوشته است. هيچ حلال و حرامى نيست مگر اينكه در آن موجود است حتّى اختلاف خراش).
- «ارش» قيمت خراشى كه در بدن كسى ايجاد مىشود، كه حكم آن نيز از طرف خداوند، بيان شده است. بنابر اين احكام و حدود الهى هيچ كاستىيى ندارند و همه چيزرا بيان كرده است. به اميد روزى كه حاكميّت دين الاهى همه جوامع بشرى را فرا گيرد. و صاحب و خليفه الهى اجراى حدود و احكام دين را عهدهدار شود.
- حضرت در اين زمينه نيز سخنى دارد: «نزد ما صحيفهاى است هفتاد ذراع به خط اميرمؤمنان ۷ و املاى رسول خدا ۶ كه اگر حكومت و ولايت مردم به دست ما برسد با احكامى كه خداوند متعال درباره آنها نازل كرده در ميانحكومت مىكنيم : يَا حُمْرَانُ إِنَّ فِي هَذَا الْبَيْتِ صَحِيفَةً طُولُهـَا سَبْعُونَ ذِرَاعاً بِخَطِّ عَلِيٍّ ۷ وَ إِمْلَاءِ رَسُولِ اللَّهِ ۶ لَوْ وَلِينَا النَّاسَ لَحَكَمْنـَا بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ لَمْ نَعْدُ مَا فِي هَذِهِ الصَّحِيفَةِ. (اى حمران، همانا در اين خانه صحيفهاى به طول هفتاد ذراع هست به خط على ۷ و املاء رسول خدا ۶ اگر ولايت مردم به ما واگذار شود به آنچه خدا نازل كرده حكم مىكنيم و از آنچه در اين صحيفه است تجاوز نمىكنيم).
- پس معلوم است كه وقتى خداوند متعال در مورد هر چيزى حكمى و قانونى دارد. واگر كسى عملى را بدون توجّه به حدود و احكام الاهىِ آن انجام دهد؛ هرچند خير هم بوده باشد؛ عملى صالح و دينى پذيرفته نخواهد شد. كُلُّ عَمَلٍ مِنْ أَعْمَالِ الْخَيْرِ يَجْرِي عَلَى غَيْرِ أَيْدِي أَهْلِ الِاصْطِفَاءِ وَ عُهُودُهُمْ وَ حُدُودُهُمْ وَ شَرَائِعُهُمْ وَ سُنَنُهُمْ وَ مَعَالِمُ دِينِهِمْ مَرْدُودٌ غَيْرُ مَقْبُول. (هر عمل خيرى كه به دستان غير برگزيدگان الهى و بر غير بيعت و حدود و شرايع و سنّتها و معالم دين شان، انجام شود، مردود و غير مقبول است).
حجّيّت و اعتبار شريعت
- حجّيّت و اعتبـار اصل وحـى و گفتار و كـردار پيامبـر ۶ و امامان معصـوم : ـ بعد از اثبات مصونيت وحى و احراز عصمت پيامبران و امامان جاى ـ هيچ گونه شكّ و شبههاى نيست. تنها بحثى كه وجود دارد در متون موجود دينى است و از اين ميان استناد قرآن موجود به وحى الهى و حجّيّت آن نزد همه مسلمانان مسلّم بوده؛ و هيچ شكّ و ترديدى در آن وجود ندارد. امّا اعتبار رواياتى كه سخنان معصومان ۷ يا گفتار آنان را حكايت مىكند، از اعتبار كتابها و راويان آنها مشخص مىشود. و اين امر بر عهده علم «رجال و درايه» است كه از جهت سند و متن حديث را مورد ارزيابى و نقد و بررسى قرار مىدهد. و حدود اعتبار آن را معيّن مىكند.