اختلاف نظر شدید علماء درباره علم امام: بین نظرهای علماء درباره علم امام اختلاف شدیدی وجود دارد که به هیچ وجه جمع بین آنها ممکن نیست، و ما به بعضی از اظهارهای علماء در اینباره اشاره میکنیم:
مرحوم شیخ محمد حسین مظفر میگوید: امام علم حضوری به همه جزئیات حوادث -حتی به وقت قیامت- دارد و امام همانطور که در خانه خود نشسته است به علم حضوری میداند که فلان شخص مشغول دزدی (...) و فلان شخص مشغول خواندن قرآن است؛ و امام حتی وقت قیامت و تعداد قطرات باران و زمان و مکان باریدن آن و اوصاف بچههایی که در شکمهای مادرانشان هستند، به علم حضوری میداند؛(...) خلاصه اینکه امام به همه حوادث گذشته و آینده و به همه موضوعات خارجی -بدون استثناء- علم حضوری دارد.[۱] ولی در مقابل مرحوم مظفر، مرحوم آشتیانی، فقیه معروف، در کتاب القضاء میگوید: "بعضی از اهل ضلالت گفتهاند: امام علم حضوری به همه افعال مردم دارد و به علم غیب حضوری میداند کدام مدعی در ادّعای خود راست میگوید و کدام مدّعی دروغ میگوید".[۲] میبینیم که فاصله و اختلاف بین نظر این دو عالم درباره علم امام به اندازهای زیاد است که یکی دیگری را از اهل ضلالت میداند! و جمع بین این دو نظر هرگز ممکن نیست.
مرحوم آیت الله سید ابوالحسن رفیعی قزوینی نوشتهاند: "... امام قبل از وصول به مقام امامت و ولایت، واجب است احاطه به تمام معقولات و مدرکات را دارا باشد؛ وگرنه، وصول به مقام ولایت و امامت قبل از احاطه تمام به معقولات و حوادث، طفره عقلیّه خواهد بود و طفره عقليّه مثل حسّيه، مُحال عقلى است..."[۳] به عقیده ایشان، امام پیش از آنکه امام شود، لازم است احاطه کامل به همه معقولات و همه "ماکان و مایکون و ماهوکائن" تا روز قیامت داشته باشد؛ یعنی شرط امامت امام این است که پیش از رسیدن به امامت، همه حوادث گذشته و آینده و حال را بداند و از همه امور غیبی و همه آنچه قابل درک است آگاه باشد؛ و اگر پیش از رسیدن به امامت از همه امور غیبی و همه جزئیات حوادث گذشته و حال و آینده آگاه نباشد ممکن نیست به امامت برسد. ولی در مقابل نظر آیتالله رفیعی، علامه مجلسی میفرماید: "امام پس از رسیدن به مقام امامت، بسیاری از چیزها را نمیداند و به تدریج به علمش افزوده میشود و در راه تکمیل معلومات خویش پیش میرود".[۴] میبینیم که فاصله و اختلاف بین نظر این دو عالم چقدر زیاد است یکی میگوید: امام پیش از امامتش، باید همه چیز را بدون استثناء بداند وگرنه، محال است به امامت برسد، ولی دیگری میگوید: امام حتی پس از آنکه به امامت میرسد، بسیاری از چیزها را نمیداند و کم کم به علم او افزوده میشود؛ و معلوم است که جمع بین این دو نظریه به هیچ وجه ممکن نیست.
سید ابوالفضل نبوی قمی، در کتاب اُمَراءِ هستی و سید محمد علی کاظمینی بروجردی در کتاب جواهرالولایة مینویسند: "علم امام نامتناهی و لایَتَغیّر است".[۵] معنای این عبارت این است که امام بهطور نامحدود از همه امور غیبی و همه حوادث گذشته و حال و آینده آگاه است و ممکن نیست علمش تغییر کند و مثلاً اول به امانت و درستکاری فلان حاکمی که او را نصب کرده است اطمینان داشته باشد و پس از آنکه آن حاکم در بیت المال خیانت میکند اطمینان امام تغییر کند و تبدیل به سوءظنّ شود. چنین تغییری در علم امام ممکن نیست. ولی در مقابل این نظر، مرحوم شیخ مفید در مسائل عُكبریّه میفرماید: "... هرگز علمای شیعه اجماع نکردهاند که امام همه حوادث آینده را بدون استثناء میداند و اگر کسی بگوید: امام همه حوادث را بدون استثناء میداند، این را قبول نداریم و گوینده آن را تصدیق نمیکنیم...".[۶] میبینیم که بین نظر دو عالم نامبرده و نظر شیخ مفید اختلاف تا چند اندازه است که یک نظر میگوید: علم امام نامتناهی است و مثل علم خدا حدّ و اندازه ندارد و نظر دیگری میگوید: اگر کسی بگوید: امام همه حوادث آینده را بیاستثنا میداند، این را قبول نداریم و علمای شیعه هرگز بر چنین مطلب اجماع نکردهاند. بدیهی است که جمع بین این دو نظر امکان ندارد»[۷].
پانویس
با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل میشوید:
↑کتاب علم الامام از مرحوم شیخ محمد حسین مظفر؛ کتاب نامبرده که در سال ۱۳۸۳ هجری قمری در نجف چاپ شده، دارای هشتاد و چهار صفحه است و هدف اصلی آن این است که ثابت کند امام به همه چیز -حتی به چیزهایی که در اخبار آمده است که آنها را غیر از خدا هیچ کس نمیداند- علم حضوری دارد و در دانستن آنها با خدا شریک است.