بحث:مقام اجتباء

Page contents not supported in other languages.
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

سید مجتبی بحرینی

در کتاب: جامعه در حرم

"وَ اجتَباکُم بِقُدرَتِهِ" باء در بقدرته به معنای سببیّت می‌باشد؛ یعنی گزینش این خاندان به سبب قدرت حقّ متعال بود. ممکن است باء به معنی لام باشد؛ یعنی اجتباکم لقدرته هر چند نسخه بدلی جهت تأیید این قرائت نباشد. در این صورت معنی چنین می‌شود: خداوند این خاندان را برای قدرت خودش برگزید و آن مقدار قدرتی که قابل حمل بر غیر بود بر آنان حمل نمود. این حقیقت از روایات بسیاری استفاده می‌شود که إن شاء الله توضیحش را در جای مناسب‌تری خواهیم آورد. در این جمله زیارت بعضی تا شش معنا ذکر کرده‌اند[۱] که بسیاری از آن‌ها سازش با ظاهر عبارت زیارت ندارد و شاید دو معنایی که ابتداء بیان شد، مناسب‌تر باشد و مرحوم مجلسی هر دو معنی را آورده است. گوید: اِجتباکم بقدرته اشاره است به علوّ مرتبه مرتبه اجتبا و انتخاب آنان؛ زیرا که آن را نسبت به قدرت خود داده برای ایما و اشاره به این حقیقت که مانند این امور از غرائب قدرت و عجائب اقتدار حقّ متعال است، یا برای اظهار قدرت خود. و ممکن است مقصود این باشد که خداوند قدرت خودش را به شما ارزانی داشته و در سایه آن قدرت از شما اموری که فوق طاقت بشر و توان انسان است ظهور و بروز پیدا کرده است، که امیرالمؤمنین (ع) فرمود: ما قَلَعت باب خیبر بقوه جسمانیه بل بقوه ربانیه. من درِ قلعه خیبر را به توان جسمانی و نیروی بشری از جا نکندم، بلکه به قوّت ربّانی و قدرت خدایی آن را قلع نموده و بیرون آوردم.[۲]

(...)

در توضیح مسأله قدرت حضرات معصومین(ع) ابتداء باید به این حقیقت توجّه داشت که مقام حجیّت و دایره ولایت این خاندان و محدوده رهبری و زعامتشان کلّ ما سوی الله است؛ یعنی حجّت و ولیّ و رهبر و زعیم و امام بر کلّ هستی هستند که این معنا صریحاً در حدیثی از حضرت صادق(ع) رسیده است.

صاحب سرائر از جامع بزنطی، از سلیمان بن خالد، از حضرت صادق(ع) نقل نمود: "ما من شیء [نبی] و لا من آدمی و لا انسی و لا جنی و لا ملک فی السماوات الا و نحن الحجج علیهم، و ما خلق الله خلقا الا و قد عرض و لا یتنا علیه و احتج بنا علیه فمومن بنا و کافر و جاحد حتی السماوات و الارض و الجبال".[۳] هیچ چیزی، آدمی، انسانی، جنّی و ملکی در آسمان نیست جز این که ما خاندان حجّت‌های خدا بر آن‌ها هستیم، و خداوند هیچ خلقی نیافریده مگر این که ولایت ما را بر او عرضه داشته و به وسیله ما بر او احتجاج نموده، گروهی ایمان آوردند و جمعی انکار کردند حتی آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها.

معلوم می‌شود خداوند جمعی را به عنوان حجّت خودش بر تمامی هستی و مجموعه آفرینش قرار داده است. لازمه این محدوده حجیت که ما سوی الله است، داشتن علم و آگاهی و قدرت و توانی مناسب با این محدوده است، والّا جعل چنین حجیت گسترده و ولایت پهناوری برای آنان لغو است، بلکه معنا و مفهوم ندارد، و از خداوند حکیم، کار لغو و بیهوده صادر نمی‌شود. بنابراین باید خداوند قادر به جمعی که حجّت و ولیّ او بر همه خلقش هستند قدرتی فوق قدرت کلّ هستی و بالاتر از همه موجوداتی که زیر پوشش ولایت و حجیّت آنان قرار دارند، ارزانی دارد، و این کار را خداوند قادر حکیم انجام داده است و قدرتی برتر و بالاتر از قدرت و توان همه مخلوقات –نه تنها فقط انسان‌ها- در همه عوالم و همه زمان‌ها و همه مکان‌ها و همه نشئات بالفعل به حضراتشان بخشیده است، که چه بسا خود کلمه قدرت دلالت بر فعلیّت و تحقّق آن داشته باشد. مفتاح باب الابواب، کلید همه کارها و رمز همه رازها، اسباب همه مسبّبات و توان انجام همه آنچه در گردونه وجود و دایره وجود و دایره هستی قرار گرفته یا می‌گیرد، به آنان عنایت شده است. قدرت، فعلی حقیقی است نه شأنی و اعتباری، توان جزمی و حتمی است نه مسألتی و خواستی. قدرت و توانشان هیچ حالت منتظره‌ای ندارد و هیچ قد و شرطی در آن نیست جز اراده و مشیّتشان که همان اراده و خواست پروردگار است. این حقایقی که بیان کردیم از گفتار رسیده از خود این ارباب قدرت استفاده می‌شود. مرحوم مفید با ذکر سند از جابر بن یزید جعفی که از اصحاب حضرت باقر(ع) است، چنین آورده است: جابر گوید: شرف‌یاب محضر ابی‌جعفر امام باقر(ع) شدم و به حضرتش شکوه نمودم و عرض حاجت کردم. امام (ع) فرمود: جابر، درهمی نزد ما نیست. دیری نپایید که جناب کُمیت –شاعر و مادح مخلص و بلند آوازه خاندان رسالت (ع)- وارد شد. عرض کرد: فدای شما شوم، اگر اجازه می‌دهید قصیده‌ای برای شما بخوانم. فرمود: بخوان. کمیت قصیده‌ای خواند. حضرت به غلامش فرمود: از آن اتاق بدره و کیسه‌ای بیاور به کمیت بده. دیگر بار کمیت گفت: قربان شما گردم، اگر رخصت می‌دهید قصیده دگری هم بیاورم.

فرمود: بیاور. قصیده‌ای دیگر خواند. امام (ع) باز به غلامش فرمود: از آن اتاق کیسه پولی برای کمیت بیاور. مرتبه سوم کمیت اذن خواست و سومین قصیده‌اش را به حضور حضرت عرضه داشت و فرمان آوردن سومین بدره و کیسه پول صادر شد. کمیت به حضرت باقر (ع) گفت: به خدا سوگند، من برای غرض دنیایی شما را مدح نکرده‌ام و جز صله و پیوند رسول خدا چیزی اراده نکرده‌ام و خواستم بدین وسیله حقّ واجب شما خاندان را بر خودم ادا کرده باشم.

حضرت باقر (ع) در حقّ او دعا کرد. سپس به غلامش فرمود: بدره‌ها و کیسه‌ها پول را به جای خودش برگردان. جابر گوید: با خودم گفتم: حضرت به من فرمود درهمی نزد ما نیست، ولی برای کمیت امر می‌کند سی هزار درهم بیاورند –تا این معنی از قلب من گذشت در حالی که سخنی نگفته بودم و چیزی به زبان نیاورده بودم- امام (ع) فرمود: جابر برخیز داخل آن اتاق شو. گوید: برخاستم به آن حجره‌ای که کیسه‌های پول را از آن‌جا آورده بودند، رفتم. هیچ چیزی در آن جا ندیدم. بیرون آمدم. خدمت حضرت که رسیدم به من فرمود: یا جابر، ما سترنا عنکم اکثر مما اظهرنا لکم. جابر، آنچه از شما پوشیده داشته‌ایم بیش از آن مقداری است که برای شما ظاهر ساخته‌ایم. سپس دست مرا گرفت و با خود به آن اتاق برد فَضَرَبَ برجله، فاذا شبیه بعنق البعیر قد خرج من ذهب. فقال: یا جابر، انظر الی هذا و لا تخبر به احدا الا من تثق به من اخوانک. با پای مبارک به زمین زد. ناگهان چونان گردن شتری طلا بیرون آمد. پس فرمود: جابر، بنگر به این‌ها و به کسی خبر مده مگر آن دسته از دوستان و برادرانت که مورد وثوق و اطمینان تو هستند –و آخرین جمله‌ای که حضرت فرمود و شاهد گفتارمان در این حدیث شریف است این جمله است –"إنّ الله قد اقدرنا علی ما نرید، فلو شئنا ان نسوق الارض بازمتها لسقناها". به درستی که خداوند به تحقیق ما را بر هر چه بخواهیم قادر قرار داده. پس اگر بخواهیم مهار زمین را گرفته به هر سو بکشیم تواناییم.[۴]

این جمله "إنّ الله قد اقدرنا علی ما نرید" می‌تواند به عنوان یک اصل مسلّم برای مسأله قدرت خاندان رسالت (ع) قرار گیرد، آن هم با دو حرف تأکید «انّ» و «قد». دیگر چگونه سخن بگویند تا من و امثال من بفهمیم؟ خوب است نگوییم بر چه چیز قدرت دارند و محدوده توانشان تا کجاست؟ باید سؤال کنیم بر چه قدرت ندارند و چه چیز را از زیر چتر توان آنان بیرون است؟ در هر چه شک کردیم که در دایره اقتدار و محدوده طاقت و توان آنان داخل است یا نه، به یاد آوریم که "إنّ الله قد اقدرنا علی ما نرید" بر هر چه خواهند توانایند؛ به هر چیز اراده و مشیّتشان تعلّق بگیرد قدرت دارند. آخر مگر نه این که جلوات و مظاهر آن خدایی هستند که از اسمای حسنی و صفات علیایش، قادر و قدیر است، و چهل و پنج مرتبه خود را در کتابش قدیر خوانده، و در حقّ خودش مکرّر إنّ الله علی کل شیء قدیر آورده. چمعی که به قدرت حق، یا برای قدرت حق گزینش شده‌اند باید صاحب چنان توان و قدرتی باشند که هر کس به قدرت آنان توجّه می‌کند به قدرت آن قادر بی‌چون پی ببرد. بر این اسسا دیگر هر چه از حضراتشان در زمینه سعه قدرت و ظهور و بروز خوارق عادت نقل شود نه تنها مورد قبول و پذیرش است که مطلب بالاتر از این حرف‌هاست. آخر قدرت قدرت خداست که در اختیار ولیّ مطلق خدا قرار گرفته است. بنابراین اگر ادّعا کنند: هستی چون گویی بر سر چوگان ماست، کاملاً مقبول است؛

ص۳۲۶

سید مجتبی حسینی

در کتاب: مقامات اولیا ج ۲

"وَ اجْتَبَاكُمْ بِقُدْرَتِهِ" و [خداوند] شما را با قدرت ذاتی‌اش در جایگاه مطلوب خود نشاند

«اجتبی» در لغت به معنی برگزیدن است، اما در بطن آن، نکات بسیاری نهفته است. وقتی قطرات آب یا چوب‌های کوچکی در یک حوض جمع می‌شود، عرب به آن «جبایه» یا «جباوه» می‌گوید.

برگزیدگی همراه با توحید "اجْتَبَاكُمْ بِقُدْرَتِهِ" یک نوع برگزیدگی همراه با توحيد، وحدت و تجمع است. به عنوان مثال اگر شما کنار براده‌های آهنی که با چیزهای دیگر مخلوط هستند و هر کدام در یک جهت قرار دارند، آهن‌ربایی بگیرید، فقط براده‌ها را گزینش نمی‌کند، بلکه آنها را جمع هم می‌کند؛ به عبارت دیگر تحت القای این آهنربا، براده‌های آهن، هم از ماسوا جدا می‌شوند و هم وحدت و نظم و شکل واحدی به خود می‌گیرند. پس یک مجموعه، مجتبی می‌شوند؛ یعنی مجموعه‌ای که تمام عناصرش برگزیده و سمت‌گیری شده‌اند. «مصطفى» و «مجتبی» با هم متفاوت هستند. «مصطفى» یعنی کسی یا چیزی نسبت به پیرامون و دیگران برگزیده شده است، ولی «مجتبی» یعنی کسی یا چیزی نسبت به پیرامون برگزیده شده و تمام اجزای درونی‌اش هم یک زمزمه و ندا دارند. اگر خدا بفرماید کسی «مجتبی» است؛ یعنی تمام وجودش به سمت خداست. در قرآن آمده است: ﴿﴿...وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاء...[۵] هر کس از رسولانش را که بخواهد، اجتبا می‌کند. پس «اصطفی» گزینش عمومی است. همه رسولان نسبت به پیرامونشان مصطفی و برگزیده هستند، ولی «اجتبا» مسئله‌ای است که فقط ناظر به جنبه بیرونی قضیه نیست، بلکه ناظر بر جنبه درونی آن موجود و سیستم هم هست؛ یعنی عناصر درونی آن سیستم هم برگزیده و یک سمت شده‌اند.

قدرت خدا یکی از مسائلی که قرآن روی آن بسیار تأکید می‌کند، قدرت خداست. ما با زبان قدرت خدا را انکار نمی‌کنیم، ولی گاهی در قلب، باور ملموس به قدرت خدا نداریم.[۶] ﴿﴿إِنَّ اللَّه عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ[۷] همه به قدرت خدا اعتقاد دارند، اما گاهی به آن توجه ندارند. توجه به قدرت خدا، ما را هم پشت‌گرم و هم در برابر خدا سر به زیر می‌کند. ادیان برای تحقیر انسان نیامده‌اند. آمده‌اند انسان را تعالی بدهند. اگر خضوع و خشوعی هست، در برابر خدای مقتدر است. قرآن به عمد تأكيد دارد که در بحث خداشناسی، از قدرت خدا در همه جا تعریف کند و توضیح دهد تا در ما درونی و باورپذیر شود. در ادعیه هم بر عدم محدودیت در قدرت خدا زیاد تأکید شده است. دعای شریف جوشن کبیر، بسیار در مورد قدرت خدا سخن می‌گوید. اعتقاد و باور به قدرت خدا، فقط یک مسئله اعتقادی در درون ذهن، قلب و روح ما نیست، بلکه در اعمال و اخلاق ما جریان پیدا می‌کند و همیشه انسان را در حالت خوف و رجا نگه می‌دارد. اعتقاد به قدرت خدا، آرام‌بخش است. اگر ما در ناامنی روانی به سر می‌بریم، مدام با هم در جنگیم و نمی‌دانیم زندگی را از کجا شروع و به کجا ختم کنیم، قدرت خدا را در خودمان زنده نکرده‌ایم. اگر به قدرت خدا اعتقاد و باور قلبی داشته باشیم و این باور، همیشه در ذهن ما حاضر باشد، خودمان قدرتمند می‌شویم. در این عالم، به هر کسی به اندازه معرفتش عنایت و عطا می‌کنند. کسی که خدایش، خدای قدرتمند، علیم و حکیم است، رشد می‌کند و بالا می‌رود. در این صورت است که کوه‌ها به لرزه درمی‌آیند، ولی مؤمن به لرزه و لغزش نمی‌افتد. در مثال آهن‌ربا، مغناطیس آهن‌ربا باعث شد که براده‌های آهن، همه از غير خود جدا شوند. خود براده‌ها هم به خاطر آن مغناطیس، دارای مغناطیس آهن‌ربایی شدند، زیرا «اجتبا» رویشان صورت گرفته است. در مورد اهل‌بیت (ع) هم به سبب قدرت خدا برایشان اجتبا صورت گرفته و به خاطر تجلی قدرت خدا بر آنها، خودشان هم صاحب قدرت شده‌اند. چون حلقه و سبب این اجتبا، قدرت بوده است، خود آنها هم قدرتمند شده‌اند. فرمودند: "...لِأَنَّهُمْ صَفْوَةُ اَلصَّفْوَةِ اِصْطَفَاهُمْ لِنَفْسِهِ لِأَنَّهُ لاَ يُرَى وَ لاَ يُدْرَكُ وَ لاَ تُعْرَفُ كَيْفِيَّتُهُ وَ لاَ إِنِّيَّتُهُ...فَبِهِمْ تَظْهَرُ قُدْرَتُهُ..."[۸] ایشان برگزیده برگزیدگان هستند. خدا آنان را برای خودش خلق کرد. برای اینکه خدا دیده و درک نمی‌شود. کیفیت خدا شناخته نمی‌شود؛ پس آنان را خلق کرد که مردم بدانند باید دنبال چه باشند. پس به وسیله آنها، قدرت خدا ظاهر شد. خدا به وسیله بعضی از رسلِ مجتبی و برگزیده خود، قدرتش را نشان داده است؛ بنابراین قدرت انبیا و ائمه(ع) از خودشان نیست و انشعاب قدرت خداست. قلب باید کنار معصومین (ع) دگرگون شود، چرا که در این عالم، ایشان قدرت تغيير قلب را دارند. عیسی نبی (ع) با ذکر على (ع) در خاک دمید و خاک بی‌جان، جان گرفت و پرنده شد؛ قلب‌های مرده ما هم می‌توانند با ذکر سیدالشهدا (ع) زنده شوند. کسی که مأيوس باشد، مقهور جنود شیطان است. مأيوس، قدرت و مظاهر قدرت خدا را نشناخته است؛ "فَبِهِمْ تَظْهَرُ قُدْرَتُهُ..."[۹] قدرت خدا با ایشان ظاهر شد. از امیرالمؤمنین (ع) پرسیدند که آیا می‌شود بر اساس سحر و جادو تحولی در عالم ایجاد کرد. حضرت فرمود: "سِيرُوا عَلَى اسْمِ اللَّهِ"[۱۰] بر اساس اسم خدا حرکت کنید. اگر اسم خدا را بشناسیم و به آن تمسک کنیم، قدرت تغییر و تحول در عالم صغير و کبیر را پیدا می‌کنیم. در دعای سمات آمده است: "اَللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الْعَظِيمِ الْأَعْظَمِ الْأَعْظَمِ الْأَعَزُّ الْأَجَلُّ الْأَكْرَمُ اَلَّذِي إِذَا دُعِيتَ بِهِ عَلَى مَغَالِقِ أَبْوَابِ السَّمَاءِ لِلْفَتْحِ بِالرَّحْمَةِ اِنْفَتَحَتْ..."[۱۱] خدایا من از تو درخواست می‌کنم به آن اسمی از تو که اگر بر درهای بسته آسمان برای گشایش رحمت خوانده شود، باز می‌شود. شنیدن و گفتن این مطالب در قرن بیست و یک، خود نوعی قدرت و از مظاهر قدرت اهل بیت(ع) است. قدرت خدا و ائمه(ع) باور ماست، چرا که ایشان اسمای حسنای الهی و مظاهر قدرت خداوند هستند.


ص۲۸


سید علی حسینی میلانی

در کتاب: با پیشوایان هدایتگر جلد ۲


"وَ اجتَباکُم بِقُدرَتِهِ"؛ گواهی می‌دهم که خداوند شما را به قدرت خود برگزید. الله سبحانه و تعالی ائمه اطهار(ع) را به قدرت خود اجتباء کرده است. کلمه «اجتباء» در لغت و کتاب‌های تفسیری و حدیثی نوعاً به معنای اصطفاء اخذ شده است. امّا پیش‌تر بیان شد که اصطفاء، اختیار، انتخاب، اجتباء و انتقاء مفاهیمی نزدیک به هم هستند. از این رو هر یک از این کلمات را به جای کلمه دیگر به کار می‌برند، به جای «اجتباء» می‌گویند: «اصطفاء»، ولی با توجه به این که در لغت عرب ترادف را نمی‌شود تأیید کرد، از این رو باید بین این واژه‌ها افتراقی باشد، هر چند خیلی به هم نزدیک باشند، بایستی بین این مفاهیم از جهت عموم و خصوص یا خصوصیات و دقایق دیگر تفاوت وجود داشته باشند. راغب اصفهانی در المفردات فی غریب القرآن چنین می‌نگارد: "جبیت الماء فی الحوض جمعته، و الحوض الجامع له جابیة، و جمعها: جواب، قال الله تعالی: «وَجِفَانٍ كَالْجَوَابِ»"[۱۲] و منه استعیر جبیت الخراج جبایة، و منه قوله تعالی: ﴿﴿يُجْبَى إِلَيْهِ ثَمَرَاتُ كُلِّ شَيْءٍ[۱۳] "و الاجتباء: الجمع علی الاصطفاء، قال عزّوجل" ﴿﴿فَاجْتَبَاهُ رَبُّهُ[۱۴] . [۱۵] بنابراین، معلوم شد که اجتباء همان اصطفاء نیست و این دو واژه مترادف نیستند؛ بلکه اجتباء از اصطفاء اخصّ است و جمع بر طریق اصطفاء است. پس هر اصطفاء، اجتباء است، ولی هر اجتباء، اصطفاء نیست؛ بلکه اخصّ است و خصوصیّتی دارد که همان خصوصیّت جمع کردن است. اگر چند چیز سوا کرده را کنار هم جمع نمایید به شما می‌گویند: «اجتباء» کردید. ممکن است انسان چند چیز را از یک مجموعه‌ای جدا بکند؛ ولی این‌ها را به صورت متفرّق در جایی بگذارد، این کار فقط اصطفاء است. پس اجتباء همان جمع بر طریق اصطفاء خواهد بود. این دقّت‌ها، هم برای فهم قرآن، هم برای فهم حدیث و هم برای فهم عبارات زیارت جامعه، ضمن فهم معانی لغات، مفید است. خداوند متعال می‌فرماید: ﴿﴿فَاجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَجَعَلَهُ مِنَ الصَّالِحِينَ؛[۱۶] خداوند متعال او را برگزید و از صالحان قرار داد. راغب اصفهانی در ادامه می‌گوید: "و اجتباءُ الله العبد تخصیصهُ إیّاه بفیضٍ إلهیٍّ یتحصّلُ له منه –(یعنی من الفیض) أنواع من النعم بلا سعی من العبد، و ذلک للأنبیاء و بعض من یقاربهم من الصدّیقین و الشهداء"؛[۱۷] اجتباء خداوند متعال عبدی را به این است که او را به یک فیض الاهی تخصیص می‌دهد که برای آن عدب از آن فیض انواع نعمت‌ها بدون کوشش از بنده حاصل می‌شود و این تخصیص از خدای سبحان برای پیامبران و کسانی که در مرتبه به آن‌ها نزدیکند از صدّیقان و شهیدان می‌باشد. نکاتی ارزشمند در این کلام راغب اصفهانی سه نکته وجود دارد:

  1. آنگاه که خداوند متعال عبدی از عباد خود را اجتباء می‌کند به او عنایت خاصّه‌ای اختصاص می‌دهد که به برکت آن، انواع نعمت‌ها برای آن عبد حاصل می‌شود.
  2. این فیض و خصیصه الاهی عطیّه خداوند و تفضّلی است که تحصیلی نیست.
  3. این معنا به پیامبران اختصاص ندارد؛ بلکه به "من یقاربهم من الصدّیقین و الشهداء" نیز حاصل می‌شود -و منافات ندارد که مراتب هم محفوظ باشد- اما خداوند متعال این فیض را به غیر از این‌ها به دیگر مردم و بندگان نمی‌دهد.

پس ما به برکت قرآن مجید و کتاب المفردات فی غریب القرآن راغب اصفهانی که برای بیان معانی الفاظ قرآن مجید نوشته شده می‌توانیم معنای اجتباء را بفهمیم و این که ائمه اطهار(ع) از سوی خداوند متعال اجتباء شده‌اند، یعنی چه. آری، خداوند متعال ائمه اطهار را به سوی خود جذب کرده و به جایی رسانده که به خودشان اختصاص دارد، و در این صورت اعمال قدرت نموده که آن معنا به جز از خدا ساخته نیست. واژه «اجتباء» در قرآن اکنون برای تکمیل مطلب به آیات قرآن مجید مراجعه می‌کنیم تا معلوم بشود که این واژه در زیارت جامعه به آیاتی از قرآن مجید اشاره دارد و این مقام را خدای عزوجل در قرآن مجید در جاهای متعدّدی در ضمن مقاماتی آورده که این امتیازات و خصایص عنایتی و تفضّلی است. خداوند متعال در سوره انعام می‌فرماید: ﴿﴿وَمِن ذُرِّيَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ وَأَيُّوبَ وَيُوسُفَ وَمُوسَىٰ وَهَارُونَ ۚ وَكَذَٰلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ * وَزَكَرِيَّا وَيَحْيَىٰ وَعِيسَىٰ وَإِلْيَاسَ ۖ كُلٌّ مِّنَ الصَّالِحِينَ * وَإِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَيُونُسَ وَلُوطًا ۚ وَكُلًّا فَضَّلْنَا عَلَى الْعَالَمِينَ * وَمِنْ آبَائِهِمْ وَذُرِّيَّاتِهِمْ وَإِخْوَانِهِمْ ۖ وَاجْتَبَيْنَاهُمْ وَهَدَيْنَاهُمْ إِلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ * ذَٰلِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدِي بِهِ مَن يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ ۚ وَلَوْ أَشْرَكُوا لَحَبِطَ عَنْهُم مَّا كَانُوا يَعْمَلُونَ * أُولَٰئِكَ الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ؛[۱۸]

بنابراین آیات، این بزرگوران اجتباء شدند و چنین مقاماتی به آن‌ها داده شده است. چنان‌که ملاحظه می‌شود، خدا در این آیه می‌فرماید: ﴿﴿وَاجْتَبَيْنَاهُمْ وَهَدَيْنَاهُمْ و «هدایت» در کنار «اجتباء» آمده است و در زیارت جامعه نیز، هدایت با اجتباء آمده که "واجتباکم بقدرته و أعزّکم بهداه". پس به تعبیر راغب اصفهانی همین منازل و مقاماتی که به برکت این فیض الاهی به انبیای مقرّبین درگاه الاهی داده شده، به ائمّه اطهار (ع) نیز –با حفظ مراتب- اعطا شده است. خداوند متعال در سوره مریم می‌فرماید: «وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ». «أُولَٰئِكَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِم مِّنَ النَّبِيِّينَ مِن ذُرِّيَّةِ آدَمَ وَمِمَّنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ وَمِن ذُرِّيَّةِ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْرَائِيلَ وَمِمَّنْ هَدَيْنَا وَاجْتَبَيْنَا ۚ إِذَا تُتْلَىٰ عَلَيْهِمْ آيَاتُ الرَّحْمَٰنِ خَرُّوا سُجَّدًا وَبُكِيًّا»؛[۱۹] آنان پیامبرانی بودند که خداوند آنان را مشمول نعمت‌های خود نموده بود. از فرزندان آدم و از کسانی که به همراه نوح بر کشتی سوار کردیم و از فرزندان ابراهیم و اسرائیل (یعقوب) و از کسانی که هدایت کرده و برگزیدیم. آنان کسانی بودند که آن‌گاه که آیات الاهی بر آنان خوانده می‌شد، به خاک می‌افتادند و در حال سجده گریان بودند. سپس در سوره نحل در خصوص حضرت ابراهیم (ع) می‌فرماید: «إِنَّ إِبْرَاهِيمَ كَانَ أُمَّةً قَانِتًا لِّلَّهِ حَنِيفًا وَلَمْ يَكُ مِنَ الْمُشْرِكِينَ * شَاكِرًا لِّأَنْعُمِهِ ۚ اجْتَبَاهُ وَهَدَاهُ إِلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ * وَآتَيْنَاهُ فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً ۖ وَإِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ»؛ [۲۰] همانا ابراهیم خود امتی بود مطیع فرمان خداوند. او خالی از هرگونه انحراف بود و از مشرکان نبود. وی شکرگزار نعمت‌های پروردگار بود؛ [از این رو] خدا وی را برگزید و به راه راست هدایت فرمود. و به او در دنیا و آخرت نیکویی عنایت کردیم و در جهان آخرت نیز از نیکوکاران است. در این آیه نیز هدایت با اجتباء آمده است. باز در جای دیگر درباره حضرت یونس (ع) می‌فرماید: « فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَلَا تَكُن كَصَاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نَادَىٰ وَهُوَ   مَكْظُومٌ * لَّوْلَا أَن تَدَارَكَهُ نِعْمَةٌ مِّن رَّبِّهِ لَنُبِذَ بِالْعَرَاءِ وَهُوَ مَذْمُومٌ * فَاجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَجَعَلَهُ مِنَ الصَّالِحِينَ »؛[۲۱] پس صبر کرده و منتظر فرمان پروردگارت باش و مانند صاحب ماهی (یونس) نباش [که عجله کرد] و در آن زمان با نهایت اندوه و حزن خدا را خواند. و اگر رحمت الاهی به کمکش نیامده بود، از [شکم ماهی] بیرون انداخته می‌شد در حالی که نکوهش شده بود. سپس خدای تعالی او را انتخاب کرده و وی را در زمره صالحان قرار داد. آری، این کاری است که خداوند متعال در رابطه با پیامبران و ائمّه اطهار و مقرّبان درگاهش انجام داده است. این حقیقتی است که در تفاسیر و در کتاب‌های لغت به آن اشاره شده است. در کلمات آن‌ها در این باره خیلی عبارت لطیفی آمده است، آن جا که می‌نویسند: الاجتباء من جَبَیتُ الشیءَ: إذا خلّصته لنفسک.[۲۲] اجتباء: یعنی جدا کردن چیزی از بین اشیاء و جمع نمودن آن از این جا و آن جا و به خود اختصاص دادن آن به طوری که به خودتان اختصاص بدهید، مال خودتان باشد و شریکی برای شما نسبت به آن نباشد. این همان تعبیری است که در قرآن مجید آمده است: «إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ»؛[۲۳] مگر بندگان خدا که (به خدا) اختصاص یافته‌اند. آن‌ها کسانی هستند که به واسطه عبادتشان به جایی رسیدند که فقط برای خداوند متعال خالص می‌شوند. از این روست که علّامه طباطبایی در تفسیر المیزان[۲۴] می‌نویسد: فاجتباه الله سبحانه عبداً من عباده، هو أن یقصده برحمته و یخصّه بمزید کرامته فیجمع شمله و یحفظُه من التفرّق فی السبُل المتفرقة الشیطانیّة المفرّقة للإنسان و یرکّبهُ صراطه المستقیم و هو أن یتولّی أمره و یخصّه بنفسه. خلاصه این که: اگر خداوند متعال بنده‌ای را اجتباء کرد، همه شئون او خدایی می‌شود؛ یعنی تمام حرکات، سیره، سکون، نطق، فعل و ترک او به اراده خداوند متعال خواهد بود. این، همان «إذا حصّلته لنفسه» بود که در کلمات علماء فریقین آمده بود. آن گاه صاحب المیزان می‌نویسد: فلا یکون لغیره فیه نصیبٌ.[۲۵] یعنی تمام ابعاد وجود این شخص برای خداوند متعال است و در اختیار اوست و در این وجود چیزی برای غیر خدا نیست؛ بلکه تمام حرکاتش حرکات خدایی و همه افعال و تروکش الاهی است. علّامه طباطبایی در جای دیگر می‌نویسد: اجتباء الله الإنسان، هو إخلاصه لنفسه و جمعه من التفّرق فی المذاهب المختلفة؛[۲۶] این که خدای تعالی انسان را «اجتباء» می‌کند؛ یعنی وی را برای خود خالص گردانده و او را از تفرّق و پراکندگی در مذهب‌ها و راه‌ها مختلف جمع کرده و به یک راه وی را هدایت می‌کند. آن‌گاه عبارت راغب اصفهانی را هم در تفسیر سوره انعام نقل می‌کند و تعلیقه‌ای بر آن می‌نویسد و می‌گوید: و الّذی ذکره من مَعنَی «الاجتباء» و إن کان کذلک علی ما یفیدهُ موارد وقوعه فی کلامه تعالی، لکنّه لازم المعنی الأصلی، بحسب انطباقه علی صنعه فیهم؛[۲۷] و آن کسی که معنای اجتباء را برگزیدن انتخاب کرده است، اگر چه از موارد استعمالش این چنین استفاده می‌شود، لکن معنای اصلی لغت نیست؛ بلکه لازم آن معناست و معنای اصلی همان جمع‌آوری است. من اندکی درباره کلمه «صنع» اندیشیدم که خداوند متعال انبیا و ائمه اطهار (ع) و مقرّبان درگاهش را می‌سازد و آن‌ها را برای کاری و جهتی و مقام و منزلتی آماده می‌کند. آن گاه علاّمه می‌افزاید: والّذی یعطیه سیاق الآیات أنّ العنایة تعلّقت بمعنی الکلمة الأصلی و هو الجمع من مواضع و أمکنة مختلفة متشتّتة فیکون تمهیداً لما یذکر بعده من الهدایة إلی صراط مستقیم، کأنّه یقول: و جمعناهم علی تفرّقهم حتّی إذا اجتمعوا و انضمَّ بعضهم إلی بعضٍ هدیناهم جمیعاً إلی صراطٍ کذا و کذا؛[۲۸] از سیاق آیات نیز چنین به دست می‌آید که همان معنای لغوی مورد توجّه است و آن جمع کردن از مواضع و مکان‌های مختلف و متشتت است؛ پس به این وسیله خواسته است تا برای هدایت به صراط مستقیمی که بعداً ذکر می‌کند مقدمه چینی کرده باشد، گویی فرموده است: ما تمامی انبیا را که در طول تاریخ متفرق بوده و هر یک در زمانی می‌زیسته‌اند جمع کردیم و در یک جا و با ضمیمه کردن یکی به دیگری و با عنایت خود، به سوی راه راست هدایت کردیم. کوتاه سخن این که خداوند متعال ائمه اطهار (ع) را هم‌چون انبیا برای خودش ساخته و این‌ها را برای خودش اختصاص داده است و به گونه‌ای این‌ها را ساخته که برای آن هدایت خاصّی که خودش برای این مراتب از عبادش قرار داده، آماده کرده است. این مفاد آیاتی است که پیش‌تر خواندیم، و ائمّه (ع) در ذیل این آیات سخنانی دارند. در تفسیر نور الثقلین، مجمع البیان، کتاب المناقب ابن‌شهرآشوب و برخی کتاب‌های دیگر در ذیل بعضی از این آیات –سوره مریم- از امام سجّاد (ع) این گونه نقل شده که فرمودند: نحن عنینا بها؛[۲۹] مراد –از این‌ها- ما هستیم. آلوسی در تفسیر روح المعانی در ذیل آیه سوره مریم، این روایت را ذکر می‌کند و می‌گوید: آری، این‌ها روایات شیعیان است.

آن‌گاه شیعیان را «هو» می‌کند و مناقشه علمی ندارد و این روایت را با «هو» کردن و استهزا نمودن رد می‌کند و می‌نویسد: و روی بعض الإمامیّة عن علی بن الحسین رضی الله تعالی عنهما أنّه قال: نحن عنینا بهؤلاء القوم. و لا یخفی أنّ هذا خلاف الظاهر جدّاً. و حال روایات الإمامیّة لا یخفی علی أرباب التمییز.[۳۰] البته آلوسی چنین خیال کرده است. اکنون برای این که معلوم بشود این «هو» کردن‌ها چه قدر بی‌ارزش است،آیه‌ها را می‌آوریم که خیلی مفصّل است و از آیه ۱۵ شروع می‌شود که می‌فرماید: «وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مَرْيَمَ إِذِ انتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِهَا مَكَانًا شَرْقِيًّا»؛[۳۱] از مریم در این کتاب یاد کن آن‌گاه که از خانواده‌اش جدا شد و در ناحیه شرقی (بیت المقدس) مستقر شد. و در داستان حضرت ابراهیم (ع) می‌فرماید: «وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِبْرَاهِيمَ ۚ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَّبِيًّا»؛[۳۲] از ابراهیم در این کتاب یاد کن. همانا وی بسیار راست‌گو و پیامبر الاهی بود. آن‌گاه می‌فرماید: «وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مُوسَىٰ ۚ إِنَّهُ كَانَ مُخْلَصًا وَكَانَ رَسُولًا نَّبِيًّا»؛[۳۳] از موسی در این کتاب یاد کن. همانا وی مخلص و رسول و پیامبری والا مقام بود. و در داستان حضرت اسماعیل (ع) می‌فرماید: «وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِسْمَاعِيلَ ۚ إِنَّهُ كَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَكَانَ رَسُولًا نَّبِيًّا»؛[۳۴] در این کتاب از اسماعیل یاد کن که او در وعده‌اش صادق، و رسول و پیامبری بود. سپس می‌فرماید: «وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِدْرِيسَ ۚ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَّبِيًّا * وَرَفَعْنَاهُ مَكَانًا عَلِيًّا»؛[۳۵] از ادریس در این کتاب یاد کن. همانا وی بسیار راست‌گو و پیامبر الاهی بود. و ما او را به مقام والایی رساندیم. آن‌گاه می‌فرماید: «أُولَٰئِكَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِم مِّنَ النَّبِيِّينَ مِن ذُرِّيَّةِ آدَمَ وَمِمَّنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ وَمِن ذُرِّيَّةِ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْرَائِيلَ وَمِمَّنْ هَدَيْنَا وَاجْتَبَيْنَا ۚ إِذَا تُتْلَىٰ عَلَيْهِمْ آيَاتُ الرَّحْمَٰنِ خَرُّوا سُجَّدًا وَبُكِيًّا»؛[۳۶] آنان پیامبرانی بودند که خداوند آن‌ها را مشمول نعمت‌های خود نموده بود؛ از فرزندان آدم و از کسانی که به همراه نوح بر کشتی سوار کردیم و از فرزندان ابراهیم و اسرائیل (یعقوب) و از کسانی که هدایت کرده و برگزیدیم. آنان کسانی بودند که آن‌گاه که آیات الاهی بر آنان خوانده می‌شد، به خاک می‌افتادند و در حال سجده گریان بودند. عبارت «اولئک الذّین» به همه آن «واذکر» ها متعلّق می‌شود و عبارت «وممّن حملنا» «وممّن هدینا و اجتبینا» بر «النبیّین» عطف است. معلوم شد که در این آیات، حضرت مریم (س) نیز هست، گرچه آن حضرت از انبیا نیست. بنابراین، روشن می‌شود که مقام اجتباء، غیر انبیا را نیز در بر گرفته است. و کلام امام سجّاد (ع) در تفسیر آیه اشکالی نخواهد داشت. امّا آلوسی از این قضیّه غفلت کرده و فکر کرده که لازمه این تفسیر این است که ائمّه (ع) جزء انبیا باشند. از این رو این مطلب را مسخره و استهزا می‌کند و می‌گوید: این روایت از روایاتی است که شیعه‌ها جعل کرده‌اند. در صورتی که راغب اصفهانی نیز در این باره گفته: این مقامی است که خداوند متعال به انبیا و مقرّبان درگاهش «صدّیقان و شهدا» می‌دهد.[۳۷] بنابراین، ملاحظه می‌کنید که بدون اشکال این عبارت از زیارت جامعه، به مراتبی که در قرآن مجید برای انبیا و ائمّه (ع) قرار داده شده، اشاره دارد. «بقدرته» یعنی چه؟ اینک به معنای «بقدرته» می‌پردازیم. عمده بحث این است که «باء» این کلمه به چه معنایی آمده است؟ باید در این جهت دقّت شود؛ چرا که معنای کلمه قدرت معلوم است. در این جا چند احتمال وجود دارد. ۱. این اجتبایی که به معنای جمع بر طریق اصطفاء است، به قدرت خداوند متعال است. در این صورت «باء» سببی می‌شود یعنی: «بسبب قدرته تعالی جمعکم و اصطفاکم». معلوم می‌شود که اِعمال قدرت در این قضیّه لازم بوده است. اگر در آیه‌ای، ذکری از قدرت الاهی آمده به خصوص با باء سببی کاشف می‌شود از این که در آن جا، یک کار با عظمتی صورت گرفته است. برای مثال در سوره قیامت چنین آمده است: «أَلَيْسَ ذَٰلِكَ بِقَادِرٍ عَلَىٰ أَن يُحْيِيَ الْمَوْتَىٰ»؛[۳۸] آیا چنین کسی قادر نیست که مردگان را زنده کند؟ واضح است که زنده کردن مردگان کار بزرگی است که قدرت الاهی برای آن کار لازم است. و هم‌چنین در آیه مبارکه دیگری می‌فرماید: «بَلَىٰ قَادِرِينَ عَلَىٰ أَن نُّسَوِّيَ بَنَانَهُ»؛[۳۹] آری ما قادریم که حتّی خطوط سرانگشتان او را دوباره به صورت اوّل موزون و مرتّب کنیم. و در آیه مبارکه دیگری آمده است: «أَوَلَيْسَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِقَادِرٍ عَلَىٰ أَن يَخْلُقَ مِثْلَهُم ۚ بَلَىٰ وَهُوَ الْخَلَّاقُ الْعَلِيمُ»؛[۴۰] آیا کسی که آسمان‌ها و زمین را (با آن عظمت و عجایب) آفریده توانایی ندارد که همانند آنان را بیافریند؟ آری می‌تواند و او آفریننده آگاه و داناست. ۲. این که خداوند ائمّه (ع) را به جهت مظهر بودن قدرت خود اختیار کرده، و بنابراین «باء» به معنای «لام» می‌شود، اگر در لغت عرب استعمال شده باشد. اما اگر در منابع اوّلیه روایت زیارت جامعه به جای «بقدرته»، «لقدرته» -هر چند به عنوان نسخه بدل- آمده باشد مطلب تمام خواهد بود. به هر حال، می‌توان این جمله را به عبارت: «اجتباکم لتکونوا مظاهر قدرته» تفسیر نمود هر چند مجاز باشد. آری، خداوند متعال کار با عظمتی انجام داده و افراد با عظمتی را خلق کرده، تا نشانه قدرت او باشند. و نیز، خدا ائمّه را برای این جهت ساخته تا در این عالم دارای قدرت تصرّف در کون بوده باشند که همان ولایت تکوینی است. و نیز آنان علاوه بر قدرت جسمانی قدرت ربّانی داشتند. در قضیّه قلع باب خیبر از امیر مؤمنان علی (ع) سؤال شد. حضرت فرمودند: و الله ما قلعت باب خبیر و رمیت به خلف ظهری أربعین ذراعاً بقوّة جسدیة، ولا حرکة غذائیة، لکنّی أیّدت بقوّة ملکوتیة...؛[۴۱] من این باب را به قدرت جسمانی فتح نکردم، بلکه به قدرت ربّانی بود... .


ص۹۸ تا ۱۱۲

  1. شرح الزیاره ۱۱۴.
  2. ملاذ الاخیار ۹ / ۲۵۷.
  3. السرائر ۴۷۳، بحار الانوار ۲۷ / ۴۶.
  4. الاختصاص ۲۷۲.
  5. «اما خداوند از فرستادگان خویش هر که را بخواهد برمی‌گزیند»؛ سوره آل‌عمران، آیه ۱۷۹.
  6. البته این فقط مشکل ما نیست؛ این دنیای پر پیچ و خم، چنان انسان را فرا می‌گیرد که از باورهای خویش غافل می‌شود.
  7. «بی‌گمان خداوند بر هر کاری تواناست»؛ سوره بقره، آیه ۲۰.
  8. بحارالانوار، ج ۳۵، ص ۲۸
  9. بحارالانوار، ج ۳۵، ص ۲۸
  10. نهج البلاغه، خطبه ۷۹
  11. مصباح المتهجد، ج ۱، ص ۴۱۷
  12. سوره سبأ (۳۴): آیه ۱۳.
  13. « فرآورده‌های هر چیز را که رزقی از نزد ماست به سوی آن می‌آورند»؛ سوره قصص: آیه ۵۷.
  14. «اما پروردگارش او را برگزید»؛ سوره قلم: آیه ۵۰.
  15. المفردات فی غریب القرآن: ۸۷.
  16. «اما پروردگارش او را برگزید و او را از شایستگان کرد»؛ سوره قلم آیه ۵۰.
  17. المفردات فی غریب القرآن: ۸۷ – ۸۸.
  18. «و داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون را که از فرزندزادگان وی بودند (نیز راهنمایی کردیم)؛ و این چنین نیکوکاران را پاداش می‌دهیم. * و زکریا و یحیی و عیسی و الیاس را (نیز)؛ آنان همه از شایستگان بودند. و اسماعیل و الیسع و یونس و لوط را (نیز راهنمایی کردیم) و همه را بر جهانیان برتری دادیم. * و (نیز) برخی از پدران و فرزندزادگان و برادران ایشان را؛ و آنان را برگزیدیم و به راهی راست رهنمون شدیم. * این رهنمود خداوند است که هر یک از بندگان خود را بخواهد با آن رهنمون می‌شود و اگر شرک ورزیده بودند آنچه می‌کردند تباه می‌شد. * آنان کسانی هستند که به آنها کتاب و داوری و پیامبری دادیم»؛ سوره انعام، آیات ۸۴ – ۸۹.
  19. سوره مریم (۱۹): از آیه ۵۸.
  20. سوره نحل (۱۶): آیه‌های ۱۲۰ – ۱۲۲.
  21. سوره قلم (۶۸): آیات ۴۸ – ۵۰.
  22. ر.ک: تفسیر التبیان: ۶ / ۹۸، تفسیر القراطبی: ۹ / ۱۲۸، زاد المسیر: ۳ / ۵۵، تفسیر رازی: ۱۸ / ۸۹، تفسیر بیضاوی: ۳ / ۲۷۴، لسان العرب: ۱۴ / ۱۳۲، تاج العروس: ۱۹ / ۲۶۷، معانی القرآن: ۳ / ۳۹۸.
  23. سوره صافات (۳۷): آیات ۴۰ و ۷۴ و ۱۲۸ و ۱۶۰.
  24. گفتنی است که من تفسیر المیزان را ترویج نمی‌کنم و در بسته و سر بسته آن را اهل فن باید بیان بکنند، امّا این تفسیر ظرایف و دقایقی دارد، مثلاً در عبارت «اجتباء الله سبحانه» دو جا با هم تفاوتی دارد، شاید اگر دقت شود، عبارات ایشان با هم تهافُت داشته باشد.
  25. تفسیر المیزان: ۱۱ / ۷۹.
  26. همان: ۱۲ / ۳۶۸.
  27. همان ۷ / ۲۴۷.
  28. تفسیر المیزان: ۷ / ۲۴۷.
  29. تفسیر مجمع البیان: ۶ / ۴۳۱، تفسیر المیزان: ۱۴ / ۸۰، المناقب، ابن‌شهرآشوب: ۳ / ۲۷۳، تفسیر نور الثقلین: ۳ / ۳۵۱ حدیث ۱۱۴، بحار الأنوار: ۱۱ / ۱۷ و ۲۴ / ۱۴۷، حدیث ۲۱، تفسیر الصافی: ۳ / ۲۸۶.
  30. تفسیر روح المعانی: ۱۶ / ۱۰۸.
  31. سوره مریم (۱۹): آیه ۱۶.
  32. همان: آیه ۴۱.
  33. همان: آیه ۵۱.
  34. همان : آیه ۵۴.
  35. همان: آیه‌های ۵۶ و ۵۷.
  36. همان: آیه ۵۸.
  37. المفردات فی غریب القرآن: ۸۷ – ۸۸.
  38. سوره قیامت (۱۷۵): آیه ۴۰.
  39. همان: آیه ۴.
  40. سوره یس (۳۶): آیه ۸۱.
  41. الأمالی، شیخ صدوق: ۶۰۴ – ۶۰۵، حدیث ۸۴۰، روضة الواعظین: ۱۲۷، بحار الأنوار: ۲۱ / ۲۶، حدیث ۲۵.