بحث:منابع علم معصوم چیست؟ (پرسش)
روح الله شهیدی و محمد کاظم ستایش
در مقاله: باز شناخت نظام اندیشگی نص گرایان و محدثان متقدم
پژوهش گران اسلامی در شمارش منابع علم امام برپایه روایات هم داستان نیستند و راه های گونا گونی را پیموده اند؛ تقسیم دوگانه به «لوح محفوظ» و «تعلیم از رسول الله» (في كيفية علم الامام و منابع ذلک ص235) یا به «قرآن» و «اسم اعظم»(آفاق علم امام، ص۴۷۵ -۴۷۸) " تقسیم سه گانه (منابع علم امام در قرآن و روایات و پاسخ گویی به شبهات پیرامون آن، ص۱۹) بر اساس مصدر وطريق علم به «علوم بی واسطه که از طريق اسم اعظم و روح القدس و با عنایت خداوند متعال افاضه می گردد»، «علوم انتقالی از پیامبر شامل قرآن، جامعه، الف باب ، صحف انبيا» و«علوم ایصالی به واسطه روح وملک مانند مصحف فاطمه ، تحديث وعمود نور»؛ تقسیم پنج گانه (الراسخون في العالم: مدخل لدراسة ما هية علم المعصوم و حدوده و منابع الهامه ، ص۲۴۱ - ۲۶۱) به «الهام وتحديث»، «روح القدس»، «علم لدنی»، «تعليم ووراثت از پیامبر»، «کتاب ها شامل صحیفه، جامعه، جفرو مصحف فاطمه»؛ تقسیم شش گانه (علم الأئمة المعصومين، ص۸۳-۱۰۹) به «علم به تمامی قرآن»، «وراثت از نبی»، «وراثت از على منشی»، «روح القدس»، «الهام وتحديث» و «عمود نور» و تقسیم هفت گانه (بررسی غلو در روايات علم اهل بیت از کتاب بصائر الدرجات، ص۵۰-۷۰) منابع علم به «قرآن»، «آموختن از پیامبر و ائمه» ، «الواح وکتب و نوشته های مکتوب»، «الهام وتحديث»، روح القدس و روح»، «اسم اعظم» و «عروج به آسمان و عرش». .
(...)
1- توارث:
بخشی از علم امام از رهگذر میراث های پیشینیان به کف می آید. این میراث ها را می توان در علوم انبیا»، «علم به ظاهر و باطن قرآن»، «اسم اعظم» و «کتاب ها» خلاصه کرد. (...)
2- تحديث:
تحديث یک دیگر از منابع علم ائمه است که صفار بر آن تأکید کرده است. او تحديث را ارتباط و سخن کردن فرشتگان الهی با ائمه می داند(همان، ص ۱۵۵، ح ۱ ) و بر پایه روایات، تمامی ایشان را محدث و مهم می خواند. ارتباط کسانی جز انبیا اندکی شگفت می نماید. از این رو، صفاربا نقل روایاتی چند می کوشد تا این پیوند را طبیعی و موجه سازد. تصريح ائمه به رفت و آمد بسیار ملائکه در خانه های اهل بیت و برجای ماندن آثار ایشان در این مکان ها، ۱۴ مهر فراوان ملائکه بر کودکان اهل بیت ها و... نشان از پیوند نزدیک ایشان با سروشان الهی است.
(...)
3- توشم (توشم را در لغت به دیدن اثر العین، ج ۷، ص۳۲۱، نگاه به علامت رهنما معجم مقاييس اللغة ، ص۱۰۲۲ و زیرکی لسان العرب، ج۱۲، ص۶۲۶ معنا کرده اند) و فراست:
این منبع شناختی، ائمه را بر شناخت باطن مردمان توان می سازد. از دیدگاه محمد بن حسن صفار پیدایی این علم با روخدادهای پیشا خلقتی در پیوند است؛ چه خداوند ابتدا ارواح را دو هزار سال قبل از بدنها خلق کرد و چون خواست که آنها را در کالبدهانهد، بر پیشانی آنان کافریا مؤمن بودن و اعمال نیک و بدشان را نگاشت و تنها رسول خدا و ائمه با توم و فراست، می توانند این پیشانی نوشت را بخوانند و از درون فرد آگاه گردند.(بصائر الدرجات، ص۳۷۴، ح ۱، ص۳۷۵، ح ۲، ص ۳۷۶، ح ۷، ص۳۷۷، ج۹، ص۳۷۸ - ۳۷۹، ح ۱۵) از منظر او ائمه در قرآن با ویژگی هایی چون «شتمین» و کسانی که مردمان را به چهره و نشانه می شناسند، معرفی شده اند. سخن رسول خدا، «اتقوا فراسة المؤمن فإنه ينظر بنور الله» نیز به همین معنا اشاره دارد.
4- توفیق و تسدید:
جایگاه کاربست این قوه، مانند تحديث، درحوادثی است که حکم آن در کتاب وسنت نیست. در این هنگام به امام توفیق داده می شود (توفيق) واستوار (تسديد) می گردد و از رأی و قیاس بهره نمی برد.۱۲۱ شاید در نگاهی کلی بتوان این پدیده را با تحديث پیوند زد، ولی صار با تبويب جداگانه روایات در پیوند با توفیق وتسديد، آن را از تحديث جدا دانسته است.
5- رجم:
دربصائر الدرجات مورد کاربرد این منبع هم بسان تحديث وتوفيق وتسدید، در معضلات، حوادثی که حکم آن در کتاب وسنت نیست، دانسته شده است و آورده اند که امیرالمؤمنین من به هنگام پیش آمدن معضلات، حوادثی که حکم آن در کتاب وسنت نیست، رجم می کرد و حکم را در می یافت.
(...)
6- عمودهای نور
در بخشی از روایات بصائر الدرجات آمده است که برای امام پس از پای نهادن به عالم ناسوت، عمودی از نور برپا می شود که کاربرد آن دیدن دیگر سرزمین ها و میان مشرق و مغرب و عرضه اعمال بندگان بر او است. در برخی دیگر از احادیث این کتاب، از عمود نور یا نور دیگری هم سخن رفته که سری نزد خداوند و در عرش وسری دیگر در گوش امام دارد و در واقع واسطه میان خدا و امام است؛ همان گونه که رسولی الهی واسطه میان حضرت حق و انبیا بوده است. هرگاه امام بخواهد از امری آگاه شود، به این عمود یا نور می نگرد. (برای دیدن تفاسیر گونا گون پیرامون عمود نور ر.ک: چیستی عمود نور، ص۴۲-۶۳؛)
ص110 و122
امين فتحي
مطلق علوم و تعلیمها در قرآن کریم به خداوند متعال منتهی می شود ،و اوست که به پیامبراسلام،بطورمستقیم«علمک ما لم تکن تعلم»(نساء،113)و یا غیر مستقیم«علمه شدیدالقوی»(نجم،5)-بنا بر یک نظریه و تفسیر-آموخت،و بر پایه روایات صحیح و متواتر،آن حضرت و اهل بیت مطهرش،جزو «والراسخون فی العلم»(آل عمران،7)بوده و مصداق کامل "صاحبان علم" در آیه شریفه«شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلَائِكَةُ وَأُولُو الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ...»(آل عمران،18)و مصداق اختصاصی"علم داده شد گان" در «بَلْ هُوَ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ...»(عنکبوت،49) می باشند.در این آیه، دو نکته مهم نیز قابل تامل است یکی تعبیر ویژه "أُوتُوا الْعِلْمَ" است، یعنی علم اینها-علم کامل یا ویژه-لدنی و عطای ربانی است، و دیگری اشاره به اینکه کل آیات الهی به شکل مستدل و روشن در سینه سینایی این بزرگواران نه تنها جای گرفته، بلکه دل اینها ظرف معارف وحیانی و کتاب آسمانی است.و امام علی(ع) و فرزندان پاکش عینیت بخش روشن، "حاملان علم قرآن" درآیه « قُلْ كَفَىٰ بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ»می باشند.اینها وارثان حقیقی کتاب الهی و علوم پیامبر(ص)،بر اساس آیه« ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتَابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا مِنْ عِبَادِنَا»(فاطر،32)و روایات متواتر فریقین از جمله حدیث شریف ثقلین بوده و "بیانگران معصومانه" قرآنی که تبیین هرچیزی در آن است، و به عبارتی دیگر، قرآنِ ناطقِ کتابِ صامتند: « وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ». پس در یک جمعبندی می شود گفت که علوم معصومان(ع)، یا از منابع مکتوب است، مثل قرآن و تفسیر، تأویل و تبیین ویژه آن به امام علی(ع)، که از آن حقیقت به « "کتاب جامعه" یاد می شود و علوم انبیاء و اوصیاء، که از طریق پیامبر به ایشان منتقل شده و "کتاب جفر" نامیده می شود و مانند "مصحف فاطمه(س)" »(خرازی،سید محسن،1372، بدایة المعارف الالهیة فی شرح عقائد الامامیة،ج2 41-43).و نظایر آن، و یا از منابع مسموع می باشد، مثل سنت و آموزه های عادی پیامبر(ص)،و شنیدن از فرشتگان، که به خاطر این واقعیت از ائمه به "محدثون" یاد شده است، و یا از طریق و الهامات غیبی و اشراقات باطنی و یا مشاهده از راه لوح نورانی و دریافت با تاییدات روح القدس، آنگاه که بخواهند و مانند اینها.و اسناد این مباحث بسیار و مشهور است از جمله کتاب "اصول کافی" و "بصائرالدرجات" و غیره.که به نمونه هایی از آن روایات ،جهت توضیح ابعاد و طرق علم ائمه اشاره می شود:از امامباقر(ع)روایت شده که فرمود: «خداوند حلال و حرام و تأويل قرآن را به رسولش تعليم داد و پيامبر نيز همه علمش را به علي(ع) آموخت. سپس آن علم به ما رسيده است».همچنین فرمودند«اي جابر اگر ما به رأي و هواي خود بر مردم حكم ميكرديم جزو هلاكشدگان ميشديم لكن ما مردم را براساس آثار و اصول علمي كه از رسول خدا(ص) به ما به ارث رسيده فتوا ميدهيم...»(بصائرالدرجات/ ص330 و 336 و 340).شخصي ميگويد از «امام ابيالحسن(ع) سؤال كردم: هر سخني كه ميگوئيد در قرآن و سنت وجود دارد يا از رأي خود ميگوئيد؟ فرمودند: هر آنچه كه ميگوئيم در كتاب خدا و سنت رسول خدا هست»(بصائرالدرجات/ 342).از امامصادق(ع))نیز روایت شده که فرمودند: «رسول خدا(ص)، علي(ع) را باب علمي آموخت كه هزار در به رويش باز شد و از هر درش هزاران در ديگر»(بصائرالدرجات/ ص343). از امامصادق(ع) روایت شده است که فرمودند: «ما خزانهدار علم خدا و مترجم امر خدائيم، ما مردمي معصوم هستيم كه خداوند مردم را به فرمانبري ما امر فرموده و از نافرماني ما نهي كرده است. ما حجت رسائيم بر هركه زير آسمان و روي زمين است(کلینی،1387،اصول كافي،ترجمه آیت الله کمره ای،ج 2 337).«حضرت ابوالحسن(ع) فرمودند: ائمه، علماء، صادقون، مفهَّمون و محدثوناند»(کلینی،1387،اصول كافي،ترجمه آیت الله کمره ای،ج 2: 341).بر اساس روایات متواتر از پیامبر و اهل بیتش علماء می تواند اشاره باشد به آية شريفة «انما یخشی الله من عباده العلماء»(28،فاطر).و صادقون اشاره به آية شريفة «كونوا معالصادقين»(119،توبه).و مفهّم يعني كسي كه تفسير و تأويل قرآن را پيامبر به او فهمانيده است.و محدثّ يعني از غيب به امام حديث و الهام ميرسد.(بعضي اخبار را فرشتگان به امام عرضه ميدادند).مفضل بن عمر می گوید،از امام کاظم(ع) سوال کردم که «از امام صادق(ع) برای ما اینگونه روایت شده که علم ما سه گونه هست...حضرت فرمودند: "غابر" یعنی علوم گذشته که می دانیم ،اما "مزبور"-مکتوب- یعنی علومی که خواهد آمد و اما "نکت در قلوب" همان الهام است و"نقر در اسماع" تاثیر و بانگ در گوش از فرشته است»(کلینی،1387،اصول كافي،ترجمه آیت الله کمره ای،ج 2: 316).
منبع: مقاله کتاب مبین، منشای ولایت تشریعی معصومین (ع) (جستاری در حق قانون گذاری پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) با تاکید بر کتاب مبین)