انبیاء الهى علاوه بر نشان دادن راه صحیح براى تکامل حقیقى انسان، و دریافت وحى و ابلاغ آن به مردم، تأثیرات مهم دیگرى نیز در تکامل انسانها داشتهاند که مهمترین آنها از این قرار است:
بسیارى از مطالب هست که عقل انسان، توانایى درک آنها را دارد ولى یا نیاز به گذشت زمان و تجارب فراوان دارد و یا در اثر اهتمام افراد به امور مادى و غلبه گرایشهاى حیوانى بر ایشان مورد غفلت و فراموشى قرار مىگیرد و یا در اثر بدآموزیها و تبلیغات سوء، بر توده هاى مردم، پنهان مىماند. چنین مطالبى نیز بوسیله انبیاء، بیان مىگردد و با تذکرات و یادآوریهاى پى در پى، از فراموش شدن کلى آنها جلوگیرى بعمل مىآید و با آموزشهاى صحیح و منطقى، جلوى مغالطات و بدآموزیها گرفته مىشود. از اینجا نکته نامیده شدن انبیاء به «مذکر» و «نذیر» و نامیده شدن قرآن کریم به «ذِکر» و «تذکره» روشن مىگردد. امیرمؤمنان (علیه السلام) در مقام بیان حکمتهاى بعثت انبیاء مىفرماید: «لِیَسْتَأدُوهم میثاقَ فِطْرَته، و یُذکِّروهم مَنْسِىَّ نِعْمتِه، و یَحتجّوا عَلَیْهم بِالتّبلیغ» یعنى خداى متعال، پیامبران خود را پى در پى فرستاد تا وفادارى به پیمان فطرت را از مردم بخواهند، و نعمتهاى فراموش شده را به یادشان آورند، و با تبلیغ و بیان حقایق، حجت را برایشان تمام کنند.
یکى از مهمترین عوامل تربیت و رشد و تکامل انسان، وجود الگو و نمونه رفتار است که اهمیت آن، در مباحث روانشناسى به ثبوت رسیده است. انبیاء الهى بهعنوان انسانهاى کامل و تربیت شده الهى، این نقش را به بهترین وجهى ایفاء مىکنند و علاوه بر تعلیمات و آموزشهاى مختلف، به تربیت و تزکیه مردم نیز مىپردازند. و مىدانیم که در قرآن کریم «تعلیم و تزکیه» توأماً ذکر شده و حتى در بعضى از موارد «تزکیه» مقدم بر «تعلیم» آمده است.
یکى دیگر از برکات وجود انبیاء در میان مردم این است که در صورت فراهم بودن شرایط لازم، رهبرى اجتماعى و سیاسى و قضائى مردم را به عهده مىگیرند. و بدیهى است که رهبر معصوم، یکى از بزرگترین نعمتهاى الهى براى جامعه مىباشد و بوسیله او جلو بسیارى از نابسامانیهاى اجتماعى گرفته مىشود و جامعه از اختلاف و پراکندگى و کجروى نجات مىیابد و به سوى کمال مطلوب رهبرى مىگردد.