بشر بن ربیعة بن عمرو خثعمی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(تغییرمسیر از بشر خثعمی)

موضوع مرتبط ندارد - مدخل مرتبط ندارد - پرسش مرتبط ندارد

مقدمه

نسب وی را چنین گفته‌اند: بشر بن ربیعة بن عمرو بن منارة بن قمر بن عامر، از قبیله یمنی خثعم است[۱]. کنیه او را ابو عبدالله[۲] و کنیه پدرش را «ابورهم» گفته‌اند[۳]. فرزند وی، «عبدالله» یا «عبیدالله» نام دارد[۴] که دومی نادرست است. ابن عبدالبر[۵] و ابن اثیر[۶] با نام بشر غنوی و ابن حجر[۷] چهار مدخل با نام‌های «بشر غنوی» (در بخش صحابه بدون قید و در بخش توهمات با قید والد عبدالله)، «بشر بن ربیعة بن عمرو»، و «بشر بن ربیعه»، یعنی «بشر بن ابی‌رهم» (در بخش مخضرمین) آورده‌اند. برخی او را بشر خثعمی نیز گفته‌اند[۸]. ابن حجر[۹] در یک مورد میان بشر غنوی و بشر بن ربیعه خثعمی فرق گذاشته و در جای دیگر آن دو نفر را یکی دانسته است[۱۰]. دیگر آنکه او را به قبیله غنوی نسبت داده‌اند و احتمال اشتباه از نساخ یا تصحیف وجود دارد.

بشر در جنگ یمامه شرکت داشت[۱۱] و از شجاعان حاضر در جنگ قادسیه بود که درباره عمر شعری سرود[۱۲]. همچنین وی شعری به این مضمون گفت: نزد خلیفه غنایم بسیاری است و نزد مثنی بن حارثه) نقره و حریر. وقتی سعد بن ابی وقاص غنایم را تقسیم کرد، مقداری از آن باقی ماند. خلیفه دستور داد آن را میان حافظان (حملة القرآن) تقسیم کند. بشر نزد سعد آمد و سعد به او گفت: چقدر از قرآن را حفظ هستی؟ گفت: بسم الله الرحمن الرحیم، چیزی به بشر نداد و بشر شعر یادشده را گفت. سعد درباره او نامه‌ای به عمر نوشت. خلیفه گفت: به او دو هزار (دینار) بدهید[۱۳].

گونه دیگر این خبر چنین است: سعد بن ابی وقاص مقداری از خراج اضافه آورد. سعد به عمر درباره زیادتی خراج نامه نوشت و عمر نوشت آن را میان قاریان قرآن تقسیم کند. سعد به خلیفه نوشت سال گذشته قاریان هفت نفر بودند، ولی الآن هفتاد نفر شده‌اند. خلیفه پاسخ داد که آنها را میان افراد گرفتار و مصیبت دیده در جنگ با دشمن تقسیم کند. بشر این شعر را برای خلیفه گفت:

غداة يودّ القوم لو أنّ بعضهميُعارُ جَناحَي طائرٍ فيطير

خلیفه به سعد نوشت بشر را جزء افراد مصیبت دیده قرار بده[۱۴]. گویند بشر کوفه را تخطیط (نقشه کشی و تعیین حدود برای قبایل) کرد[۱۵] و در کوفه منطقه‌ای به نام جبانه (قبرستان) بشر شناخته شده است[۱۶]، وی از رسول خدا (ص) شنید که آن حضرت فرمود: فلسطین فتح خواهد شد و امیر و سپاه آن را ستود[۱۷]. مسلمة بن عبدالملک بن مروان از فرزند بشر خواست حدیث رسول خدا (ص) را درباره جنگ فلسطین برایش بگوید [۱۸]. فرزندش عبدالله تنها راوی اوست[۱۹][۲۰]

منابع

پانویس

  1. ابن حزم، ص۳۹۱؛ ابن حجر، ج۱، ص۴۶۷.
  2. ابن اثیر، ج۱، ص۳۸۹؛ ابن حجر، ج۱، ص۴۸۱.
  3. ابن حجر، ج۱، ص۴۶۷.
  4. ابن عبدالبر، ج۱، ص۱۵۰؛ ابن حجر، ص۴۸۱.
  5. ابن عبدالبر، ج۱، ص۲۵۰.
  6. ابن اثیر، ج۱، ص۳۸۹.
  7. ابن حجر، ج۱، ص۴۳۹، ۴۶۷ و ۴۸۱.
  8. ابن عبدالبر، ج۱، ص۲۵۰؛ ابن اثیر، ج۱، ص۳۸۹؛ ابن حجر، ج۱، ص۴۳۹.
  9. ابن حجر، ج۱، ص۴۴۰.
  10. ابن حجر، ج۱، ص۴۶۷ و ۴۸۱.
  11. ابن حجر، ج۱، ص۴۶۷.
  12. بلاذری، ج۱، ص۳۲۰؛ ابن حجر، ج۱، ص۲۶۷.
  13. ابن حجر، ج۱، ص۴۶۷.
  14. ابن حجر، ج۱، ص۴۶۷.
  15. ابن حجر، ج۱، ص۴۳۹.
  16. بلاذری، ج۲، ص۳۴۶؛ ابن حزم، ص۳۹۱؛ ابن حجر، ج۱، ص۴۳۹.
  17. طبرانی، ج۲، ص۳۸؛ ابن عبد البر، ج۱، ص۲۵۰؛ ابن عساکر، ج۵۸، ص۳۴.
  18. ابن اثیر، ج۱، ص۳۸۹.
  19. ابن عبدالبر، ج۱، ص۲۵۰.
  20. مرادی‌نسب، حسین، مقاله «بشر بن ربیعة بن عمرو خثعمی»، دانشنامه سیره نبوی ج۲، ص:۲۳۶.