عیثم بن اسلم

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(تغییرمسیر از تمیم بن اسلم)

موضوع مرتبط ندارد - مدخل مرتبط ندارد - پرسش مرتبط ندارد

آشنایی اجمالی

«تمیم بن أسلم» در سند یک روایت تفسیر کنز الدقائق و به نقل از تفسیر فرات الکوفی واقع شده است:

«فی تفسیر فرات بن إبراهیم الکوفی: قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْقَاسِمِ بْنِ عُبَيْدٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ [ذَاذَانَ] ذازان [ذادان ذران] قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ [يَعْنِي] [ابْنَ] مُحَمَّدٍ الْقَيْسِيَّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ فُضَيْلٍ عَنْ عُثَيْمِ بْنِ أَسْلَمَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ [ع] قَالَ: قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَلَا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَلَا السَّيِّئَةُ[۱] قَالَ الْحَسَنَةُ التَّقِيَّةُ وَ السَّيِّئَةُ الْإِذَاعَةُ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ[۲] قَالَ الصَّمْتُ ثُمَّ قَالَ فَأَنْشَدْتُكَ بِاللَّهِ هَلْ تَعْرِفُ ذَلِكَ فِي نَفْسِكَ أَنَّكَ تَكُونُ مَعَ قَوْمٍ لَا يَعْرِفُونَ مَا أَنْتَ عَلَيْهِ مِنْ دِينِكَ وَ لَا تَكُونُ لَهُمْ وُدّاً وَ صَدِيقاً فَإِذَا عَرَفُوكَ وَ شَعَرُوكَ أَبْغَضُوكَ قُلْتُ صَدَقْتَ قَالَ فَقَالَ لِي فَذَا مِنْ ذَاكَ»[۳].

در نام راوی تصحیف رخ داده و صحیح آن «عیثم بن اسلم» است، چون اولاً در منبع اصلی روایت (تفسیر فرات الکوفی) «عثیم بن أسلم» ثبت شده است[۴] و ثانیاً عنوان «تمیم بن أسلم» نه در کتب رجالی ذکر شده؛ نه در اسناد دیگر مشاهده شده است و ثالثاً «عیثم بن أسلم» هم در کتاب رجالی ذکر گردیده[۵]؛ هم در سند چند روایت دیگر قرار گرفته که از «معاویه بن عمار» روایت کرده است[۶].[۷]

منابع

پانویس

  1. «نیکی با بدی برابر نیست؛ به بهترین شیوه (دیگران را از چالش با خود) باز دار، ناگاه آن کس که میان تو و او دشمنی است چون دوستی مهربان می‌گردد» سوره فصلت، آیه ۳۴.
  2. «بدی را با روشی که نیکوتر است دور کن؛ ما به آنچه وصف می‌کنند داناتریم» سوره مؤمنون، آیه ۹۶.
  3. تفسیر کنز الدقائق، ج۱۱، ص۴۵۴ به گزارش از تفسیر فرات الکوفی، ص۳۸۵، ح۵۱۳.
  4. ر.ک: تفسیر فرات الکوفی، ص۳۸۵، ح۵۱۳.
  5. رجال البرقی، ص۳۹.
  6. ر.ک: الکافی، ج۱، ص۲۷۸، ح۳؛ بصائر الدرجات، ج۱، ص۲۷۸، ح۱۴؛ الخرائج و الجرائح، ج۲، ص۸۰۷، ح۱۶؛ مختصر البصائر، ص۲۸۲، ح۲۸۴.
  7. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۵، ص 21-22.