جهل بسیط و مرکب
مقدمه
جهل، هرچند امر عدمی است؛ به اعتبار عدم مضاف، از احکام وجود برخوردار است، و به دو نوع "جهل بسیط" و "جهل مرکب" تقسیم میشود. هر کدام از این دو جهل نتایج و متفرعات خاص خود را در مباحث اعتقادی و اخلاقی دارد.
"جهل بسیط"، آن است که انسان چیزی را نمیداند، ولی خودش میداند که نمیداند. اینگونه جهل زود برطرف میشود؛ زیرا وقتی که انسان چیزی را نداند، و بداند که نمیداند در مقام دانایی آن بر میآید، و یا لااقل به حرف دیگران گوش میدهد و چنانچه حقیقت را یافت، میپذیرد. ابتلای این جهل خطر چندانی ندارد.
ولی "جهل مرکب"، آن است که انسان چیزی را نمیداند، ولی نمیداند که نمیداند. اینگونه جهل، علاجناپذیر است؛ چون غرور او اجازه نمیدهد که جهل او برطرف شود[۱].
خوب است که انسان یا ساده باشد و یا عاقل و فهمیده کامل. معمولاً آدمهای ساده، خودشان هم از سادگی خود اطلاع دارند؛ ولی افراد نیم زرنگ که در بعضی موارد زرنگ هستند، خیال میکنند که خیلی زرنگاند و همواره کارهای خود را خردمندانه میدانند.
غزالی جملهای دارد که میگوید: وجود ناقصِ همه چیز از عدم محض بهتر است، جز علم و دانش. بر اساس این جمله، انسان هر مقدار از مال و ثروت و سلامتی و... بهرهمند باشد، از آنکه هیچ نداشته باشد بهتر است؛ ولی علم و دانش اینگونه نیست. انسان کم سواد، از بیسواد بدتر است؛ زیرا خیال میکند خیلی باسواد است؛ لذا هیچگاه دنبال تکمیل آن نمیرود[۲].
به نظر ملاصدرا، علم هم مانند جهل دو نوع است: "علم بسیط"، یعنی علم کسی که میداند؛ ولی نمیداند که میداند و "علم مرکب"، که ترکیب از دو علم است: یکی علم به چیزی و دیگری علم به علم[۳].[۴]
منابع
پانویس
- ↑ سبب آنکه آن را مرکب نامیدهاند، این است که در آن دو جهل نهفته است، جهل اول، اینکه آدمی چیزی را برخلاف آنچه حقیقت است معتقد باشد؛ در حالی که حقیقت امر بر او مجهول مانده است. جهل دوم، اینکه باور کند اعتقاد او عین صواب است. (تهانوی، موسوعة کشاف: اصطلاحات الفنون و العلوم، واژه «جهل»)
- ↑ مطهری، آشنایی با قرآن، ج۱ و ۲، ص۱۵۷.
- ↑ صدرالمتألهین شیرازی، الحکمة المتعالیة فی الأسفار العقلیة الأربعة، ج۱، ص۱۱۶.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص۱۰۴-۱۰۵.