جیفر بن جلندن ازدی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

آشنایی اجمالی

نام و نسبش جیفر بن جلندی بن مستکبر بن حراز، از بنوشمس، تیره‌ای از ازد است که در انتساب به محل سکونت (عُمان، با تخفیف میم) بدو عمانی گویند[۱]. او و برادرش عبد بن جلندی حاکمان اهل عمان بودند[۲].

رسول خدا (ص) عمرو بن عاص را با نامه‌ای به سوی آنان فرستاد[۳]. برخی زمان این مأموریت را سال هشتم[۴] و عده‌ای پس از حجة الوداع و اوایل سال یازدهم ذکر کرده‌اند[۵]. اینکه عمروعاص هنگام وفات رسول خدا (ص) هنوز در عمان بود، تاریخ دوم را تأیید می‌کند. ابن کثیر[۶] به اشتباه علاء بن حضرمی را فرستاده رسول خدا (ص) به عمان ذکر می‌کند. پیامبر در نامه خود «جیفر» و «عبد» را مورد خطاب قرار داد و آنان را به اسلام فراخواند و وعده ادامه حکومتشان را در صورت پذیرش اسلام داد[۷]، پادشاهی عمان در این زمان به جهت سال‌خورده بودن جلندی میان دو پسرش تقسیم شده بود[۸] اما برخی پادشاه را جیفر دانسته‌اند[۹] چنان که اهمیت و موقعیت وی نسبت به برادرش از گزارش بعدی استنباط می‌شود. عمروعاص ابتدا به سوی عبد رفت اما او برادر خود را مقدم و بزرگ‌تر دانست و عمرو را نزد او فرستاد. آنان با اندکی تعلل به نامه رسول خدا (ص) پاسخ مثبت داده و اسلام را پذیرفتند[۱۰]. به دنبال آنان شمار فراوانی از مردم عمان به اسلام گرویدند. آن دو، عمروعاص را در جمع‌آوری صدقات یاری دادند[۱۱]. عمروعاص بر آنان که اسلام نیاوردند جزیه نهاد [۱۲]. براساس گزارش ابن شهرآشوب[۱۳] هنگامی که رسول خدا (ص) به ابن جلندی نامه نوشت، به فرستاده خود فرمود: اهل عمان اسلام را می‌پذیرند و جلندی از شما سؤال خواهد کرد که آیا پیامبر با شما هدیه‌ای فرستاده است. شما جواب منفی دهید. او خواهد گفت: اگر هدیه‌ای می‌فرستاد مانند مانده آسمانی می‌ماند که خدا بر بنی اسرائیل و مسیح فرستاد[۱۴].

جیفر با اینکه عصر رسول خدا (ص) را درک کرد، اما توفیق دیدار پیامبر را نیافت[۱۵] و هنگام رحلت رسول خدا (ص) ریاست عمان را بر عهده داشت. از این رو ابن حجر نام او را در بخش سوم الاصابة (مخضرمین) قرار داده است.

وی در شورش‌های ارتداد پس از درگذشت رسول خدا (ص) بر اسلام پایدار ماند. او با چیره شدن لقیط بن مالک ازدی رقیب دوره جاهلی شان بر عمان، با برادرش به کوهستان اطراف گریخت و در نامه‌ای به ابوبکر از او کمک خواست. ابوبکر لشکریانی به امداد آنان فرستاد و از فرماندهان خواست چون به جیفر نزدیک می‌شوند با وی مکاتبه کنند. آنان سرانجام توانستند با کمک دولت مدینه بر مرتدین عمان پیروز شوند[۱۶].

ثقفی[۱۷] در گزارشی از شهر بصره در اواخر حکومت امام علی (ع) از فردی با نام جیفر عمانی و با عنوان سخنگوی قبیله (لسان القوم) یاد می‌کند که پس از کشمکش‌هایی میان عبدالله بن حضرمی که از سوی معاویه برای شوراندن مردم بصره علیه امام علی (ع) آمده بود برخاست و از زیاد بن عبید حاکم امام علی (ع) بر بصره حمایت کرد. با توجه به موقعیت پادشاهی وی و اینکه منطقه نفوذشان عمان بوده نه بصره، دشوار بتوان وی را با جیفر بن جلندی یکی دانست[۱۸].

زبید اعور که در جریان شورش‌های ارتداد به شورشیان پیوست[۱۹]، سعید[۲۰] و مسعود[۲۱] از جمله فرزندان اویند.[۲۲]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. سمعانی، الأنساب، ج۳، ص۴۵۵ و ج۴، ص۲۳۶.
  2. ابن اثیر، اسد الغابه، اسد الغابه، ج۱، ص۵۸۲.
  3. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۴، ص۱۰۲۶؛ بلاذری، فتوح، ص۹۰.
  4. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۰۱؛ بلاذری، انساب الاشراف، انساب، ج۱۰، ص۲۷۸؛ طبری، تاریخ، ج۳، ص۲۹ و ۹۵؛ ابن کثیر، البدایه، ج۴، ص۴۳۱.
  5. طبری، تاریخ، ج۳، ص۲۵۸؛ مسعودی، التنبیه والاشراف، ص۲۴۰؛ ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمان بن علی، المنتظم، ج۴، ص۹.
  6. السیرة النبویه، ج۳، ص۵۱۵.
  7. ابن سیدالناس، محمد بن یعمری، عیون الأثر، ج۲، ص۳۳۴؛ زیلعی، جمال الدین، نصب الرایة لأحادیث الهدایه، ج۶، ص۵۶۵؛ احمدی میانجی، علی، مکاتیب الرسول، ج۲، ص۳۶۱؛ برای اطلاع از مخاطب نامه جلندی با دو پسرش بنگرید: مکاتیب الرسول، ج۲، ص۳۶۴.
  8. ابن حجر، الاصابه، اصابه، ج۱، ص۶۴۱.
  9. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۰۱؛ ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۶۴۰؛ شامی، سبل الهدی و الرشاد، ج۱۱، ص۳۶۵.
  10. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۰۱؛ ابن سید الناس، ج۲، ص۳۳۶؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۴۶، ص۱۵۱؛ ابن جوزی، المنتظم، ج۴، ص۹.
  11. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۰۱.
  12. طبری، تاریخ، ج۳، ص۲۹؛ ابن حبان، الثقات، ج۲،ص۳۰؛ ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۶۴۰.
  13. ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۱۰۰.
  14. ر. ک: مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۱۸، ص۱۳۸.
  15. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۳۳۹؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۵۸۲.
  16. طبری، تاریخ، ج۳، ص۳۱۴؛ ابن کثیر، البدایه، ج۶، ص۳۶۳؛ ابن اثیر، الکامل، ج۳، ص۳۷۳؛ ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۷۸.
  17. الغارات، ج۲، ص۴۰۵.
  18. محدث ارموی این فرد را همان جیفربن جلندی می‌داند؛ پاورقی الغارات، ج۲، ص۴۰۵.
  19. ابن حجر، الاصابه، اصابه، ج۲، ص۵۲۰.
  20. ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۵۸، ص۲۴۳.
  21. طبری، تاریخ، ج۷، ص۳۵۳.
  22. داداش‌نژاد، منصور، مقاله «جیفر بن جلندن ازدی»، دانشنامه سیره نبوی ج۲، ص ۴۳۹-۴۴۰.