عصمت اکتسابی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

عصمت اکتسابی یا اختیاری یکی از اقسام عصمت است که در آن انسان با اختیار و اراده خود و با مبارزه با هوای نفسش، از گناه دوری می‌کند. به خلاف عصمت موهبتی یا ذاتی که در آن انسان، به‌ واسطه وجود نیرویی که خداوند در او قرار داده، از گناه اجتناب می‌کند. این عصمت در برابر عصمت موهبتی قرار دارد. در اینکه عصمت با اکتساب حاصل می‌شود، یا با موهبت الهی، اختلافی میان متکلمان اسلامی دیده نمی‌شود و به جرأت می‌توان گفت تمام متکلمان در این خصوص قائل به موهوبی بودن عصمت هستند. وقتی از کسب عصمت سخن گفته می‌‌شود، مراد ایجاد شرایطی است تا انسان مورد تفضل خاص الهی قرار گیرد. بارزترین آن شرایط عبارت است از ایمان به خدا، دعا، تقوای الهی، ظالم نبودن، اراده الهی و غیره.

معناشناسی

عصمت

معنای لغوی

عصمت، واژه‌ای عربی و از ماده «عَصِمَ يَعْصِمُ» است که در لغت سه معنا برای آن ذکر شده؛ یکی: «مَسَکَ» به معنای حفظ و نگهداری[۱]، دوم: «مَنَعَ» به معنای مانع شدن[۲] و سوم به معنای وسیله بازداشتن[۳]. با این وجود واژه «عصمت»، به معنای «گرفتن» و «نگهداری» مناسب‌تر از معنای «مانع شدن» است و شاید به همین جهت است که برخی لغویون نیز «اعصم» را به معنای «مَسْک» و «اعتصام» را به «استمساک» معنا کرده‌اند[۴].[۵]

در اصطلاح متکلمان

در علم کلام دست کم دو معنا برای عصمت ارائه شده است:

  1. عصمت به معنای لطف: مرحوم شیخ مفید نخستین متکلم امامیه است که به تعریف عصمت پرداخته است. از نظر او عصمت از ناحیه خداوند متعال، همان توفیق و لطف او برای حجت‌های اوست و اعتصام به این عصمت به وسیله حجج الهی برای حفظ دین خداوند از ورود گناهان و خطاها در آن است[۶]. متکلمان امامیه به تبع مرحوم مفید قرن‌ها عصمت را به لطف تعریف کرده‌اند و بزرگانی همچون سیدمرتضی، شیخ طوسی، نوبختی، نباطی[۷] و مانند آنها در آثار خود آن را به کار برده‌اند.
  2. عصمت به معنای ملکه: پس از آنکه شیخ مفید عصمت را به لطف تعریف کرد و دیگران نیز آن را پذیرفتند، مرحوم خواجه نصیرالدین طوسی آن را به نقل از فلاسفه، ملکه نامید و گفت: عصمت ملکه‌ای است که با وجود آن، از صاحبش گناهان صادر نمی‌شود و این بنا بر اندیشه حکماست[۸]. پس از خواجه برخی از متکلمان معاصر و متأخر از او نیز این تعریف را در کتاب‌های خود ارائه کردند[۹].[۱۰]

اکتسابی بودن

عصمت اکتسابی یا اختیاری نوعی از عصمت است که در آن انسان با اختیار و اراده خود و با مبارزه با هوای نفسش، از گناه دوری می‌کند[۱۱]. به عبارت دیگر عصمت اکتسابی بدان معنا است که انسان کاری کند تا در شرایطی قرار گیرد که از عصمت برخوردار باشد[۱۲]. به خلاف عصمت موهبتی یا ذاتی که در آن انسان، به‌ واسطه وجود نیرویی که خداوند در او قرار داده، از گناه اجتناب می‌کند[۱۳]. این عصمت در برابر عصمت موهبتی قرار دارد.

راه‌های کسب و صیانت عصمت اکتسابی

عصمت، تفضلی الهی است. بنابراین، کسب و اکتساب عصمت معنایی ندارد، مگر آنکه مراد آن باشد که شخص خویش را در شرایطی قرار دهد که از تفضل الهی برخوردار گردد؛ زیرا خدا افزون بر تفضلات ذاتی مانند تفضل انسان بر سایر مخلوقات: وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِىٓ ءَادَمَ[۱۴]، یا تفضل پیامبران بر دیگر مردمان: وَٱذْكُرْ عِبَـٰدَنَآ إِبْرَٰهِيمَ وَإِسْحَـٰقَ وَيَعْقُوبَ أُو۟لِى ٱلْأَيْدِى وَٱلْأَبْصَـٰرِ إِنَّآ أَخْلَصْنَـٰهُم بِخَالِصَةٍۢ ذِكْرَى ٱلدَّارِ وَإِنَّهُمْ عِندَنَا لَمِنَ ٱلْمُصْطَفَيْنَ ٱلْأَخْيَارِ[۱۵]. یا تفضل مردان بر زنان: ٱلرِّجَالُ قَوَّٰمُونَ عَلَى ٱلنِّسَآءِ بِمَا فَضَّلَ ٱللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍۢ[۱۶]، تفضلاتی دیگر دارد که به نوعی از مصادیق رحمت رحیمی به افرادی است که مورد عنایت قرار می‌‌گیرند؛ چنان که مؤمنان در هنگامه دعا مورد تفضل خاص و عنایت الهی قرار می‌‌گیرند: قُلْ مَا يَعْبَؤُا۟ بِكُمْ رَبِّى لَوْلَا دُعَآؤُكُمْ فَقَدْ كَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ يَكُونُ لِزَامًۢا[۱۷].

بنابراین وقتی از کسب عصمت سخن گفته می‌‌شود، مراد ایجاد شرایط است تا مورد تفضل خاص الهی قرار گیرد. از جمله این شروط می‌‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

  1. ایمان به خدا و آخرت: به نظر می‌‌رسد افزون بر ایمان، چیزی که می‌‌تواند در کسب این عصمت الهی کمک کند، ایمان به آخرت و آخرت اندیشی است؛
  2. تقوای الهی و تعلیم الهی؛
  3. ظالم نبودن؛
  4. دعا و نیایش به درگاه خدا می‌‌تواند انسان را در شرایطی قرار دهد که به عنایت الهی از عصمت برخوردار شود و از گناه دور بماند؛
  5. یاد خدا: یاد خدا و تذکر دائمی نسبت به او موجب می‌‌شود تا انسان به بصیرت الهی برسد که او را از شرور شیطان و وسوسه هایش در امان نگه می‌‌دارد؛
  6. ایمان به ربوبیت و پروردگار؛
  7. خوف از خدا و عذاب: اصولا خوف از خدا و جلال و عذاب او موجب می‌‌شود تا انسان نسبت به گناه و معصیت اجتناب داشته باشد و این گونه مورد عنایت خاص قرار گرفته و به عصمت می‌‌رسد؛
  8. اراده الهی: وقتی کسی به عصمت دست می‌‌یابد که اراده خاص الهی برای تحقق آن در شخص باشد. بنابراین، تا اراده الهی تعلق نگیرد، کسی به عصمت نمی‌رسد و از رجس و پلیدی در امان نمی‌ماند[۱۸].

پرسش مستقیم

منابع

پانویس

  1. راغب اصفهانی این معنا را برای واژه «عَصَمَ» آورده و می‌گوید: العصم: الإمساک و الاعتصام الاستمساک... (وقوله: «وَلَا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوَافِرِ» والعصام ما یعصم به‌ ای یشد و عصمة الأنبیاء حفظه إیاهم؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، ص۵۶۹ ـ ۵۷۰ و عصم الله فلاناً من المکروه: ای حفظه و وقاه؛ یعنی خداوند فلانی را از مکروه حفظ کرده (عصمه) بعنی او را حفظ کرد و نگهداشت. المنجد، ص۱۵۰.
  2. ر.ک: فراهیدی،خلیل بن احمد، العین ج ۱ ص۳۱۴؛ فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، قاموس محیط، ج۴، ص۱۵۱؛ الجوهری، اسماعیل بن حمّاد، الصحاح، ج۵، ص۱۹۸۶، ابن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۳.
  3. ابن‌منظور، از زجاج نقل می‌کند: أَصْلُ العِصْمَةِ الحبْلُ. و كلُّ ما أَمْسَكَ شَيئاً فقد عَصَمَهُلسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۵. یعنی، لغت عصمت در اصل به معنای طناب و ریسمان وضع شده است، ولی سپس از این معنا توسعه یافته و برای هر چیزی که موجب امساک و حفظ چیز دیگری شود، به کار می‌رود.
  4. ر.ک: المفردات فی غریب القرآن، ص۳۳۶ ـ ۳۳۷.
  5. حسینی میلانی، سید علی، عصمت از منظر فریقین، ص۱۴.
  6. محمدبن محمدبن نعمان، شیخ مفید، تصحیح الاعتقادات الامامیة، ص۱۲۸.
  7. علی بن یونس نباطی، الصراط المستقیم، ج۱، ص۵۰.
  8. خواجه نصیرالدین طوسی، تلحیص المحصل، ص۳۶۹؛ عضدالدین ایجی نیز این تعریف را به حکما نسبت می‌دهد. ایجی عضدالدین، شرح المواقف، ج۸، ص۲۸۰ البته مرحوم خواجه در برخی موارد نیز عصمت را به لطف تعریف کرده است. ر.ک: خواجه نصیرالدین طوسی، تلخیص الحصل، ص۵۲۵.
  9. میثم بن علی بن میثم بحرانی، النجاة فی یوم القیامة، ص۵۵؛ حسن بن یوسف حلی، کشف المراد، ص۴۹۴.
  10. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۳۴ - ۳۵.
  11. سبحانی، الفکرالخالد، ۱۴۲۵ق، ج۱، ص۲۲۷-۲۳۷؛ رضوانی، شیعه‌شناسی و پاسخ به شبهات، ۱۳۸۴ش، ج۱، ص۵۳۰- ۵۳۸.
  12. منصوری، خلیل، راه‌های کسب عصمت و صیانت از آن.
  13. سبحانی، الفکرالخالد، ۱۴۲۵ق، ج۱، ص۲۲۷-۲۳۷؛ رضوانی، شیعه‌شناسی و پاسخ به شبهات، ۱۳۸۴ش، ج۱، ص۵۳۰- ۵۳۸.
  14. «و به راستی ما فرزندان آدم را ارجمند داشته‌ایم» سوره اسراء، آیه ۷۰.
  15. «و از بندگان توانمند و روشن‌بین ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب، یاد کن و ما آنان را به ویژگی‌یی که یادکرد رستخیز است، ویژه ساختیم و آنان نزد ما از گزیدگان نیکان بودند» سوره ص، آیه ۴۵ ـ ۴۷.
  16. «مردان سرپرست زنانند بدان روی که خداوند برخی از آنان را بر برخی دیگر برتری داده است» سوره نساء، آیه ۳۴.
  17. «بگو: اگر دعای شما نباشد پروردگارم به شما بهایی نمی‌دهد که (حقّ را) دروغ شمردید پس به زودی (عذاب) گریبانگیر (شما) خواهد شد» سوره فرقان، آیه ۷۷.
  18. منصوری، خلیل، راه‌های کسب عصمت و صیانت از آن.