ماجرای ملاقات ابی راجح حمامی با امام مهدی چیست؟ (پرسش)
ماجرای ملاقات ابی راجح حمامی با امام مهدی چیست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث مهدویت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.
ماجرای ملاقات ابی راجح حمامی با امام مهدی چیست؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت |
مدخل اصلی | مهدویت |
تعداد پاسخ | ۱ پاسخ |
پاسخ نخست
آیتالله سید محمد کاظم قزوینی، در کتاب «امام مهدی از تولد تا بعد از ظهور» در اینباره گفته است:
«از شمس الدین محمد بن قارون روایت شده: در شهر حله، مردی بود که به او ابو راجح حمامی میگفتند و حاکم آن شهر، ناصبی و دشمن اهل بیت (ع) بود که نامش "مرجان صغیر" بود؛ روزی به حاکم خبر دادند، ابو راجح، بعضی از اصحاب پیامبر (ص) را لعن میکند؛ حاکم او را احضار کرد و دستور داد، او را بزنند و شکنجهاش کنند؛ پس ضربه مهلکی بر صورتش زدند که تمام دندانهایش ریخت؛ سپس زبانش را از حلقش درآوردند و در حلقش، سوزن بزرگی فرو کردند و بینیاش را سوراخ کردند و از آن سوراخ، نخی رد کردند، آن نخ را به طنابی بستند و به وسیله آن، او را در محلههای شهر حله میچرخاندند و از هر طرف، او را کتک میزدند تا اینکه بر زمین افتاد. حاکم دستور داد، او را بکشند؛ ولی حاضرین گفتند: او پیرمرد بزرگی است و بزودی از شدت کتک و زیادی زخمها خواهد مرد. لذا او را روی زمین رها کردند، خانوادهاش آمدند و او را به خانه بردند؛ حال وخیمی داشت که کسی شک نمیکرد بزودی خواهد مرد. صبح شد در حالی که حالش خوب شده بود، بلند شد و با بهترین حالت نماز خواند و دندانهایش که ریخته شده بود- همه سالم شده، برگشته بودند، همه زخمهایش بهبود یافته بود و در بدنش، هیچ اثری از آن همه شکنجه نبود!! مردم از این وضعیت متعجب شدند و از آنچه اتفاق افتاده بود از او سؤال میکردند؟ او به آنها گفت به امام زمان (ع) پناه برده، متوسل شده است و امام (ع) نیز به دیدار او آمده است؛ خانهاش پر از نور شده بود. ابو راجح میگوید: امام (ع)، دست شریفش را به صورت من کشید و فرمود: بلند شو برو و کار کن و برای خانوادهات، غذا فراهم کن که خداوند متعال به تو سلامتی بخشید. پس صبح به این حالت که میبینید، بلند شدم؛ محمد بن قارون، او را دید که چهره جوانیاش باز گشته، صورتش قرمز و قدش راست شده است. خبر در حله پیچید و حاکم دستور داد، او را احضار کنند در حالی که او را دیروز با صورتی ورم کرده، دیده بود؛ ولی امروز، او را صحیح و سالم میدید و هیچ اثری از زخمها در پیکرش نبود. حاکم بسیار ترسید و روش برخوردش با شیعیان تغییر یافت و با آنها به خوبی رفتار میکرد. ابوراجح بعد از تشرفش به دیدار امام (ع)، مثل جوان ۲۰ ساله بود و همیشه بر همین حال بود تا مرد[۱]»[۲].
منبعشناسی جامع مهدویت
پانویس
- ↑ بحار؛ مجلسی؛ ج ۵۲، صص ۷۰-۷۱.
- ↑ قزوینی، سید محمد کاظم، امام مهدی از تولد تا بعد از ظهور، ص ۲۴۳-۲۴۴.