نظم در معارف و سیره نبوی
مقدمه
«نظم» در کتب لغت به معنای آراستن، ترتیب دادن کار و...[۱]، و انضباط نیز به معنای سامان گرفتن، ترتیب و درستی، عدم هرج و مرج و... آمده است[۲][۳].
رسول خدا (ص) نمونه کامل رعایت نظم و انضباط در میان مردم بود؛ نظمی دقیق و الهی که بر همه شئون و رفتار آن حضرت، اعم از زندگی فردی، خانوادگی، اجتماعی و سیاسی ایشان حاکم بود. این مسئله ما را بر آن داشت که با توجه به اهمیت نظم و انضباط در زندگی انسانها به گوشههایی از نظم و انضباط در زندگی پیامبر خدا (ص) که اسوه مردم معرفی شدهاند، اشاره کنیم[۴].
رعایت نظم در امور فردی
امور ظاهری
- از شاخصههای رعایت نظم در امور فردی، توجه به آراستگی ظاهری است و رسول خدا (ص) همیشه با ظاهری آراسته در اجتماع ظاهر میشد[۵]. ایشان در مسافرت نیز به نظم ظاهری خود بیتوجه نبود و پیوسته، پنج چیز را با خود به همراه داشت: آیینه، سرمهدان، شانه، مسواک و قیچی[۶][۷].
- از دیگر مظاهر شخصی نظم و انضباط در سیره نبوی (ص) نام نهادن بر حیوانات، سلاحها و دیگر وسایل شخصی ایشان بود[۸] که این کار باعث وجود نظم بیشتر د ر زندگی شخصی پیامبر (ص) شد[۹].
تقسیم ساعات شبانه روز
- پیامبر (ص) امور زندگی خود را با نظم خاصی انجام میداد؛ به گونهای که خانواده و اصحاب آن حضرت نیز به خوبی میدانستند که ایشان در انجام منظم کارهای خویش، دقت خاصی دارند. اوقات در زندگی رسول خدا (ص) تنظیم شده بود؛ به گونهای که ایشان در هر بخش از این اوقات به انجام برنامهای خاص میپرداخت. روایت شده است، "چون ایشان به منزل میرفت، اوقات خویش را به سه قسمت تقسیم میکرد: قسمتی را برای عبادت خدا؛ قسمتی را برای اهل بیت خود؛ و قسمتی را برای خود. سپس وقت ویژه خود را میان خود و مردم تقسیم میکرد و در وقت ویژه مردم، عام و خاص را میپذیرفت و چیزی از آنان مضایقه نمیکرد"[۱۰][۱۱].
- ابوذر غفاری، از یاران با وفای پیامبر (ص) در روایتی از آن حضرت، که نشان دهنده نظم و انضباط در کارها و انجام دادن به موقع امور در سیره مدیریتی ایشان است، چنین نقل میکند: "بر عاقل واجب است که برای خود ساعاتی داشته باشد: ساعتی برای مناجات با پروردگار؛ ساعتی برای محاسبه و رسیدگی به اعمال و کردار خود؛ ساعتی برای تفکر در آنچه خداوند نسبت به او انجام داده است؛ و ساعتی برای خلوت با خویش از این و بهره گرفتن از حلال"[۱۲][۱۳].
- از این حدیث چنین بر میآید که عقلانیت انسان به داشتن برنامهریزی و نظم در کارها و اجرای به موقع امور وابسته است و سیرة رسول خدا (ص) نیز بر پایه همین برنامهها استوار بود؛ تلاش پیامبر اکرم (ص) برای ایجاد نظمی الهی، بخشی از اهداف رسالت ایشان بود[۱۴].
رعایت نظم در امور سیاسی
ابلاغ رسالت الهی
- از ارکان نظم و انضباط، انجام به موقع امور و نیز تلاش برای انجام دقیق و کامل آن کار است. پیامبر خدا (ص) در راه ابلاغ رسالت خویش، مراحل مختلفی را پشت سر گذاشت و در تمام این مراحل، در هر جایگاهی و به اقتضای آن به وظیفه خویش عمل کرد؛ مثلا، در دوران دعوت مخفیانه، تنها کارهایی را انجام میداد که با دعوت پنهانی سنخیت داشته باشد و یا در ایام علنی شدن دعوت کارهایی را میکردند که در حیطه دعوت علنی باشد و با آن مغایرتی نداشته باشد؛ تا اینکه سرانجام، پیروزیهای مسلمانان در آیندهای نزدیک رقم خورد و اسلام منتشر شد[۱۵].
- دعوت نبی خدا (ص)، چهار مرحله داشت که هر مرحلهای نیز برای خود شیوهای خاص داشت:
- مرحله سرّی که سه یا پنج سال به طول انجامید؛
- اعلان دعوت به سوی خدا؛ در این مرحله که ابتدا با انذار اقوام و خویشان رسول خدا (ص) آغاز شد وظیفه ایشان، تنها بیان و ابلاغ رسالت بود و تا زمان هجرت ادامه یافت؛
- مرحله دفاع از دعوت با شمشیر که تا صلح حدیبیه استمرار داشت؛
- مبارزه با تمام کسانی که راه پیشرفت اسلام را سد کرده بودند[۱۶].
- مراحل دعوت پیامبر (ص) به اسلام نشان میدهد که ایشان با برنامهریزی منظم و از پیش تعیین شده که البته نتیجه اوامر الهی بود، به ابلاغ رسالت خویش پرداخت[۱۷].
- ایجاد نظم و امنیت فراگیر بدون برپایی حکومتی مقتدر، ممکن نیست و رسول خدا (ص) نیز پس از هجرت به مدینه به تأسیس دولت نبوی پرداخت؛ اما از آنجا که بافت اجتماعی مدینه به علت حضور اقوام و طوایف مختلف بسیار ناهمگون و به سبب وجود جنگهای دیرینه میان مردم مدینه نا آرام بود و همچنین، وجود خلق و خوهای مختلف بین مهاجران و انصار باعث شد که پیامبر اکرم (ص) در زمان ورود به مدینه به ایجاد مسجد و نیز برقراری پیمان برادری بین مسلمانان بپردازد تا با وحدت مسلمانان، اساس نظام اسلامی استوار شده، راه برای ایجاد سریعتر حکومت اسلامی فراهم آید. سپس با تدوین میثاقنامه مدینه[۱۸] که در حقیقت، اولین قانون اساسی در مدینه به حساب میآمد، نظم و انسجام بیشتری به جامعه آنجا بخشید[۱۹].
- خاتم انبیاء (ص) برای ایجاد نظم و انظباط بیشتر دستور داد تا از مسلمانان مدینه سرشماری به عمل آید[۲۰] و اطلاعات لازم برای برنامهریزی دقیق آینده، در همه زمینههای اجتماعی و فردی ثبت شود. رسول خدا (ص) پس از تشکیل حکومت اسلامی در مدینه با مشکلات و نابسامانیهای فراوانی در راه انجام رسالت الهیاش روبرو بود تا اینکه سرانجام موفق شد با پشت سرگذاشتن همه این موانع و ناملایمات، بر مشکلات پیروز شده، رسالتش را به سرانجام برسانند[۲۱].
- سیره پیامبر اکرم (ص) آن بود که با ایجاد نظم و انظباط میان مسلمانان، آنان را متحد سازد؛ به گونهای که دوران ۲۳ ساله رسالت پیامبر (ص) با همین دیدگاه شکل گرفت[۲۲].
رعایت نظم در امور نظامی (میدانهای جنگ)
- انضباط پایه نظامی گری است و هیچ ارتشی هر چند دارای نیرو و تجهیزات فراوان دیگران و کامل، بدون داشتن آن در هیچ نبردی پیروز نخواهد شد؛ و فرق اصلی نظامیان و دیگران، در درجه نخست، انضباطی است که نظامیان بدان پایبنداند. رسول اکرم (ص) برای ساماندهی امور جنگی، اهمیت بسیاری قائل بود؛ ایشان در جنگها نیروهایش را به صف میکرد و صفهایشان را مرتب میفرمود؛ آنگونه که گویی تیرها را در ترکش مرتب میکند[۲۳]. روزی سواد بن غزیه جلوتر از صف ایستاده بود و پیامبر (ص) با چوبه تیری به شکم او زد و فرمود: "ای سواد! در صف بایست!..."[۲۴]. بینظمیهای برخی مسلمانان در برخی غزوات شکست مسلمانان را در آن جنگ در پی داشت [۲۵][۲۶].
رعایت نظم در امور عبادی و اجتماعی
تنظیم وقت برای دیدارهای مردمی
- پیامبر (ص) اوقات خود را به سه قسمت تقسیم کرده و آن قسمت از وقت را که ویژه خود بود، بین خود و مردم تقسیم میکرد. پس خواص و پس از آنها سایر مردم به نزد ایشان وارد میشدند و رسول خدا (ص) چیزی از وقت خود را از آنان دریغ نمیفرمود. در این دیدارها، اهل فضل به اندازه فضلشان در دین، بر دیگران مقدم بودند و ترجیح داده میشدند[۲۷][۲۸].
امور عبادی
- عبادت پیامبر (ص) نیز مانند دیگر اعمالش نظم خاصی داشت. از عایشه نقل شده است که پیامبر خدا (ص) معمولاً هر شب پس از نماز عشاء در آغاز شب میخوابید و سپس بر میخاست و نماز میگزارد. چون نزدیک سحر میشد، نماز وتر خود را میگزارد و آن گاه در بستر خود میآرمید و همین که آوای اذان را میشنید، شتابان از جای بر میخاست و برای نماز صبح به سوی مسجد بیرون میرفت[۲۹][۳۰].
- منظم بودن صفهای نماز جماعت از اموری بود که در سیره رسول خدا (ص) به شدت به آن توجه میشد و ایشان دوست داشت پیروانش مرتب و منظم باشند؛ از این رو، بر نظم و ترتیب خصوصا در امر جماعت بسیار تأکید داشت و پیوسته میفرمود: "ای مردم! صفهایتان را منظم کنید و دوش به دوش هم بایستید تا فاصله و جدایی و خللی میان شما نباشد و نامرتب نباشید که خداوند دلهایتان را از یکدیگر دور میکند و بدانید که من شما را از پشت سر میبینم"[۳۱][۳۲].
- آن حضرت، صفهای نماز را چنان مرتب و منظم میکرد که گویی چوبهای تیر را جفت میکند[۳۳]. نقل شده است، روزی آن حضرت برای نماز به مسجد وارد شد و وقتی خواست تکبیرة الإحرام بگوید، متوجه شد که سینه مردی سینهاش جلوتر از سایرین است؛ پس فرمود: "بندگان خدا صفوف خود را منظم کنید وگرنه میان دلهایتان اختلاف خواهد افتاد"[۳۴]. روایتهای دیگری نیز با تعابیر مختلف در این باره نقل شده است[۳۵].
مسجد؛ پایگاه ساماندهی و انتظام بخشی امور
- مسجد در زمان رسول خدا (ص) تنها مرکز پرستش نبود؛ بلکه پایگاهی برای سازماندهیها و انتظامبخشی به امور مدینه نیز محسوب میشد و همه گونه امور از تعلیمات دینی و علمی گرفته تا امور سیاسی، نظامی، اقتصادی و قضایی در آنجا صورت میگرفت؛ به گونهای که گفته شده است؛ هر یک از ستونهای مسجد به سبب نوع فعالیتی که در کنار آن صورت میگرفت، به نامی معروف شده بود؛ مثلا ستونی که در کنار آن رسول خدا (ص) با نمایندگان قبایل عرب به گفتگو میپرداخت، به ستون وفود (جایگاه هیئتها) و ستونی که معمولا جایگاه تهجد و شب زندهداریهای حضرت بود، ستون تهجد (جایگاه شب زندهداری) نام گرفته بود و...[۳۶]. استفاده از هر یک از ستونها برای کاری مشخص، خود، نشاندهنده توجه رسول خدا (ص) به نظم و انضباط است[۳۷].
نظم در سیره سیاسی پیامبر اعظم
قال النبی (ص): «الْأُمُورُ مَرْهُونَةٌ بِأَوْقَاتِهَا»[۳۸]، «کارها در گرو وقت خود است». مدیریت بدون رعایت انضباط و فارغ از جدیت هرگز به سامان نمیرسد و چنانچه عناصر یک مجموعه خودسرانه یا سست عمل کنند یا به موقع عمل نکنند، شیرازه کارها از هم میپاشد. بسیاری از شکستها و ناکامیها که دامنگیر جمعیتها و سازمانها شده، از همین رهگذر بوده است[۳۹]. برای مثال شکست سپاه اسلام در جنگ احد ناشی از عدم انضباط گروهی از مسلمانان تیرانداز در شکاف کوه احد بود که برای جلوگیری از نفوذ دشمن از آن نقطه مأمور شده بودند. انضباط و جدیت رسول گرامی اسلام (ص) در همه امور جلوهگر بوده است. ابو حامد غزالی درباره حضرت (ص) میگوید: در موعظه و نصیحت جدی بود و هنگام خشم - که جز برای خدا خشم نمیگرفت - چیزی تاب مقاومت خشم آن حضرت را نداشت. در تمام کارهایش جدی بود و چون به مصیبتی گرفتار میشد، امور خویش را به خدا واگذار میکرد و از حول و قدرت خویش برائت میجست و از خدا راه چاره طلب میکرد[۴۰].
«عبدالله بن سنان» از امام صادق (ع) روایت کرده است که پیامبر اکرم به هنگام دفن جنازه سعد بن معاذ، در ترمیم قبر بسیار محکمکاری میکرد و میفرمود: من نیک میدانم که این قبر فرسوده خواهد شد و دستخوش پوسیدگی خواهد گردید ولی خداوند دوست دارد که چون بنده کاری را انجام میدهد آن را محکم و استوار کند[۴۱]. از لوازم انضباط و جدیت، مداومت و پایداری در کار و تمام کردن آن است. استقامت در موفقیت سهمی بیشتر از استعداد دارد، حتی در آیات وقتی پیامبر (ص) مورد خطاب میشود، توصیه به استقامت اولین توصیه خداوند است: ﴿فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَمَنْ تَابَ مَعَكَ وَلَا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ﴾[۴۲].
از دیگر لوازم انضباط و جدیت پرهیز از سستی و کاهلی است. رسول اکرم (ص) از مردمان سست جزیرة العرب مردمان بانشاطی ساخت؛ زیرا خود از هر گونه کاهلی بیزار بود و از آن به خدا پناه میبرد. ایشان کارها را به موقع انجام میداد و میفرمود: کارها در گرو وقت خود است. البته بررسی این ویژگی از منظر پیامبر اکرم (ص) مستلزم پژوهشی در ابعاد مختلف وجودی پیامبر است، مثل بعد فردی، اجتماعی، حکومتی، نظامی، عبادی و.... به هر حال از لابهلای زندگی رسول مکرم اسلام (ص) جلوههای دیگری از انضباط و جدیت مجسم او را میتوان به راحتی استخراج نمود.[۴۳]
تصمیمگیری
﴿وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ﴾[۴۴]. در مدیریت، تصمیمسازی و تصمیمگیری از اهمیتی بسیار برخوردار است. از آنجا که کارها با هم متفاوتاند، هر چه کارها بزرگتر باشند تصمیم هم به نسبت بزرگی کار از اهمیت بیشتری برخوردار خواهد بود. در آیه شریفه بالا، مشورت، عزم و جزم و سپس توکل کردن بر خداوند توصیه شده است. مقدمات تصمیمگیری کسب اطلاعات و شناخت است. حضرت علی (ع) به کمیل میفرماید: هیچ حرکت و اقدامی نیست مگر این که در آن به شناخت نیازمندی. پیامبر اکرم نیز برای تصمیمگیری درباره سرشماری از افرادی که اسلام آورده بودند به مشورت پرداخت.
حضرت رضا (ع) درباره نحوه تصمیمگیری رسول خدا (ص) فرموده است: «رسول خدا (ص) با اصحاب خود مشورت میکرد، سپس بر آنچه میخواست تصمیم میگرفت»[۴۵]. مشورت کردن از لغزشهایی که در تصمیمگیری ممکن است پیش بیاید، پیشگیری میکند.
از دیگر لوازم و مقدمات تصمیمگیری، تدبّر و عاقبتاندیشی است. از امام صادق (ع) نقل شده است که پیامبر اکرم به مردی که از ایشان درخواست نصیحت کرده بود چنین فرمود: «من تو را سفارش و نصیحت میکنم به این که هر زمان تصمیم به انجام دادن کار گرفتی، در عاقبت بیندیشی، پس چنانچه آن کار عاقبتش رشد بود [و کار درست و صحیحی بود] انجامش بدهی و اگر عاقبت آن کار گمراهی و تباهی بود، از آن دست بکشی و آن را رها کنی»[۴۶]. یافتن راه کار و روش مناسب در تصمیمگیری نیز از لوازم یک تصمیم خوب است. همچنین حفظ جهت در تصمیمگیریها، در واقع تصمیمها را جهتدار کردن یا نهادینه کردن نیز برای تقویت تصمیم است. قاطعیت در تصمیمگیری یکی از عوامل مهم در تصمیمسازی و تصمیمگیری میباشد.[۴۷]
نظم و انضباط
جهان بر پایه نظم استوار است و هر پدیدهای در دستگاه آفرینش، جایگاهی ویژه دارد. سیارهها و اجرام آسمانی با سرعتی حساب شده، در مدار معیّنی حرکت میکنند. فصلهای سال و شب و روز با نظم شگفت آوری در پی هم میآیند و هر چیزی به اندازه فراخور آفریده شده است. اولیای بزرگوار اسلام، رعایت نظم و انضباط در کارها را از جمله مهمترین مسائل زندگی برشمرده و بر آن تأکید کردهاند. بهرهمندی بهتر و بیشتر از زندگی و جلوگیری از هدر رفتن سرمایه و استعداد، نیازمند برنامهریزی دقیق و رعایت نظم در تمامی فعالیتهاست. فردی که برای کارهای خود برنامهای تنظیم کرده است و کارهای شخصی و اجتماعیاش را در زمان مشخصی انجام میدهد، بهره بیشتری از تلاش خود میبرد. حاکم کردن نظم و انضباط در کارها سبب میشود که هر کاری بجا و به موقع انجام پذیرد و نتیجه بخش و سودمند باشد. بینظمی در فعالیتهای فردی و اجتماعی نیز پیامدهای ناگواری دارد که ایجاد هرج و مرج، خدشه دار شدن شخصیت اجتماعی، پای مال شدن حقوق و هدر رفتن سرمایهها از جمله آنهاست.
پیامبر اکرم (ص)، اسوه نظم و انضباط بود و نظمی دقیق بر همه شئون رفتاری ایشان حاکم بود. برای مثال، وی صفهای نماز را منظم میکرد و میفرمود: «سَوُّوا بَيْنَ صُفُوفِكُمْ وَ حَاذُوا بَيْنَ مَنَاكِبِكُمْ لَا يَسْتَحْوِذُ عَلَيْكُمُ الشَّيْطَانُ»[۴۸]. میان صفها را پر کنید و دوش به دوش یکدیگر بایستید تا شیطان بر شما چیره نشود.[۴۹]
منابع
پانویس
- ↑ محمد معین، فرهنگ فارسی، ج ۱، ص ۲۸۲.
- ↑ دهخدا، لغت نامه، ص ۴۱۲.
- ↑ عادلی، فاطمه و مصطفایی، مهدی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۶۴۵.
- ↑ عادلی، فاطمه و مصطفایی، مهدی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۶۴۵.
- ↑ رضی الدین طبرسی، مکارم اخلاق، ص ۳۴ - ۳۵.
- ↑ نعمان بن محمد تمیمی مغربی، دعائم الاسلام، ج ۱، ص ۱۱۸؛ محمد بن محمد کوفی، الجعفریات، ص ۱۸۵ و ابوسعید خرگوشی، شرف المصطفی، ج ۳، ص ۳۳۳.
- ↑ عادلی، فاطمه و مصطفایی، مهدی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۶۴۵.
- ↑ جلال الدین سیوطی، الجامع الصغیر، ج ۲، ص ۳۹۴ و المتقی الهندی، کنزالعمال، ج ۷، ص ۱۲۲.
- ↑ عادلی، فاطمه و مصطفایی، مهدی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۶۴۶.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۳۲۵؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۸۸ و ابن اثیر، النهایه، ج۳، ص۳۰۳.
- ↑ عادلی، فاطمه و مصطفایی، مهدی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۶۴۶.
- ↑ ورام بن ابی فراس، مجموعه ورام، ج ۲، ص ۶۸ و حسن بن أبی الحسن دیلمی، ارشاد القلوب، ج ۱، ص ۱۴۰.
- ↑ عادلی، فاطمه و مصطفایی، مهدی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۶۴۶.
- ↑ عادلی، فاطمه و مصطفایی، مهدی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۶۴۶.
- ↑ عادلی، فاطمه و مصطفایی، مهدی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۶۴۷.
- ↑ جعفر مرتضی العاملی، الصحیح، ج ۲، ص ۳۴۲ و محمدسعید رمضان البوطی، فقه السیره، ص ۶۷.
- ↑ عادلی، فاطمه و مصطفایی، مهدی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۶۴۷.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج، ۱، ص۵۰۱-۵۰۴.
- ↑ عادلی، فاطمه و مصطفایی، مهدی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۶۴۷.
- ↑ احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۵، ص۳۸۴؛ مسلم نیشابوری، صحیح، ج ۱، ص ۹۱ و ابن ماجه، سنن، ج ۲، ص۱۳۳۷.
- ↑ عادلی، فاطمه و مصطفایی، مهدی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۶۴۸.
- ↑ عادلی، فاطمه و مصطفایی، مهدی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۶۴۸.
- ↑ محمد بن جریر واقدی، المغازی، ج ۱، ص۵۷؛ تقی الدین مقریزی، امتاع الاسماع، ج۱، ص۹۹ و محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ طبری)، ج۲، ص۴۴۶.
- ↑ تاریخ الامم و الملوک (تاریخ طبری)، ج۲، ص۴۴۶.
- ↑ المغازی، ج ۱، ص ۲۳۰؛ تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۵۱۳ و السیرة النبویة، ج ۲، ص ۷۷ - ۷۸.
- ↑ عادلی، فاطمه و مصطفایی، مهدی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۶۴۸-۶۴۹.
- ↑ الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۳۲۵؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج ۳، ص ۳۴۹؛ انساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۸۸ و ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه، ج ۱، ص ۲۸۹.
- ↑ عادلی، فاطمه و مصطفایی، مهدی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۶۴۹.
- ↑ ابوعیسی ترمذی، الشمائل المحمدیة، ص ۱۶۱؛ مسند احمد، ج ۶، ص ۱۷۶؛ نسائی، سنن، ج ۱، ص ۴۳۷ و ابن حبان، صحیح، ج ۶، ص ۳۲۸.
- ↑ عادلی، فاطمه و مصطفایی، مهدی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۶۴۹.
- ↑ شیخ صدوق، ثواب الاعمال، ص ۲۳۰ و احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، ج ۱، ص ۸۰ و با مضامینی مشابه در: مسند احمد، ج ۴، ص ۲۷۶؛ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج ۱، ص ۳۸۶ و ابن خزیمه، صحیح، ج ۱، ص ۸۳.
- ↑ عادلی، فاطمه و مصطفایی، مهدی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۶۴۹.
- ↑ صحیح مسلم، ج ۲، ص ۳۱؛ نووی دمشقی، ریاض الصالحین، ص ۶۱ و صحیح ابن حبان، ج ۵، ص ۵۴۴.
- ↑ صحیح مسلم، ج ۲، ص ۳۱، محیی الدین النووی، المجموع، ج ۴، ص ۲۲۶ و بیهقی، السنن الکبری، ج ۲، ص ۲۱.
- ↑ عادلی، فاطمه و مصطفایی، مهدی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۶۵۰.
- ↑ نورالدین علی سمهودی، وفاء الوفاء، ج ۲، ص ۴۵ - ۴۶.
- ↑ عادلی، فاطمه و مصطفایی، مهدی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۶۵۰.
- ↑ ابن ابی جمهوری، عوالی اللئالی العزیزیّه فی الاحادیث الدینیّه، (قم، سید الشهدا) ج، ص۲۹۳.
- ↑ ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۲۲، ص۱۴۷.
- ↑ ابی حامد غزالی، احیاء علوم الدین، ج۲، ص۳۳۹.
- ↑ حر عاملی، وسائل الشیعه الی التحصیل المسائل الشریعه، (بیروت) ابواب الدین، ج۲، ص۸۸۴-۸۸۳.
- ↑ «پس چنان که فرمان یافتهای پایداری کن و (نیز) آنکه همراه تو (به سوی خداوند) بازگشته است (پایداری کند) و سرکشی نورزید که او به آنچه انجام میدهید بیناست» سوره هود، آیه ۱۱۲.
- ↑ دلیر، بهرام، مقاله «ویژگیهای کارگزاران در حکومت نبوی»، سیره سیاسی پیامبر اعظم ص ۲۰۲.
- ↑ «و با آنها در کار، رایزنی کن و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن که خداوند توکل کنندگان (به خویش) را دوست میدارد» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.
- ↑ «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) كَانَ يَسْتَشِيرُ أَصْحَابَهُ ثُمَ يَعْزِمُ عَلَى مَا يُرِيدُ»؛ شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۸، ص۴۲۸.
- ↑ «فَإِنِّي أُوصِيكَ إِذَا أَنْتَ هَمَمْتَ بِأَمْرٍ فَتَدَبَّرْ عَاقِبَتَهُ فَإِنْ يَكُ رُشْداً فَامْضِهِ وَ إِنْ يَكُ غَيّاً فَانْتَهِ عَنْهُ»؛ شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، (قم، انتشارات جامعه مدرسین) ج۴، ص۴۱۰.
- ↑ دلیر، بهرام، مقاله «ویژگیهای کارگزاران در حکومت نبوی»، سیره سیاسی پیامبر اعظم ص ۲۰۴.
- ↑ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۵، ص۴۷۲.
- ↑ حسینینیا، اقبال، زمزم هدایت، ص ۳۰.