پرش به محتوا

انسان: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۹ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۰ ژوئیهٔ ۲۰۲۲
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶۰: خط ۶۰:


===[[انسان اخلاقی]]===
===[[انسان اخلاقی]]===
انسان اخلاقی، انسانی است که از دایره خود پا بیرون گذاشته است و به غیر خود رسیده است. این همان مسلکی که در [[اخلاق]]، [[محبّت]] را به عنوان پایه اخلاق [[تبلیغ]] می‌کند و اخلاق در نظر او یعنی [[محبت]]، معلّم اخلاقی که اخلاقش بر این پایه است خودش را پیام‌آور محبت می‌داند<ref>فلسفه اخلاقی، ص۳۹.</ref><ref>محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر، ص ۱۵۶.</ref>
انسان اخلاقی، انسانی است که از دایره خود پا بیرون گذاشته است و به غیر خود رسیده است. این همان مسلکی که در [[اخلاق]]، [[محبّت]] را به عنوان پایه اخلاق [[تبلیغ]] می‌کند و اخلاق در نظر او یعنی [[محبت]]، معلّم اخلاقی که اخلاقش بر این پایه است خودش را پیام‌آور محبت می‌داند<ref>فلسفه اخلاقی، ص۳۹.</ref><ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]</ref>
===[[انسان اجتماعی]]===
===[[انسان اجتماعی]]===
انسان مانند برخی از جانداران دیگر، [[اجتماعی]] [[آفریده]] شده است. فرد به [[تنهایی]] [[قادر]] نیست نیازهای خویش را برطرف سازد. [[زندگی]] باید به صورت یک شرکت درآید که همه در [[وظایف]] و بهره‌ها سهیم باشند و یک نوع تقسیم کار میان افراد برقرار شود، با این تفاوت میان انسان و سایر جاندارهای اجتماعی (مانند [[زنبور عسل]]) که در آنها تقسیم کار و [[وظیفه]] به [[حکم]] [[غریزه]] و به [[فرمان]] طبیعت صورت گرفته است و امکان هر نوع تخلّف و [[سرپیچی]] از آنها گرفته شده است. برخلاف انسان که موجودی [[آزاد]] و مختار است و کار خویش را آزادانه و به عنوان وظیفه و [[تکلیف]] باید انجام دهد. به عبارت دیگر، آن جاندارها همان‌طور که نیازهایشان اجتماعی است، [[غرایز]] اجتماعی نیز به صورت جبری [[حاکم]] بر آنهاست. انسان نیازهایش اجتماعی است بدون آنکه چنان غرایزی بر او [[حکومت]] کند. غرایز اجتماعی انسان به صورت یک [[سلسله]] تقاضا در [[باطن]] انسان وجود دارد که در سایه [[تعلیم و تربیت]] باید پرورش یابد<ref>مجموعه آثار، ج۲، ص۴۷.</ref>.
انسان مانند برخی از جانداران دیگر، [[اجتماعی]] [[آفریده]] شده است. فرد به [[تنهایی]] [[قادر]] نیست نیازهای خویش را برطرف سازد. [[زندگی]] باید به صورت یک شرکت درآید که همه در [[وظایف]] و بهره‌ها سهیم باشند و یک نوع تقسیم کار میان افراد برقرار شود، با این تفاوت میان انسان و سایر جاندارهای اجتماعی (مانند [[زنبور عسل]]) که در آنها تقسیم کار و [[وظیفه]] به [[حکم]] [[غریزه]] و به [[فرمان]] طبیعت صورت گرفته است و امکان هر نوع تخلّف و [[سرپیچی]] از آنها گرفته شده است. برخلاف انسان که موجودی [[آزاد]] و مختار است و کار خویش را آزادانه و به عنوان وظیفه و [[تکلیف]] باید انجام دهد. به عبارت دیگر، آن جاندارها همان‌طور که نیازهایشان اجتماعی است، [[غرایز]] اجتماعی نیز به صورت جبری [[حاکم]] بر آنهاست. انسان نیازهایش اجتماعی است بدون آنکه چنان غرایزی بر او [[حکومت]] کند. غرایز اجتماعی انسان به صورت یک [[سلسله]] تقاضا در [[باطن]] انسان وجود دارد که در سایه [[تعلیم و تربیت]] باید پرورش یابد<ref>مجموعه آثار، ج۲، ص۴۷.</ref>.
خط ۷۰: خط ۷۰:


===[[انسان ایدئولوژیک]]===
===[[انسان ایدئولوژیک]]===
یعنی یک موجود عقیده‌ای است، تا آنجا که می‌گوید: {{عربی|إن الحیاه عقیده و جهاد}} اصلاً [[زندگی]] [[انسانی]] این است که انسان عقیده‌ای داشته باشد و در راهش [[جهاد]] کند؛ و این را که انسان در خدمت عقیده‌اش نباشد و فقط در خدمت منافعش باشد، دون [[شأن]] [[انسانیت]] تلقی می‌کنند<ref>اسلام و مقتضیات زمان، جلد دوم، ص۱۰۴.</ref><ref>محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر، ص ۱۵۶-۱۵۹.</ref>
یعنی یک موجود عقیده‌ای است، تا آنجا که می‌گوید: {{عربی|إن الحیاه عقیده و جهاد}} اصلاً [[زندگی]] [[انسانی]] این است که انسان عقیده‌ای داشته باشد و در راهش [[جهاد]] کند؛ و این را که انسان در خدمت عقیده‌اش نباشد و فقط در خدمت منافعش باشد، دون [[شأن]] [[انسانیت]] تلقی می‌کنند<ref>اسلام و مقتضیات زمان، جلد دوم، ص۱۰۴.</ref><ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۱۵۶-۱۵۹.</ref>


===[[انسان بی‌طبقه]]===
===[[انسان بی‌طبقه]]===
در دو سه قرن اخیر یک [[سلسله]] مکتب‌های دیگر پیدا شده است که اینها بیشتر به جنبه‌های [[اجتماعی]] [[گرایش]] پیدا کرده‌اند، نه به جنبه‌های فردی. یکی [[انسان کامل]] را انسان بی‌طبقه می‌داند؛ [[معتقد]] است که اگر انسانی در طبقه‌ای باشد (مخصوصاً در طبقه‌های عالی‌تر) همیشه یک انسان معیوب است و بلکه در [[جامعه طبقاتی]]، هیچ‌وقت انسان درست و سالم وجود ندارد<ref>انسان کامل، ص۱۳۹.</ref><ref>محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر، ص ۱۵۶-۱۵۹.</ref>
در دو سه قرن اخیر یک [[سلسله]] مکتب‌های دیگر پیدا شده است که اینها بیشتر به جنبه‌های [[اجتماعی]] [[گرایش]] پیدا کرده‌اند، نه به جنبه‌های فردی. یکی [[انسان کامل]] را انسان بی‌طبقه می‌داند؛ [[معتقد]] است که اگر انسانی در طبقه‌ای باشد (مخصوصاً در طبقه‌های عالی‌تر) همیشه یک انسان معیوب است و بلکه در [[جامعه طبقاتی]]، هیچ‌وقت انسان درست و سالم وجود ندارد<ref>انسان کامل، ص۱۳۹.</ref><ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۱۵۶-۱۵۹.</ref>


===[[انسان حقیقی]]===
===[[انسان حقیقی]]===
خط ۷۹: خط ۷۹:


===[[انسان فطری]]===
===[[انسان فطری]]===
یک انسان فطری یعنی هرکسی [[بالفطره]]، انسان متولّد می‌شود همراه یک [[سلسله]] ارزش‌های عالی و متعالی بالقوّه. وقتی انسان متولد می‌شود، بالقوّه [[اخلاقی]] است، بالقوّه متدیّن است، بالقوّه حقیقت‌جوست، بالقوّه [[زیبایی]] [[دوست]] است، بالقوّه [[آزاد]] است؛ تمام [[ارزش‌ها]] را بالقوّه در خودش دارد، مثل درختی است که باید به او آب، [[نور]] و لوازم دیگر رساند، تا [[رشد]] کند و اینها در او به وجود آید. این انسانِ فطری است<ref>شناخت، ص۲۴۱.</ref><ref>محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر، ص ۱۵۶-۱۵۹.</ref>
یک انسان فطری یعنی هرکسی [[بالفطره]]، انسان متولّد می‌شود همراه یک [[سلسله]] ارزش‌های عالی و متعالی بالقوّه. وقتی انسان متولد می‌شود، بالقوّه [[اخلاقی]] است، بالقوّه متدیّن است، بالقوّه حقیقت‌جوست، بالقوّه [[زیبایی]] [[دوست]] است، بالقوّه [[آزاد]] است؛ تمام [[ارزش‌ها]] را بالقوّه در خودش دارد، مثل درختی است که باید به او آب، [[نور]] و لوازم دیگر رساند، تا [[رشد]] کند و اینها در او به وجود آید. این انسانِ فطری است<ref>شناخت، ص۲۴۱.</ref><ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۱۵۶-۱۵۹.</ref>


== منابع ==
== منابع ==