پرش به محتوا

حتات بن یزید بن علقمه مجاشعی: تفاوت میان نسخه‌ها

(صفحه‌ای تازه حاوی «{{امامت}} {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = اصحاب پیامبر | عنوان مدخل = حتات بن یزید بن علقمه مجاشعی | مداخل مرتبط = | پرسش مرتبط = }} == آشنایی اجمالی == وی از قبیله مجاشع بن دارم، از قبایل تمیم است<ref>سمعانی، الأنساب، ج۵، ص۱۹۸.</ref> و به همین جهت در ن...» ایجاد کرد)
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
 
خط ۶: خط ۶:
| پرسش مرتبط  = }}
| پرسش مرتبط  = }}
== آشنایی اجمالی ==
== آشنایی اجمالی ==
وی از [[قبیله]] [[مجاشع بن دارم]]، از [[قبایل]] [[تمیم]] است<ref>سمعانی، الأنساب، ج۵، ص۱۹۸.</ref> و به همین جهت در نسبت، وی را «مجاشعی»، «دارمی» و «تمیمی» گویند<ref>ابن ناصرالدین، شمس الدین محمد، توضیح المشتبه، ج۴، ص۴۷.</ref>. علاوه بر «حُتات»، نام او را «حَبحاب»<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۴، ص۲۰۶.</ref>، «حُباب»<ref>خویی، سیدابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۳، ص۱۶۷.</ref> و «حَتحات»<ref>ابن شبه نمیری، عمر، ج۲، ص۵۲۷.</ref> نیز گفته‌اند که تصحیف است؛ چنان که نام پدرش به تصحیف «زید» گفته شده است<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۲، ص۲۵.</ref>. [[بلاذری]]<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۱۳، ص۱۰۸.</ref> نام حتات را «عامر» دانسته و [[ابن عساکر]]<ref>ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۰، ص۲۷۵.</ref> نامش را «بشر» نوشته است. در این صورت «حتات» [[لقب]] وی است (حتات به معنی پاره، خرده). [[کنیه]] او «ابومنازل» بود<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۱۲، ص۱۰۸.</ref>. او [[عصر جاهلی]] و [[دوره اسلامی]] را [[درک]] کرد و در [[دوره جاهلی]] میان قبیله خود دارای موقعیت و نامی بود <ref>ابوهلال عسکری، حسن بن عبدالله، تصحیفات المحدثین، ج۲، ص۴۱۸.</ref>. حتات در عصر [[رسول خدا]]{{صل}} به سال نهم همراه [[وفد]] تمیم از جمله [[عطارد بن حاجب]]، [[زبرقان بن بدر]] و بزرگانی دیگر از اشراف تمیم [[خدمت]] رسول خدا{{صل}} آمد و [[اسلام]] پذیرفت<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۴، ص۲۰۶.</ref>. [[ابن اسحاق]]<ref> ابن اسحاق، السیرة النبویه، ج۴، ص۲۰۶.</ref> و [[ابن کلبی]]<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۴۶۰.</ref> گویند: رسول خدا{{صل}} میان حتات و [[معاویة بن ابی سفیان]] [[پیمان برادری]] بست که علی القاعده این ماجرا پس از [[فتح مکه]] بوده است. برخلاف این دسته از گزارش‌ها که [[اسلام آوردن]] حتات را در عصر رسول خدا{{صل}} می‌داند، بلاذری<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۱۲، ص۱۰۸.</ref> در گزارشی نادر می‌گوید: وی در [[خلافت ابوبکر]] اسلام پذیرفت و در دوره [[خلافت]] [[عمر بن خطاب]] نزد وی آمد. این گزارش صحیح نمی‌نماید؛ زیرا حتات دوبار به [[مدینه]] آمده است؛ یک بار در عصر رسول خدا{{صل}} همراه وفد تمیم و بار دیگر در [[خلافت عمر]] که این بار نیز با توجه به قراین با بزرگان تمیم، از جمله [[احنف بن قیس]] بوده است.
وی از [[قبیله]] [[مجاشع بن دارم]]، از [[قبایل تمیم]] است<ref>سمعانی، الأنساب، ج۵، ص۱۹۸.</ref> و به همین جهت در نسبت، وی را «مجاشعی»، «دارمی» و «تمیمی» گویند<ref>ابن ناصرالدین، شمس الدین محمد، توضیح المشتبه، ج۴، ص۴۷.</ref>. علاوه بر «حُتات»، نام او را «حَبحاب»<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۴، ص۲۰۶.</ref>، «حُباب»<ref>خویی، سیدابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۳، ص۱۶۷.</ref> و «حَتحات»<ref>ابن شبه نمیری، عمر، ج۲، ص۵۲۷.</ref> نیز گفته‌اند که تصحیف است؛ چنان که نام پدرش به تصحیف «زید» گفته شده است<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۲، ص۲۵.</ref>. [[بلاذری]]<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۱۳، ص۱۰۸.</ref> نام حتات را «عامر» دانسته و [[ابن عساکر]]<ref>ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۰، ص۲۷۵.</ref> نامش را «بشر» نوشته است. در این صورت «حتات» [[لقب]] وی است (حتات به معنی پاره، خرده). [[کنیه]] او «ابومنازل» بود<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۱۲، ص۱۰۸.</ref>. او [[عصر جاهلی]] و [[دوره اسلامی]] را [[درک]] کرد و در [[دوره جاهلی]] میان قبیله خود دارای موقعیت و نامی بود <ref>ابوهلال عسکری، حسن بن عبدالله، تصحیفات المحدثین، ج۲، ص۴۱۸.</ref>. حتات در عصر [[رسول خدا]]{{صل}} به سال نهم همراه [[وفد]] تمیم از جمله [[عطارد بن حاجب]]، [[زبرقان بن بدر]] و بزرگانی دیگر از اشراف تمیم [[خدمت]] رسول خدا{{صل}} آمد و [[اسلام]] پذیرفت<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۴، ص۲۰۶.</ref>. [[ابن اسحاق]]<ref> ابن اسحاق، السیرة النبویه، ج۴، ص۲۰۶.</ref> و [[ابن کلبی]]<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۴۶۰.</ref> گویند: رسول خدا{{صل}} میان حتات و [[معاویة بن ابی سفیان]] [[پیمان برادری]] بست که علی القاعده این ماجرا پس از [[فتح مکه]] بوده است. برخلاف این دسته از گزارش‌ها که [[اسلام آوردن]] حتات را در عصر رسول خدا{{صل}} می‌داند، بلاذری<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۱۲، ص۱۰۸.</ref> در گزارشی نادر می‌گوید: وی در [[خلافت ابوبکر]] اسلام پذیرفت و در دوره [[خلافت]] [[عمر بن خطاب]] نزد وی آمد. این گزارش صحیح نمی‌نماید؛ زیرا حتات دوبار به [[مدینه]] آمده است؛ یک بار در عصر رسول خدا{{صل}} همراه وفد تمیم و بار دیگر در [[خلافت عمر]] که این بار نیز با توجه به قراین با بزرگان تمیم، از جمله [[احنف بن قیس]] بوده است.


در دوره خلفای نخست اطلاعات چندانی از فعالیت‌های حتات در دست نیست. تنها برخی [[روایات]]، حکایت از [[رقابت]] میان وی و [[احنف بن قیس]] که هر دو تمیمی و از افراد صاحب [[نفوذ]] در [[قبیله]] [[تمیم]] بودند، دارد. براساس این [[روایت]]، چون [[عمر بن خطاب]]، [[بنوتمیم]] را [[سرزنش]] کرد، [[احنف]] برخاست و توضیحاتی درباره افراد قبیله داد و [[عمر]] سخن وی را پذیرفت. حتات که [[روابط]] مناسبی با احنف نداشت، از عمر خواست که به او نیز اجازه سخن دهد، اما عمر به او اجازه سخن نداد و گفت آنچه سرورتان احتف گفت، کافی است<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۷، ص۶۵؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۱۲، ص۳۱۱؛ ذهبی، تجرید أسماء الصحابه، ج۵، ص۳۴۹.</ref>. چنان که بعدها در مجلس [[زیاد بن ابیه]] میان حتات و احنف سخنان [[تندی]] رد و بدل شد<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۱۲، ص۳۳۴.</ref>. در مورد دیگری که میان احنف و حتات سخنان تندی مبادله شد، احنف در این سخنان، نقصی [[جسمانی]] را برای حتات برشمرد و او را خواجه خواند. حتات برای اینکه [[اثبات]] کند چنان نقصی ندارد در میان جمع عریان شد<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۱۲، ص۳۳۵؛ ابن الفقیه، ص۲۴۶.</ref>.
در دوره خلفای نخست اطلاعات چندانی از فعالیت‌های حتات در دست نیست. تنها برخی [[روایات]]، حکایت از [[رقابت]] میان وی و [[احنف بن قیس]] که هر دو تمیمی و از افراد صاحب [[نفوذ]] در [[قبیله]] [[تمیم]] بودند، دارد. براساس این [[روایت]]، چون [[عمر بن خطاب]]، [[بنوتمیم]] را [[سرزنش]] کرد، [[احنف]] برخاست و توضیحاتی درباره افراد قبیله داد و [[عمر]] سخن وی را پذیرفت. حتات که [[روابط]] مناسبی با احنف نداشت، از عمر خواست که به او نیز اجازه سخن دهد، اما عمر به او اجازه سخن نداد و گفت آنچه سرورتان احتف گفت، کافی است<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۷، ص۶۵؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۱۲، ص۳۱۱؛ ذهبی، تجرید أسماء الصحابه، ج۵، ص۳۴۹.</ref>. چنان که بعدها در مجلس [[زیاد بن ابیه]] میان حتات و احنف سخنان [[تندی]] رد و بدل شد<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۱۲، ص۳۳۴.</ref>. در مورد دیگری که میان احنف و حتات سخنان تندی مبادله شد، احنف در این سخنان، نقصی [[جسمانی]] را برای حتات برشمرد و او را خواجه خواند. حتات برای اینکه [[اثبات]] کند چنان نقصی ندارد در میان جمع عریان شد<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۱۲، ص۳۳۵؛ ابن الفقیه، ص۲۴۶.</ref>.
۲۱۸٬۱۲۲

ویرایش