پرش به محتوا

بحث:مقام حجت الهی: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۴٬۸۸۵ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۵ ژوئن ۲۰۱۸
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
==سید مجتبی بحرینی==
در کتاب: جامعه در حرم
وَ حُجَجِ عَلی اَهلِ الدُّنیا وَ الآخِرَة و الاُلی وَ رَحمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُه
حجج جمع حجّت است و به خاندان رسالت {{عم}} و انبیای عظام الهی و اوصیای آنان اطلاق حجّت می‎‌شود؛ زیرا حجّت کسی است که خدا به وسیلۀ او بر بندگانش احتجاج می‌کند و بندگان به وسیلۀ او بر خدا احتجاج می‌نمایند؛ یعنی با وجود حجّت، خدا بر بندگانش اقامۀ دلیل می‌کند.
:- من برای شما حجّت قرار دادم چرا فرمانش را نپذیرفتید و با وجود او به بی‌راهه رفتید، آخر مگر شما حجّت نداشتید؟
و هم‌چنین بندگان بر خدا اقامۀ برهان می‌نمایند.
:- خدا، این آقایی که او را حجت قرار داده بودی، چنین دستوری داد و چنین امر نمود، ما به گفتۀ او عمل کردیم و مطابق دستور او رفتار نمودیم. پس حجّت عذر بندگان است در برابر خدا، و برهان خداست در مقابل بندگان.
آنچه در این جمله بیشتر حائز اهمیّت است متعلَّق این حجّیت است. همان طور که گفتیم همۀ انبیای عظام الهی و اوصیا و اولیا حجج پروردگارند، ولی سه کلمه در این جمله آمده که بیان‌گر محدودۀ حجّیت خاندان رسالت {{عم}} است و آن سه کلمه: آخرت و اولی است. این دودمان حجّت هستند بر همۀ اهل دنیا، حجّت هستند بر همۀ اهل آخرت. معنای این کلمه روشن است. آنچه لازم به توضیح است کلمۀ اولی است که مقصود چیست؟ در قرآن کریم کلمۀ اُولی گاهی به معنای دنیا می‌آید مانند این آیۀ شریفه:
وَ لَلْآخِرَةُ خَيْرٌ لَكَ مِنَ الْأُولى‌.@سورۀ ضحی: 4.&
و هر آینه آخرت برای تو بهتر است از دنیا.
و گاهی به معنای گذشته و پیشین می‌آید مانند این آیۀ کریمه: إِنَّ هذا لَفِي الصُّحُفِ الْأُولى‌.@سورۀ اعلی: 18 / 19.&
به درستی که این مطالب هرآینه در کتاب‌های گذشته بوده است.
اگر در این جملۀ زیارت کلمۀ اولی را به معنای دنیا حمل کنیم تکرار پیش می‌آید؛ زیرا کلمۀ دنیا در خود این جمله آمده است. لذا مناسب این است که معنی دوم مورد نظر باشد؛ یعنی اهل گذشته و پیشین. بنابراین معنی دو احتمال در این کلمه می‌آید. یکی این که اَولی متعلِّق به دنیا باشد؛ یعنی پیشین و گذشتۀ قبل از دنیا، که می‌تواند اشاره به عالم ذرّ باشد. از احادیث بسیاری استفاده می‌شود که خداوند در آن عالم پس از گرفتن گواهی بر وحدانیّت و رسالت، پیمان بر ولایت این خاندان از خلق گرفته است. در آن عالم هم اینان حجّت بوده‌اند.
و احتمال دیگر این که اولی متعلّق به آخرت باشد که مراد، یا زمان رجعت است، و یا عالم برزخ. به عبارت دیگر مفاد این جمله چنین می‌شود: سلام بر شما که حجّت‌های خدا هستید بر همۀ اهل دنیا، بر همۀ اهل آخرت، و بر همۀ اهل قبل از دنیا –عالم ذرّ- و بر همۀ اهل قبل از آخرت روزگار رجعت و یا عالم برزخ و یا هر دو. در نتیجه جمله در مقام بیان وسعت دائرۀ حجیّت خاندان رسالت {{عم}} است، که هیچ زمانی از محدودۀ حجیّت آنان خارج نبوده و نیست و نخواهد بود.
مرحوم مجلسی اوّل در توضیح این جمله چنین گفته است:
و سلام الهی بر حجّت‌های الهی باد بر اهل دنیا و روز قیامت و در داخل شدن در بهشت در ابتدای آن، و رحمت الهی و برکات الهی بر ایشان باد. و حجّت در لغت به معنی غلبه است. و نبی و امام را حجّت گویند چون به حسب معنی، ایشان غالبند به براهین قاطعه و معجزات باهره و اخلاق حسنۀ کامله و علوم لدنّیه و عقول ربّانیه، و به سبب غالبیّت در مراتب کمالات ایشان را حجّت می‌نامند مجازاً، یا آن که حجّت ایشان بر خلایق تمام است، یا حجّت الهی بر خلق تمام می‌شود به نصب معصوم، و اگر نصب نفرماید ایشان را بر خدا حجّت خواهد بود که لَولا اَرسلت الینا رسولاً، چرا پیغمبر نفرستادی تا متابعت می‌کردیم آیات تو را. و یگر می‌فرماید که ما پیغمبران فرستادیم تا آن که مردمان را بر حق سبحانه و تعالی حجّتی نباشد، و بر اهل دنیا حجّت ایشان تمام است و بر اهل آخرت آخر و اولی، و آخرت آخر روز قیامت است و آخرت اولی قبر است، چنان که در حدیث است که هر که مُرد قیامت او قایم شد، و ایشان حجّتند در قبر و قیامت؛ یعنی شناختن و امام دانستن ایشان سبب نجات است در قبر و قیامت، یا در قیامت و دخول بهشت؛ چون احادیث بسیار وارد شده است از حضرت سیّدالمرسلین و ائمّة طاهرین {{عم}} که ولایت حضرات ائمّۀ معصومین سبب نجات است از عذاب قبر و عذاب قیامت و عذاب جهنّم. و محتمل است که یکی از این دو عبارت سهواً از نسّاخ زیاد شده باشد، یا آن که حجّت در دنیا به معنی اتمام حجّت باشد از معصوم بر خلایق، و در آخرت حجّت بنده باشد در نجات از عذاب قبر و قیامت و جهنّم.@لوامع صاحبقرانی 8 / 690.&
من به جناب آقا گفتم: هر چند مطالب مرحوم مجلسی اوّل در جای خودش مطالب کاملاً صحیح و معتبری است ولی فکر می‌کنم آنچه اوّل در توضیح جمله گفتید مناسب‌تر باشد و برای من بهتر جا افتاد.
ایشان گفتند: در هر حال گفتار بزرگان را باید با بزرگی نگریست و برای آن، ارزش و احترام قائل شد، با این توجّه که غیر از ذوات مقدّس معصومین هر کس در هر مقام و منزلتی باشد معصوم نیست و احتمال لغزش در گفتار و رفتارشش می‌رود، ولی در هر حال با حفظ این که آنچه به نظرتان رسیده، درست به نظر می‌رسد، ولی نظرات بزرگان کاملاً قابل احترام و خدمات و زحمات همۀ آن‌ها مورد عنایت است.
صاحب شرح الزیاره سخنی دارد که با توضیحی می‌آوریم. گوید:
می‌دانیم اثبات شیء نفی ما عدا نمی‌کند؛ یعنی این جمله در مقام حصر دائرۀ حجیّت خاندان رسالت {{عم}} نیست، که اگر غیر از دنیا و آخرت و اولی زمانی بود اینان حجّت بر آن زمان و اهلش نباشند، بلکه حجیّت این خاندان بر کلّ من دخل فی الوجود ثابت است، در نتیجۀ حجّت هستند بر جمعی که بعد از دخول بهشتیان در بهشت و آتشیان در آتش به وجود آیند، که مرحوم صدوق در خصال از جابر بن یزید جعفی آورده که گفت: از حضرت باقر {{ع}} از این آیۀ قرآن پرسیدم: اَفَعیینا بالخلق الاول بل هم فی لبس من خلق جدید، آیا پس ما عاجز شدیم از خلقت نخستین، بلکه آنان در شک هستند از آفرینش جدید. فرمود: ای جابر، تأویل این آیه این است که خدای عزّوجلّ وقتی اساس این عالم را در هم نوردید و بهشتیان به بهشت و دوزخیان به دوزخ رفتند، عالمی را به وجود می‌آورد بدون نیاز به آمیزش مردان و زنان، که همگی بندگی او نموده، پذیرای وحدانیّت او باشند، و زمینی غیر از این زمین آن‌ها را حمل کند و آسمانی جز این آسمان بر آنان سایه افکند. شاید تو چنین پنداری که خدای عزّوجلّ تنها همین عالم را آفریده و گمان کنی که بشری غیر از شما خلق نکرده. آری، به خدا قسم، خداوند تبارک و تعالی هزار هزار عالم –یک میلیون- و هزار هزار آدم آفریده و تو در آخر این عوالم و آخر این آدمیان هستی.
بر این اساس و با توجّه به این روایت شکی نیست که خاندان رسالت {{عم}} حجج پروردگارند بر همۀ این عوالم. و مقصود از اولی در جملۀ زیارت، زمان رجعت، یا قیام قائم آل محمّد {{عم}}، یا اعمّ از هر دو می‌باشد، و از این جهت که این دو زمان، قبل از آخرت است تعبیر به اولی شده است. و این دو زمان واقع غیر از زمان دنیا و غیر از زمان آخرت است.
و این معنی که مقصود از اولی زمان قیام و رجعت باشد در نظر من ترجیح دارد از آنچه بیشتر بزرگان گفته‌اند که مقصود از اولی دنیاست. و اگر مراد دنیا باشد وجه تکرار یکی از دو جهت است: یا این‌که چون دنیا دو دنیاست: دنیای ملعونه و دنیای بلاغ، که دنیای ملعونه آن دنیایی است که در آن، خلاف امر خدا رفتار می‌شود، و دنیای بلاغ آن دنیایی است که براساس اوامر الهی طی شده و وسیلۀ رسیدن به درجات آخرت است. لذا چون دنیای اوّل خسّت و پستی دارد نسبت به آن، تعبیر دنیا شده که با معنای پستی همراه است، ولی در حق دنیای دوم چون پستی ندارد تعبیر اولی شده نه دنیا.
جهت دوم که برای تکرار به نظر می‌رسد این است که مقصود از دنیا ولایت و سرپرستی اوّلی و دومی –حکومت غاصبین حقوق خاندان رسالت{{عم}}- است که حضرت صادق {{ع}} در تفسیر کلام خدای تعالی بَل تُؤثرون الحیاة الدنیا فرمود: مقصود ولایت اوّلی است، وَ الآخر خیر و اَبقی فرمود: ولایت امیرالمؤمنین {{ع}}. و محصّل معنای جملۀ زیارت چنین می‌شود که حضراتشان حجّت‌های خدایند بر دشمنان و دوستانشان.@شرح الزیاره 48.&
لازم به تذکّر است که در مجموعۀ این زیارت شریف چهار نوبت سخن از مقام حجیّت خاندان رسالت {{عم}} به میان آمده است:
نوبت اوّل در این جمله: وَ حُجَج الله علی اهل الدنیا و الآخرة و الاولی.
دوم در فقرۀ پنجم سلام: وَ عَیبَة عِلمه و حجتة و صراطه.
سوم در چند جملۀ بعد از آن: وَ حُججا علی بریته.
و چهارم در اواخر زیارت: وَ حُجَجُ الجبار.
که ظاهراً از چهار مرتبه‌اش ناظر به جنبۀ حجّیت آنان ممّا یلی الحقّ است؛ یعنی حجّت خدا بودن؛ زیرا که حجّیت امری است تضایقی و دو طرفی. نوبت دوم و چهارم ناظر به این مرحله است؛ یعنی حجّت خدا بودن و حجّت خدای جبّار قرار داشتن.
و دو مرتبه‌اش ناظر به جهت دوم حجّیت است که مقام یلی الخلقی است و آن، نوبت او و سوم است؛ یعنی حجّت بر اهل دنیا و آخرت و اولی و حجّت بر همۀ بریّه و مخلوق، که إن شاء الله توضیح هر کدام را در جای مناسب خودش خواهیم آورد.
با تکرار جملۀ وَ رَحمَةُ الله و برکاته، که شرحش را در آخر فقرۀ سابق گفتیم، این قسمت از زیاردت خاتمه پیدا می‌کند و بحث امشب ما هم تمام می‌شود؛ چون ظاهراً حدود چهار ساعت از شب می‌گذرد و احساس می‌کنیم بیش از این، ادامۀ گفتار برای بنده و شما خستگی آور باشد.
پدرم با تشکّر از ایشان گفتند: درست است که جناب عالی واقعاً خسته می‌شوید، ولی آن قدر مطالب شیرین است و گفتار هم در ارتباط با این خاندان، که به فرمودۀ خود شما خستگی که نمی‌آورد بماند، بلکه اگر ملامتی هم باشد از بین می‌رود؛ همان طور که پریشب پسرم جواد آقا ابتداء حال خوبی نداشت، ولی بحمدالله با شنیدن این حقایق و معارف، کسالت و تبش برطرف شد و شوقی بیشتر از شب‌های قبل پیدا کرد. از مراحم شما سپاسگزاریم و خوب است فردا شب در رواق دارالضیافه خدمتتان باشیم. ایشان هم متقابلاً اظهار امتنان نموده و با خواندن دعای فرج و مسألت ظهور موفور السرور امام عصر عجّل الله تعالی فرجه الشریف محفل خاتمه پیدا کرد.
ص148 تا 152
==سید علی حسینی میلانی==
==سید علی حسینی میلانی==
در کتاب: با پیشوایان هدایتگر جلد 4
در کتاب: با پیشوایان هدایتگر جلد 4
۷۳٬۰۱۷

ویرایش