بحث:مقام اصطفاء الهی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱: | خط ۱: | ||
==سید مجتبی بحرینی== | |||
در کتاب: جامعه در حرم | |||
اِصطَفاکُم بِعِلمِهِ | |||
خداوند شما را برگزید به علم و آگاهیاش. این جملۀ زیارت هم بعلمه نقل شده و هم لعلمه و میتواند مفید دو معنی باشد. یکی این که: میدانست شما شایستۀ مقام اصطفا و گزینش او هستید لذا شما را برگزید؛ نظیر آیۀ شریفۀ: وَ لَقَد اِختَرناهُم عَلی عِلمٍ عَلی العالَمینِ@سورۀ دخان: 32.& سوگند هر آینه به تحقیق اختیار نمودیم آنان را از روی علم بر جهانیان. هر چند ظاهراً آیۀ شریفه راجع به بنی اسرائیل است ولی روایات رسیده آن را به خاندان رسالت {{عم}} تفسیر نموده است. | |||
حضرت باقر {{ع}} در این آیۀ شریفه فرمود: | |||
اَلاَئمّة من المؤمنین و فضلناهم علی من سواهم.@تأویل الآیات 2 / 574.& | |||
اینان پیشوایان از اهل ایمان هستند که بر دگران برتری داده شدهاند. | |||
گزینش از روی علم به طور کلّی در حدیثی از صاحب این قبر مطهّر رسیده است. فرمود: | |||
رسول خدا {{صل}} فرموده است: به درستی که خدای عزّوجلّ ما آل محمّد را اختیار نمود، انبیا را اختیار نمود، فرشتگان مقرّب را اختیار نمود، وَ مَا اختارهم الا عَلی علم منه بهم انهم لا یواقعون ما یخرجون به عن ولایته و لا ینقطعون عن عصمته.@نور الثقلین 4 / 629.& | |||
اختیار نکرد آنان را مگر از روی علمی که نسبت به آنان داشت که در چیزی که به واسطۀ آن از ولایت او بیرون میروند قرار نمیگیرند و از عصمت او جدا نمیگردند. | |||
به مناسبت این آیۀ شریفه حدیث مفصّل شیرینی را محدّث بحرانی رحمه الله آورده که حیفم میآید ناگفته بگذارم و لا اقلّ اجمالش را برای عزیزان نقل نکنم. | |||
ابن عبّاس گوید: مردی از ناحیۀ آذربایجان نزد عمر آمد و از شتران هار و سرکش شکوه نمود. عمر به خواهش او نامهای نوشت که آن مرد بردهو موجبات رام شدن شترانش فراهم آید. ابن عبّاس گوید: من با حالتی غمین به محضر امیر المؤمنین {{ع}} شرفیاب شدم و جریان را به عرض حضرت رساندم. حضرت در جواب فرمود: آن مرد به زودی محروم و پیشیمان همراه با خسران و زیان بر برمیگردد. | |||
چندی گذشت. دیدم آن مرد با پیشانی ضربه دیده و گود افتاده برگشت. گفتم: چه شد؟ گفت: کاغذ عمر را پیش شترها افکندم. جمعی از آنان به من جمله نموده و یکی از آنان این ضربه را به پیشانی من وارد نمود که از هوش رفتم و سپس در مقام معالجه برآمدم. حالا آمدهام به عمر بگویم کاغذت چه کرد و چقدر مؤثّر واقع شد! رفت و در جمع جریان را گفت. عمر هم با تندی او را رد کرد و گفت: نامۀ مرا نبردی. آن مرد هر چه قسم خورد و سوگند یاد نمود مفید نیفتاد. من که چنین دیدم او را خدمت امیر مؤمنان {{ع}} بردم. حضرت تبسّمی نموده، فرمودند: نگفتم بر میگردد. آن گاه به او فرمود: وقتی به محلّ شترانت رسیدی بگو: | |||
اللهم انی اتوجه الیک بنبیک نبی الرحمه و اهل بیته الذین اخترتهم علی العالمین. اللهم فذلل صعوبتها و حزانتها و اکفنی شرها، فانک الکافی المعافی الغالب القاهر. | |||
آن مرد رفت و سال بعد با مال فراوان خدمت حضرت رسید. امیر المؤمنین {{ع}} به او فرمود: تو خبر میدهی یا من بگویم؟ عرض کرد: شما بفرمایی. حضرت فرمود: وقتی نزدیک شترانت، آنچه گفته بودم گفتی، شتران یکایک آمده، اظهار انقیاد و ذلّت نمودند. عرض کرد: گویا شما با من بودهاید، این خبر به عمر رسید مغموم شد. آن مرد همه ساله با اموال و هدایای فراوان خدمت امیر المؤمنین {{ع}} میرسید. آنگاه حضرت فرمود: بر هر کس امری مشکل شود، مشکلی در جهت مال یا اهل یا فرزند پیدا نماید، یا از ناحیۀ فرعونی از فرعونیان اشکالی برایش پدید آید و دچار خوب و ترس گردد این دعا را بخواند از آنچه میترسد کفایت گردد، إن شاء الله.@تفسیر برهان 4 / 162.& | |||
در هر حال سخن در این بود که خداوند سبحان این خاندان را علی علمٍ و بعلمٍ، از روی علم بر سایر خلق اختیار نموده؛ چون میدانسته شایستگی چنین گزینشی را دارند. | |||
امّا اگر نسخۀ زیارت اِصطَفاکُم لِعِلِمِهِ باشد، یعنی انتخاب نمود شما را برای علم خودش که مخزن علوم ربّانیه باشید؛ که توضیح آن را میتوانید از آنچه در شرح جملاتی مانند خُزّانَ العِلم وَ عَیبَةِ آوردهایم، استفاده کنید. | |||
ص319 | |||
==سید مجتبی حسینی== | ==سید مجتبی حسینی== | ||
در کتاب: مقامات اولیا ج 2 | در کتاب: مقامات اولیا ج 2 |