پرش به محتوا

بنی‌ثقیف در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۶۳: خط ۶۳:


=== [[حیات]] [[اقتصادی]] [[ثقیف]] در دوران [[جاهلی]] ===
=== [[حیات]] [[اقتصادی]] [[ثقیف]] در دوران [[جاهلی]] ===
[[خوشی]] آب و هوا و وجود زمین‌های مرغوب کشاورزی، زمینه‌ای مناسب فراهم آورد تا ثقفیان، اقتصاد خود را بیشتر بر کشاورزی -که در آن تبحر داشتند-، بنا نهند. انگور، کشمش، موز، خرما و عسل از مهم‌ترین محصولات کشاورزی [[طائف]] به شمار می‌آمد که مازاد آن را در [[مکه]] می‌فروختند. بدین‌سان، طائف به تأمین کننده میوه مکه بدل گشت.<ref>جواد علی‌، المفصل‌ فی‌ تاریخ‌ العرب‌ قبل‌ الاسلام‌، ج۷، ص۱۵۳؛ ج۱۳، ص۳۱۵.</ref> طی سده‌های پنجم و [[ششم هجری]]، مهم‌ترین درآمد ثقیف در طائف، از طریق [[کشاورزی]] بود و پرورش انگور مهم‌ترین [[اشتغال]] آنان محسوب می‌شد،<ref>دارقطنی، سنن، ج۲، ص‌۱۳۲؛ بلاذری، فتوح البلدان، ص۶۸؛ ابن عبدالمنعم، الروض المعطار، ص۳۷۹؛ نیز دلو، جزیرة العرب قبل الاسلام، ج۱، ص۷۷.</ref> رویه‌ای که در دورۀ [[اسلامی]] نیز ادامه یافت. به دلیل وجود انگور مرغوب، این [[شهر]] به یکی از مراکز مهم تهیه شراب در پیش از [[اسلام]] بدل گشت. تأکید [[نمایندگان]] [[ثقیف]] در نخستین حضور خود در [[مدینه]] نزد [[پیامبر]]{{صل}} بر [[نیازمندی]] به شراب،<ref>واقدی، المغازی، ج۳، ص۹۶۷؛ ابن شبه، تاریخ المدینه، ج۲، ص۵۰۳-۵۰۵.</ref> بیانگر نقش شراب در معادلات [[اقتصادی]] [[طائف]] است. پس از آن نیز، در [[منابع تاریخی]] به شراب ثقیف بارها اشاره شده است.<ref>ابن ابی شیبه، المصنف، ج۵، ص۴۹۰؛ نسائی، سنن النسائی، ج۸، ص۲۳۶.</ref>- <ref>حوزه نمایندگی ولی فقیه در امور حج و زیارت، مقاله ثقیف، سید علی خیرخواه‌علوی.</ref> در ۵۷۵ میلادی، پس از [[تصرف]] [[یمن]] توسط [[ایرانیان]] در [[زمان]] انوشیروان، [[تجارت]] گسترده‌ای در مسیر یمن  [[شام]] پای گرفت که [[هدف]] آنان جابه‌جایی کالا میان اقیانوس [[هند]] و حوز‌ۀ مدیترانه بود. در این تجارت نوپا، [[ثقیف]] به رقیبی بزرگ برای [[قریش]] بدل شد و تا عصر اسلامی و تغییرات اساسی در اوضاع [[سیاسی]] منطقه، این [[رقابت]] ادامه داشت.<ref>ابن عبدالمنعم، الروض المعطار، ص۳۷۹؛ نیز جواد علی‌، المفصل‌ فی‌ تاریخ‌ العرب‌ قبل‌ الاسلام‌، ج۴، ص‌۱۵۳</ref> بسیار رخ می‌داد که در کاروانهای [[تجاری]]، بازرگانان ثقفی و [[قریشی]] همدوش یکدیگر سفرهای خود به شام و یمن را انجام می‌دادند.<ref>من باب نمونه ر. ک. ابوهلال، الاوائل، ص۴۴۱؛ ابن حجر، الاصابه، ج۵، ص۲۵۴؛ قلقشندی، صبح‌ الاعشی‌، ج۶، ص۲۱۷؛ جواد علی‌، المفصل‌ فی‌ تاریخ‌ العرب‌ قبل‌ الاسلام‌، ج۴، ص‌۱۵۳.</ref> ثقیف در تجارت با [[همسایگان]] [[قدرتمند]] خود نیز می‌کوشید. به همان ‌اندازه که قریش توانسته بود پایگاههایی تجاری در [[مصر]] و [[حبشه]] به دست آورد، ثقیف نیز توفیقاتی در گسترش تجارت با [[ایران]] کسب کرده بود. [[غیلان بن سلمة]] بن معتب شاید در همان زمان [[ریاست]] عمویش‌- مسعود-، در رأس هیئتی از ثقیف به حضور شاه ‌ایران -ظاهراً خسرو انوشیروان (سل‌ ۵۳۱-۵۷۹م)- رسید.<ref>ابن کلبی، جمهرة النسب، ص۳۸۸؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۲۶۸.</ref> او با دربار [[ایران]] رابطه‌ای [[پایدار]] داشت<ref>جواد علی‌، المفصل‌ فی‌ تاریخ‌ العرب‌ قبل‌ الاسلام‌، ج۷، ص۵۷۸.</ref> و فضای [[تجاری]] مناسبی در [[عراق]] و ایران گشود.<ref>ابوهلال، الاوائل، ص۴۴۱؛ ابن حجر، الاصابه، ج۵، ص۲۵۴؛ جواد علی‌، المفصل‌ فی‌ تاریخ‌ العرب‌ قبل‌ الاسلام‌، ج۴، ص‌۱۵۳.</ref> تحصیل [[طب]] از سوی [[حارث]] بن کلدۀ ثقفی در جندی‌شاپور حاصل همین گسترش [[روابط]] بود.<ref>ابن جلجل، طبقات الاطباء و الحکماء، ص۵۴؛ قفطی، اخبار العلماء، ص۱۶۱.</ref> می‌دانیم که افزون بر ایران، [[ثقیف]] در این دوره، با [[دولت]] [[حیره]] نیز روابط [[حسنه]] برقرار کرده بود.<ref>مسعودی، مروج‌ الذهب‌، ج۳، ص۲۱۴-۲۱۵.</ref>- <ref>دائرة المعارف بزرگ اسلامی، مقاله ثقیف، احمد پاکتچی، ج۴، ص۱۶۲۷.</ref> علاوه بر حضور تجاری در ایران و حیره، گزارش‌هایی هم از روابط تجاری بازرگانان ثقیف در [[مصر]]<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۲۸۵؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۶۰، ص۲۲.</ref> و بیزانس<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۵، ص۴۹۶؛ زرکلی، الاعلام، ج۵، ص۲۳۴.</ref> در دست است. همچنین نجاری و آهنگری -که نزد [[عرب]]، شغلی [[پست]] شمرده می‌شد-، و نیز دباغی،<ref>جواد علی‌، المفصل‌ فی‌ تاریخ‌ العرب‌ قبل‌ الاسلام‌، ج۴، ص۱۵۲؛ ج۱۴، ص۲۳۴.</ref> از مهم‌ترین صنایع و حرفه‌های این [[قبیله]] به شمار می‌‌رفت. [[رشد اقتصادی]] و انباشت [[ثروت]] [[ثقیف]]، [[مردم]] آن دیار را بر آن داشت تا ثروت خود را در [[معامله]] [[اقتصادی]] شایع در آن [[روزگار]]، یعنی [[ربا]]، به کار گیرند. رباخواران ثقیف بعدها همانند دیگر رباخواران در توجیه [[رفتار]] خود ادّعا می‌کردند که ربا همانند بیع است و از این رو، آن را [[مباح]] می‌دانستند.<ref>ماوردی، تفسیر ماوردی، ج۱، ص۳۴۸.</ref> برخی از [[مفسّران]] [[آیه]] ۲۷۵ بقره را در باره بطلان همین [[باور]] می‏دانند.<ref>ماردی، تفسیر ماوردی، ج۱، ص۳۴۸.</ref> در این آیه، [[خداوند]] رباخواران را همانند کسانی می‌شمرد که بر اثر [[ارتباط با شیطان]] [[عقل]] آنان نابود گشته است و [[داد و ستد]] را کاری [[حلال]] و [[ربا]] را [[حرام]] می‏شمرند: (الَّذِینَ یَأْکُلُونَ الرِّبا لا یَقُومُونَ إِلاَّ کَما یَقُومُ الَّذِی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطانُ مِنَ الْمَسِّ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قالُوا إِنَّمَا الْبَیْعُ مِثْلُ الرِّبا). <ref>حوزه نمایندگی ولی فقیه در امور حج و زیارت، مقاله ثقیف، سید علی خیرخواه‌علوی.</ref>
[[خوشی]] آب و هوا و وجود زمین‌های مرغوب کشاورزی، زمینه‌ای مناسب فراهم آورد تا ثقفیان، اقتصاد خود را بیشتر بر کشاورزی -که در آن تبحر داشتند-، بنا نهند. انگور، کشمش، موز، خرما و عسل از مهم‌ترین محصولات کشاورزی [[طائف]] به شمار می‌آمد که مازاد آن را در [[مکه]] می‌فروختند. بدین‌سان، طائف به تأمین کننده میوه مکه بدل گشت.<ref>جواد علی‌، المفصل‌ فی‌ تاریخ‌ العرب‌ قبل‌ الاسلام‌، ج۷، ص۱۵۳؛ ج۱۳، ص۳۱۵.</ref> طی سده‌های پنجم و [[ششم هجری]]، مهم‌ترین درآمد ثقیف در طائف، از طریق [[کشاورزی]] بود و پرورش انگور مهم‌ترین [[اشتغال]] آنان محسوب می‌شد، <ref>دارقطنی، سنن، ج۲، ص‌۱۳۲؛ بلاذری، فتوح البلدان، ص۶۸؛ ابن عبدالمنعم، الروض المعطار، ص۳۷۹؛ نیز دلو، جزیرة العرب قبل الاسلام، ج۱، ص۷۷.</ref> رویه‌ای که در دورۀ [[اسلامی]] نیز ادامه یافت. به دلیل وجود انگور مرغوب، این [[شهر]] به یکی از مراکز مهم تهیه شراب در پیش از [[اسلام]] بدل گشت. تأکید [[نمایندگان]] [[ثقیف]] در نخستین حضور خود در [[مدینه]] نزد [[پیامبر]]{{صل}} بر [[نیازمندی]] به شراب،<ref>واقدی، المغازی، ج۳، ص۹۶۷؛ ابن شبه، تاریخ المدینه، ج۲، ص۵۰۳-۵۰۵.</ref> بیانگر نقش شراب در معادلات [[اقتصادی]] [[طائف]] است. پس از آن نیز، در [[منابع تاریخی]] به شراب ثقیف بارها اشاره شده است.<ref>ابن ابی شیبه، المصنف، ج۵، ص۴۹۰؛ نسائی، سنن النسائی، ج۸، ص۲۳۶؛ حوزه نمایندگی ولی فقیه در امور حج و زیارت، مقاله ثقیف، سید علی خیرخواه‌علوی.</ref> در ۵۷۵ میلادی، پس از [[تصرف]] [[یمن]] توسط [[ایرانیان]] در [[زمان]] انوشیروان، [[تجارت]] گسترده‌ای در مسیر یمن  [[شام]] پای گرفت که [[هدف]] آنان جابه‌جایی کالا میان اقیانوس [[هند]] و حوز‌ۀ مدیترانه بود. در این تجارت نوپا، [[ثقیف]] به رقیبی بزرگ برای [[قریش]] بدل شد و تا عصر اسلامی و تغییرات اساسی در اوضاع [[سیاسی]] منطقه، این [[رقابت]] ادامه داشت.<ref>ابن عبدالمنعم، الروض المعطار، ص۳۷۹؛ نیز جواد علی‌، المفصل‌ فی‌ تاریخ‌ العرب‌ قبل‌ الاسلام‌، ج۴، ص‌۱۵۳</ref> بسیار رخ می‌داد که در کاروان‌های [[تجاری]]، بازرگانان ثقفی و [[قریشی]] همدوش یکدیگر سفرهای خود به شام و یمن را انجام می‌دادند.<ref>من باب نمونه ر. ک. ابوهلال، الاوائل، ص۴۴۱؛ ابن حجر، الاصابه، ج۵، ص۲۵۴؛ قلقشندی، صبح‌ الاعشی‌، ج۶، ص۲۱۷؛ جواد علی‌، المفصل‌ فی‌ تاریخ‌ العرب‌ قبل‌ الاسلام‌، ج۴، ص‌۱۵۳.</ref> ثقیف در تجارت با [[همسایگان]] [[قدرتمند]] خود نیز می‌کوشید. به همان ‌اندازه که قریش توانسته بود پایگاه‌هایی تجاری در [[مصر]] و [[حبشه]] به دست آورد، ثقیف نیز توفیقاتی در گسترش تجارت با [[ایران]] کسب کرده بود. [[غیلان بن سلمة بن معتب]] شاید در همان زمان [[ریاست]] عمویش‌ - مسعود-، در رأس هیئتی از ثقیف به حضور شاه ‌ایران -ظاهراً [[خسرو انوشیروان]]- رسید.<ref>ابن کلبی، جمهرة النسب، ص۳۸۸؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۲۶۸.</ref> او با دربار [[ایران]] رابطه‌ای [[پایدار]] داشت<ref>جواد علی‌، المفصل‌ فی‌ تاریخ‌ العرب‌ قبل‌ الاسلام‌، ج۷، ص۵۷۸.</ref> و فضای [[تجاری]] مناسبی در [[عراق]] و ایران گشود.<ref>ابوهلال، الاوائل، ص۴۴۱؛ ابن حجر، الاصابه، ج۵، ص۲۵۴؛ جواد علی‌، المفصل‌ فی‌ تاریخ‌ العرب‌ قبل‌ الاسلام‌، ج۴، ص‌۱۵۳.</ref> تحصیل [[طب]] از سوی [[حارث بن کلده ثقفی]] در جندی‌شاپور حاصل همین گسترش [[روابط]] بود.<ref>ابن جلجل، طبقات الاطباء و الحکماء، ص۵۴؛ قفطی، اخبار العلماء، ص۱۶۱.</ref> می‌دانیم که افزون بر ایران، [[ثقیف]] در این دوره، با [[دولت]] [[حیره]] نیز روابط [[حسنه]] برقرار کرده بود <ref>مسعودی، مروج‌ الذهب‌، ج۳، ص۲۱۴-۲۱۵؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامی، مقاله ثقیف، احمد پاکتچی، ج۴، ص۱۶۲۷.</ref>.
برپایی بازار موسمی [[عکاظ]]<ref>نک‌: ه‌ د، ج۱۱، ص۱۱۵-۱۱۶</ref> در حومه [[طائف]]<ref>ازرقی، اخبار مکه، ج۱، ص۱۹۰؛ ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۳۷۰.</ref> که جایی برای تبادل کالا میان [[قبایل]] بود، حکایت‌گر رونق [[اقتصادی]] و [[تجاری]] [[ثقیف]] و گامی در جهت فعالیت [[تجار]] ثقیف در [[داد و ستد]] قبایل درون شبه جزیره بود؛ بازاری که طولی نکشید به مهم‌ترین بازار موسمی در کل شبه جزیره مبدل شد.<ref>من باب نمونه نک‌: ازرقی، اخبار مکه، ج۱، ص‌۱۹۰.</ref> در سالهای پایانی سدۀ شش میلادی، [[در آستانۀ ظهور]] [[اسلام]] طائف همچنان محلی برای [[سرمایه‌گذاری]] [[قریش]] بود؛ اما این بار، سرمایه‌گذاری نه بواسطه خرید [[املاک]] بلکه با وام دادن ربوی بود. [[ولید بن مغیره]]، -[[رئیس]] قریش در [[زمان]] خود،- از اصلی‌ترین کسانی بود که به ثقیف وامهای ربوی داده بود.<ref>ابن هشام‌، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۷۸.</ref> اما نباید از نظر دور داشت که در همین سالها، در میان ثقیف نیز صاحبان سرمایه‌های بزرگ پدید آمده بودند؛ از آن جمله وهب بن [[خویلد]] از بنی [[عقده]] بود که افراد خاندانش دربارۀ [[میراث]] او دچار [[اختلاف]] شدند. اختلاف آنان تا زمان اسلام آوردنشان ادامه یافت و برای حل مسئله از [[پیامبر]]{{صل}} [[داوری]] خواستند.<ref>ابن کلبی، جمهرة النسب، ص۳۹۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۵، ص‌۵۱۵؛ ابن اثیر، اسد الغابة، ج۵، ص‌۹۴.</ref>- <ref>دائرة المعارف بزرگ اسلامی، مقاله ثقیف، احمد پاکتچی، ج۴، ص۱۶۲۷.</ref>
 
علاوه بر حضور تجاری در ایران و حیره، گزارش‌هایی هم از روابط تجاری بازرگانان ثقیف در [[مصر]]<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۲۸۵؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۶۰، ص۲۲.</ref> و بیزانس<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۵، ص۴۹۶؛ زرکلی، الاعلام، ج۵، ص۲۳۴.</ref> در دست است. همچنین نجاری و آهنگری -که نزد [[عرب]]، شغلی [[پست]] شمرده می‌شد-، و نیز دباغی،<ref>جواد علی‌، المفصل‌ فی‌ تاریخ‌ العرب‌ قبل‌ الاسلام‌، ج۴، ص۱۵۲؛ ج۱۴، ص۲۳۴.</ref> از مهم‌ترین صنایع و حرفه‌های این [[قبیله]] به شمار می‌‌رفت. [[رشد اقتصادی]] و انباشت [[ثروت]] [[ثقیف]]، [[مردم]] آن دیار را بر آن داشت تا ثروت خود را در [[معامله]] [[اقتصادی]] شایع در آن [[روزگار]]، یعنی [[ربا]]، به کار گیرند. رباخواران ثقیف بعدها همانند دیگر رباخواران در توجیه [[رفتار]] خود ادّعا می‌کردند که ربا همانند بیع است و از این رو، آن را [[مباح]] می‌دانستند.<ref>ماوردی، تفسیر ماوردی، ج۱، ص۳۴۸.</ref> برخی از [[مفسّران]] [[آیه]] {{متن قرآن|الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لَا يَقُومُونَ إِلَّا كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا إِنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبَا وَأَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا فَمَنْ جَاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهَى فَلَهُ مَا سَلَفَ وَأَمْرُهُ إِلَى اللَّهِ وَمَنْ عَادَ فَأُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ}}<ref>«آنان که ربا می‌خورند جز به گونه کسی که شیطان او را با برخورد، آشفته سر  کرده باشد (به انجام کارها) بر نمی‌خیزند؛ این (آشفته سری) از آن روست که آنان می‌گویند خرید و فروش هم مانند رباست در حالی که خداوند خرید و فروش را حلال و ربا را حرام کرده است پس کسانی که اندرزی از پروردگارشان به آنان برسد و (از رباخواری) باز ایستند ، آنچه گذشته، از آن آنهاست و کارشان با خداوند است و کسانی که (بدین کار) باز گردند دمساز آتشند و در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۲۷۵.</ref> را در باره بطلان همین [[باور]] می‏‌دانند.<ref>ماردی، تفسیر ماوردی، ج۱، ص۳۴۸.</ref> در این آیه، [[خداوند]] رباخواران را همانند کسانی می‌شمرد که بر اثر [[ارتباط با شیطان]] [[عقل]] آنان نابود گشته است و [[داد و ستد]] را کاری [[حلال]] و [[ربا]] را [[حرام]] می‌‏شمرند<ref>حوزه نمایندگی ولی فقیه در امور حج و زیارت، مقاله ثقیف، سید علی خیرخواه‌ علوی.</ref>
 
برپایی بازار موسمی [[عکاظ]]<ref>نک‌: ه‌ د، ج۱۱، ص۱۱۵-۱۱۶</ref> در حومه [[طائف]]<ref>ازرقی، اخبار مکه، ج۱، ص۱۹۰؛ ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۳۷۰.</ref> که جایی برای تبادل کالا میان [[قبایل]] بود، حکایت‌گر رونق [[اقتصادی]] و [[تجاری]] [[ثقیف]] و گامی در جهت فعالیت [[تجار]] ثقیف در [[داد و ستد]] قبایل درون شبه جزیره بود؛ بازاری که طولی نکشید به مهم‌ترین بازار موسمی در کل شبه جزیره مبدل شد.<ref>من باب نمونه نک‌: ازرقی، اخبار مکه، ج۱، ص‌۱۹۰.</ref> در سال‌های پایانی سدۀ شش میلادی، [[در آستانۀ ظهور]] [[اسلام]] طائف همچنان محلی برای [[سرمایه‌گذاری]] [[قریش]] بود؛ اما این بار، سرمایه‌گذاری نه بواسطه خرید [[املاک]] بلکه با وام دادن ربوی بود. [[ولید بن مغیره]]، -[[رئیس]] قریش در [[زمان]] خود،- از اصلی‌ترین کسانی بود که به ثقیف وام‌های ربوی داده بود.<ref>ابن هشام‌، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۷۸.</ref> اما نباید از نظر دور داشت که در همین سال‌ها، در میان ثقیف نیز صاحبان سرمایه‌های بزرگ پدید آمده بودند؛ از آن جمله [[وهب بن خویلد]] از [[بنی عقده]] بود که افراد خاندانش دربارۀ [[میراث]] او دچار [[اختلاف]] شدند. اختلاف آنان تا زمان اسلام آوردنشان ادامه یافت و برای حل مسئله از [[پیامبر]]{{صل}} [[داوری]] خواستند.<ref>ابن کلبی، جمهرة النسب، ص۳۹۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۵، ص‌۵۱۵؛ ابن اثیر، اسد الغابة، ج۵، ص‌۹۴؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامی، مقاله ثقیف، احمد پاکتچی، ج۴، ص۱۶۲۷.</ref>


=== [[ادیان]]، [[آیین‌ها]] و باورهای ثقیف در دوران [[جاهلی]] ===
=== [[ادیان]]، [[آیین‌ها]] و باورهای ثقیف در دوران [[جاهلی]] ===
۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش