پرش به محتوا

بنی‌ربیعه: تفاوت میان نسخه‌ها

۷۴ بایت حذف‌شده ،  ‏۳۰ ژوئیهٔ ۲۰۲۲
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۳۵: خط ۳۵:


==[[تاریخ]] [[جاهلی]] [[ربیعه]] ==
==[[تاریخ]] [[جاهلی]] [[ربیعه]] ==
بنابر مشهور، [[ربیعه]] به مانند [[مضر]]، در تهامه و نجد تحت [[سلطه]] تبابعه به سر می‌‌بردند<ref>. گویا این تبعیت، در پی لشکرکشی تبع بن ملکی کرب –پادشاه یمن- به عراق، اتفاق افتاده است.(قلقشندی، نهایة الارب فی معرفة انساب العرب،، ص۲۱۴-۲۱۵؛ نویری، نهایة الإرب فی فنون الادب، ج۱۵، ص۲۹۷)</ref> و آنان افرادی را برای [[اداره امور]] [[قبایل]] مختلف مضر و ربیعه می‌‌فرستادند.<ref>. ابن خلدون، تاریخ، ج۲، ص۲۸۷ و ۴۰۵</ref> [[حجر]] بن [[عمرو]] معروف به آکل المرار کندی -بزرگ [[قبیله]] [[حمیری]] کنده- یکی از این افراد بود. وی از سوی [[برادر]] مادری‌اش -[[حسان]] بن تبع- بر بنی معد در [[حجاز]] [[فرمانروایی]] یافت و تا هنگام [[پیری]]، با [[حسن سیرت]] بر آنها [[حکومت]] کرد.<ref>. ابن حبیب، کتاب المحبّر، ص۳۶۸-۳۶۹؛ حمزه اصفهانی، تاریخ سنی ملوک الارض و الانبیاء علیهم الصلاة و السلام، ص۱۱۱.</ref> حجر در ایام حکومت خود، میان کنده و ربیعه اتحادی را بر پا کرد.<ref>. یعقوبی، تاریخ، ج۱، ص۲۱۶.</ref> از این رو، آنان همراه با کندی‌ها، حجر بن عمرو را در [[لشکرکشی]] به [[بحرین]] و [[شام]] [[همراهی]] کردند.<ref>. مفضل ضبی، امثال العرب، ص۸۱؛ ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۱۶، ص۳۵۴-۳۵۷</ref> ربعی‌ها در [[جنگی]] که به "[[یوم]] [[بیداء]]" معروف است، با مضر و [[قضاعه]] [[متحد]] شدند و با [[قبایل یمنی]] [[مذحج]] که قصد [[تجاوز]] به تهامه را داشتند به [[رهبری]] [[عامر بن ظرب عدوانی]] در ناحیه بیداء –بین [[مکه]] و [[مدینه]]- وارد [[کارزار]] شدند و آنان را [[شکست]] دادند. برخی این [[جنگ]] را از کهن‌ترین جنگ‌های معدیان با یمنی‌ها و به روایتی، قبایل [[حمیر]] با کلب دانسته‌اند.<ref>. ابن حبیب، کتاب المحبّر، ص۲۴۶؛ میدانی، مجمع الامثال، ج۴، ص۱۹.</ref> پس از [[مرگ]] آکل المرار، پسرش عمرو -معروف به قصیر-، برای حکومت بر قبایل ربیعه و مضر تعیین شد. اما قبایل ربیعه او را نپذیرفتند و عمرو به کمک [[مرثد]] حمیری با سپاهی بزرگ در ناحیه "قنان" به جنگ ربیعه رفت اما شکست خورد و کشته شد و بدین ترتیب [[ربیعه]] از [[سلطه]] [[حاکمان]] [[کنده]] [[آزاد]] گردید.<ref>. ابن حبیب، کتاب المحبّر، ص۳۶۹؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۱، ص۵۱۲.</ref> تبع بن [[حسان]] پس از کشته شدن [[عمرو]]، پسرش [[حارث]] را برای اداره [[قبایل معد]] تعیین کرد.<ref>. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۱، ص۵۱۲؛ ابن خلدون، تاریخ، ج۲، ص۳۲۷-۳۲۸.</ref> برخی از [[مورخان]] هم علت تعیین [[حارث بن عمرو]] را به [[ریاست]] امور بنی معد را پراکنده شدن قبایل معد و [[ظلم]] آنها به یکدیگر و در نتیجه در خواست برخی از آنان از صَهبان بن ذی [[حرب]] –پادشاه [[یمن]]- برای تعیین حاکمی بر آنان تا [[عدالت]] را میانشان برقرار نماید، دانستند. حارث پس از استقرار در آنجا، پسرانش را به ترتیب بر بنو معد ریاست داد و بدین ترتیب "[[حجر]]" را [[حاکم]] [[اسد]] و [[کنانه]]، "[[شرحبیل]]" را حاکم قیس و [[تمیم]]، و "معدیکرب" –جد [[اشعث بن قیس]]- را بر ربیعه حاکم نمود.<ref>. دینوری، اخبار الطوال، ص۵۲؛ مطهر بن طاهر مقدسی، کتاب البدء و التاریخ، ج۳، ص۲۰۲.</ref> -<ref>. دانشنامه جهان اسلام، مقاله ربیعه و مضر، ستار عودی.</ref>ربعی‌ها دست کم در دو [[نبرد]] بزرگ با مضری‌ها علیه یمنی‌ها با یکدیگر [[متحد]] شدند که "[[یوم]] السُلان" یکی از آن [[جنگ‌ها]] بود. در این [[جنگ]]، آنان صهبان –پادشاه یمن- را که از [[قیام]] [[فرزندان]] نزار بر [[ضد]] عمال خود در تهامه، [[خشمگین]] شده بود و سپاهی را در اواخر سده پنج میلادی<ref>. فریجات، الشعراء الجاهلیون الاوائل، ص۳۸۳ و ۳۸۶.</ref> جهت سرکوبی آنان فرستاده بود، به [[رهبری]] [[ربیعة بن حارث]] بن [[مره]] تغلبی یا [[کلیب]] بن ربیعه وائلی [[شکست]] دادند.<ref>. ابن حبیب، کتاب المحبّر، ص۲۴۹؛ ابن عبد ربه، العقد الفرید، ج۶، ص۶۹-۷۰.</ref> در دیگر جنگ، موسوم به "یوم خزّاز" نیز که میان مجموع [[قبایل عدنانی]] [[ربیعه]] و [[مضر]] و [[قضاعه]] به [[فرماندهی]] کلیب بن ربیعه از یک سو و [[قبایل]] [[مذحج]] و سایر [[قبایل یمنی]] از سوی دیگر در کنار [[کوه]] خزاز در گرفت، [[عدنانیان]] به [[پیروزی]] [[دست]] یافتند.<ref>. قلقشندی، نهایة الارب فی معرفة انساب العرب،، ص۲۵۰-۲۵۱؛ ابوعبیده، دیوان النقائص: نقائص جریر و الفرزدق، ج۲، ص۲۶۱.</ref> این [[نبرد]] که به احتمال پیش از [[جنگ]] "بسوس" و در اواخر [[قرن پنجم]] میلادی به وقوع پیوست،<ref>. فریجات، الشعراء الجاهلیون الاوائل، ص۳۸۳ و ۳۸۶.</ref> مهمترین جنگ [[دوره جاهلی]] محسوب می‌‌شد.؛ چراکه پس از آن [[ربیعه]] و [[مضر]] از زیر [[سلطه]] [[حکام]] [[یمن]] خارج شدند و تا [[ظهور اسلام]]، با [[اقتدار]] بر یمن چیره بودند. سایر جنگ‌های مهم [[قبیله ربیعه]] از جمله "بسوس" -که چهل سال (۴۸۵-۵۲۵میلادی) طول کشید-، "داحس"، ر"َحرَحان"، "شعب [[جبله]]"، "اَوارَه اول و دوم"، "جبله"، "[[کلاب]] اول و دوم"، "صَفقَه"، "وَقیط" و ایام الفجار<ref>. ابن قتیبه، المعارف، ص۶۰۳-۶۰۷؛ یعقوبی، تاریخ، ج۱، ص۲۲۵-۲۲۹ و ج۲، ص۱۵-۱۶.</ref> -چه با مضری‌ها و چه با [[یمنی]] ها- با انگیزه‌هایی نظیر [[تصرف]] آب و [[زمین]] [[کشاورزی]]، چراگاه، [[انتقام جویی]] و [[تعصب]] [[قبیله]] ای و به طور عمده در سده ششم میلادی و بعضی همزمان با [[تولد پیامبر]] [[اکرم]]{{صل}} در سال ۵۷۰ میلادی رخ داده است. علاوه بر آن، نبرد [[قبایل]] [[ربعی]] با [[ایرانیان]] نیز از دیگر وقایع مهم [[تاریخ]] این [[قوم]] است.<ref>. دانشنامه جهان اسلام، مقاله ربیعه و مضر، ستار عودی.</ref> قبایل ربعی -از جمله [[عبدالقیس]] و [[بکر بن وائل]]- در کنار دیگر [[قبایل عرب]] ساکن [[بحرین]] در اوایل [[قرن چهارم]] میلادی، با استفاده از خردسالی شاپور دوم ساسانی-[[پادشاه ایران]]- از خلیج [[فارس]] عبور کردند و [[شهرها]] و بنادر ساحلی کرانه‌های شمالی خلیج فارس را مورد تاخت و تاز خود قرار دادند. حضور این قبایل در جانب شرقی خلیج فارس چند سالی طول کشید تا این که با بزرگ شدن شاپور ملقب به ذی الاکتاف، -شاهنشاه ساسانی [[ایران]]،- در سال ۳۲۶ میلادی [[تصمیم]] به قلع و قمع و [[سرکوب]] قبایل [[یاغی]] گرفت. پس به ناگاه بر آنان [[حمله]] برد و جمعی را کشته و جمعی دیگر را به [[اسارت]] گرفت. سپس خشمگینانه با گذر از دریا، در بندر" الخط" پیاده شد و به سوی هَجَر تاخت و بسیاری از [[مردمان]] [[قبایل]] [[بکر بن وائل]]، [[بنی تمیم]] و [[عبدالقیس]] را به [[هلاکت]] رساند و به [[نقلی]] مشهور، کتفهای [[یاغیان]] را به هم دوخت<ref>. مقدسی، آفرینش و تاریخ، انتشارات بنیاد فرهنگ ایرانی، ج۳، ص۱۳۸؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۱، ص۳۹۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ترجمه، ج۲، ص۶۰۴.</ref> و از این رو در [[تاریخ]] به "ذو الاکتاف" شهره شد. در این میان، حملات او به عبدالقیس شدیدتر و سهمگین‌تر گزارش شده است چندان که گفته شده [[خون]] کشته شدگان بر [[زمین]] جاری شد و چاهها رنگ خون به خود گرفتند.<ref>. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۱، ص۳۹۳.</ref> شاپور دوم با بنای [[شهر]] شاپور در [[بحرین]]، جهت دفع [[طغیان]] احتمالی، قبایل [[بنی حنظله]] را در بیابانهای [[اهواز]] و [[بصره]] اسکان داد و بنی [[عبد القیس]] را در کرمان و به [[روایت]] دیگر، در بیابان‌های هجر و یمامه پراکنده کرد و با انهدام قناتها، چشمه‌ها و سایر منابع آبی آنها، این قبایل را آواره و بیچاره ساخت.<ref>. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ترجمه، ج۲، ص۶۰۵؛ ابن بلخی، فارسنامه، ص۶۹.</ref> شاپور این [[بلا]] را نیز بر سر بنی [[ایاد]] آورد؛ مگر آنان که در [[خاک]] [[روم]] بودند. [[امام علی]])ع(، در یکی از خطابه‌های خود، با ذکر نام شاپور، به نحوه برخورد او با بنی ایاد در سواد اشاره کرده‌اند.<ref>. مقدسی، آفرینش و تاریخ، انتشارات بنیاد فرهنگ ایرانی، ج۳، ص۱۳۸.</ref> -<ref>. بهادر قیم، مسعود و لی زاده، نقش و عملکرد قبیله عبدالقیس در روند تحولات سیاسی جهان اسلام، ص۱۳۳-۱۳۴؛ علی کورانی عاملی، سلسلة القبائل العربیة فی العراق، ج۳، ص۱۵-۱۶.</ref>[[جنگ]] بنوشیبان –از قبایل مشهور [[ربیعه]]- با [[سپاه]] ساسانی در حدود [[سال دوم هجری]] که در تاریخ به [[جنگ]] "ذوقار" معروف است هم، از دیگر ایام مشهور این [[قبیله]] با [[ایرانیان]] است.<ref>. یعقوبی، تاریخ، ج۱، ص۲۲۴-۲۲۵.</ref>
بنابر مشهور، [[ربیعه]] به مانند [[مضر]]، در تهامه و نجد تحت [[سلطه]] تبابعه به سر می‌‌بردند<ref> گویا این تبعیت، در پی لشکرکشی [[تبع بن ملکی کرب]] –پادشاه یمن- به عراق، اتفاق افتاده است.(قلقشندی، نهایة الارب فی معرفة انساب العرب،، ص۲۱۴-۲۱۵؛ نویری، نهایة الإرب فی فنون الادب، ج۱۵، ص۲۹۷)</ref> و آنان افرادی را برای [[اداره امور]] [[قبایل]] مختلف مضر و ربیعه می‌‌فرستادند.<ref> ابن خلدون، تاریخ، ج۲، ص۲۸۷ و ۴۰۵</ref> [[حجر بن عمرو]] معروف به آکل المرار کندی -بزرگ [[قبیله]] [[حمیری]] کنده- یکی از این افراد بود. وی از سوی [[برادر]] مادری‌اش -[[حسان بن تبع]]- بر بنی معد در [[حجاز]] [[فرمانروایی]] یافت و تا هنگام [[پیری]]، با [[حسن سیرت]] بر آنها [[حکومت]] کرد.<ref> ابن حبیب، کتاب المحبّر، ص۳۶۸-۳۶۹؛ حمزه اصفهانی، تاریخ سنی ملوک الارض و الانبیاء علیهم الصلاة و السلام، ص۱۱۱.</ref> حجر در ایام حکومت خود، میان کنده و ربیعه اتحادی را بر پا کرد.<ref> یعقوبی، تاریخ، ج۱، ص۲۱۶.</ref> از این رو، آنان همراه با کندی‌ها، حجر بن عمرو را در [[لشکرکشی]] به [[بحرین]] و [[شام]] [[همراهی]] کردند.<ref> مفضل ضبی، امثال العرب، ص۸۱؛ ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۱۶، ص۳۵۴-۳۵۷</ref> ربعی‌ها در [[جنگی]] که به "[[یوم]] [[بیداء]]" معروف است، با مضر و [[قضاعه]] [[متحد]] شدند و با [[قبایل یمنی]] [[مذحج]] که قصد [[تجاوز]] به تهامه را داشتند به [[رهبری]] [[عامر بن ظرب عدوانی]] در ناحیه بیداء – بین [[مکه]] و [[مدینه]]- وارد [[کارزار]] شدند و آنان را [[شکست]] دادند. برخی این [[جنگ]] را از کهن‌ترین جنگ‌های معدیان با یمنی‌ها و به روایتی، قبایل [[حمیر]] با کلب دانسته‌اند.<ref> ابن حبیب، کتاب المحبّر، ص۲۴۶؛ میدانی، مجمع الامثال، ج۴، ص۱۹.</ref> پس از [[مرگ]] آکل المرار، پسرش عمرو -معروف به قصیر-، برای حکومت بر قبایل ربیعه و مضر تعیین شد. اما قبایل ربیعه او را نپذیرفتند و عمرو به کمک [[مرثد]] حمیری با سپاهی بزرگ در ناحیه "قنان" به جنگ ربیعه رفت اما شکست خورد و کشته شد و بدین ترتیب [[ربیعه]] از [[سلطه]] [[حاکمان]] [[کنده]] [[آزاد]] گردید.<ref> ابن حبیب، کتاب المحبّر، ص۳۶۹؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۱، ص۵۱۲.</ref> [[تبع بن حسان]] پس از کشته شدن [[عمرو]]، پسرش [[حارث]] را برای اداره [[قبایل معد]] تعیین کرد.<ref> ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۱، ص۵۱۲؛ ابن خلدون، تاریخ، ج۲، ص۳۲۷-۳۲۸.</ref> برخی از [[مورخان]] هم علت تعیین [[حارث بن عمرو]] را به [[ریاست]] امور بنی معد را پراکنده شدن قبایل معد و [[ظلم]] آنها به یکدیگر و در نتیجه در خواست برخی از آنان از [[صَهبان بن ذی حرب]] –پادشاه [[یمن]]- برای تعیین حاکمی بر آنان تا [[عدالت]] را میانشان برقرار نماید، دانستند. حارث پس از استقرار در آنجا، پسرانش را به ترتیب بر بنو معد ریاست داد و بدین ترتیب "[[حجر]]" را [[حاکم]] [[اسد]] و [[کنانه]]، "[[شرحبیل]]" را حاکم قیس و [[تمیم]]، و "معدیکرب" –جد [[اشعث بن قیس]]- را بر ربیعه حاکم نمود.<ref> دینوری، اخبار الطوال، ص۵۲؛ مطهر بن طاهر مقدسی، کتاب البدء و التاریخ، ج۳، ص۲۰۲؛ دانشنامه جهان اسلام، مقاله ربیعه و مضر، ستار عودی.</ref>ربعی‌ها دست کم در دو [[نبرد]] بزرگ با مضری‌ها علیه یمنی‌ها با یکدیگر [[متحد]] شدند که "[[یوم]] السُلان" یکی از آن [[جنگ‌ها]] بود. در این [[جنگ]]، آنان صهبان –پادشاه یمن- را که از [[قیام]] [[فرزندان]] نزار بر [[ضد]] عمال خود در تهامه، [[خشمگین]] شده بود و سپاهی را در اواخر سده پنج میلادی<ref> فریجات، الشعراء الجاهلیون الاوائل، ص۳۸۳ و ۳۸۶.</ref> جهت سرکوبی آنان فرستاده بود، به [[رهبری]] [[ربیعة بن حارث بن مره تغلبی]] یا [[کلیب بن ربیعه وائلی]] [[شکست]] دادند.<ref> ابن حبیب، کتاب المحبّر، ص۲۴۹؛ ابن عبد ربه، العقد الفرید، ج۶، ص۶۹-۷۰.</ref> در دیگر جنگ، موسوم به "یوم خزّاز" نیز که میان مجموع [[قبایل عدنانی]] [[ربیعه]] و [[مضر]] و [[قضاعه]] به [[فرماندهی]] [[کلیب بن ربیعه]] از یک سو و [[قبایل]] [[مذحج]] و سایر [[قبایل یمنی]] از سوی دیگر در کنار [[کوه]] خزاز در گرفت، [[عدنانیان]] به [[پیروزی]] [[دست]] یافتند.<ref> قلقشندی، نهایة الارب فی معرفة انساب العرب،، ص۲۵۰-۲۵۱؛ ابوعبیده، دیوان النقائص: نقائص جریر و الفرزدق، ج۲، ص۲۶۱.</ref> این [[نبرد]] که به احتمال پیش از [[جنگ]] "بسوس" و در اواخر [[قرن پنجم]] میلادی به وقوع پیوست،<ref> فریجات، الشعراء الجاهلیون الاوائل، ص۳۸۳ و ۳۸۶.</ref> مهمترین جنگ [[دوره جاهلی]] محسوب می‌‌شد؛ چرا که پس از آن [[ربیعه]] و [[مضر]] از زیر [[سلطه]] [[حکام]] [[یمن]] خارج شدند و تا [[ظهور اسلام]]، با [[اقتدار]] بر یمن چیره بودند. سایر جنگ‌های مهم [[قبیله ربیعه]] از جمله "بسوس" -که چهل سال (۴۸۵-۵۲۵ میلادی) طول کشید-، "داحس"، ر"َحرَحان"، "شعب [[جبله]]"، "اَوارَه اول و دوم"، "جبله"، "[[کلاب]] اول و دوم"، "صَفقَه"، "وَقیط" و ایام الفجار<ref> ابن قتیبه، المعارف، ص۶۰۳-۶۰۷؛ یعقوبی، تاریخ، ج۱، ص۲۲۵-۲۲۹ و ج۲، ص۱۵-۱۶.</ref> -چه با مضری‌ها و چه با یمنی‌ها- با انگیزه‌هایی نظیر [[تصرف]] آب و [[زمین]] [[کشاورزی]]، چراگاه، [[انتقام جویی]] و [[تعصب]] قبیله‌ای و به طور عمده در سده ششم میلادی و بعضی همزمان با [[تولد پیامبر اکرم]]{{صل}} در سال ۵۷۰ میلادی رخ داده است. علاوه بر آن، نبرد [[قبایل]] [[ربعی]] با [[ایرانیان]] نیز از دیگر وقایع مهم [[تاریخ]] این [[قوم]] است.<ref> دانشنامه جهان اسلام، مقاله ربیعه و مضر، ستار عودی.</ref> قبایل ربعی -از جمله [[عبدالقیس]] و [[بکر بن وائل]]- در کنار دیگر [[قبایل عرب]] ساکن [[بحرین]] در اوایل [[قرن چهارم]] میلادی، با استفاده از خردسالی شاپور دوم ساسانی - [[پادشاه ایران]] - از خلیج فارس عبور کردند و [[شهرها]] و بنادر ساحلی کرانه‌های شمالی خلیج فارس را مورد تاخت و تاز خود قرار دادند. حضور این قبایل در جانب شرقی خلیج فارس چند سالی طول کشید تا این که با بزرگ شدن شاپور ملقب به ذی الاکتاف، -شاهنشاه ساسانی [[ایران]]،- در سال ۳۲۶ میلادی [[تصمیم]] به قلع و قمع و [[سرکوب]] قبایل [[یاغی]] گرفت. پس به ناگاه بر آنان [[حمله]] برد و جمعی را کشته و جمعی دیگر را به [[اسارت]] گرفت. سپس خشمگینانه با گذر از دریا، در بندر" الخط" پیاده شد و به سوی هَجَر تاخت و بسیاری از [[مردمان]] [[قبایل]] [[بکر بن وائل]]، [[بنی تمیم]] و [[عبدالقیس]] را به [[هلاکت]] رساند و به [[نقلی]] مشهور، کتفهای [[یاغیان]] را به هم دوخت <ref> مقدسی، آفرینش و تاریخ، انتشارات بنیاد فرهنگ ایرانی، ج۳، ص۱۳۸؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۱، ص۳۹۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ترجمه، ج۲، ص۶۰۴.</ref> و از این رو در [[تاریخ]] به "ذو الاکتاف" شهره شد. در این میان، حملات او به عبدالقیس شدیدتر و سهمگین‌تر گزارش شده است چندان که گفته شده [[خون]] کشته شدگان بر [[زمین]] جاری شد و چاهها رنگ خون به خود گرفتند.<ref> ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۱، ص۳۹۳.</ref> شاپور دوم با بنای [[شهر]] شاپور در [[بحرین]]، جهت دفع [[طغیان]] احتمالی، قبایل [[بنی حنظله]] را در بیابان‌های [[اهواز]] و [[بصره]] اسکان داد و [[بنی عبدالقیس]] را در کرمان و به [[روایت]] دیگر، در بیابان‌های هجر و یمامه پراکنده کرد و با انهدام قناتها، چشمه‌ها و سایر منابع آبی آنها، این قبایل را آواره و بیچاره ساخت.<ref> محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ترجمه، ج۲، ص۶۰۵؛ ابن بلخی، فارسنامه، ص۶۹.</ref> شاپور این [[بلا]] را نیز بر سر بنی [[ایاد]] آورد؛ مگر آنان که در [[خاک]] [[روم]] بودند. [[امام علی]]{{ع}}، در یکی از خطابه‌های خود، با ذکر نام شاپور، به نحوه برخورد او با بنی ایاد در سواد اشاره کرده‌اند.<ref> مقدسی، آفرینش و تاریخ، انتشارات بنیاد فرهنگ ایرانی، ج۳، ص۱۳۸؛ بهادر قیم، مسعود و لی زاده، نقش و عملکرد قبیله عبدالقیس در روند تحولات سیاسی جهان اسلام، ص۱۳۳-۱۳۴؛ علی کورانی عاملی، سلسلة القبائل العربیة فی العراق، ج۳، ص۱۵-۱۶.</ref>[[جنگ]] بنوشیبان –از قبایل مشهور [[ربیعه]]- با [[سپاه]] ساسانی در حدود [[سال دوم هجری]] که در تاریخ به [[جنگ]] "ذوقار" معروف است هم، از دیگر ایام مشهور این [[قبیله]] با [[ایرانیان]] است.<ref> یعقوبی، تاریخ، ج۱، ص۲۲۴-۲۲۵.</ref>
[[مردم]] این قبیله پیش از [[اسلام]] در شمار [[قبایل]] بیابانگرد و [[صحرانشین]] قرار داشتند که به [[برکت]] اسلام به [[شهرنشینی]] روی آوردند و برخی از آنان در سرزمین‌های دوردست [[ممالک اسلامی]] جای گرفتند و از مدافعان [[ثغور]] [[اسلامی]] شدند.<ref>. ابن خلدون، تاریخ، ج۶، ص۳.</ref> [[ریاست]] در قبایل [[ربیعه]] همیشه از آن فرزند بزرگتر بود و این ریاست در میان قبایل و بطون ربیعه[[دست]] به دست می‌‌شد به طوری که نخست به [[ضبیعه]] و به ترتیب به [[عنزة]] بن [[اسد]]، [[عبدالقیس]]، و پس از کوچ این قبیله به یمامه، به نمر بن [[قاسط]]، بنی‌یشکر بن صعب، بنی‌تغلب و سپس [[بنی‌شیبان]] رسید. این نوع ریاست، با در گرفتن [[جنگ]] بسوس از بین رفت.<ref>. یعقوبی، تاریخ، ج۱، ص۲۲۴. نیز ر. ک. ابن عبد البر، الإنباه علی قبائل الرواة، ص۸۸.</ref> قبایل ربیعه همواره با قبایل[[مضر]] و قبایل [[یمن]] مفاخره می‌‌کردند. <ref>. مبرد، الکامل، ج۲، ص۲۰۵؛ این عبد ربه، العقد الفرید، ج۳، ص۲۸۴ و ۲۸۶؛ ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۲۰، ص۱۴.</ref> گفته شده که آنان بواسطه همین عصبیت‌های [[جاهلی]] و شدید، پس از برانگیخته‌شدن [[پیامبر اسلام]]{{صل}} از میان [[فرزندان]] مضر، همواره نسبت به خدای خویش [[خشمگین]] بودند.<ref>. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ج۵، ص۵۴۸ و ج۸، ص۶۵۲.</ref> شاید بر اثر همین [[خشم]] و [[حسدورزی]] بود که غالباً نام ربیعه را پیش از [[مضر]] ذکر می‌‌کردند. <ref>.جاحظ، کتاب الحیوان، ج۵، ص۵۲۲؛ دمیری، حیاة الحیوان الکبری، ج۲، ص۲۹۶.</ref> بر پایه این [[عصبیت]] شدید قبیله ای بود که طلحۀ نمری در ۱۱ ق / ۶۳۲ م، در [[گفتگو]] با [[مسیلمه]] [[کذاب]] و [[یقین]] به [[دروغین]] بودن [[پیامبری]] وی، از روی [[تعصبات قومی]]، اعلام کرد که دروغ‌گوی ربیعه (مسیلمۀ کذاب) را بیش از راست‌گوی مضر ([[پیامبر]]{{صل}}) [[دوست]] می‌دارد.<ref>. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ج۳، ص۲۸۶.</ref>-<ref>. دانشنامه جهان اسلام، مقاله ربیعه و مضر، ستار عودی؛ مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی، مقاله بنی ربیعه، لیلا خسروی.</ref>در برخی [[روایات]] هم، ایشان به [[کفر]]، [[قساوت قلب]] و [[جفا]] توصیف شده‌اند. <ref>. نک‍: ابن‌عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۳۷، ص۲۱۳.</ref> اما علی‌رغم وجود این روایات و متون [[تاریخی]]، در [[اخبار]] و [[احادیث]] بسیاری که در منابع گوناگون تاریخی و [[روایی]] [[شیعه]] و [[سنی]] وارد شده، از این [[قبیله]] و برخی از [[طوایف]] شان به [[نیکی]] تقدیر به عمل آمده است. در برخی از این روایات، از ایشان با تعابیر بلند و عجیبی نظیر «فی کل [[ربیعه]] [[خیر]]»<ref>. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ج۴، ص۴۸۱؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۲۲۶.</ref> و در مورد برخی دیگر از [[قبایل]] آن همچون [[عبدالقیس]] با [[وصف]] «خیر [[أهل]] [[مشرق]]»<ref>. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۳۸؛ فسوی، المعرفة و التاریخ، ج۱، ص۲۹۸.</ref> و «[[عبد القیس]] خیر ربیعه»<ref>. در روایاتی از پیامبر{{صل}} (الطبرانی، المعجم الاوسط، ج۷، ص۱۴۹) و نیز امیرالمؤمنین{{ع}} و امام حسین{{ع}} (مجلسی، بحار الانوار، ج۶۵، ص۸۸) با تعابیر مشابهی از بنوعبدالقیس به عنوان "بهترین ربیعه" یاد شده است.</ref> یاد شده است. از [[امام رضا]]{{ع}} هم به نقل از اجداد طاهرینش نقل شده که [[رسول خدا]]{{صل}} چهار قبیله: [[انصار]]، عبدالقیس، أسلم و [[بنی تمیم]] را [[دوست]] داشت.<ref>.شیخ صدوق، الخصال، ص۲۸۸.</ref>-<ref>. علی کورانی عاملی، سلسلة القبائل العربیة فی العراق، ج۳، ص۲۲-۲۶.</ref> علاوه بر روایات، برخی منابع هم برای ایشان خصائص و ویژگی‌هایی برشمردند که دیگر [[قبایل عرب]] فاقد آن بودند و آن این که: مهمان نوازترین، ([[جارود]] و فرزندانش) شجاعترین، ([[حکیم بن جبله]]) [[عابدترین]]، ([[هرم بن حیان]]) [[بخشنده]] ترین، ([[عبد الله بن سوار بن همام]]) خطیب‌ترین ([[مصقلة بن رقبه]]) و بهترین راهنمای [[عرب]] از این [[قوم]] بودند.<ref>. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۸، ص۵۶-۵۷.</ref>
 
[[مردم]] این قبیله پیش از [[اسلام]] در شمار [[قبایل]] بیابان‌گرد و [[صحرانشین]] قرار داشتند که به [[برکت]] اسلام به [[شهرنشینی]] روی آوردند و برخی از آنان در سرزمین‌های دوردست [[ممالک اسلامی]] جای گرفتند و از مدافعان [[ثغور]] [[اسلامی]] شدند.<ref> ابن خلدون، تاریخ، ج۶، ص۳.</ref> [[ریاست]] در قبایل [[ربیعه]] همیشه از آن فرزند بزرگتر بود و این ریاست در میان قبایل و بطون ربیعه [[دست]] به دست می‌‌شد به طوری که نخست به [[ضبیعه]] و به ترتیب به [[عنزة بن اسد]]، [[عبدالقیس]]، و پس از کوچ این قبیله به یمامه، به [[نمر بن قاسط]]، [[بنی‌یشکر بن صعب]]، بنی‌تغلب و سپس [[بنی‌شیبان]] رسید. این نوع ریاست، با در گرفتن [[جنگ]] بسوس از بین رفت.<ref> یعقوبی، تاریخ، ج۱، ص۲۲۴. نیز ر. ک. ابن عبد البر، الإنباه علی قبائل الرواة، ص۸۸.</ref> قبایل ربیعه همواره با قبایل [[مضر]] و قبایل [[یمن]] مفاخره می‌‌کردند. <ref> مبرد، الکامل، ج۲، ص۲۰۵؛ این عبد ربه، العقد الفرید، ج۳، ص۲۸۴ و ۲۸۶؛ ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۲۰، ص۱۴.</ref> گفته شده که آنان بواسطه همین عصبیت‌های [[جاهلی]] و شدید، پس از برانگیخته‌شدن [[پیامبر اسلام]]{{صل}} از میان [[فرزندان]] مضر، همواره نسبت به خدای خویش [[خشمگین]] بودند.<ref> محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ج۵، ص۵۴۸ و ج۸، ص۶۵۲.</ref> شاید بر اثر همین [[خشم]] و [[حسدورزی]] بود که غالباً نام ربیعه را پیش از [[مضر]] ذکر می‌‌کردند. <ref>جاحظ، کتاب الحیوان، ج۵، ص۵۲۲؛ دمیری، حیاة الحیوان الکبری، ج۲، ص۲۹۶.</ref> بر پایه این [[عصبیت]] شدید قبیله ای بود که طلحۀ نمری در ۱۱ ق / ۶۳۲ م، در [[گفتگو]] با [[مسیلمه]] [[کذاب]] و [[یقین]] به [[دروغین]] بودن [[پیامبری]] وی، از روی [[تعصبات قومی]]، اعلام کرد که دروغ‌گوی ربیعه (مسیلمۀ کذاب) را بیش از راست‌گوی مضر ([[پیامبر]]{{صل}}) [[دوست]] می‌دارد.<ref> محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ج۳، ص۲۸۶؛ دانشنامه جهان اسلام، مقاله ربیعه و مضر، ستار عودی؛ مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی، مقاله بنی ربیعه، لیلا خسروی.</ref> در برخی [[روایات]] هم، ایشان به [[کفر]]، [[قساوت قلب]] و [[جفا]] توصیف شده‌اند. <ref> نک: ابن‌عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۳۷، ص۲۱۳.</ref> اما علی‌رغم وجود این روایات و متون [[تاریخی]]، در [[اخبار]] و [[احادیث]] بسیاری که در منابع گوناگون تاریخی و [[روایی]] [[شیعه]] و [[سنی]] وارد شده، از این [[قبیله]] و برخی از [[طوایف]] شان به [[نیکی]] تقدیر به عمل آمده است. در برخی از این روایات، از ایشان با تعابیر بلند و عجیبی نظیر {{عربی|"في كل ربيعه خير"}}<ref> محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۴، ص۴۸۱؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۲۲۶.</ref> و در مورد برخی دیگر از [[قبایل]] آن همچون [[عبدالقیس]] با [[وصف]] «خیر [[أهل]] [[مشرق]]»<ref> ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۳۸؛ فسوی، المعرفة و التاریخ، ج۱، ص۲۹۸.</ref> و «[[عبد القیس]] خیر ربیعه»<ref> در روایاتی از پیامبر{{صل}} (الطبرانی، المعجم الاوسط، ج۷، ص۱۴۹) و نیز امیرالمؤمنین{{ع}} و امام حسین{{ع}} (مجلسی، بحار الانوار، ج۶۵، ص۸۸) با تعابیر مشابهی از بنوعبدالقیس به عنوان "بهترین ربیعه" یاد شده است.</ref> یاد شده است. از [[امام رضا]]{{ع}} هم به نقل از اجداد طاهرینش نقل شده که [[رسول خدا]]{{صل}} چهار قبیله: [[انصار]]، عبدالقیس، أسلم و [[بنی تمیم]] را [[دوست]] داشت.<ref>شیخ صدوق، الخصال، ص۲۸۸؛ علی کورانی عاملی، سلسلة القبائل العربیة فی العراق، ج۳، ص۲۲-۲۶.</ref> علاوه بر روایات، برخی منابع هم برای ایشان خصائص و ویژگی‌هایی برشمردند که دیگر [[قبایل عرب]] فاقد آن بودند و آن این که: مهمان نوازترین، ([[جارود]] و فرزندانش) شجاع‌ترین، ([[حکیم بن جبله]]) [[عابدترین]]، ([[هرم بن حیان]]) بخشنده‌ترین، ([[عبد الله بن سوار بن همام]]) خطیب‌ترین ([[مصقلة بن رقبه]]) و بهترین راهنمای [[عرب]] از این [[قوم]] بودند.<ref> ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۸، ص۵۶-۵۷.</ref>


== بنی‌ربیعه و ظهور اسلام ==
== بنی‌ربیعه و ظهور اسلام ==
۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش