ایمان در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴: | خط ۴: | ||
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشاخههای بحث '''[[ایمان]]''' است. "'''[[ایمان]]'''" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:</div> | : <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشاخههای بحث '''[[ایمان]]''' است. "'''[[ایمان]]'''" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:</div> | ||
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> | <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> | ||
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[ایمان در قرآن]] | [[ایمان در حدیث]] | [[ایمان در کلام اسلامی]] | [[ایمان در فلسفه اسلامی]] | [[ایمان در عرفان اسلامی]] | [[ایمان از دیدگاه بروندینی]]| [[ایمان معصوم]]| [[مقام ایمان | : <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[ایمان در قرآن]] | [[ایمان در حدیث]] | [[ایمان در کلام اسلامی]] | [[ایمان در فلسفه اسلامی]] | [[ایمان در عرفان اسلامی]] | [[ایمان از دیدگاه بروندینی]]| [[ایمان معصوم]]| [[مقام ایمان</div> | ||
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> | <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> | ||
: <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[ایمان (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div> | : <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[ایمان]] (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div> | ||
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;"> | <div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;"> | ||
'''ایمان''' به معنای تصدیق تنها یا همراه با التزام عملی به اموری غیبی، مانند خدا و آخرت است<ref>[[ابوالفضل روحی| روحی، ابوالفضل]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۵، ص ۱۸۹.</ref>. | '''[[ایمان]]''' به معنای تصدیق تنها یا همراه با التزام عملی به اموری غیبی، مانند خدا و آخرت است<ref>[[ابوالفضل روحی| روحی، ابوالفضل]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۵، ص ۱۸۹.</ref>. [[ایمان]]، از مفاهیم کانونی ادیان الهی از جمله اسلام میباشد که نقش تعیین کنندهای در سعادت انسان دارد<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
==ایمان در کلام اسلامی== | ==[[ایمان]] در کلام اسلامی== | ||
*متکلمان نظریههای مختلف را در مورد معنای اصطلاحی ایمان بیان کردهاند<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>: | *متکلمان نظریههای مختلف را در مورد معنای اصطلاحی [[ایمان]] بیان کردهاند<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>: | ||
* '''۱. | * '''۱. [[ایمان]]، عمل قلب و کار دل:''' بر اساس این دیدگاه [[ایمان]] همان تصدیق قلبی خدا، [[پیامبر]]{{صل}} و آنچه که [[پیامبر]]{{صل}} یقیناً آورده است، میباشد. مؤمن کسی است که با قلب خود بدانها معتقد باشد و اقرار زبان ضرورت ندارد و عمل نیز بیرون از [[ایمان]] و از لوازم آن است. این تصدیق غیر از معرفت است بلکه گرویدن قلبی و فعل اختیاری مبتنی بر معرفت است. مشهور اشاعره، <ref>شرح المقاصد، ج۵، ص ۱۷۷؛ مواقف، ج۳، ص ۵۲۷؛ شرح تجرید، ۳۹۳.</ref>. ماتریدی و برخی پیروانش، <ref>التوحید، ص ۳۹۵؛ کتاب اصول الدین، ص ۲۵۰ـ ۲۵۱.</ref>. و برخی از امامیه، مانند [[ابن نوبخت]]، [[سید مرتضی]]، [[شیخ طوسی]]، [[ابن میثم بحرانی]]، [[فاضل مقداد]] و [[عبدالرزاق لاهیجی]] <ref>الذخیرة فی علم الکلام، ص ۵۳۶ـ ۵۳۷؛ الاقتصاد فی ما یتعلق بالاعتقاد، ص ۲۲۷؛ قواعد المرام فی علم الکلام، ص ۱۷۰؛ ارشاد الطالبین، ص ۴۴۲؛ اللوامع الإلهیة فی المباحث الکلامیة، ص ۴۴۰؛ سرمایه [[ایمان]]، ص ۱۶۵.</ref>. این نظریه را پذیرفتهاند<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
*برخی از ادله که در اثبات این دیدگاه بدانها استدلال شدهاند، عبارتاند از<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>: | *برخی از ادله که در اثبات این دیدگاه بدانها استدلال شدهاند، عبارتاند از<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>: | ||
*الف) ایمان در لغت به معنای تصدیق است پس در شرع نیز به همین معناست و گرنه اشتراک یا نقل لازم میآید، که هر دو خلاف اصل است و نمیتوان ازمعنای لغوی عدول کرد مگر اینکه دلیل قطعی بر خلاف آن ثابت شود<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص ۱۸۳؛ اللوامع الالهیة، ص ۴۴۰<.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | *الف) [[ایمان]] در لغت به معنای تصدیق است پس در شرع نیز به همین معناست و گرنه اشتراک یا نقل لازم میآید، که هر دو خلاف اصل است و نمیتوان ازمعنای لغوی عدول کرد مگر اینکه دلیل قطعی بر خلاف آن ثابت شود<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص ۱۸۳؛ اللوامع الالهیة، ص ۴۴۰<.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
*ب) آیاتی که دلالت بر این دارند که جایگاه ایمان قلب است، مانند:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| أُوْلَئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الإِيمَانَ }}﴾}}<ref> آنانند که (خداوند) ایمان را در دلشان برنوشته؛ سوره مجادله، آیه: ۲۲.</ref>، {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَلَمَّا يَدْخُلِ الإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ }}﴾}}<ref> و هنوز ایمان در دلهایتان راه نیافته است؛ سوره حجرات، آیه: ۱۴.</ref>، {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالإِيمَانِ }}﴾}}<ref> دلشان به ایمان گرم است؛ سوره نحل، آیه: ۱۰۶.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | *ب) آیاتی که دلالت بر این دارند که جایگاه [[ایمان]] قلب است، مانند:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| أُوْلَئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الإِيمَانَ }}﴾}}<ref> آنانند که (خداوند) [[ایمان]] را در دلشان برنوشته؛ سوره مجادله، آیه: ۲۲.</ref>، {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَلَمَّا يَدْخُلِ الإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ }}﴾}}<ref> و هنوز [[ایمان]] در دلهایتان راه نیافته است؛ سوره حجرات، آیه: ۱۴.</ref>، {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالإِيمَانِ }}﴾}}<ref> دلشان به [[ایمان]] گرم است؛ سوره نحل، آیه: ۱۰۶.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
*ج) آیاتی که عمل صالح را در کنار ایمان قرار داده و دلالت میکند که عمل صالح غیر از ایمان است و در حقیقت آن دخل ندارد. مانند {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ }}﴾}}<ref> و بیگمان از گناهان آنان که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند؛ سوره عنکبوت، آیه: ۷.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | *ج) آیاتی که عمل صالح را در کنار [[ایمان]] قرار داده و دلالت میکند که عمل صالح غیر از [[ایمان]] است و در حقیقت آن دخل ندارد. مانند {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ }}﴾}}<ref> و بیگمان از گناهان آنان که [[ایمان]] آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند؛ سوره عنکبوت، آیه: ۷.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
*د) آیاتی که به کسانی که برخی از گناهان را مرتکب شدهاند، مؤمن گفته است{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَإِن طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا }}﴾}}<ref> و اگر دو دسته از مؤمنان جنگ کنند؛ سوره حجرات، آیه: ۹.</ref> و این دلالت میکند که عمل در ایمان داخل نیست. دلالت این دلیل و دلیل سوم بر این دیدگاه به این جهت است که اقوال عمده متکلمان درباره حقیقت ایمان از این خارج نیست که ایمان عمل تنها و یا عمل با تصدیق و یا تصدیق تنهاست و وقتی عمل از حقیقت ایمان نفی شد، تصدیق ثابت میشود<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | *د) آیاتی که به کسانی که برخی از گناهان را مرتکب شدهاند، مؤمن گفته است{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَإِن طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا }}﴾}}<ref> و اگر دو دسته از مؤمنان جنگ کنند؛ سوره حجرات، آیه: ۹.</ref> و این دلالت میکند که عمل در [[ایمان]] داخل نیست. دلالت این دلیل و دلیل سوم بر این دیدگاه به این جهت است که اقوال عمده متکلمان درباره حقیقت [[ایمان]] از این خارج نیست که [[ایمان]] عمل تنها و یا عمل با تصدیق و یا تصدیق تنهاست و وقتی عمل از حقیقت [[ایمان]] نفی شد، تصدیق ثابت میشود<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
*۲. ''' | *۲. '''[[ایمان]]، اقرار زبانی فقط:''' یعنی اگر انسان فقط به زبان اقرار به شهادتین کند بدون این که تصدیق قلبی و یا سایر اعمال را انجام دهد، مؤمن واقعی است، و منافق در دنیا مؤمن واقعی است. این دیدگاه کرامیه است و به برخی از مرجئه نیز نسبت داده شده است<ref>مقالات الاسلامیین، جج۱، ص ۲۲۳؛ شرح الاصول الخمسة، ص ۷۰۹؛ الملل والنحل، ج۱، ص ۱۲۷؛ المنقذ من التقلید، ج۲، ص ۱۶۲؛ شرح المقاصد، ج۵، ص ۱۸۳؛ شرح تجرید، ص ۳۹۳؛ حقایق الإیمان، ص ۵۴.</ref>. دلیلی که در تأیید این نظریه آورده شده است، این سخن [[پیامبر]]{{صل}} است:{{عربی|اندازه=150%|" أُمِرْتُ أَنْ أُقَاتِلَ النَّاسَ حَتَّى يَقُولُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ "}}<ref>صحیح مسلم، ج۱، ص ۵۳.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
*برخی از نقدهای این نظریه عبارتاند از<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>: | *برخی از نقدهای این نظریه عبارتاند از<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>: | ||
*الف. مراد در این حدیث، اسلام است و آن غیر از ایمان است<ref>حقایق | *الف. مراد در این حدیث، اسلام است و آن غیر از [[ایمان]] است<ref>حقایق ال[[ایمان]]، ص ۸۱ـ ۸۲.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
*ب. آیه {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| قَالَتِ الأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِن قُولُوا أَسْلَمْنَا }}﴾}}<ref> تازیهای بیاباننشین گفتند: ایمان آوردهایم بگو: ایمان نیاوردهاید بلکه بگویید: اسلام آوردهایم؛ سوره حجرات، آیه: ۱۴.</ref> این دیدگاه را رد میکند، زیرا با این که اعراب اقرار زبانی کرده بودند، امّا ایمان از آنها سلب شده است؛ بر اساس این دیدگاه منافق باید مؤمن واقعی باشد، در حالی که از ضروریات دین اسلام است که منافق مؤمن نیست<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | *ب. آیه {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| قَالَتِ الأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِن قُولُوا أَسْلَمْنَا }}﴾}}<ref> تازیهای بیاباننشین گفتند: [[ایمان]] آوردهایم بگو: [[ایمان]] نیاوردهاید بلکه بگویید: اسلام آوردهایم؛ سوره حجرات، آیه: ۱۴.</ref> این دیدگاه را رد میکند، زیرا با این که اعراب اقرار زبانی کرده بودند، امّا [[ایمان]] از آنها سلب شده است؛ بر اساس این دیدگاه منافق باید مؤمن واقعی باشد، در حالی که از ضروریات دین اسلام است که منافق مؤمن نیست<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
*۳. ''' | *۳. '''[[ایمان]]، معرفت و شناخت:''' در اینکه [[جهم بن صفوان]] به این دیدگاه معتقد بوده است، اتفاق وجود دارد. اما به برخی دیگر مانند نجاریه، عدهای از قدریه، بعضی امامیه و [[ابوالحسن اشعری]] نیز نسبت داده شده است<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص ۱۷۷؛ ارشاد الطالبین، ص ۴۳۹۹.</ref> دلیلی که برای این نظریه آورده شده است، حدیث {{عربی|اندازه=150%|" أَوَّلُ الدِّينِ مَعْرِفَتُهُ "}}<ref>نهج البلاغه، خطبه اوّل.</ref> است<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
*در رد این دیدگاه به این آیات قرآن استدلال شده است: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| فَلَمَّا جَاءَهُم مَّا عَرَفُواْ كَفَرُواْ بِهِ }}﴾}}<ref> همین که آنچه میشناختند نزدشان رسید، بدان کفر ورزیدند؛ سوره بقره، آیه: ۸۹.</ref>، {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنفُسُهُمْ }}﴾}}<ref> و از سر ستم و گردنکشی، با آنکه در دل باور داشتند آن را انکار کردند؛ سوره نمل، آیه: ۱۴.</ref> با اینکه معرفت یقینی داشتند، کافراند، و این نیست مگر به این جهت که صرف معرفت، ایمان نیست. و از کلام [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} به دست نمیآید که حقیقت ایمان معرفت است، بلکه مفاد حدیث این است که ایمان مبتنی بر معرفت است<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | *در رد این دیدگاه به این آیات قرآن استدلال شده است: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| فَلَمَّا جَاءَهُم مَّا عَرَفُواْ كَفَرُواْ بِهِ }}﴾}}<ref> همین که آنچه میشناختند نزدشان رسید، بدان کفر ورزیدند؛ سوره بقره، آیه: ۸۹.</ref>، {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنفُسُهُمْ }}﴾}}<ref> و از سر ستم و گردنکشی، با آنکه در دل باور داشتند آن را انکار کردند؛ سوره نمل، آیه: ۱۴.</ref> با اینکه معرفت یقینی داشتند، کافراند، و این نیست مگر به این جهت که صرف معرفت، [[ایمان]] نیست. و از کلام [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} به دست نمیآید که حقیقت [[ایمان]] معرفت است، بلکه مفاد حدیث این است که [[ایمان]] مبتنی بر معرفت است<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
۴. ''' | ۴. '''[[ایمان]]، انجام همه طاعات از واجبات و مستحبات واجتناب محرمات:''' اکثر معتزله<ref>مقالات الاسلامیین، ج۱، ص ۳۳۰؛ شرح الاصول الخمسة، ص ۷۰۷.</ref> خوارج و غلات<ref>المنقذ من التقلید، ج۲، ص ۱۶۴؛ مواقف، ج۳، ص ۵۲۸؛ شرح تجرید، ص ۳۹۳؛ حقایق ال[[ایمان]]، ص ۵۴۴.</ref> طرفداران این دیدگاه شناخته شدهاند<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
*'''ادله<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>:''' | *'''ادله<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>:''' | ||
*الف) فاعل حرام و تارک واجب خوار و ذلیل است. و هیچ مؤمنی خوار نیست، پس هیچ فاعل حرام و ترک کننده واجب مؤمن نیست<ref>ارشاد الطالبین، ص ۴۳۹.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | *الف) فاعل حرام و تارک واجب خوار و ذلیل است. و هیچ مؤمنی خوار نیست، پس هیچ فاعل حرام و ترک کننده واجب مؤمن نیست<ref>ارشاد الطالبین، ص ۴۳۹.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
*برای اثبات صغرا به این آیات: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| إِنَّمَا جَزَاء الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الأَرْضِ فَسَادًا أَن يُقَتَّلُواْ أَوْ يُصَلَّبُواْ أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِّنْ خِلافٍ أَوْ يُنفَوْا مِنَ الأَرْضِ ذَلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ }}﴾}}<ref> کیفر کسانی که با خداوند و پیامبرش به جنگ برمیخیزند و در زمین به تبهکاری میکوشند جز این نیست که کشته یا به دار آویخته شوند یا دستها و پاهایشان ناهمتا بریده شود یا از سرزمین خود تبعید گردند؛ این (کیفرها) برای آنان خواری در این جهان است و در جهان واپسین عذابی سترگ خواهند داشت؛ سوره مائده، آیه: ۳۳.</ref>، {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| رَبَّنَا إِنَّكَ مَن تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَيْتَهُ وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنصَارٍ }}﴾}}<ref> پروردگارا! هر که را به آتش (دوزخ) درآوری، خوار کردهای و ستمگران را یاوری نخواهد بود؛ سوره آل عمران، آیه: ۱۹۲.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | *برای اثبات صغرا به این آیات: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| إِنَّمَا جَزَاء الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الأَرْضِ فَسَادًا أَن يُقَتَّلُواْ أَوْ يُصَلَّبُواْ أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِّنْ خِلافٍ أَوْ يُنفَوْا مِنَ الأَرْضِ ذَلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ }}﴾}}<ref> کیفر کسانی که با خداوند و پیامبرش به جنگ برمیخیزند و در زمین به تبهکاری میکوشند جز این نیست که کشته یا به دار آویخته شوند یا دستها و پاهایشان ناهمتا بریده شود یا از سرزمین خود تبعید گردند؛ این (کیفرها) برای آنان خواری در این جهان است و در جهان واپسین عذابی سترگ خواهند داشت؛ سوره مائده، آیه: ۳۳.</ref>، {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| رَبَّنَا إِنَّكَ مَن تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَيْتَهُ وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنصَارٍ }}﴾}}<ref> پروردگارا! هر که را به آتش (دوزخ) درآوری، خوار کردهای و ستمگران را یاوری نخواهد بود؛ سوره آل عمران، آیه: ۱۹۲.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
*و برای اثبات کبراء به این آیه استناد شده: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَّصُوحًا عَسَى رَبُّكُمْ أَن يُكَفِّرَ عَنكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَيُدْخِلَكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ يَوْمَ لا يُخْزِي اللَّهُ النَّبِيَّ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ }}﴾}}<ref> ای مؤمنان! به سوی خداوند توبهای راستین کنید، امید است که پروردگار شما از گناهانتان چشم پوشد و شما را در بوستانهایی درآورد که از بن آنها جویبارها روان است؛ در روزی که خداوند پیامبر و مؤمنان همراه او را خوار نمیگذارد؛ سوره تحریم، آیه: ۸.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | *و برای اثبات کبراء به این آیه استناد شده: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَّصُوحًا عَسَى رَبُّكُمْ أَن يُكَفِّرَ عَنكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَيُدْخِلَكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ يَوْمَ لا يُخْزِي اللَّهُ النَّبِيَّ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ }}﴾}}<ref> ای مؤمنان! به سوی خداوند توبهای راستین کنید، امید است که پروردگار شما از گناهانتان چشم پوشد و شما را در بوستانهایی درآورد که از بن آنها جویبارها روان است؛ در روزی که خداوند پیامبر و مؤمنان همراه او را خوار نمیگذارد؛ سوره تحریم، آیه: ۸.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
*این دلیل رد شده است، زیرا آیاتی که به آنها برای اثبات صغرا و کبرا استدلال شده است، این مدعا را ثابت نمیکند، و نیز برخی از ادله نظریه اوّل که دلالت بر جدایی ایمان و عمل میکرد، این قول را رد میکند<ref>ارشاد الطالبین، ص ۴۴۰؛ مواقف، ج۳، ص ۵۳۱.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | *این دلیل رد شده است، زیرا آیاتی که به آنها برای اثبات صغرا و کبرا استدلال شده است، این مدعا را ثابت نمیکند، و نیز برخی از ادله نظریه اوّل که دلالت بر جدایی [[ایمان]] و عمل میکرد، این قول را رد میکند<ref>ارشاد الطالبین، ص ۴۴۰؛ مواقف، ج۳، ص ۵۳۱.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
*ب) دین و ایمان یکی است، و امت اتفاق کرده اند که دو رکعت فجر از دین است، پس دو رکعت فجر از ایمان است. <ref>شرح الاصول الخمسة، ص ۷۰۸.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | *ب) دین و [[ایمان]] یکی است، و امت اتفاق کرده اند که دو رکعت فجر از دین است، پس دو رکعت فجر از [[ایمان]] است. <ref>شرح الاصول الخمسة، ص ۷۰۸.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
*در رد این دلیل این نکته کافی است که دین و ایمان مساوی نیستند، چنان که در نقد دلیل بعدی بیان خواهد شد<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | *در رد این دلیل این نکته کافی است که دین و [[ایمان]] مساوی نیستند، چنان که در نقد دلیل بعدی بیان خواهد شد<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
*ج) آیه {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَمَا أُمِرُوا إِلاَّ لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ حُنَفَاء وَيُقِيمُوا الصَّلاةَ وَيُؤْتُوا الزَّكَاةَ وَذَلِكَ دِينُ الْقَيِّمَةِ }}﴾}}<ref> و فرمانی نیافته بودند جز این که خدا را در حالی که دین خویش را برای او ناب داشتهاند، با درستی آیین، بپرستند و نماز بر پا دارند و زکات بپردازند و این است آیین پایدار و استوار؛ سوره بینه، آیه: ۵.</ref> به این بیان که مرجع اسم اشاره ذلک تمام مابعد الاّ است، از سوی دیگر دین همان اسلام است به دلیل {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللَّهِ الإِسْلامُ }}﴾}}<ref> بیگمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است؛ سوره آل عمران، آیه: ۱۹.</ref> و اسلام همان ایمان است به دلیل {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الإِسْلامِ دِينًا فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ }}﴾}}<ref> و هر کس جز اسلام دینی گزیند هرگز از او پذیرفته نمیشود؛ سوره آل عمران، آیه: ۸۵.</ref> زیرا شکی نیست که ایمان از اهلش پذیرفته میشود به دلیل نص و اجماع امت، پس ایمان همان طاعات است به دلیل آیه اوّل که دین را طاعات دانسته است<ref>مواقف، ج۳، ص ۵۳۰؛ حقایق الإیمان، ص ۸۲ـ ۸۳؛ حق الیقین، ص ۵۵۷.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | *ج) آیه {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَمَا أُمِرُوا إِلاَّ لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ حُنَفَاء وَيُقِيمُوا الصَّلاةَ وَيُؤْتُوا الزَّكَاةَ وَذَلِكَ دِينُ الْقَيِّمَةِ }}﴾}}<ref> و فرمانی نیافته بودند جز این که خدا را در حالی که دین خویش را برای او ناب داشتهاند، با درستی آیین، بپرستند و نماز بر پا دارند و زکات بپردازند و این است آیین پایدار و استوار؛ سوره بینه، آیه: ۵.</ref> به این بیان که مرجع اسم اشاره ذلک تمام مابعد الاّ است، از سوی دیگر دین همان اسلام است به دلیل {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللَّهِ الإِسْلامُ }}﴾}}<ref> بیگمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است؛ سوره آل عمران، آیه: ۱۹.</ref> و اسلام همان [[ایمان]] است به دلیل {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الإِسْلامِ دِينًا فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ }}﴾}}<ref> و هر کس جز اسلام دینی گزیند هرگز از او پذیرفته نمیشود؛ سوره آل عمران، آیه: ۸۵.</ref> زیرا شکی نیست که [[ایمان]] از اهلش پذیرفته میشود به دلیل نص و اجماع امت، پس [[ایمان]] همان طاعات است به دلیل آیه اوّل که دین را طاعات دانسته است<ref>مواقف، ج۳، ص ۵۳۰؛ حقایق الإیمان، ص ۸۲ـ ۸۳؛ حق الیقین، ص ۵۵۷.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
'''*نقد<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>:''' | '''*نقد<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>:''' | ||
*'''اوّلاً:''' دین در هر دو آیه به یک معنا نیست، پس حد وسط تکرار نشده است و استدلال منتج نیست<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | *'''اوّلاً:''' دین در هر دو آیه به یک معنا نیست، پس حد وسط تکرار نشده است و استدلال منتج نیست<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
*'''ثانیاً:''' ایمان همان اسلام نیست بلکه شرط یا جزء آن است و شرط و جزء چیزی غیر از خود آن چیز است<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | *'''ثانیاً:''' [[ایمان]] همان اسلام نیست بلکه شرط یا جزء آن است و شرط و جزء چیزی غیر از خود آن چیز است<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
*'''ثالثاً:''' آیه ابتغاء<ref>سوره آل عمران، آیه: ۸۵</ref>. مربوط به کسی است که از اسلام تماماً روی گردان شود نه کسی که ترک بعضی طاعات از او سر زده است<ref>حقایق | *'''ثالثاً:''' آیه ابتغاء<ref>سوره آل عمران، آیه: ۸۵</ref>. مربوط به کسی است که از اسلام تماماً روی گردان شود نه کسی که ترک بعضی طاعات از او سر زده است<ref>حقایق ال[[ایمان]]، ص ۸۳؛ حق الیقین، ص ۵۵۷ ـ۵۵۸.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
۵. ''' | ۵. '''[[ایمان]]، انجام واجبات و ترک محرمات:''' در این نظریه، نوافل جزء [[ایمان]] دانسته نشده است. [[ابو علی جبائی]]، [[ابو هاشم جبائی]] و بیشتر معتزله بصره به این دیدگاه معتقداند<ref>شرح الاصول الخمسة، ص ۷۰۷؛ المنقذ من التقلید، ج۲، ص ۱۶۳؛ مواقف، ج۳، ص ۵۲۸؛ شرح تجرید، ص ۳۹۳؛ حقایق ال[[ایمان]]، ص ۵۴.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
*'''دلیل:''' اگر نوافل جزو ایمان باشد باید کسی که برخی نوافل را ترک میکند ناقص | *'''دلیل:''' اگر نوافل جزو [[ایمان]] باشد باید کسی که برخی نوافل را ترک میکند ناقص ال[[ایمان]] گردد، در حالی که خلافش معروف است<ref>شرح الاصول الخمسة، ص ۷۰۸۸.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
*'''نقد:''' آنچه در رد نظریه چهارم بیان شد این نظریه را نیز در برمیگیرد، زیرا در اینکه هر دو ایمان را عمل و طاعات میدانند، مشترکاند، و با حفظ مبنای معتزله [[قاضی عبدالجبار]] نیز آن را نقد کرده است<ref>شرح الاصول الخمسة، ص ۷۰۸۸.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | *'''نقد:''' آنچه در رد نظریه چهارم بیان شد این نظریه را نیز در برمیگیرد، زیرا در اینکه هر دو [[ایمان]] را عمل و طاعات میدانند، مشترکاند، و با حفظ مبنای معتزله [[قاضی عبدالجبار]] نیز آن را نقد کرده است<ref>شرح الاصول الخمسة، ص ۷۰۸۸.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
۶.''' | ۶.'''[[ایمان]]، تصدیق قلبی، اقرار زبانی وعمل به طاعات:''' این دیدگاه اهل حدیث، بعضی از سلف مانند [[ابن مجاهد]]<ref>شرح تجرید، ص ۳۹۳؛ حقایق ال[[ایمان]]، ص ۵۴.</ref>. شافعی، <ref>اصول الدین عند الإمام ابوحنیفة، ص ۴۱.</ref>. [[شیخ مفید]] از علمای امامیه است<ref>الاقتصاد فی ما یتعلق بالاعتقاد، ص ۲۲۷؛ ارشاد الطالبین، ص ۴۴۰؛ حق الیقین، ص ۵۵۸ـ ۵۵۹.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
'''ادله<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>:''' | '''ادله<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>:''' | ||
*الف) با کنار هم گذاشتن استدلال کسانی که ایمان را تصدیق قلبی میدانستند با استدلال گروهی که ایمان را عمل به طاعات میدانستند، به این نتیجه میرسیم که در ایمان هم اعتقاد قلبی لازم است و هم عمل<ref>حقایق | *الف) با کنار هم گذاشتن استدلال کسانی که [[ایمان]] را تصدیق قلبی میدانستند با استدلال گروهی که [[ایمان]] را عمل به طاعات میدانستند، به این نتیجه میرسیم که در [[ایمان]] هم اعتقاد قلبی لازم است و هم عمل<ref>حقایق ال[[ایمان]]، ص ۸۷؛ حق الیقین، ص ۵۵۹۹.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
'''نقد:''' از آنچه در نقد نظریه کسانی که عمل یا اقرار را ایمان میدانستند، بیان شد، نادرستی این استدلال روشن است<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | '''نقد:''' از آنچه در نقد نظریه کسانی که عمل یا اقرار را [[ایمان]] میدانستند، بیان شد، نادرستی این استدلال روشن است<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
ب) روایات<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>: | ب) روایات<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>: | ||
*۱. [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: {{عربی|اندازه=150%|" الْإِيمَانُ إِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ وَ مَعْرِفَةٌ بِالْقَلْبِ وَ عَمَلٌ بِالْأَرْكَان "}}<ref>الکافی، ج۲، ص ۷۷.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | *۱. [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: {{عربی|اندازه=150%|" الْإِيمَانُ إِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ وَ مَعْرِفَةٌ بِالْقَلْبِ وَ عَمَلٌ بِالْأَرْكَان "}}<ref>الکافی، ج۲، ص ۷۷.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
*۲. [[امام صادق]]{{ع}} در پاسخ پرسش از حدود | *۲. [[امام صادق]]{{ع}} در پاسخ پرسش از حدود [[ایمان]]، فرمود: {{عربی|اندازه=150%|" شَهَادَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ وَ الْإِقْرَارُ بِمَا جَاءَ بِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ صَلَوَاتُ الْخَمْسِ "}}<ref>کافی، ج۲، ص ۱۸۸.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
*۳. [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: {{عربی|اندازه=150%|" الْإِيمَانُ مَعْرِفَةٌ بِالْقَلْبِ وَ إِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ وَ عَمَلٌ بِالْأَرْكَانِ "}} <ref>سنن ابن ماجة، ج۱، ص ۲۶.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | *۳. [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: {{عربی|اندازه=150%|" الْإِيمَانُ مَعْرِفَةٌ بِالْقَلْبِ وَ إِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ وَ عَمَلٌ بِالْأَرْكَانِ "}} <ref>سنن ابن ماجة، ج۱، ص ۲۶.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
'''نقد:''' برخی از این روایات، مشکل دلالی دارند "روایت دوم" زیرا موارد یاد شده به عنوان مرزهای | '''نقد:''' برخی از این روایات، مشکل دلالی دارند "روایت دوم" زیرا موارد یاد شده به عنوان مرزهای [[ایمان]]، دلالت ندارند که خود [[ایمان]] هم باشند، شاید آنها شروط [[ایمان]] باشند<ref>حقایق ال[[ایمان]]، ص ۸۸۸.</ref>. و برخی هم مشکل سندی دارند "روایت اوّل" و اگر از مشکل سندی ـ به دلیل کثرت روایات به این مضمون ـ صرف نظر کنیم از آنجا که این روایات ناظر به تفسیر [[ایمان]] به معنای خودش نیست، در توجیه این دسته از روایات چند وجه بیان شده است</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>: | ||
*۱. ترتب آثار ظاهری ایمان متوقف بر اقرار زبانی و مانند آن است، چنان که ترتب آثار واقعی ایمان بر عمل به مقتضای ایمان است، نه این که اقرار و عمل جزء ایمان باشد</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref> | *۱. ترتب آثار ظاهری [[ایمان]] متوقف بر اقرار زبانی و مانند آن است، چنان که ترتب آثار واقعی [[ایمان]] بر عمل به مقتضای [[ایمان]] است، نه این که اقرار و عمل جزء [[ایمان]] باشد</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref> | ||
*۲. رابطه ایمان و عمل، مانند رابطه درخت و میوه آن است. و ایمان بدون عمل مانند درخت بدون میوه است، و از این لحاظ درست است که بگوییم ایمان به عمل قوام پیدا میکند</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref> | *۲. رابطه [[ایمان]] و عمل، مانند رابطه درخت و میوه آن است. و [[ایمان]] بدون عمل مانند درخت بدون میوه است، و از این لحاظ درست است که بگوییم [[ایمان]] به عمل قوام پیدا میکند</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref> | ||
*۳. گناه اگر چه منافات با ایمان ظاهری ندارد، امّا با حقیقت آن که اذعان قلبی به احکام الهی است منافات دارد، و به همین جهت است که [[پیامبر]]{{صل}} فرمود:{{عربی|اندازه=150%|" لَا يَزْنِي الزَّانِي وَ هُوَ مُؤْمِنٌ وَ لَا يَسْرِقُ السَّارِقُ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ "}}<ref>کافی، ج۳، ص ۳۱.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | *۳. گناه اگر چه منافات با [[ایمان]] ظاهری ندارد، امّا با حقیقت آن که اذعان قلبی به احکام الهی است منافات دارد، و به همین جهت است که [[پیامبر]]{{صل}} فرمود:{{عربی|اندازه=150%|" لَا يَزْنِي الزَّانِي وَ هُوَ مُؤْمِنٌ وَ لَا يَسْرِقُ السَّارِقُ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ "}}<ref>کافی، ج۳، ص ۳۱.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
*۴. بیشتر این روایات که عمل را جزء ایمان میدانند، ناظر به بطلان عقیده مرجئه است که برای عمل نقشی در سعادت انسان قائل نبودند، و ترک واجبات و انجام محرمات را بعد از ایمان به خدا و پیامبر جایز میدانستند<ref>قواعد العقائد (تعلیقه)، ص ۱۴۸۸.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | *۴. بیشتر این روایات که عمل را جزء [[ایمان]] میدانند، ناظر به بطلان عقیده مرجئه است که برای عمل نقشی در سعادت انسان قائل نبودند، و ترک واجبات و انجام محرمات را بعد از [[ایمان]] به خدا و پیامبر جایز میدانستند<ref>قواعد العقائد (تعلیقه)، ص ۱۴۸۸.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
۷. ''' | ۷. '''[[ایمان]]، تصدیق به قلب و اقرار به زبان:''' این نظریه برخی از [[امامیه]] مانند [[خواجه نصیرالدین طوسی]]، [[علامه حلی]]<ref>کشف المراد، ص ۴۲۶.</ref>.و شیخ [[سالم بن محفوظ]] است<ref>ارشاد الطالبین، ص ۴۴۰ـ ۴۴۱۱.</ref>. از استدلال خواجه روشن میشود که مراد ایشان از تصدیق معرفت است<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
'''*دلیل:''' یقین تنها ایمان نیست، به دلیل {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنفُسُهُمْ }}﴾}}<ref> و از سر ستم و گردنکشی، با آنکه در دل باور داشتند آن را انکار کردند؛ سوره نمل، آیه: ۱۴.</ref> و نیز اقرار به زبان کافی نیست، به دلیل {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| قَالَتِ الأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِن قُولُوا أَسْلَمْنَا }}﴾}}<ref> تازیهای بیاباننشین گفتند: ایمان آوردهایم بگو: ایمان نیاوردهاید بلکه بگویید: اسلام آوردهایم؛ سوره حجرات، آیه: ۱۴.</ref> شکی نیست که اعراب اقرار زبانی به ایمان کرده بودند با این حال خداوند ایمان را از آنها نفی میکند<ref>کشف المراد، ص ۴۲۶۶.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | '''*دلیل:''' یقین تنها [[ایمان]] نیست، به دلیل {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنفُسُهُمْ }}﴾}}<ref> و از سر ستم و گردنکشی، با آنکه در دل باور داشتند آن را انکار کردند؛ سوره نمل، آیه: ۱۴.</ref> و نیز اقرار به زبان کافی نیست، به دلیل {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| قَالَتِ الأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِن قُولُوا أَسْلَمْنَا }}﴾}}<ref> تازیهای بیاباننشین گفتند: [[ایمان]] آوردهایم بگو: [[ایمان]] نیاوردهاید بلکه بگویید: اسلام آوردهایم؛ سوره حجرات، آیه: ۱۴.</ref> شکی نیست که اعراب اقرار زبانی به [[ایمان]] کرده بودند با این حال خداوند [[ایمان]] را از آنها نفی میکند<ref>کشف المراد، ص ۴۲۶۶.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
*'''نقد:''' استدلال ایشان در عدم کفایت اقرار درست است، امّا اینکه اقرار هم لازم است دلیل این را ثابت نمیکند، و امّا نفی در آیه اوّل به جهت عدم کفایت یقین نیست بلکه به دلیل ضمیمه شدن انکار به یقین است<ref>حقایق | *'''نقد:''' استدلال ایشان در عدم کفایت اقرار درست است، امّا اینکه اقرار هم لازم است دلیل این را ثابت نمیکند، و امّا نفی در آیه اوّل به جهت عدم کفایت یقین نیست بلکه به دلیل ضمیمه شدن انکار به یقین است<ref>حقایق ال[[ایمان]]، ص ۹۰۰.</ref>. و نیز آنچه در بیان نظریه اوّل که [[ایمان]] عقد القلب مبتنی بر معرفت است، بیان شد این نظریه را رد میکند، و نیز خداوند وقتی که [[ایمان]] را به محلاش اضافه کرده، آن را به قلب نسبت داده است، و اگر تصدیق زبانی جزو [[ایمان]] باشد، این اضافه درست نخواهد بود زیرا تصدیق زبانی در قلب حاصل نمیشود، تا از باب اطلاق اسم محل بر حال به قلب اضافه شده باشد<ref>ارشاد الطالبین، ص ۴۴۱.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
*۸. ''' | *۸. '''[[ایمان]]، تصدیق قلبی با کلمه شهادتین:''' [[ابو حنیفه]] این دیدگاه را پذیرفته است<ref>مواقف، ج۳، ص ۵۳۳؛ شرح تجرید، ص ۳۹۳؛ حقایق ال[[ایمان]]، ص ۵۴؛ اصول الدین عند الإمام ابوحنیفة، ص ۳۵۴۴.</ref>. و تفاوت این دیدگاه با دیدگاه هفتم در این است که این دیدگاه خاص است و فقط شهادتین را شرط میداند به خلاف دیدگاه هفتم که عام است<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
*'''ادله<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>:''' | *'''ادله<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>:''' | ||
*۱. بسیاری از اوقات عمل از مؤمن مرتفع میشود، در حالی که درست نیست گفته شود ایمان از او جدا شده است<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref> | *۱. بسیاری از اوقات عمل از مؤمن مرتفع میشود، در حالی که درست نیست گفته شود [[ایمان]] از او جدا شده است<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref> | ||
*۲. [[پیامبر]]{{صل}} مردم را به شهادت دادن به یگانگی خدا و اقرار به آنچه که از جانب خدا آورده است، دعوت نمود، و آنگاه هر که وارد اسلام میشد مؤمن بود، وواجبات پس از آن نازل شد<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref> | *۲. [[پیامبر]]{{صل}} مردم را به شهادت دادن به یگانگی خدا و اقرار به آنچه که از جانب خدا آورده است، دعوت نمود، و آنگاه هر که وارد اسلام میشد مؤمن بود، وواجبات پس از آن نازل شد<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref> | ||
*۳. نابود کننده عمل نابود کننده تصدیق نیست<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref> | *۳. نابود کننده عمل نابود کننده تصدیق نیست<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref> | ||
*۴. هدایت در تصدیق مانند هدایت در اعمال نیست<ref>اصول الدین عند الامام ابوحنیفة، ص ۳۵۵.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | *۴. هدایت در تصدیق مانند هدایت در اعمال نیست<ref>اصول الدین عند الامام ابوحنیفة، ص ۳۵۵.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
*'''نقد:''' مدعای ابوحنیفه در جدایی ایمان و عمل درست است، اگر چه برخی از ادله که آورده، قابل مناقشه است، امّا این که اقرار زبانی به شهادتین نیز جزو ایمان است، دلیل بر آن نیاورده است. بلکه آن را اصل مسلّم تلقی کرده و به نقد کسانی پرداخته است که عمل را نیز جزو ایمان یا همه ایمان میدانند<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref> | *'''نقد:''' مدعای ابوحنیفه در جدایی [[ایمان]] و عمل درست است، اگر چه برخی از ادله که آورده، قابل مناقشه است، امّا این که اقرار زبانی به شهادتین نیز جزو [[ایمان]] است، دلیل بر آن نیاورده است. بلکه آن را اصل مسلّم تلقی کرده و به نقد کسانی پرداخته است که عمل را نیز جزو [[ایمان]] یا همه [[ایمان]] میدانند<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref> | ||
==ایمان و اسلام== | ==[[ایمان]] و اسلام== | ||
*یکی دیگر از مباحث مربوط به ایمان رابطه ایمان و اسلام است. ایمان و اسلام به لحاظ مفهوم و معنای لغوی با هم تغایر دارند، زیرا چنان که بیان شد ایمان در لغت به معنای تصدیق است و اسلام در لغت به معنای انقیاد و خشوع میآید <ref>لسان العرب، ج۷، ص ۲۴۳۳.</ref> و امّا در معنای اصطلاحی آن دو، متکلمان اختلاف کردهاند<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>: | *یکی دیگر از مباحث مربوط به [[ایمان]] رابطه [[ایمان]] و اسلام است. [[ایمان]] و اسلام به لحاظ مفهوم و معنای لغوی با هم تغایر دارند، زیرا چنان که بیان شد [[ایمان]] در لغت به معنای تصدیق است و اسلام در لغت به معنای انقیاد و خشوع میآید <ref>لسان العرب، ج۷، ص ۲۴۳۳.</ref> و امّا در معنای اصطلاحی آن دو، متکلمان اختلاف کردهاند<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>: | ||
*۱. '''اسلام و ایمان یکی است:''' از گروههایی که این قول را معتقداند، معتزله، <ref>شرح الاصول الخمسة، ص ۷۰۵.</ref> بسیاری از خوارج، زیدیه، <ref>اوائل المقالات، ص ۵۴.</ref> [[ابو حنیفه]] و پیروانش <ref>اصول الدین عند الامام ابوحنیفة، ص ۴۳۵ـ ۴۳۶.</ref> و [[شیخ طوسی]]<ref>التبیان، ج۲، ص ۴۱۸۸.</ref> و [[شیخ طبرسی]] از [[امامیه]] است<ref>مجمع البیان، ج۱، ص ۴۲۰.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | *۱. '''اسلام و [[ایمان]] یکی است:''' از گروههایی که این قول را معتقداند، معتزله، <ref>شرح الاصول الخمسة، ص ۷۰۵.</ref> بسیاری از خوارج، زیدیه، <ref>اوائل المقالات، ص ۵۴.</ref> [[ابو حنیفه]] و پیروانش <ref>اصول الدین عند الامام ابوحنیفة، ص ۴۳۵ـ ۴۳۶.</ref> و [[شیخ طوسی]]<ref>التبیان، ج۲، ص ۴۱۸۸.</ref> و [[شیخ طبرسی]] از [[امامیه]] است<ref>مجمع البیان، ج۱، ص ۴۲۰.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
*'''ادله<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>:''' | *'''ادله<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>:''' | ||
*الف) چون اسلام و ایمان هر دو در شرع اسم برای کسانی قرار داده شده اند که شایسته مدح اند و از معنای لغوی عدول داده شده اند، پس تفاوت بین آن دو به غیر از تفاوت لفظی نیست<ref>شرح الاصول الخمسة، ص ۷۰۵.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | *الف) چون اسلام و [[ایمان]] هر دو در شرع اسم برای کسانی قرار داده شده اند که شایسته مدح اند و از معنای لغوی عدول داده شده اند، پس تفاوت بین آن دو به غیر از تفاوت لفظی نیست<ref>شرح الاصول الخمسة، ص ۷۰۵.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
*این دلیل درست نیست زیرا صرف برای مدح بودن دو واژه دلیل بر تساوی آنها نیست، و اگر این سخن درست باشد باید همه الفاظ شرعی که برای مدح است و ازمعنای لغوی خود عدول داده شده است، همه از نظر معنای شرعی یکی باشند، در حالی که قطعاً چنین نیست، بلکه سبب مدح امور متعدد میتواند باشد، و الفاظی که برای آن امور وضع میشوند نیز با هم تفاوت دارند<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | *این دلیل درست نیست زیرا صرف برای مدح بودن دو واژه دلیل بر تساوی آنها نیست، و اگر این سخن درست باشد باید همه الفاظ شرعی که برای مدح است و ازمعنای لغوی خود عدول داده شده است، همه از نظر معنای شرعی یکی باشند، در حالی که قطعاً چنین نیست، بلکه سبب مدح امور متعدد میتواند باشد، و الفاظی که برای آن امور وضع میشوند نیز با هم تفاوت دارند<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
*ب) آیه {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| فَأَخْرَجْنَا مَن كَانَ فِيهَا مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فَمَا وَجَدْنَا فِيهَا غَيْرَ بَيْتٍ مِّنَ الْمُسْلِمِينَ }}﴾}}<ref> آنگاه هر کس از مؤمنان را که در آن (شهر) بود بیرون بردیم.و در آن (شهر) جز یک خانواده از فرمانبرداران نیافتیم؛ سوره ذاریات، آیه: ۳۵ - ۳۶.</ref> به این تقریر که اگر ایمان و اسلام به یک معنا نبودند، استثناء یکی از آنها از دیگری به این صورت درست نبود<ref>شرح الاصول الخمسة، ص ۷۰۶.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | *ب) آیه {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| فَأَخْرَجْنَا مَن كَانَ فِيهَا مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فَمَا وَجَدْنَا فِيهَا غَيْرَ بَيْتٍ مِّنَ الْمُسْلِمِينَ }}﴾}}<ref> آنگاه هر کس از مؤمنان را که در آن (شهر) بود بیرون بردیم.و در آن (شهر) جز یک خانواده از فرمانبرداران نیافتیم؛ سوره ذاریات، آیه: ۳۵ - ۳۶.</ref> به این تقریر که اگر [[ایمان]] و اسلام به یک معنا نبودند، استثناء یکی از آنها از دیگری به این صورت درست نبود<ref>شرح الاصول الخمسة، ص ۷۰۶.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
*'''نقد:''' این آیه و استدلال مرتبط با آن تساوی کلی ایمان و اسلام را ثابت نمیکند بلکه حداکثر چیزی را که ثابت میکند اجتماع اسلام و ایمان در موردی است، و این با رابطه عموم و خصوص بین آن دو نیزامکان دارد و منحصر به صورت تساوی نیست<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | *'''نقد:''' این آیه و استدلال مرتبط با آن تساوی کلی [[ایمان]] و اسلام را ثابت نمیکند بلکه حداکثر چیزی را که ثابت میکند اجتماع اسلام و [[ایمان]] در موردی است، و این با رابطه عموم و خصوص بین آن دو نیزامکان دارد و منحصر به صورت تساوی نیست<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
*برخی دیگر از ادله معتزله نیز در بررسی دیدگاه آنها درباره حقیقت ایمان بررسی و نقد شد<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | *برخی دیگر از ادله معتزله نیز در بررسی دیدگاه آنها درباره حقیقت [[ایمان]] بررسی و نقد شد<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
*'''۲. اسلام و ایمان با هم تغایر دارند:''' مشهور امامیه <ref>اوائل المقالات، ص ۵۴.</ref> و مشهور اشاعره <ref>تمهید الاوائل و تلخیص الدلایل، ص ۳۹۱.</ref> این قول را برگزیدهاند. اینها معتقدند که اسلام اعم از ایمان است و هر مؤمنی مسلمان است ولی هر مسلمانی مؤمن نیست<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | *'''۲. اسلام و [[ایمان]] با هم تغایر دارند:''' مشهور امامیه <ref>اوائل المقالات، ص ۵۴.</ref> و مشهور اشاعره <ref>تمهید الاوائل و تلخیص الدلایل، ص ۳۹۱.</ref> این قول را برگزیدهاند. اینها معتقدند که اسلام اعم از [[ایمان]] است و هر مؤمنی مسلمان است ولی هر مسلمانی مؤمن نیست<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
*'''ادله<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>:''' | *'''ادله<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>:''' | ||
*الف) لفظ ایمان از تصدیق آنچه خداوند از طریق پیامبرانش خبر داده است، خبر میدهد و اسلام از تسلیم و انقیاد، و متعلق تصدیق با اخبار سازگاری دارد و تسلیم با امر و نهی<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص ۲۰۹.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | *الف) لفظ [[ایمان]] از تصدیق آنچه خداوند از طریق پیامبرانش خبر داده است، خبر میدهد و اسلام از تسلیم و انقیاد، و متعلق تصدیق با اخبار سازگاری دارد و تسلیم با امر و نهی<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص ۲۰۹.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
*ب) آیه {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| قَالَتِ الأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِن قُولُوا أَسْلَمْنَا }}﴾}}<ref> تازیهای بیاباننشین گفتند: ایمان آوردهایم بگو: ایمان نیاوردهاید بلکه بگویید: اسلام آوردهایم؛ سوره حجرات، آیه: ۱۴.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | *ب) آیه {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| قَالَتِ الأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِن قُولُوا أَسْلَمْنَا }}﴾}}<ref> تازیهای بیاباننشین گفتند: [[ایمان]] آوردهایم بگو: [[ایمان]] نیاوردهاید بلکه بگویید: اسلام آوردهایم؛ سوره حجرات، آیه: ۱۴.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
*ج) آیاتی که یکی از آنها را بر دیگری عطف کرده است: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِينَ وَالْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِينَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِينَ وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِينَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِينَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِينَ وَالصَّائِمَاتِ وَالْحَافِظِينَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَافِظَاتِ وَالذَّاكِرِينَ اللَّهَ كَثِيرًا وَالذَّاكِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُم مَّغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا}}﴾}} <ref> بیگمان خداوند برای مردان و زنان مسلمان و مردان و زنان مؤمن و مردان و زنان فرمانبردار و مردان و زنان راستگفتار و مردان و زنان شکیبا و مردان و زنان فرمانبردار و مردان و زنان بخشنده و مردان و زنان روزهدار و مردان و زنان پاکدامن و مردان و زنانی که خداوند را بسیار یاد میکنند، آمرزش و پاداشی سترگ آماده کرده است؛ سوره احزاب، آیه: ۳۵.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | *ج) آیاتی که یکی از آنها را بر دیگری عطف کرده است: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِينَ وَالْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِينَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِينَ وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِينَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِينَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِينَ وَالصَّائِمَاتِ وَالْحَافِظِينَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَافِظَاتِ وَالذَّاكِرِينَ اللَّهَ كَثِيرًا وَالذَّاكِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُم مَّغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا}}﴾}} <ref> بیگمان خداوند برای مردان و زنان مسلمان و مردان و زنان مؤمن و مردان و زنان فرمانبردار و مردان و زنان راستگفتار و مردان و زنان شکیبا و مردان و زنان فرمانبردار و مردان و زنان بخشنده و مردان و زنان روزهدار و مردان و زنان پاکدامن و مردان و زنانی که خداوند را بسیار یاد میکنند، آمرزش و پاداشی سترگ آماده کرده است؛ سوره احزاب، آیه: ۳۵.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
*د) روایتی که در آن [[پیامبر]] در پاسخ پرسش جبرئیل از اسلام و | *د) روایتی که در آن [[پیامبر]] در پاسخ پرسش جبرئیل از اسلام و [[ایمان]]، آن دو را به دو گونهای مختلف بیان کرد: {{عربی|اندازه=150%|"الإیمان أن تؤمن باللّه وملائکته ورسله...الاسلام أن تشهد أن لا إله إلاّ اللّه..."}}<ref>صحیح مسلم، ج۱، ص ۳۷.</ref> و نیز به همین مضمون در روایات شیعه آمده است <ref>بحارالانوار، ج۵۶، ص ۲۶۰ـ ۲۶۱.</ref> و البته روایات بسیاری در تأیید این قول وجود دارد. [[امام صادق]]{{ع}} میفرماید: {{عربی|اندازه=150%|" الْإِيمَانَ يُشَارِكُ الْإِسْلَامَ وَ الْإِسْلَامَ لَا يُشَارِكُ الْإِيمَانَ "}}<ref>کافی، ج۲، ص ۲۵.</ref> و یا میفرماید:{{عربی|اندازه=150%|" الْإِسْلَامُ يُحْقَنُ بِهِ الدَّمُ وَ يُؤَدَّى بِهِ الْأَمَانَةُ وَ يُسْتَحَلُّ بِهِ الْفَرْجُ وَ الثَّوَابُ عَلَى الْإِيمَان "}}<ref>کافی، ج۲، ص ۲۵.</ref>و یا این که میفرماید: شخص میتواند مسلمان باشد ولی مؤمن نباشد امّا نمیتواند مؤمن باشد ولی مسلمان نباشد<ref>کافی، ج۲، ص ۲۷.</ref> و روایات دیگری که به این مضمون در منابع روایی آمده است<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
*'''۳. قول تفصیل:''' ایمان و اسلام واقعی یکی است امّا اسلام ظاهری با ایمان متفاوت و اعم از آن است: این دیدگاه [[خواجه طوسی]]<ref>قواعد العقائد، ص ۱۴۳ـ ۱۴۲.</ref> [[شهید ثانی]]<ref>حقایق | *'''۳. قول تفصیل:''' [[ایمان]] و اسلام واقعی یکی است امّا اسلام ظاهری با [[ایمان]] متفاوت و اعم از آن است: این دیدگاه [[خواجه طوسی]]<ref>قواعد العقائد، ص ۱۴۳ـ ۱۴۲.</ref> [[شهید ثانی]]<ref>حقایق ال[[ایمان]]، ص ۱۲۰ـ ۱.</ref> و [[تفتازانی]] است<ref>شرح مقاصد، ج۵، ص ۲۰۷۷.</ref> و امّا اینکه اسلام به لحاظ حکم اعم است، به دلیل آیه: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| قَالَتِ الأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِن قُولُوا أَسْلَمْنَا }}﴾}}<ref> تازیهای بیاباننشین گفتند: [[ایمان]] آوردهایم بگو: [[ایمان]] نیاوردهاید بلکه بگویید: اسلام آوردهایم؛ سوره حجرات، آیه: ۱۴.</ref> و امّا اینکه در حقیقت و واقع اسلام و [[ایمان]] یکی است. به دلیل آیه:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللَّهِ الإِسْلامُ}}﴾}} <ref> بیگمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است؛ سوره آل عمران، آیه: ۱۹.</ref> که بسیار مورد استناد معتزله است، و نیز آیه:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| فَأَخْرَجْنَا مَن كَانَ فِيهَا مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فَمَا وَجَدْنَا فِيهَا غَيْرَ بَيْتٍ مِّنَ الْمُسْلِمِينَ }}﴾}}<ref> آنگاه هر کس از مؤمنان را که در آن (شهر) بود بیرون بردیم.و در آن (شهر) جز یک خانواده از فرمانبرداران نیافتیم؛ سوره ذاریات، آیه: ۳۵ - ۳۶.</ref> و نحوه استدلال شان مانند نحوه استدلال گروه اوّل است، ولکن ناسازگاری استدلال با آیه{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| قَالَتِ الأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِن قُولُوا أَسْلَمْنَا }}﴾}}<ref> تازیهای بیاباننشین گفتند: [[ایمان]] آوردهایم بگو: [[ایمان]] نیاوردهاید بلکه بگویید: اسلام آوردهایم؛ سوره حجرات، آیه: ۱۴.</ref> در اینجا وجود ندارد <ref>حقایق ال[[ایمان]]، ص ۱۲-۱۱.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
*'''۴. دیدگاه غزالی:''' اسلام و ایمان گاهی مترادفاند، مانند ({{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَقَالَ مُوسَى يَا قَوْمِ إِن كُنتُمْ آمَنتُم بِاللَّهِ فَعَلَيْهِ تَوَكَّلُواْ إِن كُنتُم مُّسْلِمِينَ }}﴾}} <ref> و موسی گفت: ای قوم من! اگر به خداوند ایمان آوردهاید، چنانچه گردن نهادهاید بر او توکّل کنید؛ سوره یونس، آیه: ۸۴.</ref> وگاهی مختلفاند، مانند:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| قَالَتِ الأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِن قُولُوا أَسْلَمْنَا }}﴾}}<ref> تازیهای بیاباننشین گفتند: ایمان آوردهایم بگو: ایمان نیاوردهاید بلکه بگویید: اسلام آوردهایم؛ سوره حجرات، آیه: ۱۴.</ref> و گاهی با هم تداخل دارند، مانند روایتی که از [[پیامبر]] سؤال شد: {{عربی|اندازه=150%|"أَيُ الْأَعْمَالِ أَفْضَلُ"}} در جواب فرمودند:{{عربی|اندازه=150%|"الْإِسْلَام"}} و باز پرسیدند: {{عربی|اندازه=150%|"أَيُ الْإِسْلَامِ أَفْضَلُ "}} حضرت پاسخ داد:{{عربی|اندازه=150%|" الْإِيمَانُ"}}<ref>احیاء العلوم، ج۱، ص ۴۱۴.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | *'''۴. دیدگاه غزالی:''' اسلام و [[ایمان]] گاهی مترادفاند، مانند ({{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَقَالَ مُوسَى يَا قَوْمِ إِن كُنتُمْ آمَنتُم بِاللَّهِ فَعَلَيْهِ تَوَكَّلُواْ إِن كُنتُم مُّسْلِمِينَ }}﴾}} <ref> و موسی گفت: ای قوم من! اگر به خداوند [[ایمان]] آوردهاید، چنانچه گردن نهادهاید بر او توکّل کنید؛ سوره یونس، آیه: ۸۴.</ref> وگاهی مختلفاند، مانند:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| قَالَتِ الأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِن قُولُوا أَسْلَمْنَا }}﴾}}<ref> تازیهای بیاباننشین گفتند: [[ایمان]] آوردهایم بگو: [[ایمان]] نیاوردهاید بلکه بگویید: اسلام آوردهایم؛ سوره حجرات، آیه: ۱۴.</ref> و گاهی با هم تداخل دارند، مانند روایتی که از [[پیامبر]] سؤال شد: {{عربی|اندازه=150%|"أَيُ الْأَعْمَالِ أَفْضَلُ"}} در جواب فرمودند:{{عربی|اندازه=150%|"الْإِسْلَام"}} و باز پرسیدند: {{عربی|اندازه=150%|"أَيُ الْإِسْلَامِ أَفْضَلُ "}} حضرت پاسخ داد:{{عربی|اندازه=150%|" الْإِيمَانُ"}}<ref>احیاء العلوم، ج۱، ص ۴۱۴.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
*'''۵. دیدگاهی که معتقد به رابطه عموم و خصوص من وجه بین اسلام و ایمان است بدین صورت که<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>:''' | *'''۵. دیدگاهی که معتقد به رابطه عموم و خصوص من وجه بین اسلام و [[ایمان]] است بدین صورت که<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>:''' | ||
*الف) اسلام ظاهری و ایمان ظاهری یکسان اند، یعنی تصدیق و تسلیم لفظی و ادعایی<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | *الف) اسلام ظاهری و [[ایمان]] ظاهری یکسان اند، یعنی تصدیق و تسلیم لفظی و ادعایی<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
*ب) اسلام و ایمان باطنی میتوانند یکی باشند، چنانکه از نظر مراتب ممکن است متفاوت باشند<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | *ب) اسلام و [[ایمان]] باطنی میتوانند یکی باشند، چنانکه از نظر مراتب ممکن است متفاوت باشند<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
*ج) اسلام ظاهری غیر از ایمان باطنی و بالعکس تسلیم باطنی غیر از ایمان ادعایی است<ref>قواعد العقائد، تعلیقه، ص ۱۴۳.</ref> و به این بیان اختلاف آیات و روایات حل میشود<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | *ج) اسلام ظاهری غیر از [[ایمان]] باطنی و بالعکس تسلیم باطنی غیر از [[ایمان]] ادعایی است<ref>قواعد العقائد، تعلیقه، ص ۱۴۳.</ref> و به این بیان اختلاف آیات و روایات حل میشود<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
*'''۶. مراتب اسلام و ایمان از دیدگاه [[علامه طباطبایی]]'''<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref> | *'''۶. مراتب اسلام و [[ایمان]] از دیدگاه [[علامه طباطبایی]]'''<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref> | ||
*الف)نخستین مرتبه اسلام، پذیرش ظاهر اوامر و نواهی الهی است که با ذکر شهادتین صورت میگیرد، خواه قلب آن را موافقت کند یا مخالفت، خداوند میفرماید: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| قَالَتِ الأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِن قُولُوا أَسْلَمْنَا }}﴾}}<ref> تازیهای بیاباننشین گفتند: ایمان آوردهایم بگو: ایمان نیاوردهاید بلکه بگویید: اسلام آوردهایم؛ سوره حجرات، آیه: ۱۴.</ref> و به دنبال این مرتبه اسلام اوّلین مراتب ایمان قرار میگیرد که عبارت است از اعتقاد قلبی به مضمون شهادتین اجمالاً و از لوازم آن عمل به بیشتر احکام فرعی اسلام است<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | *الف)نخستین مرتبه اسلام، پذیرش ظاهر اوامر و نواهی الهی است که با ذکر شهادتین صورت میگیرد، خواه قلب آن را موافقت کند یا مخالفت، خداوند میفرماید: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| قَالَتِ الأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِن قُولُوا أَسْلَمْنَا }}﴾}}<ref> تازیهای بیاباننشین گفتند: [[ایمان]] آوردهایم بگو: [[ایمان]] نیاوردهاید بلکه بگویید: اسلام آوردهایم؛ سوره حجرات، آیه: ۱۴.</ref> و به دنبال این مرتبه اسلام اوّلین مراتب [[ایمان]] قرار میگیرد که عبارت است از اعتقاد قلبی به مضمون شهادتین اجمالاً و از لوازم آن عمل به بیشتر احکام فرعی اسلام است<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
*ب) مرتبه دوم اسلام پس از مرتبه اوّل ایمان قرار دارد و عبارت است از تسلیم و انقیاد قلبی در برابر بیشتر اعتقادات حقه به صورت تفصیلی که به دنبال دارد انجام اعمال صالح را اگر چه امکان تخلف در برخی موارد است، خداوند در وصف متقین میفرماید: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| الَّذِينَ آمَنُوا بِآيَاتِنَا وَكَانُوا مُسْلِمِينَ }}﴾}}<ref> آنان که به آیات ما ایمان آوردند و مسلمان بودند؛ سوره زخرف، آیه: ۶۹.</ref>. مرتبه دوم ایمان پس از این مرتبه اسلام است، و آن اعتقاد تفصیلی به تمام حقایق دینی است، خداوند میفرماید:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُوْلَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ }}﴾}}<ref> تنها مؤمنانند که به خداوند و پیامبرش ایمان آوردهاند سپس تردید نورزیدهاند و با داراییها و جانهایشان در راه خداوند جهاد کردهاند، آنانند که راستگویند؛ سوره حجرات، آیه: ۱۵.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | *ب) مرتبه دوم اسلام پس از مرتبه اوّل [[ایمان]] قرار دارد و عبارت است از تسلیم و انقیاد قلبی در برابر بیشتر اعتقادات حقه به صورت تفصیلی که به دنبال دارد انجام اعمال صالح را اگر چه امکان تخلف در برخی موارد است، خداوند در وصف متقین میفرماید: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| الَّذِينَ آمَنُوا بِآيَاتِنَا وَكَانُوا مُسْلِمِينَ }}﴾}}<ref> آنان که به آیات ما [[ایمان]] آوردند و مسلمان بودند؛ سوره زخرف، آیه: ۶۹.</ref>. مرتبه دوم [[ایمان]] پس از این مرتبه اسلام است، و آن اعتقاد تفصیلی به تمام حقایق دینی است، خداوند میفرماید:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُوْلَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ }}﴾}}<ref> تنها مؤمنانند که به خداوند و پیامبرش [[ایمان]] آوردهاند سپس تردید نورزیدهاند و با داراییها و جانهایشان در راه خداوند جهاد کردهاند، آنانند که راستگویند؛ سوره حجرات، آیه: ۱۵.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
*ج) پس از مرتبه دوم ایمان مرتبه سوم اسلام است، به این ترتیب است که هنگامیکه انسان با مرتبه دوم ایمان انس گرفت و متخلق به اخلاق آن شد سایر قوای حیوانی او منقاد و تسلیم او میشود... و انسان به جایگاهی میرسد که چنان خدای خود را عبادت میکند که گویا او را میبیند و اگر هم او را نمیبیند خدا او را میبیند...، خداوند میفرماید:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| فَلاَ وَرَبِّكَ لاَ يُؤْمِنُونَ حَتَّىَ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لاَ يَجِدُواْ فِي أَنفُسِهِمْ حَرَجًا مِّمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُواْ تَسْلِيمًا }}﴾}}<ref> پس نه، به پروردگارت سوگند که ایمان نمیآورند تا در آنچه میانشان ستیز رخ داده است تو را داور کنند سپس از آن داوری که کردهای در خود دلتنگی نیابند و یکسره (بدان) تن در دهند؛ سوره نساء، آیه: ۶۵.</ref> به دنبال این مرتبه اسلام مرتبه سوم ایمان قرار دارد، چنان که خداوند میفرماید:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ }}﴾}}<ref> بیگمان مؤمنان رستگارند ؛ سوره مؤمنون، آیه: ۱.</ref> تا آنجا که میفرماید:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَالَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ }}﴾}}<ref> و آنان که از یاوه رویگردانند؛ سوره مؤمنون، آیه: ۳.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | *ج) پس از مرتبه دوم [[ایمان]] مرتبه سوم اسلام است، به این ترتیب است که هنگامیکه انسان با مرتبه دوم [[ایمان]] انس گرفت و متخلق به اخلاق آن شد سایر قوای حیوانی او منقاد و تسلیم او میشود... و انسان به جایگاهی میرسد که چنان خدای خود را عبادت میکند که گویا او را میبیند و اگر هم او را نمیبیند خدا او را میبیند...، خداوند میفرماید:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| فَلاَ وَرَبِّكَ لاَ يُؤْمِنُونَ حَتَّىَ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لاَ يَجِدُواْ فِي أَنفُسِهِمْ حَرَجًا مِّمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُواْ تَسْلِيمًا }}﴾}}<ref> پس نه، به پروردگارت سوگند که [[ایمان]] نمیآورند تا در آنچه میانشان ستیز رخ داده است تو را داور کنند سپس از آن داوری که کردهای در خود دلتنگی نیابند و یکسره (بدان) تن در دهند؛ سوره نساء، آیه: ۶۵.</ref> به دنبال این مرتبه اسلام مرتبه سوم [[ایمان]] قرار دارد، چنان که خداوند میفرماید:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ }}﴾}}<ref> بیگمان مؤمنان رستگارند ؛ سوره مؤمنون، آیه: ۱.</ref> تا آنجا که میفرماید:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَالَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ }}﴾}}<ref> و آنان که از یاوه رویگردانند؛ سوره مؤمنون، آیه: ۳.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
*د) پس از این مرتبه ایمان مرتبه چهارم اسلام قرار دارد و به این ترتیب است که حال انسان در مرتبه سوم اسلام با پروردگارش مانند حالت بنده فرمانبردار با مولایش است و لکن مسلّم است که مالکیت خدا نسبت به مخلوقاتاش خیلی گستردهتر و بزرگتر است به گونهای که بنده در هیچ قسمت نه در ذات و نه در صفات و افعال از خود استقلال ندارد... انسان هنگامی که در مرتبه پیشین اسلام قرار دارد، گاهی دست عنایت ربانی او را فرا گرفته و این حقیقت را به او نشان میدهد که مالکیت فقط در عالم مال خداست و هیچ کس از خود چیزی ندارد، و البته این جایگاه یک مقام موهبتی و افاضه الهی است که اراده انسان در آن نقشی ندارد، و شاید آیه: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِن ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُّسْلِمَةً لَّكَ وَأَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَتُبْ عَلَيْنَا إِنَّكَ أَنتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ }}﴾}}<ref> پروردگارا! و ما را فرمانبردار خود بگمار و از فرزندان ما خویشاوندانی را فرمانبردار خویش (برآور) و شیوههای پرستشمان را به ما بنما و توبه ما را بپذیر بیگمان تویی که توبهپذیر مهربانی؛ سوره بقره، آیه:۱۲۸.</ref> اشاره به همین مرتبه از اسلام باشد، زیرا [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} اسلام اختیاری و ارادی را قبل از این درخواست پذیرفته بود...، پس از این مرتبه از اسلام مرتبه چهارم ایمان قرار دارد و آن عبارت از تعمیم حالت مزبور در تمام احوال و افعال بنده مؤمن است، خداوند میفرماید: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| أَلا إِنَّ أَوْلِيَاء اللَّهِ لاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ الَّذِينَ آمَنُواْ وَكَانُواْ يَتَّقُونَ }}﴾}} <ref> آگاه باشید که دوستان خداوند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین میشوند. آنان که ایمان آوردند و پرهیزگاری میورزیدند؛ سوره یونس، آیه: ۶۲ - ۶۳.</ref><ref>المیزان، ج۱، ص ۳۰۱ـ ۳۰۳۳.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | *د) پس از این مرتبه [[ایمان]] مرتبه چهارم اسلام قرار دارد و به این ترتیب است که حال انسان در مرتبه سوم اسلام با پروردگارش مانند حالت بنده فرمانبردار با مولایش است و لکن مسلّم است که مالکیت خدا نسبت به مخلوقاتاش خیلی گستردهتر و بزرگتر است به گونهای که بنده در هیچ قسمت نه در ذات و نه در صفات و افعال از خود استقلال ندارد... انسان هنگامی که در مرتبه پیشین اسلام قرار دارد، گاهی دست عنایت ربانی او را فرا گرفته و این حقیقت را به او نشان میدهد که مالکیت فقط در عالم مال خداست و هیچ کس از خود چیزی ندارد، و البته این جایگاه یک مقام موهبتی و افاضه الهی است که اراده انسان در آن نقشی ندارد، و شاید آیه: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِن ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُّسْلِمَةً لَّكَ وَأَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَتُبْ عَلَيْنَا إِنَّكَ أَنتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ }}﴾}}<ref> پروردگارا! و ما را فرمانبردار خود بگمار و از فرزندان ما خویشاوندانی را فرمانبردار خویش (برآور) و شیوههای پرستشمان را به ما بنما و توبه ما را بپذیر بیگمان تویی که توبهپذیر مهربانی؛ سوره بقره، آیه:۱۲۸.</ref> اشاره به همین مرتبه از اسلام باشد، زیرا [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} اسلام اختیاری و ارادی را قبل از این درخواست پذیرفته بود...، پس از این مرتبه از اسلام مرتبه چهارم [[ایمان]] قرار دارد و آن عبارت از تعمیم حالت مزبور در تمام احوال و افعال بنده مؤمن است، خداوند میفرماید: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| أَلا إِنَّ أَوْلِيَاء اللَّهِ لاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ الَّذِينَ آمَنُواْ وَكَانُواْ يَتَّقُونَ }}﴾}} <ref> آگاه باشید که دوستان خداوند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین میشوند. آنان که [[ایمان]] آوردند و پرهیزگاری میورزیدند؛ سوره یونس، آیه: ۶۲ - ۶۳.</ref><ref>المیزان، ج۱، ص ۳۰۱ـ ۳۰۳۳.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
==متعلقات ایمان== | ==متعلقات [[ایمان]]== | ||
*در قرآن متعلقات ایمان این امور قرار داده شده است<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>: | *در قرآن متعلقات [[ایمان]] این امور قرار داده شده است<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>: | ||
*۱. '''خدا:''' {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِن بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ }}﴾}}<ref> در کار دین هیچ اکراهی نیست که رهیافت از گمراهی آشکار است پس، آنکه به طاغوت کفر ورزد و به خداوند ایمان آورد؛ سوره بقره، آیه: ۲۵۶.</ref> و نیز <ref>سوره بقره، آیه:۱۸۶؛ سوره آل عمران، آیه:۵۲، ۱۱۰، ۱۹۳؛ سوره نساء، آیه:۱۷۵و.....</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | *۱. '''خدا:''' {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِن بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ }}﴾}}<ref> در کار دین هیچ اکراهی نیست که رهیافت از گمراهی آشکار است پس، آنکه به طاغوت کفر ورزد و به خداوند [[ایمان]] آورد؛ سوره بقره، آیه: ۲۵۶.</ref> و نیز <ref>سوره بقره، آیه:۱۸۶؛ سوره آل عمران، آیه:۵۲، ۱۱۰، ۱۹۳؛ سوره نساء، آیه:۱۷۵و.....</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
*۲. '''[[پیامبران]]:''' {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| فَآمِنُواْ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَإِن تُؤْمِنُواْ وَتَتَّقُواْ فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظِيمٌ }}﴾}}<ref> پس به خداوند و فرستادگانش ایمان آورید و اگر ایمان آورید و پرهیزگاری ورزید پاداشی سترگ خواهید داشت؛ سوره آل عمران، آیه: ۱۷۹.</ref> و نیز <ref>سوره حدید، آیه:۱۹؛ سوره بقره، آیه:۱۷۷؛ سوره نساء، آیه۱۳۶.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | *۲. '''[[پیامبران]]:''' {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| فَآمِنُواْ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَإِن تُؤْمِنُواْ وَتَتَّقُواْ فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظِيمٌ }}﴾}}<ref> پس به خداوند و فرستادگانش [[ایمان]] آورید و اگر [[ایمان]] آورید و پرهیزگاری ورزید پاداشی سترگ خواهید داشت؛ سوره آل عمران، آیه: ۱۷۹.</ref> و نیز <ref>سوره حدید، آیه:۱۹؛ سوره بقره، آیه:۱۷۷؛ سوره نساء، آیه۱۳۶.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
*۳. '''آنچه بر پیامبران از طرف خداوند نازل شده است (کتابهای آسمانی و غیر آنها):''' | *۳. '''آنچه بر پیامبران از طرف خداوند نازل شده است (کتابهای آسمانی و غیر آنها):''' | ||
{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|قُولُواْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنزِلَ إِلَيْنَا وَمَا أُنزِلَ إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالأَسْبَاطِ وَمَا أُوتِيَ مُوسَى وَعِيسَى وَمَا أُوتِيَ النَّبِيُّونَ مِن رَّبِّهِمْ لاَ نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ}}﴾}}<ref> بگویید: ما به خداوند و به آنچه به سوی ما و به سوی ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و نبیرگان فرو فرستاده شده و به آنچه به موسی و عیسی و آنچه به (دیگر) پیامبران از سوی پروردگارشان داده شده است ایمان آوردهایم؛ میان هیچیک از آنان فرق نمینهیم و ما فرمانبردار اوییم؛ سوره بقره، آیه: ۱۳۶.</ref> و نیز سوره <ref>نساء، آیه:۱۶۲۲.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|قُولُواْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنزِلَ إِلَيْنَا وَمَا أُنزِلَ إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالأَسْبَاطِ وَمَا أُوتِيَ مُوسَى وَعِيسَى وَمَا أُوتِيَ النَّبِيُّونَ مِن رَّبِّهِمْ لاَ نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ}}﴾}}<ref> بگویید: ما به خداوند و به آنچه به سوی ما و به سوی ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و نبیرگان فرو فرستاده شده و به آنچه به موسی و عیسی و آنچه به (دیگر) پیامبران از سوی پروردگارشان داده شده است [[ایمان]] آوردهایم؛ میان هیچیک از آنان فرق نمینهیم و ما فرمانبردار اوییم؛ سوره بقره، آیه: ۱۳۶.</ref> و نیز سوره <ref>نساء، آیه:۱۶۲۲.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
*۴. '''روز قیامت:''' {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا }}﴾}}<ref> کسانی که به خداوند و روز بازپسین باور دارند و کاری شایسته میکنند؛ سوره بقره، آیه: ۶۲.</ref> و نیز <ref>سوره بقره، آیه:۸، ۱۲۶، ۲۲۸، ۲۳۲، ۲۶۴ و.....</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | *۴. '''روز قیامت:''' {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا }}﴾}}<ref> کسانی که به خداوند و روز بازپسین باور دارند و کاری شایسته میکنند؛ سوره بقره، آیه: ۶۲.</ref> و نیز <ref>سوره بقره، آیه:۸، ۱۲۶، ۲۲۸، ۲۳۲، ۲۶۴ و.....</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
*۵. '''فرشتگان:''' {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْهِ مِن رَّبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لاَ نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِهِ وَقَالُواْ سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ }}﴾}}<ref> این پیامبر به آنچه از (سوی) پروردگارش به سوی او فرو فرستادهاند، ایمان دارد و همه مؤمنان به خداوند و فرشتگانش و کتابهایش و پیامبرانش، ایمان دارند (و میگویند) میان هیچ یک از پیامبران وی، فرق نمینهیم و میگویند: شنیدیم و فرمان بردیم؛ پروردگارا! آمرزش تو را (میجوییم) و بازگشت (هر چیز) به سوی توست؛ سوره بقره، آیه: ۲۸۵.</ref> و نیز <ref>سوره بقره، آیه:۱۷۷.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | *۵. '''فرشتگان:''' {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْهِ مِن رَّبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لاَ نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِهِ وَقَالُواْ سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ }}﴾}}<ref> این پیامبر به آنچه از (سوی) پروردگارش به سوی او فرو فرستادهاند، [[ایمان]] دارد و همه مؤمنان به خداوند و فرشتگانش و کتابهایش و پیامبرانش، [[ایمان]] دارند (و میگویند) میان هیچ یک از پیامبران وی، فرق نمینهیم و میگویند: شنیدیم و فرمان بردیم؛ پروردگارا! آمرزش تو را (میجوییم) و بازگشت (هر چیز) به سوی توست؛ سوره بقره، آیه: ۲۸۵.</ref> و نیز <ref>سوره بقره، آیه:۱۷۷.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
*۶. '''[[غیب]]:''' {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ}}﴾}}<ref> همان کسانی که «غیب» را باور و نماز را برپا میدارند و از آنچه به آنان روزی دادهایم میبخشند؛ سوره بقره، آیه: ۳.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | *۶. '''[[غیب]]:''' {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ}}﴾}}<ref> همان کسانی که «غیب» را باور و نماز را برپا میدارند و از آنچه به آنان روزی دادهایم میبخشند؛ سوره بقره، آیه: ۳.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
*۷. '''آیات الهی:''' {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَإِن يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لاَّ يُؤْمِنُواْ بِهَا حَتَّى إِذَا جَاؤُوكَ يُجَادِلُونَكَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُواْ إِنْ هَذَا إِلاَّ أَسَاطِيرُ الأَوَّلِينَ }}﴾}}<ref> و اگر هر نشانهای ببینند به آن ایمان نمیآورند تا آنجا که چون نزد تو آیند با تو چالش میورزند؛ کافران میگویند این (چیزی) جز افسانههای پیشینیان نیست؛ سوره انعام، آیه: ۲۵.</ref> ونیز <ref>سوره انعام، آیه:۲۷، ۱۰۹، ۱۱۸ و.....</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | *۷. '''آیات الهی:''' {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَإِن يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لاَّ يُؤْمِنُواْ بِهَا حَتَّى إِذَا جَاؤُوكَ يُجَادِلُونَكَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُواْ إِنْ هَذَا إِلاَّ أَسَاطِيرُ الأَوَّلِينَ }}﴾}}<ref> و اگر هر نشانهای ببینند به آن [[ایمان]] نمیآورند تا آنجا که چون نزد تو آیند با تو چالش میورزند؛ کافران میگویند این (چیزی) جز افسانههای پیشینیان نیست؛ سوره انعام، آیه: ۲۵.</ref> ونیز <ref>سوره انعام، آیه:۲۷، ۱۰۹، ۱۱۸ و.....</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
*و در روایات هم متعلقات ایمان همین امور و یا چیزهایی که جزئیات همین امور است بیان شده است<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>: | *و در روایات هم متعلقات [[ایمان]] همین امور و یا چیزهایی که جزئیات همین امور است بیان شده است<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>: | ||
*الف) [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: ایمان این است که ایمان بیاوری به خدا، فرشتگان، کتاب های الهی، پیامبران، روز قیامت و قدر خیر و شرش <ref>صحیح مسلم، ج۱، ص ۳۷۷.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | *الف) [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: [[ایمان]] این است که [[ایمان]] بیاوری به خدا، فرشتگان، کتاب های الهی، پیامبران، روز قیامت و قدر خیر و شرش <ref>صحیح مسلم، ج۱، ص ۳۷۷.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
*ب) و نیز حضرت فرمود: ایمان این است که ایمان بیاوری به خدا، روز قیامت، فرشتگان، کتاب، پیامبران، مرگ، زندگی پس از مرگ، بهشت و جهنم، حساب، میزان، و قدر الهی خیر و شر آن <ref>بحارالانوار، ج۵۶، ص ۲۶۰.</ref> | *ب) و نیز حضرت فرمود: [[ایمان]] این است که [[ایمان]] بیاوری به خدا، روز قیامت، فرشتگان، کتاب، پیامبران، مرگ، زندگی پس از مرگ، بهشت و جهنم، حساب، میزان، و قدر الهی خیر و شر آن <ref>بحارالانوار، ج۵۶، ص ۲۶۰.</ref> | ||
*ج) و به بیان دیگر فرمود: هیچ بندهای ایمان ندارد مگر اینکه به چهار چیز ایمان بیاورد؛ یگانگی خداوند، رسالت من، رستاخیز و قدر<ref>خصال، ص ۱۹۸ـ ۱۹۹.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | *ج) و به بیان دیگر فرمود: هیچ بندهای [[ایمان]] ندارد مگر اینکه به چهار چیز [[ایمان]] بیاورد؛ یگانگی خداوند، رسالت من، رستاخیز و قدر<ref>خصال، ص ۱۹۸ـ ۱۹۹.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
*نکتهای دیگر که در رابطه با متعلقات ایمان از نگاه آیات وروایات قابل توجه است، این است که متعلقات ایمان تفکیک ناپذیر است، این گونه نیست که انسان به بعضی ایمان بیاورد و به برخی ایمان نیاورد، و مؤمن بر او صادق باشد. بلکه یا به همه ایمان میآورد که در این صورت مؤمن است و در غیر این صورت مؤمن نیست، چه به برخی ایمان بیاورد و یا اینکه اصلاً ایمان نیاورد:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَالَّذِينَ آمَنُواْ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَلَمْ يُفَرِّقُواْ بَيْنَ أَحَدٍ مِّنْهُمْ أُوْلَئِكَ سَوْفَ يُؤْتِيهِمْ أُجُورَهُمْ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِيمًا }}﴾}}<ref> و (خداوند) به زودی پاداش کسانی را که به خداوند و پیامبرانش ایمان آوردهاند و میان هیچ یک از آنها فرق نمیگذارند؛ خواهد داد و خداوند آمرزندهای بخشاینده است ؛ سوره نساء، آیه: ۱۵۲.</ref>، {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَيُرِيدُونَ أَن يُفَرِّقُواْ بَيْنَ اللَّهِ وَرُسُلِهِ وَيَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَكْفُرُ بِبَعْضٍ وَيُرِيدُونَ أَن يَتَّخِذُواْ بَيْنَ ذَلِكَ سَبِيلاً }}﴾}}<ref> کسانی که به خداوند و پیامبرانش کفر میورزند و برآنند تا میان خداوند و پیامبرانش فرق بگذارند و میگویند: ما به برخی ایمان داریم و برخی دیگر را انکار میکنیم و برآنند که راهی میانه بگزینند ...؛ سوره نساء، آیه: ۱۵۰.</ref> و نیز <ref>سوره انعام، آیه:۹۲؛ سوره نحل، آیه:۲۲</ref> و [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: {{عربی|اندازه=150%|" أَنَ مَنْ لَا يُؤْمِنُ بِالْقُرْآنِ فَمَا آمَنَ بِالتَّوْرَاةِ فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَخَذَ عَلَيْهِمُ الْإِيمَانَ بِهِمَا لَا يَقْبَلُ الْإِيمَانَ بِأَحَدِهِمَا إِلَّا مَعَ الْإِيمَانِ بِالْآخَر"}}<ref> بحارالانوار، ج۷، ص ۱۸۶</ref> اگر چه مورد روایت ایمان به قرآن و تورات است امّا مناط اعم است و آن عبارت است از این امر که هر آنچه که خداوند از انسان خواسته است که به آن ایمان بیاورد، باید به آن ایمان آورد، بدون گزینش و کم و زیاد کردن. در روایت دیگر [[امام صادق]]{{ع}} میفرماید: اگر شخصی فقط یک [[پیامبر]] مانند [[عیسی بن مریم]]{{ع}} را انکار کند و همه پیامبران دیگر را بپذیرد، آن شخص ایمان نیاورده است<ref>کافی، ج۱، ص ۱۸۲.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | *نکتهای دیگر که در رابطه با متعلقات [[ایمان]] از نگاه آیات وروایات قابل توجه است، این است که متعلقات [[ایمان]] تفکیک ناپذیر است، این گونه نیست که انسان به بعضی [[ایمان]] بیاورد و به برخی [[ایمان]] نیاورد، و مؤمن بر او صادق باشد. بلکه یا به همه [[ایمان]] میآورد که در این صورت مؤمن است و در غیر این صورت مؤمن نیست، چه به برخی [[ایمان]] بیاورد و یا اینکه اصلاً [[ایمان]] نیاورد:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَالَّذِينَ آمَنُواْ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَلَمْ يُفَرِّقُواْ بَيْنَ أَحَدٍ مِّنْهُمْ أُوْلَئِكَ سَوْفَ يُؤْتِيهِمْ أُجُورَهُمْ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِيمًا }}﴾}}<ref> و (خداوند) به زودی پاداش کسانی را که به خداوند و پیامبرانش [[ایمان]] آوردهاند و میان هیچ یک از آنها فرق نمیگذارند؛ خواهد داد و خداوند آمرزندهای بخشاینده است ؛ سوره نساء، آیه: ۱۵۲.</ref>، {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَيُرِيدُونَ أَن يُفَرِّقُواْ بَيْنَ اللَّهِ وَرُسُلِهِ وَيَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَكْفُرُ بِبَعْضٍ وَيُرِيدُونَ أَن يَتَّخِذُواْ بَيْنَ ذَلِكَ سَبِيلاً }}﴾}}<ref> کسانی که به خداوند و پیامبرانش کفر میورزند و برآنند تا میان خداوند و پیامبرانش فرق بگذارند و میگویند: ما به برخی [[ایمان]] داریم و برخی دیگر را انکار میکنیم و برآنند که راهی میانه بگزینند ...؛ سوره نساء، آیه: ۱۵۰.</ref> و نیز <ref>سوره انعام، آیه:۹۲؛ سوره نحل، آیه:۲۲</ref> و [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: {{عربی|اندازه=150%|" أَنَ مَنْ لَا يُؤْمِنُ بِالْقُرْآنِ فَمَا آمَنَ بِالتَّوْرَاةِ فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَخَذَ عَلَيْهِمُ الْإِيمَانَ بِهِمَا لَا يَقْبَلُ الْإِيمَانَ بِأَحَدِهِمَا إِلَّا مَعَ الْإِيمَانِ بِالْآخَر"}}<ref> بحارالانوار، ج۷، ص ۱۸۶</ref> اگر چه مورد روایت [[ایمان]] به قرآن و تورات است امّا مناط اعم است و آن عبارت است از این امر که هر آنچه که خداوند از انسان خواسته است که به آن [[ایمان]] بیاورد، باید به آن [[ایمان]] آورد، بدون گزینش و کم و زیاد کردن. در روایت دیگر [[امام صادق]]{{ع}} میفرماید: اگر شخصی فقط یک [[پیامبر]] مانند [[عیسی بن مریم]]{{ع}} را انکار کند و همه پیامبران دیگر را بپذیرد، آن شخص [[ایمان]] نیاورده است<ref>کافی، ج۱، ص ۱۸۲.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
===متعلقات ایمان از دیدگاه متکلمان=== | ===متعلقات [[ایمان]] از دیدگاه متکلمان=== | ||
*از دیدگاه معتزله متعلقات اساسی ایمان عبارتاند از: توحید، عدل، اقرار به نبوت [[پیامبر]]، وعد و وعید و قیام به امر به معروف و نهی از منکر<ref>قواعد العقائد، ص ۱۴۵۵</ref>. و در نظر اشاعره: متعلق ایمان عبارت است از تصدیق [[پیامبر]] در آنچه که به یقین میدانیم او آورده است، مانند یگانگی خداوند، وجوب نماز و... و تصدیق اجمالی کافی است در آنچه که اجمالاً میداند و لازم است تصدیق تفصیلی در آنچه تفصیلاً آمده و معلوم است. <ref>شرح المقاصد، ج۵، ص ۱۷۷؛ مواقف، ج۳، ص ۵۲۷</ref>. و غزنوی حنفی آن را، خدا، فرشتگان، کتابهای الهی، پیامبران و روز قیامت، میداند<ref>کتاب اصول الدین، ص ۲۵۲</ref>. از متکلمان شیعه، [[محقق طوسی]] متعلق ایمان را توحید و عدل الهی، پیامبران و اعتقاد به [[امامت]] امامان معصوم بعد از پیامبران میداند<ref>قواعد العقائد، ص ۱۴۵</ref>. و [[شهید ثانی]] آن را، خداوند با صفات کمال و جلالش، عدل و حکمت الهی، نبوت [[حضرت محمد]]{{صل}} و هر چه که از طرف خداوند آورده است، [[امامت]] [[امامان]] دوازدهگانه و اعتقاد به هدایت گری آنها به سوی حق و وجوب اطاعت آنها و معاد جسمانی، میداند<ref>حقایق | *از دیدگاه معتزله متعلقات اساسی [[ایمان]] عبارتاند از: توحید، عدل، اقرار به نبوت [[پیامبر]]، وعد و وعید و قیام به امر به معروف و نهی از منکر<ref>قواعد العقائد، ص ۱۴۵۵</ref>. و در نظر اشاعره: متعلق [[ایمان]] عبارت است از تصدیق [[پیامبر]] در آنچه که به یقین میدانیم او آورده است، مانند یگانگی خداوند، وجوب نماز و... و تصدیق اجمالی کافی است در آنچه که اجمالاً میداند و لازم است تصدیق تفصیلی در آنچه تفصیلاً آمده و معلوم است. <ref>شرح المقاصد، ج۵، ص ۱۷۷؛ مواقف، ج۳، ص ۵۲۷</ref>. و غزنوی حنفی آن را، خدا، فرشتگان، کتابهای الهی، پیامبران و روز قیامت، میداند<ref>کتاب اصول الدین، ص ۲۵۲</ref>. از متکلمان شیعه، [[محقق طوسی]] متعلق [[ایمان]] را توحید و عدل الهی، پیامبران و اعتقاد به [[امامت]] امامان معصوم بعد از پیامبران میداند<ref>قواعد العقائد، ص ۱۴۵</ref>. و [[شهید ثانی]] آن را، خداوند با صفات کمال و جلالش، عدل و حکمت الهی، نبوت [[حضرت محمد]]{{صل}} و هر چه که از طرف خداوند آورده است، [[امامت]] [[امامان]] دوازدهگانه و اعتقاد به هدایت گری آنها به سوی حق و وجوب اطاعت آنها و معاد جسمانی، میداند<ref>حقایق ال[[ایمان]]، ص ۱۴۴ـ ۱۶۴۴</ref>. لازم است یادآوری شود که انکار [[امامت]] موجب کفر در مقابل اسلام نیست چنان که در بحث بعدی نسبت اسلام و [[ایمان]] بررسی خواهد شد<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
==زوالپذیری ایمان== | ==زوالپذیری [[ایمان]]== | ||
*آیا زوال ایمان مؤمن بعد از متصف شدناش به ایمان حقیقی ممکن است یا خیر؟ اکثر متکلمان امکان زوال ایمان مؤمن را پذیرفته اند، امّا به [[سید مرتضی]] نسبت داده شده است که زوال ایمان حقیقی را غیر ممکن میدانسته است، و [[شهید ثانی]] نیز آن را پذیرفته است<ref>حقایق | *آیا زوال [[ایمان]] مؤمن بعد از متصف شدناش به [[ایمان]] حقیقی ممکن است یا خیر؟ اکثر متکلمان امکان زوال [[ایمان]] مؤمن را پذیرفته اند، امّا به [[سید مرتضی]] نسبت داده شده است که زوال [[ایمان]] حقیقی را غیر ممکن میدانسته است، و [[شهید ثانی]] نیز آن را پذیرفته است<ref>حقایق ال[[ایمان]]، ص ۱۱۰؛ حق الیقین، ص ۵۷۲.</ref>. و [[سید عبداللّه شبر]] نیز معتقد به تفصیل بین مرتبه کمال یقین؛ یقین مقربین و صدیقین و مراتب دیگر شده است، که در صورت تحقق یقین کامل زوال [[ایمان]] ممکن نیست و در غیر آن صورت ممکن است<ref>حق الیقین، ص ۵۷۳.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
===ادله امکان زوال ایمان=== | ===ادله امکان زوال [[ایمان]]=== | ||
*۱.آیات قرآن: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ ثُمَّ كَفَرُواْ ثُمَّ آمَنُواْ ثُمَّ كَفَرُواْ ثُمَّ ازْدَادُواْ كُفْرًا }}﴾}}<ref> خداوند بر آن نبوده است تا آنان را که ایمان آوردند سپس کافر شدند، باز ایمان آوردند بعد کافر شدند سپس بر کفر خود افزودند؛ سوره نساء، آیه: ۱۳۷.</ref>، {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِن تُطِيعُواْ فَرِيقًا مِّنَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ يَرُدُّوكُم بَعْدَ إِيمَانِكُمْ كَافِرِينَ }}﴾}}<ref> ای مؤمنان! اگر از دستهای از کسانی که به آنان کتاب داده شده است فرمانبرداری کنید شما را پس از | *۱.آیات قرآن: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ ثُمَّ كَفَرُواْ ثُمَّ آمَنُواْ ثُمَّ كَفَرُواْ ثُمَّ ازْدَادُواْ كُفْرًا }}﴾}}<ref> خداوند بر آن نبوده است تا آنان را که [[ایمان]] آوردند سپس کافر شدند، باز [[ایمان]] آوردند بعد کافر شدند سپس بر کفر خود افزودند؛ سوره نساء، آیه: ۱۳۷.</ref>، {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِن تُطِيعُواْ فَرِيقًا مِّنَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ يَرُدُّوكُم بَعْدَ إِيمَانِكُمْ كَافِرِينَ }}﴾}}<ref> ای مؤمنان! اگر از دستهای از کسانی که به آنان کتاب داده شده است فرمانبرداری کنید شما را پس از [[ایمان]]تان به کفر باز میگردانند؛ سوره آل عمران، آیه: ۱۰۰.</ref>، {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلَى أَدْبَارِهِم مِّن بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى الشَّيْطَانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَأَمْلَى لَهُمْ }}﴾}}<ref> بیگمان، شیطان (کفر را) در چشم آنان که به گذشته خود- پس از آنکه رهنمود برایشان روشن شد- بازگشتند، آراست و به آنان میدان داد؛ سوره محمد، آیه: ۲۵.</ref>، {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَمَن يَرْتَدِدْ مِنكُمْ عَن دِينِهِ فَيَمُتْ وَهُوَ كَافِرٌ }}﴾}}<ref> و کردار کسانی از شما که از دین خود بازگردند و در کفر بمیرند؛ سوره بقره، آیه:۲۱۷.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
*۲. تشریع احکام خاص مرتد در شریعت که کافر اصلی با او در آن احکام مشارکت ندارد، دلالت بر امکان بلکه تحقق زوال ایمان مؤمن میکند<ref>حقایق | *۲. تشریع احکام خاص مرتد در شریعت که کافر اصلی با او در آن احکام مشارکت ندارد، دلالت بر امکان بلکه تحقق زوال [[ایمان]] مؤمن میکند<ref>حقایق ال[[ایمان]]، ص ۱۱۲؛ حق الیقین، ص ۵۷۳۳.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
*۳. وجود مرتدان در تاریخ<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | *۳. وجود مرتدان در تاریخ<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
===دلیل عدم امکان زوال ایمان=== | ===دلیل عدم امکان زوال [[ایمان]]=== | ||
* ثواب ایمان و عقاب کفر همیشگی است، و احباط و موافات نیز باطل است، پس باید ایمان زوال پذیر نباشد<ref>حقایق | * ثواب [[ایمان]] و عقاب کفر همیشگی است، و احباط و موافات نیز باطل است، پس باید [[ایمان]] زوال پذیر نباشد<ref>حقایق ال[[ایمان]]، ص ۱۱۰؛ حق الیقین، ص۵۷۳۳.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
*در مورد آیاتی که دلالت بر زوال ایمان میکند، میگویند: مراد از توصیف آنها به | *در مورد آیاتی که دلالت بر زوال [[ایمان]] میکند، میگویند: مراد از توصیف آنها به [[ایمان]]، [[ایمان]] زبانی است نه قلبی، و نیز احکام که در شریعت آمده است نهایت دلالت اش این است که کسی که در ظاهر شرع متصف به ارتداد شده است، آن احکام بر او جاری میشود، نه اینکه او در واقع هم مرتد شده است، بلکه به لحاظ واقع شاید کافر بوده است و یا اینکه هنوز هم مؤمن است<ref>حقایق ال[[ایمان]]، ص ۱۱۲؛ حق الیقین، ص ۵۷۳.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
*'''نقد:''' مقدمه استدلال که موافات باطل است، درست نیست زیرا موافات میتواند شرط استحقاق ثواب باشد، و دلیل بر عدم صحت آن نداریم<ref>حقایق | *'''نقد:''' مقدمه استدلال که موافات باطل است، درست نیست زیرا موافات میتواند شرط استحقاق ثواب باشد، و دلیل بر عدم صحت آن نداریم<ref>حقایق ال[[ایمان]]، ص ۱۱۱.</ref>. و نیز دست بر داشتن از ظاهر آیات با این اعتبارهای عقلی و احتمال های بدون پشتوانه درست نیست<ref>حق الیقین، ص ۵۷۳.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
*حق این است که این امر بر اساس دیدگاههایی که در باب حقیقت ایمان بود، روشن است: اگر ایمان را تصدیق قلبی مبتنی بر معرفت بدانیم که امر اختیاری است امکان زوال آن روشن است، و نیز بر اساس دیدگاه هایی که عمل را ایمان میدانست یا جزو ایمان میداند، امکان زوال ایمان قابل انکار نیست، فقط بر اساس دیدگاهی که ایمان را معرفت یقینی میداند جای بحث است که آیا امکان زوال ایمان است یا نه؟ ولی حق این است که در اینجا نیز امکان زوال ایمان است، زیرا این معرفت امر نظری است وبا ایجاد شبهه وشک در مقدمات آن، یقین ومعرفت نیز زایل میشود، آری، در مورد کسانی که معرفت آن ها حضوری و شهودی است، نه استدلالی و نظری، زوال ایمان راه نخواهد داشت<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | *حق این است که این امر بر اساس دیدگاههایی که در باب حقیقت [[ایمان]] بود، روشن است: اگر [[ایمان]] را تصدیق قلبی مبتنی بر معرفت بدانیم که امر اختیاری است امکان زوال آن روشن است، و نیز بر اساس دیدگاه هایی که عمل را [[ایمان]] میدانست یا جزو [[ایمان]] میداند، امکان زوال [[ایمان]] قابل انکار نیست، فقط بر اساس دیدگاهی که [[ایمان]] را معرفت یقینی میداند جای بحث است که آیا امکان زوال [[ایمان]] است یا نه؟ ولی حق این است که در اینجا نیز امکان زوال [[ایمان]] است، زیرا این معرفت امر نظری است وبا ایجاد شبهه وشک در مقدمات آن، یقین ومعرفت نیز زایل میشود، آری، در مورد کسانی که معرفت آن ها حضوری و شهودی است، نه استدلالی و نظری، زوال [[ایمان]] راه نخواهد داشت<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
==ایمان مقلّد (تقلید در ایمان)== | ==[[ایمان]] مقلّد (تقلید در [[ایمان]])== | ||
*متکلمان در اینکه تقلید در ایمان صحیح است یا اینکه ایمان باید از روی استدلال و دلیل باشد، اختلاف کردهاند. فقهای عامه<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص ۲۱۸.</ref>، حشویه و تعلیمیه ایمان مقلِّد را درست میدانند<ref>حقایق | *متکلمان در اینکه تقلید در [[ایمان]] صحیح است یا اینکه [[ایمان]] باید از روی استدلال و دلیل باشد، اختلاف کردهاند. فقهای عامه<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص ۲۱۸.</ref>، حشویه و تعلیمیه [[ایمان]] مقلِّد را درست میدانند<ref>حقایق ال[[ایمان]]، ص ۵۹.</ref> معتزله، مشهور اشاعره<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص ۲۸۸.</ref> و [[امامیه]] تقلید در [[ایمان]] را صحیح ندانسته، دلیل را در صحت [[ایمان]] واجب میدانند،<ref>حقایق ال[[ایمان]]، ص ۵۹.</ref> اگر چه خود آنها در منشأ وجوب که عقلی است یا نقلی اختلاف کردهاند، معتزله و [[امامیه]] عقلی بودن آن را و اشاعره نقلی بودن آن را برگزیدهاند<ref>حقایق ال[[ایمان]]، ص ۵۹.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
===برخی ادله صحت ایمان مقلّد=== | ===برخی ادله صحت [[ایمان]] مقلّد=== | ||
*۱. ایمان همان تصدیق است و این تصدیق وجود پیدا کرده است بدون اینکه با آنچه که موجب کفر است مقارن باشد<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص ۲۱۸۸.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | *۱. [[ایمان]] همان تصدیق است و این تصدیق وجود پیدا کرده است بدون اینکه با آنچه که موجب کفر است مقارن باشد<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص ۲۱۸۸.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
*'''نقد:''' درست است که ایمان همان تصدیق است، لکن تصدیق مبتنی بر معرفت است و حصول معرفت به یکی از این سه طریق است: الف. شهود، ب. ضروری، ج. استدلال. در تقلید هیچ کدام نیست، و باید توجه داشت که اگر برای انسان از گفتار متخصص یک فن معرفت به آن حاصل شود، این داخل معرفت از روی استدلال است، امّا اگر حاصل نشود، اعتبار ندارد<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | *'''نقد:''' درست است که [[ایمان]] همان تصدیق است، لکن تصدیق مبتنی بر معرفت است و حصول معرفت به یکی از این سه طریق است: الف. شهود، ب. ضروری، ج. استدلال. در تقلید هیچ کدام نیست، و باید توجه داشت که اگر برای انسان از گفتار متخصص یک فن معرفت به آن حاصل شود، این داخل معرفت از روی استدلال است، امّا اگر حاصل نشود، اعتبار ندارد<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
*۲. انسان ممکن نیست به خدا علم پیدا کند، زیرا اگر مکلّف به وجود خداوند علم نداشته باشد، نسبت به امر الهی به معرفت نیز علم نخواهد داشت. بنابراین معرفت خدا برای او ممکن نخواهد بود <ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>: | *۲. انسان ممکن نیست به خدا علم پیدا کند، زیرا اگر مکلّف به وجود خداوند علم نداشته باشد، نسبت به امر الهی به معرفت نیز علم نخواهد داشت. بنابراین معرفت خدا برای او ممکن نخواهد بود <ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>: | ||
*امّا اگر به وجود خداوند علم دارد، امر الهی به تحصیل معرفت تحصیل حاصل و محال است<ref>حقایق | *امّا اگر به وجود خداوند علم دارد، امر الهی به تحصیل معرفت تحصیل حاصل و محال است<ref>حقایق ال[[ایمان]]، ص ۶۱؛ حق الیقین، ص ۵۷۱.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
*'''نقد:''' اوّلاً این اشکال مبتنی بر دیدگاه اشاعره است که وجوب معرفت را سمعی میداند، نه عدلیه که آن را عقلی میداند؛ ثانیاً این استدلال همان گونه که علم به اصول دین را محال میکند، تقلید را نیز ممتنع میکند<ref>حق الیقین، ص ۵۷۱..</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | *'''نقد:''' اوّلاً این اشکال مبتنی بر دیدگاه اشاعره است که وجوب معرفت را سمعی میداند، نه عدلیه که آن را عقلی میداند؛ ثانیاً این استدلال همان گونه که علم به اصول دین را محال میکند، تقلید را نیز ممتنع میکند<ref>حق الیقین، ص ۵۷۱..</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
*۳. در آیات قرآن از جدال در آیات الهی نهی شده است {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| مَا يُجَادِلُ فِي آيَاتِ اللَّهِ إِلاَّ الَّذِينَ كَفَرُوا }}﴾}}<ref> جز کافران کسی در آیات خداوند چالش نمیورزد؛ سوره غافر، آیه: ۴.</ref>، و تفکر باب جدال را میگشاید، پس جایز نیست<ref>حقایق | *۳. در آیات قرآن از جدال در آیات الهی نهی شده است {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| مَا يُجَادِلُ فِي آيَاتِ اللَّهِ إِلاَّ الَّذِينَ كَفَرُوا }}﴾}}<ref> جز کافران کسی در آیات خداوند چالش نمیورزد؛ سوره غافر، آیه: ۴.</ref>، و تفکر باب جدال را میگشاید، پس جایز نیست<ref>حقایق ال[[ایمان]]، ص ۶۲۲..</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
*'''نقد:''' هر گونه جدال مقصود نیست، بلکه مراد جدال به باطل است به دلیل {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَجَادَلُوا بِالْبَاطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ }}﴾}}<ref> و به نادرستی به چالش برخاستند تا حق را از میان بردارند؛ سوره غافر، آیه: ۵.</ref>؛ نه جدال به حق که به آن امر شده است، به دلیل {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَجَادِلْهُم بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ }}﴾}}<ref> با آنان با روشی که بهتر باشد چالش ورز!؛ سوره نحل، آیه: ۱۲۵..</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | *'''نقد:''' هر گونه جدال مقصود نیست، بلکه مراد جدال به باطل است به دلیل {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَجَادَلُوا بِالْبَاطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ }}﴾}}<ref> و به نادرستی به چالش برخاستند تا حق را از میان بردارند؛ سوره غافر، آیه: ۵.</ref>؛ نه جدال به حق که به آن امر شده است، به دلیل {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَجَادِلْهُم بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ }}﴾}}<ref> با آنان با روشی که بهتر باشد چالش ورز!؛ سوره نحل، آیه: ۱۲۵..</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
خط ۱۳۸: | خط ۱۳۸: | ||
*۲. اقوال مختلف پیش مقلّد مساوی است، پس اثبات صانع سزاوارتر از نفیش نیست<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | *۲. اقوال مختلف پیش مقلّد مساوی است، پس اثبات صانع سزاوارتر از نفیش نیست<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
*۳. اگر تقلید باطل نباشد، آوردن معجزات از سوی پیامبران در حکم عبث است<ref>الذخیرة فی علم الکلام، ص ۱۶۴.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | *۳. اگر تقلید باطل نباشد، آوردن معجزات از سوی پیامبران در حکم عبث است<ref>الذخیرة فی علم الکلام، ص ۱۶۴.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
*۴. اجماع مسلمین است که تقلید غیر حق جایز نیست، و حق از غیرش با نظر و استدلال شناخته میشود، پس استدلال در مورد تقلید یک مرحله پیشتر است و هرگاه استدلال وجود داشت تقلید محال میشود<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص ۲۲۲؛ حقایق | *۴. اجماع مسلمین است که تقلید غیر حق جایز نیست، و حق از غیرش با نظر و استدلال شناخته میشود، پس استدلال در مورد تقلید یک مرحله پیشتر است و هرگاه استدلال وجود داشت تقلید محال میشود<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص ۲۲۲؛ حقایق ال[[ایمان]]، ص ۶۱۱</ref>. و قیاس اعتقادات به فروع دین هم جایز نیست چون خطا در عقاید به کفر منجر میشود بر خلاف فروع دین<ref>حقایق ال[[ایمان]]، ص ۶۱.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
*اگر چه برخی از دلایل یاد شده قابل مناقشه است، ولی در مجموع میتوان گفت: تقلید در همه مسایل اعتقادی، حتی وجود خداوند جایز نیست، و به تسلسل میانجامد، ولی اگر در مسایل اساسی استدلال باشد، هر چند به صورت ساده، میتوان در مسایل پیچیده به اهل خبره رجوع کرد و در نتیجه تقلید در تفاصیل اعتقادات جایز، و در اصول آن جایز نیست<ref>حق الیقین، ص ۵۷۲ـ ۵۷۱.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | *اگر چه برخی از دلایل یاد شده قابل مناقشه است، ولی در مجموع میتوان گفت: تقلید در همه مسایل اعتقادی، حتی وجود خداوند جایز نیست، و به تسلسل میانجامد، ولی اگر در مسایل اساسی استدلال باشد، هر چند به صورت ساده، میتوان در مسایل پیچیده به اهل خبره رجوع کرد و در نتیجه تقلید در تفاصیل اعتقادات جایز، و در اصول آن جایز نیست<ref>حق الیقین، ص ۵۷۲ـ ۵۷۱.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
==استثناءپذیری ایمان== | ==استثناءپذیری [[ایمان]]== | ||
*مقصود این است که در بیان ایمان باید عبارت من مؤمن هستم را به کار برد. یا عبارت اگر خدا بخواهد من مؤمن هستم "أنا مؤمن إن شاء اللّه" که از آن به استثناء در ایمان تعبیر میکنند، نیز درست است. | *مقصود این است که در بیان [[ایمان]] باید عبارت من مؤمن هستم را به کار برد. یا عبارت اگر خدا بخواهد من مؤمن هستم "أنا مؤمن إن شاء اللّه" که از آن به استثناء در [[ایمان]] تعبیر میکنند، نیز درست است. | ||
*در این مسأله میان متکلمان اختلاف شده است، [[ابو حنیفه]] و پیروانش و ماتریدیه معتقدند که استثناء در ایمان جایز نیست<ref>التوحید، ص ۳۸۸؛ شرح المقاصد، ج۵، ص ۲۱۵؛ اصول الدین عند الإمام ابوحنیفة، ص ۴۱۵</ref>. و بسیاری از سلف مانند سفیان ثوری، حسن بصری، شافعی و نیز اشاعره معتقد به صحت استثناء هستنند<ref>قواعد العقائد، ص ۲۶۸ـ ۲۶۹؛ شرح المقاصد، ج۵، ص ۲۱۵.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | *در این مسأله میان متکلمان اختلاف شده است، [[ابو حنیفه]] و پیروانش و ماتریدیه معتقدند که استثناء در [[ایمان]] جایز نیست<ref>التوحید، ص ۳۸۸؛ شرح المقاصد، ج۵، ص ۲۱۵؛ اصول الدین عند الإمام ابوحنیفة، ص ۴۱۵</ref>. و بسیاری از سلف مانند سفیان ثوری، حسن بصری، شافعی و نیز اشاعره معتقد به صحت استثناء هستنند<ref>قواعد العقائد، ص ۲۶۸ـ ۲۶۹؛ شرح المقاصد، ج۵، ص ۲۱۵.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
===ادله عدم جواز استثناء=== | ===ادله عدم جواز استثناء=== | ||
*۱. استثناء شک است و شک در ایمان کفر است<ref>کتاب اصول الدین، ص ۲۶۳؛ اصول الدین عند الإمام ابوحنیفة، ص ۴۱۵.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | *۱. استثناء شک است و شک در [[ایمان]] کفر است<ref>کتاب اصول الدین، ص ۲۶۳؛ اصول الدین عند الإمام ابوحنیفة، ص ۴۱۵.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
*۲. استثناء در کارهای گذرا و موقتی، مشروع است نه امور همیشگی، و ایمان امر همیشگی است که زمان بردار نیست <ref>کتاب اصول الدین، ص ۲۶۴۴.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | *۲. استثناء در کارهای گذرا و موقتی، مشروع است نه امور همیشگی، و [[ایمان]] امر همیشگی است که زمان بردار نیست <ref>کتاب اصول الدین، ص ۲۶۴۴.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
*۳. ایمان همان تصدیق است و تصدیق از معانی روشنی است که اگر در جایی تحقق پیدا کرد متصف شدن آنجا به آن معنا ضروری است، مانند سیاهی و سفیدی، و شکی نیست که هرگاه این اوصاف برای شیء پدید آید، صدق سیاه و سفید، بر آنها درست است بدون هیج استثنایی، و ایمان نیز چنین است<ref>اصول الدین عند الإمام ابوحنیفة، ص ۴۱۶.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | *۳. [[ایمان]] همان تصدیق است و تصدیق از معانی روشنی است که اگر در جایی تحقق پیدا کرد متصف شدن آنجا به آن معنا ضروری است، مانند سیاهی و سفیدی، و شکی نیست که هرگاه این اوصاف برای شیء پدید آید، صدق سیاه و سفید، بر آنها درست است بدون هیج استثنایی، و [[ایمان]] نیز چنین است<ref>اصول الدین عند الإمام ابوحنیفة، ص ۴۱۶.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
===ادله جواز استثناء=== | ===ادله جواز استثناء=== | ||
*۱. استثناء به جهت شک و تردید نیست بلکه برای تبرک و ادب یاد خدا بودن در هر حال است<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | *۱. استثناء به جهت شک و تردید نیست بلکه برای تبرک و ادب یاد خدا بودن در هر حال است<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
*۲. ایمان معتبر، | *۲. [[ایمان]] معتبر، [[ایمان]]ی است که انسان را نجات دهد، و این نوع [[ایمان]] را داشتن امر دشوار است، زیرا انسان که جزم یقینی هم دارد ممکن است برخی از اموری که با [[ایمان]] ناسازگار است با [[ایمان]] او درآمیزد که او خود نمیداند، از این رو امر خود را به خدا واگذار میکند، نه این که در تصدیق یقینی دچار شک باشد<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
*۳. استثناء به خاطر شک است امّا شک در پایداری | *۳. استثناء به خاطر شک است امّا شک در پایداری [[ایمان]]ش تا زمان مرگ، زیرا مؤمن نمیداند که آیا [[ایمان]]ش تا پایان محفوظ میماند یا نه؟ و [[ایمان]] نجات بخش هم [[ایمان]]ی است که تا مرگ همراه انسان باشد، امّا در حال اظهار هیچ شکی در [[ایمان]] خود ندارد<ref>قواعد العقائد، ص ۲۷۰ـ ۲۸۲۲؛ شرح المقاصد، ج۵، ص ۲۱۵ـ ۲۱۶.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
*۴. استثناء به جهت شک است امّا نه در اصل | *۴. استثناء به جهت شک است امّا نه در اصل [[ایمان]]، بلکه شک در کمال آن است<ref>قواعد العقائد، ص ۲۷۲.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
*بنابراین تعلیق ایمان اگر به جهت شک در اصل ایمان باشد بر اساس هر دو دیدگاه جایز نیست، و از سوی دیگر مخالفان هم استثناء را به انگیزه جهات دیگر تماماً منع نمیکند، چنانکه غزنوی به برخی از آن جهات تصریح میکند. <ref>کتاب اصول الدین، ص ۲۶۴.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | *بنابراین تعلیق [[ایمان]] اگر به جهت شک در اصل [[ایمان]] باشد بر اساس هر دو دیدگاه جایز نیست، و از سوی دیگر مخالفان هم استثناء را به انگیزه جهات دیگر تماماً منع نمیکند، چنانکه غزنوی به برخی از آن جهات تصریح میکند. <ref>کتاب اصول الدین، ص ۲۶۴.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
*گفتنی است که متکلمان امامیه به این بحث نپرداخته اند، و به نظر میرسد که علت آن هم این باشد که آنها توجه داشته اند به این امر که این بحث و اختلاف بیشتر لفظی است، تا یک نزاع واقعی<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | *گفتنی است که متکلمان امامیه به این بحث نپرداخته اند، و به نظر میرسد که علت آن هم این باشد که آنها توجه داشته اند به این امر که این بحث و اختلاف بیشتر لفظی است، تا یک نزاع واقعی<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
==افزایش و کاهش ایمان== | ==افزایش و کاهش [[ایمان]]== | ||
*یکی از بحثهای مربوط به ایمان افزایش و کاهشپذیری ایمان است. با توجه به آنچه که در حقیقت ایمان بیان شد، کسانی که عمل را در حقیقت ایمان داخل میدانستند یا به عنوان تمام حقیقت | *یکی از بحثهای مربوط به [[ایمان]] افزایش و کاهشپذیری [[ایمان]] است. با توجه به آنچه که در حقیقت [[ایمان]] بیان شد، کسانی که عمل را در حقیقت [[ایمان]] داخل میدانستند یا به عنوان تمام حقیقت [[ایمان]]، و یا به عنوان جزء آن، مانند معتزله، غلات، اهل حدیث، طبیعتاً در این بحث معتقد به افزایش و کاهش پذیری [[ایمان]] اند، زیرا در اثر افزایش اعمال [[ایمان]] زیاد و در اثر کاهش اعمال [[ایمان]] کم میشود، اگر چه خوارج با این که [[ایمان]] را از سنخ عمل میدانند، معتقد به عدم کاهش و افزایش [[ایمان]] هستند. و کسانی که حقیقت [[ایمان]] را فقط اقرار زبانی به شهادتین میدانستند، مانند کرامیه طبعاً در این بحث منکر افزایش و کاهش [[ایمان]] هستند. امّا کسانی که [[ایمان]] را تصدیق میدانستند، میتوانند در این بحث موافق افزایش و کاهش [[ایمان]] و یا منکر آن باشند. و اینک موافقان افزایش و کاهش [[ایمان]] و مخالفان آن را، از این گروه با ادله شان بیان میکنیم<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
===موافقان افزایش و کاهش ایمان=== | ===موافقان افزایش و کاهش [[ایمان]]=== | ||
*اکثر اشاعره <ref>شرح المقاصد، ج۵، ص ۲۱۱.</ref>. و برخی از عالمان شیعه، مانند علاّمه [[محمد باقر مجلسی]]، <ref>بحارالانوار، ج۶۶، ص ۲۱۰.</ref>، [[علامه شبر]]<ref>حق الیقین، ص ۵۶۴.</ref>، [[علامه طباطبایی]]<ref>المیزان، ج۱۸، ص ۲۵۹۹.</ref> و شیخ [[جعفر سبحانی]]<ref>بحوث فی الملل و النحل، ج۳، ص ۸۰ـ ۸۱.</ref> افزایش و کاهش ایمان را پذیرفتهاند<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | *اکثر اشاعره <ref>شرح المقاصد، ج۵، ص ۲۱۱.</ref>. و برخی از عالمان شیعه، مانند علاّمه [[محمد باقر مجلسی]]، <ref>بحارالانوار، ج۶۶، ص ۲۱۰.</ref>، [[علامه شبر]]<ref>حق الیقین، ص ۵۶۴.</ref>، [[علامه طباطبایی]]<ref>المیزان، ج۱۸، ص ۲۵۹۹.</ref> و شیخ [[جعفر سبحانی]]<ref>بحوث فی الملل و النحل، ج۳، ص ۸۰ـ ۸۱.</ref> افزایش و کاهش [[ایمان]] را پذیرفتهاند<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
*'''ادله<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>:''' | *'''ادله<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>:''' | ||
*۱. ایمان را چه تصدیق به معنای علم، و چه التزام قلبی مبتنی بر علم "قول حق" بدانیم، در هر دو صورت افزایش و کاهش را میپذیرد، زیرا هم علم قابل افزایش و کاهش است و هم التزام و گرویدن قلبی. و اختلاف مراتب و تفاوت درجات از امور ضروری است که شک و شبهه بردار نیست<ref>المیزان، ج۱۸، ص ۲۵۹.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | *۱. [[ایمان]] را چه تصدیق به معنای علم، و چه التزام قلبی مبتنی بر علم "قول حق" بدانیم، در هر دو صورت افزایش و کاهش را میپذیرد، زیرا هم علم قابل افزایش و کاهش است و هم التزام و گرویدن قلبی. و اختلاف مراتب و تفاوت درجات از امور ضروری است که شک و شبهه بردار نیست<ref>المیزان، ج۱۸، ص ۲۵۹.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
۲. اگر درجات ایمان تفاوت نکند، لازم میآید که ایمان همه امت بلکه کسانی که دچار فسق و فجوراند مساوی با تصدیق و ایمان پیامبران و ملائکه باشد، و این لازم قطعاً باطل است، پس ملزوم عدم تفاوت درجات ایمان نیز باطل است<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص ۲۱۲۲؛ حق الیقین، ص ۵۶۴.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ۲. اگر درجات [[ایمان]] تفاوت نکند، لازم میآید که [[ایمان]] همه امت بلکه کسانی که دچار فسق و فجوراند مساوی با تصدیق و [[ایمان]] پیامبران و ملائکه باشد، و این لازم قطعاً باطل است، پس ملزوم عدم تفاوت درجات [[ایمان]] نیز باطل است<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص ۲۱۲۲؛ حق الیقین، ص ۵۶۴.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
۳. آیات و روایات: آیات قرآن بر افزایش و کاهش ایمان دلالت میکند: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| لِيَزْدَادُوا إِيمَانًا مَّعَ إِيمَانِهِمْ }}﴾}}<ref> تا | ۳. آیات و روایات: آیات قرآن بر افزایش و کاهش [[ایمان]] دلالت میکند: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| لِيَزْدَادُوا إِيمَانًا مَّعَ إِيمَانِهِمْ }}﴾}}<ref> تا [[ایمان]]ی بر [[ایمان]]شان بیفزایند؛ سوره فتح، آیه: ۴.</ref>، {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَإِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آيَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِيمَانًا }}﴾}}<ref> چون آیات او را بر آنان بخوانند بر [[ایمان]]شان میافزاید؛ سوره انفال، آیه: ۲.</ref>، {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُواْ فَزَادَتْهُمْ إِيمَانًا }}﴾}}<ref> ولی به [[ایمان]] کسانی که [[ایمان]] آوردهاند میافزاید؛ سوره توبه، آیه: ۱۲۴.</ref> و... و نیز روایات شیعه و سنی تصریح دارند که [[ایمان]] قابل افزایش و کاهش است<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>: | ||
*[[امام صادق]]{{ع}} میفرماید:{{عربی|اندازه=150%|" إِنَ الْإِيمَانَ عَشْرُ دَرَجَاتٍ بِمَنْزِلَةِ السُّلَّمِ يُصْعَدُ مِنْهُ مِرْقَاةً بَعْدَ مِرْقَاةٍ فَلَا يَقُولَنَّ صَاحِبُ الِاثْنَيْنِ لِصَاحِبِ الْوَاحِدِ لَسْتَ عَلَى شَيْءٍ حَتَّى يَنْتَهِيَ إِلَى الْعَاشِرِ "}}<ref>الکافی، ج۲، ص ۴۵۵.</ref> و از پسر عمر نقل شده که از [[رسول خدا]]{{صل}} پرسیدیم:{{عربی|اندازه=150%|" يا [[رسول الله]] إن الإيمان يزيد و ينقص؟ قال نعم يزيد حتى يدخل صاحبه الجنة و ينقص حتى يدخل صاحبه النار "}}<ref>تخریج الأحادیث والآثار، ج۱، ص ۲۴۷.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | *[[امام صادق]]{{ع}} میفرماید:{{عربی|اندازه=150%|" إِنَ الْإِيمَانَ عَشْرُ دَرَجَاتٍ بِمَنْزِلَةِ السُّلَّمِ يُصْعَدُ مِنْهُ مِرْقَاةً بَعْدَ مِرْقَاةٍ فَلَا يَقُولَنَّ صَاحِبُ الِاثْنَيْنِ لِصَاحِبِ الْوَاحِدِ لَسْتَ عَلَى شَيْءٍ حَتَّى يَنْتَهِيَ إِلَى الْعَاشِرِ "}}<ref>الکافی، ج۲، ص ۴۵۵.</ref> و از پسر عمر نقل شده که از [[رسول خدا]]{{صل}} پرسیدیم:{{عربی|اندازه=150%|" يا [[رسول الله]] إن الإيمان يزيد و ينقص؟ قال نعم يزيد حتى يدخل صاحبه الجنة و ينقص حتى يدخل صاحبه النار "}}<ref>تخریج الأحادیث والآثار، ج۱، ص ۲۴۷.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
===مخالفان افزایش و کاهش ایمان=== | ===مخالفان افزایش و کاهش [[ایمان]]=== | ||
*[[ابو حنیفه]] و پیروانش، [[امام الحرمین]]،<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص ۲۱۱.</ref>، [[فخر رازی]]، <ref>المحصل، ص ۵۷۰.</ref> و عدهای از عالمان شیعه مانند [[فاضل مقداد]] <ref>ارشاد الطالبین، ص ۴۴۲، اللوامع الإلهیة، ص ۴۴۰.</ref> و [[شهید ثانی]] <ref>حقایق | *[[ابو حنیفه]] و پیروانش، [[امام الحرمین]]،<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص ۲۱۱.</ref>، [[فخر رازی]]، <ref>المحصل، ص ۵۷۰.</ref> و عدهای از عالمان شیعه مانند [[فاضل مقداد]] <ref>ارشاد الطالبین، ص ۴۴۲، اللوامع الإلهیة، ص ۴۴۰.</ref> و [[شهید ثانی]] <ref>حقایق ال[[ایمان]]، ص ۹۶ـ ۹۸۸.</ref> معتقداند که [[ایمان]] افزایش و کاهش را نمیپذیرد<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
*'''ادله<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>:''' | *'''ادله<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>:''' | ||
*۱. ایمان تصدیق رسول است در اموری که علم ضروری داریم، [[پیامبر]]{{صل}} آورده است؛ و این تصدیق هم بسیط بوده و تفاوت نمیکند، پس ایمان هم افزایش و کاهش نمییابد. <ref>المحصل، ص ۵۷۰ـ ۵۷۱؛ ارشاد الطالبین، ص ۴۴۲؛ اصول الدین عند الإمام ابوحنیفة، ص ۳۹۰۰.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | *۱. [[ایمان]] تصدیق رسول است در اموری که علم ضروری داریم، [[پیامبر]]{{صل}} آورده است؛ و این تصدیق هم بسیط بوده و تفاوت نمیکند، پس [[ایمان]] هم افزایش و کاهش نمییابد. <ref>المحصل، ص ۵۷۰ـ ۵۷۱؛ ارشاد الطالبین، ص ۴۴۲؛ اصول الدین عند الإمام ابوحنیفة، ص ۳۹۰۰.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
*'''نقد:''' این سخن که تصدیق زیاده و نقصان را برنمیتابد، ادعای بدون دلیل است، بلکه واقع امر خلاف آن را ثابت میکند، زیرا برخی از | *'''نقد:''' این سخن که تصدیق زیاده و نقصان را برنمیتابد، ادعای بدون دلیل است، بلکه واقع امر خلاف آن را ثابت میکند، زیرا برخی از [[ایمان]]ها است که تندباد حوادث تکانش نمیدهد و برخی دیگر را میبینیم که به کمترین جهت از بین میرود. <ref>المیزان، ج۱۸، ص ۲۶۰۰.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
*۲. و نیز آیاتی را که دلالت بر زیادی و نقصان ایمان میکنند، تأویل کردهاند<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>: | *۲. و نیز آیاتی را که دلالت بر زیادی و نقصان [[ایمان]] میکنند، تأویل کردهاند<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>: | ||
*الف) مراد از زیادی و نقصان به جهت ثبات و دوام و کثرت عددی است نه شدت و ضعف، زیرا تصدیق عرضی است که باقی نمیماند، و لذا برای پیامبر این تصدیق پشت سر هم حاصل میشود ولی برای دیگران با فاصله، و در نتیجه برای پیامبر تعداد از ایمان حاصل شده است که برای دیگران حاصل نشده است<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | *الف) مراد از زیادی و نقصان به جهت ثبات و دوام و کثرت عددی است نه شدت و ضعف، زیرا تصدیق عرضی است که باقی نمیماند، و لذا برای پیامبر این تصدیق پشت سر هم حاصل میشود ولی برای دیگران با فاصله، و در نتیجه برای پیامبر تعداد از [[ایمان]] حاصل شده است که برای دیگران حاصل نشده است<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
*ب) مراد از زیادی به جهت افزونی متعلق ایمان است، زیرا صحابه در ابتدا به صورت اجمالی ایمان آورده بودند، بعد از آن واجبات به تدریج نازل میشد، و به هر کدام به صورت تفصیلی ایمان میآوردند<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | *ب) مراد از زیادی به جهت افزونی متعلق [[ایمان]] است، زیرا صحابه در ابتدا به صورت اجمالی [[ایمان]] آورده بودند، بعد از آن واجبات به تدریج نازل میشد، و به هر کدام به صورت تفصیلی [[ایمان]] میآوردند<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
*ج) مراد افزایش آثار ایمان است که همان نورانیت قلب است<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص ۲۱۴.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | *ج) مراد افزایش آثار [[ایمان]] است که همان نورانیت قلب است<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص ۲۱۴.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
*'''نقد:''' تأویل اوّل لازمه اش این است که کسی که ایمان کامل را بدست نیاورده باشد،به صورت حقیقی و واقعی مؤمن و کافر باشد، و این چیزی است که قرآن با آن سازگار نیست، و چیزی که به آن اشعار داشته باشد در کلام خداوند دیده نمیشود؛ و امّا تأویل دوم، اگر مراد از آیه (لیزدادوا إیماناً مع إیمانهم) این بود، مناسب بود که زیادی ایمان را در آیه غایت تشریع و انزال بسیار قرار دهد، نه نتیجه انزال سکینه در قلب های مؤمنان ؛ و تأویل سوم نیز درست نیست، زیرا زیادی اثر به خاطر زیادی و قوّت مؤثر است، معنا ندارد دو امر که از همه جهات برابراند، اثر یکی نسبت به دیگری بیشتر باشد. <ref>المیزان، ج۱۸، ص ۲۶۰ـ ۲۶۱.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | *'''نقد:''' تأویل اوّل لازمه اش این است که کسی که [[ایمان]] کامل را بدست نیاورده باشد،به صورت حقیقی و واقعی مؤمن و کافر باشد، و این چیزی است که قرآن با آن سازگار نیست، و چیزی که به آن اشعار داشته باشد در کلام خداوند دیده نمیشود؛ و امّا تأویل دوم، اگر مراد از آیه (لیزدادوا إیماناً مع إیمانهم) این بود، مناسب بود که زیادی [[ایمان]] را در آیه غایت تشریع و انزال بسیار قرار دهد، نه نتیجه انزال سکینه در قلب های مؤمنان ؛ و تأویل سوم نیز درست نیست، زیرا زیادی اثر به خاطر زیادی و قوّت مؤثر است، معنا ندارد دو امر که از همه جهات برابراند، اثر یکی نسبت به دیگری بیشتر باشد. <ref>المیزان، ج۱۸، ص ۲۶۰ـ ۲۶۱.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
*برای منکران تأویلات دیگری نیز هست، و لکن هیچ کدام قابل پذیرش نیست، افزون بر این، این تأویلات زمانی در خور توجه است که منکران ثابت کنند تصدیق وا لتزام قلبی، شدت و ضعف را نمیپذیرد، چیزی که از عهده اش برنیامده اند. بنابراین ایمان افزایش و کاهش را میپذیرد<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | *برای منکران تأویلات دیگری نیز هست، و لکن هیچ کدام قابل پذیرش نیست، افزون بر این، این تأویلات زمانی در خور توجه است که منکران ثابت کنند تصدیق وا لتزام قلبی، شدت و ضعف را نمیپذیرد، چیزی که از عهده اش برنیامده اند. بنابراین [[ایمان]] افزایش و کاهش را میپذیرد<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۹۸.</ref>. | ||
== ایمان از دیدگاه مذاهب اسلامی== | == [[ایمان]] از دیدگاه مذاهب اسلامی== | ||
*[[اشاعره]] ایمان را به معنای تصدیق و اقرار زبانی به وجود خداوند و پیامبران و آنچه بر آنان نازل شده است، میدانند<ref>مذاهب الاسلامیین، ص ۵۶۵؛ اصول الدین، ص ۲۴۹.</ref>. [[ابوالحسن اشعری]]، بنیانگذار این مکتب در جایی ماهیت ایمان را فقط تصدیق میداند<ref>اللمع، ص۱۲۲؛ مذاهب الاسلامیین، ص۵۶۴؛ اصول الدین، ص۲۴۸.</ref> و در کتابی دیگر ایمان را هم قول میشمرد و هم عمل<ref>اللمع، ص۱۲۲ـ۱۲۴.</ref>. برخی در توجیه این اختلاف نظر گفتهاند: نظر اصلی او همانگونه که در کتاب اللمع فی الرد علی اهل الزیغ والبدع نیز آمده، جدایی عمل از ایمان است و در دیگر کتب وی، تحریف صورت گرفته است<ref>مذاهب الاسلامیین، ص۵۳۱ـ۵۳۳.</ref><ref>[[ابوالفضل روحی| روحی، ابوالفضل]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۵، ص ۱۸۹.</ref> | *[[اشاعره]] [[ایمان]] را به معنای تصدیق و اقرار زبانی به وجود خداوند و پیامبران و آنچه بر آنان نازل شده است، میدانند<ref>مذاهب الاسلامیین، ص ۵۶۵؛ اصول الدین، ص ۲۴۹.</ref>. [[ابوالحسن اشعری]]، بنیانگذار این مکتب در جایی ماهیت [[ایمان]] را فقط تصدیق میداند<ref>اللمع، ص۱۲۲؛ مذاهب الاسلامیین، ص۵۶۴؛ اصول الدین، ص۲۴۸.</ref> و در کتابی دیگر [[ایمان]] را هم قول میشمرد و هم عمل<ref>اللمع، ص۱۲۲ـ۱۲۴.</ref>. برخی در توجیه این اختلاف نظر گفتهاند: نظر اصلی او همانگونه که در کتاب اللمع فی الرد علی اهل الزیغ والبدع نیز آمده، جدایی عمل از [[ایمان]] است و در دیگر کتب وی، تحریف صورت گرفته است<ref>مذاهب الاسلامیین، ص۵۳۱ـ۵۳۳.</ref><ref>[[ابوالفضل روحی| روحی، ابوالفضل]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۵، ص ۱۸۹.</ref> | ||
*[[معتزله]] در تحلیل مفهوم ایمان به معنای لغوی آن توجهی ندارند و معتقدند که اسامی به کار رفته در متون اسلامی همگی از معنای لغوی به حقایقی شرعی نقل شده است. ایمان در نظر معتزلیان افزون بر معرفت و تصدیق خداوند و رسول، شامل انجام دادن اعمال خاصی هم میشود<ref>شرح الاصول الخمسه، ص۴۷۶ـ۴۷۹.</ref>. بنابر گزارش قاضی عبدالجبار، حقیقت ایمان از دیدگاه [[ابوعلی جبایی]] و [[ابوهاشم جبایی]] انجام دادن واجبات و ترک قبایح است، در حالی که [[ابوالهذیل علاّف]] گامی فراتر نهاده، انجام دادن مستحبات را به شرایط ایمان افزوده است<ref>شرح الاصول الخمسه، ص۴۷۸.</ref> از این اختلاف اندک که بگذریم، از دیدگاه معتزلیان حضور عنصر عمل، رکن و پایه ایمان بهشمار میرود<ref>[[ابوالفضل روحی| روحی، ابوالفضل]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۵، ص ۱۹۰.</ref> | *[[معتزله]] در تحلیل مفهوم [[ایمان]] به معنای لغوی آن توجهی ندارند و معتقدند که اسامی به کار رفته در متون اسلامی همگی از معنای لغوی به حقایقی شرعی نقل شده است. [[ایمان]] در نظر معتزلیان افزون بر معرفت و تصدیق خداوند و رسول، شامل انجام دادن اعمال خاصی هم میشود<ref>شرح الاصول الخمسه، ص۴۷۶ـ۴۷۹.</ref>. بنابر گزارش قاضی عبدالجبار، حقیقت [[ایمان]] از دیدگاه [[ابوعلی جبایی]] و [[ابوهاشم جبایی]] انجام دادن واجبات و ترک قبایح است، در حالی که [[ابوالهذیل علاّف]] گامی فراتر نهاده، انجام دادن مستحبات را به شرایط [[ایمان]] افزوده است<ref>شرح الاصول الخمسه، ص۴۷۸.</ref> از این اختلاف اندک که بگذریم، از دیدگاه معتزلیان حضور عنصر عمل، رکن و پایه [[ایمان]] بهشمار میرود<ref>[[ابوالفضل روحی| روحی، ابوالفضل]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۵، ص ۱۹۰.</ref> | ||
*[[متکلمان]] شیعه، ایمان را با معرفت یکسان میدانند. از نظر آنان عمل از آثار خارجی این علم و معرفت به شمار میآید و وجود یا عدم یا ضعف ایمان هر شخص با معیار مطابقت اعتقادات دینی او با عالم واقع سنجیده میشود. [[شیخ مفید]] معتقد است که | *[[متکلمان]] شیعه، [[ایمان]] را با معرفت یکسان میدانند. از نظر آنان عمل از آثار خارجی این علم و معرفت به شمار میآید و وجود یا عدم یا ضعف [[ایمان]] هر شخص با معیار مطابقت اعتقادات دینی او با عالم واقع سنجیده میشود. [[شیخ مفید]] معتقد است که [[ایمان]]، علم و معرفت فلسفی به واقعیتهای جهان است و خصوصیتی عقلی و در نتیجه پایدار دارد<ref>سلسله مؤلفات، ج۴، ص۱۹۰، «اوائل المقالات».</ref>. [[سید مرتضی]] [[ایمان]] را تصدیق قلبی دانسته و معتقد است که اقرار زبانی صرف، اعتباری ندارد. او کفر را به معنای انکار قلبی میداند، بنابراین انکار زبانی صرف نیز کفر نیست<ref>الذخیره، ص۵۳۶ـ۵۳۷.</ref> [[شیخ طوسی]] نیز دیدگاه یاد شده را تأیید کرده است<ref>تمهید الاصول، ص۲۹۳.</ref>، با این حال در میان شیعه کسانی هم یافت میشوند که برای عنصر عمل در تعریف [[ایمان]] جایگاهی ویژه قائلاند. [[علامه طباطبایی]] تعریف [[ایمان]] به تصدیق محض را نپذیرفته است و التزام عملی دستکم به برخی از لوازم [[ایمان]] را بخشی از تعریف آن به شمار میآورد. او به آیاتی استناد میکند که در آنها به پیوستگی [[ایمان]] و عمل صالح اشاره شده است. از نظر او فرد در صورتی مؤمن خوانده میشود که فی الجمله به [[ایمان]]ش عملکند. البته وی این واقعیت را میپذیرد که ممکن است کسی به چیزی [[ایمان]] داشته باشد؛ اما به برخی از لوازم فرعی آن پایبند نباشد<ref>المیزان، ج۱۵، ص۶؛ ج۱۸، ص۱۵۸ـ۱۵۹، ۲۵۸ـ۲۵۹.</ref>؛ همچنین [[امامیه]] بر این باورند که اگر کسی به آنچه نازل شده اقرار کند، از آن جهت که اهل معرفت و اقرار است مؤمن به شمار میآید و در صورتی که گناهکار باشد فاسق خواهد بود؛ نهکافر<ref>سلسله مؤلفات، ج۴، ص۴۷ـ۴۸، «اوائل المقالات».</ref><ref>[[ابوالفضل روحی| روحی، ابوالفضل]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۵، ص ۱۹۰.</ref> | ||
*عارفان نیز مانند متکلمان به دیدگاهی یگانه دست نیافتهاند؛ اما در نگاهی کلی میتوان تعریف آنها را چنین باز گفت: "اقرار زبانی و قلبی به اینکه تنهاخدا دارای وصف الوهیت و مستحق معبودیت است و پذیرش نبوت و خاتمیت [[پیامبر|پیامبر اکرم]]{{صل}} و گردن نهادن به همه دستورات قرآن کریم"<ref>نفحاتالانس، ص۱۷؛ جامعالاسرار، ص۵۹۰ـ۵۹۱.</ref>. برخی از عارفان، دین را دارای مراتب گوناگون میدانند که نخستین مرتبه آن اسلام است و ایمان و یقین در جایگاههای بعدی قرار دارد. از نگاه آنان، دارندگان این مراتب بر اساس میزان پایبندیشان به شریعت، طریقت و حقیقت در یکی از درجات سهگانه اهل "بدایت"، "میانه" و "نهایت" قرار خواهند گرفت<ref>جامع الاسرار، ص۵۹۱؛ مرصاد العباد، ص۱۰۴.</ref><ref>[[ابوالفضل روحی| روحی، ابوالفضل]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۵، ص ۱۹۱.</ref> | *عارفان نیز مانند متکلمان به دیدگاهی یگانه دست نیافتهاند؛ اما در نگاهی کلی میتوان تعریف آنها را چنین باز گفت: "اقرار زبانی و قلبی به اینکه تنهاخدا دارای وصف الوهیت و مستحق معبودیت است و پذیرش نبوت و خاتمیت [[پیامبر|پیامبر اکرم]]{{صل}} و گردن نهادن به همه دستورات قرآن کریم"<ref>نفحاتالانس، ص۱۷؛ جامعالاسرار، ص۵۹۰ـ۵۹۱.</ref>. برخی از عارفان، دین را دارای مراتب گوناگون میدانند که نخستین مرتبه آن اسلام است و [[ایمان]] و یقین در جایگاههای بعدی قرار دارد. از نگاه آنان، دارندگان این مراتب بر اساس میزان پایبندیشان به شریعت، طریقت و حقیقت در یکی از درجات سهگانه اهل "بدایت"، "میانه" و "نهایت" قرار خواهند گرفت<ref>جامع الاسرار، ص۵۹۱؛ مرصاد العباد، ص۱۰۴.</ref><ref>[[ابوالفضل روحی| روحی، ابوالفضل]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۵، ص ۱۹۱.</ref> | ||
*از [[یحیی بن معاذ]] نیز روایت است که میگفت: ایمان عبارت است از: خوف، رجا و محبت؛ خوف به ترک گناه و رهایی از آتش دوزخ میانجامد. رجا، خوض در طاعت و ورود به بهشت را در پی دارد و محبت برای دفع مکروهات و دستیابی به رضای حق به کار میآید<ref>تذکرة الاولیاء، ص۳۷۰.</ref> عارفی دیگر، ایمان را تصدیق دل به آنچه از غیب برای انسان کشف شود، معنا کرده است<ref>تذکرة الاولیاء، ص۵۷۸.</ref><ref>[[ابوالفضل روحی| روحی، ابوالفضل]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۵، ص ۱۹۱.</ref> | *از [[یحیی بن معاذ]] نیز روایت است که میگفت: [[ایمان]] عبارت است از: خوف، رجا و محبت؛ خوف به ترک گناه و رهایی از آتش دوزخ میانجامد. رجا، خوض در طاعت و ورود به بهشت را در پی دارد و محبت برای دفع مکروهات و دستیابی به رضای حق به کار میآید<ref>تذکرة الاولیاء، ص۳۷۰.</ref> عارفی دیگر، [[ایمان]] را تصدیق دل به آنچه از غیب برای انسان کشف شود، معنا کرده است<ref>تذکرة الاولیاء، ص۵۷۸.</ref><ref>[[ابوالفضل روحی| روحی، ابوالفضل]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۵، ص ۱۹۱.</ref> | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
خط ۱۹۳: | خط ۱۹۳: | ||
[[رده:مدخلهای قرآنی دانشنامه]] | [[رده:مدخلهای قرآنی دانشنامه]] | ||
[[رده:ایمان]] | [[رده:[[ایمان]] |