ایمان در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
(←منابع) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۷۸: | خط ۱۷۸: | ||
== [[ایمان]] از دیدگاه مذاهب اسلامی== | == [[ایمان]] از دیدگاه مذاهب اسلامی== | ||
*[[اشاعره]] [[ایمان]] را به معنای تصدیق و اقرار زبانی به وجود خداوند و پیامبران و آنچه بر آنان نازل شده است، میدانند<ref>مذاهب الاسلامیین، ص ۵۶۵؛ اصول الدین، ص ۲۴۹.</ref>. [[ابوالحسن اشعری]]، بنیانگذار این مکتب در جایی ماهیت [[ایمان]] را فقط تصدیق میداند<ref>اللمع، ص۱۲۲؛ مذاهب الاسلامیین، ص۵۶۴؛ اصول الدین، ص۲۴۸.</ref> و در کتابی دیگر [[ایمان]] را هم قول میشمرد و هم عمل<ref>اللمع، ص۱۲۲ـ۱۲۴.</ref>. برخی در توجیه این اختلاف نظر گفتهاند: نظر اصلی او همانگونه که در کتاب اللمع فی الرد علی اهل الزیغ والبدع نیز آمده، جدایی عمل از [[ایمان]] است و در دیگر کتب وی، تحریف صورت گرفته است<ref>مذاهب الاسلامیین، ص۵۳۱ـ۵۳۳.</ref><ref>[[ابوالفضل روحی| روحی، ابوالفضل]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۵، ص ۱۸۹.</ref> | *[[اشاعره]] [[ایمان]] را به معنای تصدیق و اقرار زبانی به وجود خداوند و پیامبران و آنچه بر آنان نازل شده است، میدانند<ref>مذاهب الاسلامیین، ص ۵۶۵؛ اصول الدین، ص ۲۴۹.</ref>. [[ابوالحسن اشعری]]، بنیانگذار این مکتب در جایی ماهیت [[ایمان]] را فقط تصدیق میداند<ref>اللمع، ص۱۲۲؛ مذاهب الاسلامیین، ص۵۶۴؛ اصول الدین، ص۲۴۸.</ref> و در کتابی دیگر [[ایمان]] را هم قول میشمرد و هم عمل<ref>اللمع، ص۱۲۲ـ۱۲۴.</ref>. برخی در توجیه این اختلاف نظر گفتهاند: نظر اصلی او همانگونه که در کتاب اللمع فی الرد علی اهل الزیغ والبدع نیز آمده، جدایی عمل از [[ایمان]] است و در دیگر کتب وی، تحریف صورت گرفته است<ref>مذاهب الاسلامیین، ص۵۳۱ـ۵۳۳.</ref><ref>[[ابوالفضل روحی| روحی، ابوالفضل]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۵، ص ۱۸۹.</ref>. | ||
*[[معتزله]] در تحلیل مفهوم [[ایمان]] به معنای لغوی آن توجهی ندارند و معتقدند که اسامی به کار رفته در متون اسلامی همگی از معنای لغوی به حقایقی شرعی نقل شده است. [[ایمان]] در نظر معتزلیان افزون بر معرفت و تصدیق خداوند و رسول، شامل انجام دادن اعمال خاصی هم میشود<ref>شرح الاصول الخمسه، ص۴۷۶ـ۴۷۹.</ref>. بنابر گزارش قاضی عبدالجبار، حقیقت [[ایمان]] از دیدگاه [[ابوعلی جبایی]] و [[ابوهاشم جبایی]] انجام دادن واجبات و ترک قبایح است، در حالی که [[ابوالهذیل علاّف]] گامی فراتر نهاده، انجام دادن مستحبات را به شرایط [[ایمان]] افزوده است<ref>شرح الاصول الخمسه، ص۴۷۸.</ref> از این اختلاف اندک که بگذریم، از دیدگاه معتزلیان حضور عنصر عمل، رکن و پایه [[ایمان]] بهشمار میرود<ref>[[ابوالفضل روحی| روحی، ابوالفضل]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۵، ص ۱۹۰.</ref> | *[[معتزله]] در تحلیل مفهوم [[ایمان]] به معنای لغوی آن توجهی ندارند و معتقدند که اسامی به کار رفته در متون اسلامی همگی از معنای لغوی به حقایقی شرعی نقل شده است. [[ایمان]] در نظر معتزلیان افزون بر معرفت و تصدیق خداوند و رسول، شامل انجام دادن اعمال خاصی هم میشود<ref>شرح الاصول الخمسه، ص۴۷۶ـ۴۷۹.</ref>. بنابر گزارش قاضی عبدالجبار، حقیقت [[ایمان]] از دیدگاه [[ابوعلی جبایی]] و [[ابوهاشم جبایی]] انجام دادن واجبات و ترک قبایح است، در حالی که [[ابوالهذیل علاّف]] گامی فراتر نهاده، انجام دادن مستحبات را به شرایط [[ایمان]] افزوده است<ref>شرح الاصول الخمسه، ص۴۷۸.</ref> از این اختلاف اندک که بگذریم، از دیدگاه معتزلیان حضور عنصر عمل، رکن و پایه [[ایمان]] بهشمار میرود<ref>[[ابوالفضل روحی| روحی، ابوالفضل]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۵، ص ۱۹۰.</ref> | ||
*[[متکلمان]] شیعه، [[ایمان]] را با معرفت یکسان میدانند. از نظر آنان عمل از آثار خارجی این علم و معرفت به شمار میآید و وجود یا عدم یا ضعف [[ایمان]] هر شخص با معیار مطابقت اعتقادات دینی او با عالم واقع سنجیده میشود. [[شیخ مفید]] معتقد است که [[ایمان]]، علم و معرفت فلسفی به واقعیتهای جهان است و خصوصیتی عقلی و در نتیجه پایدار دارد<ref>سلسله مؤلفات، ج۴، ص۱۹۰، «اوائل المقالات».</ref>. [[سید مرتضی]] [[ایمان]] را تصدیق قلبی دانسته و معتقد است که اقرار زبانی صرف، اعتباری ندارد. او کفر را به معنای انکار قلبی میداند، بنابراین انکار زبانی صرف نیز کفر نیست<ref>الذخیره، ص۵۳۶ـ۵۳۷.</ref> [[شیخ طوسی]] نیز دیدگاه یاد شده را تأیید کرده است<ref>تمهید الاصول، ص۲۹۳.</ref>، با این حال در میان شیعه کسانی هم یافت میشوند که برای عنصر عمل در تعریف [[ایمان]] جایگاهی ویژه قائلاند. [[علامه طباطبایی]] تعریف [[ایمان]] به تصدیق محض را نپذیرفته است و التزام عملی دستکم به برخی از لوازم [[ایمان]] را بخشی از تعریف آن به شمار میآورد. او به آیاتی استناد میکند که در آنها به پیوستگی [[ایمان]] و عمل صالح اشاره شده است. از نظر او فرد در صورتی مؤمن خوانده میشود که فی الجمله به [[ایمان]]ش عملکند. البته وی این واقعیت را میپذیرد که ممکن است کسی به چیزی [[ایمان]] داشته باشد؛ اما به برخی از لوازم فرعی آن پایبند نباشد<ref>المیزان، ج۱۵، ص۶؛ ج۱۸، ص۱۵۸ـ۱۵۹، ۲۵۸ـ۲۵۹.</ref>؛ همچنین [[امامیه]] بر این باورند که اگر کسی به آنچه نازل شده اقرار کند، از آن جهت که اهل معرفت و اقرار است مؤمن به شمار میآید و در صورتی که گناهکار باشد فاسق خواهد بود؛ نهکافر<ref>سلسله مؤلفات، ج۴، ص۴۷ـ۴۸، «اوائل المقالات».</ref><ref>[[ابوالفضل روحی| روحی، ابوالفضل]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۵، ص ۱۹۰.</ref> | *[[متکلمان]] شیعه، [[ایمان]] را با معرفت یکسان میدانند. از نظر آنان عمل از آثار خارجی این علم و معرفت به شمار میآید و وجود یا عدم یا ضعف [[ایمان]] هر شخص با معیار مطابقت اعتقادات دینی او با عالم واقع سنجیده میشود. [[شیخ مفید]] معتقد است که [[ایمان]]، علم و معرفت فلسفی به واقعیتهای جهان است و خصوصیتی عقلی و در نتیجه پایدار دارد<ref>سلسله مؤلفات، ج۴، ص۱۹۰، «اوائل المقالات».</ref>. [[سید مرتضی]] [[ایمان]] را تصدیق قلبی دانسته و معتقد است که اقرار زبانی صرف، اعتباری ندارد. او کفر را به معنای انکار قلبی میداند، بنابراین انکار زبانی صرف نیز کفر نیست<ref>الذخیره، ص۵۳۶ـ۵۳۷.</ref> [[شیخ طوسی]] نیز دیدگاه یاد شده را تأیید کرده است<ref>تمهید الاصول، ص۲۹۳.</ref>، با این حال در میان شیعه کسانی هم یافت میشوند که برای عنصر عمل در تعریف [[ایمان]] جایگاهی ویژه قائلاند. [[علامه طباطبایی]] تعریف [[ایمان]] به تصدیق محض را نپذیرفته است و التزام عملی دستکم به برخی از لوازم [[ایمان]] را بخشی از تعریف آن به شمار میآورد. او به آیاتی استناد میکند که در آنها به پیوستگی [[ایمان]] و عمل صالح اشاره شده است. از نظر او فرد در صورتی مؤمن خوانده میشود که فی الجمله به [[ایمان]]ش عملکند. البته وی این واقعیت را میپذیرد که ممکن است کسی به چیزی [[ایمان]] داشته باشد؛ اما به برخی از لوازم فرعی آن پایبند نباشد<ref>المیزان، ج۱۵، ص۶؛ ج۱۸، ص۱۵۸ـ۱۵۹، ۲۵۸ـ۲۵۹.</ref>؛ همچنین [[امامیه]] بر این باورند که اگر کسی به آنچه نازل شده اقرار کند، از آن جهت که اهل معرفت و اقرار است مؤمن به شمار میآید و در صورتی که گناهکار باشد فاسق خواهد بود؛ نهکافر<ref>سلسله مؤلفات، ج۴، ص۴۷ـ۴۸، «اوائل المقالات».</ref><ref>[[ابوالفضل روحی| روحی، ابوالفضل]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۵، ص ۱۹۰.</ref> |