پرش به محتوا

دارالحرب در معارف و سیره نبوی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جز (جایگزینی متن - '== جستارهای وابسته == ==' به '==')
خط ۱۲: خط ۱۲:
از این‌رو، دولت اسلامی همواره می‌کوشد تا با برقراری روابط [[مسالمت‌آمیز]]، زمینه‌های دعوت آنان را به اسلام فراهم کند. در ذیل به بررسی پاره‌ای از مسایل در روابط بین دارالاسلام و دارالحرب می‌پردازیم:
از این‌رو، دولت اسلامی همواره می‌کوشد تا با برقراری روابط [[مسالمت‌آمیز]]، زمینه‌های دعوت آنان را به اسلام فراهم کند. در ذیل به بررسی پاره‌ای از مسایل در روابط بین دارالاسلام و دارالحرب می‌پردازیم:
#دولت اسلامی می‌تواند از برخی از کشورهای [[مشرک]] و [[اهل کتاب]] در [[جنگ]] [[طلب]] مساعدت کند؛ زیرا [[پیامبر]]{{صل}} در [[غزوه حنین]] در [[سال هشتم هجری]] از [[صفوان بن امیه]] که از مشرکان بود درخواست کمک کرد<ref>ابن هشام، سیره رسول الله، ج۴، ص۸۶.</ref>. البته برخی به استناد [[حدیثی]] از [[عایشه]] که گفت: {{متن حدیث|خَرَجَ رَسُول اللَّهِ{{صل}} قِبَل بَدْرٍ، فَلَمَّا كَانَ بَحْرَةُ الْوَبَرَةِ أَدْرَكَهُ رَجُلٌ قَدْ كَانَ يُذْكَرُ مِنْهُ جُرْأَةٌ وَنَجْدَةٌ، فَفَرِحَ أَصْحَابُ رَسُول اللَّهِ{{صل}} حِينَ رَأَوْهُ، فَلَمَّا أَدْرَكَهُ قَال لِرَسُول اللَّهِ{{صل}}: جِئْتُ لأَِتْبَعَكَ وَأُصِيبَ مَعَكَ فَقَال لَهُ رَسُول اللَّهِ{{صل}}: أَتُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ؟ قَال: لاَ، قَال: فَارْجِعْ فَلَنْ أَسْتَعِينَ بِمُشْرِكٍ}}<ref>المغنی، ج۸، ص۴۱۴.</ref>، گفته‌اند: [[پیامبر]]{{صل}} در [[جنگ بدر]] مساعدت مشرکی را نپذیرفت، که البته احتمال دارد پیامبر{{صل}} از [[خیانت]] احتمالی‌اش در [[هراس]] بوده و مساعدت او را رد کرده است.
#دولت اسلامی می‌تواند از برخی از کشورهای [[مشرک]] و [[اهل کتاب]] در [[جنگ]] [[طلب]] مساعدت کند؛ زیرا [[پیامبر]]{{صل}} در [[غزوه حنین]] در [[سال هشتم هجری]] از [[صفوان بن امیه]] که از مشرکان بود درخواست کمک کرد<ref>ابن هشام، سیره رسول الله، ج۴، ص۸۶.</ref>. البته برخی به استناد [[حدیثی]] از [[عایشه]] که گفت: {{متن حدیث|خَرَجَ رَسُول اللَّهِ{{صل}} قِبَل بَدْرٍ، فَلَمَّا كَانَ بَحْرَةُ الْوَبَرَةِ أَدْرَكَهُ رَجُلٌ قَدْ كَانَ يُذْكَرُ مِنْهُ جُرْأَةٌ وَنَجْدَةٌ، فَفَرِحَ أَصْحَابُ رَسُول اللَّهِ{{صل}} حِينَ رَأَوْهُ، فَلَمَّا أَدْرَكَهُ قَال لِرَسُول اللَّهِ{{صل}}: جِئْتُ لأَِتْبَعَكَ وَأُصِيبَ مَعَكَ فَقَال لَهُ رَسُول اللَّهِ{{صل}}: أَتُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ؟ قَال: لاَ، قَال: فَارْجِعْ فَلَنْ أَسْتَعِينَ بِمُشْرِكٍ}}<ref>المغنی، ج۸، ص۴۱۴.</ref>، گفته‌اند: [[پیامبر]]{{صل}} در [[جنگ بدر]] مساعدت مشرکی را نپذیرفت، که البته احتمال دارد پیامبر{{صل}} از [[خیانت]] احتمالی‌اش در [[هراس]] بوده و مساعدت او را رد کرده است.
#[[دولت اسلامی]] به تمام [[پیمان‌ها]] و معاهداتی که با واحدهای [[سیاسی]] [[دارالحرب]] منعقد می‌کند باید پایبند بماند. علاوه بر [[آیات]] [[مبارکه]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ}}<ref>«ای مؤمنان! به پیمان‌ها وفا کنید» سوره مائده، آیه ۱.</ref> و {{متن قرآن|وَأَوْفُوا بِعَهْدِ اللَّهِ إِذَا عَاهَدْتُمْ}}<ref>«و چون با خداوند پیمان بستید وفا کنید» سوره نحل، آیه ۹۱.</ref> و {{متن قرآن|وَأَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كَانَ مَسْئُولًا}}<ref>«و به پیمان وفا کنید که از پیمان خواهند پرسید» سوره اسراء، آیه ۳۴.</ref>، [[حدیث مشهور]] [[نبوی]]{{صل}} نیز به طور عام دلالت می‌نماید که: {{متن حدیث|الْمُؤْمِنُونَ‏ عِنْدَ شُرُوطِهِمْ‏}}. از این‌رو دولت اسلامی به هر نوع قراردادی که از نظر لغت مصداق شرط، [[عقد]] و [[عهد]] باشد باید عمل کند و [[حقّ]] به هم زدن آن را ندارد. حتی در [[روایات]] دیگری [[نبی]] [[اسلام]]{{صل}} فرمود: {{متن حدیث|مَنْ قتَلَ مُعاهِداً لَمْ يَرَحْ رَائِحَةَ الجَنَّةِ}}، «کسی که [[معاهد]] یا هم‌پیمانی را بکشد بوی [[بهشت]] را استشمام نمی‌کند». این دو دسته از آیات و روایات دلالت می‌کنند که اولاً [[وفای به عهد]] لازم است و ثانیاً [[ستم]] بر کسی که هنوز در [[پیمان]] با شماست [[حرام]] است.
# [[دولت اسلامی]] به تمام [[پیمان‌ها]] و معاهداتی که با واحدهای [[سیاسی]] [[دارالحرب]] منعقد می‌کند باید پایبند بماند. علاوه بر [[آیات]] [[مبارکه]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ}}<ref>«ای مؤمنان! به پیمان‌ها وفا کنید» سوره مائده، آیه ۱.</ref> و {{متن قرآن|وَأَوْفُوا بِعَهْدِ اللَّهِ إِذَا عَاهَدْتُمْ}}<ref>«و چون با خداوند پیمان بستید وفا کنید» سوره نحل، آیه ۹۱.</ref> و {{متن قرآن|وَأَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كَانَ مَسْئُولًا}}<ref>«و به پیمان وفا کنید که از پیمان خواهند پرسید» سوره اسراء، آیه ۳۴.</ref>، [[حدیث مشهور]] [[نبوی]]{{صل}} نیز به طور عام دلالت می‌نماید که: {{متن حدیث|الْمُؤْمِنُونَ‏ عِنْدَ شُرُوطِهِمْ‏}}. از این‌رو دولت اسلامی به هر نوع قراردادی که از نظر لغت مصداق شرط، [[عقد]] و [[عهد]] باشد باید عمل کند و [[حقّ]] به هم زدن آن را ندارد. حتی در [[روایات]] دیگری [[نبی]] [[اسلام]]{{صل}} فرمود: {{متن حدیث|مَنْ قتَلَ مُعاهِداً لَمْ يَرَحْ رَائِحَةَ الجَنَّةِ}}، «کسی که [[معاهد]] یا هم‌پیمانی را بکشد بوی [[بهشت]] را استشمام نمی‌کند». این دو دسته از آیات و روایات دلالت می‌کنند که اولاً [[وفای به عهد]] لازم است و ثانیاً [[ستم]] بر کسی که هنوز در [[پیمان]] با شماست [[حرام]] است.
#[[معاهده]] یا موادعه با اهالی دارالحرب [[مشروعیت دینی]] دارد. مبنای [[روایی]] آن نیز انعقاد معاهده بین [[پیامبر گرامی اسلام]] با [[سهیل بن عمرو]] جهت متارکه ده ساله [[جنگ]] در [[صلح حدیبیه]] است. با این همه، [[فقهای اسلام]] تأکید می‌کنند که [[عاقد]] معاهده باید [[امام]] یا [[نایب امام]] باشد؛ زیرا اوست که به جای [[جهاد]] تشخیص می‌دهد که با [[کفار]] و [[مشرکان]]، پیمان ترک [[منازعه]] منعقد کند، به ویژه آنکه اگر خود [[مشرکان]] مطالبه [[صلح]] کنند بنا به [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|وَإِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ}}<ref>«و اگر به سازش گرایند، تو نیز بدان گرای و بر خداوند توکّل کن» سوره انفال، آیه ۶۱.</ref>، باید با آنها صلح کرد. حتی برخی از [[فقهای اهل سنت]] مثل [[ابوحنیفه]] و اوزاعی پرداخت مقداری [[مال]] و [[پول]] به [[کفار]] را جهت تعمیق صلح جایز دانسته‌اند. به ویژه در شرایط [[ضعف]] [[مسلمانان]] که [[ضرورت]] دارد به هر نحوی که ممکن است مسلمانان از [[شرّ]] [[کافران]] در [[امان]] بمانند. از این‌رو در [[برقراری صلح]] و بستن [[پیمان]] با مشرکان همواره وجود مصلحتی الزامی است و مصلحتی بالاتر از [[آرامش]] و سکون جهانیان و [[دعوت]] آنان به [[حق]] وجود ندارد.<ref>جمعی از محققان جامعه اسلامی فرهنگیان و پژوهشکده علوم و اندیشه سیاسی، [[سیره سیاسی پیامبر اعظم (کتاب)|سیره سیاسی پیامبر اعظم]] ص ۱۷۲.</ref>
# [[معاهده]] یا موادعه با اهالی دارالحرب [[مشروعیت دینی]] دارد. مبنای [[روایی]] آن نیز انعقاد معاهده بین [[پیامبر گرامی اسلام]] با [[سهیل بن عمرو]] جهت متارکه ده ساله [[جنگ]] در [[صلح حدیبیه]] است. با این همه، [[فقهای اسلام]] تأکید می‌کنند که [[عاقد]] معاهده باید [[امام]] یا [[نایب امام]] باشد؛ زیرا اوست که به جای [[جهاد]] تشخیص می‌دهد که با [[کفار]] و [[مشرکان]]، پیمان ترک [[منازعه]] منعقد کند، به ویژه آنکه اگر خود [[مشرکان]] مطالبه [[صلح]] کنند بنا به [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|وَإِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ}}<ref>«و اگر به سازش گرایند، تو نیز بدان گرای و بر خداوند توکّل کن» سوره انفال، آیه ۶۱.</ref>، باید با آنها صلح کرد. حتی برخی از [[فقهای اهل سنت]] مثل [[ابوحنیفه]] و اوزاعی پرداخت مقداری [[مال]] و [[پول]] به [[کفار]] را جهت تعمیق صلح جایز دانسته‌اند. به ویژه در شرایط [[ضعف]] [[مسلمانان]] که [[ضرورت]] دارد به هر نحوی که ممکن است مسلمانان از [[شرّ]] [[کافران]] در [[امان]] بمانند. از این‌رو در [[برقراری صلح]] و بستن [[پیمان]] با مشرکان همواره وجود مصلحتی الزامی است و مصلحتی بالاتر از [[آرامش]] و سکون جهانیان و [[دعوت]] آنان به [[حق]] وجود ندارد.<ref>جمعی از محققان جامعه اسلامی فرهنگیان و پژوهشکده علوم و اندیشه سیاسی، [[سیره سیاسی پیامبر اعظم (کتاب)|سیره سیاسی پیامبر اعظم]] ص ۱۷۲.</ref>


==پرسش مستقیم==
==پرسش مستقیم==
خط ۲۸: خط ۲۸:


[[رده:دارالحرب]]
[[رده:دارالحرب]]
[[رده:مدخل]]
۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش