گستره خلافت الهی: تفاوت میان نسخهها
جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵
جز (جایگزینی متن - '\<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(252\,\s252\,\s233\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\snormal\;\"\>(.*)\'\'\'\[\[(.*)\]\]\'\'\'(.*)\"\'\'\'(.*)\'\'\'\"(.*)\<\/div\> \<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(255\,\s245\,\s227\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\snormal\;\"\>(.*)\<\/div\> \<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(206\,242\,\s299\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\sn...) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
||
خط ۹: | خط ۹: | ||
==مقدمه== | ==مقدمه== | ||
*در مورد اینکه محدوده [[جانشینی انسان از خداوند]] تا چه اندازه است؟ دو نظر ارائه شده است: | *در مورد اینکه محدوده [[جانشینی انسان از خداوند]] تا چه اندازه است؟ دو نظر ارائه شده است: | ||
#[[انسان]] [[جانشین خداوند]] در [[زمین]] است و حدود [[خلافت]] او محدود به [[زمین]] میشود. [[دلیل]] مطلب هم قید {{متن قرآن|فِي الْأَرْضِ}} (در [[زمین]]) است که صریح در این مطلب است. | # [[انسان]] [[جانشین خداوند]] در [[زمین]] است و حدود [[خلافت]] او محدود به [[زمین]] میشود. [[دلیل]] مطلب هم قید {{متن قرآن|فِي الْأَرْضِ}} (در [[زمین]]) است که صریح در این مطلب است. | ||
#[[انسان]] در همه [[عوالم]] هستی [[جانشین]] خداست زیرا [[انسان کامل]]، [[مظهر]] خداوندی است که در هستی و [[کمالات]] خود نامتناهی است و بر همه [[عوالم]] هستی، [[حاکم]] [[علی]] الاطلاق است بنابراین [[خلیفه]] او نیز چنین خواهد بود. | # [[انسان]] در همه [[عوالم]] هستی [[جانشین]] خداست زیرا [[انسان کامل]]، [[مظهر]] خداوندی است که در هستی و [[کمالات]] خود نامتناهی است و بر همه [[عوالم]] هستی، [[حاکم]] [[علی]] الاطلاق است بنابراین [[خلیفه]] او نیز چنین خواهد بود. | ||
*از [[سیاق آیه]] {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً}}<ref>«میخواهم جانشینی در زمین بگمارم» سوره بقره، آیه ۳۰.</ref> و نقلهای وارده و همچنین [[سجده فرشتگان]] بر [[آدم]]{{ع}} استفاده میشود که چون [[انسان]] [[مظهر]] خداوندی است که در هستی و کمالهای آن نامتناهی است، به دست میآید که حوزه [[خلافت]] [[انسان کامل]] خصوص [[زمین]] نیست، بلکه [[زمین]] [[مسکن]] و مقر وجود مادی و جسمانی اوست کلمه {{متن قرآن|فِي الْأَرْضِ}} در [[آیه]] به این معناست که در قوس صعود، مبدأ حرکت تکاملی [[انسان]] [[زمین]] است، نه اینکه محل [[خلافت]] و قلمرو مظهریت او، [[زمین]] باشد و او فقط کارهایی را که [[خداوند]] باید در [[زمین]] انجام دهد انجام میدهد، به بیان فنیتر: کلمه {{متن قرآن|فِي الْأَرْضِ}} قید [[جعل]] است نه قید [[خلافت]]؛ مانند اینکه محل تنفیذ [[حکم]] [[رئیس]] جمهور در پایتخت است اما [[ریاست]] او محدود به پایتخت نیست بلکه [[حاکم]] همه [[کشور]] میشود. به ویژه با توجه به اینکه [[خلیفه]]، کسی است که [[فرشتگان]] [[آسمان]] در برابر او ساجدند و اگر او تنها [[خلیفه خدا]] در [[زمین]] باشد [[فرشتگان]] [[خلیفه خدا]] در [[آسمانها]] خواهند بود و [[سجده]] آنها برای [[انسان کامل]] معنا ندارد و در این صورت، [[انسان]] [[خلیفه]]، به همه [[نظام آفرینش]] نیز [[آگاهی]] دارد. | *از [[سیاق آیه]] {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً}}<ref>«میخواهم جانشینی در زمین بگمارم» سوره بقره، آیه ۳۰.</ref> و نقلهای وارده و همچنین [[سجده فرشتگان]] بر [[آدم]]{{ع}} استفاده میشود که چون [[انسان]] [[مظهر]] خداوندی است که در هستی و کمالهای آن نامتناهی است، به دست میآید که حوزه [[خلافت]] [[انسان کامل]] خصوص [[زمین]] نیست، بلکه [[زمین]] [[مسکن]] و مقر وجود مادی و جسمانی اوست کلمه {{متن قرآن|فِي الْأَرْضِ}} در [[آیه]] به این معناست که در قوس صعود، مبدأ حرکت تکاملی [[انسان]] [[زمین]] است، نه اینکه محل [[خلافت]] و قلمرو مظهریت او، [[زمین]] باشد و او فقط کارهایی را که [[خداوند]] باید در [[زمین]] انجام دهد انجام میدهد، به بیان فنیتر: کلمه {{متن قرآن|فِي الْأَرْضِ}} قید [[جعل]] است نه قید [[خلافت]]؛ مانند اینکه محل تنفیذ [[حکم]] [[رئیس]] جمهور در پایتخت است اما [[ریاست]] او محدود به پایتخت نیست بلکه [[حاکم]] همه [[کشور]] میشود. به ویژه با توجه به اینکه [[خلیفه]]، کسی است که [[فرشتگان]] [[آسمان]] در برابر او ساجدند و اگر او تنها [[خلیفه خدا]] در [[زمین]] باشد [[فرشتگان]] [[خلیفه خدا]] در [[آسمانها]] خواهند بود و [[سجده]] آنها برای [[انسان کامل]] معنا ندارد و در این صورت، [[انسان]] [[خلیفه]]، به همه [[نظام آفرینش]] نیز [[آگاهی]] دارد. | ||
*به هر حال غرض از [[آیه]] فوق این است که آغاز [[سیر]] [[خلیفةالله]] در قوس صعود، از [[زمین]] است وگرنه او از [[زمین]] تا {{متن قرآن|وَأَنَّ إِلَى رَبِّكَ الْمُنْتَهَى}}<ref>«و اینکه پایان (هر چیز) به سوی پروردگار توست» سوره نجم، آیه ۴۲.</ref> حضور دارد. [[خلیفةالله]] هم زمینی است و هم آسمانی و [[خلافت]] او در همه اسماء و [[شؤون]] است؛ او هم [[معلم]] [[اهل]] [[زمین]] است: {{متن قرآن|وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ}}<ref>«و بر تو قرآن را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستادهاند روشن گردانی» سوره نحل، آیه ۴۴.</ref> و هم [[معلم]] [[اهل آسمان]]: {{متن قرآن|يَا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ}}<ref>«ای آدم! آنان را از نامهای اینان آگاه ساز!» سوره بقره، آیه ۳۳.</ref>، بلکه [[تسبیح]] و [[تقدیس]] [[فرشتگان]] نیز به [[تعلیم]] [[خلیفةالله]] بود: {{متن حدیث|فَسَبَّحْنَا فَسَبَّحَتِ الْمَلَائِكَةُ بِتَسْبِيحِنَا}}<ref>محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۲۴، ص۸۸، ح۳.</ref> و اگر [[فرشتگان]] از چنین چیزی باخبر بودند و تنها جنبه زمینی بودن او را نمیدیدند هرگز درباره [[آفرینش]] وی سؤال نمیکردند و آنگونه سخن نمیگفتند و این خود [[دلیل]] بر پیچیدگی [[آفرینش انسان]] از یک سو و [[محدودیت علم]] [[فرشتگان]] از سوی دیگر است. | *به هر حال غرض از [[آیه]] فوق این است که آغاز [[سیر]] [[خلیفةالله]] در قوس صعود، از [[زمین]] است وگرنه او از [[زمین]] تا {{متن قرآن|وَأَنَّ إِلَى رَبِّكَ الْمُنْتَهَى}}<ref>«و اینکه پایان (هر چیز) به سوی پروردگار توست» سوره نجم، آیه ۴۲.</ref> حضور دارد. [[خلیفةالله]] هم زمینی است و هم آسمانی و [[خلافت]] او در همه اسماء و [[شؤون]] است؛ او هم [[معلم]] [[اهل]] [[زمین]] است: {{متن قرآن|وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ}}<ref>«و بر تو قرآن را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستادهاند روشن گردانی» سوره نحل، آیه ۴۴.</ref> و هم [[معلم]] [[اهل آسمان]]: {{متن قرآن|يَا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ}}<ref>«ای آدم! آنان را از نامهای اینان آگاه ساز!» سوره بقره، آیه ۳۳.</ref>، بلکه [[تسبیح]] و [[تقدیس]] [[فرشتگان]] نیز به [[تعلیم]] [[خلیفةالله]] بود: {{متن حدیث|فَسَبَّحْنَا فَسَبَّحَتِ الْمَلَائِكَةُ بِتَسْبِيحِنَا}}<ref>محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۲۴، ص۸۸، ح۳.</ref> و اگر [[فرشتگان]] از چنین چیزی باخبر بودند و تنها جنبه زمینی بودن او را نمیدیدند هرگز درباره [[آفرینش]] وی سؤال نمیکردند و آنگونه سخن نمیگفتند و این خود [[دلیل]] بر پیچیدگی [[آفرینش انسان]] از یک سو و [[محدودیت علم]] [[فرشتگان]] از سوی دیگر است. | ||
خط ۱۷: | خط ۱۷: | ||
==عرصههای [[خلیفةاللهی]]== | ==عرصههای [[خلیفةاللهی]]== | ||
*معنای [[خلیفةالله]] بودن آنست که [[بشر]] در [[آینده]] از حیث [[صنعت]] و کار و عمل هرچه بیشتر [[خدا]] صفت خواهد بود و [[مظهر]] بیشتر آن در [[زندگی]] بهشتی است که [[انسان]] با [[اراده]] کار خواهد کرد و باید [[منتظر]] ترقیات عجیب [[بشر]] در [[دنیا]] بود که این موجود مرموز و [[خلیفةالله]] چه کارهایی انجام خواهد داد و [[ظهور]] آن [[کارها]] [[دلیل]] [[خلیفةالله]] و [[مظهر]] [[صفات حق]] بودن است و در عین حال معرف کمال [[قدرت]] خداست. | *معنای [[خلیفةالله]] بودن آنست که [[بشر]] در [[آینده]] از حیث [[صنعت]] و کار و عمل هرچه بیشتر [[خدا]] صفت خواهد بود و [[مظهر]] بیشتر آن در [[زندگی]] بهشتی است که [[انسان]] با [[اراده]] کار خواهد کرد و باید [[منتظر]] ترقیات عجیب [[بشر]] در [[دنیا]] بود که این موجود مرموز و [[خلیفةالله]] چه کارهایی انجام خواهد داد و [[ظهور]] آن [[کارها]] [[دلیل]] [[خلیفةالله]] و [[مظهر]] [[صفات حق]] بودن است و در عین حال معرف کمال [[قدرت]] خداست. | ||
*[[انسان]] موجودی خاص و [[برگزیده]] از میان مخلوقات است. او دارای [[آفرینش]] و [[روحی]] [[الهی]]، هویتی دو بعدی، دارای [[عقل]]، [[اختیار]] و [[اندیشه]] است که به واسطه این امتیازات، [[خداوند]] او را [[شایسته]] [[جانشینی]] و [[خلافت]] الهی خود ساخته است. [[خلیفه خدا]] شدن، هم [[جایگاه]] او را در [[جهان]] برجسته ساخته و هم [[قدرت]] [[تسلط]] و [[تسخیر]] کل هستی را با او بخشیده تا در جهت تحقق بالفعل [[خلافت]] الهی در روی [[زمین]] و نیل به [[سعادت]] [[حقیقی]] گام بردارد ضمن اینکه وجود دوبعدی و [[قدرت]] [[اختیار]] و [[عقل]] در [[انسان]]، این امکان را به او بخشیده تا در جهت تحقق یا نابودی این [[موهبت الهی]] تلاش نماید<ref>[[فاطمه زیوری کبیرنیا|زیوری کبیرنیا، فاطمه]]، [[بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان (کتاب)|بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان]]، ص:۹۸.</ref> | * [[انسان]] موجودی خاص و [[برگزیده]] از میان مخلوقات است. او دارای [[آفرینش]] و [[روحی]] [[الهی]]، هویتی دو بعدی، دارای [[عقل]]، [[اختیار]] و [[اندیشه]] است که به واسطه این امتیازات، [[خداوند]] او را [[شایسته]] [[جانشینی]] و [[خلافت]] الهی خود ساخته است. [[خلیفه خدا]] شدن، هم [[جایگاه]] او را در [[جهان]] برجسته ساخته و هم [[قدرت]] [[تسلط]] و [[تسخیر]] کل هستی را با او بخشیده تا در جهت تحقق بالفعل [[خلافت]] الهی در روی [[زمین]] و نیل به [[سعادت]] [[حقیقی]] گام بردارد ضمن اینکه وجود دوبعدی و [[قدرت]] [[اختیار]] و [[عقل]] در [[انسان]]، این امکان را به او بخشیده تا در جهت تحقق یا نابودی این [[موهبت الهی]] تلاش نماید<ref>[[فاطمه زیوری کبیرنیا|زیوری کبیرنیا، فاطمه]]، [[بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان (کتاب)|بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان]]، ص:۹۸.</ref> | ||
===[[خلافت]] الهی در عرصه [[سیاسی]] [[اجتماعی]]=== | ===[[خلافت]] الهی در عرصه [[سیاسی]] [[اجتماعی]]=== | ||
*غرض از ابعاد [[سیاسی]] [[اجتماعی]]، ایجاد [[جامعه]] [[سیاسی]] و [[دولت]] و در نهایت [[تشکیل حکومت]] میباشد. [[تعیین خلیفه]] ([[حاکم]]، [[رهبر]]) در [[اسلام]] برای [[تشکیل جامعه]] لازم است و [[مردم]] به [[رهبر]] نیاز دارند تا با هم [[اختلاف]] نداشته باشند، با یکدیگر [[اتفاق نظر]] دارند<ref>ناصر مکارم شیرازی، ولایت در قرآن، تحقیق: ابوالقاسم علیاننژادی دامغانی، ص۲۰۹.</ref>. پس [[ملک]] (بضمه میم) که به معنای [[سلطنت]] بر افرادی از [[انسانها]] است، از اعتبارات ضروری است که [[انسان]] از آن بینیاز نیست، لیکن آن چیزی که [[بشر]] در آغاز بدان [[نیازمند]] است، همانا تشکیل [[اجتماع]] است، اما [[اجتماع]] از جهت تالیف و بافت آن از اجزای بسیار که هر یک برای خود هدفی و ارادهای غیر [[هدف]] و خواست دیگران دارد، نه [[اجتماع]] از جهت تک تک افراد آن، برای اینکه تک تک افراد [[اجتماع]] خواستهای متباین و مقاصدی مختلف دارند، افراد به خاطر همین اختلافهایشان آبشان در یک جوی نمیرود، هر فردی میخواهد آنچه در دست دیگران است برباید و بر سایرین [[غلبه]] کند و بر حدود سایرین [[تجاوز]] نموده، [[حقوق]] آنان را هضم کند و در نتیجه [[هرج و مرج]] پدید آورد و [[اجتماعی]] را که به منظور تأمین [[سعادت]] [[زندگی]] تشکیل یافته [[وسیله]] [[بدبختی]] و [[هلاکت]] ساخته و دوا را درد ندارند، افرادی از جنس [[بشر]] باید باشند که آن [[شایستگی]] را به [[خداوند]] از خود نشان داده [[قانون]] را از او دریافت کرده به دیگر [[انسانها]] برسانند و با داشتن [[معجزه]] این [[ارتباط]] را برای آنها [[اثبات]] نمایند <ref>ناصر مکارم شیرازی، ولایت در قرآن، تحقیق: ابوالقاسم علیاننژادی دامغانی، ص۶۲.</ref>. | *غرض از ابعاد [[سیاسی]] [[اجتماعی]]، ایجاد [[جامعه]] [[سیاسی]] و [[دولت]] و در نهایت [[تشکیل حکومت]] میباشد. [[تعیین خلیفه]] ([[حاکم]]، [[رهبر]]) در [[اسلام]] برای [[تشکیل جامعه]] لازم است و [[مردم]] به [[رهبر]] نیاز دارند تا با هم [[اختلاف]] نداشته باشند، با یکدیگر [[اتفاق نظر]] دارند<ref>ناصر مکارم شیرازی، ولایت در قرآن، تحقیق: ابوالقاسم علیاننژادی دامغانی، ص۲۰۹.</ref>. پس [[ملک]] (بضمه میم) که به معنای [[سلطنت]] بر افرادی از [[انسانها]] است، از اعتبارات ضروری است که [[انسان]] از آن بینیاز نیست، لیکن آن چیزی که [[بشر]] در آغاز بدان [[نیازمند]] است، همانا تشکیل [[اجتماع]] است، اما [[اجتماع]] از جهت تالیف و بافت آن از اجزای بسیار که هر یک برای خود هدفی و ارادهای غیر [[هدف]] و خواست دیگران دارد، نه [[اجتماع]] از جهت تک تک افراد آن، برای اینکه تک تک افراد [[اجتماع]] خواستهای متباین و مقاصدی مختلف دارند، افراد به خاطر همین اختلافهایشان آبشان در یک جوی نمیرود، هر فردی میخواهد آنچه در دست دیگران است برباید و بر سایرین [[غلبه]] کند و بر حدود سایرین [[تجاوز]] نموده، [[حقوق]] آنان را هضم کند و در نتیجه [[هرج و مرج]] پدید آورد و [[اجتماعی]] را که به منظور تأمین [[سعادت]] [[زندگی]] تشکیل یافته [[وسیله]] [[بدبختی]] و [[هلاکت]] ساخته و دوا را درد ندارند، افرادی از جنس [[بشر]] باید باشند که آن [[شایستگی]] را به [[خداوند]] از خود نشان داده [[قانون]] را از او دریافت کرده به دیگر [[انسانها]] برسانند و با داشتن [[معجزه]] این [[ارتباط]] را برای آنها [[اثبات]] نمایند <ref>ناصر مکارم شیرازی، ولایت در قرآن، تحقیق: ابوالقاسم علیاننژادی دامغانی، ص۶۲.</ref>. | ||
*البته منافات ندارد کسانی با [[اذن]] [[خداوند متعال]] با داشتن شرایط خاصی [[حق]] قانونگذاری داشته باشند همانگونه که [[قرآن کریم]] نسبت به [[پیامبر اکرم]]{{صل}} میفرماید: {{متن قرآن|وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ...}}<ref>«و آنچه پیامبر به شما میدهد بگیرید» سوره حشر، آیه ۷.</ref>؛ لیکن [[قانون]] هر اندازه هم که کامل و مترقی باشد، به [[تنهایی]] نمیتواند نیاز [[جامعه بشری]] را برطرف کرده [[نظم]] آن را تأمین نماید بلکه باید قوهای باشد که ضامن [[اجرای قانون]] در ابعاد مختلف نیازمندیهای [[انسان]] بوده جلوی تخلفات را بگیرد و نیز مرجعی لازم است تا در صورت بروز [[اختلافات]] [[مالی]]، [[حقوقی]]، [[خانوادگی]]، [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] [[قانون]] کلی را بر موارد و مصادیقش [[تطبیق]] نماید. | *البته منافات ندارد کسانی با [[اذن]] [[خداوند متعال]] با داشتن شرایط خاصی [[حق]] قانونگذاری داشته باشند همانگونه که [[قرآن کریم]] نسبت به [[پیامبر اکرم]]{{صل}} میفرماید: {{متن قرآن|وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ...}}<ref>«و آنچه پیامبر به شما میدهد بگیرید» سوره حشر، آیه ۷.</ref>؛ لیکن [[قانون]] هر اندازه هم که کامل و مترقی باشد، به [[تنهایی]] نمیتواند نیاز [[جامعه بشری]] را برطرف کرده [[نظم]] آن را تأمین نماید بلکه باید قوهای باشد که ضامن [[اجرای قانون]] در ابعاد مختلف نیازمندیهای [[انسان]] بوده جلوی تخلفات را بگیرد و نیز مرجعی لازم است تا در صورت بروز [[اختلافات]] [[مالی]]، [[حقوقی]]، [[خانوادگی]]، [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] [[قانون]] کلی را بر موارد و مصادیقش [[تطبیق]] نماید. | ||
*[[اسلام]] با داشتن [[قوانین]] کاملی در تمامی ابعاد وجودی [[انسان]] برای اجرای آنها [[حکومت]] را امری لازم و ضروری میداند، لیکن برای مجری [[قوانین]] شرایطی خاص قائل است که [[علم]] به [[قوانین]] و [[اعتقاد]] و [[التزام عملی]] به آنها از جمله این شرایط است. [[انبیاء]] این فرستادگان [[برگزیده الهی]]، واجد این شرایط و [[مأمور]] [[تشکیل حکومت]] در [[جامعه بشری]] بودهاند. به عنوان نمونه [[قرآن]] درباره [[حضرت]] "[[داوود]]" میفرماید: {{متن قرآن|يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا نَسُوا يَوْمَ الْحِسَابِ}}<ref>«ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کردهایم پس میان مردم به درستی داوری کن و از هوا و هوس پیروی مکن که تو را از راه خداوند گمراه کند؛ به راستی آن کسان که از راه خداوند گمراه گردند، چون روز حساب را فراموش کردهاند، عذابی سخت خواهند داشت» سوره ص، آیه ۲۶.</ref>. | * [[اسلام]] با داشتن [[قوانین]] کاملی در تمامی ابعاد وجودی [[انسان]] برای اجرای آنها [[حکومت]] را امری لازم و ضروری میداند، لیکن برای مجری [[قوانین]] شرایطی خاص قائل است که [[علم]] به [[قوانین]] و [[اعتقاد]] و [[التزام عملی]] به آنها از جمله این شرایط است. [[انبیاء]] این فرستادگان [[برگزیده الهی]]، واجد این شرایط و [[مأمور]] [[تشکیل حکومت]] در [[جامعه بشری]] بودهاند. به عنوان نمونه [[قرآن]] درباره [[حضرت]] "[[داوود]]" میفرماید: {{متن قرآن|يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا نَسُوا يَوْمَ الْحِسَابِ}}<ref>«ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کردهایم پس میان مردم به درستی داوری کن و از هوا و هوس پیروی مکن که تو را از راه خداوند گمراه کند؛ به راستی آن کسان که از راه خداوند گمراه گردند، چون روز حساب را فراموش کردهاند، عذابی سخت خواهند داشت» سوره ص، آیه ۲۶.</ref>. | ||
*این [[آیه]] از پنج جمله که هر کدام حقیقتی را دنبال میکند تشکیل یافته: | *این [[آیه]] از پنج جمله که هر کدام حقیقتی را دنبال میکند تشکیل یافته: | ||
*نخست [[مقام خلافت]] [[داود]] در [[زمین]] است که آیا منظور [[جانشینی]] [[انبیای پیشین]] است یا [[خلافت]] الهی؟ معنی دوم مناسبتر به نظر میرسد و با [[آیه]] ۳۰ [[سوره بقره]] سازگارتر است {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: میخواهم جانشینی در زمین بگمارم» سوره بقره، آیه ۳۰.</ref>. البته [[خلافت]] به معنی واقعی کلمه در مورد [[خداوند]] معنی ندارد زیرا تنها در مورد کسانی که [[وفات]] یا [[غیبت]] دارند صحیح است، بلکه منظور از آن نمایندگی او است در میان [[بندگان]] و اجرای [[اوامر]] و فرمانهای او در [[زمین]]. | *نخست [[مقام خلافت]] [[داود]] در [[زمین]] است که آیا منظور [[جانشینی]] [[انبیای پیشین]] است یا [[خلافت]] الهی؟ معنی دوم مناسبتر به نظر میرسد و با [[آیه]] ۳۰ [[سوره بقره]] سازگارتر است {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: میخواهم جانشینی در زمین بگمارم» سوره بقره، آیه ۳۰.</ref>. البته [[خلافت]] به معنی واقعی کلمه در مورد [[خداوند]] معنی ندارد زیرا تنها در مورد کسانی که [[وفات]] یا [[غیبت]] دارند صحیح است، بلکه منظور از آن نمایندگی او است در میان [[بندگان]] و اجرای [[اوامر]] و فرمانهای او در [[زمین]]. | ||
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
===[[خلافت الهی]] در عرصه [[اقتصادی]]=== | ===[[خلافت الهی]] در عرصه [[اقتصادی]]=== | ||
*[[انسان]] [[مالکیت]] مطلق را از آن [[خدا]] میداند و موضع [[انسان]] را درباره [[ثروت]]، موضع [[جانشینی]] [[درستکار]] و راست روش توصیف میکند. لذا [[انسان]] به عنوان یک [[نماینده]] [[وظیفه]] دارد: ثروتی را که [[خداوند]] در [[اختیار]] او گذارده بر اساس فرمانها و دستورهای مالک اصلی اداره نماید. [[آیات]] زیر را بر گفتار خویش [[شاهد]] میگیریم: {{متن قرآن|أَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَكُمْ مُسْتَخْلَفِينَ فِيهِ}}<ref>«از آنچه شما را در آن جانشین کرده است ببخشید» سوره حدید، آیه ۷.</ref>؛ {{متن قرآن|وَآتُوهُمْ مِنْ مَالِ اللَّهِ الَّذِي آتَاكُمْ}}<ref>«و از مال خداوند که به شما بخشیده است به آنان (برای کمک به بازخرید) بدهید» سوره نور، آیه ۳۳.</ref>. | * [[انسان]] [[مالکیت]] مطلق را از آن [[خدا]] میداند و موضع [[انسان]] را درباره [[ثروت]]، موضع [[جانشینی]] [[درستکار]] و راست روش توصیف میکند. لذا [[انسان]] به عنوان یک [[نماینده]] [[وظیفه]] دارد: ثروتی را که [[خداوند]] در [[اختیار]] او گذارده بر اساس فرمانها و دستورهای مالک اصلی اداره نماید. [[آیات]] زیر را بر گفتار خویش [[شاهد]] میگیریم: {{متن قرآن|أَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَكُمْ مُسْتَخْلَفِينَ فِيهِ}}<ref>«از آنچه شما را در آن جانشین کرده است ببخشید» سوره حدید، آیه ۷.</ref>؛ {{متن قرآن|وَآتُوهُمْ مِنْ مَالِ اللَّهِ الَّذِي آتَاكُمْ}}<ref>«و از مال خداوند که به شما بخشیده است به آنان (برای کمک به بازخرید) بدهید» سوره نور، آیه ۳۳.</ref>. | ||
*این [[جانشینی]] در دو مرحله انجام میگیرد: | *این [[جانشینی]] در دو مرحله انجام میگیرد: | ||
====[[جانشینی]] عمومی گروههای [[شایسته]] [[بشر]]==== | ====[[جانشینی]] عمومی گروههای [[شایسته]] [[بشر]]==== | ||
*[[خداوند بزرگ]] مرتبه میفرماید: {{متن قرآن|وَلَا تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِيَامًا}}<ref>«و داراییهایتان را که خداوند (مایه) پایداری (زندگی) شما گردانیده است به کمخردان نسپارید» سوره نساء، آیه ۵.</ref>؛ این [[آیه]] در مورد [[اموال]] [[بیخردان]] [[سخن]] میگوید و به [[مردم]] [[دستور]] میدهد که [[دارایی]] خود را به دست نادانان نسپارند. | * [[خداوند بزرگ]] مرتبه میفرماید: {{متن قرآن|وَلَا تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِيَامًا}}<ref>«و داراییهایتان را که خداوند (مایه) پایداری (زندگی) شما گردانیده است به کمخردان نسپارید» سوره نساء، آیه ۵.</ref>؛ این [[آیه]] در مورد [[اموال]] [[بیخردان]] [[سخن]] میگوید و به [[مردم]] [[دستور]] میدهد که [[دارایی]] خود را به دست نادانان نسپارند. | ||
*با اینکه [[اموال]] از آن [[فرد]] است لیکن [[خدای متعال]] آن را به [[مردم]] نسبت میدهد {{متن قرآن|أَمْوَالَكُمُ}}. این موضوع نشانگر آن است که [[مال]] مربوط به [[جامعه بشری]] بوده و مخصوص برپایی [[نظام جامعه]] و ادامه حیاتش میباشد تا در [[پناه]] آن زیستی شرافتمندانه ایجاد گردد و در نهایت به آرمانهای عالی - که [[جانشینی]] [[انسان]] بر [[زمین]] است - تحقق بخشد. چون نادانان را توان این کار نیست بر [[مردمان]] است که [[بیخرد]] را در بهرهوری از [[مال]] خود باز دارند و نیز میبینیم [[قرآن کریم]] و [[فقه اسلامی]] ثروتهای طبیعی را که [[مسلمانان]] از [[کافران]] بهدست میآورند فَیئی (بازگشت) میخواند و آن را متعلق به همه میداند. با توجه به اینکه کلمه (فیئی) به معنی بازگشتن چیزی به اصل خود میباشد درمییابیم که این [[ثروتها]] در اصل [[مال]] همه میباشد از اینرو [[جانشینی]] از جانب [[خداوند]] به [[جامعه]] مربوط میشود و همه [[مردم]] به [[حکم]] این [[جانشینی]] در مقابل مالک واقعی -[[خداوند]]- مسئولاند و [[آیه کریمه]] حدود این [[مسئولیت]] را چنین بیان میکند: {{متن قرآن|اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَأَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَكُمْ وَسَخَّرَ لَكُمُ الْفُلْكَ لِتَجْرِيَ فِي الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَسَخَّرَ لَكُمُ الْأَنْهَارَ * وَسَخَّرَ لَكُمُ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ دَائِبَيْنِ وَسَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ * وَآتَاكُمْ مِنْ كُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ}}<ref>«خداوند است که آسمانها و زمین را آفرید و از آسمان آبی فرو فرستاد که با آن از میوهها برای شما روزی بر آورد و کشتی را برای شما رام کرد تا به فرمان او در دریا روان گردد و رودها را برای شما رام گردانید * و خورشید و ماه را که همواره روانند و نیز شب و روز را رام شما کرد * و از هر چه خواستید به شما داده است و اگر نعمت خداوند را بر شمارید نمیتوانید شمار کرد؛ بیگمان انسان ستمکارهای بسیار ناسپاس است» سوره ابراهیم، آیه ۳۲-۳۴.</ref>. | *با اینکه [[اموال]] از آن [[فرد]] است لیکن [[خدای متعال]] آن را به [[مردم]] نسبت میدهد {{متن قرآن|أَمْوَالَكُمُ}}. این موضوع نشانگر آن است که [[مال]] مربوط به [[جامعه بشری]] بوده و مخصوص برپایی [[نظام جامعه]] و ادامه حیاتش میباشد تا در [[پناه]] آن زیستی شرافتمندانه ایجاد گردد و در نهایت به آرمانهای عالی - که [[جانشینی]] [[انسان]] بر [[زمین]] است - تحقق بخشد. چون نادانان را توان این کار نیست بر [[مردمان]] است که [[بیخرد]] را در بهرهوری از [[مال]] خود باز دارند و نیز میبینیم [[قرآن کریم]] و [[فقه اسلامی]] ثروتهای طبیعی را که [[مسلمانان]] از [[کافران]] بهدست میآورند فَیئی (بازگشت) میخواند و آن را متعلق به همه میداند. با توجه به اینکه کلمه (فیئی) به معنی بازگشتن چیزی به اصل خود میباشد درمییابیم که این [[ثروتها]] در اصل [[مال]] همه میباشد از اینرو [[جانشینی]] از جانب [[خداوند]] به [[جامعه]] مربوط میشود و همه [[مردم]] به [[حکم]] این [[جانشینی]] در مقابل مالک واقعی -[[خداوند]]- مسئولاند و [[آیه کریمه]] حدود این [[مسئولیت]] را چنین بیان میکند: {{متن قرآن|اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَأَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَكُمْ وَسَخَّرَ لَكُمُ الْفُلْكَ لِتَجْرِيَ فِي الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَسَخَّرَ لَكُمُ الْأَنْهَارَ * وَسَخَّرَ لَكُمُ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ دَائِبَيْنِ وَسَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ * وَآتَاكُمْ مِنْ كُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ}}<ref>«خداوند است که آسمانها و زمین را آفرید و از آسمان آبی فرو فرستاد که با آن از میوهها برای شما روزی بر آورد و کشتی را برای شما رام کرد تا به فرمان او در دریا روان گردد و رودها را برای شما رام گردانید * و خورشید و ماه را که همواره روانند و نیز شب و روز را رام شما کرد * و از هر چه خواستید به شما داده است و اگر نعمت خداوند را بر شمارید نمیتوانید شمار کرد؛ بیگمان انسان ستمکارهای بسیار ناسپاس است» سوره ابراهیم، آیه ۳۲-۳۴.</ref>. | ||
*[[قرآن]] پس از آنکه [[جانشینی]] را در بهرهوری از ثروتهای [[جهان]] و نعمتهای بیشمار [[الهی]] بیان میکند بر دو گونه کجروی اشاره میکند: [[ظلم]] و [[ناسپاسی]] که [[ظلم]]، توزیع نابرابر [[ثروتها]] و [[تجاوز]] گروهی از افراد بر دیگر گروهها میباشد و [[ناسپاسی]] کوتاهی [[جامعه]] در بهرهبرداری از نعمتهای موجود در [[طبیعت]] و به کار نینداختن نیروها در بهرهگیری از ثروتهای طبیعی است. این دو بازدارنده [[انسان]] در [[سیر]] به سوی [[خدا]] میباشند و از آن به "[[ستم]] [[انسانها]] به خویش" میتوان تعبیر نمود. | * [[قرآن]] پس از آنکه [[جانشینی]] را در بهرهوری از ثروتهای [[جهان]] و نعمتهای بیشمار [[الهی]] بیان میکند بر دو گونه کجروی اشاره میکند: [[ظلم]] و [[ناسپاسی]] که [[ظلم]]، توزیع نابرابر [[ثروتها]] و [[تجاوز]] گروهی از افراد بر دیگر گروهها میباشد و [[ناسپاسی]] کوتاهی [[جامعه]] در بهرهبرداری از نعمتهای موجود در [[طبیعت]] و به کار نینداختن نیروها در بهرهگیری از ثروتهای طبیعی است. این دو بازدارنده [[انسان]] در [[سیر]] به سوی [[خدا]] میباشند و از آن به "[[ستم]] [[انسانها]] به خویش" میتوان تعبیر نمود. | ||
*با این بیان [[مسئولیت]] [[جامعه]] [[جانشین خدا]] از دو دیدگاه [[آشکار]] میگردد: | *با این بیان [[مسئولیت]] [[جامعه]] [[جانشین خدا]] از دو دیدگاه [[آشکار]] میگردد: | ||
#[[عدالت]] در [[توزیع ثروت]]، به گونهای که با [[مسئولیت]] [[جانشینی]] عمومی او در [[توزیع عادلانه ثروت]] ضدیت نداشته باشد. | # [[عدالت]] در [[توزیع ثروت]]، به گونهای که با [[مسئولیت]] [[جانشینی]] عمومی او در [[توزیع عادلانه ثروت]] ضدیت نداشته باشد. | ||
#[[عدالت]] در تولید [[ثروت]]، بهطوری که تمام نیروهای [[جامعه]] در بهرهبرداری از ثروتهای طبیعی و [[آبادانی زمین]] [[بسیج]] شوند. | # [[عدالت]] در تولید [[ثروت]]، بهطوری که تمام نیروهای [[جامعه]] در بهرهبرداری از ثروتهای طبیعی و [[آبادانی زمین]] [[بسیج]] شوند. | ||
====[[جانشینی]] [[فرد]]==== | ====[[جانشینی]] [[فرد]]==== | ||
*[[جانشینی]] فردی که در [[فقه اسلامی]] از آن به عنوان مالک خصوصی تعبیر شده، نمایندگی [[فرد]] از سوی [[جامعه]] میباشد. از اینرو [[قرآن]] [[اموال]] را به [[جامعه]] نسبت داده در حالی که ظاهرا از آن [[فرد]] است. بدین جهت هیچ نوع [[مالکیت خصوصی]] با قلمرو [[جانشینی]] [[جامعه]] و [[حقوق]] آن منافات نخواهد داشت. لیکن مالک خصوصی نسبت به [[اموال]] خویش در برابر [[جامعه]] [[مسئولیت]] دارد بدانگونه که [[جامعه]] در برابر [[خدا]] [[مسئول]] است. [[حاکم شرع]] [[جامعه]] این [[حق]] را دارد که اگر فردی از [[حق]] [[مالکیت]] خویش به زیان [[جامعه]] استفاده کرد از او سلب [[مالکیت]] نماید. | * [[جانشینی]] فردی که در [[فقه اسلامی]] از آن به عنوان مالک خصوصی تعبیر شده، نمایندگی [[فرد]] از سوی [[جامعه]] میباشد. از اینرو [[قرآن]] [[اموال]] را به [[جامعه]] نسبت داده در حالی که ظاهرا از آن [[فرد]] است. بدین جهت هیچ نوع [[مالکیت خصوصی]] با قلمرو [[جانشینی]] [[جامعه]] و [[حقوق]] آن منافات نخواهد داشت. لیکن مالک خصوصی نسبت به [[اموال]] خویش در برابر [[جامعه]] [[مسئولیت]] دارد بدانگونه که [[جامعه]] در برابر [[خدا]] [[مسئول]] است. [[حاکم شرع]] [[جامعه]] این [[حق]] را دارد که اگر فردی از [[حق]] [[مالکیت]] خویش به زیان [[جامعه]] استفاده کرد از او سلب [[مالکیت]] نماید. | ||
*عدالتی که [[جامعه]] به [[حکم]] [[جانشینی]] از سوی [[خداوند متعال]] باید اجرایش نماید همان وجهه [[اجتماعی]] [[عدل الهی]] است که [[پیامبران]] منادیش بوده و بر آن پافشاری کردهاند. این اصل دوم پایههای [[دین اسلام]] است که همواره پس از [[توحید]] و [[یکتاپرستی]] عنوان میگردد. | *عدالتی که [[جامعه]] به [[حکم]] [[جانشینی]] از سوی [[خداوند متعال]] باید اجرایش نماید همان وجهه [[اجتماعی]] [[عدل الهی]] است که [[پیامبران]] منادیش بوده و بر آن پافشاری کردهاند. این اصل دوم پایههای [[دین اسلام]] است که همواره پس از [[توحید]] و [[یکتاپرستی]] عنوان میگردد. | ||
*این توجه فراوانی که به [[عدل الهی]] مبذول گشته و از میان دیگر [[صفات خداوند]] چون [[علم]] و [[قدرت]]، شنوائی و [[بینایی]]، [[بخشندگی]] و [[توانایی]]، [[عدل]] را به عنوان اصلی مستقل [[برگزیده]] و جزء پایههای پنجگانه [[دین]] نهادهاند، بخاطر وجهه [[اجتماعی]] این صفت و رابطه عمیقی است که با انقلابات [[اجتماعی]] [[انبیاء]] داشته است. | *این توجه فراوانی که به [[عدل الهی]] مبذول گشته و از میان دیگر [[صفات خداوند]] چون [[علم]] و [[قدرت]]، شنوائی و [[بینایی]]، [[بخشندگی]] و [[توانایی]]، [[عدل]] را به عنوان اصلی مستقل [[برگزیده]] و جزء پایههای پنجگانه [[دین]] نهادهاند، بخاطر وجهه [[اجتماعی]] این صفت و رابطه عمیقی است که با انقلابات [[اجتماعی]] [[انبیاء]] داشته است. | ||
*[[توحید]] از دیدگاه [[اجتماعی]] [[خدا]] را تنها مالک [[جهان هستی]] دانستن است و [[عدل]] [[پذیرفتن]] آنکه مالک هستی بنا بر عدالتش فردی را بر دیگری و گروهی را بر دیگر گروه امتیاز نمیدهد. بلکه [[جامعه]] را در مورد همه [[ثروتها]]، [[جانشین]] ساخته و او را [[مسئول]] میشمارد<ref>محمد باقر صدر، نهادهای اقتصادی اسلام، ص۴۴ -۴۰.</ref>. | * [[توحید]] از دیدگاه [[اجتماعی]] [[خدا]] را تنها مالک [[جهان هستی]] دانستن است و [[عدل]] [[پذیرفتن]] آنکه مالک هستی بنا بر عدالتش فردی را بر دیگری و گروهی را بر دیگر گروه امتیاز نمیدهد. بلکه [[جامعه]] را در مورد همه [[ثروتها]]، [[جانشین]] ساخته و او را [[مسئول]] میشمارد<ref>محمد باقر صدر، نهادهای اقتصادی اسلام، ص۴۴ -۴۰.</ref>. | ||
*گفته شد در این مرحله افراد به عنوان آحاد [[جامعه]]، [[جانشین خدا]] در [[ثروت]] میشوند ولی این [[جانشینی]] و [[مالکیت خصوصی]] [[مقید]] به این است که با [[خلافت]] عمومی [[جامعه]] و [[مالکیت عمومی]] یا خصوصی دیگر افراد [[جامعه]] معارض نباشد؛ زیرا افراد در برابر [[خدا]] و [[جامعه]] مسئولاند و بر اساس دو اصل "لاضرر و لاضرار فی الاسلام" و "اداء الأمانات" ملزم به [[حفظ]] و نگهداری [[اموال]] میباشند. | *گفته شد در این مرحله افراد به عنوان آحاد [[جامعه]]، [[جانشین خدا]] در [[ثروت]] میشوند ولی این [[جانشینی]] و [[مالکیت خصوصی]] [[مقید]] به این است که با [[خلافت]] عمومی [[جامعه]] و [[مالکیت عمومی]] یا خصوصی دیگر افراد [[جامعه]] معارض نباشد؛ زیرا افراد در برابر [[خدا]] و [[جامعه]] مسئولاند و بر اساس دو اصل "لاضرر و لاضرار فی الاسلام" و "اداء الأمانات" ملزم به [[حفظ]] و نگهداری [[اموال]] میباشند. | ||
*این [[احساس مسئولیت]] نتیجه [[اعتقاد]] به [[معاد]] و جهانی فراخ و گسترده است که موجب میشود [[هدف]] [[بشر]] از گردآوری [[ثروت]]، هرچند به ضرر دیگران که نتیجه [[اعتقاد]] به محدود بودن [[زندگی]] به [[حیات مادی]] است، به [[نفی]] [[تکاثر]] و [[نفی]] زیادهطلبی و [[سبقت]] در انجام [[اعمال صالح]] و [[شایسته]] تبدیل شود. این [[انقلاب]] [[عظیم]] در [[تصور]] اهداف و [[ارزش]] گذاری آنها، منجر به [[انقلاب]] عظیمی در ابزارها و الگوهای [[زندگی]] [[اقتصادی]] و [[برنامهریزی]] جمعی میشود<ref>محمدباقر صدر، صورة عن اقتصاد المجتمع الاسلامی، ص۱۴.</ref><ref>[[فاطمه زیوری کبیرنیا|زیوری کبیرنیا، فاطمه]]، [[بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان (کتاب)|بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان]]، ص:۱۱۰-۱۱۴.</ref> | *این [[احساس مسئولیت]] نتیجه [[اعتقاد]] به [[معاد]] و جهانی فراخ و گسترده است که موجب میشود [[هدف]] [[بشر]] از گردآوری [[ثروت]]، هرچند به ضرر دیگران که نتیجه [[اعتقاد]] به محدود بودن [[زندگی]] به [[حیات مادی]] است، به [[نفی]] [[تکاثر]] و [[نفی]] زیادهطلبی و [[سبقت]] در انجام [[اعمال صالح]] و [[شایسته]] تبدیل شود. این [[انقلاب]] [[عظیم]] در [[تصور]] اهداف و [[ارزش]] گذاری آنها، منجر به [[انقلاب]] عظیمی در ابزارها و الگوهای [[زندگی]] [[اقتصادی]] و [[برنامهریزی]] جمعی میشود<ref>محمدباقر صدر، صورة عن اقتصاد المجتمع الاسلامی، ص۱۴.</ref><ref>[[فاطمه زیوری کبیرنیا|زیوری کبیرنیا، فاطمه]]، [[بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان (کتاب)|بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان]]، ص:۱۱۰-۱۱۴.</ref> | ||
===[[خلافت]] [[علمی]] فنآوری=== | ===[[خلافت]] [[علمی]] فنآوری=== | ||
*[[زمامدار]] [[حکومت اسلامی]] عهدهدار تأمین [[علم]] و [[دانش]] و [[اخلاق]] [[شهروندان]] قلمرو [[حکومت]] خود خواهد بود و آیاتی از قبیل {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«اوست که در میان نانویسندگان (عرب)، پیامبری از خود آنان برانگیخت که بر ایشان آیاتش را میخواند و آنها را پاکیزه میگرداند و به آنان کتاب (قرآن) و فرزانگی میآموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره جمعه، آیه ۲.</ref> بیانگر آن است. | * [[زمامدار]] [[حکومت اسلامی]] عهدهدار تأمین [[علم]] و [[دانش]] و [[اخلاق]] [[شهروندان]] قلمرو [[حکومت]] خود خواهد بود و آیاتی از قبیل {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«اوست که در میان نانویسندگان (عرب)، پیامبری از خود آنان برانگیخت که بر ایشان آیاتش را میخواند و آنها را پاکیزه میگرداند و به آنان کتاب (قرآن) و فرزانگی میآموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره جمعه، آیه ۲.</ref> بیانگر آن است. | ||
*کلمه "[[تزکیه]]" که مصدر {{متن قرآن|يُزَكِّيهِمْ}} است، مصدر باب تفعیل است و مصدر ثلاثی مجرد آن "[[زکات]]" است، که به معنای نمو [[صالح]] است، نموی که ملازم خیر و [[برکت]] باشد، پس [[تزکیه]] [[پیامبر]] [[مردم]] را به معنای آن است که ایشان را به نموی [[صالح]] [[رشد]] دهد، [[اخلاق فاضله]] و [[اعمال صالحه]] را عادتشان کند، در نتیجه در انسانیت خود به کمال برسند و حالشان در [[دنیا]] و [[آخرت]] [[استقامت]] یابد، سعید [[زندگی]] کنند و سعید بمیرند<ref>محمدحسین طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، مترجم: سید محمدباقر موسوی همدانی، ج۱۹، ص۱۰۷.</ref>. | *کلمه "[[تزکیه]]" که مصدر {{متن قرآن|يُزَكِّيهِمْ}} است، مصدر باب تفعیل است و مصدر ثلاثی مجرد آن "[[زکات]]" است، که به معنای نمو [[صالح]] است، نموی که ملازم خیر و [[برکت]] باشد، پس [[تزکیه]] [[پیامبر]] [[مردم]] را به معنای آن است که ایشان را به نموی [[صالح]] [[رشد]] دهد، [[اخلاق فاضله]] و [[اعمال صالحه]] را عادتشان کند، در نتیجه در انسانیت خود به کمال برسند و حالشان در [[دنیا]] و [[آخرت]] [[استقامت]] یابد، سعید [[زندگی]] کنند و سعید بمیرند<ref>محمدحسین طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، مترجم: سید محمدباقر موسوی همدانی، ج۱۹، ص۱۰۷.</ref>. | ||
*آری [[وظیفه پیامبر]]{{صل}} این است که [[انسانها]] را هم در زمینه [[علم]] و [[دانش]] و هم [[اخلاق]] و عمل، پرورش دهد تا به [[وسیله]] این دو بال بر اوج [[آسمان]] [[سعادت]] پرواز کنند و مسیر الی [[الله]] را پیش گیرند و به [[مقام قرب]] او نائل شوند. | *آری [[وظیفه پیامبر]]{{صل}} این است که [[انسانها]] را هم در زمینه [[علم]] و [[دانش]] و هم [[اخلاق]] و عمل، پرورش دهد تا به [[وسیله]] این دو بال بر اوج [[آسمان]] [[سعادت]] پرواز کنند و مسیر الی [[الله]] را پیش گیرند و به [[مقام قرب]] او نائل شوند. | ||
*دشواری مشکل [[جامعه]] در [[جاهلیت]] جدید یا کهن، همانا ندانستن اصول [[تمدن]] [[ناب]] یا عمل نکردن به آن بر فرض دانستن است؛ یعنی [[جهالت]] و [[ضلالت]]، دو عامل قطعی [[انحطاط جامعه]] [[جاهلی]] است و مهمترین [[هدف]] [[حکومت اسلامی]] در بخش [[فرهنگی]] به معنای جامع، جهالتزدایی و ضلالتروبی است؛ تا با برطرف شدن [[جهل]] و [[نادانی]]، [[علم]]، کتاب و [[حکمت]] جایگزین گردد و با برطرف شدن [[ضلالت]] و [[گمراهی]] [[اخلاقی]] و [[انحطاط]] عملی، [[تزکیه]] و [[تهذیب روح]] [[جانشین]] شود و در [[آیه]] مزبور و مانند آنکه اهداف و برنامههای [[زمامداران]] [[اسلامی]] مطرح میشود، جریان [[تعلیم]] جهت [[جهلزدایی]] و جریان [[تزکیه]] برای ضلالتروبی از شاخصههای اصلی آن قرار دارند و [[آیه]] مزبور، [[جامعه]] [[امی]] و [[نادان]] و بیسواد را به [[فراگیری دانش]] [[تشویق]] میکند تا از [[امی بودن]] برهند و به عالم و [[آگاه]] شدن برسند و نیز [[جامعه]] [[گمراه]] و [[تبهکار]] را به [[طهارت]] [[روح]] فرامیخواند تا از بزهکاری برهند و به [[پرهیزکاری]] و [[وارستگی]] برسند <ref>عبدالله جوادی آملی، اسلام و محیط زیست، ص۴۷.</ref>. | *دشواری مشکل [[جامعه]] در [[جاهلیت]] جدید یا کهن، همانا ندانستن اصول [[تمدن]] [[ناب]] یا عمل نکردن به آن بر فرض دانستن است؛ یعنی [[جهالت]] و [[ضلالت]]، دو عامل قطعی [[انحطاط جامعه]] [[جاهلی]] است و مهمترین [[هدف]] [[حکومت اسلامی]] در بخش [[فرهنگی]] به معنای جامع، جهالتزدایی و ضلالتروبی است؛ تا با برطرف شدن [[جهل]] و [[نادانی]]، [[علم]]، کتاب و [[حکمت]] جایگزین گردد و با برطرف شدن [[ضلالت]] و [[گمراهی]] [[اخلاقی]] و [[انحطاط]] عملی، [[تزکیه]] و [[تهذیب روح]] [[جانشین]] شود و در [[آیه]] مزبور و مانند آنکه اهداف و برنامههای [[زمامداران]] [[اسلامی]] مطرح میشود، جریان [[تعلیم]] جهت [[جهلزدایی]] و جریان [[تزکیه]] برای ضلالتروبی از شاخصههای اصلی آن قرار دارند و [[آیه]] مزبور، [[جامعه]] [[امی]] و [[نادان]] و بیسواد را به [[فراگیری دانش]] [[تشویق]] میکند تا از [[امی بودن]] برهند و به عالم و [[آگاه]] شدن برسند و نیز [[جامعه]] [[گمراه]] و [[تبهکار]] را به [[طهارت]] [[روح]] فرامیخواند تا از بزهکاری برهند و به [[پرهیزکاری]] و [[وارستگی]] برسند <ref>عبدالله جوادی آملی، اسلام و محیط زیست، ص۴۷.</ref>. | ||
*برنامه [[پیامبر]]{{صل}} به عنوان [[زمامدار]] در [[اصلاح]] و پیش بردن [[انسان]] به سوی [[تمدن]] و [[هدایت]] چیست؟ | *برنامه [[پیامبر]]{{صل}} به عنوان [[زمامدار]] در [[اصلاح]] و پیش بردن [[انسان]] به سوی [[تمدن]] و [[هدایت]] چیست؟ | ||
#[[هدایت]] [[انسان]] به سوی [[خدای عزوجل]]، با انتشار [[آیات]] او در میان آنان و بیان آنها به ایشان، آیهای پس از آیهای دیگر، که اقتضا میکند و میتواند نیروهای خیر نهفته و موجود در درون نفس [[بشریت]] را منفجر و [[آزاد]] کند و از مهمترین آنها [[برانگیختن]] و [[تحریض]] [[خرد]] در جستجوی راه است، زیرا [[آیات]] [[نشانهها]] و علایم راه را روشن میکنند و این اساس [[هدایت]] و [[راهنمایی]] است، ولی نیاز به تکمیل دارد، به نحوی که [[انسان]] را بدانچه [[پیامبران]] برپا داشتهاند، یادآور شود. بدینسان ما به این [[حقیقت]] رهنمایی میشویم که نخستین چیزی که بر جنبشهای مکتبی [[اقدام]] بدان [[واجب]] است همان انتشار [[فرهنگ]] درست در میان [[مردم]] است تا به [[اصلاح]] قانع شوند و [[ضرورت]] آن را [[حس]] کنند. شاید این [[آیه کریمه]] به خصوصیت و تفاوت رسالتهای [[الهی]] با دعوتهای بشری نیز اشاره میکند که آن [[رسالتها]] از [[خدا]] آغاز میشود و بدو میانجامد (و دعوتهای بشری چنین نیست). {{متن قرآن|يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ}}<ref>«آیات وی را بر آنان میخواند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۴.</ref>. | # [[هدایت]] [[انسان]] به سوی [[خدای عزوجل]]، با انتشار [[آیات]] او در میان آنان و بیان آنها به ایشان، آیهای پس از آیهای دیگر، که اقتضا میکند و میتواند نیروهای خیر نهفته و موجود در درون نفس [[بشریت]] را منفجر و [[آزاد]] کند و از مهمترین آنها [[برانگیختن]] و [[تحریض]] [[خرد]] در جستجوی راه است، زیرا [[آیات]] [[نشانهها]] و علایم راه را روشن میکنند و این اساس [[هدایت]] و [[راهنمایی]] است، ولی نیاز به تکمیل دارد، به نحوی که [[انسان]] را بدانچه [[پیامبران]] برپا داشتهاند، یادآور شود. بدینسان ما به این [[حقیقت]] رهنمایی میشویم که نخستین چیزی که بر جنبشهای مکتبی [[اقدام]] بدان [[واجب]] است همان انتشار [[فرهنگ]] درست در میان [[مردم]] است تا به [[اصلاح]] قانع شوند و [[ضرورت]] آن را [[حس]] کنند. شاید این [[آیه کریمه]] به خصوصیت و تفاوت رسالتهای [[الهی]] با دعوتهای بشری نیز اشاره میکند که آن [[رسالتها]] از [[خدا]] آغاز میشود و بدو میانجامد (و دعوتهای بشری چنین نیست). {{متن قرآن|يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ}}<ref>«آیات وی را بر آنان میخواند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۴.</ref>. | ||
#پاکسازی [[مردم]] از گرههای نفس و گشودن بند و زنجیرهای آنکه [[مانع]] رها شدن آنان به سوی [[هدایت]] است، چنانکه [[خدای تعالی]] گوید: {{متن قرآن|وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ}}<ref>«و بار (تکلیف)های گران و بندهایی را که بر آنها (بسته) بود از آنان برمیدارد» سوره اعراف، آیه ۱۵۷.</ref> ممکن نیست امتی که پایش به وزنههای سنگین گرههای [[کینهها]] و [[دشمنیها]] و [[حسد]] و تکروی بسته و به زنجیرهای [[بیم]] و [[ترس]] از [[شکوه]] و گرد خود پیچیدن گرفتار است، بتواند در اجرای [[مسئولیت]] [[اصلاح]] و [[پیشرفت]] خود جنبشی کند یا [[شایسته]] [[وحی]] و [[هدایت الهی]] باشد. از اینرو [[پیامبر]]{{صل}} آهنگ این کار کرد در حالی که [[دعوت]] به جنبشی میکرد که آن [[اجتماع]] را از [[پلیدی]] [[شرک]] و عقب ماندگی و [[جاهلیت]] [[پاک]] سازد. | #پاکسازی [[مردم]] از گرههای نفس و گشودن بند و زنجیرهای آنکه [[مانع]] رها شدن آنان به سوی [[هدایت]] است، چنانکه [[خدای تعالی]] گوید: {{متن قرآن|وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ}}<ref>«و بار (تکلیف)های گران و بندهایی را که بر آنها (بسته) بود از آنان برمیدارد» سوره اعراف، آیه ۱۵۷.</ref> ممکن نیست امتی که پایش به وزنههای سنگین گرههای [[کینهها]] و [[دشمنیها]] و [[حسد]] و تکروی بسته و به زنجیرهای [[بیم]] و [[ترس]] از [[شکوه]] و گرد خود پیچیدن گرفتار است، بتواند در اجرای [[مسئولیت]] [[اصلاح]] و [[پیشرفت]] خود جنبشی کند یا [[شایسته]] [[وحی]] و [[هدایت الهی]] باشد. از اینرو [[پیامبر]]{{صل}} آهنگ این کار کرد در حالی که [[دعوت]] به جنبشی میکرد که آن [[اجتماع]] را از [[پلیدی]] [[شرک]] و عقب ماندگی و [[جاهلیت]] [[پاک]] سازد. | ||
#وقتی [[اجتماع]] با [[آیات]] در عمل هماهنگی کند و از آنها تا سرانجامشان [[هدایت]] یابد و به [[وسیله]] آنها و جهتنماییهای [[اصلاح]] کننده آنها خود را [[پاکیزه]] سازد، آنگاه قابلیت [[عقلی]] و [[روانی]] برای دریافت آموزشهای [[رسالت]] و همگامی عملی با آن مییابد و شاید به همین سبب این [[آیه]] [[تلاوت آیات]] و پاکسازی را بر [[آموزش]] و [[تعلیم]] مقدم آورده است<ref>مترجمان، تفسیر هدایت، ج۱۵، ص۴۰۸.</ref>. | #وقتی [[اجتماع]] با [[آیات]] در عمل هماهنگی کند و از آنها تا سرانجامشان [[هدایت]] یابد و به [[وسیله]] آنها و جهتنماییهای [[اصلاح]] کننده آنها خود را [[پاکیزه]] سازد، آنگاه قابلیت [[عقلی]] و [[روانی]] برای دریافت آموزشهای [[رسالت]] و همگامی عملی با آن مییابد و شاید به همین سبب این [[آیه]] [[تلاوت آیات]] و پاکسازی را بر [[آموزش]] و [[تعلیم]] مقدم آورده است<ref>مترجمان، تفسیر هدایت، ج۱۵، ص۴۰۸.</ref>. | ||
خط ۷۰: | خط ۷۰: | ||
*چگونه ممکن است [[قلبی]] که از کثافات [[اخلاقی]] [[پاک]] و [[پاکیزه]] نگردیده به [[نور]] [[دانش]] [[تجلی]] یابد هرگز ممکن نیست این است که [[اهل]] [[دانش]] [[قلبی]] که [[آلوده]] به کثافات [[اخلاقی]] گردیده [[تشبیه]] نمودهاند به ظرفی که [[آلوده]] به زهر شده همینطوری که چنین ظرف آلودهای هر غذایی ولو [[بهترین]] خوراکیها باشد در آن ریخته شود زهر [[قاتل]] و کشنده میگردد همینطور است دلی که [[آلوده]] به کثافات [[اخلاقی]] گردیده آنچه [[کمالات]] [[علمی]] در آن ریخته شود عوض نفع ضرر به صاحبش میزند بلکه سم [[قاتل]] میگردد و [[روح انسانی]] را میکشد پس طالب [[سعادت]] بایستی اول نفس خود را [[تصفیه]] نماید و پس از آن آن را به [[زیور]] [[علم]] و عمل بیاراید و بیشتر فسادهایی که در عالم واقع میگردد ناشی از کسانی است که قبل از [[تصفیه]] [[اخلاق]] فضولات [[علوم]] [[علماء]] را جمع نموده و خود را [[اعلم]] [[علماء]] میدانند و برای خود شخصیتی قائل میگردند و دعاوی بیجا مینمایند و [[مردم]] را [[فریب]] میدهند شاید چنین اشخاصی بر خودشان نیز امر مشتبه شود و [[گمان]] کنند به [[مقام]] و رتبهای رسیدهاند<ref>نصرت امین بانوی اصفهانی، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ج۱۲، ص۲۹۳.</ref><ref>[[فاطمه زیوری کبیرنیا|زیوری کبیرنیا، فاطمه]]، [[بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان (کتاب)|بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان]]، ص:۱۲۱-۱۲۴.</ref> | *چگونه ممکن است [[قلبی]] که از کثافات [[اخلاقی]] [[پاک]] و [[پاکیزه]] نگردیده به [[نور]] [[دانش]] [[تجلی]] یابد هرگز ممکن نیست این است که [[اهل]] [[دانش]] [[قلبی]] که [[آلوده]] به کثافات [[اخلاقی]] گردیده [[تشبیه]] نمودهاند به ظرفی که [[آلوده]] به زهر شده همینطوری که چنین ظرف آلودهای هر غذایی ولو [[بهترین]] خوراکیها باشد در آن ریخته شود زهر [[قاتل]] و کشنده میگردد همینطور است دلی که [[آلوده]] به کثافات [[اخلاقی]] گردیده آنچه [[کمالات]] [[علمی]] در آن ریخته شود عوض نفع ضرر به صاحبش میزند بلکه سم [[قاتل]] میگردد و [[روح انسانی]] را میکشد پس طالب [[سعادت]] بایستی اول نفس خود را [[تصفیه]] نماید و پس از آن آن را به [[زیور]] [[علم]] و عمل بیاراید و بیشتر فسادهایی که در عالم واقع میگردد ناشی از کسانی است که قبل از [[تصفیه]] [[اخلاق]] فضولات [[علوم]] [[علماء]] را جمع نموده و خود را [[اعلم]] [[علماء]] میدانند و برای خود شخصیتی قائل میگردند و دعاوی بیجا مینمایند و [[مردم]] را [[فریب]] میدهند شاید چنین اشخاصی بر خودشان نیز امر مشتبه شود و [[گمان]] کنند به [[مقام]] و رتبهای رسیدهاند<ref>نصرت امین بانوی اصفهانی، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ج۱۲، ص۲۹۳.</ref><ref>[[فاطمه زیوری کبیرنیا|زیوری کبیرنیا، فاطمه]]، [[بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان (کتاب)|بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان]]، ص:۱۲۱-۱۲۴.</ref> | ||
===[[خلافت]] بر [[طبیعت]]=== | ===[[خلافت]] بر [[طبیعت]]=== | ||
*[[خدای سبحان]] که خلعت [[خلافت]] را با [[آیه کریمه]] {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً}}<ref>«میخواهم جانشینی در زمین بگمارم» سوره بقره، آیه ۳۰.</ref> بر اندام موزون [[انسان]] [[وارسته]] پوشانید، تار و پود استبرق [[جانشینی]] را، [[معرفت]] اسمای حسنای [[الهی]] و مرمت قلمرو [[خلافت]] و آباد و آزادسازی منطقه [[جانشینی]] از [[نفوذ]] تخریبی اهریمنان قرار داد و از جهت [[علمی]] چنین فرمود: {{متن قرآن|وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ}}<ref>«و همه نامها را به آدم آموخت» سوره بقره، آیه ۳۱.</ref> و از لحاظ عملی چنین فرمود: {{متن قرآن|هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُجِيبٌ}}<ref>«او شما را از زمین پدیدار کرد و شما را در آن به آبادانی گمارد پس، از او آمرزش بخواهید سپس به درگاه وی توبه کنید که پروردگار من، پاسخ دهندهای است» سوره هود، آیه ۶۱.</ref>. | * [[خدای سبحان]] که خلعت [[خلافت]] را با [[آیه کریمه]] {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً}}<ref>«میخواهم جانشینی در زمین بگمارم» سوره بقره، آیه ۳۰.</ref> بر اندام موزون [[انسان]] [[وارسته]] پوشانید، تار و پود استبرق [[جانشینی]] را، [[معرفت]] اسمای حسنای [[الهی]] و مرمت قلمرو [[خلافت]] و آباد و آزادسازی منطقه [[جانشینی]] از [[نفوذ]] تخریبی اهریمنان قرار داد و از جهت [[علمی]] چنین فرمود: {{متن قرآن|وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ}}<ref>«و همه نامها را به آدم آموخت» سوره بقره، آیه ۳۱.</ref> و از لحاظ عملی چنین فرمود: {{متن قرآن|هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُجِيبٌ}}<ref>«او شما را از زمین پدیدار کرد و شما را در آن به آبادانی گمارد پس، از او آمرزش بخواهید سپس به درگاه وی توبه کنید که پروردگار من، پاسخ دهندهای است» سوره هود، آیه ۶۱.</ref>. | ||
*اصل انشاء و ایجاد [[انسان]] از [[زمین]] به [[وسیله]] [[خدای سبحان]] است. [[خلقت انسان]] هدفمند است و او مانند علف هرز از [[زمین]] نروییده است. [[خدای سبحان]] [[خالق]] [[انسان]] است و او را [[جانشین]] خویش قرار داد و [[خلیفه خدا]] باید کار مستخلف عنه را انجام دهد. برای آنکه بستر مناسبی برای [[زندگی]] [[بشر]] فراهم شود، [[خدای سبحان]] مواد خام را به عنوان غذای سفره [[طبیعت]] [[خلق]] کرد و به [[انسان]]، هوش، استعداد، فناوری و [[خلاقیت]] داد تا به عنوان مهمان سر سفره مواد خام [[طبیعت]] بنشیند و از این مواد به [[بهترین]] وجه بهرهمند شود. [[عقل]] را از درون و [[وحی]] را از بیرون برای [[راهنمایی]] [[بشر]] قرار داد تا وی هم به وجود این مواد خام [[آگاه]] شود و هم به چگونه استفاده کردن از آن رهنمون گردد تا [[زمین]] را آباد و محیط زیست را سامان بخشد، از این جهت از [[انسان]] خواست با بهرهگیری از این مواد خام به [[آبادانی زمین]] بپردازد: {{متن قرآن|وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا}}<ref>«و شما را در آن به آبادانی گمارد» سوره هود، آیه ۶۱.</ref> تا [[زندگی]] مناسبی برای [[بشر]] فراهم شود. باب استفعال ([[استعمار]]) در اینجا برای [[تحقیق]] است؛ یعنی به جد از شما خواست تا [[زمین]] را آباد کنید. | *اصل انشاء و ایجاد [[انسان]] از [[زمین]] به [[وسیله]] [[خدای سبحان]] است. [[خلقت انسان]] هدفمند است و او مانند علف هرز از [[زمین]] نروییده است. [[خدای سبحان]] [[خالق]] [[انسان]] است و او را [[جانشین]] خویش قرار داد و [[خلیفه خدا]] باید کار مستخلف عنه را انجام دهد. برای آنکه بستر مناسبی برای [[زندگی]] [[بشر]] فراهم شود، [[خدای سبحان]] مواد خام را به عنوان غذای سفره [[طبیعت]] [[خلق]] کرد و به [[انسان]]، هوش، استعداد، فناوری و [[خلاقیت]] داد تا به عنوان مهمان سر سفره مواد خام [[طبیعت]] بنشیند و از این مواد به [[بهترین]] وجه بهرهمند شود. [[عقل]] را از درون و [[وحی]] را از بیرون برای [[راهنمایی]] [[بشر]] قرار داد تا وی هم به وجود این مواد خام [[آگاه]] شود و هم به چگونه استفاده کردن از آن رهنمون گردد تا [[زمین]] را آباد و محیط زیست را سامان بخشد، از این جهت از [[انسان]] خواست با بهرهگیری از این مواد خام به [[آبادانی زمین]] بپردازد: {{متن قرآن|وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا}}<ref>«و شما را در آن به آبادانی گمارد» سوره هود، آیه ۶۱.</ref> تا [[زندگی]] مناسبی برای [[بشر]] فراهم شود. باب استفعال ([[استعمار]]) در اینجا برای [[تحقیق]] است؛ یعنی به جد از شما خواست تا [[زمین]] را آباد کنید. | ||
*پس همانطور که گفته شد [[قرآن کریم]] [[فرمان]] آباد کردن [[زمین]] را به [[بشر]] داده و از او به جد خواسته در [[آبادانی زمین]] بکوشد. لازم است دقت شود چه کسانی [[توفیق]] انجام آن را دارند؟ [[قرآن کریم]] درباره آباد کردن مراکز مذهبی میفرماید: {{متن قرآن|إِنَّمَا يَعْمُرُ مَسَاجِدَ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ}}<ref>«تنها آن کس مساجد خداوند را آباد میتواند کرد که به خداوند و روز واپسین ایمان آورده است» سوره توبه، آیه ۱۸.</ref>؛ چنانکه انسانهای [[مؤمن]] [[آبادانی]] مراکز مذهبی را دارند، از [[کعبه]] که [[قبله]] همه مراکز مذهبی و مطاف [[مسلمانان]] است تا سایر [[مساجد]] و بناهای مذهبی، عمارت آنها همه به دست انسانهای [[مؤمن]] انجام میگیرد. *همچنین [[توفیق]] [[آبادانی زمین]] را انسانهای با [[ایمان]] دارند؛ چنانکه در [[شرق]] و [[غرب]] [[جهان]]، [[بشریت]] به نابودی حرث و [[نسل]] و [[کشتار]] و [[تجاوز]]، [[آلودگی]] و [[ناامنی]] محیط زیست مبتلاست، نهتنها [[انسان]] بلکه موجودات زنده دریایی و صحرایی نیز از [[فساد]] آنان در [[امان]] نمانده است: {{متن قرآن|الْمُلُوكَ إِذَا دَخَلُوا قَرْيَةً أَفْسَدُوهَا وَجَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً}}<ref>«پادشاهان چون به شهری درآیند آن را ویران و مردم گرانمایه آن را خوار و بدینگونه رفتار میکنند» سوره نمل، آیه ۳۴.</ref>، {{متن قرآن|وَإِذَا تَوَلَّى سَعَى فِي الْأَرْضِ لِيُفْسِدَ فِيهَا وَيُهْلِكَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الْفَسَادَ}}<ref>«و چون به سرپرستی در کاری دسترسی یابد میکوشد که در زمین تبهکاری ورزد و کشت و پشت را نابود کند و خداوند تباهی را دوست نمیدارد» سوره بقره، آیه ۲۰۵.</ref>. | *پس همانطور که گفته شد [[قرآن کریم]] [[فرمان]] آباد کردن [[زمین]] را به [[بشر]] داده و از او به جد خواسته در [[آبادانی زمین]] بکوشد. لازم است دقت شود چه کسانی [[توفیق]] انجام آن را دارند؟ [[قرآن کریم]] درباره آباد کردن مراکز مذهبی میفرماید: {{متن قرآن|إِنَّمَا يَعْمُرُ مَسَاجِدَ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ}}<ref>«تنها آن کس مساجد خداوند را آباد میتواند کرد که به خداوند و روز واپسین ایمان آورده است» سوره توبه، آیه ۱۸.</ref>؛ چنانکه انسانهای [[مؤمن]] [[آبادانی]] مراکز مذهبی را دارند، از [[کعبه]] که [[قبله]] همه مراکز مذهبی و مطاف [[مسلمانان]] است تا سایر [[مساجد]] و بناهای مذهبی، عمارت آنها همه به دست انسانهای [[مؤمن]] انجام میگیرد. *همچنین [[توفیق]] [[آبادانی زمین]] را انسانهای با [[ایمان]] دارند؛ چنانکه در [[شرق]] و [[غرب]] [[جهان]]، [[بشریت]] به نابودی حرث و [[نسل]] و [[کشتار]] و [[تجاوز]]، [[آلودگی]] و [[ناامنی]] محیط زیست مبتلاست، نهتنها [[انسان]] بلکه موجودات زنده دریایی و صحرایی نیز از [[فساد]] آنان در [[امان]] نمانده است: {{متن قرآن|الْمُلُوكَ إِذَا دَخَلُوا قَرْيَةً أَفْسَدُوهَا وَجَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً}}<ref>«پادشاهان چون به شهری درآیند آن را ویران و مردم گرانمایه آن را خوار و بدینگونه رفتار میکنند» سوره نمل، آیه ۳۴.</ref>، {{متن قرآن|وَإِذَا تَوَلَّى سَعَى فِي الْأَرْضِ لِيُفْسِدَ فِيهَا وَيُهْلِكَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الْفَسَادَ}}<ref>«و چون به سرپرستی در کاری دسترسی یابد میکوشد که در زمین تبهکاری ورزد و کشت و پشت را نابود کند و خداوند تباهی را دوست نمیدارد» سوره بقره، آیه ۲۰۵.</ref>. | ||
خط ۸۶: | خط ۸۶: | ||
[[رده:خلافت الهی]] | [[رده:خلافت الهی]] | ||
[[رده:گستره خلافت الهی]] | [[رده:گستره خلافت الهی]] |