پرش به محتوا

یقین در اخلاق اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جز (جایگزینی متن - '\<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(252\,\s252\,\s233\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\snormal\;\"\>(.*)\'\'\'\[\[(.*)\]\]\'\'\'(.*)\"\'\'\'(.*)\'\'\'\"(.*)\<\/div\> \<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(255\,\s245\,\s227\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\snormal\;\"\>(.*)\<\/div\> \<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(206\,242\,\s299\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\sn...)
خط ۱۱: خط ۱۱:
*دانش‌های نظری که مربوط به امور محسوس نمی‌باشد، هرچند [[عقل]] بواسطه [[برهان]] و [[دلیل]] کاملاً بدان [[ایمان]] دارد، امّا گاه به‌وسیله قوای واهمه و یا [[خیال]]، دستخوش [[شک]] و تردید می‌‌شود. به عنوان نمونه، [[عقل انسان]] به آنکه [[مردگان]] همچون جمادات بوده هیچ ضرری برای کسی نخواهند داشت، [[یقین]] دارد؛ امّا [[وهم]] این نکته را نپذیرفته گاه مرده را برای [[انسان]] به‌صورت کسی که حرکت می‌‌کند و می‌‌تواند ضرری به [[انسان]] برساند، به تصویر می‌‌کشد.
*دانش‌های نظری که مربوط به امور محسوس نمی‌باشد، هرچند [[عقل]] بواسطه [[برهان]] و [[دلیل]] کاملاً بدان [[ایمان]] دارد، امّا گاه به‌وسیله قوای واهمه و یا [[خیال]]، دستخوش [[شک]] و تردید می‌‌شود. به عنوان نمونه، [[عقل انسان]] به آنکه [[مردگان]] همچون جمادات بوده هیچ ضرری برای کسی نخواهند داشت، [[یقین]] دارد؛ امّا [[وهم]] این نکته را نپذیرفته گاه مرده را برای [[انسان]] به‌صورت کسی که حرکت می‌‌کند و می‌‌تواند ضرری به [[انسان]] برساند، به تصویر می‌‌کشد.
* [[علم]] [[آدمی]] امّا، گاه به مرتبه‌ای از [[اطمینان]] می‌‌رسد و بگونه‌ای در [[قلب]] [[رسوخ]] می‌‌یابد، که [[قلب]] نیز همچون [[عقل]] به آن [[ایمان]] یافته هیچ تردیدی در آن [[رسوخ]] نخواهد کرد؛ در اینحال [[شک]] و [[وهم]] را بدان راهی نخواهد بود و هیچ اندیشة بنیان‌کنی به آن نزدیک نخواهد شد<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۲۷۱.</ref>.
* [[علم]] [[آدمی]] امّا، گاه به مرتبه‌ای از [[اطمینان]] می‌‌رسد و بگونه‌ای در [[قلب]] [[رسوخ]] می‌‌یابد، که [[قلب]] نیز همچون [[عقل]] به آن [[ایمان]] یافته هیچ تردیدی در آن [[رسوخ]] نخواهد کرد؛ در اینحال [[شک]] و [[وهم]] را بدان راهی نخواهد بود و هیچ اندیشة بنیان‌کنی به آن نزدیک نخواهد شد<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۲۷۱.</ref>.
* [[راغب اصفهانی]] در [[کتاب ]]"مفردات ألفاظ القرآن [[کریم]] " خویش، درباره [[یقین]] می‌‌نویسد: "[[یقین]]... سکون [[فهم]] به‌همراه [[ثبات]] [[حکم]] در [[عقل]] است، [[حضرت حق]] می‌‌فرماید: {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِي الْمَوْتَى قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِنْ قَالَ بَلَى وَلَكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِي}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که ابراهیم گفت: پروردگارا! به من بنمای چگونه مردگان را زنده می‌سازی؟ فرمود: آیا ایمان نداری؟ گفت: چرا امّا تا دلم آرام یابد» سوره بقره، آیه ۲۶۰.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۲۷۱-۲۷۲.</ref>.
* [[راغب اصفهانی]] در [[کتاب]]"مفردات ألفاظ القرآن [[کریم]] " خویش، درباره [[یقین]] می‌‌نویسد: "[[یقین]]... سکون [[فهم]] به‌همراه [[ثبات]] [[حکم]] در [[عقل]] است، [[حضرت حق]] می‌‌فرماید: {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِي الْمَوْتَى قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِنْ قَالَ بَلَى وَلَكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِي}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که ابراهیم گفت: پروردگارا! به من بنمای چگونه مردگان را زنده می‌سازی؟ فرمود: آیا ایمان نداری؟ گفت: چرا امّا تا دلم آرام یابد» سوره بقره، آیه ۲۶۰.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۲۷۱-۲۷۲.</ref>.


==[[یقین]] چیست؟==
==[[یقین]] چیست؟==
===[[یقین]] در لغت===
===[[یقین]] در لغت===
*یَقن و یَقَن در لغت به معنی ثبوت و وضوح است و [[یقین]] صفت مشبه این ماده به معنی ثابت و و اضح است<ref>سعید الخوری شرتونی، اقرب الموارد.</ref>. وقتی می‌گوییم {{عربی|ايقن الامر}} یا {{عربی|ايقن بالامر}} به این معنی است که به [[حقیقت]] آن پی‌برد، آن امر به وضوح برای او معلوم شد و آن را ثابت و [[حقیقی]] دانست، بنابراین موقِن کسی است که [[حقیقت]] چیزی را شناخته و آن را ثابت و واقعی می‌داند.
*یَقن و یَقَن در لغت به معنی ثبوت و وضوح است و [[یقین]] صفت مشبه این ماده به معنی ثابت و و اضح است<ref>سعید الخوری شرتونی، اقرب الموارد.</ref>. وقتی می‌گوییم {{عربی|ايقن الامر}} یا {{عربی|ايقن بالامر}} به این معنی است که به [[حقیقت]] آن پی‌برد، آن امر به وضوح برای او معلوم شد و آن را ثابت و [[حقیقی]] دانست، بنابراین موقِن کسی است که [[حقیقت]] چیزی را شناخته و آن را ثابت و واقعی می‌داند.
*[[علامه طباطبایی]] در تعریف [[یقین]] آورده است: [[یقین]] عبارت از [[اعتقادی]] است که پرده از روی واقعیت برمی‌دارد<ref>{{عربی|اليقين هو الاعتقاد الكاشف عن وجه الواقع}}؛ سید محمدحسین طباطبایی، نهایة الحکمه، ص۸.</ref>.
* [[علامه طباطبایی]] در تعریف [[یقین]] آورده است: [[یقین]] عبارت از [[اعتقادی]] است که پرده از روی واقعیت برمی‌دارد<ref>{{عربی|اليقين هو الاعتقاد الكاشف عن وجه الواقع}}؛ سید محمدحسین طباطبایی، نهایة الحکمه، ص۸.</ref>.
*[[شک]] عبارت از [[تاریکی]] [[جهل]] است. برخی از [[اهل]] لغت از این ویژگی [[شک]] در تعریف [[یقین]] بهره برده و نوشته‌اند: [[یقین]]، ازبین بردن [[شک]] و پی‌بردن به [[حقیقت]] یه چیز است<ref>خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج۵، ص۲۲۰.</ref>؛ یا پی بردن به [[حقیقت]] یک چیز و نقیض [[شک]] است<ref>ابن‌منظور، لسان العرب، ج۱۳، ص۴۵۷؛ همچنین ر.ک: فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۶، ص۳۳۱.</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]،ص۳۰۵-۳۰۶.</ref>.
* [[شک]] عبارت از [[تاریکی]] [[جهل]] است. برخی از [[اهل]] لغت از این ویژگی [[شک]] در تعریف [[یقین]] بهره برده و نوشته‌اند: [[یقین]]، ازبین بردن [[شک]] و پی‌بردن به [[حقیقت]] یه چیز است<ref>خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج۵، ص۲۲۰.</ref>؛ یا پی بردن به [[حقیقت]] یک چیز و نقیض [[شک]] است<ref>ابن‌منظور، لسان العرب، ج۱۳، ص۴۵۷؛ همچنین ر.ک: فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۶، ص۳۳۱.</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]،ص۳۰۵-۳۰۶.</ref>.
===يقين در اصطلاح===
===يقين در اصطلاح===
====يقين در اصطلاح معقول====
====يقين در اصطلاح معقول====
*[[یقین]] در اصطلاح [[دانشمندان]] معقول، عبارت است از [[معرفت حقیقی]]، به گونه‌ای که هیچ [[شک]] و تردیدی در آن راه نیابد<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ج۱، ص۱۲۷.</ref>.
* [[یقین]] در اصطلاح [[دانشمندان]] معقول، عبارت است از [[معرفت حقیقی]]، به گونه‌ای که هیچ [[شک]] و تردیدی در آن راه نیابد<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ج۱، ص۱۲۷.</ref>.
*توضیح اینکه، [[آگاهی]] [[انسان]] از یک [[حقیقت]] دارای چهار مرتبه است:
*توضیح اینکه، [[آگاهی]] [[انسان]] از یک [[حقیقت]] دارای چهار مرتبه است:
*'''مرتبه اول آنکه،''' بود و نبود و [[تصدیق]] و [[تکذیب]] آن در نظر [[انسان]] مساوی باشد، مثلا وقتی در مورد شخص معینی از ما بپرسند، آیا [[حق تعالی]] او را [[عذاب]] می‌کند یا نه، اگر ما از او حال در نظر او بی‌ما خبر مساوی باشیم و ندانیم که برای سرای [[آخرت]] چه فراهم کرده، امکان [[عذاب]] و عدم [[عذاب]] شود، که خواهد بود. [[نفس انسان]] [[عذاب]] او را نه [[نفی]] می‌کند و نه [[تصدیق]]، این حالت [[شک]] نامیده می‌شود که در [[حقیقت]]، [[آگاهی]] نیست بلکه از سنخ [[جهل]] است؛ ولی نمی‌توان [[انکار]] کرد که مبدأ حرکت [[عقلانی]] و مدخل [[آگاهی]] به یک چیز است.
*'''مرتبه اول آنکه،''' بود و نبود و [[تصدیق]] و [[تکذیب]] آن در نظر [[انسان]] مساوی باشد، مثلا وقتی در مورد شخص معینی از ما بپرسند، آیا [[حق تعالی]] او را [[عذاب]] می‌کند یا نه، اگر ما از او حال در نظر او بی‌ما خبر مساوی باشیم و ندانیم که برای سرای [[آخرت]] چه فراهم کرده، امکان [[عذاب]] و عدم [[عذاب]] شود، که خواهد بود. [[نفس انسان]] [[عذاب]] او را نه [[نفی]] می‌کند و نه [[تصدیق]]، این حالت [[شک]] نامیده می‌شود که در [[حقیقت]]، [[آگاهی]] نیست بلکه از سنخ [[جهل]] است؛ ولی نمی‌توان [[انکار]] کرد که مبدأ حرکت [[عقلانی]] و مدخل [[آگاهی]] به یک چیز است.
خط ۳۳: خط ۳۳:
* [[یقین]] در اصطلاح [[اخلاق]]، از اصطلاح منقول نیز خاص‌تر است؛ چرا که مقصود از [[یقین]] در این اصطلاح، [[یقینی]] است که به [[باورها]] و آموزه‌های [[عقیدتی]] [[دین]] تعلق گیرد. علمای [[اخلاق]] در تعریف [[یقین]] آورده‌اند: [[یقین]] عبارت است از [[معرفتی]] خاص که به آموزه‌های [[شریعت]] تعلق گیرد<ref>محمد بن مرتضی فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الأحیاء، ج۱، ص۱۵۴.</ref>.
* [[یقین]] در اصطلاح [[اخلاق]]، از اصطلاح منقول نیز خاص‌تر است؛ چرا که مقصود از [[یقین]] در این اصطلاح، [[یقینی]] است که به [[باورها]] و آموزه‌های [[عقیدتی]] [[دین]] تعلق گیرد. علمای [[اخلاق]] در تعریف [[یقین]] آورده‌اند: [[یقین]] عبارت است از [[معرفتی]] خاص که به آموزه‌های [[شریعت]] تعلق گیرد<ref>محمد بن مرتضی فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الأحیاء، ج۱، ص۱۵۴.</ref>.
*بنابراین [[ارزش]] [[اخلاقی]] [[یقین]] تنها از حیث مقابله با [[شک]] نیست، بلکه بیشتر مرهون متعلق و مجرای [[یقین]] است. توضیح اینکه [[یقین]] به خودی خود – به هر حقیقتی تعلق گیرد – [[ارزشمند]] است؛ چون [[علم]] است و [[روشنایی]] که بر [[تاریکی]] [[شک]] و [[جهل]] [[برتری]] دارد؛ ولی این [[ارزش]] وقتی مضاعف می‌شود که به [[آموزه‌های دینی]] مثل مبدا و [[معاد]] تعلق گیرد. [[هدف]] از طرح این بحث در [[علم اخلاق]]، بارور شدن [[جان آدمی]] به چنین [[یقینی]] است. عالم [[اخلاقی]] [[وظیفه]] خود را در این حیطه می‌بیند که نخست [[شک]] را از مخاطب خود بزداید و سپس زمینه استیلای [[باورهای دینی]] بر نفس ایشان را فراهم کند<ref>غزالی، احیاء العلوم، ج۱، ص۱۰۲.</ref>. این روشی است که از [[رسول خدا]]{{صل}} و [[پیشوایان معصوم]] [[دین]]{{ع}} به یادگار مانده است.
*بنابراین [[ارزش]] [[اخلاقی]] [[یقین]] تنها از حیث مقابله با [[شک]] نیست، بلکه بیشتر مرهون متعلق و مجرای [[یقین]] است. توضیح اینکه [[یقین]] به خودی خود – به هر حقیقتی تعلق گیرد – [[ارزشمند]] است؛ چون [[علم]] است و [[روشنایی]] که بر [[تاریکی]] [[شک]] و [[جهل]] [[برتری]] دارد؛ ولی این [[ارزش]] وقتی مضاعف می‌شود که به [[آموزه‌های دینی]] مثل مبدا و [[معاد]] تعلق گیرد. [[هدف]] از طرح این بحث در [[علم اخلاق]]، بارور شدن [[جان آدمی]] به چنین [[یقینی]] است. عالم [[اخلاقی]] [[وظیفه]] خود را در این حیطه می‌بیند که نخست [[شک]] را از مخاطب خود بزداید و سپس زمینه استیلای [[باورهای دینی]] بر نفس ایشان را فراهم کند<ref>غزالی، احیاء العلوم، ج۱، ص۱۰۲.</ref>. این روشی است که از [[رسول خدا]]{{صل}} و [[پیشوایان معصوم]] [[دین]]{{ع}} به یادگار مانده است.
*[[یقین]] در زبان [[روایات]] نیز به [[اعتقاد]] [[دینی]] انصراف دارد، چنان‌که می‌توان گفت یک اصطلاح تلقی می‌شود<ref>ر.ک: محمدصالح مازندرانی، شرح اصول کافی.</ref> و هم از این روست که در [[روایات یقین]] را با [[ایمان]] و [[تقوا]] مقایسه می‌کنند<ref>این روایات به زودی نقل خواهد شد.</ref>، که دو اصطلاح کاملا [[دینی]] و نام دو مرتبه [[معنوی]] هستند. [[رسول خدا]]{{صل}} می‌فرماید: "[[یقین]] همه [[ایمان]] است"<ref>{{متن حدیث|اَلْيَقِينُ اَلْإِيمَانُ كُلُّهُ}}؛ حاکم نیشابوری، مستدرک ج۲، ص۴۴۶؛ قندوزی، ینابیع الموده، ج۲، ص۸۸</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]،ص۳۰۸-۳۰۹.</ref>.
* [[یقین]] در زبان [[روایات]] نیز به [[اعتقاد]] [[دینی]] انصراف دارد، چنان‌که می‌توان گفت یک اصطلاح تلقی می‌شود<ref>ر.ک: محمدصالح مازندرانی، شرح اصول کافی.</ref> و هم از این روست که در [[روایات یقین]] را با [[ایمان]] و [[تقوا]] مقایسه می‌کنند<ref>این روایات به زودی نقل خواهد شد.</ref>، که دو اصطلاح کاملا [[دینی]] و نام دو مرتبه [[معنوی]] هستند. [[رسول خدا]]{{صل}} می‌فرماید: "[[یقین]] همه [[ایمان]] است"<ref>{{متن حدیث|اَلْيَقِينُ اَلْإِيمَانُ كُلُّهُ}}؛ حاکم نیشابوری، مستدرک ج۲، ص۴۴۶؛ قندوزی، ینابیع الموده، ج۲، ص۸۸</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]،ص۳۰۸-۳۰۹.</ref>.


==مجاری [[یقین]]==
==مجاری [[یقین]]==
*آگاهی‌های [[شایسته]] [[یقین]] که در کمال [[آدمی]] تأثیرگذار است و [[شرع]] [[مقدس]] به تکرار و تأکید توصیه کرده، فراوان است؛ چنان فراوان که شمارش آن ممکن نیست. ما به برخی از مهم‌ترین آنها که در کتب [[اخلاق]] یاد شده، اشاره میکنیم.
*آگاهی‌های [[شایسته]] [[یقین]] که در کمال [[آدمی]] تأثیرگذار است و [[شرع]] [[مقدس]] به تکرار و تأکید توصیه کرده، فراوان است؛ چنان فراوان که شمارش آن ممکن نیست. ما به برخی از مهم‌ترین آنها که در کتب [[اخلاق]] یاد شده، اشاره میکنیم.
===[[توحید]]===
===[[توحید]]===
*[[یقین]] در [[توحید]] به این معنی است که [[انسان]] همه چیز را مستند به [[خدا]] بداند و وسائل و وسائط را در [[تسخیر]] [[اراده]] او ببیند. اگر [[انسان]] در این [[اعتقاد]] چنان [[راسخ]] شود که [[شک]] به دلش راه نیابد، به [[یقین]] دست یافته است. این مرتبه [[یقین]]، [[یقین]] [[فلسفی]] و [[عقلی]] است؛ ولی هنگامی که این [[اعتقاد]] [[قلب]] او را [[تسخیر]] کند، چنان که همه واسطه‌ها را به منزله قلمی در دست نویسنده ببیند، به [[یقینی]] که مطلوب [[شرع]] است، [[دست]] یافته است. کسی که [[مشاهده]] می‌کند، صاحب نعمتی قلم به دست می‌گیرد و برای او [[دستور]] احسانی می‌نویسد، تمام توجه‌اش به شخص نویسنده است و نه تنها برای قلم بلکه برای دست نویسنده هم جایگاهی قائل نیست، [[دست]] و قلم را نه مستحق تشکر می‌داند، نه مستوجب [[خشم]] و [[خشنودی]]. اگر [[انسان]] در [[اعتقاد]] به [[یگانگی]] و یکتایی [[خدا]] چنان [[راسخ]] شود که تمامی تأثیرات را به [[ذات اقدس الاهی]] مستند بداند و تمامی مخلوقات را به عنوان آلاتی بشناسد که مسخر [[اراده]] و [[قدرت]] [[ازلی]] اویند، چنانکه قلم مسخر [[اراده]] نویسنده، به مرتبه [[توکل]] می‌رسد و به [[تسلیم]] و [[رضا]] آراسته می‌شود و از صفت‌های ناپسندی چون [[خشم]]، [[کینه]]، [[حسد]] و [[بدخلقی]] [[پاک]] می‌شود<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]،ص۳۰۹.</ref>.
* [[یقین]] در [[توحید]] به این معنی است که [[انسان]] همه چیز را مستند به [[خدا]] بداند و وسائل و وسائط را در [[تسخیر]] [[اراده]] او ببیند. اگر [[انسان]] در این [[اعتقاد]] چنان [[راسخ]] شود که [[شک]] به دلش راه نیابد، به [[یقین]] دست یافته است. این مرتبه [[یقین]]، [[یقین]] [[فلسفی]] و [[عقلی]] است؛ ولی هنگامی که این [[اعتقاد]] [[قلب]] او را [[تسخیر]] کند، چنان که همه واسطه‌ها را به منزله قلمی در دست نویسنده ببیند، به [[یقینی]] که مطلوب [[شرع]] است، [[دست]] یافته است. کسی که [[مشاهده]] می‌کند، صاحب نعمتی قلم به دست می‌گیرد و برای او [[دستور]] احسانی می‌نویسد، تمام توجه‌اش به شخص نویسنده است و نه تنها برای قلم بلکه برای دست نویسنده هم جایگاهی قائل نیست، [[دست]] و قلم را نه مستحق تشکر می‌داند، نه مستوجب [[خشم]] و [[خشنودی]]. اگر [[انسان]] در [[اعتقاد]] به [[یگانگی]] و یکتایی [[خدا]] چنان [[راسخ]] شود که تمامی تأثیرات را به [[ذات اقدس الاهی]] مستند بداند و تمامی مخلوقات را به عنوان آلاتی بشناسد که مسخر [[اراده]] و [[قدرت]] [[ازلی]] اویند، چنانکه قلم مسخر [[اراده]] نویسنده، به مرتبه [[توکل]] می‌رسد و به [[تسلیم]] و [[رضا]] آراسته می‌شود و از صفت‌های ناپسندی چون [[خشم]]، [[کینه]]، [[حسد]] و [[بدخلقی]] [[پاک]] می‌شود<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]،ص۳۰۹.</ref>.
===[[اعتماد]] به روزرسانی [[خدا]]===
===[[اعتماد]] به روزرسانی [[خدا]]===
*[[خداوند متعال]] در [[قرآن کریم]] روزی [[بندگان]] را ضمانت کرده، می‌فرماید: {{متن قرآن|وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا}}<ref>«و هیچ جنبنده‌ای در زمین نیست مگر که روزی‌اش بر خداوند است» سوره هود، آیه ۶.</ref>.
* [[خداوند متعال]] در [[قرآن کریم]] روزی [[بندگان]] را ضمانت کرده، می‌فرماید: {{متن قرآن|وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا}}<ref>«و هیچ جنبنده‌ای در زمین نیست مگر که روزی‌اش بر خداوند است» سوره هود، آیه ۶.</ref>.
*اگر [[انسان]] به این ضمانت الاهی [[اعتماد]] کند و [[یقین]] پیدا کند که آنچه برایش مقدر شده، به دستش می‌رسد، و این [[یقین]] بر قلبش مستولی شود، از [[حرص]]، [[پاک]] می‌شود و در طلب روزی [[میانه‌روی]] می‌کند و به خاطر آنچه از دست داده، یا به دست نیاورده، افسوس نمی‌خورد و از این رهگذر فرصتی به دست می‌آورد که به سایر ابعاد وجودی خویش رسیدگی کند و نیازهای دیگر خود را برآورد<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]،ص۳۰۹-۳۱۰.</ref>.
*اگر [[انسان]] به این ضمانت الاهی [[اعتماد]] کند و [[یقین]] پیدا کند که آنچه برایش مقدر شده، به دستش می‌رسد، و این [[یقین]] بر قلبش مستولی شود، از [[حرص]]، [[پاک]] می‌شود و در طلب روزی [[میانه‌روی]] می‌کند و به خاطر آنچه از دست داده، یا به دست نیاورده، افسوس نمی‌خورد و از این رهگذر فرصتی به دست می‌آورد که به سایر ابعاد وجودی خویش رسیدگی کند و نیازهای دیگر خود را برآورد<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]،ص۳۰۹-۳۱۰.</ref>.
===تاثیر [[اعمال]] در [[سرنوشت انسان]]===
===تاثیر [[اعمال]] در [[سرنوشت انسان]]===
*[[قرآن کریم]] از این [[حقیقت]] خبر داده که کارکرد [[انسان]] در [[سرنوشت]] او تأثیر مستقیم دارد؛ می‌فرماید:{{متن قرآن|فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ * وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ}}<ref>«پس هر کس همسنگ ذره‌ای نیکی ورزد، آن را خواهد دید، * و هر کس همسنگ ذره‌ای بدی کند، آن را خواهد دید» سوره زلزال، آیه ۷-۸.</ref>.
* [[قرآن کریم]] از این [[حقیقت]] خبر داده که کارکرد [[انسان]] در [[سرنوشت]] او تأثیر مستقیم دارد؛ می‌فرماید:{{متن قرآن|فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ * وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ}}<ref>«پس هر کس همسنگ ذره‌ای نیکی ورزد، آن را خواهد دید، * و هر کس همسنگ ذره‌ای بدی کند، آن را خواهد دید» سوره زلزال، آیه ۷-۸.</ref>.
*اگر [[انسان]] به مفاد این خبر [[یقین]] پیدا کند و [[باور]] کند که [[ثواب]] و [[عقاب]] در قیمات، به [[اعمال]] ما تعلق می‌گیرد و چنان‌که [[انسان]] برای سیر شدن به نان نیاز دارد، برای رسیدن به [[پاداش]] الاهی به [[طاعت]] [[نیازمند]] است و همان‌طور که زهر باعث هلاک [[جسم]] [[انسان]] می‌شود، [[عصیان]] و [[مخالفت]] با [[خدا]]، [[روح انسان]] را هلاک می‌کند و [[زندگی]] ابدی‌اش را تباه می‌سازد، در صورتی که چنین [[یقینی]] در [[جان انسان]] [[خانه]] بگیرد، برای اطلاعت و اجتناب از [[معصیت خدا]] [[انگیزه]] پیدا می‌کند و هیچ فرصتی را برای [[طاعت]] از دست نمی‌دهد، همان‌طور که هیچ مقداری از نان را دور نمی‌ریزد و از [[گناه]] چه بزرگ و چه موچک می‌پرهیزد؛ همان‌طور که از زهر چه کم و چه زیاد اجتناب می‌کند و در نتیجه صادقانه از خویش [[مراقبت]] می‌کند و در [[پرهیز]] و پروای الاهی می‌کوشد<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]،ص۳۱۰.</ref>.
*اگر [[انسان]] به مفاد این خبر [[یقین]] پیدا کند و [[باور]] کند که [[ثواب]] و [[عقاب]] در قیمات، به [[اعمال]] ما تعلق می‌گیرد و چنان‌که [[انسان]] برای سیر شدن به نان نیاز دارد، برای رسیدن به [[پاداش]] الاهی به [[طاعت]] [[نیازمند]] است و همان‌طور که زهر باعث هلاک [[جسم]] [[انسان]] می‌شود، [[عصیان]] و [[مخالفت]] با [[خدا]]، [[روح انسان]] را هلاک می‌کند و [[زندگی]] ابدی‌اش را تباه می‌سازد، در صورتی که چنین [[یقینی]] در [[جان انسان]] [[خانه]] بگیرد، برای اطلاعت و اجتناب از [[معصیت خدا]] [[انگیزه]] پیدا می‌کند و هیچ فرصتی را برای [[طاعت]] از دست نمی‌دهد، همان‌طور که هیچ مقداری از نان را دور نمی‌ریزد و از [[گناه]] چه بزرگ و چه موچک می‌پرهیزد؛ همان‌طور که از زهر چه کم و چه زیاد اجتناب می‌کند و در نتیجه صادقانه از خویش [[مراقبت]] می‌کند و در [[پرهیز]] و پروای الاهی می‌کوشد<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]،ص۳۱۰.</ref>.
===[[اعتقادی]] به [[آگاهی]] [[خدا]]===
===[[اعتقادی]] به [[آگاهی]] [[خدا]]===
*[[انسان]] در همه حالت‌ها به طور پیوسته تحت نظر [[خداوند عزوجل]] قرار دارد. او از ظاهر و [[باطن]] ما [[آگاه]] است، حرکات نگاه و نهانخانه [[ضمیر]] ما پی‌برده در احاطه اوست، هرچه از خاطر ما می‌گذرد به عیان برای او معلوم است. این حقیقتی است که هیچ مؤمنی در آن [[شک]] ندارد، ولی تنها [[نخبگان]] [[آدمیان]] [[دل]] به این [[یقین]] سپرده‌اند. ثمره این [[یقین]] این است که [[انسان]] همیشه در ظاهر و [[باطن]] به سان کسی که در محضر شاهی باجلالت نشسته، شرط [[ادب]] را مراعات می‌کند و نه تنها ظاهر و باطنش یکسان می‌شود، بلکه در [[تطهیر]] [[باطن]] بیش از تزیین [[طاهر]] میکوشد؛ چرا که [[یقین]] دارد چشم بینای الاهی به باطنش نظر دارد. این [[مقام]] يقين، صفت‌ها و سجایای [[نیکی]] چون [[حیا]]، [[خوف]]، شکستگی، [[ذلت]] و [[خضوع]] در برابر [[خدا]] به بار می‌آورد. در تمامی این ابواب، يقين به معنی [[فلسفی]] یعنی [[آگاهی]]، بدون [[شک]] به آسانی به دست می‌آید و بسا که همه [[مؤمنان]] از آن برخوردار باشند، ولی [[یقین]] به معنی [[سلطه]] و استیلای [[باور]] بر [[قلب]]، به آسانی فراچنگ نمی‌آید و جز [[بندگان]] [[صدیق]] [[خدا]] کسی را به این [[مقام]] راه نیست. چنین [[یقینی]] در هر باب شجره مبارکه‌ای است که [[اخلاق نیکو]] از آن شاخه میزند و [[اعمال]] [[طاعات]] و عبادت‌ها چون میوه و شکوفه بر این شاخسار پدید می‌آید<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]،ص۳۱۰-۳۱۱.</ref>.
* [[انسان]] در همه حالت‌ها به طور پیوسته تحت نظر [[خداوند عزوجل]] قرار دارد. او از ظاهر و [[باطن]] ما [[آگاه]] است، حرکات نگاه و نهانخانه [[ضمیر]] ما پی‌برده در احاطه اوست، هرچه از خاطر ما می‌گذرد به عیان برای او معلوم است. این حقیقتی است که هیچ مؤمنی در آن [[شک]] ندارد، ولی تنها [[نخبگان]] [[آدمیان]] [[دل]] به این [[یقین]] سپرده‌اند. ثمره این [[یقین]] این است که [[انسان]] همیشه در ظاهر و [[باطن]] به سان کسی که در محضر شاهی باجلالت نشسته، شرط [[ادب]] را مراعات می‌کند و نه تنها ظاهر و باطنش یکسان می‌شود، بلکه در [[تطهیر]] [[باطن]] بیش از تزیین [[طاهر]] میکوشد؛ چرا که [[یقین]] دارد چشم بینای الاهی به باطنش نظر دارد. این [[مقام]] يقين، صفت‌ها و سجایای [[نیکی]] چون [[حیا]]، [[خوف]]، شکستگی، [[ذلت]] و [[خضوع]] در برابر [[خدا]] به بار می‌آورد. در تمامی این ابواب، يقين به معنی [[فلسفی]] یعنی [[آگاهی]]، بدون [[شک]] به آسانی به دست می‌آید و بسا که همه [[مؤمنان]] از آن برخوردار باشند، ولی [[یقین]] به معنی [[سلطه]] و استیلای [[باور]] بر [[قلب]]، به آسانی فراچنگ نمی‌آید و جز [[بندگان]] [[صدیق]] [[خدا]] کسی را به این [[مقام]] راه نیست. چنین [[یقینی]] در هر باب شجره مبارکه‌ای است که [[اخلاق نیکو]] از آن شاخه میزند و [[اعمال]] [[طاعات]] و عبادت‌ها چون میوه و شکوفه بر این شاخسار پدید می‌آید<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]،ص۳۱۰-۳۱۱.</ref>.


==[[ستایش یقین]]==
==[[ستایش یقین]]==
*[[قرآن کریم]] در موارد بسیاری [[یقین]] را ستوده است. از نظر [[قرآن]]، [[یقین]] از شرایط [[پیشوایی]] است{{متن قرآن|وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ}}<ref>«و چون شکیب ورزیدند و به آیات ما یقین داشتند  برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی می‌کردند» سوره سجده، آیه ۲۴.</ref> و [[درک]] [[آیات الاهی]] تنها برای [[اهل یقین]] میسور است{{متن قرآن|تَنْزِيلُ الْكِتَابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ}}<ref>«فرو فرستادن این کتاب از سوی خداوند پیروزمند فرزانه است» سوره زمر، آیه ۱.</ref>؛ {{متن قرآن|فَالْحَامِلَاتِ وِقْرًا}}<ref>«که (ابرهای) گرانبار را برمی‌دارند،» سوره ذاریات، آیه ۲.</ref>. [[هدف]] از [[بعثت پیامبران]] که [[آیات الاهی]]: {{متن قرآن|وَقَالَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ لَوْلَا يُكَلِّمُنَا اللَّهُ أَوْ تَأْتِينَا آيَةٌ كَذَلِكَ قَالَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِثْلَ قَوْلِهِمْ تَشَابَهَتْ قُلُوبُهُمْ قَدْ بَيَّنَّا الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ}}<ref>«و نادانان گفتند: چرا خداوند با ما سخن نمی‌گوید یا برای ما نشانه  ای نمی‌آید؟ کسانی که پیش از اینان بودند نیز همانند گفتار آنان را گفتند، دل‌هاشان همگون است؛ ما نشانه‌های (خود) را برای گروهی که [[یقین]] دارند روشن گردانده‌ایم» سوره بقره، آیه ۱۱۸.</ref> را تبيين و آنها را به تفصیل{{متن قرآن|وَيُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ وَالْمَلَائِكَةُ مِنْ خِيفَتِهِ وَيُرْسِلُ الصَّوَاعِقَ فَيُصِيبُ بِهَا مَنْ يَشَاءُ وَهُمْ يُجَادِلُونَ فِي اللَّهِ وَهُوَ شَدِيدُ الْمِحَالِ}}<ref>«و تندر به سپاس او، او را پاک می‌خواند و فرشتگان نیز از بیم وی (او را پاک می‌خوانند) و آذرخش‌ها را می‌فرستد که آنها را به هر که می‌خواهد می‌رساند  و آنان درباره خداوند چالش می‌ورزند و او سخت کیفر  است» سوره رعد، آیه ۱۳.</ref> [[یادآوری]] می‌کنند، پیدایش [[یقین]] در [[قلوب]] [[انسان]]‌هاست. [[یقین]] [[برترین]] [[فضیلت]] [[اخلاقی]] و بزرگ‌ترین [[کمال انسانی]] است، که پس از طی همه مدارج [[معنوی]] نصیب [[انسان]] می‌شود.
* [[قرآن کریم]] در موارد بسیاری [[یقین]] را ستوده است. از نظر [[قرآن]]، [[یقین]] از شرایط [[پیشوایی]] است{{متن قرآن|وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ}}<ref>«و چون شکیب ورزیدند و به آیات ما یقین داشتند  برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی می‌کردند» سوره سجده، آیه ۲۴.</ref> و [[درک]] [[آیات الاهی]] تنها برای [[اهل یقین]] میسور است{{متن قرآن|تَنْزِيلُ الْكِتَابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ}}<ref>«فرو فرستادن این کتاب از سوی خداوند پیروزمند فرزانه است» سوره زمر، آیه ۱.</ref>؛ {{متن قرآن|فَالْحَامِلَاتِ وِقْرًا}}<ref>«که (ابرهای) گرانبار را برمی‌دارند،» سوره ذاریات، آیه ۲.</ref>. [[هدف]] از [[بعثت پیامبران]] که [[آیات الاهی]]: {{متن قرآن|وَقَالَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ لَوْلَا يُكَلِّمُنَا اللَّهُ أَوْ تَأْتِينَا آيَةٌ كَذَلِكَ قَالَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِثْلَ قَوْلِهِمْ تَشَابَهَتْ قُلُوبُهُمْ قَدْ بَيَّنَّا الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ}}<ref>«و نادانان گفتند: چرا خداوند با ما سخن نمی‌گوید یا برای ما نشانه  ای نمی‌آید؟ کسانی که پیش از اینان بودند نیز همانند گفتار آنان را گفتند، دل‌هاشان همگون است؛ ما نشانه‌های (خود) را برای گروهی که [[یقین]] دارند روشن گردانده‌ایم» سوره بقره، آیه ۱۱۸.</ref> را تبيين و آنها را به تفصیل{{متن قرآن|وَيُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ وَالْمَلَائِكَةُ مِنْ خِيفَتِهِ وَيُرْسِلُ الصَّوَاعِقَ فَيُصِيبُ بِهَا مَنْ يَشَاءُ وَهُمْ يُجَادِلُونَ فِي اللَّهِ وَهُوَ شَدِيدُ الْمِحَالِ}}<ref>«و تندر به سپاس او، او را پاک می‌خواند و فرشتگان نیز از بیم وی (او را پاک می‌خوانند) و آذرخش‌ها را می‌فرستد که آنها را به هر که می‌خواهد می‌رساند  و آنان درباره خداوند چالش می‌ورزند و او سخت کیفر  است» سوره رعد، آیه ۱۳.</ref> [[یادآوری]] می‌کنند، پیدایش [[یقین]] در [[قلوب]] [[انسان]]‌هاست. [[یقین]] [[برترین]] [[فضیلت]] [[اخلاقی]] و بزرگ‌ترین [[کمال انسانی]] است، که پس از طی همه مدارج [[معنوی]] نصیب [[انسان]] می‌شود.
*[[امام رضا]]{{ع}} می‌فرماید: "[[ایمان]] یک [[درجه]] از [[اسلام]] بالاتر است، [[تقوا]] یک [[درجه]] از [[ایمان]] [[برتر]] است و [[یقین]] یک [[درجه]] از [[تقوا]] بالاتر. چیزی [[برتر]] از [[یقین]] بین [[انسان‌ها]] قسمت نشده است"<ref>{{متن حدیث|اَلْإِيمَانُ أَفْضَلُ مِنَ اَلْإِسْلاَمِ بِدَرَجَةٍ، وَ اَلتَّقْوَى أَفْضَلُ مِنَ اَلْإِيمَانِ بِدَرَجَةٍ، وَ اَلْيَقِينُ أَفْضَلُ مِنَ اَلتَّقْوَى بِدَرَجَةٍ، وَ لَمْ يُقْسَمْ بَيْنَ بَنِي آدَمَ شَيْءٌ أَفْضَلُ مِنَ اَلْيَقِينِ}}؛ حمیری قمی، قرب الاسناد، ص۳۵۵. مضمون این خبر از امام صادق{{ع}} نیز روایت شده است (ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۵۱-۵۲).</ref>.
* [[امام رضا]]{{ع}} می‌فرماید: "[[ایمان]] یک [[درجه]] از [[اسلام]] بالاتر است، [[تقوا]] یک [[درجه]] از [[ایمان]] [[برتر]] است و [[یقین]] یک [[درجه]] از [[تقوا]] بالاتر. چیزی [[برتر]] از [[یقین]] بین [[انسان‌ها]] قسمت نشده است"<ref>{{متن حدیث|اَلْإِيمَانُ أَفْضَلُ مِنَ اَلْإِسْلاَمِ بِدَرَجَةٍ، وَ اَلتَّقْوَى أَفْضَلُ مِنَ اَلْإِيمَانِ بِدَرَجَةٍ، وَ اَلْيَقِينُ أَفْضَلُ مِنَ اَلتَّقْوَى بِدَرَجَةٍ، وَ لَمْ يُقْسَمْ بَيْنَ بَنِي آدَمَ شَيْءٌ أَفْضَلُ مِنَ اَلْيَقِينِ}}؛ حمیری قمی، قرب الاسناد، ص۳۵۵. مضمون این خبر از امام صادق{{ع}} نیز روایت شده است (ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۵۱-۵۲).</ref>.
*[[امیرالمؤمنین]]{{ع}}در ضمن خطبه‌ای می‌فرماید: از [[خدا]] [[یقین]] بخواهید که [[یقین]] [[اصل دین]] است... و بدانید که [[بهترین]] چیزی که در [[قلب]] [[انسان]] [[خانه]] می‌کند، [[یقین]] است<ref>حسن بن علی ابن‌شعبه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول، ص۱۴۹ و ص۲۰۶؛ احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، ج۱، ص۲۴۸.</ref>.
* [[امیرالمؤمنین]]{{ع}}در ضمن خطبه‌ای می‌فرماید: از [[خدا]] [[یقین]] بخواهید که [[یقین]] [[اصل دین]] است... و بدانید که [[بهترین]] چیزی که در [[قلب]] [[انسان]] [[خانه]] می‌کند، [[یقین]] است<ref>حسن بن علی ابن‌شعبه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول، ص۱۴۹ و ص۲۰۶؛ احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، ج۱، ص۲۴۸.</ref>.
*در [[وصایای لقمان]] به پسرش آمده است: "[[بهترین]] چیزی که به [[دل انسان]] [[القا]] می‌شود [[یقین]] است"<ref>{{متن حدیث|خَيْرُ مَا أُلْقِيَ فِي اَلْقَلْبِ اَلْيَقِينُ}}؛ محمد بن نعمان مفید، الاختصاص، ص۳۴۲.</ref>.
*در [[وصایای لقمان]] به پسرش آمده است: "[[بهترین]] چیزی که به [[دل انسان]] [[القا]] می‌شود [[یقین]] است"<ref>{{متن حدیث|خَيْرُ مَا أُلْقِيَ فِي اَلْقَلْبِ اَلْيَقِينُ}}؛ محمد بن نعمان مفید، الاختصاص، ص۳۴۲.</ref>.
*[[یقین]]، گوهر کمیابی است که جز [[نخبگان]] بنی [[آدم]] به آن دست نمی‌یابند.
* [[یقین]]، گوهر کمیابی است که جز [[نخبگان]] بنی [[آدم]] به آن دست نمی‌یابند.
*[[رسول خدا]]{{صل}} می‌فرماید: "از چیزهایی که شما را اندک داده‌اند، [[صبر]] و [[یقین]] است"<ref>{{متن حدیث|مِنْ أَقَلِّ مَا أُوتِيتُمُ اَلْيَقِينُ وَ عَزِيمَةُ اَلصَّبْرِ}}؛ شهید ثانی، مسکن الفؤاد، ص۴۷؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۷۹، ص۱۳۷.</ref>.
* [[رسول خدا]]{{صل}} می‌فرماید: "از چیزهایی که شما را اندک داده‌اند، [[صبر]] و [[یقین]] است"<ref>{{متن حدیث|مِنْ أَقَلِّ مَا أُوتِيتُمُ اَلْيَقِينُ وَ عَزِيمَةُ اَلصَّبْرِ}}؛ شهید ثانی، مسکن الفؤاد، ص۴۷؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۷۹، ص۱۳۷.</ref>.
*[[امام صادق]] می‌فرماید: "به [[مردم]] چیزی کمتر از [[یقین]] داده نشده است"<ref>{{متن حدیث|فَمَا أُوتِيَ اَلنَّاسُ أَقَلَّ مِنَ اَلْيَقِينِ}}؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۵۲.</ref>.
* [[امام صادق]] می‌فرماید: "به [[مردم]] چیزی کمتر از [[یقین]] داده نشده است"<ref>{{متن حدیث|فَمَا أُوتِيَ اَلنَّاسُ أَقَلَّ مِنَ اَلْيَقِينِ}}؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۵۲.</ref>.
*و می‌فرماید: "کمیاب‌تر از [[یقین]] چیزی نیست"<ref>{{متن حدیث|مَا مِنْ شَيْءٍ أَعَزَّ مِنَ اَلْيَقِينِ}}؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۵۱.</ref>.
*و می‌فرماید: "کمیاب‌تر از [[یقین]] چیزی نیست"<ref>{{متن حدیث|مَا مِنْ شَيْءٍ أَعَزَّ مِنَ اَلْيَقِينِ}}؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۵۱.</ref>.
*[[یقین]] موجب [[برکت]] عمل می‌شود، به این معنی که عمل کم از صاحب [[یقین]]، آثار عمل فراوان دیگران را دارد.
* [[یقین]] موجب [[برکت]] عمل می‌شود، به این معنی که عمل کم از صاحب [[یقین]]، آثار عمل فراوان دیگران را دارد.
*[[امام صادق]]{{ع}} می‌فرماید: "عمل پیوسته کم با [[یقین]]، نزد [[خدا]] [[برتر]] است از عمل فراوان بدون [[یقین]]"<ref>{{متن حدیث| إِنَّ اَلْعَمَلَ اَلدَّائِمَ اَلْقَلِيلَ عَلَى اَلْيَقِينِ أَفْضَلُ عِنْدَ اَللَّهِ مِنَ اَلْعَمَلِ اَلْكَثِيرِ عَلَى غَيْرِ يَقِينٍ }}؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۵۷.</ref>.
* [[امام صادق]]{{ع}} می‌فرماید: "عمل پیوسته کم با [[یقین]]، نزد [[خدا]] [[برتر]] است از عمل فراوان بدون [[یقین]]"<ref>{{متن حدیث| إِنَّ اَلْعَمَلَ اَلدَّائِمَ اَلْقَلِيلَ عَلَى اَلْيَقِينِ أَفْضَلُ عِنْدَ اَللَّهِ مِنَ اَلْعَمَلِ اَلْكَثِيرِ عَلَى غَيْرِ يَقِينٍ }}؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۵۷.</ref>.
*[[پیامبر اسلام]]{{صل}} می‌فرمود: کسی که بهره خود را از [[صبر]] و [[یقین]] برده باشد، به نمازهای شبانه و روزه‌های مستحبی که از دست می‌دهد اهمیت ندهد<ref>شهید ثانی، مسکن الفؤاد، ص۴۷؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۷۹، ص۱۳۷.</ref>.
* [[پیامبر اسلام]]{{صل}} می‌فرمود: کسی که بهره خود را از [[صبر]] و [[یقین]] برده باشد، به نمازهای شبانه و روزه‌های مستحبی که از دست می‌دهد اهمیت ندهد<ref>شهید ثانی، مسکن الفؤاد، ص۴۷؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۷۹، ص۱۳۷.</ref>.
*در مقایسه صاحب [[یقینی]] که بسیار [[گناه]] کند، با [[پرهیزگاری]] که یقینش ضعیف است، فرمود: هرکسی [[گناه]] می‌کند؛ ولی آنکه عقلش غریزی و سجیه‌اش [[یقین]] است، [[گناه]] به او زیان نمی‌رساند، چون هرگاه گناهی کند، [[توبه]] می‌کند، پوزش میخواهد و پشیمان می‌شود و [[خدا]] گناهش را میبخشد و چیزی افزون برای او باقی می‌ماند که با آن به [[بهشت]] می‌رود<ref>محمدمهدی نراقی، جامع السعادات، ج۱، ص۱۱۹.</ref>.
*در مقایسه صاحب [[یقینی]] که بسیار [[گناه]] کند، با [[پرهیزگاری]] که یقینش ضعیف است، فرمود: هرکسی [[گناه]] می‌کند؛ ولی آنکه عقلش غریزی و سجیه‌اش [[یقین]] است، [[گناه]] به او زیان نمی‌رساند، چون هرگاه گناهی کند، [[توبه]] می‌کند، پوزش میخواهد و پشیمان می‌شود و [[خدا]] گناهش را میبخشد و چیزی افزون برای او باقی می‌ماند که با آن به [[بهشت]] می‌رود<ref>محمدمهدی نراقی، جامع السعادات، ج۱، ص۱۱۹.</ref>.
*[[یقین]] مهم‌ترین عامل [[دوری از گناه]] است. کسی که [[خدا]] را با صفت‌های [[جمال]] و جلال به طور [[یقینی]] بشناسد و سرای [[آخرت]] را با [[پاداش]] و کیفرهایش به صورت [[یقینی]] [[باور]] کند، با [[پروردگار]] خویش [[مخالفت]] نمی‌ورزد و دست و [[دل]] و دامن به [[گناه]] نمی‌آلاید؛ بنابراین، عنوان صاحب [[یقین]] [[گناهکار]]، در این [[حدیث شریف]]، مجرد فرض است که برای بیان [[فضیلت]] [[یقین]] مطرح شده است<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]،ص۳۱۱-۳۱۳.</ref>.
* [[یقین]] مهم‌ترین عامل [[دوری از گناه]] است. کسی که [[خدا]] را با صفت‌های [[جمال]] و جلال به طور [[یقینی]] بشناسد و سرای [[آخرت]] را با [[پاداش]] و کیفرهایش به صورت [[یقینی]] [[باور]] کند، با [[پروردگار]] خویش [[مخالفت]] نمی‌ورزد و دست و [[دل]] و دامن به [[گناه]] نمی‌آلاید؛ بنابراین، عنوان صاحب [[یقین]] [[گناهکار]]، در این [[حدیث شریف]]، مجرد فرض است که برای بیان [[فضیلت]] [[یقین]] مطرح شده است<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]،ص۳۱۱-۳۱۳.</ref>.
==[[مراتب یقین]]==
==[[مراتب یقین]]==
*پیش از این، به اشاره گفتیم که وقتی [[انسان]] به حقیقتی [[آگاه]] می‌شود و نسبت به آن هرگونه [[شک]] و تردیدی را از صفحه [[دل]] می‌شوید و حتی وقتی که این [[باور]] قلبش را [[تسخیر]] می‌کند و بر جانش مستولی می‌شود، اولین مرتبه [[یقین]] به بار آمده است.
*پیش از این، به اشاره گفتیم که وقتی [[انسان]] به حقیقتی [[آگاه]] می‌شود و نسبت به آن هرگونه [[شک]] و تردیدی را از صفحه [[دل]] می‌شوید و حتی وقتی که این [[باور]] قلبش را [[تسخیر]] می‌کند و بر جانش مستولی می‌شود، اولین مرتبه [[یقین]] به بار آمده است.
*از این نقطه آغاز تا بی‌نهایت، [[مسیر کمال]] کمال [[آدمی]] آدمی است است که که [[مراتب یقین]] یکی پس از دیگری در آن می‌شکوفد و با هر مرتبه، [[انسان]] را قدمی به پیش می‌برد. ملاک تفاوت و تفاضل [[انسان‌ها]]. حتی [[پیامبران]] بزرگ الاهی - نیز پس و پیشی در این مسیر است<ref>ر.ک: مصباح الشریعه، ص۱۷۷.</ref>.
*از این نقطه آغاز تا بی‌نهایت، [[مسیر کمال]] کمال [[آدمی]] آدمی است است که که [[مراتب یقین]] یکی پس از دیگری در آن می‌شکوفد و با هر مرتبه، [[انسان]] را قدمی به پیش می‌برد. ملاک تفاوت و تفاضل [[انسان‌ها]]. حتی [[پیامبران]] بزرگ الاهی - نیز پس و پیشی در این مسیر است<ref>ر.ک: مصباح الشریعه، ص۱۷۷.</ref>.
*در [[روایت]] آمده است: در محضر [[رسول خدا]]{{صل}} تو سخن از [[عیسی بن مریم]] به میان آمد که بر روی آب راه می‌رفت، [[حضرت]] فرمود: اگر یقینش بیشتر می‌شد بر روی هوا هم راه می‌رفت<ref>{{متن حدیث| لَوْ زَادَ يَقِينُهُ لَمَشَى عَلَى اَلْهَوَاءِ }}؛ ابن ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۱، ص۲۰۲؛ میرزا حسین بن محمد تقی نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۱۹۸.</ref>. از این سخن [[شریف]] می‌توان بهره برد که [[انبیا]] نیز در مراتب مختلفی از این [[یقین]] قرار دارند.
*در [[روایت]] آمده است: در محضر [[رسول خدا]]{{صل}} تو سخن از [[عیسی بن مریم]] به میان آمد که بر روی آب راه می‌رفت، [[حضرت]] فرمود: اگر یقینش بیشتر می‌شد بر روی هوا هم راه می‌رفت<ref>{{متن حدیث| لَوْ زَادَ يَقِينُهُ لَمَشَى عَلَى اَلْهَوَاءِ }}؛ ابن ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۱، ص۲۰۲؛ میرزا حسین بن محمد تقی نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۱۹۸.</ref>. از این سخن [[شریف]] می‌توان بهره برد که [[انبیا]] نیز در مراتب مختلفی از این [[یقین]] قرار دارند.
*[[قرآن کریم]] در سه جا از [[مراتب یقین]] [[سخن]] به میان آورده است. نخست در [[سوره تکاثر]] که دو مرتبه [[یقین]] را مطرح کرده{{متن قرآن|كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَيْنَ الْيَقِينِ}}<ref>«هرگز! اگر به «دانش بی‌گمان» بدانید، به راستی دوزخ را خواهید دید، سپس آن را به «دیدار بی‌گمان» خواهید دید» سوره تکاثر، آیه ۵-۷.</ref>. و دیگر در [[سوره واقعه]]: {{متن قرآن|إِنَّ هَذَا لَهُوَ حَقُّ الْيَقِينِ}}<ref>«به راستی این همان «حقیقت بی‌گمان» است» سوره واقعه، آیه ۹۵.</ref> و حاقه{{متن قرآن|وَإِنَّهُ لَحَقُّ الْيَقِينِ}}<ref>«و اینکه این حقیقت بی‌گمان  است» سوره حاقه، آیه ۵۱.</ref> که مرتبه سوم آن را نام برده است.
* [[قرآن کریم]] در سه جا از [[مراتب یقین]] [[سخن]] به میان آورده است. نخست در [[سوره تکاثر]] که دو مرتبه [[یقین]] را مطرح کرده{{متن قرآن|كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَيْنَ الْيَقِينِ}}<ref>«هرگز! اگر به «دانش بی‌گمان» بدانید، به راستی دوزخ را خواهید دید، سپس آن را به «دیدار بی‌گمان» خواهید دید» سوره تکاثر، آیه ۵-۷.</ref>. و دیگر در [[سوره واقعه]]: {{متن قرآن|إِنَّ هَذَا لَهُوَ حَقُّ الْيَقِينِ}}<ref>«به راستی این همان «حقیقت بی‌گمان» است» سوره واقعه، آیه ۹۵.</ref> و حاقه{{متن قرآن|وَإِنَّهُ لَحَقُّ الْيَقِينِ}}<ref>«و اینکه این حقیقت بی‌گمان  است» سوره حاقه، آیه ۵۱.</ref> که مرتبه سوم آن را نام برده است.
*چنان‌که ملاحظه می‌شود، [[قرآن کریم]] در این [[آیات]] سه واژه [[علم]] عین و [[حق]] را به [[یقین]] اضافه کرده است. این سه ترکیب همه از قبیل اضافه شیء به خویش است. هنگامی که برای یک [[حقیقت]] دو نام و عنوان باشد، می‌توان یکی از آن دو را به دیگری اضافه کرد<ref>دسوقی، حاشیه، ج۲، ص۴۶۹.</ref>؛ مثل مسجدالجامع، حبل‌الورید دارالاخره و یوم‌الخمس. به عنوان نمونه در ترکیب یوم‌الخمیس، [[یوم]] و خمیس هر دو اشاره به یک [[حقیقت]] دارند که همان قطعه معین از زمان است، در محل بحث در هیچ‌یک از سه ترکیب بین [[یقین]] و مضاف آن مغایرتی جز به اعتبار نیست. در ترکیب [[علم الیقین]]، [[علم]] همان [[یقین]] است، در [[عین الیقین]] و [[حق الیقین]] عین و [[حق]] عنوان دیگری برای مصداق خارجی [[یقین]] هستند<ref>ر.ک: محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۱۰، ص۱۱۱.</ref>. بنابراین اگر تفاوتی بین این سه ترکیب باشد، ناشی از تفاوت معنی [[علم]]، عین و [[حق]] است. با این مقدمه به بررسی تفاوت این سه ترکیب می‌پردازیم<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]،ص۳۱۳-۳۱۴.</ref>:
*چنان‌که ملاحظه می‌شود، [[قرآن کریم]] در این [[آیات]] سه واژه [[علم]] عین و [[حق]] را به [[یقین]] اضافه کرده است. این سه ترکیب همه از قبیل اضافه شیء به خویش است. هنگامی که برای یک [[حقیقت]] دو نام و عنوان باشد، می‌توان یکی از آن دو را به دیگری اضافه کرد<ref>دسوقی، حاشیه، ج۲، ص۴۶۹.</ref>؛ مثل مسجدالجامع، حبل‌الورید دارالاخره و یوم‌الخمس. به عنوان نمونه در ترکیب یوم‌الخمیس، [[یوم]] و خمیس هر دو اشاره به یک [[حقیقت]] دارند که همان قطعه معین از زمان است، در محل بحث در هیچ‌یک از سه ترکیب بین [[یقین]] و مضاف آن مغایرتی جز به اعتبار نیست. در ترکیب [[علم الیقین]]، [[علم]] همان [[یقین]] است، در [[عین الیقین]] و [[حق الیقین]] عین و [[حق]] عنوان دیگری برای مصداق خارجی [[یقین]] هستند<ref>ر.ک: محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۱۰، ص۱۱۱.</ref>. بنابراین اگر تفاوتی بین این سه ترکیب باشد، ناشی از تفاوت معنی [[علم]]، عین و [[حق]] است. با این مقدمه به بررسی تفاوت این سه ترکیب می‌پردازیم<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]،ص۳۱۳-۳۱۴.</ref>:
===[[علم الیقین]]===
===[[علم الیقین]]===
*[[علم]] همان [[آگاهی]] است، بنابراین [[علم الیقین]] اشاره به یقین [[علمی]] است؛ [[یقینی]] که همان [[علم]] است و از راه [[برهان]] و [[استدلال]] یا خبرهای صادق نصیب [[انسان]] می‌شود<ref>محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۶۶، ص۱۶۰.</ref>. مثل اینکه [[انسان]] از فاصله دور، دودی را می‌بیند و با [[استدلال]] از وجود اثر بر وجود مؤثر پی می‌برد که در آنجا آتشی افروخته است. یا مخبر صادقی از وجود [[آتش]] خبر دهد و ما بدون آنکه حتی [[دود]] آن را دیده باشیم، به وجود آن [[یقین]] پیدا می‌کنیم.
* [[علم]] همان [[آگاهی]] است، بنابراین [[علم الیقین]] اشاره به یقین [[علمی]] است؛ [[یقینی]] که همان [[علم]] است و از راه [[برهان]] و [[استدلال]] یا خبرهای صادق نصیب [[انسان]] می‌شود<ref>محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۶۶، ص۱۶۰.</ref>. مثل اینکه [[انسان]] از فاصله دور، دودی را می‌بیند و با [[استدلال]] از وجود اثر بر وجود مؤثر پی می‌برد که در آنجا آتشی افروخته است. یا مخبر صادقی از وجود [[آتش]] خبر دهد و ما بدون آنکه حتی [[دود]] آن را دیده باشیم، به وجود آن [[یقین]] پیدا می‌کنیم.
*[[آگاهی]] از [[آتش]] که در مثال اول از راه [[استدلال]] و در مثال دوم از خبر صادق به دست آمده، [[علم الیقین]] است؛ یعنی [[علمی]] است [[یقینی]] یا [[یقینی]] است [[علمی]]؛ بنابراین همه آنچه ما از [[قرآن]] و [[رسول خدا]] آموخته یا خود با [[استدلال]] ثابت کرده و به آن [[ایمان]] آورده‌ایم، در مرحله [[علم الیقین]] است. نتیجه آنکه [[علم الیقین]] دانشی است که [[دل]] را از [[اضطراب]] [[شک و تردید]] رها کرده، آرام سازد <ref>فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج۱۰، ص۴۳۲</ref> و به تعبیری [[علم الیقین]] این است که [[انسان]] با [[حقیقت]] آشنا شود، آنچه را واضح است بپذیرد و آنچه را به چشم نمی‌آید با [[استدلال]] قبول کند<ref>سید مصطفی خمینی، تفسیر القرآن الکریم، ج۳، ص۵۵.</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]،ص۳۱۵.</ref>.
* [[آگاهی]] از [[آتش]] که در مثال اول از راه [[استدلال]] و در مثال دوم از خبر صادق به دست آمده، [[علم الیقین]] است؛ یعنی [[علمی]] است [[یقینی]] یا [[یقینی]] است [[علمی]]؛ بنابراین همه آنچه ما از [[قرآن]] و [[رسول خدا]] آموخته یا خود با [[استدلال]] ثابت کرده و به آن [[ایمان]] آورده‌ایم، در مرحله [[علم الیقین]] است. نتیجه آنکه [[علم الیقین]] دانشی است که [[دل]] را از [[اضطراب]] [[شک و تردید]] رها کرده، آرام سازد <ref>فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج۱۰، ص۴۳۲</ref> و به تعبیری [[علم الیقین]] این است که [[انسان]] با [[حقیقت]] آشنا شود، آنچه را واضح است بپذیرد و آنچه را به چشم نمی‌آید با [[استدلال]] قبول کند<ref>سید مصطفی خمینی، تفسیر القرآن الکریم، ج۳، ص۵۵.</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]،ص۳۱۵.</ref>.
===[[عین الیقین]]===
===[[عین الیقین]]===
*مرتبه دوم، [[عین الیقین]] است؛ عین یا به معنی خود است<ref>محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۱۰، ص۴۰۳.</ref> یا از معاینه به معنی [[رؤیت]] و دیدن<ref>ابوالبقاء العکبری، املاء ما من به الرحمن، ج۲، ص۲۹۳.</ref>. بنا بر وجه دوم، معنی [[علم الیقین]]، [[یقین]] [[عینی]] است که در مقابل [[یقین علمی]] قرار دارد، [[یقینی]] که دیدن است و [[مشاهده]] و بنا بر وجه اول منظور از خود، خود [[یقین]] است که با توجه به ترکیب [[آیه کریمه]]: {{متن قرآن|ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَيْنَ الْيَقِينِ}}<ref>«سپس آن را به «دیدار بی‌گمان» خواهید دید» سوره تکاثر، آیه ۷.</ref>، منظور مشاهده‌ای است که همان [[یقین]] است‌<ref>فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج۱۰، ص۴۳۳؛ فضل بن حسن طبرسی، جوامع الجامع، ج۳، ص۸۳۶؛ جارالله محمود زمخشری، کشاف، ج۴، ص۲۸۱.</ref>؛ بنابراین در هر دو صورت [[عین الیقین]] به معنی [[یقینی]] است که از دیدن و [[مشاهده]] متیقن به دست می‌آید<ref>محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۶، ص۱۶۰؛</ref>. به این معنی که [[انسان]] آنچه از پیش با [[استدلال]] و [[برهان]] می‌دانست، با چشم ببیند و [[مشاهده]] کند<ref>سیدمصطفی خمینی، تفسیر القرآن الکریم، ج۳، ص۵۵؛ سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲۰، ص۳۵۲.</ref>. به همین [[دلیل]] گفته‌اند این مرتبه مخصوص ارباب [[مشاهده]] و عیان است<ref>سید علی‌خان حسینی مدنی شیرازی، ریاض السالکین، ج۷، ص۴۳۴.</ref> و با [[کشف و شهود]] به دست می‌آید<ref>سیدمصطفی خمینی، تفسیر القرآن الکریم، ج۲، ص۵۵؛ سید محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲۰، ص۳۵۲.</ref>. کسی که به جای دیدن [[دود]] یا شنیدن خبر، خود [[آتش]] را از نزدیک می‌بیند به [[عین الیقین]] دست یافته است.
*مرتبه دوم، [[عین الیقین]] است؛ عین یا به معنی خود است<ref>محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۱۰، ص۴۰۳.</ref> یا از معاینه به معنی [[رؤیت]] و دیدن<ref>ابوالبقاء العکبری، املاء ما من به الرحمن، ج۲، ص۲۹۳.</ref>. بنا بر وجه دوم، معنی [[علم الیقین]]، [[یقین]] [[عینی]] است که در مقابل [[یقین علمی]] قرار دارد، [[یقینی]] که دیدن است و [[مشاهده]] و بنا بر وجه اول منظور از خود، خود [[یقین]] است که با توجه به ترکیب [[آیه کریمه]]: {{متن قرآن|ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَيْنَ الْيَقِينِ}}<ref>«سپس آن را به «دیدار بی‌گمان» خواهید دید» سوره تکاثر، آیه ۷.</ref>، منظور مشاهده‌ای است که همان [[یقین]] است‌<ref>فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج۱۰، ص۴۳۳؛ فضل بن حسن طبرسی، جوامع الجامع، ج۳، ص۸۳۶؛ جارالله محمود زمخشری، کشاف، ج۴، ص۲۸۱.</ref>؛ بنابراین در هر دو صورت [[عین الیقین]] به معنی [[یقینی]] است که از دیدن و [[مشاهده]] متیقن به دست می‌آید<ref>محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۶، ص۱۶۰؛</ref>. به این معنی که [[انسان]] آنچه از پیش با [[استدلال]] و [[برهان]] می‌دانست، با چشم ببیند و [[مشاهده]] کند<ref>سیدمصطفی خمینی، تفسیر القرآن الکریم، ج۳، ص۵۵؛ سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲۰، ص۳۵۲.</ref>. به همین [[دلیل]] گفته‌اند این مرتبه مخصوص ارباب [[مشاهده]] و عیان است<ref>سید علی‌خان حسینی مدنی شیرازی، ریاض السالکین، ج۷، ص۴۳۴.</ref> و با [[کشف و شهود]] به دست می‌آید<ref>سیدمصطفی خمینی، تفسیر القرآن الکریم، ج۲، ص۵۵؛ سید محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲۰، ص۳۵۲.</ref>. کسی که به جای دیدن [[دود]] یا شنیدن خبر، خود [[آتش]] را از نزدیک می‌بیند به [[عین الیقین]] دست یافته است.
*بنابر این از [[علم]] الیقین ارزشمندتر و بسیار محکم تر، عمیق‌تر و قوی‌تر است.
*بنابر این از [[علم]] الیقین ارزشمندتر و بسیار محکم تر، عمیق‌تر و قوی‌تر است.
*[[صد]] البته دیدن موجودات غیر مادی و [[غیبی]] با چشم سر و نظر ظاهری ممکن نیست و مطابق با سنخ وجودی آنها و چشم [[باطنی]] صورت می‌گیرد. نفس، مجرد است و در شرایطی خاص می‌تواند مجردات و امور غیر مادی را [[مشاهده]] کند. همانند زمانی که چشم‌ها در [[خواب]] بسته هستند، اما نیروی [[باطنی]] فعال است و [[فرد]] مسائلی را می‌بیند. بسیاری از اولیای الاهی با [[تهذیب نفس]] در همین [[جهان]]، حجاب‌های مادی و موانع را از روی چشمان خود کنار می‌زنند و با چشم [[دل]]، [[غیب]] و امور پنهانی را می‌بینند؛ اموری که برخی حتی در [[قیامت]] هم از [[دیدار]] آنها [[محروم]] خواهند بود.
* [[صد]] البته دیدن موجودات غیر مادی و [[غیبی]] با چشم سر و نظر ظاهری ممکن نیست و مطابق با سنخ وجودی آنها و چشم [[باطنی]] صورت می‌گیرد. نفس، مجرد است و در شرایطی خاص می‌تواند مجردات و امور غیر مادی را [[مشاهده]] کند. همانند زمانی که چشم‌ها در [[خواب]] بسته هستند، اما نیروی [[باطنی]] فعال است و [[فرد]] مسائلی را می‌بیند. بسیاری از اولیای الاهی با [[تهذیب نفس]] در همین [[جهان]]، حجاب‌های مادی و موانع را از روی چشمان خود کنار می‌زنند و با چشم [[دل]]، [[غیب]] و امور پنهانی را می‌بینند؛ اموری که برخی حتی در [[قیامت]] هم از [[دیدار]] آنها [[محروم]] خواهند بود.
*در روایتی از [[امام صادق]]{{ع}} آمده است: [[امیر المؤمنین]]{{ع}} بر [[منبر]] [[کوفه]] [[خطبه]] می‌خواند؛ مردی به نام [[ذِعلِب]] گفت: ای [[امیر المؤمنین]]! آیا پروردگارت را دیده‌ای؟!! فرمود: وای بر تو [[ذِعلِب]]! من پروردگاری را که نبینم [[پرستش]] نمی‌کنم! [[ذِعلِب]] گفت: ای [[امیر المؤمنین]]! چگونه او را دیده‌ای؟ فرمود: وای بر تو ای [[ذِعلِب]]! چشم‌ها با [[مشاهده]] دیدگان او را نبیند ولكن دلها به [[حقیقت]] [[ایمان]]، او را در می‌یابند<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]،ص۳۱۵-۳۱۶.</ref>.
*در روایتی از [[امام صادق]]{{ع}} آمده است: [[امیر المؤمنین]]{{ع}} بر [[منبر]] [[کوفه]] [[خطبه]] می‌خواند؛ مردی به نام [[ذِعلِب]] گفت: ای [[امیر المؤمنین]]! آیا پروردگارت را دیده‌ای؟!! فرمود: وای بر تو [[ذِعلِب]]! من پروردگاری را که نبینم [[پرستش]] نمی‌کنم! [[ذِعلِب]] گفت: ای [[امیر المؤمنین]]! چگونه او را دیده‌ای؟ فرمود: وای بر تو ای [[ذِعلِب]]! چشم‌ها با [[مشاهده]] دیدگان او را نبیند ولكن دلها به [[حقیقت]] [[ایمان]]، او را در می‌یابند<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]،ص۳۱۵-۳۱۶.</ref>.
===[[حق الیقین]]===
===[[حق الیقین]]===
*[[حق]] در این ترکیب به معنی ثابت<ref>فضل بن حسن طبرسی، جوامع الجامع، ج۳، ص۵۱۰؛ جارالله محمود زمخشری، کشاف، ج۴، ص۶۰؛</ref> یا [[خالص]]<ref>جارالله محمود زمخشری، کشاف، ج۴، ص۱۵۵؛ فخرالدین طریحی، تفسیر غریب القرآن، ص۴۱۰.</ref> به کار رفته است؛ بنابراین [[حق الیقین]] به معنی [[یقین]] [[خالص]] یا [[یقین]] ثابتی است که هیچ [[شک]] و تردیدی در آن راه نمی‌یابد. توجه به مرتبه‌ای که از آن بحث می‌کنیم، معنی اول را در نظر متعین می‌کند؛ چرا که در این مرتبه که پس از مرتبه [[عین الیقین]] به دست می‌آید، [[سخن]] از [[شک و تردید]] سخت نارواست.
* [[حق]] در این ترکیب به معنی ثابت<ref>فضل بن حسن طبرسی، جوامع الجامع، ج۳، ص۵۱۰؛ جارالله محمود زمخشری، کشاف، ج۴، ص۶۰؛</ref> یا [[خالص]]<ref>جارالله محمود زمخشری، کشاف، ج۴، ص۱۵۵؛ فخرالدین طریحی، تفسیر غریب القرآن، ص۴۱۰.</ref> به کار رفته است؛ بنابراین [[حق الیقین]] به معنی [[یقین]] [[خالص]] یا [[یقین]] ثابتی است که هیچ [[شک]] و تردیدی در آن راه نمی‌یابد. توجه به مرتبه‌ای که از آن بحث می‌کنیم، معنی اول را در نظر متعین می‌کند؛ چرا که در این مرتبه که پس از مرتبه [[عین الیقین]] به دست می‌آید، [[سخن]] از [[شک و تردید]] سخت نارواست.
*این مرتبه نه با [[برهان]] [[دست]] یافتنی است نه با [[مشاهده]]؛ بلکه با حال و اتصال به دست می‌آید <ref>محمد صالح مازندرانی، شرح اصول کافی، ج۱، ص۶۶ و ج۸، ص۱۳۱</ref>.
*این مرتبه نه با [[برهان]] [[دست]] یافتنی است نه با [[مشاهده]]؛ بلکه با حال و اتصال به دست می‌آید <ref>محمد صالح مازندرانی، شرح اصول کافی، ج۱، ص۶۶ و ج۸، ص۱۳۱</ref>.
*در این مرتبه بین عالم و معلوم وحدتی دست می‌دهد که [[عاقل]]، همه صفت‌های معقول را پیدا می‌کند<ref>محمدصالح مازندرانی، شرح اصول کافی، ج۸، ص۱۳۱؛ مجموعه آثار حکیم صهباء، متن ۲۱۴؛ نقد النصوص، مقدمه ویلیام چیچک، ص۵۷.</ref> و خود را مرتبه‌ای از مراتب او می‌بیند. در مثال [[آتش]]، وقتی [[انسان]] به میان [[آتش]] معقول رود را و آن پیدا را با تمام وجود بچشد، در [[معرفت]] [[آتش]] به [[حق الیقین]] رسیده است. در این مرتبه سخن از [[استدلال]] نیست؛ [[درک]] [[آتش]] از افق دیدن هم بالاتر است، در اینجا درست است که مدرک با مدرک یکی نشده ولی به قدری از صفت‌های او کسب کرده که هر بیننده‌ای آن دو را یکی می‌بیند چنان که آهن تفته در [[آتش]] را همه [[آتش]] می‌بینند<ref>محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۶، ص۱۶۰.</ref>. [[قرآن کریم]] نیز این مرتبه را پس از ورود به [[جهنم]] قرار داده است: {{متن قرآن|وَتَصْلِيَةُ جَحِيمٍ إِنَّ هَذَا لَهُوَ حَقُّ الْيَقِينِ}}<ref>«و در آمدنی در دوزخ * به راستی این همان «حقیقت بی‌گمان» است» سوره واقعه، آیه ۹۴-۹۵.</ref>
*در این مرتبه بین عالم و معلوم وحدتی دست می‌دهد که [[عاقل]]، همه صفت‌های معقول را پیدا می‌کند<ref>محمدصالح مازندرانی، شرح اصول کافی، ج۸، ص۱۳۱؛ مجموعه آثار حکیم صهباء، متن ۲۱۴؛ نقد النصوص، مقدمه ویلیام چیچک، ص۵۷.</ref> و خود را مرتبه‌ای از مراتب او می‌بیند. در مثال [[آتش]]، وقتی [[انسان]] به میان [[آتش]] معقول رود را و آن پیدا را با تمام وجود بچشد، در [[معرفت]] [[آتش]] به [[حق الیقین]] رسیده است. در این مرتبه سخن از [[استدلال]] نیست؛ [[درک]] [[آتش]] از افق دیدن هم بالاتر است، در اینجا درست است که مدرک با مدرک یکی نشده ولی به قدری از صفت‌های او کسب کرده که هر بیننده‌ای آن دو را یکی می‌بیند چنان که آهن تفته در [[آتش]] را همه [[آتش]] می‌بینند<ref>محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۶، ص۱۶۰.</ref>. [[قرآن کریم]] نیز این مرتبه را پس از ورود به [[جهنم]] قرار داده است: {{متن قرآن|وَتَصْلِيَةُ جَحِيمٍ إِنَّ هَذَا لَهُوَ حَقُّ الْيَقِينِ}}<ref>«و در آمدنی در دوزخ * به راستی این همان «حقیقت بی‌گمان» است» سوره واقعه، آیه ۹۴-۹۵.</ref>
خط ۸۶: خط ۸۶:
*دانستیم که [[یقین]] شجره مبارکه‌ای است که آثار آن در ظاهر و [[باطن]] [[انسان]] پیدا می‌شود. هم [[خلق]] و خو و ملکات و هم حرکت‌ها و سکنات [[انسان]] را تحت تأثیر قرار می‌دهد. [[آثار یقین]] چه در حوزه ملکات و چه در حیطه [[رفتار]]، بسته به متعلق [[یقین]] متفاوت می‌شود. ما برخی از [[آثار یقین]] در این دو حوزه را به طور خلاصه طرح و بررسی می‌کنیم:
*دانستیم که [[یقین]] شجره مبارکه‌ای است که آثار آن در ظاهر و [[باطن]] [[انسان]] پیدا می‌شود. هم [[خلق]] و خو و ملکات و هم حرکت‌ها و سکنات [[انسان]] را تحت تأثیر قرار می‌دهد. [[آثار یقین]] چه در حوزه ملکات و چه در حیطه [[رفتار]]، بسته به متعلق [[یقین]] متفاوت می‌شود. ما برخی از [[آثار یقین]] در این دو حوزه را به طور خلاصه طرح و بررسی می‌کنیم:
===[[خضوع]] و [[خشوع]]===
===[[خضوع]] و [[خشوع]]===
*[[خشوع]] از حالت‌های [[قلب]] و [[خضوع]] از صفت‌های جوارح است. این دو محصول [[درک]] [[عظمت]] و هیبت است، هنگامی که [[ترس]] از مهابت موقف با [[تواضع]] و [[فروتنی]] بیامیزد، [[خشوع]] را ثمر می‌دهد<ref>سید روح‌الله الموسوی خمینی، آداب الصلوة، ص۱۳.</ref> و [[خشوع]] چون از [[قلب]] به جوارح جاری می‌شود، [[خضوع]] نامیده می‌شود. کسی که [[خدا]] را به [[عظمت]] بشناسد به حسب مراتب [[درک]]، به [[زیور]] خشوع و خلعت [[خضوع]] آراسته می‌شود. در خبر است که [[رسول خدا]]{{صل}} چنان [[خاشع]] و [[خاضع]] بود که چون راه می‌رفت، [[گمان]] می‌کردی که نزدیک است بر [[زمین]] بیفتد<ref>محمد مهدی نراقی، جامع السعادات، ج۱، ص۱۲۲</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]،ص۳۱۸.</ref>.
* [[خشوع]] از حالت‌های [[قلب]] و [[خضوع]] از صفت‌های جوارح است. این دو محصول [[درک]] [[عظمت]] و هیبت است، هنگامی که [[ترس]] از مهابت موقف با [[تواضع]] و [[فروتنی]] بیامیزد، [[خشوع]] را ثمر می‌دهد<ref>سید روح‌الله الموسوی خمینی، آداب الصلوة، ص۱۳.</ref> و [[خشوع]] چون از [[قلب]] به جوارح جاری می‌شود، [[خضوع]] نامیده می‌شود. کسی که [[خدا]] را به [[عظمت]] بشناسد به حسب مراتب [[درک]]، به [[زیور]] خشوع و خلعت [[خضوع]] آراسته می‌شود. در خبر است که [[رسول خدا]]{{صل}} چنان [[خاشع]] و [[خاضع]] بود که چون راه می‌رفت، [[گمان]] می‌کردی که نزدیک است بر [[زمین]] بیفتد<ref>محمد مهدی نراقی، جامع السعادات، ج۱، ص۱۲۲</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]،ص۳۱۸.</ref>.


===[[شجاعت]]===
===[[شجاعت]]===
*کسی که [[خدا]] را به [[ربوبیت]] بشناسد و [[یقین]] کند که هیچ سببی بدون [[اذن]] و [[اراده]] او اثرگذار نیست، [[شجاع]] می‌شود و از هیچ چیز جز [[خدا]] هراسی به [[دل]] راه نمی‌دهد.
*کسی که [[خدا]] را به [[ربوبیت]] بشناسد و [[یقین]] کند که هیچ سببی بدون [[اذن]] و [[اراده]] او اثرگذار نیست، [[شجاع]] می‌شود و از هیچ چیز جز [[خدا]] هراسی به [[دل]] راه نمی‌دهد.
*[[امام صادق]]{{ع}} در جواب کسی که پرسیده بود [[حد یقین]] چیست، فرمود: "اینکه با [[توجه به خدا]] از چیزی نترسی"<ref>{{متن حدیث|أَلاَّ تَخَافَ مَعَ اَللَّهِ شَيْئاً}}؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۵۷.</ref>.
* [[امام صادق]]{{ع}} در جواب کسی که پرسیده بود [[حد یقین]] چیست، فرمود: "اینکه با [[توجه به خدا]] از چیزی نترسی"<ref>{{متن حدیث|أَلاَّ تَخَافَ مَعَ اَللَّهِ شَيْئاً}}؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۵۷.</ref>.
*و فرمود: گنجی که در [[سوره کهف]] در داستان [[خضر]]{{ع}} و موسی{{ع}} آمده، طلا و نقره نبود بلکه نوشته‌ای بود مشتمل بر چهار جمله. آنگاه در تقریر جمله چهارم فرمود: "کسی که به تقدیر الاهی [[یقین]] کند، جز از [[خدا]] نمی‌ترسد"<ref>{{متن حدیث|مَنْ أَيْقَنَ بِالْقَدَرِ لَمْ يَخْشَ إِلاَّ اَللّهَ}}؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲ ص۵۸.</ref>.
*و فرمود: گنجی که در [[سوره کهف]] در داستان [[خضر]]{{ع}} و موسی{{ع}} آمده، طلا و نقره نبود بلکه نوشته‌ای بود مشتمل بر چهار جمله. آنگاه در تقریر جمله چهارم فرمود: "کسی که به تقدیر الاهی [[یقین]] کند، جز از [[خدا]] نمی‌ترسد"<ref>{{متن حدیث|مَنْ أَيْقَنَ بِالْقَدَرِ لَمْ يَخْشَ إِلاَّ اَللّهَ}}؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲ ص۵۸.</ref>.
*در خبر است: [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} روزی به دیوار کجی تکیه زده، بین [[مردم]] [[قضاوت]] می‌کرد. یکی گفت: زیر این دیوار منشین که بی‌پایه و وحشتناک است، فرمود: [[اجل]] [[انسان]] [[حافظ]] اوست<ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲ ص۵۸.</ref>.
*در خبر است: [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} روزی به دیوار کجی تکیه زده، بین [[مردم]] [[قضاوت]] می‌کرد. یکی گفت: زیر این دیوار منشین که بی‌پایه و وحشتناک است، فرمود: [[اجل]] [[انسان]] [[حافظ]] اوست<ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲ ص۵۸.</ref>.
خط ۹۹: خط ۹۹:
*مستفاد از [[آیات]] و [[روایات]] این است که [[یقین]] در هر باب، [[استقامت]] [[انسان]] را در برابر برخی هواها و خواهش‌ها موجب می‌شود و در صورتی که منظومه‌ای کامل از [[یقین]] و [[معرفت]] به دست آید، [[مقام]] نهایی [[صبر]] که [[مقاومت]] در برابر هم خواهش‌های نارواست، برای نفس حاصل می‌شود. منظور از این منظومه [[یقین]]، [[معرفتی]] سه بُعدی از خویشتن، [[جهان]] و خداست که با هر بخش از آن مراتبی از [[صبر]] پدیدار می‌شود.
*مستفاد از [[آیات]] و [[روایات]] این است که [[یقین]] در هر باب، [[استقامت]] [[انسان]] را در برابر برخی هواها و خواهش‌ها موجب می‌شود و در صورتی که منظومه‌ای کامل از [[یقین]] و [[معرفت]] به دست آید، [[مقام]] نهایی [[صبر]] که [[مقاومت]] در برابر هم خواهش‌های نارواست، برای نفس حاصل می‌شود. منظور از این منظومه [[یقین]]، [[معرفتی]] سه بُعدی از خویشتن، [[جهان]] و خداست که با هر بخش از آن مراتبی از [[صبر]] پدیدار می‌شود.
====[[صبر]] و [[یقین]] در حوزه [[خودشناسی]]====
====[[صبر]] و [[یقین]] در حوزه [[خودشناسی]]====
*[[یقین]] به [[هدفمندی]] و حرکت پیوسته [[انسان]]، [[یقین]] به وجود [[دشمنی]] قسم خورده و قبول [[مقام عبودیت]]، شاخه‌هایی از [[صبر]] و [[استواری]] را موجب میشوند. [[یقین]] به اینکه [[خداوند]] [[انسان]] را برای [[رشد]] و [[تکامل]] [[آفریده]] است، نه برای [[رفاه]] و [[آسایش]]، موجب تعدیل انتظارات [[انسان]] می‌شود.
* [[یقین]] به [[هدفمندی]] و حرکت پیوسته [[انسان]]، [[یقین]] به وجود [[دشمنی]] قسم خورده و قبول [[مقام عبودیت]]، شاخه‌هایی از [[صبر]] و [[استواری]] را موجب میشوند. [[یقین]] به اینکه [[خداوند]] [[انسان]] را برای [[رشد]] و [[تکامل]] [[آفریده]] است، نه برای [[رفاه]] و [[آسایش]]، موجب تعدیل انتظارات [[انسان]] می‌شود.
*[[قرآن کریم]] می‌فرماید: {{متن قرآن|لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي كَبَدٍ}}<ref>«که بی‌گمان انسان را در رنج آفریده‌ایم،» سوره بلد، آیه ۴.</ref>. [[باور]] اینکه [[انسان]] مسافری در حال رفتن است، [[آمادگی]] بیشتری را برای قبول [[مشکلات]] موجب می‌شود: {{متن قرآن|إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ}}<ref>ما از آن خداوندیم و به سوی او باز می‌گردیم» سوره بقره، آیه ۱۵۶.</ref>. [[شناخت]] [[هوای نفس]] به عنوان [[دشمنی]] که موجب [[گمراهی]] و دوری از مقصد می‌شود، [[انگیزه]] [[مخالفت]] با [[هوای نفس]] را تقویت می‌کند<ref>محمدمهدی نراقی، جامع السعادات، ج۲، ص۳۶۹.</ref>: {{متن قرآن|وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ}}<ref>«از هوا و هوس پیروی مکن که تو را از راه خداوند گمراه کند» سوره ص، آیه ۲۶.</ref>. قبول [[مقام عبودیت]] و [[اعتقاد]] به خدا مالکی، باعث می‌شود که [[انسان]] با از دست دادن [[نعمت]]، بی‌تاب نشود و در حال برخورداری [[طغیان]] نکند؛ {{متن قرآن|وَمَا بِكُمْ مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ}}<ref>«و هر نعمتی دارید از خداوند است سپس هنگامی که گزندی به شما می‌رسد به (درگاه) او لابه می‌کنید» سوره نحل، آیه ۵۳.</ref>.
* [[قرآن کریم]] می‌فرماید: {{متن قرآن|لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي كَبَدٍ}}<ref>«که بی‌گمان انسان را در رنج آفریده‌ایم،» سوره بلد، آیه ۴.</ref>. [[باور]] اینکه [[انسان]] مسافری در حال رفتن است، [[آمادگی]] بیشتری را برای قبول [[مشکلات]] موجب می‌شود: {{متن قرآن|إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ}}<ref>ما از آن خداوندیم و به سوی او باز می‌گردیم» سوره بقره، آیه ۱۵۶.</ref>. [[شناخت]] [[هوای نفس]] به عنوان [[دشمنی]] که موجب [[گمراهی]] و دوری از مقصد می‌شود، [[انگیزه]] [[مخالفت]] با [[هوای نفس]] را تقویت می‌کند<ref>محمدمهدی نراقی، جامع السعادات، ج۲، ص۳۶۹.</ref>: {{متن قرآن|وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ}}<ref>«از هوا و هوس پیروی مکن که تو را از راه خداوند گمراه کند» سوره ص، آیه ۲۶.</ref>. قبول [[مقام عبودیت]] و [[اعتقاد]] به خدا مالکی، باعث می‌شود که [[انسان]] با از دست دادن [[نعمت]]، بی‌تاب نشود و در حال برخورداری [[طغیان]] نکند؛ {{متن قرآن|وَمَا بِكُمْ مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ}}<ref>«و هر نعمتی دارید از خداوند است سپس هنگامی که گزندی به شما می‌رسد به (درگاه) او لابه می‌کنید» سوره نحل، آیه ۵۳.</ref>.
====[[صبر]] و [[یقین]] در حوزه [[جهان‌شناسی]]====
====[[صبر]] و [[یقین]] در حوزه [[جهان‌شناسی]]====
*آشنایی با ماهیت [[دنیا]] که ترکیبی است از گذر، کوتاهی، [[محدودیت]] و بی‌قراری، هر مصیبتی را قابل [[تحمل]] می‌کند.
*آشنایی با ماهیت [[دنیا]] که ترکیبی است از گذر، کوتاهی، [[محدودیت]] و بی‌قراری، هر مصیبتی را قابل [[تحمل]] می‌کند.
*[[امام کاظم]]{{ع}} می‌فرماید: بر [[طاعت]] و از [[عصیان]] [[خدا]] [[صبر]] کنید. [[دنیا]] فقط یک [[ساعت]] است، گذشته‌اش نه موجب [[اندوه]] است نه [[شایسته]] [[شادمانی]]، آینده‌اش نیز بر ما معلوم نیست؛ پس در همین [[ساعت]] چنان [[صبر]] پیشه کن که گویی همیشه آسوده‌ای<ref>محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۷۸، ص۳۱۱.</ref>.
* [[امام کاظم]]{{ع}} می‌فرماید: بر [[طاعت]] و از [[عصیان]] [[خدا]] [[صبر]] کنید. [[دنیا]] فقط یک [[ساعت]] است، گذشته‌اش نه موجب [[اندوه]] است نه [[شایسته]] [[شادمانی]]، آینده‌اش نیز بر ما معلوم نیست؛ پس در همین [[ساعت]] چنان [[صبر]] پیشه کن که گویی همیشه آسوده‌ای<ref>محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۷۸، ص۳۱۱.</ref>.
*اگر [[انسان]] بداند که [[دنیا]] گذرگاه است و به طور طبیعی مناسب [[آسایش]] و [[رفاه]] نیست و میدان تمرین و [[تکامل انسان]] است و به طور طبیعی با زحمت و [[سختی]] همراه است، [[مصیبت]] و [[مشقت]] [[دنیا]] در نظرش کوچک می‌شود. [[آگاهی]] از اینکه [[دنیا]] محدود است و همه کس به همه چیز نمی‌رسد، بلکه زحمت و راحت و [[نعمت]] و نقمت در آن توزیع شده و هر کسی از هرکدام بهره‌ای دارد، [[تحمل]] [[محرومیت]] و [[مصیبت]] را آسان می‌کند؛ [[قرآن کریم]] می‌فرماید: {{متن قرآن|إِنْ يَمْسَسْكُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ وَتِلْكَ الْأَيَّامُ نُدَاوِلُهَا بَيْنَ النَّاسِ}}<ref>«اگر زخمی به شما (در احد) برسد زخمی همانند آن به آن گروه رسیده است، و ما این روزگاران را میان مردم (دست به دست) می‌گردانیم و تا مؤمنان را خداوند معلوم بدارد و از (میان) شما گواهانی بگیرد و خداوند ستمگران را دوست نمی‌دارد» سوره آل عمران، آیه ۱۴۰.</ref>
*اگر [[انسان]] بداند که [[دنیا]] گذرگاه است و به طور طبیعی مناسب [[آسایش]] و [[رفاه]] نیست و میدان تمرین و [[تکامل انسان]] است و به طور طبیعی با زحمت و [[سختی]] همراه است، [[مصیبت]] و [[مشقت]] [[دنیا]] در نظرش کوچک می‌شود. [[آگاهی]] از اینکه [[دنیا]] محدود است و همه کس به همه چیز نمی‌رسد، بلکه زحمت و راحت و [[نعمت]] و نقمت در آن توزیع شده و هر کسی از هرکدام بهره‌ای دارد، [[تحمل]] [[محرومیت]] و [[مصیبت]] را آسان می‌کند؛ [[قرآن کریم]] می‌فرماید: {{متن قرآن|إِنْ يَمْسَسْكُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ وَتِلْكَ الْأَيَّامُ نُدَاوِلُهَا بَيْنَ النَّاسِ}}<ref>«اگر زخمی به شما (در احد) برسد زخمی همانند آن به آن گروه رسیده است، و ما این روزگاران را میان مردم (دست به دست) می‌گردانیم و تا مؤمنان را خداوند معلوم بدارد و از (میان) شما گواهانی بگیرد و خداوند ستمگران را دوست نمی‌دارد» سوره آل عمران، آیه ۱۴۰.</ref>
*اگر [[انسان]] بداند [[عمر]] [[دنیا]] کوتاه است و هر زحمت و [[راحتی]] در آن به سر می‌آید و به خاطره تبدیل می‌شود، در حالی که [[آسایش]] و [[عذاب]] [[آخرت]] ماندنی، پایدار و همیشگی است، چنین دانشی [[انسان]] را در مقابل [[مشکلات]] [[استوار]] می‌کند.
*اگر [[انسان]] بداند [[عمر]] [[دنیا]] کوتاه است و هر زحمت و [[راحتی]] در آن به سر می‌آید و به خاطره تبدیل می‌شود، در حالی که [[آسایش]] و [[عذاب]] [[آخرت]] ماندنی، پایدار و همیشگی است، چنین دانشی [[انسان]] را در مقابل [[مشکلات]] [[استوار]] می‌کند.
*[[امام صادق]]{{ع}} می‌فرماید: "هرکس [[صبر]] کند، اندکی [[صبر]] کرده است و هرکس [[بی‌تابی]] کند اندکی [[بی‌تابی]] کرده است"<ref>{{متن حدیث|إِنَّ مَنْ صَبَرَ صَبَرَ قَلِيلاً وَ إِنَّ مَنْ جَزِعَ جَزِعَ قَلِيلاً}}؛ علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج۱، ص۱۹۶؛ محمد بن حسن حر عاملی، الفصول المهمة فی اصول الائمة، ج۲، ص۲۱۹؛ ابوالفضل علی طبرسی، مشکاة الانوار فی غرر الاخبار، ص۶۱؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۸۸.</ref>.
* [[امام صادق]]{{ع}} می‌فرماید: "هرکس [[صبر]] کند، اندکی [[صبر]] کرده است و هرکس [[بی‌تابی]] کند اندکی [[بی‌تابی]] کرده است"<ref>{{متن حدیث|إِنَّ مَنْ صَبَرَ صَبَرَ قَلِيلاً وَ إِنَّ مَنْ جَزِعَ جَزِعَ قَلِيلاً}}؛ علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج۱، ص۱۹۶؛ محمد بن حسن حر عاملی، الفصول المهمة فی اصول الائمة، ج۲، ص۲۱۹؛ ابوالفضل علی طبرسی، مشکاة الانوار فی غرر الاخبار، ص۶۱؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۸۸.</ref>.


====[[صبر]] و [[یقین]] در حوزه [[خداشناسی]]====
====[[صبر]] و [[یقین]] در حوزه [[خداشناسی]]====
*[[علی]]{{ع}} می‌فرماید: "ریشه [[صبر]] [[یقین]] [[نیکو]] به [[خدا]] داشتن است"<ref>{{متن حدیث|أَصْلُ اَلصَّبْرِ حُسْنُ اَلْيَقِينِ بِاللَّهِ}}؛ جمال‌الدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، تصحیح سید جلال‌الدین محدث، ج۲، ص۴۱۵.</ref>.
* [[علی]]{{ع}} می‌فرماید: "ریشه [[صبر]] [[یقین]] [[نیکو]] به [[خدا]] داشتن است"<ref>{{متن حدیث|أَصْلُ اَلصَّبْرِ حُسْنُ اَلْيَقِينِ بِاللَّهِ}}؛ جمال‌الدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، تصحیح سید جلال‌الدین محدث، ج۲، ص۴۱۵.</ref>.
*[[یقین]] به حضور، [[اعتقاد به توحید]] افعالی، [[یقین]] به قضا و قدر، [[امید]] قطعی به [[فرج]] و [[گشایش]] و [[یقین]] به [[پاداش]] الاهی، هریک به نوعی موجب [[ایستادگی]] نفس [[آدمی]] در برابر [[سختی‌ها]] می‌شوند.
* [[یقین]] به حضور، [[اعتقاد به توحید]] افعالی، [[یقین]] به قضا و قدر، [[امید]] قطعی به [[فرج]] و [[گشایش]] و [[یقین]] به [[پاداش]] الاهی، هریک به نوعی موجب [[ایستادگی]] نفس [[آدمی]] در برابر [[سختی‌ها]] می‌شوند.
*[[علی]]{{ع}} نیز می‌فرماید: "با [[صبر]] [[استوار]] و [[یقین]] [[نیکو]]، غم‌های از راه رسیده را از خود دور کن"<ref>{{متن حدیث|اِطْرَحْ عَنْكَ وَارِدَاتِ اَلْهُمُومِ بِعَزَائِمِ اَلصَّبْرِ وَ حُسْنِ اَلْيَقِينِ}}؛ حسن بن علی ابن‌شعبه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول، ص۸۳؛ علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۷۹؛ نهج البلاغه، خطبه ۵۵.</ref>.
* [[علی]]{{ع}} نیز می‌فرماید: "با [[صبر]] [[استوار]] و [[یقین]] [[نیکو]]، غم‌های از راه رسیده را از خود دور کن"<ref>{{متن حدیث|اِطْرَحْ عَنْكَ وَارِدَاتِ اَلْهُمُومِ بِعَزَائِمِ اَلصَّبْرِ وَ حُسْنِ اَلْيَقِينِ}}؛ حسن بن علی ابن‌شعبه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول، ص۸۳؛ علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۷۹؛ نهج البلاغه، خطبه ۵۵.</ref>.
*[[یقین]] به اینکه همه [[جهان]] محضر خداست، [[تحمل]] هر مصیبتی را آسان، [[طاعت]] راگوارا و [[ترک معصیت]] را سهل می‌کند. [[قرآن کریم]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ فَإِنَّكَ بِأَعْيُنِنَا}}<ref>«و بر فرمان پروردگارت شکیب کن که تو را زیر نظر داریم و چون برمی‌خیزی پروردگارت را با سپاس به پاکی بستای!» سوره طور، آیه ۴۸.</ref>.
* [[یقین]] به اینکه همه [[جهان]] محضر خداست، [[تحمل]] هر مصیبتی را آسان، [[طاعت]] راگوارا و [[ترک معصیت]] را سهل می‌کند. [[قرآن کریم]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ فَإِنَّكَ بِأَعْيُنِنَا}}<ref>«و بر فرمان پروردگارت شکیب کن که تو را زیر نظر داریم و چون برمی‌خیزی پروردگارت را با سپاس به پاکی بستای!» سوره طور، آیه ۴۸.</ref>.
*این [[آیه کریمه]]، [[پیامبر اکرم]]{{صل}} را [[مأمور]] می‌کند با [[استقامت]] به کار خود ادامه دهد و در راه [[دعوت]] به [[حق]] و توسعه و [[ترویج]] [[دین مبین اسلام]]، هر [[آزار]] و اذیتی را [[تحمل]] کند، ولی برای اینکه نشان دهد اسباب و شرایط [[امتثال]] فراهم است و این [[صبر]] بالاتر از حد [[طاقت]] آن جناب نیست، [[دستور]] خود را به این اصل مستند فرموده است؛ "تو در برابر چشمان مایی، ما تو را میبینیم و هیچ یک از حالت‌های تو بر ما مخفی نیست". چنانکه [[مفسران]] نوشته‌اند این تعلیل برای تأکید امر است<ref>سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۹، ص۲۴.</ref> و این خود [[دلیل]] فراهم شدن مقدمات [[امتثال]] است. مردان [[خدا]] چون حضور [[خداوند متعال]] را در تمامی شرایط [[باور]] دارند، مصیبت‌های سنگین را با [[آرامش]] [[تحمل]] می‌کنند.  
*این [[آیه کریمه]]، [[پیامبر اکرم]]{{صل}} را [[مأمور]] می‌کند با [[استقامت]] به کار خود ادامه دهد و در راه [[دعوت]] به [[حق]] و توسعه و [[ترویج]] [[دین مبین اسلام]]، هر [[آزار]] و اذیتی را [[تحمل]] کند، ولی برای اینکه نشان دهد اسباب و شرایط [[امتثال]] فراهم است و این [[صبر]] بالاتر از حد [[طاقت]] آن جناب نیست، [[دستور]] خود را به این اصل مستند فرموده است؛ "تو در برابر چشمان مایی، ما تو را میبینیم و هیچ یک از حالت‌های تو بر ما مخفی نیست". چنانکه [[مفسران]] نوشته‌اند این تعلیل برای تأکید امر است<ref>سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۹، ص۲۴.</ref> و این خود [[دلیل]] فراهم شدن مقدمات [[امتثال]] است. مردان [[خدا]] چون حضور [[خداوند متعال]] را در تمامی شرایط [[باور]] دارند، مصیبت‌های سنگین را با [[آرامش]] [[تحمل]] می‌کنند.  
*[[یقین]] به قضا وقدر و [[اعتقاد]] به اینکه جز [[ذات اقدس الاهی]] هیچ مؤثری در عالم نیست و هیچ فاعلی بی‌اذن او [[قادر]] به انجام فعل خود نیست<ref>سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۹، ص۳۱۷.</ref>، [[انسان]] را بر [[تحمل]] [[مصائب]] و مشقت‌ها [[یاری]] می‌دهد. [[قرآن کریم]] می‌فرماید: {{متن قرآن|مَا أَصَابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي أَنْفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتَابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَهَا إِنَّ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ  لِكَيْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ}}<ref>«هیچ گزندی در زمین و به جان‌هایتان نمی‌رسد مگر پیش از آنکه آن را پدید آوریم، در کتابی (آمده) است؛ این بر خداوند آسان است تا بر آنچه از دست شما رفت دریغ نخورید و بر آنچه به شما دهد شادی نکنید و خداوند هیچ خود پسند خویشتن ستایی را دوست نمی‌دارد» سوره حدید، آیه ۲۲-۲۳.</ref>
* [[یقین]] به قضا وقدر و [[اعتقاد]] به اینکه جز [[ذات اقدس الاهی]] هیچ مؤثری در عالم نیست و هیچ فاعلی بی‌اذن او [[قادر]] به انجام فعل خود نیست<ref>سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۹، ص۳۱۷.</ref>، [[انسان]] را بر [[تحمل]] [[مصائب]] و مشقت‌ها [[یاری]] می‌دهد. [[قرآن کریم]] می‌فرماید: {{متن قرآن|مَا أَصَابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي أَنْفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتَابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَهَا إِنَّ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ  لِكَيْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ}}<ref>«هیچ گزندی در زمین و به جان‌هایتان نمی‌رسد مگر پیش از آنکه آن را پدید آوریم، در کتابی (آمده) است؛ این بر خداوند آسان است تا بر آنچه از دست شما رفت دریغ نخورید و بر آنچه به شما دهد شادی نکنید و خداوند هیچ خود پسند خویشتن ستایی را دوست نمی‌دارد» سوره حدید، آیه ۲۲-۲۳.</ref>
*و می‌فرماید: {{متن قرآن|مَا أَصَابَ مِنْ مُصِيبَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَمَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ يَهْدِ قَلْبَهُ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ}}<ref>«هیچ بلایی (به کسی) نمی‌رسد مگر به اذن خداوند و هر کس به خداوند ایمان آورد (خداوند) دلش را راهنمایی می‌کند و خداوند به هر چیزی داناست» سوره تغابن، آیه ۱۱.</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]،ص۳۱۹-۳۲۳.</ref>.
*و می‌فرماید: {{متن قرآن|مَا أَصَابَ مِنْ مُصِيبَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَمَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ يَهْدِ قَلْبَهُ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ}}<ref>«هیچ بلایی (به کسی) نمی‌رسد مگر به اذن خداوند و هر کس به خداوند ایمان آورد (خداوند) دلش را راهنمایی می‌کند و خداوند به هر چیزی داناست» سوره تغابن، آیه ۱۱.</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]،ص۳۱۹-۳۲۳.</ref>.
===[[زهد]]===
===[[زهد]]===
*از [[آثار یقین]]، [[زهد]] است؛ [[امیر المؤمنین]]{{ع}} می‌فرماید: "[[یقین]] [[زهد]] به بار می‌آورد"<ref>{{متن حدیث|اَلْيَقِينُ يُثْمِرُ اَلزُّهْدَ}}؛ علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۳۲.</ref>.
*از [[آثار یقین]]، [[زهد]] است؛ [[امیر المؤمنین]]{{ع}} می‌فرماید: "[[یقین]] [[زهد]] به بار می‌آورد"<ref>{{متن حدیث|اَلْيَقِينُ يُثْمِرُ اَلزُّهْدَ}}؛ علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۳۲.</ref>.
*[[زهد]] از [[آثار یقین]] به [[آخرت]] است. [[امیر المؤمنین]]{{ع}} می‌فرمود: "هرکس به [[آخرت]] [[یقین]] کند، بر [[دنیا]] [[حرص]] نمی‌ورزد"<ref>{{متن حدیث|مَنْ أَيْقَنَ بِالْآخِرَةِ لَمْ يَحْرِصْ عَلَى اَلدُّنْيَا}}؛ علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۱۱۹.</ref>.
* [[زهد]] از [[آثار یقین]] به [[آخرت]] است. [[امیر المؤمنین]]{{ع}} می‌فرمود: "هرکس به [[آخرت]] [[یقین]] کند، بر [[دنیا]] [[حرص]] نمی‌ورزد"<ref>{{متن حدیث|مَنْ أَيْقَنَ بِالْآخِرَةِ لَمْ يَحْرِصْ عَلَى اَلدُّنْيَا}}؛ علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۱۱۹.</ref>.
*و می‌فرمود: "هرکس به [[آخرت]] [[یقین]] داشته باشد [[دنیا]] را فراموش می‌کنند"<ref>{{متن حدیث|مَنْ أَيْقَنَ بِالْآخِرَةِ سَلاَ عَنِ اَلدُّنْيَا}}؛ میرزا حسین بن محمدتقی نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۲۰۰.</ref>.
*و می‌فرمود: "هرکس به [[آخرت]] [[یقین]] داشته باشد [[دنیا]] را فراموش می‌کنند"<ref>{{متن حدیث|مَنْ أَيْقَنَ بِالْآخِرَةِ سَلاَ عَنِ اَلدُّنْيَا}}؛ میرزا حسین بن محمدتقی نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۲۰۰.</ref>.
*کسی که در کنار [[یقین]] به [[زندگی]] [[اخروی]] و نعمت‌های جاوید آن به [[پستی]] و بی‌ارزشی [[دنیا]] [[یقین]] کند، به [[دنیا]] میل پیدا نمی‌کند.
*کسی که در کنار [[یقین]] به [[زندگی]] [[اخروی]] و نعمت‌های جاوید آن به [[پستی]] و بی‌ارزشی [[دنیا]] [[یقین]] کند، به [[دنیا]] میل پیدا نمی‌کند.
*[[امیرالمؤمنین]]{{ع}} می‌فرماید: "اگر واقعا [[یقین]] داشته باشی، باقی را با فانی عوض نمی‌کنی و [[زندگی]] [[ارزشمند]] [[اخروی]] را به [[زندگی]] [[پست]] [[دنیا]] نمی‌فروشی"<ref>{{متن حدیث|لَوْ صَحَّ يَقِينُكَ لَمَا اِسْتَبْدَلْتَ اَلْفَانِيَ بِالْبَاقِي وَ لاَ بِعْتَ اَلسَّنِيَّ بِالدَّنِيِّ}}؛ میرزا حسین بن محمدتقی نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۲۰۰؛ علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۴۱۵.</ref>.
* [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} می‌فرماید: "اگر واقعا [[یقین]] داشته باشی، باقی را با فانی عوض نمی‌کنی و [[زندگی]] [[ارزشمند]] [[اخروی]] را به [[زندگی]] [[پست]] [[دنیا]] نمی‌فروشی"<ref>{{متن حدیث|لَوْ صَحَّ يَقِينُكَ لَمَا اِسْتَبْدَلْتَ اَلْفَانِيَ بِالْبَاقِي وَ لاَ بِعْتَ اَلسَّنِيَّ بِالدَّنِيِّ}}؛ میرزا حسین بن محمدتقی نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۲۰۰؛ علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۴۱۵.</ref>.
*بنابراین هرکس به اندازه [[یقین]] خویش به [[دنیا]] بی‌رغبت می‌شود. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} می‌فرماید: "بی‌رغبتی [[انسان]] به دنیای فناپذیر، به اندازه [[یقین]] او به [[جهان]] جاویدان است"<ref>{{متن حدیث|زُهْدُ اَلْمَرْءِ فِيمَا يَفْنَى عَلَى قَدْرِ يَقِينِهِ بِمَا يَبْقَى}}؛ خوانساری، شرح غررالحکم، ج۴، ص۱۱۳.</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]،ص۳۲۳.</ref>.
*بنابراین هرکس به اندازه [[یقین]] خویش به [[دنیا]] بی‌رغبت می‌شود. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} می‌فرماید: "بی‌رغبتی [[انسان]] به دنیای فناپذیر، به اندازه [[یقین]] او به [[جهان]] جاویدان است"<ref>{{متن حدیث|زُهْدُ اَلْمَرْءِ فِيمَا يَفْنَى عَلَى قَدْرِ يَقِينِهِ بِمَا يَبْقَى}}؛ خوانساری، شرح غررالحکم، ج۴، ص۱۱۳.</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]،ص۳۲۳.</ref>.
===[[شوق]] و [[محبت]]===
===[[شوق]] و [[محبت]]===
*[[شوق]] و [[محبت]]، ثمره [[یقین]] به [[کمالات]] نامتناهی [[حضرت حق]] است، [[یقین]] به [[عظمت]]، کمال و [[جمال]] در [[انسان]] شوقی می‌انگیزد و [[شوق]] به [[دیدار]]، آتشی در درون می‌افروزد که التهابش در ظاهر [[رفتار]] [[آدمی]] پیداست. داستان [[جوش]] وخروش و تب و تاب [[انبیا]] و [[اولیا]] در [[نماز]] و [[دعا]] و [[مناجات]]، چیزی نیست دیگ جز [[ظهور]] [[شوق]] به لقای [[حضرت]] [[محبوب]]. در [[روایت]] است که [[ابراهیم خلیل]] [[الله]] من با اطرافیان در [[نماز]] به گرم سان صحبت جوشان در تب و تاب می‌شد<ref>علی بن حسین صدوق، خصال، ص۲۸۲؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۶، ص۳۹۹.</ref>. درباره [[رسول خدا]]{{صل}} آمده است که گاهی بود، چون وقت [[نماز]] می‌رسید، چنان [[شوق]] [[نماز]] وجودش را فرا فاصله می‌گرفت که گویا اطرافیان خود را نمی‌شناسد <ref>محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۸، ص۲۵۸.</ref>.
* [[شوق]] و [[محبت]]، ثمره [[یقین]] به [[کمالات]] نامتناهی [[حضرت حق]] است، [[یقین]] به [[عظمت]]، کمال و [[جمال]] در [[انسان]] شوقی می‌انگیزد و [[شوق]] به [[دیدار]]، آتشی در درون می‌افروزد که التهابش در ظاهر [[رفتار]] [[آدمی]] پیداست. داستان [[جوش]] وخروش و تب و تاب [[انبیا]] و [[اولیا]] در [[نماز]] و [[دعا]] و [[مناجات]]، چیزی نیست دیگ جز [[ظهور]] [[شوق]] به لقای [[حضرت]] [[محبوب]]. در [[روایت]] است که [[ابراهیم خلیل]] [[الله]] من با اطرافیان در [[نماز]] به گرم سان صحبت جوشان در تب و تاب می‌شد<ref>علی بن حسین صدوق، خصال، ص۲۸۲؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۶، ص۳۹۹.</ref>. درباره [[رسول خدا]]{{صل}} آمده است که گاهی بود، چون وقت [[نماز]] می‌رسید، چنان [[شوق]] [[نماز]] وجودش را فرا فاصله می‌گرفت که گویا اطرافیان خود را نمی‌شناسد <ref>محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۸، ص۲۵۸.</ref>.
*دربارۀ [[فاطمه زهرا]]{{س}} گفته‌اند به قدری [[ایستاده]] [[نماز]] میخواند که پاهایش ورم کرده بود <ref>محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۸، ص۷۶.</ref>.
*دربارۀ [[فاطمه زهرا]]{{س}} گفته‌اند به قدری [[ایستاده]] [[نماز]] میخواند که پاهایش ورم کرده بود <ref>محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۸، ص۷۶.</ref>.
*اینها جلوه‌هایی از [[شوق]] درون این بزرگان است که چشم اطرافیان، توان دیدن آن را داشته و [[تاریخ]] درباره آن [[امانتداری]] کرده است<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]،ص۳۲۴.</ref>.
*اینها جلوه‌هایی از [[شوق]] درون این بزرگان است که چشم اطرافیان، توان دیدن آن را داشته و [[تاریخ]] درباره آن [[امانتداری]] کرده است<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]،ص۳۲۴.</ref>.
===[[حیا]]===
===[[حیا]]===
*[[حیا]]، ثمره [[یقین]] به حضور خداست. [[انسان]] [[عاقل]] در حضور دیگران [[ادب]] حضور را مراعات می‌کند، آنچه را نباید، [[آشکار]] نمی‌کند و بسته به [[جایگاه]] شخص حاضر، حرکت‌ها و سکناتش متفاوت می‌شود. کسی که به حضور [[خدا]] [[یقین]] دارد و [[باور]] کرده است که او همه چیز را می‌بیند و بر همه چیز احاطه دارد، از [[گناه]] [[پرهیز]] می‌کند، نه از [[ترس]] [[عقاب]] بلکه از [[شرم]] حضور؛ و به [[طاعت]] او می‌شتابد، نه به [[شوق]] [[پاداش]] بلکه از [[شرم]] اینکه او بجویدش و در آنجا نبیندش. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در وصیتش به [[محمد بن حنیفه]]، می‌فرماید: "بپرهیز از اینکه [[خدای تعالی]] تو را در حال [[معصیت]] ببیند یا در هنگام [[طاعت]] در [[جایگاه]] [[طاعت]] تو را نبیند"<ref>{{متن حدیث|إِيَّاكَ أَنْ يَرَاكَ اَللَّهُ تَعَالَى عِنْدَ مَعْصِيَتِهِ أَوْ يَفْقِدَكَ عِنْدَ طَاعَتِهِ}}؛ علی بن حسین صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۶۲۸؛ این مضمون در ضمن وصایای امام کاظم{{ع}} نیز روایت شده است (من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۴۰۸).</ref>.
* [[حیا]]، ثمره [[یقین]] به حضور خداست. [[انسان]] [[عاقل]] در حضور دیگران [[ادب]] حضور را مراعات می‌کند، آنچه را نباید، [[آشکار]] نمی‌کند و بسته به [[جایگاه]] شخص حاضر، حرکت‌ها و سکناتش متفاوت می‌شود. کسی که به حضور [[خدا]] [[یقین]] دارد و [[باور]] کرده است که او همه چیز را می‌بیند و بر همه چیز احاطه دارد، از [[گناه]] [[پرهیز]] می‌کند، نه از [[ترس]] [[عقاب]] بلکه از [[شرم]] حضور؛ و به [[طاعت]] او می‌شتابد، نه به [[شوق]] [[پاداش]] بلکه از [[شرم]] اینکه او بجویدش و در آنجا نبیندش. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در وصیتش به [[محمد بن حنیفه]]، می‌فرماید: "بپرهیز از اینکه [[خدای تعالی]] تو را در حال [[معصیت]] ببیند یا در هنگام [[طاعت]] در [[جایگاه]] [[طاعت]] تو را نبیند"<ref>{{متن حدیث|إِيَّاكَ أَنْ يَرَاكَ اَللَّهُ تَعَالَى عِنْدَ مَعْصِيَتِهِ أَوْ يَفْقِدَكَ عِنْدَ طَاعَتِهِ}}؛ علی بن حسین صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۶۲۸؛ این مضمون در ضمن وصایای امام کاظم{{ع}} نیز روایت شده است (من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۴۰۸).</ref>.
*[[امام صادق]]{{ع}} می‌فرماید: "[[جوانمردی]] این است که [[خدا]] تو را در آنجاکه [[نهی]] کرده نبیند و در آنجا که فرمانت داده، ببیند<ref>حسن بن علی ابن‌شعبه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول، ص۳۵۹.</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]،ص۳۲۴-۳۲۵.</ref>.
* [[امام صادق]]{{ع}} می‌فرماید: "[[جوانمردی]] این است که [[خدا]] تو را در آنجاکه [[نهی]] کرده نبیند و در آنجا که فرمانت داده، ببیند<ref>حسن بن علی ابن‌شعبه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول، ص۳۵۹.</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]،ص۳۲۴-۳۲۵.</ref>.
===[[شکر]]===
===[[شکر]]===
*[[شکر]]، ثمره [[یقین]] به [[احسان]] الاهی است. کسی که می‌داند تمامی [[خیرات]] و [[نعمت‌ها]] از جانب اوست و حتی [[بلاها]] و گرفتاری‌هایی که می‌فرستد، همه از سر [[جود]]، [[احسان]] و [[حکمت]] و به نفع و [[مصلحت]] [[انسان]] است، ناخواسته قلبش پر از تشکر و [[قدردانی]] می‌شود؛ به همین [[دلیل]]، [[قرآن کریم]] برای نهادینه کردن [[شکر]] در [[جان]] [[انسان‌ها]]، پیش و بیش از هر چیز به توسعه و تثبیت [[معرفت]] بشری نسبت به [[نعمت‌ها]] و صفت‌های [[نعمت]] دهنده پرداخته، برای [[زدودن جهل]] [[انسان‌ها]] اساسی‌ترین نعمت‌های مادی و [[معنوی]] را به طور گسترده مطرح، و تأثیر و فایده‌های آنها را در [[زندگی]] [[انسان]] [[یادآوری]] کرده است<ref>برای نمونه، ر.ک: نحل: ۱۴ و ۷۸؛ فاطر: ۱۲؛ جاثیه: ۱۲؛ روم: ۴۶؛ قصص: ۷۲؛ حج: ۳۶؛ بقره: ۵۰۱۲۹ ۵۲ و ۱۸۵؛ انفال: ۲۶؛ روم ۲۷.</ref>. در برخی موارد نیز، [[زندگی]] سخت و ناخوشایند [[آدمی]] در صورت نبودن آنها را ترسیم کرده است؛ برای نمونه درباره [[نعمت]] آب می‌فرماید: {{متن قرآن|قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُكُمْ غَوْرًا فَمَنْ يَأْتِيكُمْ بِمَاءٍ مَعِينٍ}}<ref>«بگو: به من بگویید اگر آب (سرزمین) شما فرو رود چه کسی برای شما آبی روان می‌آورد؟» سوره ملک، آیه ۳۰.</ref>.
* [[شکر]]، ثمره [[یقین]] به [[احسان]] الاهی است. کسی که می‌داند تمامی [[خیرات]] و [[نعمت‌ها]] از جانب اوست و حتی [[بلاها]] و گرفتاری‌هایی که می‌فرستد، همه از سر [[جود]]، [[احسان]] و [[حکمت]] و به نفع و [[مصلحت]] [[انسان]] است، ناخواسته قلبش پر از تشکر و [[قدردانی]] می‌شود؛ به همین [[دلیل]]، [[قرآن کریم]] برای نهادینه کردن [[شکر]] در [[جان]] [[انسان‌ها]]، پیش و بیش از هر چیز به توسعه و تثبیت [[معرفت]] بشری نسبت به [[نعمت‌ها]] و صفت‌های [[نعمت]] دهنده پرداخته، برای [[زدودن جهل]] [[انسان‌ها]] اساسی‌ترین نعمت‌های مادی و [[معنوی]] را به طور گسترده مطرح، و تأثیر و فایده‌های آنها را در [[زندگی]] [[انسان]] [[یادآوری]] کرده است<ref>برای نمونه، ر.ک: نحل: ۱۴ و ۷۸؛ فاطر: ۱۲؛ جاثیه: ۱۲؛ روم: ۴۶؛ قصص: ۷۲؛ حج: ۳۶؛ بقره: ۵۰۱۲۹ ۵۲ و ۱۸۵؛ انفال: ۲۶؛ روم ۲۷.</ref>. در برخی موارد نیز، [[زندگی]] سخت و ناخوشایند [[آدمی]] در صورت نبودن آنها را ترسیم کرده است؛ برای نمونه درباره [[نعمت]] آب می‌فرماید: {{متن قرآن|قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُكُمْ غَوْرًا فَمَنْ يَأْتِيكُمْ بِمَاءٍ مَعِينٍ}}<ref>«بگو: به من بگویید اگر آب (سرزمین) شما فرو رود چه کسی برای شما آبی روان می‌آورد؟» سوره ملک، آیه ۳۰.</ref>.
*در [[قرآن کریم]] بر این نکته تأکید فراوان شده است که فقط [[خداوند متعال]]، منع و عطای این [[نعمت‌ها]] را در [[اختیار]] دارد. درباره [[نعمت]] شبانه روز می‌فرماید:{{متن قرآن|قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ جَعَلَ اللَّهُ عَلَيْكُمُ اللَّيْلَ سَرْمَدًا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ مَنْ إِلَهٌ غَيْرُ اللَّهِ يَأْتِيكُمْ بِضِيَاءٍ أَفَلَا تَسْمَعُونَ قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ جَعَلَ اللَّهُ عَلَيْكُمُ النَّهَارَ سَرْمَدًا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ مَنْ إِلَهٌ غَيْرُ اللَّهِ يَأْتِيكُمْ بِلَيْلٍ تَسْكُنُونَ فِيهِ أَفَلَا تُبْصِرُونَ}}<ref>«بگو: آیا اندیشیده‌اید  که اگر خداوند، شب را تا روز رستخیز برای شما جاودان کند کدام خدا جز خداوند برایتان روشنایی می‌آورد؟ پس آیا نمی‌شنوید؟ بگو: آیا اندیشیده‌اید  که اگر خداوند، روز را تا روز رستخیز برای شما جاودان کند، کدام خدا جز خداوند برایتان شبی می‌آورد تا در آن آرامش گیرید؟ پس آیا نمی‌بینید؟» سوره قصص، آیه ۷۱-۷۲.</ref>؟!<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]،ص۳۲۵.</ref>.
*در [[قرآن کریم]] بر این نکته تأکید فراوان شده است که فقط [[خداوند متعال]]، منع و عطای این [[نعمت‌ها]] را در [[اختیار]] دارد. درباره [[نعمت]] شبانه روز می‌فرماید:{{متن قرآن|قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ جَعَلَ اللَّهُ عَلَيْكُمُ اللَّيْلَ سَرْمَدًا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ مَنْ إِلَهٌ غَيْرُ اللَّهِ يَأْتِيكُمْ بِضِيَاءٍ أَفَلَا تَسْمَعُونَ قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ جَعَلَ اللَّهُ عَلَيْكُمُ النَّهَارَ سَرْمَدًا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ مَنْ إِلَهٌ غَيْرُ اللَّهِ يَأْتِيكُمْ بِلَيْلٍ تَسْكُنُونَ فِيهِ أَفَلَا تُبْصِرُونَ}}<ref>«بگو: آیا اندیشیده‌اید  که اگر خداوند، شب را تا روز رستخیز برای شما جاودان کند کدام خدا جز خداوند برایتان روشنایی می‌آورد؟ پس آیا نمی‌شنوید؟ بگو: آیا اندیشیده‌اید  که اگر خداوند، روز را تا روز رستخیز برای شما جاودان کند، کدام خدا جز خداوند برایتان شبی می‌آورد تا در آن آرامش گیرید؟ پس آیا نمی‌بینید؟» سوره قصص، آیه ۷۱-۷۲.</ref>؟!<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]،ص۳۲۵.</ref>.
===[[نشاط]] عمل===
===[[نشاط]] عمل===
*[[یقین]]، [[علم کامل]]، ثابت و [[راسخ]] و ثمربخش است که [[عمل]] [[قلبی]] و عمل بدنی را نتیجه می‌دهد <ref>غزالی، احیاء العلوم، ج۱، ص۱۰۱؛ محمد مهدی نراقی، جامع السعادات، ج۱، ص۱۱۹.</ref>. از [[لقمان حکیم]] آمده است: "پسرم عمل جز به [[یقین]] نیست و [[انسان]] جز به [[میزان]] [[یقین]] خود، کار نکند و تا [[یقین]] کم نشود، در [[عمل]] [[تقصیر]] و کوتاهی نرود"<ref>غزالی، احیاء العلوم، ج۱، ص۱۰۱؛ محمدمهدی نراقی، جامع السعادات، ج۱، ص۱۱۹.</ref>.
* [[یقین]]، [[علم کامل]]، ثابت و [[راسخ]] و ثمربخش است که [[عمل]] [[قلبی]] و عمل بدنی را نتیجه می‌دهد <ref>غزالی، احیاء العلوم، ج۱، ص۱۰۱؛ محمد مهدی نراقی، جامع السعادات، ج۱، ص۱۱۹.</ref>. از [[لقمان حکیم]] آمده است: "پسرم عمل جز به [[یقین]] نیست و [[انسان]] جز به [[میزان]] [[یقین]] خود، کار نکند و تا [[یقین]] کم نشود، در [[عمل]] [[تقصیر]] و کوتاهی نرود"<ref>غزالی، احیاء العلوم، ج۱، ص۱۰۱؛ محمدمهدی نراقی، جامع السعادات، ج۱، ص۱۱۹.</ref>.
*[[نشاط]] در عمل محصول [[یقین]] به دو گزاره است: نخست آنکه عمر [[انسان]] محدود به [[زندگی دنیوی]] نیست. بلکه عمری به درازای ابد دارد که بخش اصلی آن در سرای [[آخرت]] اتفاق می‌افتد و [[انسان]] در آنجا نیز به [[سرمایه]] و [[ثروت]] [[نیازمند]] است؛ دوم آنکه هر عملی که در این [[دنیا]] انجام می‌دهد، به طور مستقیم در [[زندگی]] او تأثیرگذار است. [[قرآن کریم]] می‌فرماید: {{متن قرآن|إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا}}<ref>«اگر نیکی ورزید به خویش نیکی ورزیده‌اید و اگر بدی کنید به خویش کرده‌اید و چون وعده فرجامین فرا رسد (بندگانی دیگر را می‌فرستیم) تا چهره‌هایتان را اندوهبار گردانند و در آن مسجد وارد گردند چنان که بار نخست وارد آن شده بودند و تا بر هر چه دست یابند از میان» سوره اسراء، آیه ۷.</ref>.
* [[نشاط]] در عمل محصول [[یقین]] به دو گزاره است: نخست آنکه عمر [[انسان]] محدود به [[زندگی دنیوی]] نیست. بلکه عمری به درازای ابد دارد که بخش اصلی آن در سرای [[آخرت]] اتفاق می‌افتد و [[انسان]] در آنجا نیز به [[سرمایه]] و [[ثروت]] [[نیازمند]] است؛ دوم آنکه هر عملی که در این [[دنیا]] انجام می‌دهد، به طور مستقیم در [[زندگی]] او تأثیرگذار است. [[قرآن کریم]] می‌فرماید: {{متن قرآن|إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا}}<ref>«اگر نیکی ورزید به خویش نیکی ورزیده‌اید و اگر بدی کنید به خویش کرده‌اید و چون وعده فرجامین فرا رسد (بندگانی دیگر را می‌فرستیم) تا چهره‌هایتان را اندوهبار گردانند و در آن مسجد وارد گردند چنان که بار نخست وارد آن شده بودند و تا بر هر چه دست یابند از میان» سوره اسراء، آیه ۷.</ref>.
*هنگامی که [[انسان]] به این دو گزاره [[یقین]] کند، برای عمل [[نشاط]] دیگری پیدا می‌کند. در اینجا به نمونه‌ای از شور و [[نشاط]] [[امامان]] در عمل اشاره میکنیم، باشد که سرمشقی برای ما باشد.
*هنگامی که [[انسان]] به این دو گزاره [[یقین]] کند، برای عمل [[نشاط]] دیگری پیدا می‌کند. در اینجا به نمونه‌ای از شور و [[نشاط]] [[امامان]] در عمل اشاره میکنیم، باشد که سرمشقی برای ما باشد.
*یکی از [[یاران]] [[امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} به نام [[حبه عرنی]] می‌گوید: شبی با [[نوف بکالی]] در محوطه [[مسجد]] یا کاخ [[حکومتی]] خوابیده بودیم، در اواخر [[شب]]، [[امیر المؤمنین]]{{ع}}را دیدیم که مانند شخصی واله و سرگشته، [[دست]] بر دیوار گذاشته و این [[آیه]] را تا آخر [[تلاوت]] می‌فرمود: {{متن قرآن|إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ}}<ref>«بی‌گمان در آفرینش آسمان‌ها و زمین ...» سوره بقره، آیه ۱۶۴.</ref> می‌گوید: [[حضرت]] این [[آیات]] را می‌خواند و به سان شخص [[عقل]] پریده، می‌گذشت. تا اینکه مرا صدا زد و فرمود: ای [[حبه]]، خوابی یا بیدار، عرض کردم: بیدارم. شما که چنین می‌کنید، پس ما چگونه باید باشیم؟ چشمان [[حضرت]] پر از [[اشک]] شد. گریست و فرمود: ای [[حبه]]، [[خداوند]] را مقامی است، و ما را در پیشگاه او جایگاهی، و هیچکدام از [[اعمال]] ما بر او پوشیده نیست. ای [[حبه]]، [[خداوند]] نسبت به تو و من از رگ گردن نزدیک‌تر است. ای [[حبه]]، هیچ چیز نمی‌تواند من و تو را از دید [[خداوند]] [[پنهان]] بدارد.
*یکی از [[یاران]] [[امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} به نام [[حبه عرنی]] می‌گوید: شبی با [[نوف بکالی]] در محوطه [[مسجد]] یا کاخ [[حکومتی]] خوابیده بودیم، در اواخر [[شب]]، [[امیر المؤمنین]]{{ع}}را دیدیم که مانند شخصی واله و سرگشته، [[دست]] بر دیوار گذاشته و این [[آیه]] را تا آخر [[تلاوت]] می‌فرمود: {{متن قرآن|إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ}}<ref>«بی‌گمان در آفرینش آسمان‌ها و زمین ...» سوره بقره، آیه ۱۶۴.</ref> می‌گوید: [[حضرت]] این [[آیات]] را می‌خواند و به سان شخص [[عقل]] پریده، می‌گذشت. تا اینکه مرا صدا زد و فرمود: ای [[حبه]]، خوابی یا بیدار، عرض کردم: بیدارم. شما که چنین می‌کنید، پس ما چگونه باید باشیم؟ چشمان [[حضرت]] پر از [[اشک]] شد. گریست و فرمود: ای [[حبه]]، [[خداوند]] را مقامی است، و ما را در پیشگاه او جایگاهی، و هیچکدام از [[اعمال]] ما بر او پوشیده نیست. ای [[حبه]]، [[خداوند]] نسبت به تو و من از رگ گردن نزدیک‌تر است. ای [[حبه]]، هیچ چیز نمی‌تواند من و تو را از دید [[خداوند]] [[پنهان]] بدارد.
خط ۱۴۴: خط ۱۴۴:


===[[سرور]] پیوسته===
===[[سرور]] پیوسته===
*[[شادمانی]]، ثمره [[یقین]] به [[لطف]] و [[رحمت]] الاهی و نعمت‌هایی است که برای [[اهل]] [[ایمان]] در سرای [[آخرت]] فراهم کرده است که [[رسول خدا]]{{صل}} درباره آن می‌فرماید: "در آن نعمت‌هایی است که نه چشمی دیده، نه گوشی شنیده و نه از [[قلب]] [[انسانی]] خطور کرده است"<ref>{{متن حدیث|فِيهِ مَا لاَ عَيْنٌ رَأَتْ وَ لاَ أُذُنٌ سَمِعَتْ وَ لاَ خَطَرَ عَلَى قَلْبِ بَشَرٍ}}؛ علی بن حسین صدوق، ثواب الاعمال، ص۲۹۲؛ محمد بن حسن طوسی، تهذیب الاحکام، ج۶، ص۲۲.</ref>.
* [[شادمانی]]، ثمره [[یقین]] به [[لطف]] و [[رحمت]] الاهی و نعمت‌هایی است که برای [[اهل]] [[ایمان]] در سرای [[آخرت]] فراهم کرده است که [[رسول خدا]]{{صل}} درباره آن می‌فرماید: "در آن نعمت‌هایی است که نه چشمی دیده، نه گوشی شنیده و نه از [[قلب]] [[انسانی]] خطور کرده است"<ref>{{متن حدیث|فِيهِ مَا لاَ عَيْنٌ رَأَتْ وَ لاَ أُذُنٌ سَمِعَتْ وَ لاَ خَطَرَ عَلَى قَلْبِ بَشَرٍ}}؛ علی بن حسین صدوق، ثواب الاعمال، ص۲۹۲؛ محمد بن حسن طوسی، تهذیب الاحکام، ج۶، ص۲۲.</ref>.
*کسی که به این [[یقین]] آراسته شود، پیوسته در [[مقام]] [[سرور]] است. همچنین کسی که [[یقین]] کند هر چه بر او می‌گذرد، نشانه [[رحمت]] و [[لطف]] و مقتضای [[حکمت]] الاهی است، ناگوارترین حادثه‌ها، [[سرور]] و نشاطش را زائل نمی‌کند. [[امیر المؤمنین]]{{ع}} می‌فرماید: "آنکس که به تقدیر [[یقین]] دارد، [[مصیبت]] اندوه‌اش را از اندازه به در نمی‌برد"<ref>{{متن حدیث|مَنْ أَيْقَنَ بِالْقَدَرِ لَمْ يُكْرِثْهُ اَلْحَذَرُ}}؛ میرزا حسین بن محمدتقی نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۲۰۰.</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]،ص۳۲۸.</ref>.
*کسی که به این [[یقین]] آراسته شود، پیوسته در [[مقام]] [[سرور]] است. همچنین کسی که [[یقین]] کند هر چه بر او می‌گذرد، نشانه [[رحمت]] و [[لطف]] و مقتضای [[حکمت]] الاهی است، ناگوارترین حادثه‌ها، [[سرور]] و نشاطش را زائل نمی‌کند. [[امیر المؤمنین]]{{ع}} می‌فرماید: "آنکس که به تقدیر [[یقین]] دارد، [[مصیبت]] اندوه‌اش را از اندازه به در نمی‌برد"<ref>{{متن حدیث|مَنْ أَيْقَنَ بِالْقَدَرِ لَمْ يُكْرِثْهُ اَلْحَذَرُ}}؛ میرزا حسین بن محمدتقی نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۲۰۰.</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]،ص۳۲۸.</ref>.
===[[حزن]] و [[اندوه]]===
===[[حزن]] و [[اندوه]]===
*[[سرنوشت انسان]] در [[دنیا]] به [[مرگ]] منتهی می‌شود، حادثه‌ای که همه رشته‌های او را پنبه و تمامی تدبیرهای او را [[باطل]] می‌کند. او را از همه دوست‌ها و [[دوست]] داشتنی‌هایش جدا و هر لذتی را در کامش تلخ می‌کند. به همین [[دلیل]] [[رسول خدا]] [[مرگ]] را هادم اللذات نامیده است<ref>علی بن حسین صدوق، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۷۵.</ref>؛ یعنی حادثه‌ای که تمامی لذت‌های [[انسان]] را تباه می‌کند. پس از [[مرگ]]، روحش به جهانی ناشناخته منتقل می‌شود؛ چنان ناشناخته که ما هیچ [[تصوری]] از آن نداریم و جسمش طی تحولاتی دهشت آور و رقت‌بار فنا می‌شود.
* [[سرنوشت انسان]] در [[دنیا]] به [[مرگ]] منتهی می‌شود، حادثه‌ای که همه رشته‌های او را پنبه و تمامی تدبیرهای او را [[باطل]] می‌کند. او را از همه دوست‌ها و [[دوست]] داشتنی‌هایش جدا و هر لذتی را در کامش تلخ می‌کند. به همین [[دلیل]] [[رسول خدا]] [[مرگ]] را هادم اللذات نامیده است<ref>علی بن حسین صدوق، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۷۵.</ref>؛ یعنی حادثه‌ای که تمامی لذت‌های [[انسان]] را تباه می‌کند. پس از [[مرگ]]، روحش به جهانی ناشناخته منتقل می‌شود؛ چنان ناشناخته که ما هیچ [[تصوری]] از آن نداریم و جسمش طی تحولاتی دهشت آور و رقت‌بار فنا می‌شود.
*[[امام سجاد]]{{ع}} در دعای ابی [[حمزه]] ثمالی، دگرگونی‌های [[جسم]] را به این بیان، تصویر فرموده است: "هنگامی که در رختخواب خویش [[زمین]] خورده و از پای درآمده، [[دوستان]] عزیزانم مرا جابه جا می‌کنند؛ به من رحم کن، هنگامی که بر روی سنگ غسال‌خانه دراز کشیده، [[همسایگان]] خوبم مرا از این رو به آن رو می‌چرخانند، بر من [[تفضل]] کن، هنگامی که نزدیکانم اطراف جنازه‌ام را گرفته بر دوش می‌کشند، به من [[مهربانی]] کن و چون مرا در سوراخی [[دفن]] می‌کنند و من تنها بر تو وارد می‌شوم در [[حق]] من [[سخاوت]] کن و در آن [[خانه]] جدید به غریبی‌ام رحمت‌آور"<ref>{{متن حدیث|وَ اِرْحَمْنِي صَرِيعاً عَلَى اَلْفِرَاشِ تُقَلِّبُنِي أَيْدِي أَحِبَّتِي وَ تَفَضَّلْ عَلَيَّ مَمْدُوداً عَلَى اَلْمُغْتَسَلِ يُغَسِّلُنِي صَالِحُ جِيرَتِي وَ تَحَنَّنْ عَلَيَّ مَحْمُولاً قَدْ تَنَاوَلَ اَلْأَقْرِبَاءُ أَطْرَافَ جَنَازَتِي وَ جُدْ عَلَيَّ مَنْقُولاً قَدْ نَزَلْتُ بِكَ وَحِيداً فِي حُفْرَتِي وَ اِرْحَمْ فِي ذَلِكَ اَلْبَيْتِ اَلْجَدِيدِ غُرْبَتِي}}محمد بن حسن طوسی، مصباح المتهجد، ص۵۳۹.</ref>.
* [[امام سجاد]]{{ع}} در دعای ابی [[حمزه]] ثمالی، دگرگونی‌های [[جسم]] را به این بیان، تصویر فرموده است: "هنگامی که در رختخواب خویش [[زمین]] خورده و از پای درآمده، [[دوستان]] عزیزانم مرا جابه جا می‌کنند؛ به من رحم کن، هنگامی که بر روی سنگ غسال‌خانه دراز کشیده، [[همسایگان]] خوبم مرا از این رو به آن رو می‌چرخانند، بر من [[تفضل]] کن، هنگامی که نزدیکانم اطراف جنازه‌ام را گرفته بر دوش می‌کشند، به من [[مهربانی]] کن و چون مرا در سوراخی [[دفن]] می‌کنند و من تنها بر تو وارد می‌شوم در [[حق]] من [[سخاوت]] کن و در آن [[خانه]] جدید به غریبی‌ام رحمت‌آور"<ref>{{متن حدیث|وَ اِرْحَمْنِي صَرِيعاً عَلَى اَلْفِرَاشِ تُقَلِّبُنِي أَيْدِي أَحِبَّتِي وَ تَفَضَّلْ عَلَيَّ مَمْدُوداً عَلَى اَلْمُغْتَسَلِ يُغَسِّلُنِي صَالِحُ جِيرَتِي وَ تَحَنَّنْ عَلَيَّ مَحْمُولاً قَدْ تَنَاوَلَ اَلْأَقْرِبَاءُ أَطْرَافَ جَنَازَتِي وَ جُدْ عَلَيَّ مَنْقُولاً قَدْ نَزَلْتُ بِكَ وَحِيداً فِي حُفْرَتِي وَ اِرْحَمْ فِي ذَلِكَ اَلْبَيْتِ اَلْجَدِيدِ غُرْبَتِي}}محمد بن حسن طوسی، مصباح المتهجد، ص۵۳۹.</ref>.
*[[حضرت زهرا]]{{س}} در تعقیبات [[نماز ظهر]]، [[مرگ]] را حادثه‌ای همراه با [[اندوه]]، شدت [[بیماری]]، [[غم]]، [[حسرت]]، افسوس و [[فتنه]] شمرده است<ref>سید بن طاووس، فلاح السائل، ص۲۲۳.</ref>؛ و درباره [[جسم]] پس از [[وفات]]، عرض می‌کند: در [[قبر]]، همانجا که گوشتم می‌پوسد و استخوانم مدفون می‌شود و تنهای تنها در آن رهایم می‌کنند، چنان که هیچ چاره‌ای ندارم، از [[شهرها]] [[رانده شده]] و بندگانت ترکم می‌کنند.. <ref>سید بن طاووس، فلاح السائل، ص۲۲۳.</ref>.
* [[حضرت زهرا]]{{س}} در تعقیبات [[نماز ظهر]]، [[مرگ]] را حادثه‌ای همراه با [[اندوه]]، شدت [[بیماری]]، [[غم]]، [[حسرت]]، افسوس و [[فتنه]] شمرده است<ref>سید بن طاووس، فلاح السائل، ص۲۲۳.</ref>؛ و درباره [[جسم]] پس از [[وفات]]، عرض می‌کند: در [[قبر]]، همانجا که گوشتم می‌پوسد و استخوانم مدفون می‌شود و تنهای تنها در آن رهایم می‌کنند، چنان که هیچ چاره‌ای ندارم، از [[شهرها]] [[رانده شده]] و بندگانت ترکم می‌کنند.. <ref>سید بن طاووس، فلاح السائل، ص۲۲۳.</ref>.
*کسی که به این همه [[یقین]] پیدا کند، [[شادی]] از وجودش رخت برمی‌بندد و پیوسته به یاد آن [[گرفتاری‌ها]] محزون خواهد بود. [[امام باقر]]{{ع}} می‌فرماید: یکی از جملاتی که در گنج داستان [[خضر]] و [[موسی]] نوشته شده بود، این است: "تعجب می‌کنم از کسی که [[مرگ]] را [[باور]] دارد، چگونه [[شادی]] می‌کند"<ref>{{متن حدیث|عَجِبْتُ لِمَنْ أَيْقَنَ بِالْمَوْتِ كَيْفَ يَفْرَحُ}}؛ حمیری قمی، قرب الاسناد، ص۳۷۵.</ref>.
*کسی که به این همه [[یقین]] پیدا کند، [[شادی]] از وجودش رخت برمی‌بندد و پیوسته به یاد آن [[گرفتاری‌ها]] محزون خواهد بود. [[امام باقر]]{{ع}} می‌فرماید: یکی از جملاتی که در گنج داستان [[خضر]] و [[موسی]] نوشته شده بود، این است: "تعجب می‌کنم از کسی که [[مرگ]] را [[باور]] دارد، چگونه [[شادی]] می‌کند"<ref>{{متن حدیث|عَجِبْتُ لِمَنْ أَيْقَنَ بِالْمَوْتِ كَيْفَ يَفْرَحُ}}؛ حمیری قمی، قرب الاسناد، ص۳۷۵.</ref>.
*در [[روایت]] دیگری از [[امام صادق]]{{ع}} آمده است: "کسی که [[مرگ]] را [[باور]] کند پیش به [[خنده]] باز نمی‌شود"<ref>{{متن حدیث|مَنْ أَيْقَنَ بِالْمَوْتِ لَمْ يَضْحَكْ سِنُّهُ}}؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۵۸.</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]،ص۳۲۸-۳۲۹.</ref>.
*در [[روایت]] دیگری از [[امام صادق]]{{ع}} آمده است: "کسی که [[مرگ]] را [[باور]] کند پیش به [[خنده]] باز نمی‌شود"<ref>{{متن حدیث|مَنْ أَيْقَنَ بِالْمَوْتِ لَمْ يَضْحَكْ سِنُّهُ}}؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۵۸.</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]،ص۳۲۸-۳۲۹.</ref>.
===[[آسایش]] [[دنیا]]===
===[[آسایش]] [[دنیا]]===
*کسی که به [[خدا]] و [[شئون]] و [[افعال]] او [[یقین]] ندارد، حداقل در [[زندگی شخصی]] و [[خانوادگی]]، خود را مدیر [[مدبر]] و گاهی مفید و مؤثر می‌داند؛ از این رو برای کسب خواستنی‌ها، چون [[نعمت]] و روزی بی‌قاعده تلاش می‌کند و آنجا که تلاش بی‌اثر باشد در [[انتظار]] آنها [[دل]] مشغول و پریشان خاطر می‌نشیند و برای [[پرهیز]] از ناخواستنی‌ها، چون [[رنج]] و [[مصیبت]]، [[بیهوده]] می‌کوشد و چون از پا افتاد، [[دل]] به تشویش می‌سپارد و هرگز [[آسایش]] [[جسم]] و [[آرامش]] خاطر را نمی‌چشد؛ ولی کسی که [[ربوبیت خدا]] را [[باور]] کند و بداند که منع و عطا و اضرار و افاده از [[شئون]] اوست و به [[مدیریت]] و [[تدبیر]] او گردن بنهد، در تلاش و تقلا، اندازه نگاه می‌دارد و چون از پای نشست، به [[حکمت]] الاهی خاطر آسوده می‌دارد<ref>ر.ک: محمدصالح مازندرانی، شرح اصول کافی، ج۸، ص۱۸۷.</ref>.
*کسی که به [[خدا]] و [[شئون]] و [[افعال]] او [[یقین]] ندارد، حداقل در [[زندگی شخصی]] و [[خانوادگی]]، خود را مدیر [[مدبر]] و گاهی مفید و مؤثر می‌داند؛ از این رو برای کسب خواستنی‌ها، چون [[نعمت]] و روزی بی‌قاعده تلاش می‌کند و آنجا که تلاش بی‌اثر باشد در [[انتظار]] آنها [[دل]] مشغول و پریشان خاطر می‌نشیند و برای [[پرهیز]] از ناخواستنی‌ها، چون [[رنج]] و [[مصیبت]]، [[بیهوده]] می‌کوشد و چون از پا افتاد، [[دل]] به تشویش می‌سپارد و هرگز [[آسایش]] [[جسم]] و [[آرامش]] خاطر را نمی‌چشد؛ ولی کسی که [[ربوبیت خدا]] را [[باور]] کند و بداند که منع و عطا و اضرار و افاده از [[شئون]] اوست و به [[مدیریت]] و [[تدبیر]] او گردن بنهد، در تلاش و تقلا، اندازه نگاه می‌دارد و چون از پای نشست، به [[حکمت]] الاهی خاطر آسوده می‌دارد<ref>ر.ک: محمدصالح مازندرانی، شرح اصول کافی، ج۸، ص۱۸۷.</ref>.
*[[امام صادق]]{{ع}} می‌فرماید: "[[خداوند]] با [[عدل و داد]] خویش [[آرامش]] خاطر و [[آسایش]] [[بدن]] را در [[یقین]] و [[خشنودی]]، و [[حزن]] و [[اندوه]] را در [[شک]] و ناخرسندی قرار داده است"<ref>{{متن حدیث|إِنَّ اَللَّهَ بِعَدْلِهِ وَ قِسْطِهِ جَعَلَ اَلرَّوْحَ وَ اَلرَّاحَةَ فِي اَلْيَقِينِ وَ اَلرِّضَا وَ جَعَلَ اَلْهَمَّ وَ اَلْحَزَنَ فِي اَلشَّكِّ وَ اَلسَّخَطِ}}محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۵۷.</ref>.
* [[امام صادق]]{{ع}} می‌فرماید: "[[خداوند]] با [[عدل و داد]] خویش [[آرامش]] خاطر و [[آسایش]] [[بدن]] را در [[یقین]] و [[خشنودی]]، و [[حزن]] و [[اندوه]] را در [[شک]] و ناخرسندی قرار داده است"<ref>{{متن حدیث|إِنَّ اَللَّهَ بِعَدْلِهِ وَ قِسْطِهِ جَعَلَ اَلرَّوْحَ وَ اَلرَّاحَةَ فِي اَلْيَقِينِ وَ اَلرِّضَا وَ جَعَلَ اَلْهَمَّ وَ اَلْحَزَنَ فِي اَلشَّكِّ وَ اَلسَّخَطِ}}محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۵۷.</ref>.
*نکته چشمگیر در این [[حدیث شریف]]، استناد این قسمت به [[عدل و داد]] الاهی است که چنین می‌نماید که [[آسایش]] و [[آرامش]]، نتیجه طبیعی [[یقین]] و تشویش و [[اضطراب]] و [[اندوه]]، ثمره [[تکوینی]] ناباوری است<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]،ص۳۹-۳۳۰.</ref>.
*نکته چشمگیر در این [[حدیث شریف]]، استناد این قسمت به [[عدل و داد]] الاهی است که چنین می‌نماید که [[آسایش]] و [[آرامش]]، نتیجه طبیعی [[یقین]] و تشویش و [[اضطراب]] و [[اندوه]]، ثمره [[تکوینی]] ناباوری است<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]،ص۳۹-۳۳۰.</ref>.


==راه به‌دست آوردن [[یقین]]==
==راه به‌دست آوردن [[یقین]]==
*[[یقین]] به معنی [[اخلاقی]] که موضوع سخن است، با [[علوم عقلی]] که از راه [[استدلال]] و [[برهان]] به دست می‌آید، متفاوت است. [[یقین]] حتی به مرتبه نخست از راه [[فکر]] و [[استدلال]] به دست نمی‌آید.
* [[یقین]] به معنی [[اخلاقی]] که موضوع سخن است، با [[علوم عقلی]] که از راه [[استدلال]] و [[برهان]] به دست می‌آید، متفاوت است. [[یقین]] حتی به مرتبه نخست از راه [[فکر]] و [[استدلال]] به دست نمی‌آید.
*تحقق [[یقین]] نیز مانند هر چیز دیگر، نخست منوط به وجود مقتضی، پس متوقف بر عدم [[مانع]] و پس از آن بسته به تحقق شرایط است. برای توضیح، از مثالی مدد می‌گیریم: اگر کسی بخواهد تصویرش در جسمی دیگر منعکس شود، نخست باید جسمی را [[انتخاب]] کند که قابلیت انعکاس داشته باشد، أجسامی مثل چوب و سفال این قابلیت را ندارند؛ بنابراین، باید جسمی صیقلی مثل شیشه با آیینه [[انتخاب]] کند که با شفافیت خود مقتضی انعکاس است.
*تحقق [[یقین]] نیز مانند هر چیز دیگر، نخست منوط به وجود مقتضی، پس متوقف بر عدم [[مانع]] و پس از آن بسته به تحقق شرایط است. برای توضیح، از مثالی مدد می‌گیریم: اگر کسی بخواهد تصویرش در جسمی دیگر منعکس شود، نخست باید جسمی را [[انتخاب]] کند که قابلیت انعکاس داشته باشد، أجسامی مثل چوب و سفال این قابلیت را ندارند؛ بنابراین، باید جسمی صیقلی مثل شیشه با آیینه [[انتخاب]] کند که با شفافیت خود مقتضی انعکاس است.
*پس از آن، اگر مانعی وجود دارد، باید آن [[مانع]] را برطرف کند؛ مثلا اگر بر روی [[جسم]] شفاف صیقلی، زنگاری گرفته، آن را [[پاک]] کند و اگر بین او و آیینه، [[جسم]] دیگری قرار گرفته، آن را بردارد. تا این مرحله برای انعکاس تصویر، مقتضی (شفافیت) موجود و [[مانع]] (زنگار و [[جسم]] دیگر) مفقود است؛ ولی انعکاس تصویر، به شرایطی مشروط است که مهم‌ترین آنها مقابله بین آن شخص و آیینه است، پس باید روبه روی آیینه بایستد تا تصویرش در آیینه بیفتد، در غیر این صورت تصویرش در آیینه نخواهد افتاد. در محل بحث ما، [[روح]] به منزله آیینه است و حقیقتی که به دنبال [[درک]] آن هستیم، به منزله جسمی که تصویرش در آیینه می‌افتد؛ بنابراین، نخست باید [[روح انسان]] مقتضی [[درک]] آن از آن، اگر مانعی وجود دارد باید آن [[مانع]] برداشته شود و در مرحله سوم بین [[روح]] و آن [[حقیقت]] مقابله برقرار کنیم.
*پس از آن، اگر مانعی وجود دارد، باید آن [[مانع]] را برطرف کند؛ مثلا اگر بر روی [[جسم]] شفاف صیقلی، زنگاری گرفته، آن را [[پاک]] کند و اگر بین او و آیینه، [[جسم]] دیگری قرار گرفته، آن را بردارد. تا این مرحله برای انعکاس تصویر، مقتضی (شفافیت) موجود و [[مانع]] (زنگار و [[جسم]] دیگر) مفقود است؛ ولی انعکاس تصویر، به شرایطی مشروط است که مهم‌ترین آنها مقابله بین آن شخص و آیینه است، پس باید روبه روی آیینه بایستد تا تصویرش در آیینه بیفتد، در غیر این صورت تصویرش در آیینه نخواهد افتاد. در محل بحث ما، [[روح]] به منزله آیینه است و حقیقتی که به دنبال [[درک]] آن هستیم، به منزله جسمی که تصویرش در آیینه می‌افتد؛ بنابراین، نخست باید [[روح انسان]] مقتضی [[درک]] آن از آن، اگر مانعی وجود دارد باید آن [[مانع]] برداشته شود و در مرحله سوم بین [[روح]] و آن [[حقیقت]] مقابله برقرار کنیم.
خط ۱۶۴: خط ۱۶۴:
*و می‌فرماید: "هر نوزادی [[موحد]] و یگانه شناس [[آفریده]] می‌شود تا آنکه [[پدر]] و مادرش او را [[یهودی]] یا [[نصرانی]] کنند"<ref>{{متن حدیث|كُلُّ مَوْلُودٍ يُولَدُ عَلَى اَلْفِطْرَةِ حَتَّى يَكُونَ أَبَوَاهُ يُهَوِّدَانِهِ وَ يُنَصِّرَانِهِ وَ يُمَجِّسَانِهِ}}</ref>
*و می‌فرماید: "هر نوزادی [[موحد]] و یگانه شناس [[آفریده]] می‌شود تا آنکه [[پدر]] و مادرش او را [[یهودی]] یا [[نصرانی]] کنند"<ref>{{متن حدیث|كُلُّ مَوْلُودٍ يُولَدُ عَلَى اَلْفِطْرَةِ حَتَّى يَكُونَ أَبَوَاهُ يُهَوِّدَانِهِ وَ يُنَصِّرَانِهِ وَ يُمَجِّسَانِهِ}}</ref>
*بنابراین هر [[انسانی]] که پا به عرصه [[جهان]] می‌گذارد، قابلیت و [[آمادگی]] دریافت حقایق مثل مسائل مربوط به مبدأ را دارد. نتیجه اینکه شرط اول تحقق [[یقین]] در [[انسان]] وجود دارد. دومین اصل یعنی عدم [[مانع]] نیز به طور طبیعی در [[انسان]] وجود دارد، ولی در طول [[زندگی]]، [[روح انسان]] گرفتار زنگار می‌شود؛ [[شیطان]] و [[نفس اماره]]، [[روح انسان]] را کدر و [[آلوده]] می‌کنند و همین کدورت و [[آلودگی]]، [[انسان]] را از [[درک]] [[حقیقت]] [[محروم]] می‌کند.
*بنابراین هر [[انسانی]] که پا به عرصه [[جهان]] می‌گذارد، قابلیت و [[آمادگی]] دریافت حقایق مثل مسائل مربوط به مبدأ را دارد. نتیجه اینکه شرط اول تحقق [[یقین]] در [[انسان]] وجود دارد. دومین اصل یعنی عدم [[مانع]] نیز به طور طبیعی در [[انسان]] وجود دارد، ولی در طول [[زندگی]]، [[روح انسان]] گرفتار زنگار می‌شود؛ [[شیطان]] و [[نفس اماره]]، [[روح انسان]] را کدر و [[آلوده]] می‌کنند و همین کدورت و [[آلودگی]]، [[انسان]] را از [[درک]] [[حقیقت]] [[محروم]] می‌کند.
*[[رسول خدا]]{{صل}} می‌فرماید: "اگر [[شیاطین]] برگرد [[قلب]] آدمیزاد نمی‌گشتند، [[باطن]] عالم را می‌دید"<ref>{{متن حدیث|لَوْ لاَ أَنَّ اَلشَّيَاطِينَ يَحُومُونَ حَوْلَ قَلْبِ اِبْنِ آدَمَ لَنَظَرَ إِلَى اَلْمَلَكُوتِ}}؛ابن ابی‌جمهور، عوالی اللئالی، ج۴، ص۱۳.</ref>.
* [[رسول خدا]]{{صل}} می‌فرماید: "اگر [[شیاطین]] برگرد [[قلب]] آدمیزاد نمی‌گشتند، [[باطن]] عالم را می‌دید"<ref>{{متن حدیث|لَوْ لاَ أَنَّ اَلشَّيَاطِينَ يَحُومُونَ حَوْلَ قَلْبِ اِبْنِ آدَمَ لَنَظَرَ إِلَى اَلْمَلَكُوتِ}}؛ابن ابی‌جمهور، عوالی اللئالی، ج۴، ص۱۳.</ref>.
*بنابراین شرط دوم تحقق [[معرفت یقینی]]، این است که با [[تهذیب]] و [[مجاهده]]، این کدورت‌ها برداشته شود تا [[دل]] صیقلی شود، [[روح]] شفافیت اولیه خود را بازیابد و موانعی مثل [[تعصب]] و [[تقلید]] که بین [[انسان]] و [[حقیقت]] حائل میشوند، برداشته شوند تا مانعی از انعکاس [[حقیقت]] وجود نداشته باشد.
*بنابراین شرط دوم تحقق [[معرفت یقینی]]، این است که با [[تهذیب]] و [[مجاهده]]، این کدورت‌ها برداشته شود تا [[دل]] صیقلی شود، [[روح]] شفافیت اولیه خود را بازیابد و موانعی مثل [[تعصب]] و [[تقلید]] که بین [[انسان]] و [[حقیقت]] حائل میشوند، برداشته شوند تا مانعی از انعکاس [[حقیقت]] وجود نداشته باشد.
*شرط مقابله بین [[روح]] و [[حقیقت]] به این معنی است که [[انسان]] [[فکر]] خویش را از غیر [[هدف]] [[پاک]] کند، به [[هدف]] اصلی توجه کامل داشته باشد. چنان که جز [[هدف]] چیزی در برابرش نباشد، در این صورت است که [[حقیقت]] در [[روح]] نقش می‌بندد و [[انسان]] از آن [[آگاه]] می‌شود. ممکن نیست [[انسان]] در یک لحظه هم به سمت مطلوب [[حقیقی]] برود و هم به دنبال [[خواسته‌های نفسانی]]، در این صورت آنچه نصیب [[روح]] شود، تسویلات [[شیطانی]] است نه [[حقیقت]] ربانی.
*شرط مقابله بین [[روح]] و [[حقیقت]] به این معنی است که [[انسان]] [[فکر]] خویش را از غیر [[هدف]] [[پاک]] کند، به [[هدف]] اصلی توجه کامل داشته باشد. چنان که جز [[هدف]] چیزی در برابرش نباشد، در این صورت است که [[حقیقت]] در [[روح]] نقش می‌بندد و [[انسان]] از آن [[آگاه]] می‌شود. ممکن نیست [[انسان]] در یک لحظه هم به سمت مطلوب [[حقیقی]] برود و هم به دنبال [[خواسته‌های نفسانی]]، در این صورت آنچه نصیب [[روح]] شود، تسویلات [[شیطانی]] است نه [[حقیقت]] ربانی.
*هنگامی که [[روح انسان]] با شرایط سه گانه گذشته، به [[حقیقت]] [[دست]] می‌یابد، نخستین مرحله [[یقین]] نصیب [[انسان]] شده است، یعنی [[دل]] [[حقیقت]] را [[باور]] کرده است؛ این [[باور]] اگر چه مرحله اول نامیده می‌شود ولی از [[علوم عقلی]] که با [[استدلال]] و [[برهان]] به دست می‌آیند، بسیار عمیق‌تر و ارزشمندتر است<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]،ص۳۳۰-۳۳۲.</ref>.
*هنگامی که [[روح انسان]] با شرایط سه گانه گذشته، به [[حقیقت]] [[دست]] می‌یابد، نخستین مرحله [[یقین]] نصیب [[انسان]] شده است، یعنی [[دل]] [[حقیقت]] را [[باور]] کرده است؛ این [[باور]] اگر چه مرحله اول نامیده می‌شود ولی از [[علوم عقلی]] که با [[استدلال]] و [[برهان]] به دست می‌آیند، بسیار عمیق‌تر و ارزشمندتر است<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]،ص۳۳۰-۳۳۲.</ref>.
*در غیر امور [[معنوی]]، [[یقین]] تنها از راه [[حس]] به‌دست می‌‌آید. از این‌رو هر [[علمی]] که به [[حس]] ختم شده و به‌وسیله آن [[ادراک]] شود، [[یقینی]] بوده از تردید برکنار خواهد ماند. [[علم]] [[انسان]] به آنکه دو امر متناقض امکان [[اجتماع]] با یکدیگر را نخواهند داشت، در همین شمار است. نیز در [[قرآن کریم]] به همین مناسبت بارها از [[مرگ]] به عنوان [[یقین]] یاد شده است: {{متن قرآن|حَتَّى أَتَانَا الْيَقِينُ فَمَا تَنْفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِينَ}}<ref>«تا آنکه مرگ به سراغ ما آمد پس دیگر میانجیگری میانجی‌ها برای آنها سودی ندارد » سوره مدثر، آیه ۴۷.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۲۷۲.</ref>.
*در غیر امور [[معنوی]]، [[یقین]] تنها از راه [[حس]] به‌دست می‌‌آید. از این‌رو هر [[علمی]] که به [[حس]] ختم شده و به‌وسیله آن [[ادراک]] شود، [[یقینی]] بوده از تردید برکنار خواهد ماند. [[علم]] [[انسان]] به آنکه دو امر متناقض امکان [[اجتماع]] با یکدیگر را نخواهند داشت، در همین شمار است. نیز در [[قرآن کریم]] به همین مناسبت بارها از [[مرگ]] به عنوان [[یقین]] یاد شده است: {{متن قرآن|حَتَّى أَتَانَا الْيَقِينُ فَمَا تَنْفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِينَ}}<ref>«تا آنکه مرگ به سراغ ما آمد پس دیگر میانجیگری میانجی‌ها برای آنها سودی ندارد» سوره مدثر، آیه ۴۷.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۲۷۲.</ref>.
*در معنویات امّا، [[یقین]] تنها از راه دوری کردن از [[محرّمات]] و مکروهات و امور شُبهه برانگیز، و نیز انجام [[واجبات]] و مستحبّات حاصل می‌‌شود. ستردن [[رذائل]] از نفس و پیراستن آن به [[فضائل]]، راهی است که هم انجام [[واجبات]] و ترک [[محرّمات]] را برای [[آدمی]] میسر می‌‌سازد، و هم او را به مرتبه [[یقین]] می‌‌رساند.
*در معنویات امّا، [[یقین]] تنها از راه دوری کردن از [[محرّمات]] و مکروهات و امور شُبهه برانگیز، و نیز انجام [[واجبات]] و مستحبّات حاصل می‌‌شود. ستردن [[رذائل]] از نفس و پیراستن آن به [[فضائل]]، راهی است که هم انجام [[واجبات]] و ترک [[محرّمات]] را برای [[آدمی]] میسر می‌‌سازد، و هم او را به مرتبه [[یقین]] می‌‌رساند.
* [[قرآن کریم]] خود در آیاتی چند به این مسأله اشاره فرموده است؛ به این [[آیات]] بنگرید: {{متن قرآن|وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ}}<ref>«و پروردگارت را پرستش کن تا مرگ تو فرا رسد» سوره حجر، آیه ۹۹.</ref>؛ {{متن قرآن|إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَانًا}}<ref>« اگر از خداوند پروا کنید در شما نیروی شناخت درستی از نادرستی می‌نهد » سوره انفال، آیه ۲۹.</ref>؛ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَآمِنُوا بِرَسُولِهِ يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَيَجْعَلْ لَكُمْ نُورًا تَمْشُونَ بِهِ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و به پیامبرش ایمان آورید تا از بخشایش خویش دو بهره به شما ارزانی دارد و در شما فروغی نهد که با آن راه بسپارید» سوره حدید، آیه ۲۸.</ref>؛ {{متن قرآن|أَوَمَنْ كَانَ مَيْتًا فَأَحْيَيْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُمَاتِ لَيْسَ بِخَارِجٍ مِنْهَا}}<ref>«و آیا (داستان) آن کس که (به دل) مرده بود و زنده‌اش کردیم و برای او فروغی پدید آوردیم که با آن در میان مردم راه می‌رود، چون داستان کسی است در تیرگی‌ها که از آنها بیرون آمدنی نیست؟ بدین‌گونه آنچه کافران می‌کردند، در نظرشان آراسته شده است» سوره انعام، آیه ۱۲۲.</ref>؛ {{متن قرآن|اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ}}<ref>«خداوند سرور مؤمنان است که آنان را به سوی روشنایی از تیرگی‌ها بیرون می‌برد » سوره بقره، آیه ۲۵۷.</ref>؛ {{متن قرآن|ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ}}<ref>«این (آن) کتاب (است که) هیچ تردیدی در آن نیست، رهنمودی برای پرهیزگاران است» سوره بقره، آیه ۲.</ref>؛ {{متن قرآن|وَمَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِنْ نُورٍ}}<ref>«و آنکه خداوند برای او فروغی ننهاده است فروغی نخواهد داشت» سوره نور، آیه ۴۰.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۲۷۲-۲۷۳.</ref>.
* [[قرآن کریم]] خود در آیاتی چند به این مسأله اشاره فرموده است؛ به این [[آیات]] بنگرید: {{متن قرآن|وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ}}<ref>«و پروردگارت را پرستش کن تا مرگ تو فرا رسد» سوره حجر، آیه ۹۹.</ref>؛ {{متن قرآن|إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَانًا}}<ref>«اگر از خداوند پروا کنید در شما نیروی شناخت درستی از نادرستی می‌نهد» سوره انفال، آیه ۲۹.</ref>؛ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَآمِنُوا بِرَسُولِهِ يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَيَجْعَلْ لَكُمْ نُورًا تَمْشُونَ بِهِ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و به پیامبرش ایمان آورید تا از بخشایش خویش دو بهره به شما ارزانی دارد و در شما فروغی نهد که با آن راه بسپارید» سوره حدید، آیه ۲۸.</ref>؛ {{متن قرآن|أَوَمَنْ كَانَ مَيْتًا فَأَحْيَيْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُمَاتِ لَيْسَ بِخَارِجٍ مِنْهَا}}<ref>«و آیا (داستان) آن کس که (به دل) مرده بود و زنده‌اش کردیم و برای او فروغی پدید آوردیم که با آن در میان مردم راه می‌رود، چون داستان کسی است در تیرگی‌ها که از آنها بیرون آمدنی نیست؟ بدین‌گونه آنچه کافران می‌کردند، در نظرشان آراسته شده است» سوره انعام، آیه ۱۲۲.</ref>؛ {{متن قرآن|اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ}}<ref>«خداوند سرور مؤمنان است که آنان را به سوی روشنایی از تیرگی‌ها بیرون می‌برد» سوره بقره، آیه ۲۵۷.</ref>؛ {{متن قرآن|ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ}}<ref>«این (آن) کتاب (است که) هیچ تردیدی در آن نیست، رهنمودی برای پرهیزگاران است» سوره بقره، آیه ۲.</ref>؛ {{متن قرآن|وَمَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِنْ نُورٍ}}<ref>«و آنکه خداوند برای او فروغی ننهاده است فروغی نخواهد داشت» سوره نور، آیه ۴۰.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۲۷۲-۲۷۳.</ref>.
*سرّی که در این مطلب نهفته است، آنست که از سوئی [[افاضه]] [[الهی]] [[نیازمند]] به استعداد و قابلیّتی است که توان [[پذیرش]] این [[افاضه]] را داشته باشد؛ و از سوئی دیگر نفس با نزدیک شدن به [[حضرت حق]]، از اتّساع وجودی و قابلیّت بیش از پیش بهره‌مند شده، توان [[پذیرش]] این [[افاضه]] را می‌‌یابد؛ و نیز چون از بارگاه [[ربوبی]] دوری گزیند، استعداد دریافت این افاضات را از دست خواهد داد؛ از این‌رو، نفسی که به‌وسیله [[رذائل]] [[نفسانی]] به [[ظلمت]] [[آلوده]] شود، [[شایستگی]] آنکه محلّ افاضات [[حضرت حق]] شود را از دست خواهد داد؛ و بدین ترتیب نمی‌تواند [[هدایت]] خاصّ او را پذیرفته [[نور]] او را پذیرا شود. از این‌رو، نفس با ستردن [[رذائل]] از خود و آنگاه با آراستن خویش به [[فضائل]] - که از سوئی با [[تقوا]]، و از سوئی دیگر با [[اعمال شایسته]] حاصل می‌‌شود-، مستعدّ پیشواز از افاضات خاصّة [[حضرت حق]] شده [[هدایت]] او را دریافت می‌‌نماید<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۲۷۴.</ref>.
*سرّی که در این مطلب نهفته است، آنست که از سوئی [[افاضه]] [[الهی]] [[نیازمند]] به استعداد و قابلیّتی است که توان [[پذیرش]] این [[افاضه]] را داشته باشد؛ و از سوئی دیگر نفس با نزدیک شدن به [[حضرت حق]]، از اتّساع وجودی و قابلیّت بیش از پیش بهره‌مند شده، توان [[پذیرش]] این [[افاضه]] را می‌‌یابد؛ و نیز چون از بارگاه [[ربوبی]] دوری گزیند، استعداد دریافت این افاضات را از دست خواهد داد؛ از این‌رو، نفسی که به‌وسیله [[رذائل]] [[نفسانی]] به [[ظلمت]] [[آلوده]] شود، [[شایستگی]] آنکه محلّ افاضات [[حضرت حق]] شود را از دست خواهد داد؛ و بدین ترتیب نمی‌تواند [[هدایت]] خاصّ او را پذیرفته [[نور]] او را پذیرا شود. از این‌رو، نفس با ستردن [[رذائل]] از خود و آنگاه با آراستن خویش به [[فضائل]] - که از سوئی با [[تقوا]]، و از سوئی دیگر با [[اعمال شایسته]] حاصل می‌‌شود-، مستعدّ پیشواز از افاضات خاصّة [[حضرت حق]] شده [[هدایت]] او را دریافت می‌‌نماید<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۲۷۴.</ref>.
*بدین ترتیب، نفسْ مدارج دریافت افاضات [[الهی]] را طی می‌‌کند، تا به [[مقام]] لقا رسیده خود به معدن [[نور الهی]] تبدیل شود؛ در اینحال می‌‌تواند [[برتری]] مطلق او و فروماندگی و [[ضعف]] تمامی آنچه جز اوست را، [[ادراک]] نماید. در [[حدیثی]] از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} چنین به این مطلب اشاره شده است: "اگر چنین نبود که [[شیاطین]] گرداگر قلب‌های آدمیزادگان حرکت می‌‌کردند، آنان می‌‌توانستند به [[ملکوت]] [[آسمانها]] و [[زمین]] نظر کنند"<ref>{{متن حدیث| لَوْ لَا أَنَّ الشَّيَاطِينَ يَحُومُونَ عَلَى قُلُوبِ بَنِي آدَمَ لَنَظَرُوا إِلَى مَلَكُوتِ السَّمَاوَاتِ وَ الْاَرْضِ}}؛ جامع السّعادات، ج ۱، ص ۱۲۶.</ref>؛ و باز در این [[آیه شریفه]]، به همین [[مرتبت]] والا اشاره شده است: {{متن قرآن|وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ}}<ref>«و این‌گونه ما گستره آسمان‌ها و زمین را به ابراهیم می‌نمایانیم و (چنین می‌کنیم) تا از باورداران گردد» سوره انعام، آیه ۷۵.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۲۷۴.</ref>.
*بدین ترتیب، نفسْ مدارج دریافت افاضات [[الهی]] را طی می‌‌کند، تا به [[مقام]] لقا رسیده خود به معدن [[نور الهی]] تبدیل شود؛ در اینحال می‌‌تواند [[برتری]] مطلق او و فروماندگی و [[ضعف]] تمامی آنچه جز اوست را، [[ادراک]] نماید. در [[حدیثی]] از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} چنین به این مطلب اشاره شده است: "اگر چنین نبود که [[شیاطین]] گرداگر قلب‌های آدمیزادگان حرکت می‌‌کردند، آنان می‌‌توانستند به [[ملکوت]] [[آسمانها]] و [[زمین]] نظر کنند"<ref>{{متن حدیث| لَوْ لَا أَنَّ الشَّيَاطِينَ يَحُومُونَ عَلَى قُلُوبِ بَنِي آدَمَ لَنَظَرُوا إِلَى مَلَكُوتِ السَّمَاوَاتِ وَ الْاَرْضِ}}؛ جامع السّعادات، ج ۱، ص ۱۲۶.</ref>؛ و باز در این [[آیه شریفه]]، به همین [[مرتبت]] والا اشاره شده است: {{متن قرآن|وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ}}<ref>«و این‌گونه ما گستره آسمان‌ها و زمین را به ابراهیم می‌نمایانیم و (چنین می‌کنیم) تا از باورداران گردد» سوره انعام، آیه ۷۵.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۲۷۴.</ref>.
خط ۱۸۲: خط ۱۸۲:
*مراد آنان از "[[علم الیقین]]"، [[یقینی]] است که بواسطه مشاهدات حسّی و استدلالات اینگونه به‌دست می‌‌آید. در این شمار است [[یقین]] به [[مرگ]]، که بواسطه مردن افراد به‌دست می‌‌آید؛ و نیز [[یقین]] به وجود [[آتش]] در مکانی خاص، که در نتیجه دیدن [[دود]] در آن نقطه حاصل می‌‌شود. نیز مراد آنان از "[[عین الیقین]]"، [[یقینی]] است که بواسطه دیدن به چشم یا [[بصیرت]] [[انسانی]] حاصل می‌‌شود. [[یقین]] به [[مرگ]] در اثر دیدن صحنه [[احتضار]]، و [[یقین]] به وجود [[آتش]] در اثر دیدن حسّی خود [[آتش]]، نمونه‌های اینگونه از [[یقین]] است<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۲۷۵.</ref>.
*مراد آنان از "[[علم الیقین]]"، [[یقینی]] است که بواسطه مشاهدات حسّی و استدلالات اینگونه به‌دست می‌‌آید. در این شمار است [[یقین]] به [[مرگ]]، که بواسطه مردن افراد به‌دست می‌‌آید؛ و نیز [[یقین]] به وجود [[آتش]] در مکانی خاص، که در نتیجه دیدن [[دود]] در آن نقطه حاصل می‌‌شود. نیز مراد آنان از "[[عین الیقین]]"، [[یقینی]] است که بواسطه دیدن به چشم یا [[بصیرت]] [[انسانی]] حاصل می‌‌شود. [[یقین]] به [[مرگ]] در اثر دیدن صحنه [[احتضار]]، و [[یقین]] به وجود [[آتش]] در اثر دیدن حسّی خود [[آتش]]، نمونه‌های اینگونه از [[یقین]] است<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۲۷۵.</ref>.
*"[[حقّ]] الیقین" امّا، [[یقینی]] است که با درگیر شدن خود [[انسان]] با موضوع [[یقین]]، حاصل می‌‌شود. [[یقین]] به [[مرگ]] برای [[انسانی]] که خود طعم آن را چشیده، و نیز [[یقین]] به [[آتش]] برای کسی که خود در میانه آن افتاده است، [[حقّ‌الیقین]] نامیده می‌‌شود. اضافه می‌کنیم که این مراتب سه گانه را نیز، مراتب دیگری است که نشان از [[قوّت]] و [[ضعف]] آن [[یقین]] دارد. بدین ترتیب - همانگونه که [[گذشت]] -، مراتب [[یقین]] را پایانی نیست و پهنه بلند آن را کناری نمی‌باشد<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۲۷۶.</ref>.
*"[[حقّ]] الیقین" امّا، [[یقینی]] است که با درگیر شدن خود [[انسان]] با موضوع [[یقین]]، حاصل می‌‌شود. [[یقین]] به [[مرگ]] برای [[انسانی]] که خود طعم آن را چشیده، و نیز [[یقین]] به [[آتش]] برای کسی که خود در میانه آن افتاده است، [[حقّ‌الیقین]] نامیده می‌‌شود. اضافه می‌کنیم که این مراتب سه گانه را نیز، مراتب دیگری است که نشان از [[قوّت]] و [[ضعف]] آن [[یقین]] دارد. بدین ترتیب - همانگونه که [[گذشت]] -، مراتب [[یقین]] را پایانی نیست و پهنه بلند آن را کناری نمی‌باشد<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۲۷۶.</ref>.
*این مراتب سه‌گانه، در برخی از [[آیات قرآن کریم]] نیز مورد اشاره واقع شده است. به این [[آیه شریفه]] بنگرید: {{متن قرآن|سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ أَلَا إِنَّهُمْ فِي مِرْيَةٍ مِنْ لِقَاءِ رَبِّهِمْ أَلَا إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ مُحِيطٌ}}<ref>«به زودی نشانه‌های خویش را در گستره‌های بیرون و پیکره‌های درونشان نشان آنان خواهیم داد تا بر آنها روشن شود که او راستین است؛ آیا بسنده نیست که پروردگارت بر همه چیز گواه است؟ آگاه باش که آنان به لقای پروردگارشان در تردیدند، آگاه باش که او به هر چیزی چیره است » سوره فصلت، آیه ۵۳-۵۴.</ref>.  صدر آیۀ نخست به [[علم الیقین]]، و ذیل آن به [[عین الیقین]] اشاره می‌‌نماید؛ و [[آیه]] دوّم نیز حقّ‌ ال[[یقین]] را به نمایش گذارده است<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۲۷۶.</ref>.
*این مراتب سه‌گانه، در برخی از [[آیات قرآن کریم]] نیز مورد اشاره واقع شده است. به این [[آیه شریفه]] بنگرید: {{متن قرآن|سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ أَلَا إِنَّهُمْ فِي مِرْيَةٍ مِنْ لِقَاءِ رَبِّهِمْ أَلَا إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ مُحِيطٌ}}<ref>«به زودی نشانه‌های خویش را در گستره‌های بیرون و پیکره‌های درونشان نشان آنان خواهیم داد تا بر آنها روشن شود که او راستین است؛ آیا بسنده نیست که پروردگارت بر همه چیز گواه است؟ آگاه باش که آنان به لقای پروردگارشان در تردیدند، آگاه باش که او به هر چیزی چیره است» سوره فصلت، آیه ۵۳-۵۴.</ref>.  صدر آیۀ نخست به [[علم الیقین]]، و ذیل آن به [[عین الیقین]] اشاره می‌‌نماید؛ و [[آیه]] دوّم نیز حقّ‌ ال[[یقین]] را به نمایش گذارده است<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۲۷۶.</ref>.


==فوائد [[یقین]]==
==فوائد [[یقین]]==
*[[یقین]] را فوائد بسیاری است: چه بسیاری از [[فضائل]] از آن سرچشمه می‌‌گیرد و بر وجود آن متوقّف است.
* [[یقین]] را فوائد بسیاری است: چه بسیاری از [[فضائل]] از آن سرچشمه می‌‌گیرد و بر وجود آن متوقّف است.
*امّا [[توکّل]]، وانهادن امور به [[حضرت حق]]، پشت گرمی به [[حضرت]] او، [[انقطاع]] از [[مردم]]، پذیرش [[قضای الهی]]، و دیگر [[صفات نیکو]] - همچون [[شجاعت]] و [[بخشش]] و...-، تنها و تنها از [[یقین]] سرچشمه می‌‌گیرد و بس.
*امّا [[توکّل]]، وانهادن امور به [[حضرت حق]]، پشت گرمی به [[حضرت]] او، [[انقطاع]] از [[مردم]]، پذیرش [[قضای الهی]]، و دیگر [[صفات نیکو]] - همچون [[شجاعت]] و [[بخشش]] و...-، تنها و تنها از [[یقین]] سرچشمه می‌‌گیرد و بس.
*به‌دست آوردن [[مقام]] [[خضوع]] و [[خشوع]]، و پرداختن به [[وظائف]] [[بندگی]] [[انسان]] در مقابل [[حضرت حق]] نیز، از پس حصول [[یقین]] بوجود خواهد آمد<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۲۷۷.</ref>.
*به‌دست آوردن [[مقام]] [[خضوع]] و [[خشوع]]، و پرداختن به [[وظائف]] [[بندگی]] [[انسان]] در مقابل [[حضرت حق]] نیز، از پس حصول [[یقین]] بوجود خواهد آمد<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۲۷۷.</ref>.
خط ۲۰۳: خط ۲۰۳:
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:مدخل]]
[[رده: یقین]]
[[رده: یقین]]
۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش