پرش به محتوا

دیدگاه‌های دانشمندان مسلمان در باره علم غیب چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '.↵:::::' به '. '
جز (جایگزینی متن - '.↵:::::' به '. ')
خط ۲۹۳: خط ۲۹۳:


۱. [[شیخ مفید]] که از نخستین تدوین کنندگان اعتقادات اسلامی و سلسله جنبان نهضت فکری در جهان شیعی است، بر این باور است که: {{عربی|«إن الأئمه من آل محمد قد کانوا یعرفون ضمائر بعض العباد و یعرفون ما یکون قبل کونه و لیس بواجب فی صفاتهم و لا شرطاً فی إمامتهم ... و لیس ذلک بواجب عقلاً ... فأما اطلاق القول علیهم بأنهم یعلمون الغیب فهو منکر بیّن الفساد لأن الوصف بذلک انما یستحقه من علم الأشیاء بنفسه و هذا لایکون الا لله عزّوجلّ و علی قولی هذا جماعه اهل الإمامه إلا من شذ عنهم من المفوضه و من انتمی إلیهم من الغلاه»}}<ref>[[امامان]]{{عم}} گاهی از دل برخی از مردم خبر داشتند و رویدادها را پیش از وقوع می‌دانستند، ولی این از ویژگی‌های ضروری و از شرایط [[امامت]] [[ائمه]]{{عم}} نمی‌باشد؛ بلکه بدین وسیله خداوند آنان را گرامی داشته و داناترین مردم قرار داده است تا وسیله پیروی و اطاعت از آنان باشد. امّا شایسته نیست به کسانی که علم آنان به وسیله دیگری آموزش داده شده یا افاضه گردیده است، عالِم به غیب گفته شود؛ زیرا صفت عالم به غیب سزاوار کسی است که ذاتاً و بدون استمداد از دیگری به حقایق امور و جهان هستی دانا و آشنا باشد. این سخن، دیدگاه بسیاری از علمای شیعه است، مگر تعداد کمی از مفوّضه و کسانی که غلوّ کنندگان که به آنان پیوسته‌اند.</ref>. بیان [[شیخ مفید]] زمانی بیشتر آشکار می‌شود که سخنان دیگر او را هم بدان بیفزاییم. ایشان سخن خود را چنین ادامه می‌دهد: آگاهی [[امامان]]{{عم}} به همه فنون و زبان‌ها ناشدنی نیست، ولی از نظر عقل و قیاس، اعتقاد بدان واجب نیست. خبرهایی از افراد مورد اعتمادی رسیده که [[امامان]]{{عم}}: از این مسائل آگاهی داشتند. در صورت صحیح بودن آنها، موضوع قطعیت خواهد داشت، ولی قطعیت آن از نظر من مورد تردید است... . مفوّضه و غلات موافق این سخنان‌اند. [[شیخ مفید]] در کتاب "مسائل العکبریه" در پاسخ به این پرسش‌ها که [[چرا علم غیب امام علی مانع از رفتن به مسجد و قتل او توسط ابن ملجم نشد؟ (پرسش)|چرا امیرالمؤمنین با وجود آگاهی از کشته شدنش به سوی مسجد رفت؟]] چرا [[امام حسین]]{{ع}} با آگاهی از بی‌وفایی و کمک نکردن مردم کوفه و کشته شدنش به سوی کوفه حرکت کرد؟ چرا [[امام حسن]]{{ع}} ...؟ و ... چنین پاسخ می‌گوید: "هرگز علمای شیعه اجماع نکرده‌اند که [[امام]]{{ع}} همه حوادث آینده را بدون استثنا می‌داند و اگر کسی بگوید [[امام]]{{ع}} همه حوادث را بدون استثنا می‌داند، این را قبول نداریم و گوینده آن را که سخن بدون دلیلی می‌گوید، تصدیق نمی‌کنیم... آری! [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} ظاهراً از کشته شدنش خبر داشت و قاتل خود را می‌شناخت، ولی از زمان دقیق مرگش آگاه نبود؛ همچنین [[امام حسین]]{{ع}} و...". در کتاب "الفصول المختاره" که از مناظره خود با دانشمند معتزلی گزارش می‌دهد، با این سؤال مواجه می‌شود که [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} به نظر شما از ترس دشمنان، در پرده غیبت به سر می‌برد؟ آیا از شما هم که دشمن او نیستید، می‌ترسد؟ و اگر نمی‌ترسد، چرا برای شما ظاهر نمی‌شود تا مشکلاتتان را زدوده و احترام و نامتان را بلند دارد؟ شیخ چنین پاسخ می‌دهد: "اگر باورم بر این بود که [[امام]]{{ع}} از درون انسان‌ها آگاه است و چیزی از اسرار درونی بر او پوشیده نیست، آگاهی ایشان از درون خودم را هم می‌پذیرفتم؛ ولی چنین باوری نداشته و ندارم. [[علم امام]] همانند علم بشری در چهارچوب ظواهر است و آگاهی او از اسرار و نهان‌ها، منوط به اطلاع‌رسانی از سوی خداوند یا [[پیامبر|پیامبر اسلام]]{{صل}} یا رؤیای صادقه و همانند آنهاست".
۱. [[شیخ مفید]] که از نخستین تدوین کنندگان اعتقادات اسلامی و سلسله جنبان نهضت فکری در جهان شیعی است، بر این باور است که: {{عربی|«إن الأئمه من آل محمد قد کانوا یعرفون ضمائر بعض العباد و یعرفون ما یکون قبل کونه و لیس بواجب فی صفاتهم و لا شرطاً فی إمامتهم ... و لیس ذلک بواجب عقلاً ... فأما اطلاق القول علیهم بأنهم یعلمون الغیب فهو منکر بیّن الفساد لأن الوصف بذلک انما یستحقه من علم الأشیاء بنفسه و هذا لایکون الا لله عزّوجلّ و علی قولی هذا جماعه اهل الإمامه إلا من شذ عنهم من المفوضه و من انتمی إلیهم من الغلاه»}}<ref>[[امامان]]{{عم}} گاهی از دل برخی از مردم خبر داشتند و رویدادها را پیش از وقوع می‌دانستند، ولی این از ویژگی‌های ضروری و از شرایط [[امامت]] [[ائمه]]{{عم}} نمی‌باشد؛ بلکه بدین وسیله خداوند آنان را گرامی داشته و داناترین مردم قرار داده است تا وسیله پیروی و اطاعت از آنان باشد. امّا شایسته نیست به کسانی که علم آنان به وسیله دیگری آموزش داده شده یا افاضه گردیده است، عالِم به غیب گفته شود؛ زیرا صفت عالم به غیب سزاوار کسی است که ذاتاً و بدون استمداد از دیگری به حقایق امور و جهان هستی دانا و آشنا باشد. این سخن، دیدگاه بسیاری از علمای شیعه است، مگر تعداد کمی از مفوّضه و کسانی که غلوّ کنندگان که به آنان پیوسته‌اند.</ref>. بیان [[شیخ مفید]] زمانی بیشتر آشکار می‌شود که سخنان دیگر او را هم بدان بیفزاییم. ایشان سخن خود را چنین ادامه می‌دهد: آگاهی [[امامان]]{{عم}} به همه فنون و زبان‌ها ناشدنی نیست، ولی از نظر عقل و قیاس، اعتقاد بدان واجب نیست. خبرهایی از افراد مورد اعتمادی رسیده که [[امامان]]{{عم}}: از این مسائل آگاهی داشتند. در صورت صحیح بودن آنها، موضوع قطعیت خواهد داشت، ولی قطعیت آن از نظر من مورد تردید است... . مفوّضه و غلات موافق این سخنان‌اند. [[شیخ مفید]] در کتاب "مسائل العکبریه" در پاسخ به این پرسش‌ها که [[چرا علم غیب امام علی مانع از رفتن به مسجد و قتل او توسط ابن ملجم نشد؟ (پرسش)|چرا امیرالمؤمنین با وجود آگاهی از کشته شدنش به سوی مسجد رفت؟]] چرا [[امام حسین]]{{ع}} با آگاهی از بی‌وفایی و کمک نکردن مردم کوفه و کشته شدنش به سوی کوفه حرکت کرد؟ چرا [[امام حسن]]{{ع}} ...؟ و ... چنین پاسخ می‌گوید: "هرگز علمای شیعه اجماع نکرده‌اند که [[امام]]{{ع}} همه حوادث آینده را بدون استثنا می‌داند و اگر کسی بگوید [[امام]]{{ع}} همه حوادث را بدون استثنا می‌داند، این را قبول نداریم و گوینده آن را که سخن بدون دلیلی می‌گوید، تصدیق نمی‌کنیم... آری! [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} ظاهراً از کشته شدنش خبر داشت و قاتل خود را می‌شناخت، ولی از زمان دقیق مرگش آگاه نبود؛ همچنین [[امام حسین]]{{ع}} و...". در کتاب "الفصول المختاره" که از مناظره خود با دانشمند معتزلی گزارش می‌دهد، با این سؤال مواجه می‌شود که [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} به نظر شما از ترس دشمنان، در پرده غیبت به سر می‌برد؟ آیا از شما هم که دشمن او نیستید، می‌ترسد؟ و اگر نمی‌ترسد، چرا برای شما ظاهر نمی‌شود تا مشکلاتتان را زدوده و احترام و نامتان را بلند دارد؟ شیخ چنین پاسخ می‌دهد: "اگر باورم بر این بود که [[امام]]{{ع}} از درون انسان‌ها آگاه است و چیزی از اسرار درونی بر او پوشیده نیست، آگاهی ایشان از درون خودم را هم می‌پذیرفتم؛ ولی چنین باوری نداشته و ندارم. [[علم امام]] همانند علم بشری در چهارچوب ظواهر است و آگاهی او از اسرار و نهان‌ها، منوط به اطلاع‌رسانی از سوی خداوند یا [[پیامبر|پیامبر اسلام]]{{صل}} یا رؤیای صادقه و همانند آنهاست".
:::::۲. [[سید مرتضی]] از شاگردان تیزهوش و از دست پروردگان مشهور [[شیخ مفید]] است. مطالبی که از او در این باره به دستمان رسیده، حاکی از همفکری او با استاد خود در مسئله علم [[پیامبر]]{{صل}} و [[امام]]{{ع}} است. در عصر او قاضی [[عبدالجبار معتزلی]] کتابی به نام "المغنی فی ابواب التوحید و العدل" نوشته و در بخش پایانی آن به طور گسترده‌ای به مسئله [[امامت]] پرداخته است. او در این کتاب اعتقادات شیعه و برخی احتجاجات را که در آن روز در موضوع [[امامت]] شایع بوده، مورد نقد و رد قرار داده است. [[سید مرتضی]] سکوت را در مقابل تخطئه موضوع [[امامت]] جایز ندانسته و کتاب "الشافی فی الامامه" را در رد سخنان [[عبدالجبار معتزلی]] نگاشته است. گزینه‌هایی از مطالب آن را که شاهد گفتار ما در این جستار است، در زیر می‌خوانیم: معاذ الله که بگوییم واجب است [[امام]]{{ع}} همه علوم را بداند. آری، علومی را که لازمه زمامداری است و نیز احکام شرعی را باید بداند، ولی [[علم غیب]] نه لازمه زمامداری است و نه مربوط به احکام شرعی است. پس لازم نیست [[امام]]{{ع}} [[غیب]] بداند". ایشان در پاسخ به سؤالی می‌گویند: "ما آگاهی [[امام]]{{ع}} را در مسائلی که خارج از حوزه ریاست و احکام شرعی بوده و در مواردی که با اعلمیت و حق تقدم ایشان در جامعه منافات ندارد، لازم نمی دانیم، ... اما در مقام قضاوت میان صنعتگرانی که شکایت پیش امام می‌برند، وظیفه [[امام]]{{ع}} آن است که مسئله را به کارشناسان ذی ربط ارجاع داده و مطابق نظر آنان داوری نماید...؛ البته در میان دانشمندان ما افرادی معتقدند که [[امام]]{{ع}} مَبلغ جراحاتی را که دیه آنها در شرع مشخص نیست، می‌دانند و روایاتی دراین باره آورده‌اند، ولی ما بر مطالبی که در ابتدا گفتیم، اعتماد داریم". آن بزرگوار در پاسخ به ایراد دیگری به شیعه می‌نویسد: "می‌گویند: بنا به دیدگاه شیعه، [[امامان]]{{عم}} باید در مقام داوری، از باطن افراد و تمام صنایع و حرفه‌ها خبر داشته باشند تا بتوانند قضاوت درست انجام داده و موجب تضییع حقوق صاحبان حق نگردند. از آنان باید پرسید: آیا بر اساس احکام اسلامی، آگاهی از بواطن امور، معیار قضاوت شرعی است تا [[امام]]{{ع}} را مکلف به آن بدانیم؟ یعنی آنچه ملاک قضاوت شرعی است، همان داوری بر مبنای ظواهر و شواهد است، نه آگاهی از بواطن افراد، هرچند که حکم صادر شده مطابق با واقعیت نباشد. اعتقاد ما غیر از این نیست". [[سید مرتضی]] سپس در قالب پاسخ به سؤال دیگری ضمن تردید در حجیت خبر واحد، در مورد زمان اعطای علوم لازم در [[امامت]] برای [[امام]]{{ع}} چنین می‌نویسد: "ما آگاهی [[امام]]{{ع}} به همه احکام دین و کمال عقل ایشان را از زمان تولد لازم نمی‌دانیم، بلکه آن را لازمه دوران امامتش می‌دانیم". ایشان در جایی دیگر می‌نویسند: "[[امام حسین]]{{ع}} در پیش بینی خود، گمان فریب کاری برخی از مردم را نمی‌داد و ناتوانی اهل حق را از یاری رسانی‌اش حدس نمی‌زد".
 
۲. [[سید مرتضی]] از شاگردان تیزهوش و از دست پروردگان مشهور [[شیخ مفید]] است. مطالبی که از او در این باره به دستمان رسیده، حاکی از همفکری او با استاد خود در مسئله علم [[پیامبر]]{{صل}} و [[امام]]{{ع}} است. در عصر او قاضی [[عبدالجبار معتزلی]] کتابی به نام "المغنی فی ابواب التوحید و العدل" نوشته و در بخش پایانی آن به طور گسترده‌ای به مسئله [[امامت]] پرداخته است. او در این کتاب اعتقادات شیعه و برخی احتجاجات را که در آن روز در موضوع [[امامت]] شایع بوده، مورد نقد و رد قرار داده است. [[سید مرتضی]] سکوت را در مقابل تخطئه موضوع [[امامت]] جایز ندانسته و کتاب "الشافی فی الامامه" را در رد سخنان [[عبدالجبار معتزلی]] نگاشته است. گزینه‌هایی از مطالب آن را که شاهد گفتار ما در این جستار است، در زیر می‌خوانیم: معاذ الله که بگوییم واجب است [[امام]]{{ع}} همه علوم را بداند. آری، علومی را که لازمه زمامداری است و نیز احکام شرعی را باید بداند، ولی [[علم غیب]] نه لازمه زمامداری است و نه مربوط به احکام شرعی است. پس لازم نیست [[امام]]{{ع}} [[غیب]] بداند". ایشان در پاسخ به سؤالی می‌گویند: "ما آگاهی [[امام]]{{ع}} را در مسائلی که خارج از حوزه ریاست و احکام شرعی بوده و در مواردی که با اعلمیت و حق تقدم ایشان در جامعه منافات ندارد، لازم نمی دانیم، ... اما در مقام قضاوت میان صنعتگرانی که شکایت پیش امام می‌برند، وظیفه [[امام]]{{ع}} آن است که مسئله را به کارشناسان ذی ربط ارجاع داده و مطابق نظر آنان داوری نماید...؛ البته در میان دانشمندان ما افرادی معتقدند که [[امام]]{{ع}} مَبلغ جراحاتی را که دیه آنها در شرع مشخص نیست، می‌دانند و روایاتی دراین باره آورده‌اند، ولی ما بر مطالبی که در ابتدا گفتیم، اعتماد داریم". آن بزرگوار در پاسخ به ایراد دیگری به شیعه می‌نویسد: "می‌گویند: بنا به دیدگاه شیعه، [[امامان]]{{عم}} باید در مقام داوری، از باطن افراد و تمام صنایع و حرفه‌ها خبر داشته باشند تا بتوانند قضاوت درست انجام داده و موجب تضییع حقوق صاحبان حق نگردند. از آنان باید پرسید: آیا بر اساس احکام اسلامی، آگاهی از بواطن امور، معیار قضاوت شرعی است تا [[امام]]{{ع}} را مکلف به آن بدانیم؟ یعنی آنچه ملاک قضاوت شرعی است، همان داوری بر مبنای ظواهر و شواهد است، نه آگاهی از بواطن افراد، هرچند که حکم صادر شده مطابق با واقعیت نباشد. اعتقاد ما غیر از این نیست". [[سید مرتضی]] سپس در قالب پاسخ به سؤال دیگری ضمن تردید در حجیت خبر واحد، در مورد زمان اعطای علوم لازم در [[امامت]] برای [[امام]]{{ع}} چنین می‌نویسد: "ما آگاهی [[امام]]{{ع}} به همه احکام دین و کمال عقل ایشان را از زمان تولد لازم نمی‌دانیم، بلکه آن را لازمه دوران امامتش می‌دانیم". ایشان در جایی دیگر می‌نویسند: "[[امام حسین]]{{ع}} در پیش بینی خود، گمان فریب کاری برخی از مردم را نمی‌داد و ناتوانی اهل حق را از یاری رسانی‌اش حدس نمی‌زد".


۳. [[کراجکی]]: خداوند بسیاری از اسرار غیبی و رویداد‌های آینده را به قدری که صلاح دانسته، به [[امامان]]{{عم}} آموخته است؛ نه بیشتر. [[امامان]]{{عم}} از همه اسرار درونی انسان‌ها و دیگر امور غیبی همیشه آگاه نیستند، و به همه آنچه خدا آگاه است، احاطه ندارند.
۳. [[کراجکی]]: خداوند بسیاری از اسرار غیبی و رویداد‌های آینده را به قدری که صلاح دانسته، به [[امامان]]{{عم}} آموخته است؛ نه بیشتر. [[امامان]]{{عم}} از همه اسرار درونی انسان‌ها و دیگر امور غیبی همیشه آگاه نیستند، و به همه آنچه خدا آگاه است، احاطه ندارند.