|
|
خط ۱۱۹: |
خط ۱۱۹: |
|
| |
|
| سپس، خداوند در [[آیات]] بعد، برای رعایت حال پیامبر، به او [[فرمان]] میدهد که قسم خویش را نقض کند، تا لازم نباشد برای [[آسایش]] همسرانش، خود را در مضیقه قرار دهد. از بعضی [[روایات]] استفاده میشود که [[حضرت]]، بعد از [[نزول]] آیه {{متن قرآن|قَدْ فَرَضَ اللَّهُ لَكُمْ تَحِلَّةَ أَيْمَانِكُمْ...}}<ref>«خداوند، برای شما گشودن سوگندهایتان را (با دادن کفّاره) اجازه داده است» سوره تحریم، آیه ۲.</ref> بردهای را به عنوان [[کفاره]] قسم [[آزاد]] نمود و آنچه را از طریق قسم بر خود حرام کرده بود، حلال نمود<ref>تفسیر نمونه، ج۲۴، ص۲۷۵.</ref>.<ref>[[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]] ص ۱۳۳-۱۳۶.</ref> | | سپس، خداوند در [[آیات]] بعد، برای رعایت حال پیامبر، به او [[فرمان]] میدهد که قسم خویش را نقض کند، تا لازم نباشد برای [[آسایش]] همسرانش، خود را در مضیقه قرار دهد. از بعضی [[روایات]] استفاده میشود که [[حضرت]]، بعد از [[نزول]] آیه {{متن قرآن|قَدْ فَرَضَ اللَّهُ لَكُمْ تَحِلَّةَ أَيْمَانِكُمْ...}}<ref>«خداوند، برای شما گشودن سوگندهایتان را (با دادن کفّاره) اجازه داده است» سوره تحریم، آیه ۲.</ref> بردهای را به عنوان [[کفاره]] قسم [[آزاد]] نمود و آنچه را از طریق قسم بر خود حرام کرده بود، حلال نمود<ref>تفسیر نمونه، ج۲۴، ص۲۷۵.</ref>.<ref>[[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]] ص ۱۳۳-۱۳۶.</ref> |
|
| |
| ==آیات اثبات کننده عصمت پیامبر اکرم{{صل}}==
| |
| در این باره آیاتی در [[قرآن کریم]] هست که برخی از آنها عبارتاند از: {{متن قرآن|وَإِنْ كَادُوا لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنَا غَيْرَهُ وَإِذًا لَاتَّخَذُوكَ خَلِيلًا * وَلَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلًا}}<ref>«و نزدیک بود که تو را از آنچه ما به تو وحی کردیم (به ترفند) باز دارند تا جز آن را بر ما بربندی و آنگاه تو را بیگمان دوست میگرفتند * و اگر ما تو را پابرجا نمیداشتیم نزدیک بود اندکی به آنان گرایش یابی» سوره اسراء، آیه ۷۳-۷۴.</ref>.
| |
| در تفسیرهای [[روایی]] از [[ابن عباس]]، [[ابن شهاب]] و [[سعید بن جبیر]] نقل شده است که [[مشرکان]] از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} تقاضا کردند که اگر تو [[خدایان]] ما را استلام کنی، ما [[دین]] تو را میپذیریم. بنابر برخی نقلها پیامبر اکرم{{صل}} قاطعانه این پیشنهاد را رد کرد و طبق برخی دیگر، نزدیک بود این پیشنهاد را بپذیرد که [[آیه]] نازل شد، و او از [[پذیرفتن]] منصرف شد<ref>جلال الدین عبدالرحمن بن ابی بکر سیوطی، الدر المنثور، ج۴، ص۱۹۴. </ref>.
| |
| از سوی دیگر مرحوم [[طبرسی]] ذیل این [[آیات]] از ابن عباس چنین نقل میکند: {{عربی|رسول الله{{صل}} [[معصوم]] و لكن هذا تخويف لأمته لئلا يركن [[أحد]] من المؤمنين إلى أحد من المشركين في شيء من أحكام [[الله]] و شرائعه}}<ref>فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۶۶۶.</ref>؛ «[[رسول خدا]]{{صل}} معصوم است؛ اما این آیه برای هشدار به امتش بود که مبادا [[مؤمنان]] در برخی از [[احکام خدا]] و [[شریعت]] او به سوی مشرکان [[تمایل]] پیدا کنند».
| |
| افزون بر آن، بسیاری از [[مفسران شیعه]] و [[سنی]] در قرون بعد نیز در [[تفسیر]] این آیه بر این نظرند که واژه «تثبیت» به معنای [[عصمت]] و [[محافظت]] [[الهی]] است، و قرآن کریم در این آیه در [[مقام]] القای این مطلب است که اگر [[خداوند متعال]] [[پیامبر]] خود را [[حفظ]] نمیکرد، ممکن بود میل اندکی به مشرکان پیدا کند<ref>محمد بن جریر طبری، جامع البیان، ج۱۵، ص۸۹؛ محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۶، ص۵۰۷؛ محمدبن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۲۱، ص۳۷۹؛ محمود بن عمر زمخشری، الکشاف، ج۲، ص۶۸۴؛ اسماعیل بن عمرو بن کثیر قرشی دمشقی، تفسیر القرآن العظیم، ج۵، ص۹۱؛ سیدمحمود آلوسی، روح المعانی، ج۸، ص۱۲۳؛ عبدالرحمان بن علی بن جوزی، زاد المسیر فی علم التفسیر، ج۳، ص۴۳. گفتنی است مرحوم علامه طباطبایی با دقت در واژه «رکون» و همراهی آن با فعل «کاد» به نکته ظریفی اشاره کرده و بر آن شده که «رکون» خود، به معنای کمترین میل است، و همراهی آن با «کدت» به این معناست که پیامبر اکرم{{صل}} به دلیل عصمت الهی حتی نزدیک به میل هم نشد. بنابراین معنای آیه این گونه میشود که اگر ما با عصمت خود به تو پایداری نمیدادیم، نزدیک میشدی به اینکه به سوی آنان اندکی میل کنی؛ لیکن ما تو را استوار ساختیم، و در نتیجه به آنان کمترین میلی پیدا نکردی. پس رسول خدا{{صل}} ایشان را اجابت نکرد و ذرهای میل نیز به ایشان پیدا نکرد (سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۳، ص۱۷۳).</ref>.
| |
|
| |
| [[فخر رازی]] از [[مفسران]] بزرگ [[اهل سنت]] نیز با طرح [[شبهات]] [[منکران]] [[عصمت پیامبران]] که این [[آیه]] را دلیل بر [[صدور گناه]] از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} دانستهاند، و پاسخ به آنها، بر دلالت آن بر [[عصمت]] [[پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}} تأکید میکند<ref>محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۲۱، ص۳۷۹-۳۸۰.</ref>.
| |
| در منابع [[شیعی]] نیز روایاتی دال بر استناد [[امامان]] [[پاک]]{{عم}} به آیه مزبور، برای [[اثبات عصمت]] پیامبر گرامی اسلام{{صل}} به چشم میخورد؛ چنان که [[امام کاظم]]{{ع}} از [[امام صادق]]{{ع}} نقل میکند: {{متن قرآن|وَلَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلًا}}<ref>«و اگر ما تو را پابرجا نمیداشتیم نزدیک بود اندکی به آنان گرایش یابی» سوره اسراء، آیه ۷۴.</ref> که معنای آن چنین است که اگر به وسیله [[نبوت]] و عصمت تو را بر امر [[حق]] [[ثابت قدم]] نمیساختیم، قطعاً تو به سوی آنان [[گرایش]] پیدا میکردی...؛ اما چون ما تو را به وسیله [[عصمت]] [[ثابت قدم]] کرده بودیم، به سوی آنها گرایش پیدا نکردی<ref>{{متن حدیث|فمعنى ذلك: و لولا أن ثبّتنا فؤادك على الحقّ بالنّبوّة و العصمة {{متن قرآن|لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ}} و لكن ما ركنت لأجل ما ثبّتناك بالعصمة}}؛ (محمد بن محمدرضا قمی مشهدی، تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، ج۷، ص۴۶۷).</ref>.
| |
| با توجه به آنچه گذشت، میتوان گفت بر اساس این [[آیه]]، نه تنها [[فهم]] [[تاریخی]] [[مسلمانان]] از آن بر صادر نشدن [[گناه]] از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و عصمت ایشان [[استوار]] بوده است، بلکه سازوکارهای لغوی و [[عرفی]] نیز این معنا را به [[ذهن]] [[القا]] میکنند، که برداشت [[مفسران]] نیز مؤید همین ادعاست.
| |
|
| |
| از دیگر آیاتی که میتوان با توجه به آنها به برداشت [[نخستین مسلمانان]] از [[عصمت پیامبر اکرم]]{{صل}} دست یافت، [[آیات]] زیر است: {{متن قرآن|مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَمَا غَوَى * وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى}}<ref>«که همنشین شما گمراه و بیراه نیست * و از سر هوا و هوس سخن نمیگوید * آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی میشود» سوره نجم، آیه ۲-۴.</ref>
| |
| بر اساس معنای عرفی و ظاهر این آیات، پیامبر اکرم{{صل}} [[گمراه]] نشده است، از روی [[هوا و هوس]] سخن نمیگوید و آنچه میگوید، همان [[وحی]] است.
| |
| از مفسران نخستین [[اسلام]] نظریه ویژهای درباره آیات یادشده به چشم نمیخورد؛ اما در برخی [[تفاسیر روایی]] [[اهل سنت]]، ذیل همین آیات، روایاتی از [[پیامبر گرامی اسلام]] نقل شده است که فرمودند: «من چیزی جز [[حق]] نمیگویم. برخی از [[اصحاب]] گفتند: ای [[رسول خدا]]، تو با ما [[شوخی]] و [[مزاح]] هم میکنی. [[پیامبر خدا]]{{صل}} فرمود: من چیزی جز حق نمیگویم»<ref>{{متن حدیث|عَن أبي هُرَيْرَة عَن رَسُول الله{{صل}} أَنه قَال: لَا أَقُول إِلَّا حقّاً قَالَ بعض أَصْحَابه: فَإنَّك تداعبنا يَا رَسُول الله قَالَ: إِنِّي لَا أَقُول إِلَّا حقّاً}}؛ (اسماعیل بن عمرو بن کثیر قرشی دمشقی، تفسیر القرآن العظیم، ج۷، ص۴۱۱-۴۱۲؛ احمد بن مصطفی مراغی، تفسیر المراغی، ج۲۷، ص۴۵) تحقیق عبدالوهاب بن عبداللطیف، نیز ر.ک: احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۲، ص۳۴۰؛ محمد بن عیسی ترمذی، سنن ترمذی، تحقیق عبدالوهاب بن عبداللطیف، ج۳، ص۲۴۱، ترمذی این حدیث را حسن دانسته است.</ref>.
| |
|
| |
| این [[روایت]] نیز نقل شده است که فرمودند: «آنچه به شما خبر میدهم که از جانب [[خداوند]] است، تردیدی در آن نیست»<ref>جلال الدین عبدالرحمن بن ابی بکر سیوطی، الدر المنثور، ج۶، ص۱۲۲.</ref>.
| |
| گفتنی است [[مفسران شیعه]] و [[سنی]] قرون بعد در [[تفسیر]] این [[آیات]] دو گروه شدهاند: گروهی از آنها بر آناند که این [[آیه]] [[عصمت]] [[پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}} را در [[مقام ابلاغ]] [[وحی]] بیان میکند<ref>محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۹، ص۴۲۹؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۹، ص۲۶۲؛ اسماعیل بن عمرو بن کثیر قرشی دمشقی، تفسیر القرآن العظیم، ج۷، ص۴۱۱-۴۱۲؛ سید قطب، فی ظلال القرآن، ج۶، ص۳۴۰۶؛ احمدبن مصطفی مراغی، تفسیر المراغی، ج۲۷، ص۴۵؛ وهبة بن مصطفی زحیلی، التفسیر المنیر، ج۲۷، ص۱۰۰ و ۲۶۲؛ محمد بن علی شریف لاهیجی، تفسیر شریف لاهیجی، ج۴، ص۲۸۹؛ ملافتح الله کاشانی، تفسیر منهج الصادقین، ج۹، ص۶۶؛ محمد بن حبیب الله سبزواری نجفی، الجدید فی تفسیر القرآن، ج۷، ص۴۵؛ سیده نصرت امین اصفهانی، مخزن العرفان، ج۱۳، ص۳۶۷؛ سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۹، ص۲۷.</ref>، و گروه دوم از [[مفسران اهل سنت]]، پا را فراتر نهاده و تأکید کردهاند که این آیه بیانگر [[عصمت پیامبر]] در همه [[افعال]] و اقوال است<ref>سیدمحمد طنطاوی، تفسیر الوسیط، ج۱۴، ص۵۸؛ سیدعبدالحسین طیب، اطیب البیان، ج۱۲، ص۳۲۲؛ سهل بن عبدالله تستری، تفسیر التستری، ج۱، ص۱۵۶؛ محمدجواد مغنیه، تفسیر الکاشف، ج۷، ص۱۷۳؛ همو، تفسیر المبین، ج۱، ص۷۰۰؛ ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۲۲، ص۴۷۸؛ محمد صادقی تهرانی، الفرقان فی تفسیر القرآن، ج۲۷، ص۳۹۱.</ref>.
| |
| بر اساس این آیه نیز میتوان مدعی شد که [[مسلمانان]] [[عصر رسالت]]، [[پیامبر اکرم]]{{صل}} را فردی [[معصوم]] میدانستهاند<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۷۳.</ref>
| |
|
| |
|
| == منابع == | | == منابع == |