بحث:ذوی القربی در حدیث: تفاوت میان نسخهها
←محمد بن جریر طبری
(صفحهای تازه حاوی «==متنهای حدیث در کتب معتبر اهلسنت== احمدبن حنبل عبارت ذیل را به دو طریق نقل کرده است. وی مینویسد: {{متن حدیث|حدثنا عبدالله، حدثنی أبی، ثنا یحیی، عن شعبه، حدثنی عبدالملک بن میسره، عن طاووس، قال: أتی ابن عباس رجل فسأله. و سلیمان بن داوود، ق...» ایجاد کرد) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۶۷: | خط ۶۷: | ||
با [[رجوع]] به منابع اهلسنت، این خطبه را میتوان در کتابهایی همچون: [[مسند احمد]]<ref>مسند أحمد، ج۱، ص۱۹۹ - ۲۰۰.</ref>، [[فضائل الصحابه]]<ref>فضائل الصحابه، ج۲، ص۶۰۰، ح۱۰۲۶.</ref>، [[المعجم الکبیر]]<ref>المعجم الکبیر، ج۳، ص۷۹- ۸۱، شمارههای ۲۷۱۷ – ۲۷۲۵.</ref>، [[تاریخ]] [[طبری]]<ref>تاریخ الطبری، ج۴، ص۱۲۰ ۔ ۱۲۱.</ref>، [[مستدرک حاکم]]<ref>المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۷۲.</ref>، [[الکامل]] فی التاریخ<ref>الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۴۰۰ - ۴۰۱.</ref>، مجمع الزوائد<ref>مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۴۶.</ref>، السنن الکبری<ref>السنن الکبری، ج۵، ص۱۱۲، ح۸۴۰۸.</ref>، [[خصائص نسایی]]<ref>خصائص أمیرالمؤمنین{{ع}}، ص۶۱.</ref>، الثقات [[ابن حبان]]<ref>الثقات، ص۳۰۴-۳۰۳.</ref>، [[تاریخ مدینة دمشق]]<ref>تاریخ مدینة دمشق، ج۴۲، ص۵۷۹ و ۵۸۱.</ref>، البدایه والنهایه<ref>البدایة والنهایة، ج۷، ص۳۶۸.</ref>، [[تاریخ]] الإسلام [[ذهبی]]<ref>تاریخ الإسلام، ج۳، ص۶۵۲.</ref>، طبقات [[ابن سعد]]<ref>الطبقات الکبری، ج۳، ص۳۸-۳۹.</ref>، کنزالعمال<ref>کنزالعمال، ج۱۳، ص۱۹۲- ۱۹۳، ح۳۶۵۷۴ - ۳۶۵۷۵.</ref> و منابع دیگر<ref>تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۳۲؛ الإکمال فی أسماء الرجال الرجال، ص۴۳؛ صحیح ابن حبان، ج۱۵، ص۱۳۸۳؛ شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۳۰.</ref> [[مشاهده]] نمود. اما با مطالعه دقیق عبارات این منابع و مقایسه آنان با یکدیگر، به خوبی میتوان [[میزان]] [[امانتداری]] و علاقه [[محدثان]] [[اهلسنت]] مبنی بر [[حفظ]] و [[نقل احادیث]] پیرامون [[اهلبیت]]{{عم}} را دریافت! | با [[رجوع]] به منابع اهلسنت، این خطبه را میتوان در کتابهایی همچون: [[مسند احمد]]<ref>مسند أحمد، ج۱، ص۱۹۹ - ۲۰۰.</ref>، [[فضائل الصحابه]]<ref>فضائل الصحابه، ج۲، ص۶۰۰، ح۱۰۲۶.</ref>، [[المعجم الکبیر]]<ref>المعجم الکبیر، ج۳، ص۷۹- ۸۱، شمارههای ۲۷۱۷ – ۲۷۲۵.</ref>، [[تاریخ]] [[طبری]]<ref>تاریخ الطبری، ج۴، ص۱۲۰ ۔ ۱۲۱.</ref>، [[مستدرک حاکم]]<ref>المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۷۲.</ref>، [[الکامل]] فی التاریخ<ref>الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۴۰۰ - ۴۰۱.</ref>، مجمع الزوائد<ref>مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۴۶.</ref>، السنن الکبری<ref>السنن الکبری، ج۵، ص۱۱۲، ح۸۴۰۸.</ref>، [[خصائص نسایی]]<ref>خصائص أمیرالمؤمنین{{ع}}، ص۶۱.</ref>، الثقات [[ابن حبان]]<ref>الثقات، ص۳۰۴-۳۰۳.</ref>، [[تاریخ مدینة دمشق]]<ref>تاریخ مدینة دمشق، ج۴۲، ص۵۷۹ و ۵۸۱.</ref>، البدایه والنهایه<ref>البدایة والنهایة، ج۷، ص۳۶۸.</ref>، [[تاریخ]] الإسلام [[ذهبی]]<ref>تاریخ الإسلام، ج۳، ص۶۵۲.</ref>، طبقات [[ابن سعد]]<ref>الطبقات الکبری، ج۳، ص۳۸-۳۹.</ref>، کنزالعمال<ref>کنزالعمال، ج۱۳، ص۱۹۲- ۱۹۳، ح۳۶۵۷۴ - ۳۶۵۷۵.</ref> و منابع دیگر<ref>تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۳۲؛ الإکمال فی أسماء الرجال الرجال، ص۴۳؛ صحیح ابن حبان، ج۱۵، ص۱۳۸۳؛ شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۳۰.</ref> [[مشاهده]] نمود. اما با مطالعه دقیق عبارات این منابع و مقایسه آنان با یکدیگر، به خوبی میتوان [[میزان]] [[امانتداری]] و علاقه [[محدثان]] [[اهلسنت]] مبنی بر [[حفظ]] و [[نقل احادیث]] پیرامون [[اهلبیت]]{{عم}} را دریافت! | ||
به هر روی، چنانکه در [[روایت]] فوق میبینیم، [[حضرت امام حسن مجتبی]]{{ع}} خود را مصداق [[قربی]] و اهلبیت [[رسول خدا]]{{صل}} دانستهاند.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص ۱۸۱-۱۹۰.</ref> | به هر روی، چنانکه در [[روایت]] فوق میبینیم، [[حضرت امام حسن مجتبی]]{{ع}} خود را مصداق [[قربی]] و اهلبیت [[رسول خدا]]{{صل}} دانستهاند.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص ۱۸۱-۱۹۰.</ref> | ||
==بررسی اسناد و متن [[روایات]]== | |||
این روایات را از بهترین و مشهورترین [[منابع حدیثی]] و [[تفسیری]] [[اهل تسنن]]- اعم از منابع متقدم و متأخر- نقل کردیم. بر این اساس، روشن میشود که [[نزول آیه]] [[مبارک]] [[مودّت]] درباره [[اهلبیت]]{{عم}}، میان خاص و عام متفق علیه است و [[فریقین]] بر آن [[اتفاق نظر]] دارند. | |||
در سند روایتی که طاووس از [[ابن عباس]] نقل میکند و در آن از نظر [[ابن جبیر]] خبر میدهد، هیچ مناقشهای صورت نگرغته است. این [[روایت]] را [[بخاری]]، مسلم، [[ترمذی]]، احمد و دیگران نقل کردهاند. | |||
در روایت دیگری که در ابتدای همین نوشتار اشاره شد، [[احمد بن حنبل]] در کتاب [[مناقب]] علی{{ع}} از ابن عباس نقل کرده است. [[سند روایت]] این گونه است: | |||
{{متن حدیث|وَفِيمَا كَتَبَ إِلَيْنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سُلَيْمَانَ الْحَضْرَمِيُّ، يَذْكُرُ أَنَّ حَرْبَ بْنَ الْحَسَنِ الطَّحَّانَ حَدَّثَهُمْ قَالَ: نا حُسَيْنٌ الْأَشْقَرُ، عَنْ قَيْسٍ، عَنِ الْأَعْمَشِ، عَنْ سَعِيدِ بْنِ جُبَيْرٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: لَمَّا نَزَلَتْ {{متن قرآن|قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى}}<ref>«بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمیخواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را» سوره شوری، آیه ۲۳.</ref>...}}<ref>فضائل الصحابه، ج۲، ص۶۶۹، ح۱۱۴۱.</ref>.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص ۱۹۰.</ref> | |||
==[[احمد بن جعفر قطیعی]]== | |||
قائل «کتب إلینا» در این [[حدیث]] [[قطیعی]] است، وی [[راوی]] کتابهای [[مسند]]، [[زهد]] و مناقب احمد بن حنبل است<ref>ر.ک: طبقات الحنابله، ج۲، ص۶؛ سیر أعلام النبلاء، ج۱۶، ص۲۱۰۱۶، ح۱۴۳.</ref>. | |||
[[دارقطنی]]، [[حاکم]]، ابن زرقویه، ابن شاهین، برقانی، [[ابونعیم]] و برخی دیگر از [[عالمان]] بزرگ [[سنی]] از او حدیث نقل کردهاند. دارقطنی وی را توثیق کرده و درباره او میگوید: | |||
{{عربی| ثِقَةٌ زَاهدٌ قديمٌ، سَمِعْتُ أَنَّهُ مُجَابُ الدَّعْوَةِ}}؛ | |||
مورد [[اعتماد]]، [[زاهد]] و [[استوار]] است. شنیدم که او مستجابالدعوه بوده است. | |||
برقانی نیز میگوید: | |||
{{عربی| وَثَبَتَ عِنْدِي أَنَّهُ صَدُوْقٌ، وَإِنَّمَا كَانَ فِيْهِ بَلَهٌ، وَقَدْ ليِّنْتُه عِنْدَ الحَاكِمِ، فَأَنكرَ عَلِيَّ، وَحَسَّنَ حَالَهُ، وَقَالَ: كَانَ شَيْخِي}}<ref>ر.ک: سیر أعلام النبلاء، ج۱۶، ص۲۱۲ - ۲۱۳، ح۱۴۳.</ref>؛ | |||
نزد من ثابت شده که او راستگو است. وی شخص سادهای بوده است. نزد حاکم او را سبک شمردم؛ ولی او مرا از این کار بازداشت و حال او را [[نیک]] شمرد و گفت: وی استاد من بود. | |||
اما برخی درباره او گفتهاند که در آخر [[عمر]] اختلال حواس پیدا کرده است، به همین جهت وی را [[ضعیف]] دانستهاند. برخی دیگر نیز در [[نقل روایات]] وی توقف کردهاند. [[ذهبی]] او را در [[میزان]] الاعتدال نام برده و به [[راستگویی]] وی تصریح دارد. وی مینویسد: | |||
{{عربی|[صح] أحمد بن جعفر بن حمدان، أبو بكر القطيعي، صدوق في نفسه مقبول، تغير قليلا. قال الخطيب: لم نر أحدا ترك الاحتجاج به}}<ref>میزان الاعتدال، ج۱، ص۸۷، ح۳۲۰. همچنین ر.ک: لسان المیزان، ج۱، ص۱۴۵، ص۴۶۴؛ أمالی، ص۹، ش۳؛ تاریخ بغداد، ج۴، ص۲۹۳؛ الکواکب النیرات، ص۱۸، ح۵؛ الوافی بالوفیات، ج۶، ص۱۸۰.</ref>؛ | |||
[[ابوبکر احمد بن جعفر بن حمدان قطیعی]] راستگو و فی نفسه مقبول است، اما اندکی [[تغییر]] کرد. [[خطیب]] درباره وی میگوید: ندیدم کسی از [[احتجاج]] به او دست بردارد. | |||
سپس ذهبی توثیق [[دارقطنی]] و دیگران را درباره قطیعی ذکر کرده و به اختلال حواس وی در آخر عُمر نیز اشاره کرده است.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص ۱۹۱.</ref> | |||
==[[محمّد بن عبدالله بن سلیمان حضرمی]]== | |||
محمد بن عبدالله بن سلیمان حضرمی، معروف به «مطیّن» و متوفای ۲۹۷ [[هجری]] است. | |||
دارقطنی درباره او مینویسد: {{عربی| ثِقَةٌ جَبَل}}. | |||
خلیلی میگوید: {{عربی|ثِقَةٌ حَافِظٌ}}. | |||
ذهبی نیز در شرح حال او آورده است: {{عربی|الشَّيْخُ، الحَافِظُ، الصَّادِقُ، مُحَدِّثُ الكُوْفَةِ}}<ref>سیر أعلام النبلاء، ج۱۴، ص۴۱ - ۴۲، ح۱۵؛ تذکره الحفاظ، ج۲، ص۶۲۶، ح۱۰۶۸۲؛ میزان الاعتدال، ج۳، ص۶۰۷، ح۷۸۰۱؛ تاریخ الإسلام، ج۲۲، ص۲۷۴، ح۴، الوافی بالوفیات، ج۳، ص۲۷۶.</ref>.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص ۱۹۳.</ref> | |||
==[[حرب بن حسن طحان]] و [[حسین أشقر]]== | |||
دو [[راوی]] دیگر، یعنی حرب بن حسن طحّان و [[حسین اشقر]] [[تضعیف]] شدهاند. [[سیوطی]] [[حدیثی]] را از برخی [[عالمان]] [[حدیث]] به مانند ابن منذر، [[ابن ابی حاتم]]، [[طبرانی]] و [[ابن مردویه]] [[روایت]] کرده و سند آن را ضعیف دانسته است<ref>الدر المنشور، ج۶، ص۷.</ref>. [[آلوسی]] نیز به تبع سیوطی آن را ضعیف شمرده است<ref>تفسیر الألوسی، ج۲۵، ص۳۱.</ref>. پیش از این دو نیز [[هیثمی]]، [[ابن کثیر]] و [[ابن حجر عسقلانی]] [[سند حدیث]] را [[ضعیف]] معرفی کرده بودند. | |||
در ادامه به بررسی احوالات این دو [[راوی]]؛ یعنی [[حرب بن حسن طحان]] و [[حسین اشقر]] میپردازیم تا در پرتو نظرات [[عالمان]] بزرگ [[جرح و تعدیل]]، [[میزان]] اعتبار تضعیفات برخی عالمان [[متعصّب]] [[اهل تسنن]] نمایان گردد.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص ۱۹۳.</ref> | |||
==حرب بن حسن طحّان== | |||
پیرامون این شخص هیچ تضعیفی صورت نگرفته و احدی از عالمان رجالی [[اهلسنت]] - به جز [[هیثمی]] - او را [[تضعیف]] نکرده. هیثمی نیز در ابتدا تصریح میکند که حرب و سایر [[راویان حدیث]] توثیق شدهاند؛ اما پس از آن ادعا میکند که عدهای آنها را تضعیف کردهاند، ولی اشاره نمیکند که تضعیف از سوی چه کسانی صورت گرفته و وجه تضعیف چیست؟<ref>ر.ک: مجمع الزوائد، ج۷، ص۱۰۳.</ref>. | |||
با مراجعه به [[کتب رجالی]]، روشن میگردد که تنها کسی که در حرب بن حسن طحّان مناقشه کرده [[ابوالفتح ازدی]] است. البته- با توجه به نقل ابن حجر از ازدی - وی در خود [[حرب بن حسن]] خدشهای نکرده است؛ بلکه در [[حدیث]] وی مناقشه نموده است. | |||
ابوالفتح ازدی درباره وی میگوید: | |||
{{عربی|ليس حديثه بذاك}}<ref>لسان المیزان، ج۲، ص۱۸۴، ح۸۲۷؛ میزان الاعتدال، ج۱، ص۴۶۹، ح۱۷۶۸.</ref>؛ | |||
حدیثش از اعتبار بالایی برخوردار نیست. | |||
با این وجود [[ذهبی]] تصریح میکند که به قول أزدی اعتنایی نمیشود. | |||
وی مینویسد: | |||
{{عربی|لا يلتفت إلى قول الأزدي، فإن في لسانه في الجرح رهقاً}}؛ | |||
به قول ازدی توجه نمیشود؛ زیرا که وی در [[جرح]] [[راویان]] پا را فراتر از حد میگذارد. | |||
از سویی دیگر ابنحبّان، حرب بن حسن طحّان را توثیق کرده و او را در [[ثقات]] نام برده است<ref>الثقات، ج۸، ص۲۱۳؛ همچنین ر.ک: لسان المیزان، ج۲، ص۱۸۴، ح۸۲۷.</ref>. [[ابن ابی حاتم]] نیز، درباره او مینویسد: | |||
{{عربی|سألت أبي عنه، فقال: شيخ}}<ref>الجرح والتعدیل، ج۳، ص۲۵۲، ح۱۱۲۶.</ref>؛ | |||
از پدرم درباره حرب سؤال کردم که در پاسخ گفت: شیخ است. | |||
اگر تعبیر شیخ<ref>ملا علی قاری «شیخ» را استاد کامل میداند. وی مینویسد: «المحدّث» و «الشیخ» و «الإمام» هو الأستاد الکامل»؛ جمع الوسائل فی شرح الشمائل، ص۷۰.</ref> درباره یک [[محدّث]] به منزله [[تأیید]] و توثیق او نباشد، یقیناً [[جرح]] او نیز به شمار نمیرود. | |||
در این [[کلام]] نیز از او به عنوان یک [[محدّث]] یاد شده و هیچ جرمی متوجّه او نیست. بنابراین [[تضعیف]] [[سند روایت]] به جهت وجود [[حرب بن حسن طحان]] هیچ وجهی ندارد.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص ۱۹۴.</ref> | |||
==حسین أشقر== | |||
وی [[ابوعبدالله حسین بن حسن اشقر فزاری کوفی]] (متوفّای ۲۰۸) است. از آنجا که این شخص در سند [[روایات]] متعدد دیگری غیر از روایات مربوط به [[نزول]] [[آیه مودّت]] نیز واقع شده است، از اینرو ترجمه وی بسیار مهم است. | |||
[[ابن حجر]] در [[الکاف الشاف (کتاب)|الکاف الشاف]] [[حسین اشقر]] را [[ضعیف]] و ساقط دانسته است<ref>الکاف الشاف فی تخریج أحادیث الکشاف، ج۴، ص۲۲۰.</ref>؛ اما همو در کتاب تقریب التهذیب دچار تناقض شده و مینویسد: | |||
{{عربی|الحسين ابن الحسن الأشقر الفزاري الكوفي صدوق يهم ويغلو في التشيع من العاشرة...{{س}}}}<ref>تقریب التهذیب، ج۱، ص۲۱۴، ح۱۳۲۳.</ref>؛ | |||
[[حسین بن حسن اشقر فزاری]]، [[کوفی]]، راستگو است؛ ولی در [[تشیع]] اهتمام و [[زیاده روی]] دارد... و از [[رجال]] [[نسائی]] است. | |||
نکته دیگر اینکه ابنحجر به جهت تشیع حسین اشقر، برخی روایات را در الکاف الشاف تضعیف کرده است، این در حالی است که با مبنای وی سازگاری ندارد و تهافتی آشکار است؛ چراکه او در مقدمه فتح [[الباری]] تصریح میکند که [[رافضی]] بودن - تا چه رسد به تشیع - به [[وثاقت]] [[راوی]] ضرر نمیرساند<ref>مقدمه فتح الباری، ص۳۸۱ و ۳۹۸. همچنین ر.ک: فتح الباری، ج۱۰، ص۱۵۲.</ref> و با توجه به این دو نکته، روشن است که [[طعن]] ابن حجر درباره حسین اشقر اعتباری ندارد. | |||
افزون بر آن، حسین اشقر از رجال [[نسایی]] است و [[اهلسنت]] معترفند که شرط نسایی برای پذیرش صحّت یک [[حدیث]] و نقل آن در [[سنن]] خویش، سختتر از شرط مسلم و [[بخاری]] است<ref>ر.ک: تهذیب الکمال، ج۱، ص۱۷۲؛ تذکره الحفّاظ، ج۲، ص۷۰۰، ح۷۱۹؛ سیر أعلام النبلاء، ج۱۴، ص۱۳۱، ح۶۷؛ تاریخ الإسلام، ج۲۳، ص۱۰۸؛ الوافی بالوفیات، ج۶، ص۲۵۷.</ref>. به همین جهت است که باید [[عالمان]] بزرگ اهلسنت کتاب نسایی را بر کتاب مسلم و [[بخاری]] مقدم بدارند. بنابراین وقتی [[حسین اشقر]] از نظر [[نسایی]] [[موثق]] باشد، [[تضعیف]] دیگران اهمیت چندانی ندارد. | |||
حسین اشقر از [[مشایخ حدیثی]] بزرگانی همچون: احمدبن حنبل، ابنمعین، فلّاس، ابنسعد و افرادی از این قبیل است<ref>ر.ک: تهذیب التهذیب، ج۲، ص۲۹۱، ح۵۹۶.</ref>. | |||
ابنحجر، از عقیلی<ref>ر.ک: الضعفاء الکبیر، ج۱، ص۲۴۹، ح۲۹۷.</ref>، از [[احمدبن محمد بن هانی]] نقل میکند که گفت: | |||
{{عربی| قلت: لأبي عبد الله يعني بن حنبل تحدث عن حسين الأشقر قال لم يكن عندي ممن يكذب وذكر عنه التشيع فقال له العباس بن عبد العظيم أنه يحدث في أبي بكر وعمر وقلت أنا يا أبا عبد الله أنه صنف بابا في معائبهما فقال ليس هذا بأهل أن يحدث عنه}}<ref>تهذیب التهذیب، ج۲، ص۲۹۱–۲۹۲.</ref>؛ | |||
به [[ابوعبدالله]] ([[احمد بن حنبل]]) گفتم: از حسین اشقر [[حدیث]] نقل میکنی. احمد بن حنبل گفت: از نظر من [[دروغگو]] نیست. | |||
گفت: از [[تشیع]] او سخن به میان آمد و عباس بن [[عبدالعظیم]] به احمد بن حنبل گفت: او درباره [[ابوبکر]] و [[عمر]] [[بدگویی]] میکرد. من نیز گفتم: ای ابوعبدالله، او بابی در بیان معایب ابوبکر و عمر تصنیف کرده است. احمدبن حنبل در جواب گفت: وی صلاحیت ندارد که از او حدیث نقل شود. | |||
بنابراین روشن است که حسین اشقر هیچ نقطه ضعفی ندارد و تنها سبب تضعیف او نقل حقایقی درباره ابوبکر و عمر است؛ از اینرو جوزجانی درباره او میگوید: | |||
{{عربی|غال من الشتّامين للخيرة}}<ref>تهذیب الکمال، ج۶، ص۳۶۸؛ تهذیب التهذیب، ج۲، ص۲۹۱.</ref>؛ | |||
وی غالی است و در زمره شتمکنندگان افراد [[برگزیده]] است. | |||
از سویی [[تضعیف راوی]] به جهت بیان حقایقی درباره [[شیخین]]، هرگز صحیح نبوده و بر اساس ضوابط [[جرح و تعدیل]] نیست. از سویی دیگر [[ابواسحاق جوزجانی ناصبی]] و از [[دشمنان امیرالمؤمنین]]{{ع}} است<ref>ر.ک: مقدمه فتح الباری، ص۳۸۸ و ۴۰۴ و ۴۴۶؛ الاکمال فی أسماء الرجال، ص۱۲۰؛ تهذیب التهذیب، ج۱، ص۱۵۹، ح۳۳۲.</ref> و چنین کسی به [[یقین]] راویانی را که [[دوستدار]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} بودهاند، تضعیف و روایاتی را که به نفع تشیع باشند [[جرح]] خواهد کرد. به همین جهت است که [[ابن حجر عسقلانی]] در مقدمه لسان [[المیزان]]، این نکته را متذکر شده و یادآوری کرده است که [[طعن]] و [[جرح]] چنین افرادی اعتبار ندارد<ref>ر.ک: لسان المیزان، ج۱، ص۱۱. همچنین ر.ک: تهذیب التهذیب، ج۱-۸۲، ص۸۱.</ref>. وی به عنوان نمونه از [[ابواسحاق]] جوزجانی نام میبرد و تصریح میکند طعن و جرحهای او بر پایه [[هوای نفس]] بوده و فاقد اعتبار است<ref>ر.ک: لسان المیزان، ج۱، ج۱، ص۱۶.</ref>. بنابراین [[تضعیف]] [[حسین اشقر]] از سوی جوزجانی نیز بر مبنای باطلی است که از نظر برخی [[ائمه]] [[جرح و تعدیل]] [[اهل تسنن]] پذیرفته نیست؛ از اینرو [[یحیی بن معین]] ضمن [[تذکر]] به [[تشیع]] حسین اشقر، او را [[صدوق]] و احادیثش را بدون اشکال دانسته است. | |||
وی همچنین با بیان شاگردی خویش نزد حسین أشقر و اخذ [[حدیث]] از او، به طور ضمنی به [[صحت احادیث]] وی [[شهادت]] میدهد<ref>ر.ک: تهذیب الکمال، ج۶، ص۳۶۸، ح۱۳۰۷.</ref>. | |||
ابنحجر نیز به نقل از [[ابن جنید]] مینویسد: | |||
{{عربی|سمعت ابن معين ذكر الأشقر، فقال: كان من الشيعة الغالية. قلت: فكيف حديثه؟ قال: لا بأس به. قلت: صدوق؟ قال: نعم، كتبت عنه}}<ref>تهذیب التهذیب، ج۲، ص۲۹۲، ح۵۹۶.</ref>؛ | |||
شنیدم که ابنمعین، از حسین اشقر یاد کرد و گفت: او از [[شیعیان افراطی]] بود. به او گفته شد: حدیثش چگونه است؟ در جواب گفت: اشکالی بر آن وارد نیست، گفته شد: او [[راستگو]] است؟ گفت: آری، من [[احادیث]] او را مینویسم. | |||
بنابراین حسین اشقر از نظر احمد، [[نسایی]]، [[یحیی بن معین]]، [[ابنحبان]] و برخی [[حدیثشناسان]] دیگر مورد [[اعتماد]] و راستگو است و تنها [[گناه]] او [[تشیّع]] او است. به همین جهت است که احادیثی که در [[فضائل امیرالمؤمنین]]{{ع}} نقل میکند، اینگونه [[روایات]] را منکر خوانده و در احادیثش طعن میکنند، اما هیچ طعنی جز تشیّع به خود وی وارد نشده است که آن هم بر مبنای رجالی خود سنیان، به [[وثاقت]] [[راوی]] لطمهای نمیزند.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص ۱۹۵.</ref> | |||
===نتیجه=== | |||
بحث در سند روایتی بود که [[طبرانی]]، [[ابن ابی حاتم]]، ابن منذر، [[حاکم]] و [[ابن مردویه]] از [[حسین اشقر]]، از [[قیس بن ربیع]]، از [[اعمش]]، از [[سعید بن جبیر]]، از [[ابن عباس]] نقل کردهاند. | |||
با بررسی شرح حال [[حرب بن حسن طحان]] و حسین اشقر - که دو [[راوی]] مورد بحث [[روایت]] هستند - روشن شد که نظر [[سیوطی]]، [[آلوسی]]، [[ابن کثیر]]، [[قسطلانی]]، [[هیثمی]] و [[ابن حجر]] درباره سند این [[حدیث]] نادرست است و [[ارزش]] و اعتباری ندارد. | |||
اما اگر آنچه ابنحجر در فتحالباری میگوید: {{عربی|إِسْنَادُهُ وَاهٍ، فِيهِ ضَعِيفٌ وَرَافِضِيٌّ}}، منظور او از [[ضعیف]] و [[رافضی]]، حسین اشقر باشد- چنانکه در تخریج أحادیث [[کشاف]] او را [[تضعیف]] کرده است- این سخن ابنحجر نیز فاقد اعتبار خواهد بود. اما اگر مراد از او کسی غیر از اشقر باشد- که ظاهراً چنین است- او کسی نیست جز «قیس بن ربیع» که در ادامه به شرح حال وی نیز میپردازیم.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص ۱۹۹.</ref> | |||
==قیس بن ربیع== | |||
[[أبومحمد قیس بن ربیع اسدی کوفی]] از [[رجال]] [[ابوداوود]]، [[ترمذی]] و ابنماجه است<ref>ر.ک: تهذیب التهذیب، ج۸، ص۳۵۰، ح۶۹۸.</ref>. بسیاری از [[عالمان]] بزرگ [[حدیثی]] نیز از وی روایت کردهاند. محدّثانی همچون: [[سفیان ثوری]]، [[شعبه بن حجاج]]، [[عبدالرزاق بن همام]]، [[ابونعیم فضل بن دکین]]، [[ابوداوود طیالسی]]، [[معاذ بن معاذ]] و دیگران<ref>ر.ک: تهذیب التهذیب، ج۸، ص۳۵۰؛ تهذیب الکمال، ج۲۴، ص۲۷، ح۴۹۰۳؛ تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۴۵۲، ح۶۹۳۸.</ref> و در میان این [[راویان]] و عالمان بزرگ [[اهلبیت]] اشخاصی همچون سفیان ثوری، شعبه، ابوولید طیالسی و دیگران وی را توثیق کردهاند. | |||
ابوداوود طیالسی به نقل از شعبه میگوید: | |||
{{عربی|سمعت أَبَا حصين يثني على قَيْس بْن الربيع}}<ref>مسند ابن الجعد، ص۳۰۹؛ الجرح والتعدیل، ج۱، ص۱۵۱، ح۶۳ و ۷، ص۹۹، ح۵۵۳؛ الکامل (ابن عدی)، ج۶، ص۴۰؛ تاریخ أسماء الثقات، ص۱۹۱، ح۱۱۵۶؛ تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۴۵۲، ح۶۹۳۸؛ تهذیب الکمال، ج۲۴، ص۲۸، ح۴۹۰۳؛ تهذیب التهذیب، ج۸، ص۳۵۰، ح۶۹۸.</ref>؛ | |||
از [[ابوحصین]] شنیدم که قیس بن ربیع را [[مدح]] و ثنا میکرد. | |||
و نیز میگوید: | |||
{{عربی|قَالَ لَنَا شُعْبَةُ: أَدْرَكُوا قَيْسًا قَبْلَ أَنْ يَمُوتَ}}<ref>مسند ابن الجعد، ص۳۰۹؛ الجرح والتعدیل، ج۱، ص۱۵۱، ح۶۳ و ۷، ص۹۹، ح۵۵۳؛ الکامل (ابن عدی)، ج۶، ص۴۰؛ تاریخ أسماء الثقات، ص۱۹۱، ح۱۱۵۶؛ تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۴۵۲، ح۶۹۳۸؛ تهذیب الکمال، ج۲۴، ص۲۸، ح۴۹۰۳؛ تهذیب التهذیب، ج۸، ص۳۵۰، ح۶۹۸.</ref>؛ | |||
شعبه به من گفت: پیش از آنکه قیس بمیرد، از وی استفاده کنید. | |||
همچنین در احوالات او آمده است: | |||
{{عربی|قَالَ عفان: قلت ليحيى بْن سعيد: هل سمعت سفيان يقول فيه بغلطة، أو يتكلم فيه بشيء؟ قَالَ: لا، قلت ليحيى: أفتتهمه بكذب؟ قَالَ: لا... وَ قَالَ حاتم بْن الليث الجوهري عَنْ عفان: كان قيس ثقة، يوثقه الثوري وشعبة}}؛ | |||
[[عفان]] گوید: به [[یحیی بن سعید]] گفتم: آیا شنیدهای که سفیان بر قیس ایرادی گرفته باشد و یا درباره وی سخنی گفته باشد؟ گفت: نه. | |||
حاتم بن لیث جوهری از عفان نقل میکند که گفت: قیس [[ثقه]] بود و ثوری و شعبه او را توثیق کردهاند. | |||
{{عربی|قَالَ حاتم بْن الليث الجوهري عَنْ أَبِي الوليد الطيالسي: كان قيس بْن الربيع ثقة حسن الحديث...}}؛ | |||
حاتم بن لیث به نقل از [[ابو ولید طیالسی]] گوید: [[قیس بن ربیع]] ثقه و [[احادیث]] وی [[نیکو]] است. | |||
بنابراین روشن شد که هیچ دلیلی بر ردّ احادیث قیس بن ربیع وجود ندارد و وی نیز از نظر [[عالمان]] رجالی ثقه و [[صدوق]] است<ref>ر.ک: تقریب التهذیب، ج۲، ص۳۳، ح۵۵۹۰؛ معرفة الثقات، ج۲، ص۲۲۰، ح۱۵۳۰.</ref>. از سویی در شرح حال وی اتّهام به [[جهل]]، [[کذب]]، [[تحریف]] و تصحیف [[روایات]] نیز وجود ندارد تا [[حکم]] به [[ضعف]] وی نماییم. و از سویی دیگر، تنها اشکالی که به وی وارد کردهاند ضعف در محافظه است، اما با این وجود بر [[صداقت]] او تأکید دارند<ref>ر.ک: میزان الاعتدال، ج۳، ص۳۹۳، ح۶۹۱۱.</ref>؛ یعنی وی [[دروغگو]] نبوده و عمداً به تحریف روایات دست نمیزده است، اما امکان دارد به جهت ضعف وی در [[حفظ]] روایات، در اواخر عُمْر روایاتی را [[اشتباه]] خوانده باشد. همچنین چند نقطه تاریک دیگر درباره قیس بیان شده است که هیچ یک از آنها موجب [[طعن]] در اعتبار وی و روایات او نمیگردد. مثلاً در احوالات او نوشتهاند: | |||
{{عربی|كان قيس بْن الربيع عالما بالحديث، ولكنه ولي المدائن، فقتل رجلا فيما بلغني، فنفر الناس عنه}}<ref>تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۴۵۵. مزی نیز مطلبی را به همین مضمون آورده است؛ ر.ک: تهذیب الکمال، ج۲۴، ص۳۳.</ref>؛ | |||
[[قیس بن ربیع]] از [[عالمان]] [[حدیث]] بوده است؛ اما وی [[فرماندار]] [[مدائن]] نیز بوده است. وی در دوران حکومتش شخصی را کشت، در نتیجه [[مردم]] از او رویگردان شدند. | |||
نقطه [[ضعف]] دیگری که برای قیس بیان شده، [[اتهام]] به [[تشیع]] است. [[ذهبی]] از [[احمد بن حنبل]] نقل میکند که او [[شیعه]] بوده است<ref>میزان الاعتدال، ج۳، ص۳۹۳، ح۶۹۱۱. همچنین ر.ک: الکامل (ابن عدی)، ج۶، ص۳۹، ح۱۵۸۶.</ref>. با این حال ذهبی به [[راستگویی]] او [[اذعان]] و اعتراف دارد<ref>میزان الاعتدال، ج۳، ص۳۹۳.</ref>. | |||
همچنین گفته شده است که قیس [[احادیث]] منکری نقل کرده است. [[حرب]] بن اسماعیل میگوید: | |||
{{عربی|قلت لاحمد بن حنبل: قيس بن الربيع أي شئ ضعفه؟ قال: روى أحاديث منكرة}}<ref>الجرح والتعدیل، ج۷، ص۹۸، ح۵۵۳؛ تهذیب الکمال، ج۲۴، ص۳۱، ح۴۹۰۳.</ref>؛ | |||
به احمد بن حنبل گفتم: چه چیزی موجب [[تضعیف]] قیس بن ربیع شده است؟ گفت: او احادیث منکری [[روایت]] کرده است. | |||
البته درباره اینگونه احادیث منسوب به او تأملاتی وجود دارد. از باب نمونه [[ابوداوود]] میگوید: | |||
{{عربی|إنما أتي قيس من قبل ابنه، كان ابنه يأخذ حديث الناس، فيدخلها في فرج كتاب قيس، ولا يعرف الشيخ ذلك}}<ref>التاریخ الصغیر، ج۲، ص۱۵۸؛ تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۴۵۶، ح۶۹۳۸؛ تهذیب الکمال، ج۲۴، ص۳۴، ح۴۹۰۳؛ میزان الاعتدال، ج۳، ص۳۹۶، ح۶۹۱۱؛ تهذیب التهذیب، ج۸، ص۳۵۲، ح۶۹۸.</ref>؛ | |||
آنچه [[جرح]] درباره قیس وارد شده است از جانب فرزند او است؛ چراکه فرزندش احادیثی را که از دیگران میگرفت در میان کتاب قیس داخل میکرد، به طوری که قیس آن احادیث داخل شده را تشخیص نمیداد. | |||
[[ابن حجر عسقلانی]] نیز درباره او مینویسد: | |||
{{عربی|صدوق، تغيّر لما كبر، أدخل عليه ابنه ما ليس من حديثه، فحدّث به}}<ref>تقریب التهذیب، ج۲، ص۳۳، ح۵۵۹۰.</ref>؛ | |||
راستگو است، اما به هنگام [[پیری]] [[تغییر]] پیدا کرد (یعنی [[مبتلا]] به اختلال حواس شد) و پسرش آنچه را که [[حدیث]] او نبود، در [[احادیث]] او و به نام او داخل کرده و [[روایت]] کرد. | |||
بنابراین، با توجه به تأکید [[ذهبی]] و [[ابنحجر عسقلانی]] بر [[راستگویی]] قیس، [[اشتباه]] وی در چند حدیث و آن هم به جهت کم حافظگی در [[پیری]] و یا نقل چند حدیث به نام وی، دلیل [[درستی]] بر ردّ احادیث وی نمیتواند باشد؛ چراکه علاوه بر اعتراف [[ائمه]] [[جرح و تعدیل]] به [[صداقت]] [[قیس بن ربیع]]، سه تن از [[صاحبان صحاح]] ستّه احادیث او را در کتب خود روایت کردهاند. | |||
در نتیجه تا اینجا روشن شد روایاتی که در سند آنها قیس بن ربیع، [[حسین اشقر]] و [[حرب بن حسن طحان]] واقع شدهاند، صحیح و غیر قابل خدشه هستند و [[طعن]] و [[جرح]] در این [[روایات]] هیچ دلیلی جز [[تعصّب]] و [[عناد]] ندارد. | |||
اما روایت دیگری که در سند آن خدشه کردهاند، روایتی است که [[طبری]] در [[تفسیر]] خود نقل کرده است. پیشتر روایات [[تفسیر طبری]] در ذیل [[آیه مودّت]] مطرح شد. وی چهار روایت در ذیل این [[آیه]] نقل کرده است که در این میان، سند یکی از روایات، به جهت وجود «[[یزید]] بن أبی زیاد» مورد خدشه قرار گرفته است. البته [[تضعیف]] [[یزید بن ابی زیاد]] نیز به مانند سه [[راوی]] قبل تنها از سر تعصّب و عناد است و طبق مبانی رجالی، هیچ دلیلی بر تضعیف وی وجود ندارد. در ادامه به بررسی اعتبار وی میپردازیم.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص ۲۰۰.</ref> | |||
==یزید بن ابی زیاد== | |||
یزید بن أبی رباد قرشیّ [[هاشمی]] کوفیّ (متوفای سال ۱۳۶ یا ۱۳۷)<ref>برخی سال وفات وی را ۱۳۷ و برخی دیگر سال ۱۳۶ میدانند؛ اما ذهبی میگوید: {{عربی| تُوُفِّيَ عَلَى الصَّحِيحِ سَنَةَ سِتَّ وَثَلَاثِينَ وَمِائَةَ}}؛ تاریخ الإسلام، ج۸، ص۵۶۴.</ref>. وی قرشی نیست، بلکه [[غلام]] [[عبدالله بن حارث بن نوفل]] بوده است. او از [[رجال]] صحیحهای ششگانه [[اهل تسنن]] است<ref>تهذیب الکمال، ج۳۲، ص۱۳۵ - ۱۳۶، ح۶۹۹۱.</ref>. [[مزی]] درباره او میگوید: | |||
{{عربی| قال البخاري فِي "اللباس" من "صحيحه" عقيب حديث عاصم بْن كليب عَن أَبِي بردة، قلنا لعلي: ما القسية؟ وَقَال جرير عَن يزيد فِي حديثه: القسية ثياب مضلعة... الحديث. وروى لَهُ في كتاب "رفع اليدين في الصلاة" وفي "الأدب". وروى له مسلم مقرونا بغيره، واحتج به الباقون}}<ref>تهذیب الکمال، ج۳۲، ص۱۴۰، ح۶۹۹۱.</ref>؛ | |||
[[بخاری]] در [کتاب] [[لباس]] از صحیح خود، پس از [[حدیث]] [[عاصم بن کلیب]] از ابو برده میگوید: به علی گفتیم: قسیّه چیست؟ | |||
[[جریر]] از یزید [بن أبی زیاد] در حدیث نقل کرد: قسیّه لباس است... و [بخاری] در کتاب «رفع الیدین فی الصلاه» و نیز در «الأدب» از [[[یزید بن ابی زیاد]]] حدیث نقل کرده و مسلم نیز حدیث دیگری از او [[روایت]] کرده است و باقی [[صاحبان صحاح]] ستّه نیز به [[احادیث]] او [[احتجاج]] کردهاند. | |||
بسیاری از [[محدّثان]] معروف [[اهل سنت]] نیز از یزید بن ابی زیاد روایت کردهاند، حدیث شناسانی همچون: سفیان ثوری، [[سفیان بن عیینه]]، [[شریک بن عبدالله]]، [[شعبه بن حجاج]]، [[عبدالله بن نمیر]] و عالمانی دیگر از این قبیل. | |||
مسلم در مقدمه صحیح خود، درباره وی مینویسد: | |||
{{عربی|فَإِنَّ اسْمَ السَّتْرِ، وَالصِّدْقِ، وَتَعَاطِي الْعِلْمِ يَشْمَلُهُمْ كَعَطَاءِ بْنِ السَّائِبِ، وَيَزِيدَ بْنِ أَبِي زِيَادٍ، وَلَيْثِ بْنِ أَبِي سُلَيْمٍ، وَأَضْرَابِهِمْ}}<ref>صحیح مسلم، ج۱، ص۴.</ref>؛ | |||
همانا عناوینی همچون خوشنام، راستگو و طالب [[علم]] بر آنان [[صدق]] میکند، [عالمانی] مانند [[عطاء بن سائب]]، [[یزید بن ابی زیاد]]، [[لیث بن ابی سلم]] و امثال ایشان. | |||
بسیاری از [[عالمان]] [[جرح و تعدیل]] همچون [[ابن حجر]] نیز او را توثیق کردهاند<ref>ر.ک: تهذیب التهذیب، ج۶، ص۲۸۸ - ۲۸۹، ح۵۳۱.</ref>. | |||
بنابراین یزید بن ابی زیاد از [[رجال]] [[صحاح]] ستّه است و مسلم او را [[شایسته]] عنوان خوش نام، [[صدوق]] و [[اشتغال]] به علم میداند. بزرگان جرح و تعدیل نیز او را توثیق کردهاند؛ از همین روی وجهی برای [[تضعیف]] او باقی نمیماند. طبق معمول اهل سنت، این بار نیز تنها دلیل تضعیف یزید بن ابی زیاد، [[اتهام]] وی به [[تشیع]] است! | |||
ابنعدی و دیگران درباره او مینویسند: | |||
{{عربی|كَانَ مِن أَئِمَّة الشِّيعَة الْكِبَار}}<ref>الکامل (ابنعدی)، ج۷، ص۲۷۱۹؛ تهذیب الکمال، ج۳۲، ص۱۳۸، ح۶۹۹۱؛ خلاصة تذهیب تهذیب الکمال، ص۴۳۱؛ تهذیب التهذیب، ج۱۱، ص۲۸۸، ح۵۳۱؛ سیر أعلام النبلاء، ج۶، ص۱۳۰، ح۴۱؛ میزان الاعتدال، ج۴، ص۴۲۴، ح۹۶۹۵.</ref>؛ | |||
او از [[پیشوایان]] بزرگ [[شیعه]] بود. | |||
در نتیجه [[روایت]] [[یزید بن ابی زیاد]] درباره [[شأن نزول آیه]] [[مودّت]] نیز کاملاً صحیح خواهد بود و چنانکه او از [[ابن عباس]] نقل میکند، [[آیه مودّت]] درباره [[اهل بیت پیامبر]]{{صل}} نازل شده است و مراد از «[[قرب]]» فقط [[امیرالمؤمنین]]، [[حضرت صدیقه طاهره]]، [[امام حسن]] و [[امام حسین]]{{عم}} هستند.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص ۲۰۴.</ref> | |||
==نتیجه بررسی [[اسناد روایات]]== | |||
روایاتی را که بر سخن [[حق]] دلالت داشتند و بیانگر [[نزول]] آیه مودّت درباره [[اهلبیت پیامبر]]{{صل}} بودند، به سه قسم تقسیم میشوند: | |||
قسم یکم: احادیثی هستند که همگان بر صحّت آنها اتفاق دارند، به مانند [[حدیثی]] که طاووس، از [[سعید بن جبیر]]، از ابن عباس نقل کرده است. | |||
قسم دوم: احادیثی است که [[حدیث]] پژوهان [[سنّی]] آنها را نقل کرده و درباره سند آن سخنی نگفته و خدشهای وارد نکردهاند، بلکه گاهی به صحّت و اعتبار آنها نیز معترفند؛ مانند حدیثی که از [[رسول خدا]]{{صل}} نقل شده و در آن آمده است که [[پیامبر]] در پاسخ به سؤال [[عرب]] [[بادیه نشین]] درباره [[اجر رسالت]] فرمودند: «من در ازای [[رسالت]] خویش اجری نمیطلبم جز [[مودت]] نزدیکانم». در این حدیث رسول خدا{{صل}} تصریح فرمودند که مراد از «[[قربی]]» [[نزدیکان]] آن [[حضرت]] هستند. | |||
همچنین [[خطبه امام حسن]]{{ع}} پس از [[شهادت امیرالمؤمنین]]{{ع}} و [[کلام]] حضرت [[امام زینالعابدین]]{{ع}} به هنگام [[اسارت]] در [[شام]] و سخن برخی دیگر از [[امامان]]{{عم}} که در زمره همین گروه قرار میگیرد. | |||
روشن است که این قسم از [[احادیث]] نیز نیازی به [[بررسی سندی]] ندارند. | |||
قسم سوم: روایاتی هستند که در سند آنها خدشه شده است. راویانی که در سندهای این احادیث قرار داشتند و [[تضعیف]] شدهاند عبارت بودند از: ١-[[حرب بن حسن طحان]]، ۲- [[حسین اشقر]]، ۳- [[قیس بن ربیع]] و ۴- [[یزید بن أبی زیاد]]. | |||
با بررسی شرح حال این [[راویان]]، روشن شد که بر پایه مبانی رجالی [[اهل]] [[سنّت]]، [[تضعیف]] این چهار نفر نادرست و مردود است. | |||
در ادامه به بررسی و دفع [[شبههها]] و اشکالهای [[مخالفان]] میپردازیم.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص ۲۰۶.</ref> |