ولید بن یزید در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
(صفحهای تازه حاوی «{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = ولید بن یزید در حدیث - ولید بن یزید در تاریخ اسلامی| پرسش مرتبط = }} ==فسقهای ولید بن یزید== احمد بن عبدربه اندلسی میگوید: «ولید به بیکاری و علاقه به کنیزکان رامشگر و هرزگی و...» ایجاد کرد) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
ولید و ندیمانش مست میکنند و تا سپیده دمان شراب مینوشند و فراشان به ناچار آنان را بر روی تشکهاشان حمل کرده (طبیعتاً به جز امیرالمؤمنین) در مهمانخانه میاندازند. یکی از آنان میگوید: «بیدار نشدیم تا اینکه [[خورشید]] بیرون آمد»<ref>ابوالفرج اصفهانی، علی، الاغانی، ج۷، ص۶۷ - ۶۸.</ref> و شاید [[نماز صبح]] را از دست نداده باشند! | ولید و ندیمانش مست میکنند و تا سپیده دمان شراب مینوشند و فراشان به ناچار آنان را بر روی تشکهاشان حمل کرده (طبیعتاً به جز امیرالمؤمنین) در مهمانخانه میاندازند. یکی از آنان میگوید: «بیدار نشدیم تا اینکه [[خورشید]] بیرون آمد»<ref>ابوالفرج اصفهانی، علی، الاغانی، ج۷، ص۶۷ - ۶۸.</ref> و شاید [[نماز صبح]] را از دست نداده باشند! | ||
[[خلیفه]] چندان در نوشیدن شراب [[زیادهروی]] میکند که چشمانش تیره و تار میشود و [[هوشیاری]] خویش را از کف میدهد!<ref>ابوالفرج اصفهانی، علی، الاغانی، ج۷، ص۸۹.</ref>. | [[خلیفه]] چندان در نوشیدن شراب [[زیادهروی]] میکند که چشمانش تیره و تار میشود و [[هوشیاری]] خویش را از کف میدهد!<ref>ابوالفرج اصفهانی، علی، الاغانی، ج۷، ص۸۹.</ref>. | ||
او با [[کنیز]] [[محبوب]] خویش تا صبح بیدار میماند و هر دو مست میشوند و هنگامی که [[مؤذن]] [[اذان]] صبح را سر میدهد، به کنیز دستور میدهد که چهره بپوشاند تا [[مردم]] [[گمان]] برند که او امیرالمؤمنین است و از در [[مقصوره]] برای نماز صبح بیرون رود و [[امامت]] [[جماعت]] [[مسلمانان]] را بر عهده گیرد، در حالی که جنب است و مست!<ref>ر.ک: العقد الفرید، تصحیح عبدالمجید ترحینی، ج۵، ص۲۰۵؛ ابوالفرج اصفهانی، علی، الاغانی، ج۷، ص۴۷.</ref> و دیگر ماجراهایی که درباره بادهنوشی [[خلفای بنی امیه]] و مستی آنان و به [[بازی]] گرفتن حدود و [[احکام]] [[خدای تعالی]] از سوی آنان گفتهاند. تمام اینها در [[کاخ]] [[خلافت]] و در حضور امیرالمؤمنین بلکه به همراه او صورت میگرفته است. | او با [[کنیز]] [[محبوب]] خویش تا صبح بیدار میماند و هر دو مست میشوند و هنگامی که [[مؤذن]] [[اذان]] صبح را سر میدهد، به کنیز دستور میدهد که چهره بپوشاند تا [[مردم]] [[گمان]] برند که او امیرالمؤمنین است و از در [[مقصوره]] برای نماز صبح بیرون رود و [[امامت]] [[جماعت]] [[مسلمانان]] را بر عهده گیرد، در حالی که جنب است و مست!<ref>ر.ک: العقد الفرید، تصحیح عبدالمجید ترحینی، ج۵، ص۲۰۵؛ ابوالفرج اصفهانی، علی، الاغانی، ج۷، ص۴۷.</ref> و دیگر ماجراهایی که درباره بادهنوشی [[خلفای بنی امیه]] و مستی آنان و به [[بازی]] گرفتن حدود و [[احکام]] [[خدای تعالی]] از سوی آنان گفتهاند. تمام اینها در [[کاخ]] [[خلافت]] و در حضور امیرالمؤمنین بلکه به همراه او صورت میگرفته است.<ref>[[محمد مهدی آصفی|آصفی، محمد مهدی]]، [[بر آستان عاشورا ج۱ (کتاب)|بر آستان عاشورا]]، ج۱، ص ۷۹.</ref> | ||
===آواز و [[عیش و نوش]]=== | ===آواز و [[عیش و نوش]]=== | ||
خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
ولید گفت: «به خدا خوب خواندی ای امیر من! تو را به حق [[امیه]] قسم میدهم که بار دیگر بخوان». ابن عایشه یک بار دیگر آن را خواند. | ولید گفت: «به خدا خوب خواندی ای امیر من! تو را به حق [[امیه]] قسم میدهم که بار دیگر بخوان». ابن عایشه یک بار دیگر آن را خواند. | ||
ولید، ابن عایشه را به یکایک پدرانش [[سوگند]] داد تا اینکه به خودش رسید و گفت: «تو را به [[جان]] خودم قسم میدهم که یک بار دیگر این آواز را بخوانی». ابن عایشه نیز پذیرفت و آواز را یک بار دیگر خواند. | ولید، ابن عایشه را به یکایک پدرانش [[سوگند]] داد تا اینکه به خودش رسید و گفت: «تو را به [[جان]] خودم قسم میدهم که یک بار دیگر این آواز را بخوانی». ابن عایشه نیز پذیرفت و آواز را یک بار دیگر خواند. | ||
پس ولید از جای برخاست و خود را بر روی ابن عایشه انداخت و یکی یکی همه اندامهای او را بوسید... (قلم از ذکر این فقره از داستان باز میماند). ولید سپس گفت: «وای از این عیش و [[خوشی]]! وای از این عیش و خوشی»!. سپس تمام جامههای خویش را در آورده، روی ابن عایشه انداخت و خود لخت و عور ایستاد تا مثل همان جامهها را برایش آوردند<ref>مسعودی، علی، مروج الذهب، ج۳، ص۲۱۵.</ref>. | پس ولید از جای برخاست و خود را بر روی ابن عایشه انداخت و یکی یکی همه اندامهای او را بوسید... (قلم از ذکر این فقره از داستان باز میماند). ولید سپس گفت: «وای از این عیش و [[خوشی]]! وای از این عیش و خوشی»!. سپس تمام جامههای خویش را در آورده، روی ابن عایشه انداخت و خود لخت و عور ایستاد تا مثل همان جامهها را برایش آوردند<ref>مسعودی، علی، مروج الذهب، ج۳، ص۲۱۵.</ref>.<ref>[[محمد مهدی آصفی|آصفی، محمد مهدی]]، [[بر آستان عاشورا ج۱ (کتاب)|بر آستان عاشورا]]، ج۱، ص ۸۳.</ref> | ||
== منابع == | == منابع == |