|
|
خط ۱۲۰: |
خط ۱۲۰: |
| ===[[اجرای قانون شرع]] و [[تأمین قسط و عدل]] و [[از بین بردن بدعتها]] و [[کجرویها]]=== | | ===[[اجرای قانون شرع]] و [[تأمین قسط و عدل]] و [[از بین بردن بدعتها]] و [[کجرویها]]=== |
| [[امام]] در نامهای که همراه [[مسلم بن عقیل]] به [[کوفیان]] نوشت،[[رسالت]] [[امامت]] را اینگونه ترسیم فرمود: "به جانم [[سوگند]]! امام و [[پیشوا]] تنها کسی است که به [[کتاب خدا]] عمل کند و [[عدل و داد]] را بر پا دارد، [[دین حق]] را پذیرفته و خود را [[وقف]] [[راه خدا]] کند"<ref>{{متن حدیث|... فَلَعَمْرِی مَا اَلْإِمَامُ إِلاَّ اَلْعَامِلُ بِالْکِتَابِ وَ اَلْآخِذُ بِالْقِسْطِ، وَ اَلدَّائِنُ بِالْحَقِّ وَ اَلْحَابِسُ نَفْسَهُ عَلَی ذَاتِ اَللَّهِ وَ اَلسَّلاَمُ}}؛ حیاة الامام الحسین بن علی، ج ۲، ص۳۴۰.</ref>. آن [[حضرت]] همچنین در [[نامه]] خود به بزرگان [[بصره]] نوشت: "و من شما را به کتاب خدا و [[سنّت]] پیامبرش فرا میخوانم،؛ چراکه (این گروه) [[سنّت پیامبر]]{{صل}} را از بین برده و [[بدعت]] (در [[دین]]) را [[احیا]] کردند، اگر سخنانم را بشنوید و فرمانم را [[اطاعت]] کنید، شما را به [[راه راست]] [[هدایت]] میکنم"<ref>{{متن حدیث|... وَ أَنَا أَدْعُوکُمْ إِلَی کِتَابِ اَللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِیِّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ [وَ آلِهِ] وَ سَلَّمَ فَإِنَّ اَلسُّنَّةَ قَدْ أُمِیتَتْ وَ إِنَّ اَلْبِدْعَةَ قَدْ أُحْیِیَتْ، وَ إِنْ تَسْمَعُوا قَوْلِی وَ تُطِیعُوا أَمْرِی أَهْدِکُمْ سَبِیلَ اَلرَّشَادِ}}؛ حیاة الامام الحسین بن علی، ج ۲، ص۳۲۲.</ref><ref>ر.ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|فرهنگ عاشورا]]، ص۶۷.</ref> | | [[امام]] در نامهای که همراه [[مسلم بن عقیل]] به [[کوفیان]] نوشت،[[رسالت]] [[امامت]] را اینگونه ترسیم فرمود: "به جانم [[سوگند]]! امام و [[پیشوا]] تنها کسی است که به [[کتاب خدا]] عمل کند و [[عدل و داد]] را بر پا دارد، [[دین حق]] را پذیرفته و خود را [[وقف]] [[راه خدا]] کند"<ref>{{متن حدیث|... فَلَعَمْرِی مَا اَلْإِمَامُ إِلاَّ اَلْعَامِلُ بِالْکِتَابِ وَ اَلْآخِذُ بِالْقِسْطِ، وَ اَلدَّائِنُ بِالْحَقِّ وَ اَلْحَابِسُ نَفْسَهُ عَلَی ذَاتِ اَللَّهِ وَ اَلسَّلاَمُ}}؛ حیاة الامام الحسین بن علی، ج ۲، ص۳۴۰.</ref>. آن [[حضرت]] همچنین در [[نامه]] خود به بزرگان [[بصره]] نوشت: "و من شما را به کتاب خدا و [[سنّت]] پیامبرش فرا میخوانم،؛ چراکه (این گروه) [[سنّت پیامبر]]{{صل}} را از بین برده و [[بدعت]] (در [[دین]]) را [[احیا]] کردند، اگر سخنانم را بشنوید و فرمانم را [[اطاعت]] کنید، شما را به [[راه راست]] [[هدایت]] میکنم"<ref>{{متن حدیث|... وَ أَنَا أَدْعُوکُمْ إِلَی کِتَابِ اَللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِیِّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ [وَ آلِهِ] وَ سَلَّمَ فَإِنَّ اَلسُّنَّةَ قَدْ أُمِیتَتْ وَ إِنَّ اَلْبِدْعَةَ قَدْ أُحْیِیَتْ، وَ إِنْ تَسْمَعُوا قَوْلِی وَ تُطِیعُوا أَمْرِی أَهْدِکُمْ سَبِیلَ اَلرَّشَادِ}}؛ حیاة الامام الحسین بن علی، ج ۲، ص۳۲۲.</ref><ref>ر.ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|فرهنگ عاشورا]]، ص۶۷.</ref> |
|
| |
| ==آزادسازی [[اراده امت]]==
| |
| [[ستمگران]] معمولاً در [[رویارویی]] با جنبشهای مردمی و [[نافرمانی]] و ستمناپذیری تودهها دو [[سلاح]] مؤثر را به کار میگیرند: سلاح [[تهدید]] و [[ارعاب]] و سلاح [[فساد]] و [[تباهی]]. از ویژگیهای این دو سلاح آن است که [[اراده]]، [[توانایی]]، [[جنبش]]، [[آگاهی]] و [[درک]] [[مردم]] را از آنان سلب میکند، در حالی که «آگاهی» و «اراده» از نخستین ضروریات هر جنبشی است.
| |
| هنگامی که [[آدمی]] [[بصیرت]] و اراده خویش را از کف میدهد، توانایی خیزش و جنبش را نیز از کف میدهد و در برابر فساد موجود [[تسلیم]] شده، خود را با آن سازگار میسازد و بدین هنگام است که [[ستمگر]] و دار و دستهاش بر اراده، آگاهی و [[سرنوشت]] و حتی بر ذوق و [[اخلاق]] و [[آداب و رسوم]] آن چیره میگردد و [[شخصیت]] [[امت]] به صورت کامل و همه جانبه [[مسخ]] میشود و ستمگر بر همه جنبههای [[حیات]] است [[فرمانروایی]] مییابد و امت در برابر ستمگر، به جز [[اطاعت]] و [[فرمانبرداری]] و تسلیم راه دیگری نمیجوید.
| |
|
| |
| [[قرآن کریم]]، آن هنگام که از رابطه دوسویه [[فرعون]] و قومش سخن میگوید، به این [[حقیقت]] اشاره کرده است: {{متن قرآن|فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمًا فَاسِقِينَ}}<ref>«آنگاه قوم خود را سبکسار کرد (و از راه به در برد) و آنان از او فرمان بردند زیرا آنان قومی بزهکار بودند» سوره زخرف، آیه ۵۴.</ref>. فرعون توانست که قومش را [[خوار]] سازد و آگاهی و اراده و ارزشهای آنان را با [[توسل]] به تهدید و ارعاب و فساد و تباهی از آنان سلب نماید و بدین روی [[قادر]] شد شخصیتشان را به کلی مسخ کند و [[قدرت]] آگاهی و [[اندیشه]] را به تمامت از نهادشان ریشهکن سازد و این گذشته از اراده، [[ستم]] ناپذیری و مقاوتی بود که آن را در وجودشان خشکاند و اینگونه فرعون توانست فرمانبرداری و اطاعت آنان را به دست آورد: {{متن قرآن|فَأَطَاعُوهُ}}.
| |
|
| |
| این روش، روش ترجیحی [[پیشوایان گمراهی]] برای به دست آوردن [[اطاعت]] و [[وفاداری]] [[مردم]] است و این اطاعت و وفاداری معمولاً در [[شخصیت]] [[شکست]] خورده و از هم پاشیده [[ملت]] پدید میآید و بدین هنگام است که [[خیال]] [[حاکمان ستمگر]] و [[پیشوایان گمراهی]] از مردم آسوده میگردد و چیزی از جانب آنان دلنگرانشان نمیسازد و مردم به رمهای از [[متملقان]]، سرسپردگان و [[شکیبایان]] بدل میشوند و [[آگاهی]] و [[اراده]] وجودشان، ابزاری میشود برای محقق ساخت [[حاکمان]]، و آنچه را که آنان [[دوست]] میدارند و میخواهند، اینان نیز دوست میدارند و میخواهند و بدین صورت در میان ملت دو طبقه پدید میآید:
| |
| #طبقه [[مستکبران]]: اینان همان حاکمان و [[پیشوایان]] گمراهاند و ثروتمندانی که با آنان در پیوندند و از آنان [[سود]] میبرند. این [[ثروتمندان]] بر مردم [[برتری]] میجویند و بر روی [[زمین]] [[تکبر]] میورزند و بر [[زندگی]]، اراده و [[سرنوشت]] مردم و حتی بر ذوق و [[اخلاق]] آنان [[فرمان]] میرانند و خویش را به جای [[خدا]] بر جایگاه [[سروری]] و [[حاکمیت]] بر [[حیات انسان]] مینشانند و در زمین [[فساد]] و [[تباهی]] به بار میآورند و... اینان همان طاغوتی<ref>راغب در مفردات میگوید: «طاغوت عبارت است از هر تجاوزکار و هر معبودی که به جای خداوند پرستش شود، و در واحد و جمع به کار میرود. فرمود: {{متن قرآن|فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ}} [«پس، آنکه به طاغوت کفر ورزد.».. سوره بقره، آیه ۲۵۶] و {{متن قرآن|الَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ}} [«و آنان را که از پرستیدن بت دوری گزیدهاند.».. سوره زمر، آیه ۱۷] و {{متن قرآن|أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ}} [«سروران کافران، طاغوتهایند» سوره بقره، آیه ۲۵۷] و {{متن قرآن|يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحَاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ}} [«بر آنند که داوری (های خود را) نزد طاغوت برند» سوره نساء، آیه ۶۰]؛ راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ج۴، ص۳۰۴ - ۳۰۵.</ref> هستند که از مرزهای [[عبودیت]] و اطاعت [[خدای تعالی]] گذر کرده به جای [[خداوند]] تکبر و سروری و حاکمیت میکنند، و در [[حیات]] مردم فساد به بار میآورند.
| |
| #طبقه [[مستضعفان]]: همانان که [[طاغوت]] خوارشان میسازد (وزن آنان در مناسبات [[انسانی]] و [[زندگی اجتماعی]] را از آنان میگیرد) و به استضعافشان میکشاند (تواناییها، امکانات و شایستگیهای خداداد آنان را سلب میکند) و بدینسان این طبقه گسترده به طبقهای تابع، [[فرمانبردار]] و [[تسلیم]] در برابر [[واقعیت]] موجود بدل میشود و تمام ویژگیها و [[ارزشهای انسانی]] خویش را از کف میدهد و به ابزاری فرمانبردار برای اجرای فرمانهای [[طاغوت]] دگرگون میشود.
| |
| [[آگاهی]] و [[اراده]]، نخستین چیزی است که این طبقه از دست میدهد و پس از آن، [[ارزشها]] و شایستگیهایی را که [[خداوند متعال]] به او ارزانی داشته است، میبازد و در فرجام کار نیز [[ضمیر]] و [[وجدان]] خویش را، و چون به این حد و اندازه میرسد، مصداق این فرموده [[خداوند]] میگردد: {{متن قرآن|خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ}}<ref>«خداوند بر دلها و بر شنوایی آنان مهر نهاده و بر بیناییهای آنها پردهای است و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره بقره، آیه ۷.</ref>.
| |
|
| |
| حسین{{ع}} با واقعیت [[اجتماعی]] و [[سیاسی]] [[ناگواری]] همانند این واقعیت رو به رو بود. واقعیت این بود که [[امویان]]، [[شخصیت]] [[امت]] را [[مسخ]] کرده ارزشها، تواناییها، وجدان، آگاهی و اراده آن را گرفته بودند.
| |
| بدترین بُعد این [[عقبگرد]] آن بود که [[قدرت]] و نیرویی که [[اسلام]] به امت بخشیده بود به [[نیروی نظامی]] و سیاسیای بدل شد که درست در جهت مخالف اسلام قرار داشت و شمشیری که [[رسول خدا]]{{صل}} برای [[نبرد با دشمنان]] به دست امت داده بود، به ابزاری برای [[ستیز]] با [[فرزندان]] و [[دوستان]] رسول خدا{{صل}} بدل شد، نه [[دشمنان]] اینان، و این جوهر [[سقوط]] و عقبگرد بزرگی بود که امویان در [[تاریخ]] این امت پدید آوردند.
| |
| [[امام حسین]]{{ع}} در دومین [[خطبه]] [[روز عاشورا]] و در برابر [[سپاهیان ابن سعد]] به همین [[حقیقت]] اشاره میفرماید:
| |
| «[[شمشیر]] خودمان را بر روی خودمان کشیدید و آتشی را که ما بر دشمنان مشترکمان برافروخته بودیم، دامنگیر خودمان ساختید. با دشمنانتان بر [[ضد]] دوستانتان همداستان و [[متحد]] گشتید، بدون اینکه عدالتی را در میان شما برقرار کنند یا به آنان [[امید]] داشته باشید»<ref>مقرم، سید عبدالرزاق، مقتلف ص۲۶۲.</ref>.
| |
|
| |
| در میان مصیبتهایی که گریبان [[امتها]] را میگیرد، هیچ مصیبتی دردناکتر و ناگوارتر از این یافت نمیشد که [[انسان]] با خویش به [[مخالفت]] دست زند و زیان و [[فساد]] خود را بر [[سود]] و صلاحش ترجیح دهد و با دوستانش بستیزد و دشمنانش را [[دوست]] بدارد. [[مسلمانان]] در آن [[روزگار]] به مصیبتی چنین گرفتار آمدند، و [[امام]] با این سخنان سوزناک از همین درد عمیق خود سخن میگوید: «وای بر شما! آیا اینان را [[یاری]] میرسانید و ما را تنها میگذارید»؟
| |
| ما تردید نداریم که [[امت اسلامی]] در این دوره به [[ارتداد]] [[فرهنگی]] [[شگفتی]] گرفتار آمدند؛ عقبگردی که [[اسلام]] با این تعبیر عجیب آن را بیان میکند: {{متن قرآن|أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ}}<ref>«آیا اگر بمیرد یا کشته گردد به (باورهای) گذشته خود باز میگردید؟» سوره آل عمران، آیه ۱۴۴.</ref>.
| |
| نشانه این ارتداد فرهنگی که [[امت]] در آن به عقب بازگشت این بود که [[دوستان]] امت به [[دشمن]] و [[دشمنان]] امت به دوست بدل شدند و هنگامی که این دو [[قطب]]: «[[ولایت]]» و «[[برائت]]» در [[حیات]] [[مردم]] جای یکدیگر را بگیرند، این امت با امری مواجه میشود که با هر امر دیگری تفاوت دارد و این امر همان «[[انقلاب]] معکوس فرهنگی» یا «ارتداد فرهنگی» است.
| |
|
| |
| امت اسلامی در این ارتداد از خویش [[بیگانه]] و از آنچه بود به چیز دیگر بدل شد؛ زیرا [[شخصیت]] و [[هویت امت]] به ولایت و برائت است و چون ولایت، جایگاه برائت را میگیرد و برائت [[جایگاه ولایت]] را، امت با حالت [[عقبگرد]] خطرناکی رو به رو میگردد، و این همان چیزی است که امام در [[خطبه]] [[روز عاشورا]] برای [[سپاهیان]] [[اموی]] بیان میفرماید: «با دشمنانتان بر [[ضد]] دوستانتان همداستان و متحد گشتید».
| |
| این همان حالتی است که [[آدمی]] در آن از خود بیگانه میشود و با خویش [[دشمنی]] میکند؛ زیرا [[آدمی]] آن هنگام که با دشمنش [[دوستی]] میکند و او را کمک و [[یاری]] میرساند، در [[حقیقت]] او را بر [[ضد]] خویش کمک و یاری رسانده است.
| |
| تعبیر [[قرآنی]] در این باره دقیق و گویاست: {{متن قرآن|وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ}}<ref>«و چون کسانی نباشید که خداوند را فراموش کردند پس (خداوند نیز) آنان را از یاد خودشان برد» سوره حشر، آیه ۱۹.</ref>. کسی که [[خدا]] را فراموش کند، [[خداوند]] او را دچار [[خود فراموشی]] میکند و کسی که با خدا [[بیگانه]] گردد، خداوند خویشتن او را با او بیگانه میسازد.
| |
| [[انسان]] در چنین حالتی از [[سقوط]] و [[انحطاط]]، به خود زیان میرساند و سنگینترین گونه خسارت آن است که آدمی به خود زیان رساند؛ زیرا اگر انسان به خود زیان رساند تمامی [[سرمایه]] خویش را از کف میدهد و پس از آن برای او چیزی برجای نمیماند که از آن خیری را [[امید]] بَرد. [[خداوند متعال]] میفرماید: {{متن قرآن|وَمَنْ خَفَّتْ مَوَازِينُهُ فَأُولَئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ بِمَا كَانُوا بِآيَاتِنَا يَظْلِمُونَ}}<ref>«و آن کسان که ترازوهای (کردار) شان سبک آید کسانی هستند که با ستمی که بر آیات ما روا میداشتند به خود زیان زدند» سوره اعراف، آیه ۹.</ref> و میفرماید: {{متن قرآن|قُلْ إِنَّ الْخَاسِرِينَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَأَهْلِيهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ}}<ref>«بگو: بیگمان زیانکاران آنانند که در روز رستخیز به خود و خانواده خویش زیان رساندهاند» سوره زمر، آیه ۱۵.</ref>.
| |
| آری، زیان زدن به خویشتن با هر زیان و خسارت دیگری تفاوت دارد؛ زیرا [[سود]] و زیان، عبارت از افزایش و کاهش در داراییهای آدمی است با بقای محور یعنی «خود انسان»؛ پس، هر آنچه آدمی از سود و فوائد مادی و [[معنوی]] به دست آورد، به حساب «سود» او ریخته میشود و از [[مواهب مادی]] و معنوی که خداوند به او ارزانی داشته است، هرچه ببازد، در حساب «زیان» او جای میگیرد، لیک آدمی در تمامی این احوال «خود» را که تمامی این [[سود]] و زیانها گرد آن میگردند، نگاه داشته است. پس، اگر [[انسان]] این محور ۔ یعنی خویشتنش - را ببازد نه [[مواهب مادی]] و معنویای که دارد، و این محور [[سقوط]] کند، این بزرگترین [[خسران]] و زیان است که هیچ زیان و خسارت دیگری به آن نمیرسد.
| |
|
| |
| [[قرآن کریم]] با عبارت: {{متن قرآن|خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ}} که در چندین [[آیه]] آمده<ref>بنگرید به: {{متن قرآن|قُلْ لِمَنْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ قُلْ لِلَّهِ كَتَبَ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ لَيَجْمَعَنَّكُمْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ لَا رَيْبَ فِيهِ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فَهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ}} «بگو آنچه در آسمانها و زمین است از آن کیست؟ بگو از آن خداوند است که بر خویش بخشایش را بر خویش مقرّر داشته است، شما را تا روز رستخیز- که در آن تردیدی نیست- گرد میآورد؛ کسانی که به خویشتن زیان رساندهاند ایمان نمیآورند» سوره انعام، آیه ۱۲؛ {{متن قرآن|وَمَنْ خَفَّتْ مَوَازِينُهُ فَأُولَئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ بِمَا كَانُوا بِآيَاتِنَا يَظْلِمُونَ}} «و آن کسان که ترازوهای (کردار) شان سبک آید کسانی هستند که با ستمی که بر آیات ما روا میداشتند به خود زیان زدند» سوره اعراف، آیه ۹؛ {{متن قرآن|قَالَ مَا مَنَعَكَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ}} «(خداوند) فرمود: آنگاه که به تو فرمان دادم. چه چیز تو را از فروتنی بازداشت؟ گفت: من از او بهترم! مرا از آتش و او را از گل آفریدهای» سوره اعراف، آیه ۱۲؛ {{متن قرآن|أُولَئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَضَلَّ عَنْهُمْ مَا كَانُوا يَفْتَرُونَ}} «آنانند که به خود زیان زدند و آنچه دروغ میبافتند از (چشم) آنان ناپدید میگردد» سوره هود، آیه ۲۱؛ {{متن قرآن|وَمَنْ خَفَّتْ مَوَازِينُهُ فَأُولَئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فِي جَهَنَّمَ خَالِدُونَ}} «و کسانی که ترازوهایشان سبک آید بر خود زیان زدهاند؛ (آنها) در دوزخ جاودانند» سوره مؤمنون، آیه ۱۰۳؛ {{متن قرآن|فَاعْبُدُوا مَا شِئْتُمْ مِنْ دُونِهِ قُلْ إِنَّ الْخَاسِرِينَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَأَهْلِيهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَلَا ذَلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ}} «بنابراین هر چه را میخواهید به جای او بپرستید! بگو: بیگمان زیانکاران آنانند که در روز رستخیز به خود و خانواده خویش زیان رساندهاند، آگاه باشید که این همان زیان آشکار است» سوره زمر، آیه ۱۵؛ و آیات دیگری از این دست.</ref>، به همین معنای خسارت اشاره کرده است. در [[قرآن کریم]] برای این [[مردمان]] که در [[زندگی دنیوی]] به خویش زیان میزنند، با تعبیر دیگری نیز روبهرو میشویم که عبارت است از: «[[ظلم]] بر نفس». [[خدای تعالی]] میفرماید: {{متن قرآن|وَمَا ظَلَمُونَا وَلَكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ}}<ref>«و آنان بر ما ستم نکردند بلکه بر خویشتن ستم روا میداشتند» سوره بقره، آیه ۵۷.</ref>.
| |
|
| |
| هنگامی که [[خداوند]] به واسطه [[ستم]] کسانی، آنان را [[کیفر]] میکند، بر آنان ستم روا نداشته است، بلکه خود بر خویشتن ستم روا داشتهاند: {{متن قرآن|وَمَا ظَلَمْنَاهُمْ وَلَكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ}}<ref>«و ما به آنان ستم نکردیم بلکه آنان خود به خویشتن ستم میورزیدند» سوره نحل، آیه ۱۱۸.</ref>.
| |
| سرانجام، باید گفت که بازگشتگاه [[خیر و شر]]، «خود» [[آدمی]] است. هر که [[هدایت]] یابد، به [[سود]] خود هدایت مییابد و هر که [[گمراه]] گردد، به زیان خود گمراه میشود: {{متن قرآن|فَمَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَمَنْ ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا}}<ref>«هر که رهیاب شد به سود خویش رهیاب میشود و هر که گمراه گشت بیگمان به زیان خویش گمراه میگردد» سوره یونس، آیه ۱۰۸.</ref>. یعنی [[گمراهی]] و [[انحراف]]، گریبان خود آدمی را میگیرد. گمراهی اینان به زبان خودشان میباشد و سعی و [[کردار]] و حرکتشان بر باد میرود و تباه میشود و گمراهی و [[هلاکت]] را برای خویشتن به دست میآورند.
| |
| خسارت و [[تباهی]] بزرگ آن است که آدمی خویش را گمراه سازد و [[کوشش]] و اعمالش به هدر رود: {{متن قرآن|الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا}}<ref>«آنان که کوششهایشان در زندگانی دنیا تباه شده است» سوره کهف، آیه ۱۰۴.</ref>، {{متن قرآن|وَالَّذِينَ كَفَرُوا فَتَعْسًا لَهُمْ وَأَضَلَّ أَعْمَالَهُمْ}}<ref>«و کافران را نگونساری باد و (خداوند) کردارهایشان را بیراه گرداند!» سوره محمد، آیه ۸.</ref>.
| |
|
| |
| بنابراین، اگر [[آدمی]] از خویش [[بیگانه]] گردد و بر خویشتن [[ستم]] روا دارد و با آن [[دشمنی]] ورزد، به خود زیان رسانده است و خویشتن را از دست داده است.
| |
| [[امام حسین]]{{ع}} در خطبهای که در [[منزلگاه بیضه]] برای [[یاران]] [[حر]] خواند به همین خسارت اشاره میفرماید: «من حسین، پسر علی و پسر [[فاطمه]] [[دختر پیامبر خدا]]{{صل}} هستم. جانم با جانهای شماست و کسانم با کسان شمایند و من، مقتدای شمایم... اگر چنین نکنید و [[عهد]] خویش را بشکنید و [[بیعت]] مرا از گردنتان بردارید اقبال خویش را گم کردهاید و نصیب خویش را به [[تباهی]] دادهاید. هر که [[پیمان]] بشکند به زیان خویش میشکند<ref>امام{{ع}} در این فقره به سنت «محق» پروردگار اشاره میکند.</ref>. زود است که [[خدا]] مرا از شما [[بینیاز]] گرداند<ref>امام{{ع}} در این فقره به سنت «استبدال» پس از محق اشاره میکند.</ref>»<ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۶، ص۲۲۹.</ref>.
| |
|
| |
| [[مقاومت مسلحانه]] و [[جانفشانی]] تراژیکی که امام حسین{{ع}} آن را [[رهبری]] نمود، لرزه عمیقی در [[وجدان]] [[امت]] ایجاد کرد و [[حکم]] صاعقهای را داشت که ضروریات عرصه [[سیاست]] و [[وضعیت اجتماعی]] [[مردم]] در آن [[روز]]، اقتضای آن را داشت. [[شهادت حسین]]{{ع}} و [[اهل بیت]] و صحابیانش با آن روش ناگوار و دردآور، وجدان [[مسلمانان]] را بیدار کرد و به آنان [[قدرت]] بخشید تا [[آگاهی]] و [[اراده]] خویش را از نو دریابند و [[کفاره گناه]] دست کشیدن از [[یاری]] پسردخت [[رسول خدا]]{{صل}} را بپردازند و از آن [[توبه]] کنند.
| |
| مسلمانان در آن روز، کابوس وحشتناکی را دیدند که بر سینهها، [[دلها]] و خردهایشان سنگینی میکرد؛ چه، جانفشانی امام حسین{{ع}} وجدان مسلمانان را سخت تکان داد و کاری کرد که آنان سنگینی [[گناه]]، بزرگی [[جنایت]] و عمق [[ارتداد]] و عقبگردی را که در [[جان]] و نهاد و زندگیشان پدید آمده بود، [[حس]] کنند. این جانفشانی تراژیک سرآغاز و خاستگاه جنبشهای بسیاری در [[تاریخ اسلام]] شد و به منبعی بزرگ برای ایجاد [[انگیزه]] بدل گشت، و این همان [[هدف قیام حسینی]] بود.<ref>[[محمد مهدی آصفی|آصفی، محمد مهدی]]، [[بر آستان عاشورا ج۱ (کتاب)|بر آستان عاشورا]]، ج۱، ص ۲۵۶-۲۶۵.</ref>
| |
|
| |
|
| ==سلب [[مشروعیت]] [[نظام]]== | | ==سلب [[مشروعیت]] [[نظام]]== |