آیه میثاق: تفاوت میان نسخهها
جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
||
خط ۶: | خط ۶: | ||
}} | }} | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
از آنجا که در [[آیه]] {{متن قرآن|وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَى شَهِدْنَا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِينَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم، زادههای آنها را برآورد و از آنان بر خودشان گواهی گرفت که آیا من پروردگارتان نیستم؟ گفتند: چرا، گواهی میدهیم؛ مبادا که در رستخیز بگویید ما از این ناآگاه بودیم» سوره اعراف، آیه ۱۷۲.</ref> از [[میثاق]] [[خدا]] با [[انسانها]] [[سخن]] گفته شده به آن [[آیه میثاق]] گفته میشود. | از آنجا که در [[آیه]] {{متن قرآن|وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَى شَهِدْنَا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِينَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم، زادههای آنها را برآورد و از آنان بر خودشان گواهی گرفت که آیا من پروردگارتان نیستم؟ گفتند: چرا، گواهی میدهیم؛ مبادا که در رستخیز بگویید ما از این ناآگاه بودیم» سوره اعراف، آیه ۱۷۲.</ref> از [[میثاق]] [[خدا]] با [[انسانها]] [[سخن]] گفته شده به آن [[آیه میثاق]] گفته میشود. | ||
خط ۱۶: | خط ۱۶: | ||
این [[تفسیر]] دارای اشکالات فراوان است: | این [[تفسیر]] دارای اشکالات فراوان است: | ||
#در متن آیات سخن از خارج شدن ذرات از پشت [[فرزندان آدم]] است نه خود آدم {{متن قرآن|مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ}}؛ در حالی که در روایات مربوط به تفسیر اول از خارج شدن [[ذریه]] از پشت خود آدم سخن میگوید. البته این اشکال قابل دفع است. به این بیان که از صلب آدم فرزندان او و از پشت فرزندان آدم فرزندان آنها تا آخرین انسانها خارج شد و بر این اساس اسناد آن به [[حضرت آدم]] و [[بنیآدم]] هر دو صحیح است. | # در متن آیات سخن از خارج شدن ذرات از پشت [[فرزندان آدم]] است نه خود آدم {{متن قرآن|مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ}}؛ در حالی که در روایات مربوط به تفسیر اول از خارج شدن [[ذریه]] از پشت خود آدم سخن میگوید. البته این اشکال قابل دفع است. به این بیان که از صلب آدم فرزندان او و از پشت فرزندان آدم فرزندان آنها تا آخرین انسانها خارج شد و بر این اساس اسناد آن به [[حضرت آدم]] و [[بنیآدم]] هر دو صحیح است. | ||
#اگر این پیمان با [[خود آگاهی]] کافی و عقل و شعور گرفته شده چگونه است که همگان آن را فراموش کردهاند و هیچ کس آن را به خاطر نمیآورد؟ در حالی که فاصله آن نسبت به [[زمان]] ما بیش از فاصله این [[جهان]] با جهان دیگر و [[رستاخیز]] نیست. این نکته هنگامی برجسته میشود که در آیات متعددی از [[قرآن]] میخوانیم افراد [[انسان]] (اعم از [[بهشتیان]] و [[دوزخیان]]) در [[قیامت]] سرگذشتهای [[دنیا]] را فراموش نکرده و به خوبی آنها را کاملاً به یاد دارند، پس این [[فراموشی]] عمومی در مورد [[عالم ذر]] به هیچوجه قابل توجیه نیست. | # اگر این پیمان با [[خود آگاهی]] کافی و عقل و شعور گرفته شده چگونه است که همگان آن را فراموش کردهاند و هیچ کس آن را به خاطر نمیآورد؟ در حالی که فاصله آن نسبت به [[زمان]] ما بیش از فاصله این [[جهان]] با جهان دیگر و [[رستاخیز]] نیست. این نکته هنگامی برجسته میشود که در آیات متعددی از [[قرآن]] میخوانیم افراد [[انسان]] (اعم از [[بهشتیان]] و [[دوزخیان]]) در [[قیامت]] سرگذشتهای [[دنیا]] را فراموش نکرده و به خوبی آنها را کاملاً به یاد دارند، پس این [[فراموشی]] عمومی در مورد [[عالم ذر]] به هیچوجه قابل توجیه نیست. | ||
# [[هدف]] از چنین پیمانی چه بوده است؟ اگر هدف این بوده که با [[یادآوری]] چنین پیمانی [[انسانها]] در [[آینده]]، در [[راه]] [[حق]] گام نهند و جز راه [[خداشناسی]] نپویند باید گفت چنین هدفی به هیچ وجه از آن، نتیجه گرفته نمیشود؛ زیرا همه آن را فراموش کردهاند و بنابراین، چنین پیمانی، [[لغو]] و [[بیهوده]] به نظر میرسد. | # [[هدف]] از چنین پیمانی چه بوده است؟ اگر هدف این بوده که با [[یادآوری]] چنین پیمانی [[انسانها]] در [[آینده]]، در [[راه]] [[حق]] گام نهند و جز راه [[خداشناسی]] نپویند باید گفت چنین هدفی به هیچ وجه از آن، نتیجه گرفته نمیشود؛ زیرا همه آن را فراموش کردهاند و بنابراین، چنین پیمانی، [[لغو]] و [[بیهوده]] به نظر میرسد. | ||
# [[اعتقاد]] به وجود چنین جهانی در واقع مستلزم قبول یک نوع [[تناسخ]] است؛ زیرا مطابق این [[تفسیر]] باید پذیرفت که [[روح انسان]] قبل از [[تولد]] فعلی او یک بار دیگر در این [[جهان]] گام گذارده است. و پس از طی دورانی کوتاه یا طولانی از این جهان بازگشته است و به این ترتیب بسیاری از اشکالات تناسخ متوجه آن خواهد شد<ref> تفسیر نمونه، ج۷، ص۹؛ مجمع البیان، ج۴، ص۷۶۵؛ المیزان، ج۸، ص۳۰۷.</ref>. | # [[اعتقاد]] به وجود چنین جهانی در واقع مستلزم قبول یک نوع [[تناسخ]] است؛ زیرا مطابق این [[تفسیر]] باید پذیرفت که [[روح انسان]] قبل از [[تولد]] فعلی او یک بار دیگر در این [[جهان]] گام گذارده است. و پس از طی دورانی کوتاه یا طولانی از این جهان بازگشته است و به این ترتیب بسیاری از اشکالات تناسخ متوجه آن خواهد شد<ref> تفسیر نمونه، ج۷، ص۹؛ مجمع البیان، ج۴، ص۷۶۵؛ المیزان، ج۸، ص۳۰۷.</ref>. | ||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
در [[تفسیر نمونه]] در مورد روایات چنین مینویسد: در [[تفسیر برهان]] ۳۷ روایت و در [[تفسیر نور الثقلین]] ۳۰ روایت در ذیل [[آیات]] فوق نقل شده که قسمتی از آن مشترک و قسمتی از آن متفاوت است و با توجه به تفاوت آنها شاید در مجموع از ۴۰ روایت نیز [[متجاوز]] باشند. به هرحال، اگر روایات را درست گروهبندی و تجزیه و تحلیل کنیم و اسناد و محتوای آنها را بررسی نماییم، خواهیم دید که نمیتوان روی آنها به عنوان یک [[روایت]] معتبر تا چه رسد به عنوان یک [[روایت متواتر]] تکیه کرد. بسیاری از این [[روایات]] از [[زراره]] و تعدادی از [[صالح بن سهل]] و تعدادی از [[ابوبصیر]] و تعدادی از [[جابر]] و تعدادی از [[عبدالله سنان]] میباشد. روشن است که هر گاه شخص واحد روایات متعددی به یک مضمون نقل کند همه در [[حکم]] یک روایت محسوب میشود. با توجه به این موضوع تعداد روایات فوق از آن عدد کثیری که در ابتدا به نظر میرسد تنزل مینماید و از ۱۰ الی ۲۰ روایت [[تجاوز]] نمیکند. از نظر مضمون و دلالت نیز، مفاهیم آنها کاملاً با هم مختلف است. بعضی موافق [[تفسیر]] اول و برخی موافق تفسیر دوم است و تعدادی نیز، با هیچ کدام سازگار نیست، مثلاً روایاتی را که زراره نقل کرده است و ذیل شماره ۳ و ۴ و ۸ و ۱۱ و ۲۸ و ۲۹ در [[تفسیر برهان]] ذیل [[آیات]] مورد بحث نقل شده موافق تفسیر اول است و آنچه در روایات [[عبدالله بن سنان]] که ذیل شماره ۷ و ۱۲ در همان تفسیر برهان ذکر شده اشاره به تفسیر دوم میکند. برخی از این روایات مبهم و پارهای از آنها تعبیراتی دارد که جز به صورت کنایه و به اصطلاح در شکل سمبلیک مفهوم نیست مانند روایت ۱۸ و ۲۳ که از [[ابوسعید خدری]] و [[عبدالله کلبی]] در همان تفسیر نقل شده است. در پارهای از روایات مزبور تنها اشاره به [[ارواح]] [[بنی آدم]] شده (مانند روایت [[مفضل]] که تحت شماره ۲۰ ذکر شده است). به علاوه روایات فوق بعضی دارای [[سند]] معتبر و بعضی فاقد سند میباشند. بنابرین و با توجه به [[متعارض]] بودن روایات فوق نمیتوانیم روی آنها به عنوان یک [[مدرک]] معتبر تکیه کنیم و یا لااقل همانگونه که بزرگان [[علماء]] در این قبیل موارد میگویند [[علم]] و [[فهم]] این روایات را باید به صاحبان آنها واگذاریم و از هر گونه [[قضاوت]] پیرامون آنها خودداری کنیم. در این صورت ما میمانیم و متن آیاتی که در [[قرآن]] آمده است و همانگونه که گفتیم [[تفسیر]] دوم با [[آیات]] سازگارتر است<ref>تفسیر نمونه، ج۷، ص۱۰.</ref>. با توجه به آنچه گذشت دیدگاه دوم با متن [[آیه]] سازگارتر و موافق با برخی از [[روایات]] است و بزرگان از [[مفسران]] با آن موافق هستند.<ref>[[محمود سرمدی|سرمدی، محمود]]، [[آیه میثاق (مقاله)|مقاله «آیه میثاق»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]]</ref> | در [[تفسیر نمونه]] در مورد روایات چنین مینویسد: در [[تفسیر برهان]] ۳۷ روایت و در [[تفسیر نور الثقلین]] ۳۰ روایت در ذیل [[آیات]] فوق نقل شده که قسمتی از آن مشترک و قسمتی از آن متفاوت است و با توجه به تفاوت آنها شاید در مجموع از ۴۰ روایت نیز [[متجاوز]] باشند. به هرحال، اگر روایات را درست گروهبندی و تجزیه و تحلیل کنیم و اسناد و محتوای آنها را بررسی نماییم، خواهیم دید که نمیتوان روی آنها به عنوان یک [[روایت]] معتبر تا چه رسد به عنوان یک [[روایت متواتر]] تکیه کرد. بسیاری از این [[روایات]] از [[زراره]] و تعدادی از [[صالح بن سهل]] و تعدادی از [[ابوبصیر]] و تعدادی از [[جابر]] و تعدادی از [[عبدالله سنان]] میباشد. روشن است که هر گاه شخص واحد روایات متعددی به یک مضمون نقل کند همه در [[حکم]] یک روایت محسوب میشود. با توجه به این موضوع تعداد روایات فوق از آن عدد کثیری که در ابتدا به نظر میرسد تنزل مینماید و از ۱۰ الی ۲۰ روایت [[تجاوز]] نمیکند. از نظر مضمون و دلالت نیز، مفاهیم آنها کاملاً با هم مختلف است. بعضی موافق [[تفسیر]] اول و برخی موافق تفسیر دوم است و تعدادی نیز، با هیچ کدام سازگار نیست، مثلاً روایاتی را که زراره نقل کرده است و ذیل شماره ۳ و ۴ و ۸ و ۱۱ و ۲۸ و ۲۹ در [[تفسیر برهان]] ذیل [[آیات]] مورد بحث نقل شده موافق تفسیر اول است و آنچه در روایات [[عبدالله بن سنان]] که ذیل شماره ۷ و ۱۲ در همان تفسیر برهان ذکر شده اشاره به تفسیر دوم میکند. برخی از این روایات مبهم و پارهای از آنها تعبیراتی دارد که جز به صورت کنایه و به اصطلاح در شکل سمبلیک مفهوم نیست مانند روایت ۱۸ و ۲۳ که از [[ابوسعید خدری]] و [[عبدالله کلبی]] در همان تفسیر نقل شده است. در پارهای از روایات مزبور تنها اشاره به [[ارواح]] [[بنی آدم]] شده (مانند روایت [[مفضل]] که تحت شماره ۲۰ ذکر شده است). به علاوه روایات فوق بعضی دارای [[سند]] معتبر و بعضی فاقد سند میباشند. بنابرین و با توجه به [[متعارض]] بودن روایات فوق نمیتوانیم روی آنها به عنوان یک [[مدرک]] معتبر تکیه کنیم و یا لااقل همانگونه که بزرگان [[علماء]] در این قبیل موارد میگویند [[علم]] و [[فهم]] این روایات را باید به صاحبان آنها واگذاریم و از هر گونه [[قضاوت]] پیرامون آنها خودداری کنیم. در این صورت ما میمانیم و متن آیاتی که در [[قرآن]] آمده است و همانگونه که گفتیم [[تفسیر]] دوم با [[آیات]] سازگارتر است<ref>تفسیر نمونه، ج۷، ص۱۰.</ref>. با توجه به آنچه گذشت دیدگاه دوم با متن [[آیه]] سازگارتر و موافق با برخی از [[روایات]] است و بزرگان از [[مفسران]] با آن موافق هستند.<ref>[[محمود سرمدی|سرمدی، محمود]]، [[آیه میثاق (مقاله)|مقاله «آیه میثاق»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]]</ref> | ||
==شأن نزول== | == شأن نزول == | ||
{{اصلی|شأن نزول آیه میثاق}} | {{اصلی|شأن نزول آیه میثاق}} | ||