ابوالعباس سفاح در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
||
خط ۸: | خط ۸: | ||
== [[شناخت]] [[ابوالعباس]] == | == [[شناخت]] [[ابوالعباس]] == | ||
[[عبدالله بن محمد بن علی عباسی]] دارای [[کنیه]] ابوالعباس بود<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۸۲.</ref>. در [[سال ۱۰۵ ق]]./۷۲۳م. در حمیمه واقع در [[شراة]] در منطقه بلقاء [[شام]] متولد و در آنجا [[رشد]] کرد<ref>خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۰، ص۴۶ - ۴۷؛ تاریخ ابنکثیر، ج۱۰، ص۵۲.</ref>. در [[روز جمعه]] [[دوازدهم ربیع الاول]] ۱۳۲ ق. تشرین اول ۷۴۹م. در [[کوفه]] به عنوان [[خلیفه]] با او [[بیعت]] شد. | [[عبدالله بن محمد بن علی عباسی]] دارای [[کنیه]] ابوالعباس بود<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۸۲.</ref>. در [[سال ۱۰۵ ق]]. /۷۲۳م. در حمیمه واقع در [[شراة]] در منطقه بلقاء [[شام]] متولد و در آنجا [[رشد]] کرد<ref>خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۰، ص۴۶ - ۴۷؛ تاریخ ابنکثیر، ج۱۰، ص۵۲.</ref>. در [[روز جمعه]] [[دوازدهم ربیع الاول]] ۱۳۲ ق. تشرین اول ۷۴۹م. در [[کوفه]] به عنوان [[خلیفه]] با او [[بیعت]] شد. | ||
تشابه اسمی میان او و برادرش، [[عبد الله بن محمد]] [[ابوجعفر منصور]]، [[مورخان]] را واداشت تا [[سفاح]] را [[عبدالله اصغر]] و برادرش را [[عبدالله اکبر]] بنامند<ref>عبادی، احمد مختار، فی التاریخ العباسی و الأندلسی، ص۴۱.</ref>؛ زیرا [[منصور]] از سفاح بزرگتر بود<ref>مصحح: انتخاب سفاح به دلیل عرب بودن مادرش بود، گرچه او به لحاظ سنی کوچکتر از منصور بود.</ref><ref>[[محمد سهیل طقوش|طقوش، محمد سهیل]]، [[دولت عباسیان (کتاب)|دولت عباسیان]]، ص ۳۱.</ref> | تشابه اسمی میان او و برادرش، [[عبد الله بن محمد]] [[ابوجعفر منصور]]، [[مورخان]] را واداشت تا [[سفاح]] را [[عبدالله اصغر]] و برادرش را [[عبدالله اکبر]] بنامند<ref>عبادی، احمد مختار، فی التاریخ العباسی و الأندلسی، ص۴۱.</ref>؛ زیرا [[منصور]] از سفاح بزرگتر بود<ref>مصحح: انتخاب سفاح به دلیل عرب بودن مادرش بود، گرچه او به لحاظ سنی کوچکتر از منصور بود.</ref><ref>[[محمد سهیل طقوش|طقوش، محمد سهیل]]، [[دولت عباسیان (کتاب)|دولت عباسیان]]، ص ۳۱.</ref> | ||
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
ابوالعباس بعد از تلاشهای مخفیانه اجداد و برادرش در مورد شکلگیری [[دولت عباسی]]، اساس کار را بهدست گرفت و به عنوان اولین [[خلیفه عباسی]]، در سال ۱۳۲ هجری بر اریکه [[قدرت]] نشست. او به سبب خونریز بودن به سفاح ملقب گردید. [[مورخان]] دربارهاش نوشتهاند: بسیار سریع دستش را به [[خون]] میآلود. کارگزارانش در [[شرق]] و [[غرب]] وی را در این [[خصلت]] [[پیروی]] میکردند...<ref>مروج الذهب، ج۳، ص۲۲۲.</ref><ref>[[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|رضانامه]] ص ۲۷۸.</ref> | ابوالعباس بعد از تلاشهای مخفیانه اجداد و برادرش در مورد شکلگیری [[دولت عباسی]]، اساس کار را بهدست گرفت و به عنوان اولین [[خلیفه عباسی]]، در سال ۱۳۲ هجری بر اریکه [[قدرت]] نشست. او به سبب خونریز بودن به سفاح ملقب گردید. [[مورخان]] دربارهاش نوشتهاند: بسیار سریع دستش را به [[خون]] میآلود. کارگزارانش در [[شرق]] و [[غرب]] وی را در این [[خصلت]] [[پیروی]] میکردند...<ref>مروج الذهب، ج۳، ص۲۲۲.</ref><ref>[[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|رضانامه]] ص ۲۷۸.</ref> | ||
ابوالعباس به شیوه [[خلفا]] پس از [[انتخاب]] شدن، خطبهای در [[مسجد کوفه]] ایراد کرد و در آن هدفش را از برپایی [[انقلاب]] [[عباسی]] شرح داد و به [[امویان]] ـ که آنان را [[غاصبان خلافت]] نامید ـ [[ناسزا]] گفت و به [[کوفیان]] [[پشتیبان]] انقلاب، [[وعده]] افزایش مقرری داد. او یادآور شد که وی «[[خونریزی]] است که همه چیز را [[حلال]] میشمارد و فردی انقلابی است که هر چیزی را نابود میکند»<ref>برای آگاهی از متن خطبه، ر.ک: تاریخ طبری، ج۷، ص۴۲۵ - ۴۲۶، احتمالاً منظور از سفاح در اینجا، بخشنده باشد؛ زیرا این کلمه در مدح کوفیان و افزایش مقرری آنان بیان شد؛ یعنی با معنی کرم همخوانی دارد. وی نسبت به دوستانش بخشنده و نسبت به دشمنانش سختگیر بود. گفتنی است سفاح معانی متعددی دارد از جمله: خونریز، بخشندهای که دینار میبخشد و سخنور. در این باره، ر.ک: ابنمنظور، لسان العرب، ج۲، ص۴۸۵ - ۴۸۶؛ عبادی، عبدالحمید، صور و بحوث من التاریخ الاسلامی، ج۲، ص۷۰.</ref><ref>[[محمد سهیل طقوش|طقوش، محمد سهیل]]، [[دولت عباسیان (کتاب)|دولت عباسیان]]، ص ۳۱.</ref> | ابوالعباس به شیوه [[خلفا]] پس از [[انتخاب]] شدن، خطبهای در [[مسجد کوفه]] ایراد کرد و در آن هدفش را از برپایی [[انقلاب]] [[عباسی]] شرح داد و به [[امویان]] ـ که آنان را [[غاصبان خلافت]] نامید ـ [[ناسزا]] گفت و به [[کوفیان]] [[پشتیبان]] انقلاب، [[وعده]] افزایش مقرری داد. او یادآور شد که وی «[[خونریزی]] است که همه چیز را [[حلال]] میشمارد و فردی انقلابی است که هر چیزی را نابود میکند»<ref>برای آگاهی از متن خطبه، ر. ک: تاریخ طبری، ج۷، ص۴۲۵ - ۴۲۶، احتمالاً منظور از سفاح در اینجا، بخشنده باشد؛ زیرا این کلمه در مدح کوفیان و افزایش مقرری آنان بیان شد؛ یعنی با معنی کرم همخوانی دارد. وی نسبت به دوستانش بخشنده و نسبت به دشمنانش سختگیر بود. گفتنی است سفاح معانی متعددی دارد از جمله: خونریز، بخشندهای که دینار میبخشد و سخنور. در این باره، ر. ک: ابنمنظور، لسان العرب، ج۲، ص۴۸۵ - ۴۸۶؛ عبادی، عبدالحمید، صور و بحوث من التاریخ الاسلامی، ج۲، ص۷۰.</ref><ref>[[محمد سهیل طقوش|طقوش، محمد سهیل]]، [[دولت عباسیان (کتاب)|دولت عباسیان]]، ص ۳۱.</ref> | ||
== مقر حکومت سفاح == | == مقر حکومت سفاح == | ||
سفاح در کوفه ساکن بود و وضع آنجا را استثنایی تشخیص داد؛ زیرا بیشتر ساکنان کوفه [[شیعه]] علی{{ع}} بودند و انقلاب عباسی را [[تأیید]] نمیکردند. از اینرو از آنجا به مکانی در نزدیکی [[کوفه]] معروف به هاشمیه کوفه رفت. پس از مدتی کوتاه از آنجا، به [[شهر انبار]] در شمال کوفه واقع در کنارههای [[فرات]] رفت ([[سال ۱۳۴ ق]]/۷۵۱ م) و در کنار آن برای خودش شهری ساخت که به هاشمیه [[انبار]] معروف شد. وی تا [[زمان]] مرگش به [[سال ۱۳۶ ق]]./۷۵۴م. در آنجا بود. | سفاح در کوفه ساکن بود و وضع آنجا را استثنایی تشخیص داد؛ زیرا بیشتر ساکنان کوفه [[شیعه]] علی{{ع}} بودند و انقلاب عباسی را [[تأیید]] نمیکردند. از اینرو از آنجا به مکانی در نزدیکی [[کوفه]] معروف به هاشمیه کوفه رفت. پس از مدتی کوتاه از آنجا، به [[شهر انبار]] در شمال کوفه واقع در کنارههای [[فرات]] رفت ([[سال ۱۳۴ ق]]/۷۵۱ م) و در کنار آن برای خودش شهری ساخت که به هاشمیه [[انبار]] معروف شد. وی تا [[زمان]] مرگش به [[سال ۱۳۶ ق]]. /۷۵۴م. در آنجا بود. | ||
[[سفاح]] برای تثبیت [[حکومت]] خود زمان بسیاری صرف کرد و با [[رهبران]] [[عربی]] که [[امویان]] را [[یاری]] کردند، جنگید. سپس از دست فرماندهانی مانند [[ابوسلمه خلال]] که او را برای رسیدن به حکومت یاری کردند، ولی بعداً اقدامات جدایی طلبانه آنان آشکار شد، [[رهایی]] یافت<ref>[[محمد سهیل طقوش|طقوش، محمد سهیل]]، [[دولت عباسیان (کتاب)|دولت عباسیان]]، ص ۳۱.</ref>. | [[سفاح]] برای تثبیت [[حکومت]] خود زمان بسیاری صرف کرد و با [[رهبران]] [[عربی]] که [[امویان]] را [[یاری]] کردند، جنگید. سپس از دست فرماندهانی مانند [[ابوسلمه خلال]] که او را برای رسیدن به حکومت یاری کردند، ولی بعداً اقدامات جدایی طلبانه آنان آشکار شد، [[رهایی]] یافت<ref>[[محمد سهیل طقوش|طقوش، محمد سهیل]]، [[دولت عباسیان (کتاب)|دولت عباسیان]]، ص ۳۱.</ref>. | ||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
سفاح به حذف رقیب [[سیاسی]]، یعنی ابوسلمه، [[وزیر]] [[آل محمد]]، [[اقدام]] کرد که میخواست [[پادشاه]] باشد، ولی [[حکومت]] نکند. او به انتقال [[خلافت]] از [[بنیعباس]] به [[آل علی]]{{ع}} متهم بود. سفاح [[تصمیم]] داشت پس از رسیدن به خلافت، به او [[حمله]] برد؛ اما فضای حکومت نوپا، اجازه چنین کاری نمیداد؛ از اینرو او را در مقامش ابقا کرد. سرانجام پس از [[پیروزی]] [[سفاح]] بر حرکتهای مخالف، فرصتی به دست آورد تا از دست وزیرش [[رهایی]] یابد؛ اما [[داوود بن علی]] به او توصیه کرد نامهای به ابومسلم بنویسد و مسأله [[ابوسلمه]] را برای وی تشریح کند تا موجب [[وحشت]] او نشود. | سفاح به حذف رقیب [[سیاسی]]، یعنی ابوسلمه، [[وزیر]] [[آل محمد]]، [[اقدام]] کرد که میخواست [[پادشاه]] باشد، ولی [[حکومت]] نکند. او به انتقال [[خلافت]] از [[بنیعباس]] به [[آل علی]]{{ع}} متهم بود. سفاح [[تصمیم]] داشت پس از رسیدن به خلافت، به او [[حمله]] برد؛ اما فضای حکومت نوپا، اجازه چنین کاری نمیداد؛ از اینرو او را در مقامش ابقا کرد. سرانجام پس از [[پیروزی]] [[سفاح]] بر حرکتهای مخالف، فرصتی به دست آورد تا از دست وزیرش [[رهایی]] یابد؛ اما [[داوود بن علی]] به او توصیه کرد نامهای به ابومسلم بنویسد و مسأله [[ابوسلمه]] را برای وی تشریح کند تا موجب [[وحشت]] او نشود. | ||
[[ابومسلم مرار بن انس ضبی]] را اعزام کرد تا او را به [[قتل]] برساند. وی به کمین او نشست و او را همراه [[اسید بن عبدالله]] در [[رجب]] ۱۳۲ ق./ شباط ۷۵۰ م. کشت<ref>جهشیاری، محمد بن عبدوس، الوزراء و الکتاب، ص۹۰.</ref><ref>[[محمد سهیل طقوش|طقوش، محمد سهیل]]، [[دولت عباسیان (کتاب)|دولت عباسیان]]، ص ۳۲.</ref> | [[ابومسلم مرار بن انس ضبی]] را اعزام کرد تا او را به [[قتل]] برساند. وی به کمین او نشست و او را همراه [[اسید بن عبدالله]] در [[رجب]] ۱۳۲ ق. / شباط ۷۵۰ م. کشت<ref>جهشیاری، محمد بن عبدوس، الوزراء و الکتاب، ص۹۰.</ref><ref>[[محمد سهیل طقوش|طقوش، محمد سهیل]]، [[دولت عباسیان (کتاب)|دولت عباسیان]]، ص ۳۲.</ref> | ||
== اوضاع خارجی در دوران [[ابوالعباس]] == | == اوضاع خارجی در دوران [[ابوالعباس]] == | ||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
درگیری میان دو طرف [[اسلامی]] و چینی، انگیزههای [[تمدنی]] و [[تجاری]] داشت. در آن [[زمان]] این سؤال مطرح بود: کدام یک بر این منطقه چیره خواهند شد، [[تمدن اسلامی]] یا [[تمدن]] چینی؟<ref>بارتولد، ترکستان من الفتح العربی إلی الغزو المغولی، ص۳۱۶.</ref>. از ناحیه انگیزههای تجاری، مسلمانان به گسترش [[سیطره]] خود بر راه [[تجارت]] جهانی با شرق، [[هند]] و چین و محدود کردن نقش چین در تجارت جهانی چشم میدوختند. | درگیری میان دو طرف [[اسلامی]] و چینی، انگیزههای [[تمدنی]] و [[تجاری]] داشت. در آن [[زمان]] این سؤال مطرح بود: کدام یک بر این منطقه چیره خواهند شد، [[تمدن اسلامی]] یا [[تمدن]] چینی؟<ref>بارتولد، ترکستان من الفتح العربی إلی الغزو المغولی، ص۳۱۶.</ref>. از ناحیه انگیزههای تجاری، مسلمانان به گسترش [[سیطره]] خود بر راه [[تجارت]] جهانی با شرق، [[هند]] و چین و محدود کردن نقش چین در تجارت جهانی چشم میدوختند. | ||
در [[سال ۱۳۲ ق]]./ ۷۵۰ م. [[ارتش]] چین پس از [[غلبه]] بر [[شهر]] سوپاپ آن را ویران کرد و در سال بعد چینیها از درگیری موجود میان اخشید فرغانه و [[پادشاه]] [[چاچ]] [تاشکند] که طرف نخستین، از آنان [[یاری]] خواسته بود استفاده کردند و با [[شتاب]]، [[قدرت]] خود را در منطقه گسترش دادند و در برابر فَرْغانه ظاهر شده، به [[شهر]] چاچ [[هجوم]] بردند و آنجا را محاصره کردند تا به [[فرمان]] آنها گردن نهد<ref>ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۳۴۲.</ref>. | در [[سال ۱۳۲ ق]]. / ۷۵۰ م. [[ارتش]] چین پس از [[غلبه]] بر [[شهر]] سوپاپ آن را ویران کرد و در سال بعد چینیها از درگیری موجود میان اخشید فرغانه و [[پادشاه]] [[چاچ]] [تاشکند] که طرف نخستین، از آنان [[یاری]] خواسته بود استفاده کردند و با [[شتاب]]، [[قدرت]] خود را در منطقه گسترش دادند و در برابر فَرْغانه ظاهر شده، به [[شهر]] چاچ [[هجوم]] بردند و آنجا را محاصره کردند تا به [[فرمان]] آنها گردن نهد<ref>ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۳۴۲.</ref>. | ||
[[فرمانده]] [[مسلمانان]]، [[زیاد بن صالح]] ـ که از [[سرگردانی]] ناشی از فرونشاندن [[شورش]] [[شریک بن شیخ مهری]] در بخارا [[فراغت]] یافته بود ـ توانست در [[ذیحجه]] ۱۳۳ ق./آب ۷۵۱ م. در کنار رودخانه طراز، [[سپاه]] چینی را [[شکست]] دهد<ref>ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۳۴۲.</ref>، این در حالی بود که زیاد با [[ابوداوود]]، [[خالد بن ابراهیم]] که از سوی ابومسلم [[حاکم]] بلخ بود، همپیمان شد. این [[پیمان]] در [[عملیات نظامی]] واقع در نواحی ختل و کش، صورت پذیرفت. حاکم ختل به چین گریخت، دهقان کش کشته شد و برادرش به جای او به تخت نشست<ref>ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۳۴۳.</ref>. سپس چین با معضل داخلی روبهرو شد و [[جنگ]] خانگی برای تصاحب تاج و تخت در آنجا شعلهور شد و این مسأله چینیها را از دخالت در امور [[سرزمین]] ماوراءالنهر بازداشت. جنگ طِراز پایان دخالت چین در این منطقه محسوب میشود. [[مردم]] ماوراءالنهر، مدت [[زمان]] طولانی در سایه [[حکومت عباسی]] با [[آسایش]] [[زندگی]] کردند<ref>[[محمد سهیل طقوش|طقوش، محمد سهیل]]، [[دولت عباسیان (کتاب)|دولت عباسیان]]، ص۳۴.</ref>. | [[فرمانده]] [[مسلمانان]]، [[زیاد بن صالح]] ـ که از [[سرگردانی]] ناشی از فرونشاندن [[شورش]] [[شریک بن شیخ مهری]] در بخارا [[فراغت]] یافته بود ـ توانست در [[ذیحجه]] ۱۳۳ ق. /آب ۷۵۱ م. در کنار رودخانه طراز، [[سپاه]] چینی را [[شکست]] دهد<ref>ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۳۴۲.</ref>، این در حالی بود که زیاد با [[ابوداوود]]، [[خالد بن ابراهیم]] که از سوی ابومسلم [[حاکم]] بلخ بود، همپیمان شد. این [[پیمان]] در [[عملیات نظامی]] واقع در نواحی ختل و کش، صورت پذیرفت. حاکم ختل به چین گریخت، دهقان کش کشته شد و برادرش به جای او به تخت نشست<ref>ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۳۴۳.</ref>. سپس چین با معضل داخلی روبهرو شد و [[جنگ]] خانگی برای تصاحب تاج و تخت در آنجا شعلهور شد و این مسأله چینیها را از دخالت در امور [[سرزمین]] ماوراءالنهر بازداشت. جنگ طِراز پایان دخالت چین در این منطقه محسوب میشود. [[مردم]] ماوراءالنهر، مدت [[زمان]] طولانی در سایه [[حکومت عباسی]] با [[آسایش]] [[زندگی]] کردند<ref>[[محمد سهیل طقوش|طقوش، محمد سهیل]]، [[دولت عباسیان (کتاب)|دولت عباسیان]]، ص۳۴.</ref>. | ||
=== جبهه [[روم]] === | === جبهه [[روم]] === | ||
[[حکومت]] روم از ناآرامیهایی که بر [[حکومت اسلامی]] حاکم شد، استفاده کرد. این [[مشکلات]] ناشی از انتقال [[خلافت]] از [[امویان]] به [[عباسیان]] و نیز انتقال پایتخت از [[دمشق]] بود. آنان به مناطق شمالی حکومت اسلامی [[حمله]] کردند. امپراتور کنستانتین پنجم حدود کشورش را به سوی [[شرق]] گسترش داد. وی به مناطق مرزی [[شام]] و جزیره حمله کرد و بر [[شهرها]] و قلعههای آن مسلط شد<ref>تاریخ خلیفة بن خیاط، ج۲، ص۴۳۵ - ۴۳۶؛ بلاذری، فتوح البلدان، ص۲۶۲ - ۲۶۳.</ref>. | [[حکومت]] روم از ناآرامیهایی که بر [[حکومت اسلامی]] حاکم شد، استفاده کرد. این [[مشکلات]] ناشی از انتقال [[خلافت]] از [[امویان]] به [[عباسیان]] و نیز انتقال پایتخت از [[دمشق]] بود. آنان به مناطق شمالی حکومت اسلامی [[حمله]] کردند. امپراتور کنستانتین پنجم حدود کشورش را به سوی [[شرق]] گسترش داد. وی به مناطق مرزی [[شام]] و جزیره حمله کرد و بر [[شهرها]] و قلعههای آن مسلط شد<ref>تاریخ خلیفة بن خیاط، ج۲، ص۴۳۵ - ۴۳۶؛ بلاذری، فتوح البلدان، ص۲۶۲ - ۲۶۳.</ref>. | ||
امپراتور در [[سال ۱۳۳ ق]]./۷۵۱ م. به منطقه مرزی ارمنستان [[حمله]] کرد و بر [[دژ]] ثیود و سیبولیس (ارضروم) [[غلبه]] کرد. [[سپاه]] [[عباسی]] به [[فرماندهی]] [[مخلد بن مقاتل بن حکیم]] نتوانست در مقابل آن [[پایداری]] کند<ref>تاریخ خلیفة بن خیاط، ج۲، ص۴۲۶.</ref>. | امپراتور در [[سال ۱۳۳ ق]]. /۷۵۱ م. به منطقه مرزی ارمنستان [[حمله]] کرد و بر [[دژ]] ثیود و سیبولیس (ارضروم) [[غلبه]] کرد. [[سپاه]] [[عباسی]] به [[فرماندهی]] [[مخلد بن مقاتل بن حکیم]] نتوانست در مقابل آن [[پایداری]] کند<ref>تاریخ خلیفة بن خیاط، ج۲، ص۴۲۶.</ref>. | ||
امپراتور [[هجوم]] خود را به منطقه ادامه داد و بعد از [[مقاومت]] [[مسلمانان]]، بر دژ کماخ ـ واقع در کنار رودخانه [[فرات]] ـ مسلط شد و به مرزهای جزیره حمله و دژهای فرات را خراب کرد، همچنین بر [[حدث]]، ملطیه و قلوذیه مسلط شد و دژ سُمیساط را خراب کرد<ref>بلاذری، فتوح البلدان، ص۲۶۲ - ۲۶۳؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۳۴۱، مصحح: حدث دژ محکمی میان ملطیه و سمیساط است. ملطیه همان ملطین باستانی، شهری در ترکیه امروزی، نزدیک فرات و در محاذات شام است که اسکندر آن را بنا کرد. سُمیساط از شهرهای روم و ترکیه امروزی در غرب رود خانه فرات است. فلوذیه نیز از دژهای نزدیک ملطیه است.</ref>. | امپراتور [[هجوم]] خود را به منطقه ادامه داد و بعد از [[مقاومت]] [[مسلمانان]]، بر دژ کماخ ـ واقع در کنار رودخانه [[فرات]] ـ مسلط شد و به مرزهای جزیره حمله و دژهای فرات را خراب کرد، همچنین بر [[حدث]]، ملطیه و قلوذیه مسلط شد و دژ سُمیساط را خراب کرد<ref>بلاذری، فتوح البلدان، ص۲۶۲ - ۲۶۳؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۳۴۱، مصحح: حدث دژ محکمی میان ملطیه و سمیساط است. ملطیه همان ملطین باستانی، شهری در ترکیه امروزی، نزدیک فرات و در محاذات شام است که اسکندر آن را بنا کرد. سُمیساط از شهرهای روم و ترکیه امروزی در غرب رود خانه فرات است. فلوذیه نیز از دژهای نزدیک ملطیه است.</ref>. | ||
خط ۶۶: | خط ۶۶: | ||
واکنش اسلامی در آغاز [[ضعیف]] بود، اما به تدریج نیرومند شد و با تثبیت اوضاع [[خلافت]]، پاسخ به حملات رومیها بروز کرد و حملات تابستانی و زمستانی مسلمانان از نو آغاز شد<ref>کرد علی، محمد، خطط الثام، ج۵، ص۱۶.</ref>. | واکنش اسلامی در آغاز [[ضعیف]] بود، اما به تدریج نیرومند شد و با تثبیت اوضاع [[خلافت]]، پاسخ به حملات رومیها بروز کرد و حملات تابستانی و زمستانی مسلمانان از نو آغاز شد<ref>کرد علی، محمد، خطط الثام، ج۵، ص۱۶.</ref>. | ||
در [[سال ۱۳۴ ق]]./ ۷۵۲ م. [[ابوالعباس]] به دو [[حمله]] تابستانی به ملطیه دست زد. [[حمله نخستین]]، به [[فرماندهی]] عموهایش، [[صالح]] و عیسی [[فرزندان علی]] بود، که حصار آن را نابود کردند. حمله دوم به فرماندهی [[محمد بن نصر بن بریم حمیری]] بود که وارد [[دژ]] طوانه شد<ref>تاریخ خلیفة بن خیاط، ج۲، ص۴۲۶.</ref>. همچنین در پایان این سال، وی به فرماندهی [[عبدالله بن حبیب]] فِهری به حمله دریایی به سیسیل و سردینیا [[اقدام]] کرد<ref>ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۳۴۵. مصحح: ابناثیر این حادثه را در حوادث سال ۱۳۵ آورده. نه سال ۱۳۴ و به جای سر دینیا (که گویا صحیح آن سَردانیه - جزیرهای در دریای مدیترانه، فتح شده در سال ۹۲ - باشد. ر.ک: معجم البلدان، ج۳، ص۲۰۹) از نبرد عبدالله بن حبیب در تلمسان (واقع در کشور الجزایر فعلی) و صفلیه گزارش داده است؛ افزون بر این دو، قید «فهری» در کلام ابناثیر نیست و به احتمال «حکمی» باشد. ر.ک: معجم البلدان، ج۱۳، ص۲۰۰، چاپ دار بیروت، ۱۴۰۲ق. البته برخی سردائبه را از شهرهای صفلیه میدانند، ر.ک: معجم البلدان، ج۳، ص۲۰۹.</ref>. [[هدف]] [[ابوالعباس]] پراکنده کردن نیروهای رومی، برای کاهش فشار نظامی در [[جبههها]] بود. | در [[سال ۱۳۴ ق]]. / ۷۵۲ م. [[ابوالعباس]] به دو [[حمله]] تابستانی به ملطیه دست زد. [[حمله نخستین]]، به [[فرماندهی]] عموهایش، [[صالح]] و عیسی [[فرزندان علی]] بود، که حصار آن را نابود کردند. حمله دوم به فرماندهی [[محمد بن نصر بن بریم حمیری]] بود که وارد [[دژ]] طوانه شد<ref>تاریخ خلیفة بن خیاط، ج۲، ص۴۲۶.</ref>. همچنین در پایان این سال، وی به فرماندهی [[عبدالله بن حبیب]] فِهری به حمله دریایی به سیسیل و سردینیا [[اقدام]] کرد<ref>ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۳۴۵. مصحح: ابناثیر این حادثه را در حوادث سال ۱۳۵ آورده. نه سال ۱۳۴ و به جای سر دینیا (که گویا صحیح آن سَردانیه - جزیرهای در دریای مدیترانه، فتح شده در سال ۹۲ - باشد. ر. ک: معجم البلدان، ج۳، ص۲۰۹) از نبرد عبدالله بن حبیب در تلمسان (واقع در کشور الجزایر فعلی) و صفلیه گزارش داده است؛ افزون بر این دو، قید «فهری» در کلام ابناثیر نیست و به احتمال «حکمی» باشد. ر. ک: معجم البلدان، ج۱۳، ص۲۰۰، چاپ دار بیروت، ۱۴۰۲ق. البته برخی سردائبه را از شهرهای صفلیه میدانند، ر. ک: معجم البلدان، ج۳، ص۲۰۹.</ref>. [[هدف]] [[ابوالعباس]] پراکنده کردن نیروهای رومی، برای کاهش فشار نظامی در [[جبههها]] بود. | ||
[[خلیفه]] کوشید مناطقی را که مانند ارضروم در [[تصرف]] رومیها بود، پس ستانَد، مناطق ویران شده را مثل ملطیه، ترمیم کند و ناوگان دریایی [[اسلامی]] را برای استمرار فعالیت دریایی، به جزیره برساند. سپس عمویش [[عبدالله بن علی]]، [[استاندار]] [[شام]]، را در [[سال ۱۳۶ ق]]./۷۵۳ م. [[فرمان]] داد برای حمله به [[آسیای صغیر]] آماده شود. نیروهای تهاجمی در دابق، شمال [[حلب]]، تجمع کرده آماده حرکت شدند که خلیفه درگذشت. در آن سال عبدالله بن علی از فرماندهی دست کشید و از آرزوی خود برای رسیدن به [[خلافت]] [[چشم]] پوشید. به طور کلی میتوان درگیریهای نظامی میان دو طرف را در آن [[زمان]]، به «[[جنگ]] محدود» توصیف کرد<ref>[[محمد سهیل طقوش|طقوش، محمد سهیل]]، [[دولت عباسیان (کتاب)|دولت عباسیان]]، ص ۳۵.</ref>. | [[خلیفه]] کوشید مناطقی را که مانند ارضروم در [[تصرف]] رومیها بود، پس ستانَد، مناطق ویران شده را مثل ملطیه، ترمیم کند و ناوگان دریایی [[اسلامی]] را برای استمرار فعالیت دریایی، به جزیره برساند. سپس عمویش [[عبدالله بن علی]]، [[استاندار]] [[شام]]، را در [[سال ۱۳۶ ق]]. /۷۵۳ م. [[فرمان]] داد برای حمله به [[آسیای صغیر]] آماده شود. نیروهای تهاجمی در دابق، شمال [[حلب]]، تجمع کرده آماده حرکت شدند که خلیفه درگذشت. در آن سال عبدالله بن علی از فرماندهی دست کشید و از آرزوی خود برای رسیدن به [[خلافت]] [[چشم]] پوشید. به طور کلی میتوان درگیریهای نظامی میان دو طرف را در آن [[زمان]]، به «[[جنگ]] محدود» توصیف کرد<ref>[[محمد سهیل طقوش|طقوش، محمد سهیل]]، [[دولت عباسیان (کتاب)|دولت عباسیان]]، ص ۳۵.</ref>. | ||
== [[وزارت]] در دوران ابوالعباس == | == [[وزارت]] در دوران ابوالعباس == | ||
خط ۷۵: | خط ۷۵: | ||
وزیر در دوران [[ابوسلمه]] تعریف روشنی نداشت و با اینکه او وزیر نامیده میشد، از اختیارات یا قدرتهایی کامل در همه دیوانها برخوردار نبود، از آن جمله [[دیوان]] [[خراج]] و دیوان [[جُند]] در حیطه قدرت او نبود و بسیار اتفاق میافتاد که قدرت خلیفه و وزیر در [[تعارض]] قرار میگرفت؛ زیرا اختیارات وزیر مشخص نبود، در حالی که [[حدود اختیارات]] خلیفه روشن بود؛ وزیر [[تمایل]] داشت بر همه دستگاه [[اداری]] [[حاکمیت]] داشته باشد و همه اختیاراتش را به کار بگیرد، اما قدرت خلیفه مانع تلاشهای وزیر میشد<ref>صالح، صبحی، النظم الاسلامیه، ص۲۹۶ - ۲۹۷.</ref>. | وزیر در دوران [[ابوسلمه]] تعریف روشنی نداشت و با اینکه او وزیر نامیده میشد، از اختیارات یا قدرتهایی کامل در همه دیوانها برخوردار نبود، از آن جمله [[دیوان]] [[خراج]] و دیوان [[جُند]] در حیطه قدرت او نبود و بسیار اتفاق میافتاد که قدرت خلیفه و وزیر در [[تعارض]] قرار میگرفت؛ زیرا اختیارات وزیر مشخص نبود، در حالی که [[حدود اختیارات]] خلیفه روشن بود؛ وزیر [[تمایل]] داشت بر همه دستگاه [[اداری]] [[حاکمیت]] داشته باشد و همه اختیاراتش را به کار بگیرد، اما قدرت خلیفه مانع تلاشهای وزیر میشد<ref>صالح، صبحی، النظم الاسلامیه، ص۲۹۶ - ۲۹۷.</ref>. | ||
نظام وزارت پس از تطوراتی استقرار یافت و آثار آن در عصر اول عباسی روشن شد؛ برای وزارت [[وظایف]] معین و اساس ثابتی تعیین گردید که شاید مهمترین آن [[نظارت]] بر [[امور مالی]] بود. وزیر علاوه بر وظایف کلی، نظیر توصیه و کمک به خلیفه، و [[نیابت]] از او در حکومت بر [[کشور]] ـ که به مثابه [[یاور]] [[امین]] خلیفه بود<ref>درباره مسئولیتهای وزیر در دوران عباسی، ر.ک: ابنخلدون، المقدمه، ج۲، ص۷۷۶ - ۷۷۸.</ref> ـ صلاحیت [[تصرف]] در [[کارها]] را داشت و [[مسئولیت]] دیوان خراج و نفقات به عهده او بود؛ بر [[مالیاتها]] نظارت میکرد و قدرت [[مدنی]] و نظامی در شخص او جمع میشد. | نظام وزارت پس از تطوراتی استقرار یافت و آثار آن در عصر اول عباسی روشن شد؛ برای وزارت [[وظایف]] معین و اساس ثابتی تعیین گردید که شاید مهمترین آن [[نظارت]] بر [[امور مالی]] بود. وزیر علاوه بر وظایف کلی، نظیر توصیه و کمک به خلیفه، و [[نیابت]] از او در حکومت بر [[کشور]] ـ که به مثابه [[یاور]] [[امین]] خلیفه بود<ref>درباره مسئولیتهای وزیر در دوران عباسی، ر. ک: ابنخلدون، المقدمه، ج۲، ص۷۷۶ - ۷۷۸.</ref> ـ صلاحیت [[تصرف]] در [[کارها]] را داشت و [[مسئولیت]] دیوان خراج و نفقات به عهده او بود؛ بر [[مالیاتها]] نظارت میکرد و قدرت [[مدنی]] و نظامی در شخص او جمع میشد. | ||
وزارت در دوران عباسی دو نوع بود: | وزارت در دوران عباسی دو نوع بود: |