پرش به محتوا

ابومریم جهنی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[ابومریم جهنی در تراجم و رجال]] - [[ابومریم جهنی در تاریخ اسلامی]]| پرسش مرتبط  = }}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[ابومریم جهنی در تراجم و رجال]] - [[ابومریم جهنی در تاریخ اسلامی]]| پرسش مرتبط  = }}


==مقدمه==
== مقدمه ==
نام وی، [[عمرو بن مرة بن عبس]] و از تیره [[جهینه]] از [[قبیله]] [[قضاعه]] است<ref>ابن سعد، ج۴، ص۲۵۸؛ مزی، ج۲۲، ص۲۳۸.</ref>. [[کنیه]] او را [[ابوطلحه]] و [[ابومریم]] [[اسدی]] یا [[ازدی]]<ref>ابن اثیر، ج۴، ص۵۶۳؛ ابن حجر، الاصابه، ج۴، ص۵۶۳.</ref> نیز گفته‌اند. برخی از تراجم نویسان، دو یا سه مدخل با اسم ([[عمرو بن مره]])<ref>ابن اثیر، ج۴، ص۵۶۳ و ج۶، ص۲۷۸؛ ابن حجر الاصابه، ج۴، ص۵۶۳ و ج۷، ص۳۰۷.</ref> و کنیه<ref>ابن اثیر، ج۶، ص۲۷۸؛ ابن حجر، الاصابه، ج۷، ص۳۰۷.</ref> آورده‌اند. [[ابن حجر]]، عنوان‌های ابومریم ([[عمرو بن مره]]) و ابومریم جهنی دیگر را در بخش [[صحابه]] آورده و احتمال داده است که مدخل دومی، همان مدخل اولی باشد. [[ابو مریم]] در [[نقلی]] می‌گوید: ما بُتی داشتیم و آن را [[تعظیم]] می‌کردیم و من پرده‌دار آن بودم. وقتی شنیدم [[رسول خدا]]{{صل}} به [[رسالت]] [[مبعوث]] شده، به [[مدینه]] آمدم و [[مسلمان]] شدم و اشعاری سرودم<ref>ابن سعد، ج۱، ص۲۵۱.</ref>. وی [[خواب]] دید که نوری از [[کعبه]] برخاست و یثرب را در بر گرفت و هاتفی ندا در داد: [[خاتم پیامبران]] مبعوث شد<ref>نمازی، ج۴، ص۲۸.</ref>.
نام وی، [[عمرو بن مرة بن عبس]] و از تیره [[جهینه]] از [[قبیله]] [[قضاعه]] است<ref>ابن سعد، ج۴، ص۲۵۸؛ مزی، ج۲۲، ص۲۳۸.</ref>. [[کنیه]] او را [[ابوطلحه]] و [[ابومریم]] [[اسدی]] یا [[ازدی]]<ref>ابن اثیر، ج۴، ص۵۶۳؛ ابن حجر، الاصابه، ج۴، ص۵۶۳.</ref> نیز گفته‌اند. برخی از تراجم نویسان، دو یا سه مدخل با اسم ([[عمرو بن مره]])<ref>ابن اثیر، ج۴، ص۵۶۳ و ج۶، ص۲۷۸؛ ابن حجر الاصابه، ج۴، ص۵۶۳ و ج۷، ص۳۰۷.</ref> و کنیه<ref>ابن اثیر، ج۶، ص۲۷۸؛ ابن حجر، الاصابه، ج۷، ص۳۰۷.</ref> آورده‌اند. [[ابن حجر]]، عنوان‌های ابومریم ([[عمرو بن مره]]) و ابومریم جهنی دیگر را در بخش [[صحابه]] آورده و احتمال داده است که مدخل دومی، همان مدخل اولی باشد. [[ابو مریم]] در [[نقلی]] می‌گوید: ما بُتی داشتیم و آن را [[تعظیم]] می‌کردیم و من پرده‌دار آن بودم. وقتی شنیدم [[رسول خدا]]{{صل}} به [[رسالت]] [[مبعوث]] شده، به [[مدینه]] آمدم و [[مسلمان]] شدم و اشعاری سرودم<ref>ابن سعد، ج۱، ص۲۵۱.</ref>. وی [[خواب]] دید که نوری از [[کعبه]] برخاست و یثرب را در بر گرفت و هاتفی ندا در داد: [[خاتم پیامبران]] مبعوث شد<ref>نمازی، ج۴، ص۲۸.</ref>.


۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش