پرش به محتوا

اثبات ضرورت امامت: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
خط ۹: خط ۹:
ادلّه [[ضرورت امام]] به دو دسته [[عقلی]] و [[نقلی]] تقسیم می‌شود. برخی از دلایل عقلی بحث: وجوب دفع ضرر عظیم، [[قاعده لطف]]، [[برهان حفظ شریعت]] هستند. از [[آیه تبلیغ]] و [[آیه ولایت]] و از [[احادیث]] "لولا الحجة" و "من مات" و [[سیره]] [[مسلمانان]] به عنوان [[دلایل نقلی]] این بحث یاد شده است.
ادلّه [[ضرورت امام]] به دو دسته [[عقلی]] و [[نقلی]] تقسیم می‌شود. برخی از دلایل عقلی بحث: وجوب دفع ضرر عظیم، [[قاعده لطف]]، [[برهان حفظ شریعت]] هستند. از [[آیه تبلیغ]] و [[آیه ولایت]] و از [[احادیث]] "لولا الحجة" و "من مات" و [[سیره]] [[مسلمانان]] به عنوان [[دلایل نقلی]] این بحث یاد شده است.


==مقدمه==
== مقدمه ==
[[وجود امام]]، همانند وجود [[انبیاء]] و [[رسولان الهی]]، برای هستی و جامعه ضرورت<ref>حق‌الیقین فی معرفة أصول‌الدین، ص۱۸۳.</ref> [[تکوینی]] و [[تشریعی]] دارد<ref>اکثر متکلمان اسلامی، امامت و واجب و ضروری می‌دانند با این تفاوت که متکلمان امامیه وجوب امام را وجوب علی الله می‌دانند. ولی متکلمان هل سنت قائل به وجوب علی الناس هستند. شرح مواقف، ج۸، ص۳۴۵.</ref>. برای [[اثبات]] و چرایی این مسئله دلایلی مطرح شده که نوشتار حاضر درصدد بیان وجوه [[ضرورت وجود امام]] و اقوال در این باره است.
[[وجود امام]]، همانند وجود [[انبیاء]] و [[رسولان الهی]]، برای هستی و جامعه ضرورت<ref>حق‌الیقین فی معرفة أصول‌الدین، ص۱۸۳.</ref> [[تکوینی]] و [[تشریعی]] دارد<ref>اکثر متکلمان اسلامی، امامت و واجب و ضروری می‌دانند با این تفاوت که متکلمان امامیه وجوب امام را وجوب علی الله می‌دانند. ولی متکلمان هل سنت قائل به وجوب علی الناس هستند. شرح مواقف، ج۸، ص۳۴۵.</ref>. برای [[اثبات]] و چرایی این مسئله دلایلی مطرح شده که نوشتار حاضر درصدد بیان وجوه [[ضرورت وجود امام]] و اقوال در این باره است.


==دلایل وجوب و ضرورت وجود امام==
== دلایل وجوب و ضرورت وجود امام ==
[[دلایل ضرورت وجود امام]] به دو دسته عقلی و نقلی تقسیم می‌شوند:
[[دلایل ضرورت وجود امام]] به دو دسته عقلی و نقلی تقسیم می‌شوند:


===دلایل عقلی===
=== دلایل عقلی ===
==== دلایل عقلی غیر مستقل (عقلی ـ نقلی) ====
==== دلایل عقلی غیر مستقل (عقلی ـ نقلی) ====
=====[[قاعده لطف]]، [[برهان لطف]] و [[حکمت]]=====
===== [[قاعده لطف]]، [[برهان لطف]] و [[حکمت]] =====
این [[برهان]]، یکی از مهم‌ترین [[براهین]] کلامی‌ [[ضرورت وجود امام]] است که در بیان [[عالمان شیعه]]<ref>سید مرتضی، در تبین لطف بودن امامت چنین آورده است: "ما امامت و رهبری را به دو شرط لازم می‌دانیم: یکی اینکه تکالیف عقلی وجود داشته باشد و دیگری اینکه مکلفان معصوم نباشند. هر گاه هر دو شرط یا یکی از آن دو، منتفی گردد، امامت و رهبری لازم نخواهد بود"، خواجه نصیرالدین طوسی می‌نویسد: "وجود امام لطف است و تصرّف امام لطف دیگری است و اگر ما از آن لطف محروم مانده‌ایم، کوتاهی از جانب ماست"؛ (کشف المراد، ص۳۶۲. {{عربی|الامام لطف و تصرفه لطف آخر و عدمه منّا}}؛ فاضل مقداد در تبیین لطف بودن امام می‌نویسد: "از آنجا که موضوع لطف، تکلیف است و تکلیف به عقلی و شرعی (وحیانی) تقسیم می‌شود، لطف بودن امامت را می‌توان هم به تکالیف عقلی تبیین کرد و هم به تکالیف شرعی".</ref>، به تفصیل آمده است<ref>الألفین، ص۱۳؛ أنوار الملکوت فی شرح الیاقوت، ص۲۱۰، الباب الحادی عشر، ص۱۰؛ الشافی فی الإمامة، ج۱، ص۴۷؛ الاعتماد فی شرح واجب الاعتقاد، ص۸؛ بدایة المعارف الإلهیة فی شرح عقائد الإمامیة، ج۲، ص۲۲؛ دلائل الصدق، ج۴، ص۲۵۳؛ قواعد المرام فی علم الکلام، ص۱۷۵؛ کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۳۶۲؛ محاضرات فی الإلهیات، ص۳۴۶: النکت الاعتقادیة، ص۴۵؛ اللوامع الالهیه، ص۳۲۶؛ المنقذ من التقلید، ص۲۹۷؛ کشف المراد، تعلیقه آیت‌الله سبحانی، ص۱۰۶؛ کفایة‌الموحدین، ج۱، ص۵۰۵.</ref>. [[لطف]]<ref>لطیف از اسمای حسنای الهی به شمار می‌آید: {{متن قرآن|اللَّهُ لَطِيفٌ بِعِبَادِهِ}}«خداوند در کار بندگانش نازک‌بین است» سوره شوری، آیه ۱۹.</ref> آن است که [[مکلف]] با آن، به انجام [[طاعت]] نزدیک‌تر و از انجام [[معصیت]] دورتر گردد، به این شرط که به حدّ اِجبار نرسیده و در [[توانایی]] مکلف بر [[تکلیف]] نقشی نداشته باشد<ref>إرشاد الطالبین إلی نهج المسترشدین، ص۲۷۶: {{عربی|و هو ما یقرب من فعل الطاعة و یبعد عن المعصیة و لم یکن له حظ فی التمکین؛ الإمامة فی أهم الکتب الکلامیة و عقیدة الشیعة الإمامیة}}، ص۱۵۸: {{عربی|اللطف عندنا: ما یقرب العبد إلی الطاعة و یبعده عن المعصیة ولا حظّ له فی التمکین ولا یبلغ الإلجاء}}.</ref>.
این [[برهان]]، یکی از مهم‌ترین [[براهین]] کلامی‌ [[ضرورت وجود امام]] است که در بیان [[عالمان شیعه]]<ref>سید مرتضی، در تبین لطف بودن امامت چنین آورده است: "ما امامت و رهبری را به دو شرط لازم می‌دانیم: یکی اینکه تکالیف عقلی وجود داشته باشد و دیگری اینکه مکلفان معصوم نباشند. هر گاه هر دو شرط یا یکی از آن دو، منتفی گردد، امامت و رهبری لازم نخواهد بود"، خواجه نصیرالدین طوسی می‌نویسد: "وجود امام لطف است و تصرّف امام لطف دیگری است و اگر ما از آن لطف محروم مانده‌ایم، کوتاهی از جانب ماست"؛ (کشف المراد، ص۳۶۲. {{عربی|الامام لطف و تصرفه لطف آخر و عدمه منّا}}؛ فاضل مقداد در تبیین لطف بودن امام می‌نویسد: "از آنجا که موضوع لطف، تکلیف است و تکلیف به عقلی و شرعی (وحیانی) تقسیم می‌شود، لطف بودن امامت را می‌توان هم به تکالیف عقلی تبیین کرد و هم به تکالیف شرعی".</ref>، به تفصیل آمده است<ref>الألفین، ص۱۳؛ أنوار الملکوت فی شرح الیاقوت، ص۲۱۰، الباب الحادی عشر، ص۱۰؛ الشافی فی الإمامة، ج۱، ص۴۷؛ الاعتماد فی شرح واجب الاعتقاد، ص۸؛ بدایة المعارف الإلهیة فی شرح عقائد الإمامیة، ج۲، ص۲۲؛ دلائل الصدق، ج۴، ص۲۵۳؛ قواعد المرام فی علم الکلام، ص۱۷۵؛ کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۳۶۲؛ محاضرات فی الإلهیات، ص۳۴۶: النکت الاعتقادیة، ص۴۵؛ اللوامع الالهیه، ص۳۲۶؛ المنقذ من التقلید، ص۲۹۷؛ کشف المراد، تعلیقه آیت‌الله سبحانی، ص۱۰۶؛ کفایة‌الموحدین، ج۱، ص۵۰۵.</ref>. [[لطف]]<ref>لطیف از اسمای حسنای الهی به شمار می‌آید: {{متن قرآن|اللَّهُ لَطِيفٌ بِعِبَادِهِ}}«خداوند در کار بندگانش نازک‌بین است» سوره شوری، آیه ۱۹.</ref> آن است که [[مکلف]] با آن، به انجام [[طاعت]] نزدیک‌تر و از انجام [[معصیت]] دورتر گردد، به این شرط که به حدّ اِجبار نرسیده و در [[توانایی]] مکلف بر [[تکلیف]] نقشی نداشته باشد<ref>إرشاد الطالبین إلی نهج المسترشدین، ص۲۷۶: {{عربی|و هو ما یقرب من فعل الطاعة و یبعد عن المعصیة و لم یکن له حظ فی التمکین؛ الإمامة فی أهم الکتب الکلامیة و عقیدة الشیعة الإمامیة}}، ص۱۵۸: {{عربی|اللطف عندنا: ما یقرب العبد إلی الطاعة و یبعده عن المعصیة ولا حظّ له فی التمکین ولا یبلغ الإلجاء}}.</ref>.


دلیل بر [[وجوب امامت]] و [[رهبری]]، با توجّه به دو شرط یاد شده، این است که هر [[انسان]] [[عاقل]] آشنا به عرف و سیر‌ه [[عقلای بشر]] به‌روشنی [[تصدیق]] می‌کند هرگاه [[رهبر]] جامعه‌ای [[با کفایت]] و [[تدبیر]] خود، از [[ظلم]] و [[تباهی]] جلوگیری کند و از [[فضیلت]] و [[عدالت]] [[دفاع]] ‌نماید، شرایط [[اجتماعی]] برای بسط [[فضائل]] و [[ارزش‌ها]] فراهم‌تر خواهد بود و [[مردم]] از [[ستمگری]] و [[پلیدی]] می‌گریزند و این مطلب چیزی جز [[لطف]] نیست<ref>الذخیرة فی علم الکلام، ص۴۰۹.</ref>. این [[امامت]] و رهبری، [[لطف خداوند]] در [[حق]] [[مکلفان]] است و مقتضای [[حکمت الهی]] این است که مکلفان را از آن [[محروم]] نسازد<ref>الذخیرة فی علم الکلام، ص۴۰۹.</ref><ref>ر.ک: [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی ج۲]]، ص۲۰۶ ـ ۲۰۸.</ref>
دلیل بر [[وجوب امامت]] و [[رهبری]]، با توجّه به دو شرط یاد شده، این است که هر [[انسان]] [[عاقل]] آشنا به عرف و سیر‌ه [[عقلای بشر]] به‌روشنی [[تصدیق]] می‌کند هرگاه [[رهبر]] جامعه‌ای [[با کفایت]] و [[تدبیر]] خود، از [[ظلم]] و [[تباهی]] جلوگیری کند و از [[فضیلت]] و [[عدالت]] [[دفاع]] ‌نماید، شرایط [[اجتماعی]] برای بسط [[فضائل]] و [[ارزش‌ها]] فراهم‌تر خواهد بود و [[مردم]] از [[ستمگری]] و [[پلیدی]] می‌گریزند و این مطلب چیزی جز [[لطف]] نیست<ref>الذخیرة فی علم الکلام، ص۴۰۹.</ref>. این [[امامت]] و رهبری، [[لطف خداوند]] در [[حق]] [[مکلفان]] است و مقتضای [[حکمت الهی]] این است که مکلفان را از آن [[محروم]] نسازد<ref>الذخیرة فی علم الکلام، ص۴۰۹.</ref><ref>ر. ک: [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی ج۲]]، ص۲۰۶ ـ ۲۰۸.</ref>


همانگونه که لطف و [[حکمت خدا]] ایجاب می‌کند، وسایل [[رشد]] وجودی انسان با [[فرستادن پیامبران]] و اسباب رسیدن به [[سعادت واقعی]] وی را با برنامه و [[قانون]] فراهم سازد، همین لطف و [[حکمت]] او اقتضا می‌کند، پس از [[پیامبر اسلام]]{{صل}} نیز رهبرانی جهت [[تفسیر]] و تبیین صحیح [[قوانین الهی]] و [[هدایت]] [[انسان‌ها]] و رساندن آنها به آن [[هدف]] والا از طرف [[خداوند]] توسط پیامبرش معیّن شود، تا مردم را از [[انحراف]] و [[گمراهی]] بازدارند و به حق هدایت کنند.
همانگونه که لطف و [[حکمت خدا]] ایجاب می‌کند، وسایل [[رشد]] وجودی انسان با [[فرستادن پیامبران]] و اسباب رسیدن به [[سعادت واقعی]] وی را با برنامه و [[قانون]] فراهم سازد، همین لطف و [[حکمت]] او اقتضا می‌کند، پس از [[پیامبر اسلام]]{{صل}} نیز رهبرانی جهت [[تفسیر]] و تبیین صحیح [[قوانین الهی]] و [[هدایت]] [[انسان‌ها]] و رساندن آنها به آن [[هدف]] والا از طرف [[خداوند]] توسط پیامبرش معیّن شود، تا مردم را از [[انحراف]] و [[گمراهی]] بازدارند و به حق هدایت کنند.
خط ۳۵: خط ۳۵:
[[استدلال]] دوم:
[[استدلال]] دوم:


[[وجود امام]] مصداق [[لطف]] است؛ لطف بر [[خدا]] [[واجب]] است؛ نتیجه: [[جعل امامت]] بر خدا واجب است<ref>ر.ک: [[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|درسنامه امام‌شناسی]]، ص۲۹-۳۱.</ref>.
[[وجود امام]] مصداق [[لطف]] است؛ لطف بر [[خدا]] [[واجب]] است؛ نتیجه: [[جعل امامت]] بر خدا واجب است<ref>ر. ک: [[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|درسنامه امام‌شناسی]]، ص۲۹-۳۱.</ref>.


=====[[حفظ دین]] و [[شریعت]]، [[برهان]] [[حفظ]] و [[نقل شریعت]]=====
===== [[حفظ دین]] و [[شریعت]]، [[برهان]] [[حفظ]] و [[نقل شریعت]] =====
همه [[مردم]] از [[توانایی]] لازم برای [[فهم]] کامل و [[تفسیر]] صحیح [[آیات قرآن]] و [[روایات نبوی]] برخوردار نیستند. همچنین در برخی [[آیات الهی]] صرفاً کلیاتی آمده که نیازمند تفصیل است. پس ضرورتاً باید امامی باشد تا رفع این [[مشکلات]] نماید. [[شاهد]] بر این [[ضرورت]] نیز وجود اختلاف‌نظر در امور مهمی است که پس از [[رحلت پیامبر]] به وجود آمد. بر اساس سخن [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در [[حدیث ثقلین]]، حفظ دین و رسیدن به [[رستگاری]] منوط به وجود امام است<ref>ر.ک: [[صفدر الهی راد|الهی راد، صفدر]]، [[انسان‌شناسی (کتاب)|انسان‌شناسی]]، ص۲۰۳.</ref>.
همه [[مردم]] از [[توانایی]] لازم برای [[فهم]] کامل و [[تفسیر]] صحیح [[آیات قرآن]] و [[روایات نبوی]] برخوردار نیستند. همچنین در برخی [[آیات الهی]] صرفاً کلیاتی آمده که نیازمند تفصیل است. پس ضرورتاً باید امامی باشد تا رفع این [[مشکلات]] نماید. [[شاهد]] بر این [[ضرورت]] نیز وجود اختلاف‌نظر در امور مهمی است که پس از [[رحلت پیامبر]] به وجود آمد. بر اساس سخن [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در [[حدیث ثقلین]]، حفظ دین و رسیدن به [[رستگاری]] منوط به وجود امام است<ref>ر. ک: [[صفدر الهی راد|الهی راد، صفدر]]، [[انسان‌شناسی (کتاب)|انسان‌شناسی]]، ص۲۰۳.</ref>.
   
   
=====[[برقراری نظم]] و حفظ [[جامعه اسلامی]]=====
===== [[برقراری نظم]] و حفظ [[جامعه اسلامی]] =====
با توجه به [[اختلاف]] سلیقه‌ها میان عموم مردم و [[منفعت‌طلبی]] صاحبان [[زور]] و [[قدرت]]، دفع ضررهای [[اجتماعی]]، تنها از طریق [[امامت]] ممکن است. وجود [[رهبری]] که مردم از [[قاطعیت]] او هراسان و به [[عدل]] او [[امیدوار]] باشند، موجب دوری [[جامعه]] از [[فساد]] است. [[بدیهی]] است که وجود [[رهبر]] صاحب قدرت، دارای [[مصلحت]] بیشتری است تا نبود چنین رهبری و از آنجاکه دفع ضرر واجب است، باید امامی باشد تا مانع [[ظلم]] دیگران شود. مردم از سویی به دلیل برخورداری از [[قوه شهویه]] و غضبیه، ممکن است به اختلال در [[نظم اجتماعی]] [[اقدام]] کنند و از سوی دیگر به دلیل [[جهل]] برخی مردم نسبت به امور اجرایی جامعه، ممکن است برخی از مسئولیت‌های مهم بدون مجری بماند. اختلاف نظرات و [[تبعیت از هوای نفس]]، منجر به نابودی [[نظام]] خواهد شد، [[وحدت مسلمانان]] از بین می‌رود؛ لذا با وجود این چالش‌های اجتماعی، مردم نمی‌توانند [[وظایف]] اجتماعی‌شان را بشناسند تا به [[سعادت حقیقی]] دست یابند و این [[امامان]] معصومند که [[حقیقت]] [[معارف قرآن]] را به‌طور کامل و جامع می‌دانند. پس اولاً [[امام]] باید وضع [[قوانین]] بنماید، ثانیاً ساختار [[اجرای قوانین]] را طراحی کند، ثالثاً قوانین را عادلانه [[اجرا]] کند، رابعاً در صورت [[اختلاف]] میان [[مردم]] داور باشد<ref>ر.ک: [[صفدر الهی راد|الهی راد، صفدر]]، [[انسان‌شناسی (کتاب)|انسان‌شناسی]]، ص۲۰۳ ـ ۲۰۵.</ref>.
با توجه به [[اختلاف]] سلیقه‌ها میان عموم مردم و [[منفعت‌طلبی]] صاحبان [[زور]] و [[قدرت]]، دفع ضررهای [[اجتماعی]]، تنها از طریق [[امامت]] ممکن است. وجود [[رهبری]] که مردم از [[قاطعیت]] او هراسان و به [[عدل]] او [[امیدوار]] باشند، موجب دوری [[جامعه]] از [[فساد]] است. [[بدیهی]] است که وجود [[رهبر]] صاحب قدرت، دارای [[مصلحت]] بیشتری است تا نبود چنین رهبری و از آنجاکه دفع ضرر واجب است، باید امامی باشد تا مانع [[ظلم]] دیگران شود. مردم از سویی به دلیل برخورداری از [[قوه شهویه]] و غضبیه، ممکن است به اختلال در [[نظم اجتماعی]] [[اقدام]] کنند و از سوی دیگر به دلیل [[جهل]] برخی مردم نسبت به امور اجرایی جامعه، ممکن است برخی از مسئولیت‌های مهم بدون مجری بماند. اختلاف نظرات و [[تبعیت از هوای نفس]]، منجر به نابودی [[نظام]] خواهد شد، [[وحدت مسلمانان]] از بین می‌رود؛ لذا با وجود این چالش‌های اجتماعی، مردم نمی‌توانند [[وظایف]] اجتماعی‌شان را بشناسند تا به [[سعادت حقیقی]] دست یابند و این [[امامان]] معصومند که [[حقیقت]] [[معارف قرآن]] را به‌طور کامل و جامع می‌دانند. پس اولاً [[امام]] باید وضع [[قوانین]] بنماید، ثانیاً ساختار [[اجرای قوانین]] را طراحی کند، ثالثاً قوانین را عادلانه [[اجرا]] کند، رابعاً در صورت [[اختلاف]] میان [[مردم]] داور باشد<ref>ر. ک: [[صفدر الهی راد|الهی راد، صفدر]]، [[انسان‌شناسی (کتاب)|انسان‌شناسی]]، ص۲۰۳ ـ ۲۰۵.</ref>.


=====[[فطری بودن نیاز به امام]]=====
===== [[فطری بودن نیاز به امام]] =====
[[احساس نیاز به رهبری]] در نهاد هر [[انسان]] و [[فطرت]] او نهفته است. همچنان که این احساس نیاز در میان پاره‌ای از حیوانات نیز [[مشاهده]] می‌شود. البته [[نیاز انسان]] به رهبری و [[مدیریت]] بیش از حیوانات است؛ زیرا شعاع احتیاجات انسان بسی فراتر و گسترده‌تر از آنهاست، انسان علاوه بر نیازهای گسترده مادی، یک سلسله نیازهای [[روحی]] و [[معنوی]] دارد. چیزی که نیاز فطری و [[عقلی]] به رهبری را در انسان [[اثبات]] می‌کند این است: از روزی که [[تاریخ]] [[بشر]] آغاز شده و [[اجتماع]] [[انسان‌ها]] پدید آمده و در گوشه و کنار [[جهان]] جامعه‌های کوچک یا بزرگ، مترقی یا غیرمترقی تشکیل یافته، هرگز جامعه‌ای بدون [[زمامدار]] و [[سرپرست]] نتوانسته است کمترین زمانی به [[زندگی]] خود ادامه دهد. هر جا جامعۀ متشکلی بوده، زمامدار و [[سرپرستی]] از راه [[قهر]] و [[غلبه]] یا [[انتخاب]] داشته است، حتی در اجتماعات [[خانوادگی]] کوچک که بیش از چند عضو ندارد همین روش عملی است. اینجاست که انسان با فطرت [[خدادادی]] خود بدون تردید درمی‌یابد که هر [[جامعه]] نیازمند به سرپرست و زمامدار است<ref>آموزش دین، علامه سید محمد حسین طباطبائی، ص۱۵۰.</ref>. [[حضرت علی]]{{ع}} درباره [[لزوم]] وجود [[رهبر]] در جامعه می‌فرماید: {{متن حدیث|وَ إِنَّهُ لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِیرٍ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ}}<ref>"مردم ناچار به داشتن حاکمی هستند، خواه حاکمی دادگستر و نیکوکار و خواه حاکم ستمگر و بدکار"؛ نهج البلاغه، خطبه ۴۰. امام{{ع}} در این روایت لزوم عقلی به وجود رهبر در جامعه اشاره دارد تا جامعه دچار هرج و مرج و فروپاشی نشود.</ref>.  
[[احساس نیاز به رهبری]] در نهاد هر [[انسان]] و [[فطرت]] او نهفته است. همچنان که این احساس نیاز در میان پاره‌ای از حیوانات نیز [[مشاهده]] می‌شود. البته [[نیاز انسان]] به رهبری و [[مدیریت]] بیش از حیوانات است؛ زیرا شعاع احتیاجات انسان بسی فراتر و گسترده‌تر از آنهاست، انسان علاوه بر نیازهای گسترده مادی، یک سلسله نیازهای [[روحی]] و [[معنوی]] دارد. چیزی که نیاز فطری و [[عقلی]] به رهبری را در انسان [[اثبات]] می‌کند این است: از روزی که [[تاریخ]] [[بشر]] آغاز شده و [[اجتماع]] [[انسان‌ها]] پدید آمده و در گوشه و کنار [[جهان]] جامعه‌های کوچک یا بزرگ، مترقی یا غیرمترقی تشکیل یافته، هرگز جامعه‌ای بدون [[زمامدار]] و [[سرپرست]] نتوانسته است کمترین زمانی به [[زندگی]] خود ادامه دهد. هر جا جامعۀ متشکلی بوده، زمامدار و [[سرپرستی]] از راه [[قهر]] و [[غلبه]] یا [[انتخاب]] داشته است، حتی در اجتماعات [[خانوادگی]] کوچک که بیش از چند عضو ندارد همین روش عملی است. اینجاست که انسان با فطرت [[خدادادی]] خود بدون تردید درمی‌یابد که هر [[جامعه]] نیازمند به سرپرست و زمامدار است<ref>آموزش دین، علامه سید محمد حسین طباطبائی، ص۱۵۰.</ref>. [[حضرت علی]]{{ع}} درباره [[لزوم]] وجود [[رهبر]] در جامعه می‌فرماید: {{متن حدیث|وَ إِنَّهُ لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِیرٍ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ}}<ref>"مردم ناچار به داشتن حاکمی هستند، خواه حاکمی دادگستر و نیکوکار و خواه حاکم ستمگر و بدکار"؛ نهج البلاغه، خطبه ۴۰. امام{{ع}} در این روایت لزوم عقلی به وجود رهبر در جامعه اشاره دارد تا جامعه دچار هرج و مرج و فروپاشی نشود.</ref>.  


از آنجا که [[اسلام]] [[دین فطری]] و [[پاسخ‌گویی]] به نیازهای فطری و عقلی انسان است و از این جهت باید در مورد [[امامت]] و [[رهبری جامعه]] که از مهمترین نیازهای فطری و [[زندگی اجتماعی]] اوست، یا با تعیین صریح [[امامان]] و یا با واگذاری صریح [[انتخاب]] آن به [[امت]]، [[تکلیف]] [[مسلمانان]] را مشخص کرده باشد و [[شیعه]] بنا به دلائل محکم و متقن [[عقلی]] و [[نقلی]] [[معتقد]] است [[خدا]] این [[امامان]] را تعیین کرده و توسط [[پیامبر اکرم]]{{صل}} معرفی نموده است<ref>ر.ک: [[عبدالله ابراهیم‌زاده آملی|ابراهیم‌زاده آملی، عبدالله]]، [[امامت و رهبری - ابراهیم‌زاده آملی (کتاب)| امامت و رهبری]]، ص۹۱ ـ ۹۲.</ref>.
از آنجا که [[اسلام]] [[دین فطری]] و [[پاسخ‌گویی]] به نیازهای فطری و عقلی انسان است و از این جهت باید در مورد [[امامت]] و [[رهبری جامعه]] که از مهمترین نیازهای فطری و [[زندگی اجتماعی]] اوست، یا با تعیین صریح [[امامان]] و یا با واگذاری صریح [[انتخاب]] آن به [[امت]]، [[تکلیف]] [[مسلمانان]] را مشخص کرده باشد و [[شیعه]] بنا به دلائل محکم و متقن [[عقلی]] و [[نقلی]] [[معتقد]] است [[خدا]] این [[امامان]] را تعیین کرده و توسط [[پیامبر اکرم]]{{صل}} معرفی نموده است<ref>ر. ک: [[عبدالله ابراهیم‌زاده آملی|ابراهیم‌زاده آملی، عبدالله]]، [[امامت و رهبری - ابراهیم‌زاده آملی (کتاب)| امامت و رهبری]]، ص۹۱ ـ ۹۲.</ref>.


=====[[ضرورت]] وجود کارشناس [[دینی]] بعد از [[پیامبر]]=====
===== [[ضرورت]] وجود کارشناس [[دینی]] بعد از [[پیامبر]] =====
[[آیین]] حیات‌بخش [[اسلام]] با ویژگی‌های خود که عبارت‌اند از: [[جاودانگی]]، [[جهانی بودن]]، [[جامعیت]] و برخورداری از [[قوانین]] [[اخلاقی]]، [[سیاسی]]، [[اجتماعی]] و [[اقتصادی]]، تأمین‌ کننده همه جانبه [[سعادت دنیا]] و [[آخرت]] [[انسان]] است، در عین حال، دارای ظرافت‌هایی است که نیازمند توضیح و [[روشنگری]] پیامبر{{صل}} به عنوان کارشناس و متخصص آن است و کتاب آسمانی‌اش [[قرآن کریم]]، از چنان پیچیدگی، ظرافت، عمق و وسعت برخوردار است که اگر پس از آن [[حضرت]] بخواهد بدون تبیین متخصص و کارشناس [[راستین]] دینی که [[مصون از خطا]] و [[لغزش]] و [[اشتباه]] باشد به [[حیات]] خود ادامه دهد، [[قادر]] به ادامه حیات پویا و بالنده خود نبوده و دچار همان [[سرنوشت]] دیگر [[ادیان آسمانی]] یعنی [[یهودیت]] و [[مسیحیت]] شده و دست‌خوش [[تحریف]] و [[انحراف]] خواهد گشت<ref>اقتباس از امامت و رهبری، ص۹۵.</ref>. از این‌رو، [[خداوند]] خطاب به پیامبر{{صل}} می‌فرماید: {{متن قرآن|وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ}}<ref>«(آنان را) با برهان‌ها (ی روشن) و نوشته‌ها (فرستادیم) و بر تو قرآن را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستاده‌اند روشن گردانی و باشد که بیندیشند» سوره نحل، آیه ۴۴.</ref>. همان‌طور که بدون تبیین پیامبر{{صل}} مقاصد خداوند در آیه‌های [[قرآن]] روشن نخواهد گشت، پس از آن حضرت هم بدون تبیین کارشناسی [[حقیقی]] قرآن، مفاهیم ارزشی و [[حقایق]] آن بگونه‌ای که مقصد خداوند است، روشن و آشکار نخواهد شد. پس به [[حکم]] [[عقل سلیم]]، وجود چنین افرادی پس از پیامبر{{صل}} نیز ضرورت دارد.
[[آیین]] حیات‌بخش [[اسلام]] با ویژگی‌های خود که عبارت‌اند از: [[جاودانگی]]، [[جهانی بودن]]، [[جامعیت]] و برخورداری از [[قوانین]] [[اخلاقی]]، [[سیاسی]]، [[اجتماعی]] و [[اقتصادی]]، تأمین‌ کننده همه جانبه [[سعادت دنیا]] و [[آخرت]] [[انسان]] است، در عین حال، دارای ظرافت‌هایی است که نیازمند توضیح و [[روشنگری]] پیامبر{{صل}} به عنوان کارشناس و متخصص آن است و کتاب آسمانی‌اش [[قرآن کریم]]، از چنان پیچیدگی، ظرافت، عمق و وسعت برخوردار است که اگر پس از آن [[حضرت]] بخواهد بدون تبیین متخصص و کارشناس [[راستین]] دینی که [[مصون از خطا]] و [[لغزش]] و [[اشتباه]] باشد به [[حیات]] خود ادامه دهد، [[قادر]] به ادامه حیات پویا و بالنده خود نبوده و دچار همان [[سرنوشت]] دیگر [[ادیان آسمانی]] یعنی [[یهودیت]] و [[مسیحیت]] شده و دست‌خوش [[تحریف]] و [[انحراف]] خواهد گشت<ref>اقتباس از امامت و رهبری، ص۹۵.</ref>. از این‌رو، [[خداوند]] خطاب به پیامبر{{صل}} می‌فرماید: {{متن قرآن|وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ}}<ref>«(آنان را) با برهان‌ها (ی روشن) و نوشته‌ها (فرستادیم) و بر تو قرآن را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستاده‌اند روشن گردانی و باشد که بیندیشند» سوره نحل، آیه ۴۴.</ref>. همان‌طور که بدون تبیین پیامبر{{صل}} مقاصد خداوند در آیه‌های [[قرآن]] روشن نخواهد گشت، پس از آن حضرت هم بدون تبیین کارشناسی [[حقیقی]] قرآن، مفاهیم ارزشی و [[حقایق]] آن بگونه‌ای که مقصد خداوند است، روشن و آشکار نخواهد شد. پس به [[حکم]] [[عقل سلیم]]، وجود چنین افرادی پس از پیامبر{{صل}} نیز ضرورت دارد.


به همین دلیل، شیعه معتقد است پیامبر{{صل}} به [[دستور خداوند]] و بنا به اقتضای [[عقل]] و [[منطق]] به این مهم توجه کامل کرده و جانشینانی را به عنوان [[کارشناسان دین]] معرفی کرده است<ref>ر.ک: [[عبدالله ابراهیم‌زاده آملی|ابراهیم‌زاده آملی، عبدالله]]، [[امامت و رهبری - ابراهیم‌زاده آملی (کتاب)| امامت و رهبری]]، ص۹۲-۹۳.</ref>.
به همین دلیل، شیعه معتقد است پیامبر{{صل}} به [[دستور خداوند]] و بنا به اقتضای [[عقل]] و [[منطق]] به این مهم توجه کامل کرده و جانشینانی را به عنوان [[کارشناسان دین]] معرفی کرده است<ref>ر. ک: [[عبدالله ابراهیم‌زاده آملی|ابراهیم‌زاده آملی، عبدالله]]، [[امامت و رهبری - ابراهیم‌زاده آملی (کتاب)| امامت و رهبری]]، ص۹۲-۹۳.</ref>.


====[[دلایل عقلی]] محض====
==== [[دلایل عقلی]] محض ====
# [[وجوب عدل]]؛
# [[وجوب عدل]]؛
# [[وجوب دفع فساد]] ([[وجوب دفع هرج و مرج]]، [[وجوب حفظ نظام جامعه]])؛
# [[وجوب دفع فساد]] ([[وجوب دفع هرج و مرج]]، [[وجوب حفظ نظام جامعه]])؛
خط ۷۰: خط ۷۰:
# [[برهان مظهر جامع]].
# [[برهان مظهر جامع]].


=====[[اجرای حدود]] و [[حفظ نظام اسلامی]]، ([[برقراری نظم]] و [[حفظ]] [[جامعه اسلامی]])=====
===== [[اجرای حدود]] و [[حفظ نظام اسلامی]]، ([[برقراری نظم]] و [[حفظ]] [[جامعه اسلامی]])=====
[[اجرای حدود]] و [[حفظ اسلام]] و [[مسلمین]]، بدون وجود امامِ [[با کفایت]] امکان پذیر نیست، پس [[نصب امام]] [[واجب]] خواهد بود. اموری که تحقق آنها منوط به [[وجود امام]] است:
[[اجرای حدود]] و [[حفظ اسلام]] و [[مسلمین]]، بدون وجود امامِ [[با کفایت]] امکان پذیر نیست، پس [[نصب امام]] [[واجب]] خواهد بود. اموری که تحقق آنها منوط به [[وجود امام]] است:


#جمع آراء بر [[امور اجتماعی]] مانند [[جهاد]].
# جمع آراء بر [[امور اجتماعی]] مانند [[جهاد]].
#جلوگیری از [[هرج و مرج]] [[اجتماعی]].
# جلوگیری از [[هرج و مرج]] [[اجتماعی]].
# [[اجرای حدود الهی]].
# [[اجرای حدود الهی]].
# [[قضاوت]]<ref>ر.ک: [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی ج۲]]، ص۱۹۷ - ۲۰۳.</ref>.
# [[قضاوت]]<ref>ر. ک: [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی ج۲]]، ص۱۹۷ - ۲۰۳.</ref>.


=====[[وجوب دفع ضررهای عظیم]]=====
===== [[وجوب دفع ضررهای عظیم]] =====
[[امامت]] در بردارنده [[منافع]] [[عظیم]] اجتماعی است که نادیده گرفتن آنها، زیان‌های بزرگی در پی دارد؛ اگر در [[جامعه]] [[رهبری]] [[دانا]] و توانا وجود داشته باشد زمینه‌های [[رشد]] و [[صلاح]] [[مردم]] فراهم خواهد بود و اگر وجود نداشته باشد، عکس آن رخ خواهد داد و در نتیجه، از نبود [[امام]] زیان بزرگی به جامعه وارد می‌شود و دفع چنین زیان‌هایی در [[شریعت]] واجب است. بنابراین، وجود امام واجب خواهد بود<ref>ر.ک: [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی ج۲]]، ص۲۰۶.</ref>.
[[امامت]] در بردارنده [[منافع]] [[عظیم]] اجتماعی است که نادیده گرفتن آنها، زیان‌های بزرگی در پی دارد؛ اگر در [[جامعه]] [[رهبری]] [[دانا]] و توانا وجود داشته باشد زمینه‌های [[رشد]] و [[صلاح]] [[مردم]] فراهم خواهد بود و اگر وجود نداشته باشد، عکس آن رخ خواهد داد و در نتیجه، از نبود [[امام]] زیان بزرگی به جامعه وارد می‌شود و دفع چنین زیان‌هایی در [[شریعت]] واجب است. بنابراین، وجود امام واجب خواهد بود<ref>ر. ک: [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی ج۲]]، ص۲۰۶.</ref>.


بیان [[برهان]] در لسان [[شاگرد]] [[امام صادق]]{{ع}}: "[[هشام بن حکم]]"، یکی از [[شاگردان]] [[جوان]] امام صادق{{ع}} [[مناظره]] ای با "[[عمرو]] بن عُبّید معتزلی" در زمینه [[ضرورت وجود امام]] انجام داده است که مضمون برهان [[ضرورت]] را داراست<ref>اصول کافی، ج۱، ترجمه سید جواد مصطفوی، ص۲۳۸ ـ ۲۴۰.</ref><ref>ر.ک: [[عبدالله ابراهیم‌زاده آملی|ابراهیم‌زاده آملی، عبدالله]]، [[امامت و رهبری - ابراهیم‌زاده آملی (کتاب)|امامت و رهبری]]، ص۹۳-۹۵.</ref>
بیان [[برهان]] در لسان [[شاگرد]] [[امام صادق]]{{ع}}: "[[هشام بن حکم]]"، یکی از [[شاگردان]] [[جوان]] امام صادق{{ع}} [[مناظره]] ای با "[[عمرو]] بن عُبّید معتزلی" در زمینه [[ضرورت وجود امام]] انجام داده است که مضمون برهان [[ضرورت]] را داراست<ref>اصول کافی، ج۱، ترجمه سید جواد مصطفوی، ص۲۳۸ ـ ۲۴۰.</ref><ref>ر. ک: [[عبدالله ابراهیم‌زاده آملی|ابراهیم‌زاده آملی، عبدالله]]، [[امامت و رهبری - ابراهیم‌زاده آملی (کتاب)|امامت و رهبری]]، ص۹۳-۹۵.</ref>


===[[دلایل نقلی]]===
=== [[دلایل نقلی]] ===
====[[آیات]]====
==== [[آیات]] ====
=====[[آیه ولایت]]=====
===== [[آیه ولایت]] =====
از جمله آیاتی که به امامت و رهبری اشاره دارند، دو [[آیه]] "[[ولایت]]" و "[[تبلیغ]]" است. این دو آیه علاوه بر مطرح ساختن اصل مسئله امامت و رهبری بعد از [[پیامبر]]{{صل}}، به تعیین مصداق و معرفی شخص امام با اوصاف کلی پرداخته که ما نیز هر دو جنبه را مطرح می‌کنیم: {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا ز يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}}<ref>«سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵.</ref>.
از جمله آیاتی که به امامت و رهبری اشاره دارند، دو [[آیه]] "[[ولایت]]" و "[[تبلیغ]]" است. این دو آیه علاوه بر مطرح ساختن اصل مسئله امامت و رهبری بعد از [[پیامبر]]{{صل}}، به تعیین مصداق و معرفی شخص امام با اوصاف کلی پرداخته که ما نیز هر دو جنبه را مطرح می‌کنیم: {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا ز يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}}<ref>«سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵.</ref>.


[[استدلال]] به آیه، برای تبیین دیدگاه [[قرآن]] در مورد امامت بعد از پیامبر، با ذکر سه مقدمه انجام می‌شود:
[[استدلال]] به آیه، برای تبیین دیدگاه [[قرآن]] در مورد امامت بعد از پیامبر، با ذکر سه مقدمه انجام می‌شود:
# [[شأن نزول آیه]]: در [[روایات معتبر]] و [[منابع تفسیری]] (از [[سنی]] و [[شیعه]]) چنین وارد شده است: روزی [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در [[مسجد]] در حال [[نماز]] بود که [[فقیری]] وارد شده [[تقاضای کمک]] [[مالی]] کرد، آن حضرت در حالی که در [[رکوع]] بود انگشتری خود را از انگشت در آورده به [[سائل]] داد. [[خداوند]] [[آیه]] مذکور را در [[شأن]] و [[فضیلت]] او نازل کرد<ref>تفسیر الکشّاف، زمخشری خوارزمی، ج۱، ص، ۶۲۴؛ تفسیر روح المعانی، آلوسی بغدادی، ج۶، ص۱۸۶؛ تفسیر کبیر، فخر رازی، ج۱۲، ص۲۶؛ الدر المنثور، سیوطی، ج۲، ص۲۹۳؛ مسند احمد حنبل، ج۵، هامش، ص۳۸؛ الغدیر، ج۲، ص۵۲ – ۵۵؛ المراجعات، امام شرف‌الدین عاملی، ص۱۴۲ – ۱۴۳ که از ده‌ها کتاب اهل سنت که به این مطلب اشاره دارند نام می‌برد.</ref>.
# [[شأن نزول آیه]]: در [[روایات معتبر]] و [[منابع تفسیری]] (از [[سنی]] و [[شیعه]]) چنین وارد شده است: روزی [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در [[مسجد]] در حال [[نماز]] بود که [[فقیری]] وارد شده [[تقاضای کمک]] [[مالی]] کرد، آن حضرت در حالی که در [[رکوع]] بود انگشتری خود را از انگشت در آورده به [[سائل]] داد. [[خداوند]] [[آیه]] مذکور را در [[شأن]] و [[فضیلت]] او نازل کرد<ref>تفسیر الکشّاف، زمخشری خوارزمی، ج۱، ص، ۶۲۴؛ تفسیر روح المعانی، آلوسی بغدادی، ج۶، ص۱۸۶؛ تفسیر کبیر، فخر رازی، ج۱۲، ص۲۶؛ الدر المنثور، سیوطی، ج۲، ص۲۹۳؛ مسند احمد حنبل، ج۵، هامش، ص۳۸؛ الغدیر، ج۲، ص۵۲ – ۵۵؛ المراجعات، امام شرف‌الدین عاملی، ص۱۴۲ – ۱۴۳ که از ده‌ها کتاب اهل سنت که به این مطلب اشاره دارند نام می‌برد.</ref>.
# "[[ولیّ]]" در آیه فقط به معنای [[سرپرست]] و [[متصرف]] در امور است؛ زیرا:
# "[[ولیّ]]" در آیه فقط به معنای [[سرپرست]] و [[متصرف]] در امور است؛ زیرا:
##با توجه به اینکه لفظ ولیّ تکرار نشده و روی هر سه کلمه {{متن قرآن|اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا}} به یک [[سیاق]] وارد شده است، از این‌رو، [[وحدت سیاق]] [[حکم]] می‌کند [[ولایت]] در همه آنها به یک معنا باشد<ref>تفسیر الکشّاف، زمخشری خوارزمی، ج۱، ص، ۶۲۴؛ تفسیر روح المعانی، آلوسی بغدادی، ج۶، ص۱۸۶؛ تفسیر کبیر، فخر رازی، ج۱۲، ص۲۶؛ الدر المنثور، سیوطی، ج۲، ص۲۹۳؛ مسند احمد حنبل، ج۵، هامش، ص۳۸؛ الغدیر، ج۲، ص۵۲ – ۵۵؛ المراجعات، امام شرف‌الدین عاملی، ص۱۴۲ ـ ۱۴۳ که از ده‌ها کتاب اهل سنت که به این مطلب اشاره دارند نام می‌برد.</ref>.
## با توجه به اینکه لفظ ولیّ تکرار نشده و روی هر سه کلمه {{متن قرآن|اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا}} به یک [[سیاق]] وارد شده است، از این‌رو، [[وحدت سیاق]] [[حکم]] می‌کند [[ولایت]] در همه آنها به یک معنا باشد<ref>تفسیر الکشّاف، زمخشری خوارزمی، ج۱، ص، ۶۲۴؛ تفسیر روح المعانی، آلوسی بغدادی، ج۶، ص۱۸۶؛ تفسیر کبیر، فخر رازی، ج۱۲، ص۲۶؛ الدر المنثور، سیوطی، ج۲، ص۲۹۳؛ مسند احمد حنبل، ج۵، هامش، ص۳۸؛ الغدیر، ج۲، ص۵۲ – ۵۵؛ المراجعات، امام شرف‌الدین عاملی، ص۱۴۲ ـ ۱۴۳ که از ده‌ها کتاب اهل سنت که به این مطلب اشاره دارند نام می‌برد.</ref>.
##کلمه "ولیّ" در آیه به معنای [[ناصر]] و [[دوستدار]] نیست؛ زیرا ولایت به معنای [[دوستی]] و [[یاری کردن]] مخصوص کسانی نیست که [[نماز]] می‌خوانند و در حال رکوع [[زکات]] می‌دهند، بلکه یک حکم عمومی است که همه [[مسلمانان]] را دربرمی‌گیرد. بنابراین معنای آن [[سرپرستی]] و تصرّف و [[رهبری]] مادی و [[معنوی]] است که یک حکم خاص و در انحصار [[خدا]] و [[رسول]] او و افراد خاصّی از [[مؤمنان]] است؛ زیرا کلمه ﴿إِنَّمَا﴾ معنای انحصار و اختصاص را می‌رساند<ref>تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۱۲۸ ـ ۱۲۹، ذیل آیه محل بحث از جزء ششم.</ref>.
## کلمه "ولیّ" در آیه به معنای [[ناصر]] و [[دوستدار]] نیست؛ زیرا ولایت به معنای [[دوستی]] و [[یاری کردن]] مخصوص کسانی نیست که [[نماز]] می‌خوانند و در حال رکوع [[زکات]] می‌دهند، بلکه یک حکم عمومی است که همه [[مسلمانان]] را دربرمی‌گیرد. بنابراین معنای آن [[سرپرستی]] و تصرّف و [[رهبری]] مادی و [[معنوی]] است که یک حکم خاص و در انحصار [[خدا]] و [[رسول]] او و افراد خاصّی از [[مؤمنان]] است؛ زیرا کلمه ﴿إِنَّمَا﴾ معنای انحصار و اختصاص را می‌رساند<ref>تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۱۲۸ ـ ۱۲۹، ذیل آیه محل بحث از جزء ششم.</ref>.
# [[انفاق]] کردن در حال رکوع جزو [[واجبات]] یا [[مستحبات]] نیست تا بگوییم ممکن است عده‌ای از [[مردم]] به این [[حکم]] عمل کرده باشند. پس {{متن قرآن|الَّذِينَ}} اشاره به فرد خاص "علی{{ع}}" است.
# [[انفاق]] کردن در حال رکوع جزو [[واجبات]] یا [[مستحبات]] نیست تا بگوییم ممکن است عده‌ای از [[مردم]] به این [[حکم]] عمل کرده باشند. پس {{متن قرآن|الَّذِينَ}} اشاره به فرد خاص "علی{{ع}}" است.


اما به کار بردن لفظ جمع برای یک فرد بنا به جهاتی که در ذیل می‌آید، اشکال ندارد:
اما به کار بردن لفظ جمع برای یک فرد بنا به جهاتی که در ذیل می‌آید، اشکال ندارد:
#به کار بردن لفظ جمع برای فرد، گاهی برای [[تعظیم]] و [[تکریم]] [[شخصیت]] اوست و در [[آیه]] مزبور هر چند [[زکات]] و انفاق‌کننده در حال [[رکوع]] [[نماز]]، تنها یک نفر و آن هم علی{{ع}} بود اما برای تکریم و تعظیم او به سبب کاری که کرده است، لفظ جمع به کار رفته است و این‌گونه استعمال نزد اهل لغت نیز پذیرفته شده است<ref>قاموس قرآن، ج۷، ص۲۵۱؛ تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۱۲۸ - ۱۲۹.</ref>.
# به کار بردن لفظ جمع برای فرد، گاهی برای [[تعظیم]] و [[تکریم]] [[شخصیت]] اوست و در [[آیه]] مزبور هر چند [[زکات]] و انفاق‌کننده در حال [[رکوع]] [[نماز]]، تنها یک نفر و آن هم علی{{ع}} بود اما برای تکریم و تعظیم او به سبب کاری که کرده است، لفظ جمع به کار رفته است و این‌گونه استعمال نزد اهل لغت نیز پذیرفته شده است<ref>قاموس قرآن، ج۷، ص۲۵۱؛ تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۱۲۸ - ۱۲۹.</ref>.
#در [[قرآن کریم]]، نظیر این‌گونه استعمال زیاد دیده شده است، از جمله: در [[آیه مباهله]]: {{متن قرآن|فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ}}<ref>«بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودی‌های خویش و خودی‌های شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم» سوره آل عمران، آیه ۶۱.</ref>، با اینکه تنها یک [[زن]] ـ [[فاطمه زهرا]]{{س}} ـ در جمع مردان ـ [[پیامبر]] و علی و [[حسنین]]{{ع}} ـ حضور داشت، اما [[قرآن]] برای ایشان واژه جمع {{متن قرآن|نِسَاءَنَا}} آورده است. و نیز آیه {{متن قرآن|الَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِلَّهِ وَالرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ مَا أَصَابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَاتَّقَوْا أَجْرٌ عَظِيمٌ}}<ref> «کسانی که به (فراخوان) خداوند و پیامبر پس از آسیب دیدن پاسخ گفتند، برای کسانی از آنان که نیکی و پرهیزگاری ورزیده‌اند پاداشی سترگ خواهد بود» سوره آل عمران، آیه ۱۷۲.</ref> درباره [[نعیم بن مسعود]] و آیه {{متن قرآن|فَتَرَى الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ يُسَارِعُونَ فِيهِمْ يَقُولُونَ نَخْشَى أَنْ تُصِيبَنَا دَائِرَةٌ فَعَسَى اللَّهُ أَنْ يَأْتِيَ بِالْفَتْحِ أَوْ أَمْرٍ مِنْ عِنْدِهِ فَيُصْبِحُوا عَلَى مَا أَسَرُّوا فِي أَنْفُسِهِمْ نَادِمِينَ}} <ref>«آنگاه بیماردلان را خواهی دید که برای آنان سر و دست می‌شکنند؛ می‌گویند بیم داریم که بلایی به ما رسد ؛ بسا خداوند پیروزی یا امری (دیگر، پیش) آورد تا آنان از آنچه در دل می‌نهفتند پشیمان گردند» سوره مائده، آیه ۵۲.</ref> در مورد [[عبدالله بن ابی]] به لفظ جمع آمده است..
# در [[قرآن کریم]]، نظیر این‌گونه استعمال زیاد دیده شده است، از جمله: در [[آیه مباهله]]: {{متن قرآن|فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ}}<ref>«بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودی‌های خویش و خودی‌های شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم» سوره آل عمران، آیه ۶۱.</ref>، با اینکه تنها یک [[زن]] ـ [[فاطمه زهرا]]{{س}} ـ در جمع مردان ـ [[پیامبر]] و علی و [[حسنین]]{{ع}} ـ حضور داشت، اما [[قرآن]] برای ایشان واژه جمع {{متن قرآن|نِسَاءَنَا}} آورده است. و نیز آیه {{متن قرآن|الَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِلَّهِ وَالرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ مَا أَصَابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَاتَّقَوْا أَجْرٌ عَظِيمٌ}}<ref> «کسانی که به (فراخوان) خداوند و پیامبر پس از آسیب دیدن پاسخ گفتند، برای کسانی از آنان که نیکی و پرهیزگاری ورزیده‌اند پاداشی سترگ خواهد بود» سوره آل عمران، آیه ۱۷۲.</ref> درباره [[نعیم بن مسعود]] و آیه {{متن قرآن|فَتَرَى الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ يُسَارِعُونَ فِيهِمْ يَقُولُونَ نَخْشَى أَنْ تُصِيبَنَا دَائِرَةٌ فَعَسَى اللَّهُ أَنْ يَأْتِيَ بِالْفَتْحِ أَوْ أَمْرٍ مِنْ عِنْدِهِ فَيُصْبِحُوا عَلَى مَا أَسَرُّوا فِي أَنْفُسِهِمْ نَادِمِينَ}} <ref>«آنگاه بیماردلان را خواهی دید که برای آنان سر و دست می‌شکنند؛ می‌گویند بیم داریم که بلایی به ما رسد؛ بسا خداوند پیروزی یا امری (دیگر، پیش) آورد تا آنان از آنچه در دل می‌نهفتند پشیمان گردند» سوره مائده، آیه ۵۲.</ref> در مورد [[عبدالله بن ابی]] به لفظ جمع آمده است..


نتیجه اینکه از دیدگاه قرآن، [[امامت]] و [[ولایت]] بعد از پیامبر{{صل}}، [[استمرار]] ولایت و امامت [[خدا]] و [[رسول]] اوست و همان‌گونه که [[ولایت خدا]] و رسول او بر مردم، به [[انتخاب]] و [[اختیار]] مردم نیست، امامت و [[ولایت امام]] بعد از پیامبر نیز به اختیار و [[انتخاب مردم]] نیست. علاوه بر این امامت و ولایتِ غیر افراد مذکور در آیه با استعمال کلمه {{متن قرآن|إِنَّمَا}} [[نفی]] شده است<ref>تفسیر نمونه، ج۴، ص۴۲۷؛ المراجعات، ص۱۴۴ ـ ۱۴.</ref><ref>ر.ک: [[عبدالله ابراهیم‌زاده آملی|ابراهیم‌زاده آملی، عبدالله]]، [[امامت و رهبری - ابراهیم‌زاده آملی (کتاب)|امامت و رهبری]]، ص۹۵ - ۹۷.</ref>
نتیجه اینکه از دیدگاه قرآن، [[امامت]] و [[ولایت]] بعد از پیامبر{{صل}}، [[استمرار]] ولایت و امامت [[خدا]] و [[رسول]] اوست و همان‌گونه که [[ولایت خدا]] و رسول او بر مردم، به [[انتخاب]] و [[اختیار]] مردم نیست، امامت و [[ولایت امام]] بعد از پیامبر نیز به اختیار و [[انتخاب مردم]] نیست. علاوه بر این امامت و ولایتِ غیر افراد مذکور در آیه با استعمال کلمه {{متن قرآن|إِنَّمَا}} [[نفی]] شده است<ref>تفسیر نمونه، ج۴، ص۴۲۷؛ المراجعات، ص۱۴۴ ـ ۱۴.</ref><ref>ر. ک: [[عبدالله ابراهیم‌زاده آملی|ابراهیم‌زاده آملی، عبدالله]]، [[امامت و رهبری - ابراهیم‌زاده آملی (کتاب)|امامت و رهبری]]، ص۹۵ - ۹۷.</ref>


=====[[آیه تبلیغ]]=====
===== [[آیه تبلیغ]] =====
{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ}}<ref>«ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref><ref>به اعتراف مفسران و مورخان بزرگ سنی و شیعه، این آیه و آیه سوم همین سوره، در واقعه غدیر خم در حجة‌الوداع بر پیامبر نازل گردیده است که به دنبال آن رسول اکرم{{صل}} طبق فرمان پروردگار جهان در کنگره بزرگی متشکل از حجاج مسلمان سرزمین‌های اسلامی آن عصر، در محل غدیر خم علی{{ع}} را به طور رسمی به عنوان جانشین خود و امام و رهبر بلافصل مسلمانان معرفی کرده، و از همه به‌ویژه از شیخین، ابوبکر و عمر برایش بیعت گرفته است، و آنها با امام علی{{ع}} به عنوان خلیفه مسلمین و وصی پیامبر بیعت کرده‌اند. ر.ک: تاریخ بغداد، خلیب بغدادی، ج۸، ص۲۹۰؛ تفسیر روح المعانی، ج۶ ص۱۹۳ ـ ۱۹۵؛ تفسیر کبیر، ج۱۲، ص۴۹ ـ ۵۰؛ تفسیر الدرّ المنثور، ج۲، ص۲۹۸ و ۲۵۹؛ تفسیر المنار، ج۲، ص۴۶۳ ـ ۴۶۴؛ تفسیر المیزان، ج۶، ص۵۳ ـ ۵۹؛ الغدیر، ج۱، ص۲۱۴ ـ ۲۲۳.</ref>.
{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ}}<ref>«ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref><ref>به اعتراف مفسران و مورخان بزرگ سنی و شیعه، این آیه و آیه سوم همین سوره، در واقعه غدیر خم در حجة‌الوداع بر پیامبر نازل گردیده است که به دنبال آن رسول اکرم{{صل}} طبق فرمان پروردگار جهان در کنگره بزرگی متشکل از حجاج مسلمان سرزمین‌های اسلامی آن عصر، در محل غدیر خم علی{{ع}} را به طور رسمی به عنوان جانشین خود و امام و رهبر بلافصل مسلمانان معرفی کرده، و از همه به‌ویژه از شیخین، ابوبکر و عمر برایش بیعت گرفته است، و آنها با امام علی{{ع}} به عنوان خلیفه مسلمین و وصی پیامبر بیعت کرده‌اند. ر. ک: تاریخ بغداد، خلیب بغدادی، ج۸، ص۲۹۰؛ تفسیر روح المعانی، ج۶ ص۱۹۳ ـ ۱۹۵؛ تفسیر کبیر، ج۱۲، ص۴۹ ـ ۵۰؛ تفسیر الدرّ المنثور، ج۲، ص۲۹۸ و ۲۵۹؛ تفسیر المنار، ج۲، ص۴۶۳ ـ ۴۶۴؛ تفسیر المیزان، ج۶، ص۵۳ ـ ۵۹؛ الغدیر، ج۱، ص۲۱۴ ـ ۲۲۳.</ref>.


چگونگی دلالت [[آیه]]: با توجه به اینکه آیه‌های [[سوره مائده]] به‌طور مسلم در اواخر [[عمر پیامبر]]{{صل}} نازل شده است و آیه مورد بحث با تأکیدهای پی در پی همراه است و خطاب به آن حضرت هم با لفظ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ}} آمده که تنها در دو مورد در [[قرآن کریم]] دیده شده است. مورد دیگر آیه {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ لَا يَحْزُنْكَ الَّذِينَ يُسَارِعُونَ فِي الْكُفْرِ مِنَ الَّذِينَ قَالُوا آمَنَّا بِأَفْوَاهِهِمْ وَلَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ}} <ref>«ای پیامبر! آنان که در کفر شتاب می‌ورزند تو را اندوهگین نکنند، همان کسانی که به زبان می‌گفتند ایمان آورده‌ایم در حالی که دل‌هاشان ایمان نیاورده است» سوره مائده، آیه ۴۱.</ref> و همچنین [[تهدید]] آن حضرت به عدم [[تبلیغ رسالت الهی]] در صورت عدم انجام [[مأموریت]] محوله که این تعبیر فقط در این [[آیه]] از [[قرآن]] آمده است، همه و همه از یک حادثه مهم و [[پیام]] سرنوشت‌ساز خبر می‌دهند.
چگونگی دلالت [[آیه]]: با توجه به اینکه آیه‌های [[سوره مائده]] به‌طور مسلم در اواخر [[عمر پیامبر]]{{صل}} نازل شده است و آیه مورد بحث با تأکیدهای پی در پی همراه است و خطاب به آن حضرت هم با لفظ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ}} آمده که تنها در دو مورد در [[قرآن کریم]] دیده شده است. مورد دیگر آیه {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ لَا يَحْزُنْكَ الَّذِينَ يُسَارِعُونَ فِي الْكُفْرِ مِنَ الَّذِينَ قَالُوا آمَنَّا بِأَفْوَاهِهِمْ وَلَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ}} <ref>«ای پیامبر! آنان که در کفر شتاب می‌ورزند تو را اندوهگین نکنند، همان کسانی که به زبان می‌گفتند ایمان آورده‌ایم در حالی که دل‌هاشان ایمان نیاورده است» سوره مائده، آیه ۴۱.</ref> و همچنین [[تهدید]] آن حضرت به عدم [[تبلیغ رسالت الهی]] در صورت عدم انجام [[مأموریت]] محوله که این تعبیر فقط در این [[آیه]] از [[قرآن]] آمده است، همه و همه از یک حادثه مهم و [[پیام]] سرنوشت‌ساز خبر می‌دهند.
خط ۱۱۰: خط ۱۱۰:
همچنین مربوط به [[مبارزه]] با [[بت‌پرستان]] و [[کافران]] و یا رفع [[تهدید]] [[دشمنان]]، از [[مشرکان]] و [[منافقان]] و [[یهودیان]] و غیر آن نیست، چون [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به نحو موفقیت‌آمیزی با [[بت‌پرستی]] و [[شرک]] مبارزه کرده و خطر [[نفاق]] و [[یهود]] را از سر اسلام و [[مسلمانان]] کوتاه کرده بود<ref>اقتباس از تفسیر المیزان، ج۶، ص۴۴ ـ ۴۲؛ تفسیر نمونه، ج۵، ص۳ ـ ۴.</ref>.
همچنین مربوط به [[مبارزه]] با [[بت‌پرستان]] و [[کافران]] و یا رفع [[تهدید]] [[دشمنان]]، از [[مشرکان]] و [[منافقان]] و [[یهودیان]] و غیر آن نیست، چون [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به نحو موفقیت‌آمیزی با [[بت‌پرستی]] و [[شرک]] مبارزه کرده و خطر [[نفاق]] و [[یهود]] را از سر اسلام و [[مسلمانان]] کوتاه کرده بود<ref>اقتباس از تفسیر المیزان، ج۶، ص۴۴ ـ ۴۲؛ تفسیر نمونه، ج۵، ص۳ ـ ۴.</ref>.


بنابراین، این پیام مهم و سرنوشت‌ساز، با توجه به [[روایات]] وارده در [[شأن نزول آیه]]، جزء مسئله [[امامت]] و [[جانشینی]] آن [[حضرت]] نیست؛ زیرا بیان نکردنش با عدم [[تبلیغ رسالت]] برابر شمرده شده است، همان‌گونه که بیان و [[ابلاغ]] آن به [[مردم]] (چنان که [[خدا]] فرمود) موجب [[یأس]] کامل [[کفار]] از ([[شکست]] دادن اسلام) و سبب [[اکمال دین]] و [[اتمام نعمت]] بوده است {{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا}} <ref>«امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.</ref><ref>ر.ک: [[عبدالله ابراهیم‌زاده آملی|ابراهیم‌زاده آملی، عبدالله]]، [[امامت و رهبری - ابراهیم‌زاده آملی (کتاب)|امامت و رهبری]]، ص۹۷-۹۹.</ref>
بنابراین، این پیام مهم و سرنوشت‌ساز، با توجه به [[روایات]] وارده در [[شأن نزول آیه]]، جزء مسئله [[امامت]] و [[جانشینی]] آن [[حضرت]] نیست؛ زیرا بیان نکردنش با عدم [[تبلیغ رسالت]] برابر شمرده شده است، همان‌گونه که بیان و [[ابلاغ]] آن به [[مردم]] (چنان که [[خدا]] فرمود) موجب [[یأس]] کامل [[کفار]] از ([[شکست]] دادن اسلام) و سبب [[اکمال دین]] و [[اتمام نعمت]] بوده است {{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا}} <ref>«امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.</ref><ref>ر. ک: [[عبدالله ابراهیم‌زاده آملی|ابراهیم‌زاده آملی، عبدالله]]، [[امامت و رهبری - ابراهیم‌زاده آملی (کتاب)|امامت و رهبری]]، ص۹۷-۹۹.</ref>


====[[احادیث]]====
==== [[احادیث]] ====
=====[[حدیث]] {{متن حدیث|لَوْلَا الْحُجَّةُ لَسَاخَتِ الْأَرْضُ بِأَهْلِهَا}}=====
===== [[حدیث]] {{متن حدیث|لَوْلَا الْحُجَّةُ لَسَاخَتِ الْأَرْضُ بِأَهْلِهَا}}=====
یکی دیگر از ادلّه [[اثبات]] [[ضرورت امام]]، [[حدیث مشهور]] {{متن حدیث|لَوْ لَا الْحُجَّةُ لَسَاخَتِ الْأَرْضُ بِأَهْلِهَا}} است. [[امام صادق]]{{ع}} در [[حدیثی]] می‌فرمایند: "اگر [[زمین]] یک [[روز]] خالی از [[امام]] باشد، فرو می‌ریزد"<ref>{{متن حدیث|لَوْ بَقِیَتِ الْأَرْضُ بِغَیْرِ إِمَامٍ لَسَاخَتْ‌}}؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۱۷۹.</ref> و در روایتی دیگر از [[امام باقر]]{{ع}} آمده است: "اگر زمین یک روز خالی از امامی از [[خانواده]] ما باشد، اهلش را فرو می‌برد و [[خدا]] [[مردم]] را به بدترین [[عذاب]] [[شکنجه]] می‌کند. [[خداوند]] ما را [[حجت]] در روی [[زمین]] قرار داده و [[امان]] برای [[اهل]] زمین‌ایم. تا هنگامی‌که ما در میان آنها باشیم، از فرو بردن در امان‌اند"<ref>{{متن حدیث|لَوْ بَقِیَتِ الْأَرْضُ یَوْماً بِلَا إِمَامٍ مِنَّا، لَسَاخَتْ بِأَهْلِهَا، وَ لَعَذَّبَهُمُ اللَّهُ بِأَشَدِّ عَذَابِهِ، ذَلِکَ أَنَ اللَّهَ جَعَلَنَا حُجَّةً فِی أَرْضِهِ‌ وَ أَمَاناً فِی الْأَرْضِ لِأَهْلِ الْأَرْضِ}}؛ صدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۲۰۴.</ref>. بر پایه این دسته از [[روایات]]، [[امام]]، [[حجت خدا]] بر روی زمین و امان اهل زمین است و اگر لحظه‌ای نباشد، زمین اهل خود را نابود می‌کند<ref>ر.ک: [[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|درسنامه امام‌شناسی]]، ص۳۴.</ref>.
یکی دیگر از ادلّه [[اثبات]] [[ضرورت امام]]، [[حدیث مشهور]] {{متن حدیث|لَوْ لَا الْحُجَّةُ لَسَاخَتِ الْأَرْضُ بِأَهْلِهَا}} است. [[امام صادق]]{{ع}} در [[حدیثی]] می‌فرمایند: "اگر [[زمین]] یک [[روز]] خالی از [[امام]] باشد، فرو می‌ریزد"<ref>{{متن حدیث|لَوْ بَقِیَتِ الْأَرْضُ بِغَیْرِ إِمَامٍ لَسَاخَتْ‌}}؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۱۷۹.</ref> و در روایتی دیگر از [[امام باقر]]{{ع}} آمده است: "اگر زمین یک روز خالی از امامی از [[خانواده]] ما باشد، اهلش را فرو می‌برد و [[خدا]] [[مردم]] را به بدترین [[عذاب]] [[شکنجه]] می‌کند. [[خداوند]] ما را [[حجت]] در روی [[زمین]] قرار داده و [[امان]] برای [[اهل]] زمین‌ایم. تا هنگامی‌که ما در میان آنها باشیم، از فرو بردن در امان‌اند"<ref>{{متن حدیث|لَوْ بَقِیَتِ الْأَرْضُ یَوْماً بِلَا إِمَامٍ مِنَّا، لَسَاخَتْ بِأَهْلِهَا، وَ لَعَذَّبَهُمُ اللَّهُ بِأَشَدِّ عَذَابِهِ، ذَلِکَ أَنَ اللَّهَ جَعَلَنَا حُجَّةً فِی أَرْضِهِ‌ وَ أَمَاناً فِی الْأَرْضِ لِأَهْلِ الْأَرْضِ}}؛ صدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۲۰۴.</ref>. بر پایه این دسته از [[روایات]]، [[امام]]، [[حجت خدا]] بر روی زمین و امان اهل زمین است و اگر لحظه‌ای نباشد، زمین اهل خود را نابود می‌کند<ref>ر. ک: [[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|درسنامه امام‌شناسی]]، ص۳۴.</ref>.


=====[[حدیث]] {{متن حدیث|مَنْ‏ مَاتَ‏ وَ لَمْ‏ یَعْرِفْ‏ إِمَامَ‏ زَمَانِهِ}}=====
===== [[حدیث]] {{متن حدیث|مَنْ‏ مَاتَ‏ وَ لَمْ‏ یَعْرِفْ‏ إِمَامَ‏ زَمَانِهِ}}=====
در این حدیث، [[معرفت امام]]، به عنوان یک [[تکلیف دینی]]، بر هر [[مسلمانی]] [[واجب]] شده تا آنجا که نشناختن او، اصل [[ایمان]] را خدشه‌دار می‌سازد و چنین [[حکم قطعی]]، مستلزم آن است که [[زمان]]، هیچ گاه از امام خالی نباشد. [[سیره مسلمانان]] [[صدر اسلام]]، [[وجوب امامت]] را امری مسلم می‌دانستند. از این رو، پس از [[رحلت پیامبر اکرم]]{{صل}}، بی‌درنگ به این مسئله پرداختند. تا جایی که برخی از آنان به دلیل شدت [[اشتغال]] به مسأله [[تعیین خلیفه]] پس از [[رسول خدا]]{{صل}}، حتی از [[شرکت در مراسم]] [[تشییع]] و [[تدفین]] [[پیامبر]] نیز [[غافل]] شدند؛ آنان که شرکت نکرده بودند، [[دلایل]] دیگری داشتند. [[اختلاف]] میان [[صحابه]] درباره [[امامت]]، مربوط به مصداق آن بود نه [[وجوب]] آن. [[متکلمان معتزلی]] نیز به [[اجماع صحابه]]، بر وجوب امامت [[استدلال]] کرده‌اند، اما سیره مسلمانان یا اجماع صحابه بر وجوب امامت، [[دلیل شرعی]] مستقلی به شمار نمی‌رود<ref>ر.ک: [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی ج۲]]، ص۱۹۷ ـ ۲۰۳.</ref>.
در این حدیث، [[معرفت امام]]، به عنوان یک [[تکلیف دینی]]، بر هر [[مسلمانی]] [[واجب]] شده تا آنجا که نشناختن او، اصل [[ایمان]] را خدشه‌دار می‌سازد و چنین [[حکم قطعی]]، مستلزم آن است که [[زمان]]، هیچ گاه از امام خالی نباشد. [[سیره مسلمانان]] [[صدر اسلام]]، [[وجوب امامت]] را امری مسلم می‌دانستند. از این رو، پس از [[رحلت پیامبر اکرم]]{{صل}}، بی‌درنگ به این مسئله پرداختند. تا جایی که برخی از آنان به دلیل شدت [[اشتغال]] به مسأله [[تعیین خلیفه]] پس از [[رسول خدا]]{{صل}}، حتی از [[شرکت در مراسم]] [[تشییع]] و [[تدفین]] [[پیامبر]] نیز [[غافل]] شدند؛ آنان که شرکت نکرده بودند، [[دلایل]] دیگری داشتند. [[اختلاف]] میان [[صحابه]] درباره [[امامت]]، مربوط به مصداق آن بود نه [[وجوب]] آن. [[متکلمان معتزلی]] نیز به [[اجماع صحابه]]، بر وجوب امامت [[استدلال]] کرده‌اند، اما سیره مسلمانان یا اجماع صحابه بر وجوب امامت، [[دلیل شرعی]] مستقلی به شمار نمی‌رود<ref>ر. ک: [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی ج۲]]، ص۱۹۷ ـ ۲۰۳.</ref>.


==دلیل نقلی==
== دلیل نقلی ==
[[دلایل نقلی]] بسیاری از خاصّه و عامّه درباره [[لزوم وجود امام]] ذکر شده است که ما تنها در این [[مقام]] به چند نمونه از آنها اشاره می‌کنیم:
[[دلایل نقلی]] بسیاری از خاصّه و عامّه درباره [[لزوم وجود امام]] ذکر شده است که ما تنها در این [[مقام]] به چند نمونه از آنها اشاره می‌کنیم:


خط ۱۵۳: خط ۱۵۳:
اگر امام لحظه ای از روی زمین برداشته شود، زمین مانند موجی که در دریا پدید آید (و همه مسافران کشتی‌ها را [[غرق]] کند) به موج در آمده و تمام افراد ساکن روی خود را هلاک خواهد نمود.
اگر امام لحظه ای از روی زمین برداشته شود، زمین مانند موجی که در دریا پدید آید (و همه مسافران کشتی‌ها را [[غرق]] کند) به موج در آمده و تمام افراد ساکن روی خود را هلاک خواهد نمود.


[[علامه مجلسی]] [[قدس سره]] [[روایات]] بسیاری درباره [[ضرورت وجود امام]] و نیاز عالم [[خلقت]] به ایشان در کتاب [[شریف]] [[بحار الانوار]] در {{عربی|باب الاضطرار إلی الحجّه و أنّ الأرض لا تخلو من حجّه}} جمع‌آوری کرده است<ref>بحار الانوار، ج۲۳، ص۱ - ۵۶، {{عربی|باب ۱ الاضطرار إلی الحجه و أنّ الأرض لاتخلو من حجه}}. علامه مجلسی در این باب ۱۱۸ حدیث ذکر نموده است.</ref><ref>[[سید قاسم علی‌احمدی|علی‌احمدی، سید قاسم]]، [[حقانیت در اوج مظلومیت ج۱ (کتاب)|حقانیت در اوج مظلومیت ج۱]] ص ۱۰۴.</ref>
[[علامه مجلسی]] [[قدس سره]] [[روایات]] بسیاری درباره [[ضرورت وجود امام]] و نیاز عالم [[خلقت]] به ایشان در کتاب [[شریف]] [[بحار الانوار]] در {{عربی|باب الاضطرار إلی الحجّه و أنّ الأرض لا تخلو من حجّه}} جمع‌آوری کرده است<ref>بحار الانوار، ج۲۳، ص۱ - ۵۶، {{عربی|باب ۱ الاضطرار إلی الحجه و أنّ الأرض لاتخلو من حجه}}. علامه مجلسی در این باب ۱۱۸ حدیث ذکر نموده است.</ref><ref>[[سید قاسم علی‌احمدی|علی‌احمدی، سید قاسم]]، [[حقانیت در اوج مظلومیت ج۱ (کتاب)|حقانیت در اوج مظلومیت ج۱]] ص ۱۰۴.</ref>


== جستارهای وابسته ==  
== جستارهای وابسته ==  
خط ۲۰۲: خط ۲۰۲:
# [[پرونده:1100439.jpg|22px]] [[عبدالله ابراهیم‌زاده آملی|ابراهیم‌زاده آملی، عبدالله]]، [[امامت و رهبری - ابراهیم‌زاده آملی (کتاب)| '''امامت و رهبری''']]
# [[پرونده:1100439.jpg|22px]] [[عبدالله ابراهیم‌زاده آملی|ابراهیم‌زاده آملی، عبدالله]]، [[امامت و رهبری - ابراهیم‌زاده آملی (کتاب)| '''امامت و رهبری''']]
# [[پرونده:1368142.jpg|22px]] [[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|'''درسنامه امام‌شناسی''']]
# [[پرونده:1368142.jpg|22px]] [[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|'''درسنامه امام‌شناسی''']]
# [[پرونده:1100838.jpg|22px]] [[سید قاسم علی‌احمدی|علی‌احمدی، سید قاسم]]، [[حقانیت در اوج مظلومیت ج۱ (کتاب)|'''حقانیت در اوج مظلومیت ج۱''']]
# [[پرونده:1100838.jpg|22px]] [[سید قاسم علی‌احمدی|علی‌احمدی، سید قاسم]]، [[حقانیت در اوج مظلومیت ج۱ (کتاب)|'''حقانیت در اوج مظلومیت ج۱''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش