پرش به محتوا

ابن سکیت در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
خط ۶: خط ۶:
}}
}}


'''ابن سکیت''' یکی از راویان موثق از [[ائمه]]{{ع}} و از دانشمندان بزرگ نحو [[کوفی]] در قرن سوم شمرده شده است. او به [[تدریس]] [[علم]] لغت و نحو مشغول بود و تألیفات فراوانی در این زمینه دارد. [[تشیع]] او و [[دشنام]] ندادن به [[امام حسن]] و [[امام حسین]]{{ع}} علت [[شهادت]] او به دست [[متوکل]] بیان شده است.
'''ابن سکیت''' یکی از راویان موثق از [[ائمه]] {{ع}} و از دانشمندان بزرگ نحو [[کوفی]] در قرن سوم شمرده شده است. او به [[تدریس]] [[علم]] لغت و نحو مشغول بود و تألیفات فراوانی در این زمینه دارد. [[تشیع]] او و [[دشنام]] ندادن به [[امام حسن]] و [[امام حسین]] {{ع}} علت [[شهادت]] او به دست [[متوکل]] بیان شده است.


== مقدمه ==
== مقدمه ==
[[یعقوب بن اسحاق بن یوسف دورقی اهوازی بغدادی]]، مکنی به [[ابویوسف]]، مشهور به ابن‌سکیت، [[راوی]] سرآمد در نحو و لغت<ref>تاریخ أبی الفداء، ج۲، ص۴۰؛ طبقات النسابین، ص۶۲؛ الذریعة إلی تصانیف الشیعة، ج۷، ص۱۴۱.</ref>، از راویان امام رضا{{ع}} و از [[دانشمندان]] بزرگ نحو [[کوفی]] در [[قرن سوم]] شمرده شده است<ref>وفیات الأعیان، ج۶ ص۳۹۹.</ref>. سکیت [[لقب]] پدر [[اسحاق]] بود<ref>المنتظم، ج۱۱، ص۳۱۱.</ref> که به سبب [[افراط]] در [[سکوت]] بدان ملقب گردید<ref>مجمع البحرین، ج۲، ص۲۰۵؛ المفردات، ص۴۱۶؛ تاریخ أبی‌الفداء، ج۲، ص۴۱.</ref>. ابن‌سکیت در [[سال ۱۸۶ ق]]<ref>الأعلام، ج۸، ص۱۹۵.</ref> در دورق، از شهرهای منطقه [[خوزستان]]<ref>أحسن التقاسیم، ص۲۷؛ البلدان، ابن‌فقیه، ص۴۰۹؛ صورة الأرض، ج۲، ص۲۴۹.</ref>، به [[دنیا]] آمد<ref>إنباه الرواة، ج۴، ص۵۷.</ref> و بعدها همراه پدر به [[بغداد]] رفت و در آنجا ساکن شد<ref>الفهرست، ابن‌ندیم، ص۱۹؛ الأعلام، ج۸، ص۱۹۸.</ref> و از همین رو او را اهوازی و بغدادی خوانده‌اند.
[[یعقوب بن اسحاق بن یوسف دورقی اهوازی بغدادی]]، مکنی به [[ابویوسف]]، مشهور به ابن‌سکیت، [[راوی]] سرآمد در نحو و لغت<ref>تاریخ أبی الفداء، ج۲، ص۴۰؛ طبقات النسابین، ص۶۲؛ الذریعة إلی تصانیف الشیعة، ج۷، ص۱۴۱.</ref>، از راویان امام رضا {{ع}} و از [[دانشمندان]] بزرگ نحو [[کوفی]] در [[قرن سوم]] شمرده شده است<ref>وفیات الأعیان، ج۶ ص۳۹۹.</ref>. سکیت [[لقب]] پدر [[اسحاق]] بود<ref>المنتظم، ج۱۱، ص۳۱۱.</ref> که به سبب [[افراط]] در [[سکوت]] بدان ملقب گردید<ref>مجمع البحرین، ج۲، ص۲۰۵؛ المفردات، ص۴۱۶؛ تاریخ أبی‌الفداء، ج۲، ص۴۱.</ref>. ابن‌سکیت در [[سال ۱۸۶ ق]]<ref>الأعلام، ج۸، ص۱۹۵.</ref> در دورق، از شهرهای منطقه [[خوزستان]]<ref>أحسن التقاسیم، ص۲۷؛ البلدان، ابن‌فقیه، ص۴۰۹؛ صورة الأرض، ج۲، ص۲۴۹.</ref>، به [[دنیا]] آمد<ref>إنباه الرواة، ج۴، ص۵۷.</ref> و بعدها همراه پدر به [[بغداد]] رفت و در آنجا ساکن شد<ref>الفهرست، ابن‌ندیم، ص۱۹؛ الأعلام، ج۸، ص۱۹۸.</ref> و از همین رو او را اهوازی و بغدادی خوانده‌اند.


اسحاق مرد صالحی از [[اصحاب]] کسائی، یکی از قراء سبعه و از [[عالمان]] برجسته نحو و به ویژه لغت و [[شعر]] [[عرب]] به شمار می‌رفت<ref>الفهرست، ابن‌ندیم، ص۱۹؛ معجم الأدباء، ج۲۰، ص۵۰.</ref>. ابن‌سکیت نیز اشاره می‌کند که پدرش در لغت و شعر از او [[برتر]] بوده است<ref>نزهة الألباء، ص۱۳۹.</ref>. اسحاق در باب القنطرة بغداد به [[آموزش]] [[کودکان]] مشغول بود و ابن‌سکیت نیز وی را [[همراهی]] می‌کرد<ref>نزهة الألباء، ص۱۳۸-۱۳۹؛ إنباء الرواة، ج۴، ص۵۷.</ref>. نیاز به تحصیل سبب شد که به [[فراگیری علم]] از بصریون و کوفیون بپردازد<ref>معجم الأدباء، ج۲۰، ص۵۰؛ أعیان الشیعة، ج۱۰، ص۳۰۶.</ref> از این رو، از محضر استادانی چون ابوعمرو [[شیبانی]]، فراء، ابن‌اعرابی، اثرم، نصران [[خراسانی]] که همگی از علمای عصر خویش بودند، بهره برد<ref>معجم الأدباء، ج۲۰، ص۵۰.</ref> تا آنجا که در شمار عالمان برجسته نحو و لغت عرب و در ردیف استادانی چون ابن‌اعرابی و ثعلب قرار گرفت<ref>تهذیب اللغة، ج۱، ص۲۰.</ref>. [[احمد بن یحیی]] ثعلب به نقل از [[اجماع]] اصحاب لغت، وی را عالم‌ترین فرد بعد از ابن اعرابی دانسته است<ref>مرآة الجنان، ج۲، ص۱۰۹- ۱۱۰؛ إنباه الرواة، ج۴، ص۶۲؛ تاج العروس، ج۱، ص۶۴.</ref>. او بر [[علم قرآن]] و نحو [[کوفی]] [[تسلط]] فراوانی یافت<ref>مرآة الجنان، ج۲، ص۱۱۰.</ref>. همان طور که پدرش در [[سفر]] حجی از [[خداوند]] خواسته بود تا پسرش [[علم]] نحو را فرا بگیرد<ref>نزهة الألباء، ص۱۳۹؛ إنباه الرواة، ج۴، ص۵۸.</ref><ref>[[زهرا مقدسی|مقدسی، زهرا]]، [[ابن سکیت - مقدسی (مقاله)|مقاله «ابن سکیت»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۱ (کتاب)|دانشنامه امام رضا]] ص ۴۴۰؛ [[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|رضانامه]] ص ۴۵؛ جمعی از پژوهشگران، [[فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی (کتاب)|فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی]] ج۱، ص ۸۵۷.</ref>
اسحاق مرد صالحی از [[اصحاب]] کسائی، یکی از قراء سبعه و از [[عالمان]] برجسته نحو و به ویژه لغت و [[شعر]] [[عرب]] به شمار می‌رفت<ref>الفهرست، ابن‌ندیم، ص۱۹؛ معجم الأدباء، ج۲۰، ص۵۰.</ref>. ابن‌سکیت نیز اشاره می‌کند که پدرش در لغت و شعر از او [[برتر]] بوده است<ref>نزهة الألباء، ص۱۳۹.</ref>. اسحاق در باب القنطرة بغداد به [[آموزش]] [[کودکان]] مشغول بود و ابن‌سکیت نیز وی را [[همراهی]] می‌کرد<ref>نزهة الألباء، ص۱۳۸-۱۳۹؛ إنباء الرواة، ج۴، ص۵۷.</ref>. نیاز به تحصیل سبب شد که به [[فراگیری علم]] از بصریون و کوفیون بپردازد<ref>معجم الأدباء، ج۲۰، ص۵۰؛ أعیان الشیعة، ج۱۰، ص۳۰۶.</ref> از این رو، از محضر استادانی چون ابوعمرو [[شیبانی]]، فراء، ابن‌اعرابی، اثرم، نصران [[خراسانی]] که همگی از علمای عصر خویش بودند، بهره برد<ref>معجم الأدباء، ج۲۰، ص۵۰.</ref> تا آنجا که در شمار عالمان برجسته نحو و لغت عرب و در ردیف استادانی چون ابن‌اعرابی و ثعلب قرار گرفت<ref>تهذیب اللغة، ج۱، ص۲۰.</ref>. [[احمد بن یحیی]] ثعلب به نقل از [[اجماع]] اصحاب لغت، وی را عالم‌ترین فرد بعد از ابن اعرابی دانسته است<ref>مرآة الجنان، ج۲، ص۱۰۹- ۱۱۰؛ إنباه الرواة، ج۴، ص۶۲؛ تاج العروس، ج۱، ص۶۴.</ref>. او بر [[علم قرآن]] و نحو [[کوفی]] [[تسلط]] فراوانی یافت<ref>مرآة الجنان، ج۲، ص۱۱۰.</ref>. همان طور که پدرش در [[سفر]] حجی از [[خداوند]] خواسته بود تا پسرش [[علم]] نحو را فرا بگیرد<ref>نزهة الألباء، ص۱۳۹؛ إنباه الرواة، ج۴، ص۵۸.</ref><ref>[[زهرا مقدسی|مقدسی، زهرا]]، [[ابن سکیت - مقدسی (مقاله)|مقاله «ابن سکیت»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۱ (کتاب)|دانشنامه امام رضا]] ص ۴۴۰؛ [[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|رضانامه]] ص ۴۵؛ جمعی از پژوهشگران، [[فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی (کتاب)|فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی]] ج۱، ص ۸۵۷.</ref>
خط ۲۲: خط ۲۲:


== تشیّع این سکیت ==
== تشیّع این سکیت ==
ابن‌سکیت علاوه بر تمام فعالیت‌های گفته شده و [[چیرگی]] در تمامی آنها، اظهار [[تشیع]] می‌نمود<ref>إنباه الرواة، ج۴، ص۶۰؛ تاریخ العلماء النحویین، ص۲۰۱.</ref> و به نقل [[سخنان ائمه]]{{عم}} نیز می‌پرداخت. چنان که نجاشی وی را از [[خواص]] [[امام جواد]]{{ع}} و [[امام هادی]]{{ع}} دانسته<ref>رجال النجاشی، ص۴۴۹؛ خلاصة الأقوال، ص۱۸۶؛ روضة المتقین، ج۱۴، ص۴۷۰.</ref> و برخی نیز او را [[راوی امام رضا]]{{ع}} قلمداد کرده و از [[ملاقات]] وی با [[امام]] سخن گفته‌اند<ref>عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۲، ص۷۹؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۸، ص۲۶۹؛ تحف العقول، ص۴۵۰.</ref>. وی [[روایات]] و مسائلی را از امام جواد{{ع}} نقل می‌کند<ref>رجال النجاشی، ص۴۴۹؛ جامع الرواة، ج۲، ص۳۴۶؛ المفید من معجم رجال الحدیث، ص۶۷۲.</ref>. در روایتی از [[امام رضا]]{{ع}} پیرامون [[حکمت]] [[معجزات انبیا]] چون [[معجزه]] [[عصای موسی]]{{ع}}، [[شفای بیماران]] به دست [[عیسی]]{{ع}} و [[قرآن]] [[پیامبر]]{{صل}} از امام سؤال می‌کند و امام رضا{{ع}} هر کدام از این [[معجزات]] را متناسب [[زمان]] و شرایط [[مردم]] آن [[روز]] بیان می‌فرماید<ref>عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۲، ص۷۹.</ref><ref>[[زهرا مقدسی|مقدسی، زهرا]]، [[ابن سکیت - مقدسی (مقاله)|مقاله «ابن سکیت»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۱ (کتاب)|دانشنامه امام رضا]] ص ۴۴۰؛ جمعی از پژوهشگران، [[فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی (کتاب)|فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی]] ج۱، ص ۸۵۷.</ref>
ابن‌سکیت علاوه بر تمام فعالیت‌های گفته شده و [[چیرگی]] در تمامی آنها، اظهار [[تشیع]] می‌نمود<ref>إنباه الرواة، ج۴، ص۶۰؛ تاریخ العلماء النحویین، ص۲۰۱.</ref> و به نقل [[سخنان ائمه]] {{عم}} نیز می‌پرداخت. چنان که نجاشی وی را از [[خواص]] [[امام جواد]] {{ع}} و [[امام هادی]] {{ع}} دانسته<ref>رجال النجاشی، ص۴۴۹؛ خلاصة الأقوال، ص۱۸۶؛ روضة المتقین، ج۱۴، ص۴۷۰.</ref> و برخی نیز او را [[راوی امام رضا]] {{ع}} قلمداد کرده و از [[ملاقات]] وی با [[امام]] سخن گفته‌اند<ref>عیون أخبار الرضا {{ع}}، ج۲، ص۷۹؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۸، ص۲۶۹؛ تحف العقول، ص۴۵۰.</ref>. وی [[روایات]] و مسائلی را از امام جواد {{ع}} نقل می‌کند<ref>رجال النجاشی، ص۴۴۹؛ جامع الرواة، ج۲، ص۳۴۶؛ المفید من معجم رجال الحدیث، ص۶۷۲.</ref>. در روایتی از [[امام رضا]] {{ع}} پیرامون [[حکمت]] [[معجزات انبیا]] چون [[معجزه]] [[عصای موسی]] {{ع}}، [[شفای بیماران]] به دست [[عیسی]] {{ع}} و [[قرآن]] [[پیامبر]] {{صل}} از امام سؤال می‌کند و امام رضا {{ع}} هر کدام از این [[معجزات]] را متناسب [[زمان]] و شرایط [[مردم]] آن [[روز]] بیان می‌فرماید<ref>عیون أخبار الرضا {{ع}}، ج۲، ص۷۹.</ref><ref>[[زهرا مقدسی|مقدسی، زهرا]]، [[ابن سکیت - مقدسی (مقاله)|مقاله «ابن سکیت»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۱ (کتاب)|دانشنامه امام رضا]] ص ۴۴۰؛ جمعی از پژوهشگران، [[فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی (کتاب)|فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی]] ج۱، ص ۸۵۷.</ref>


== استادان و راویان ابن سکیت ==
== استادان و راویان ابن سکیت ==
خط ۳۱: خط ۳۱:


== علت شهادت ابن سکیت ==
== علت شهادت ابن سکیت ==
وی که [[تشیع]] خویش را ابراز می‌کرد، سرانجام به همین سبب به دست [[متوکل]] به [[شهادت]] رسید<ref>رجال النجاشی، ص۴۴۹؛ کتاب الرجال، ابن‌داود، ص۳۷۹؛ وسائل الشیعة، ج۳، ص۵۱۱.</ref>. روزی [[خلیفه عباسی]] از او درباره [[برتری]] [[فرزندان]] خویش بر [[حسنین]]{{عم}} سؤال کرد و ابن‌سکیت در جواب، بدون توجه به فرزندان [[متوکل]]، به ذکر [[فضائل]] [[امام حسن]] و [[امام حسین]]{{عم}} پرداخت. بر اساس [[نقلی]] دیگر، وی جواب داد: [[قنبر]]، [[غلام]] [[حضرت علی]]{{ع}}، از آن دو [[برتر]] است. متوکل از این پاسخ وی [[خشمگین]] شد و او را به طرز فجیعی به [[قتل]] رساند<ref>تاریخ ابن الوردی، ج۱، ص۲۱۹؛ مرآة الجنان، ج۲، ص۱۱۰؛ روضة المتقین، ج۱۴، ص۴۷۱.</ref>.
وی که [[تشیع]] خویش را ابراز می‌کرد، سرانجام به همین سبب به دست [[متوکل]] به [[شهادت]] رسید<ref>رجال النجاشی، ص۴۴۹؛ کتاب الرجال، ابن‌داود، ص۳۷۹؛ وسائل الشیعة، ج۳، ص۵۱۱.</ref>. روزی [[خلیفه عباسی]] از او درباره [[برتری]] [[فرزندان]] خویش بر [[حسنین]] {{عم}} سؤال کرد و ابن‌سکیت در جواب، بدون توجه به فرزندان [[متوکل]]، به ذکر [[فضائل]] [[امام حسن]] و [[امام حسین]] {{عم}} پرداخت. بر اساس [[نقلی]] دیگر، وی جواب داد: [[قنبر]]، [[غلام]] [[حضرت علی]] {{ع}}، از آن دو [[برتر]] است. متوکل از این پاسخ وی [[خشمگین]] شد و او را به طرز فجیعی به [[قتل]] رساند<ref>تاریخ ابن الوردی، ج۱، ص۲۱۹؛ مرآة الجنان، ج۲، ص۱۱۰؛ روضة المتقین، ج۱۴، ص۴۷۱.</ref>.
همچنین بنا به نقل دیگری از [[ابوشعیب عبدالله بن حسن حرانی]] (که بنا به نقل خود از [[سال ۲۲۵ق]] تا [[زمان]] مرگش در محضر او بوده است)<ref>تهذیب اللغة، ج۱، ص۲۱.</ref>، متوکل از ابن‌سکیت خواست تا مردی قرشی را [[دشنام]] دهد، اما ابن‌سکیت از این کار خودداری کرد، ولی مرد قرشی به گفته متوکل عمل کرد و ابن‌سکیت را دشنام داد. در مقابل، ابن‌سکیت نیز از متوکل خواست تا او را دشنام دهد، ولی متوکل با دیدن [[سرپیچی]] از [[دستور]] خویش در ابتدا، وی را [[مجازات]] کرد که به کشته شدن ابن‌سکیت انجامید<ref>إنباه الرواة، ج۴، ص۶۲؛ نزهة الأنباء، ص۱۴۰؛ الفلاکة و المفلوکون، ص۱۰۴.</ref>. اما خویی نقل اول را در کشته شدن وی صحیح می‌داند<ref>معجم رجال الحدیث، ج۲۱، ص۱۳۹.</ref>.
همچنین بنا به نقل دیگری از [[ابوشعیب عبدالله بن حسن حرانی]] (که بنا به نقل خود از [[سال ۲۲۵ق]] تا [[زمان]] مرگش در محضر او بوده است)<ref>تهذیب اللغة، ج۱، ص۲۱.</ref>، متوکل از ابن‌سکیت خواست تا مردی قرشی را [[دشنام]] دهد، اما ابن‌سکیت از این کار خودداری کرد، ولی مرد قرشی به گفته متوکل عمل کرد و ابن‌سکیت را دشنام داد. در مقابل، ابن‌سکیت نیز از متوکل خواست تا او را دشنام دهد، ولی متوکل با دیدن [[سرپیچی]] از [[دستور]] خویش در ابتدا، وی را [[مجازات]] کرد که به کشته شدن ابن‌سکیت انجامید<ref>إنباه الرواة، ج۴، ص۶۲؛ نزهة الأنباء، ص۱۴۰؛ الفلاکة و المفلوکون، ص۱۰۴.</ref>. اما خویی نقل اول را در کشته شدن وی صحیح می‌داند<ref>معجم رجال الحدیث، ج۲۱، ص۱۳۹.</ref>.


۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش