پرش به محتوا

ابولهب: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۸ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۴ اوت ۲۰۲۲
جز
خط ۳: خط ۳:
عبدالعزی فرزند [[عبدالمطلب هاشمی]]، کنیه‌اش "اباعتبه" و "ابولهب"، عمو و دشمن سرسخت رسول خدا بود. در اینکه چرا ابولهب خوانده شده، [[اختلاف]] است. بر پایه روایتی، [[خداوند]] او را به این کنیه خوانده چون عاقبت او با [[آتش]] است.
عبدالعزی فرزند [[عبدالمطلب هاشمی]]، کنیه‌اش "اباعتبه" و "ابولهب"، عمو و دشمن سرسخت رسول خدا بود. در اینکه چرا ابولهب خوانده شده، [[اختلاف]] است. بر پایه روایتی، [[خداوند]] او را به این کنیه خوانده چون عاقبت او با [[آتش]] است.


ابولهب پس از [[بعثت پیامبر]]{{صل}} برخلاف [[سنت]] عربی، از در [[دشمنی]] و ستیزگی با [[پیامبر]] درآمد و به شیوه‌های گوناگون به [[آزار]] حضرت پرداخت و با نزول این [[سوره]]، [[دشمنی]] ابولهب با [[پیامبر]] و [[اسلام]] شدت یافت و رسماً با دیگر سران [[مشرک]] [[قریش]] هم‌دست شد. او بعد از [[هجرت]] [[پیامبر]] {{صل}} و پس از شنیدن خبر [[شکست]] [[مشرکان]] در [[بدر]]، پس از هفت روز بر اثر [[بیماری]] پوستی درگذشت.
ابولهب پس از [[بعثت پیامبر]] {{صل}} برخلاف [[سنت]] عربی، از در [[دشمنی]] و ستیزگی با [[پیامبر]] درآمد و به شیوه‌های گوناگون به [[آزار]] حضرت پرداخت و با نزول این [[سوره]]، [[دشمنی]] ابولهب با [[پیامبر]] و [[اسلام]] شدت یافت و رسماً با دیگر سران [[مشرک]] [[قریش]] هم‌دست شد. او بعد از [[هجرت]] [[پیامبر]] {{صل}} و پس از شنیدن خبر [[شکست]] [[مشرکان]] در [[بدر]]، پس از هفت روز بر اثر [[بیماری]] پوستی درگذشت.


== نسب ==
== نسب ==
خط ۱۱: خط ۱۱:


== ابولهب پیش از بعثت ==
== ابولهب پیش از بعثت ==
از [[زندگی]] ابولهب، [[پیش از بعثت]] [[پیامبر]]{{صل}} اطلاعی در دست نیست. فقط برخی آورده‌اند: او کنیزش [[ثویبه]] را که ولادت [[فرزند]] برادرش [[عبدالله]]، ([[محمد]]) را به او [[بشارت]] داده بود، [[آزاد]] ساخت <ref>التحفة اللطیفه، ج‌۱، ص‌۸.</ref>؛ شاید از آن رو که او نیز چون دیگران به [[انتظار]] قدوم کسی بود که [[نسل]] [[عبدالله]] را تداوم بخشد. برابر روایتی، شبی [[پیامبر]]{{صل}} به [[خواب]] دید که فریاد العطش ابولهب در [[دوزخ]] بلند است؛ اما از انگشت ابهامش [[آب]] می‌نوشد. چون [[راز]] آن پرسید، گفت: به آن جهت که [[ثویبه]] را به‌سبب ولادت تو [[آزاد]] ‌کردم<ref>تاریخ یعقوبی، ج‌۲، ص‌۹.</ref>. برخی این حکایت را نشان [[لطف]] [[پروردگار]] و بزرگی [[رسول خدا]] دانسته‌اند که حتی سرسخت‌ترین [[دشمن]] حضرت، فقط به بهانه عملی کوچک که در [[حق]] آن حضرت انجام داد، مشمول [[رحمت]] [[حق]] قرار گرفت و از آن بهره‌مند شد<ref>السیرة النبویه، ج۱، ص۲۷؛ تاریخ الخمیس، ج۱، ص۲۲۲‌ـ‌۲۲۳.</ref>؛ ولی برخی از معاصران در صحت این خبر تردید کرده، به‌ویژه که بر پایه دیگر [[اخبار]]، [[آزادی]] [[ثویبه]] تا نزدیکی‌های [[هجرت]] [[رسول خدا]]{{صل}} هنوز تحقق نیافته بود و حتی چون [[خدیجه]] در صدد خریدن و [[آزاد]] کردنش بر آمد، ابولهب [[همراهی]] نکرد<ref>الصحیح من سیرة‌النبی، ج۲، ص۸۰؛ انساب‌الاشراف، ج‌۱، ص‌۹۵‌ـ‌۹۶؛ الطبقات، ج‌۱، ص‌۸۷.</ref>؛ به هر روی، [[ثویبه]] اندک زمانی دایگی این [[کودک]] را برعهده گرفت و از همین طریق، [[پیامبر]] با [[حمزه]]، [[جعفر]] و [[ابوسلمه]] [[برادر]] ‌شد<ref>تاریخ یعقوبی، ج‌۲، ص‌۹.</ref>. گفته‌اند: ابولهب، هنگام [[رحلت]] [[عبدالمطلب]]، داوطلب [[سرپرستی]] [[فرزند]] [[عبدالله]] شد؛ اما [[عبدالمطلب]] با این سخن که شَر خود را از او باز‌دار، از سپردن [[محمد]] نوجوان به او خودداری کرد<ref>مناقب، ج‌۱، ص‌۶۲.</ref>.
از [[زندگی]] ابولهب، [[پیش از بعثت]] [[پیامبر]] {{صل}} اطلاعی در دست نیست. فقط برخی آورده‌اند: او کنیزش [[ثویبه]] را که ولادت [[فرزند]] برادرش [[عبدالله]]، ([[محمد]]) را به او [[بشارت]] داده بود، [[آزاد]] ساخت <ref>التحفة اللطیفه، ج‌۱، ص‌۸.</ref>؛ شاید از آن رو که او نیز چون دیگران به [[انتظار]] قدوم کسی بود که [[نسل]] [[عبدالله]] را تداوم بخشد. برابر روایتی، شبی [[پیامبر]] {{صل}} به [[خواب]] دید که فریاد العطش ابولهب در [[دوزخ]] بلند است؛ اما از انگشت ابهامش [[آب]] می‌نوشد. چون [[راز]] آن پرسید، گفت: به آن جهت که [[ثویبه]] را به‌سبب ولادت تو [[آزاد]] ‌کردم<ref>تاریخ یعقوبی، ج‌۲، ص‌۹.</ref>. برخی این حکایت را نشان [[لطف]] [[پروردگار]] و بزرگی [[رسول خدا]] دانسته‌اند که حتی سرسخت‌ترین [[دشمن]] حضرت، فقط به بهانه عملی کوچک که در [[حق]] آن حضرت انجام داد، مشمول [[رحمت]] [[حق]] قرار گرفت و از آن بهره‌مند شد<ref>السیرة النبویه، ج۱، ص۲۷؛ تاریخ الخمیس، ج۱، ص۲۲۲‌ـ‌۲۲۳.</ref>؛ ولی برخی از معاصران در صحت این خبر تردید کرده، به‌ویژه که بر پایه دیگر [[اخبار]]، [[آزادی]] [[ثویبه]] تا نزدیکی‌های [[هجرت]] [[رسول خدا]] {{صل}} هنوز تحقق نیافته بود و حتی چون [[خدیجه]] در صدد خریدن و [[آزاد]] کردنش بر آمد، ابولهب [[همراهی]] نکرد<ref>الصحیح من سیرة‌النبی، ج۲، ص۸۰؛ انساب‌الاشراف، ج‌۱، ص‌۹۵‌ـ‌۹۶؛ الطبقات، ج‌۱، ص‌۸۷.</ref>؛ به هر روی، [[ثویبه]] اندک زمانی دایگی این [[کودک]] را برعهده گرفت و از همین طریق، [[پیامبر]] با [[حمزه]]، [[جعفر]] و [[ابوسلمه]] [[برادر]] ‌شد<ref>تاریخ یعقوبی، ج‌۲، ص‌۹.</ref>. گفته‌اند: ابولهب، هنگام [[رحلت]] [[عبدالمطلب]]، داوطلب [[سرپرستی]] [[فرزند]] [[عبدالله]] شد؛ اما [[عبدالمطلب]] با این سخن که شَر خود را از او باز‌دار، از سپردن [[محمد]] نوجوان به او خودداری کرد<ref>مناقب، ج‌۱، ص‌۶۲.</ref>.


ابولهب در هنگامه [[بعثت پیامبر]]{{صل}} به شرکت در [[سرقت]] دو آهوی زرین که بر در [[کعبه]] [[نصب]] شده بود، با [[شهادت]] یکی از سارقان متهم شد و مورد پی‌گرد قرار گرفت<ref>المنتظم، ج‌۲، ص‌۱۵.</ref> و به ناچار نزد دایی‌های خویش، در تیره [[بنی‌خزاعه]]، پناهنده شد<ref>السیرة الحلبیه، ج‌۱، ص‌۵۶.</ref>. گویا [[ازدواج]] دو فرزندش عتبه و معتب، با دو ‌دختر [[رسول خدا]]، [[رقیه]] و [[ام‌کلثوم]]، در همین دوره بود؛ گرچه اقوال دیگری نیز در این باره وجود دارد<ref>الاصابه، ج‌۸، ص‌۴۶۰‌ـ‌۴۶۱؛ البدایة والنهایه، ج‌۳، ص‌۲۴۴.</ref>.
ابولهب در هنگامه [[بعثت پیامبر]] {{صل}} به شرکت در [[سرقت]] دو آهوی زرین که بر در [[کعبه]] [[نصب]] شده بود، با [[شهادت]] یکی از سارقان متهم شد و مورد پی‌گرد قرار گرفت<ref>المنتظم، ج‌۲، ص‌۱۵.</ref> و به ناچار نزد دایی‌های خویش، در تیره [[بنی‌خزاعه]]، پناهنده شد<ref>السیرة الحلبیه، ج‌۱، ص‌۵۶.</ref>. گویا [[ازدواج]] دو فرزندش عتبه و معتب، با دو ‌دختر [[رسول خدا]]، [[رقیه]] و [[ام‌کلثوم]]، در همین دوره بود؛ گرچه اقوال دیگری نیز در این باره وجود دارد<ref>الاصابه، ج‌۸، ص‌۴۶۰‌ـ‌۴۶۱؛ البدایة والنهایه، ج‌۳، ص‌۲۴۴.</ref>.


ابولهب از دارایان<ref>کشف‌الاسرار، ج‌۱۰، ص‌۶۵۷؛ البرهان، ج‌۵، ص‌۷۸۸.</ref> و متولیان بتان در [[مکه]] بود<ref>رجال انزل الله فیهم قرآنا، ج‌۷، ص‌۹۶.</ref> و وقتی "افلح بن نضر شیبانی"، متولی [[عزی]]، در بستر [[مرگ]] درباره [[آینده]] آن ابراز [[نگرانی]] کرد، ابولهب به او دل‌داری داد و [[متعهد]] شد که آن را رها نکند. بدین طریق، مدتی سدانت [[عزی]] را برعهده گرفت. در این هنگام به هرکس می‌رسید، می‌گفت: اگر [[عزی]] [[پیروز]] شود، من با خدمتی که به او کرده‌ام در امانم و اگر [[محمد]] بر آن [[پیروز]] شود که نمی‌شود، [[برادر]] زاده‌ام است<ref>المغازی، ج‌۳، ص‌۸۷۴.</ref><ref>[[سید علی رضا واسعی|واسعی، سید علی رضا]]، [[ابولهب (مقاله)|ابولهب]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم''']]، ج۲؛ [[محسن ابراهیمی|ابراهیمی، محسن]]، [[ابولهب - ابراهیمی (مقاله)|مقاله «ابولهب»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]].</ref>
ابولهب از دارایان<ref>کشف‌الاسرار، ج‌۱۰، ص‌۶۵۷؛ البرهان، ج‌۵، ص‌۷۸۸.</ref> و متولیان بتان در [[مکه]] بود<ref>رجال انزل الله فیهم قرآنا، ج‌۷، ص‌۹۶.</ref> و وقتی "افلح بن نضر شیبانی"، متولی [[عزی]]، در بستر [[مرگ]] درباره [[آینده]] آن ابراز [[نگرانی]] کرد، ابولهب به او دل‌داری داد و [[متعهد]] شد که آن را رها نکند. بدین طریق، مدتی سدانت [[عزی]] را برعهده گرفت. در این هنگام به هرکس می‌رسید، می‌گفت: اگر [[عزی]] [[پیروز]] شود، من با خدمتی که به او کرده‌ام در امانم و اگر [[محمد]] بر آن [[پیروز]] شود که نمی‌شود، [[برادر]] زاده‌ام است<ref>المغازی، ج‌۳، ص‌۸۷۴.</ref><ref>[[سید علی رضا واسعی|واسعی، سید علی رضا]]، [[ابولهب (مقاله)|ابولهب]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم''']]، ج۲؛ [[محسن ابراهیمی|ابراهیمی، محسن]]، [[ابولهب - ابراهیمی (مقاله)|مقاله «ابولهب»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]].</ref>


== ابولهب پس از بعثت ==
== ابولهب پس از بعثت ==
ابولهب پس از [[بعثت پیامبر]]{{صل}} برخلاف [[سنت]] [[عربی]]، به [[سیره]] [[خاندان]] خویش عمل نکرد و به‌رغم [[همراهی]] بنی‌عبدالمطلب با [[رسول خدا]]، او به دیگر تیره‌های [[قریش]] پیوست و از در [[دشمنی]] و ستیزگی با [[پیامبر]] درآمد و به شیوه‌های گوناگون به [[آزار]] حضرت پرداخت<ref>السیرة النبویه، ج‌۲، ص‌۴۱۵‌ـ‌۴۱۶.</ref>، از ‌جمله بر سر [[رسول خدا]] شکمبه و خاشاک می‌ریخت<ref>الکامل، ج‌۲، ص‌۷۰.</ref>. این عمل، [[خشم]] دیگر [[بنی‌هاشم]] را برمی‌انگیخت؛ چنان‌که روزی [[حمزه]] با [[مشاهده]] چنین صحنه‌ای از سر [[خشم]]، خار و خاشاک را بر سر ابولهب افکند<ref>انساب الاشراف، ج‌۱، ص‌۱۴۷‌ـ‌۱۴۸.</ref>. ابولهب برای جلوگیری از [[نفوذ]] [[کلام پیامبر]]{{صل}} در پی او حرکت و دروغ‌گویش خطاب می‌کرد<ref>السیر و المغازی، ص‌۲۳۲.</ref>. او را ساحر<ref>مجمع البیان، ج‌۷، ص‌۳۲۲.</ref>، شاعر<ref>مناقب، ج‌۱، ص‌۷۷.</ref> و کاهن می‌خواند<ref>البحر المحیط، ج‌۷، ص‌۵۸.</ref> و دیگران را نیز از گرویدن به او و [[اسلام]] بازمی‌داشت<ref>البدایة والنهایه، ج‌۳، ص‌۱۱۱.</ref> و حتی یک بار او و همسرش به تحریک دیگران، بر آن شده بودند تا [[پیامبر]] را از پای در آورند که بر جای خشک شدند و به دعای حضرت به حرکت درآمدند<ref>اعلام النبوه، ج‌۱، ص‌۱۳۰.</ref><ref>[[سید علی رضا واسعی|واسعی، سید علی رضا]]، [[ابولهب (مقاله)|ابولهب]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم''']]، ج۲؛ [[محسن ابراهیمی|ابراهیمی، محسن]]، [[ابولهب - ابراهیمی (مقاله)|مقاله «ابولهب»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]].</ref>
ابولهب پس از [[بعثت پیامبر]] {{صل}} برخلاف [[سنت]] [[عربی]]، به [[سیره]] [[خاندان]] خویش عمل نکرد و به‌رغم [[همراهی]] بنی‌عبدالمطلب با [[رسول خدا]]، او به دیگر تیره‌های [[قریش]] پیوست و از در [[دشمنی]] و ستیزگی با [[پیامبر]] درآمد و به شیوه‌های گوناگون به [[آزار]] حضرت پرداخت<ref>السیرة النبویه، ج‌۲، ص‌۴۱۵‌ـ‌۴۱۶.</ref>، از ‌جمله بر سر [[رسول خدا]] شکمبه و خاشاک می‌ریخت<ref>الکامل، ج‌۲، ص‌۷۰.</ref>. این عمل، [[خشم]] دیگر [[بنی‌هاشم]] را برمی‌انگیخت؛ چنان‌که روزی [[حمزه]] با [[مشاهده]] چنین صحنه‌ای از سر [[خشم]]، خار و خاشاک را بر سر ابولهب افکند<ref>انساب الاشراف، ج‌۱، ص‌۱۴۷‌ـ‌۱۴۸.</ref>. ابولهب برای جلوگیری از [[نفوذ]] [[کلام پیامبر]] {{صل}} در پی او حرکت و دروغ‌گویش خطاب می‌کرد<ref>السیر و المغازی، ص‌۲۳۲.</ref>. او را ساحر<ref>مجمع البیان، ج‌۷، ص‌۳۲۲.</ref>، شاعر<ref>مناقب، ج‌۱، ص‌۷۷.</ref> و کاهن می‌خواند<ref>البحر المحیط، ج‌۷، ص‌۵۸.</ref> و دیگران را نیز از گرویدن به او و [[اسلام]] بازمی‌داشت<ref>البدایة والنهایه، ج‌۳، ص‌۱۱۱.</ref> و حتی یک بار او و همسرش به تحریک دیگران، بر آن شده بودند تا [[پیامبر]] را از پای در آورند که بر جای خشک شدند و به دعای حضرت به حرکت درآمدند<ref>اعلام النبوه، ج‌۱، ص‌۱۳۰.</ref><ref>[[سید علی رضا واسعی|واسعی، سید علی رضا]]، [[ابولهب (مقاله)|ابولهب]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم''']]، ج۲؛ [[محسن ابراهیمی|ابراهیمی، محسن]]، [[ابولهب - ابراهیمی (مقاله)|مقاله «ابولهب»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]].</ref>


== علت دشمنی ابولهب با پیامبر ==
== علت دشمنی ابولهب با پیامبر ==
[[انگیزه]] [[دشمنی]] ابولهب با [[پیامبر]]{{صل}} در کتاب‌های [[تاریخی]]، گوناگون آمده است. برخی [[دفاع]] از [[بت‌ها]] را عامل اصلی دانسته‌اند؛ چنان‌که خود به [[هند]] ([[همسر]] [[ابوسفیان]]) می‌گوید: با رد [[دعوت]] [[محمد]]، [[لات]] و [[عزی]] را [[یاری]] کردم<ref>البدایة والنهایه، ج‌۳، ص‌۶۹.</ref>. شاید [[همراهی]] با همسرش را که در پی [[ریاست]] [[برادر]] خویش [[ابوسفیان]] بود، بتوان [[انگیزه]] این [[دشمنی]] ذکر کرد؛ چرا که تثبیت [[مقام پیامبر]]{{صل}} موقعیت وی را به مخاطره می‌افکند؛ ولی برخی، آن را تا سر حد خصومتی شخصی فرو کشیدند و گفتند: روزی ابولهب و [[ابوطالب]] کشتی می‌گرفتند. ابولهب او را بر [[زمین]] افکند و روی سینه‌اش نشست. در این هنگام، [[پیامبر]]{{صل}} به [[یاری]] [[ابوطالب]] شتافت و به او کمک کرد تا بر فراز آید وقتی ابولهب به او گفت که من نیز عموی تو هستم. چرا او را [[یاری]] کردی؟ حضرت گفت: چون او نزد من از تو محبوب‌تر است و همین امر موجب [[دشمنی]] و [[خشونت]] او با [[پیامبر]] شد<ref>انساب الاشراف، ج‌۱، ص‌۱۴۷.</ref>؛ اما گویا داعیه سروری [[قریش]] و [[ریاست]] [[مکه]] که در [[خاندان]] [[عبدالمطلب]]، کم و بیش به آن چشم داشتند، [[انگیزه]] اصلی او بود؛ به‌ویژه که وی از یک سو در پیوندی سببی به تیره [[بنی‌امیه]] [[ارتباط]] می‌یافت<ref> السیرة الحلبیه، ج‌۱، ص‌۴۶۶.</ref> که در رقابت با [[بنی‌هاشم]] کوششی بی‌وقفه داشتند و از دیگر سو، در پیوندی نسبی، از‌طرف مادر با تیره بنی‌خزاعه<ref>المعارف، ص‌۱۱۹.</ref> که خود زمانی [[ریاست]] [[مکه]] و [[کعبه]] را عهده‌دار بودند، پیوند داشت. [[مشرکان]] نیز وی را از همین زاویه تحریک می‌کردند<ref>اعلام النبوه، ج‌۱، ص‌۱۳۰؛ مناقب، ج‌۱، ص‌۱۷۵.</ref>. [[بدیهی]] است روی کار آمدن [[پیامبر]] و توسعه امر [[نبوت]]، مسیر [[ریاست]] را به هم می‌زد و این امر خوشایند او نبود؛ به هر روی، [[دشمنی]] ابولهب با [[رسول خدا]] {{صل}} به آن حد بود که [[پیامبر]]{{صل}} می‌فرمود: من بین دو [[همسایه]] بد، ابولهب و [[عقبة بن ابی‌معیط]] قرار گرفته‌ام؛ چون هرگاه کثافاتی بیابند، بر در [[خانه]] من می‌ریزند<ref>الطبقات، ج‌۱، ص‌۱۵۷؛ انساب الاشراف، ج‌۱، ص‌۱۴۸.</ref>. [[دشمنی]] او با [[پیامبر]]{{صل}} به‌گونه‌ای بود که چون حضرت در [[یوم‌الانذار]] خواست براساس امر الهیِ: {{متن قرآن|وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ}}<ref>«و نزدیک‌ترین خویشاوندانت را بیم ده!» سوره شعراء، آیه ۲۱۴.</ref> [[خویشاوندان]] خود را جمع و [[پیام]] [[خدا]] را [[ابلاغ]] کند، برخی از [[زنان]] [[بنی‌هاشم]] از [[رسول خدا]] {{صل}} خواستند تا ابولهب را به آن جمع [[دعوت]] نکند<ref>انساب الاشراف، ج‌۱، ص‌۱۳۴.</ref> و چون به آن مجلس فرا خوانده شد، با دیدن [[کرامت]] [[پیامبر]]{{صل}} که با اندک [[غذا]] و شربت آماده شده به‌وسیله [[علی]]{{ع}} همه را سیر و سیراب کرد، پیش از [[سخن پیامبر]]{{صل}} روی به بنی‌عبدالمطلب کرد و گفت: [[محمد]] شما را [[جادو]] کرده<ref>تاریخ طبری، ج‌۱، ص‌۵۴۲.</ref> و بدین‌گونه مانع [[انذار]] حضرت شد و هنگام دعوت عمومی، چون [[پیامبر]] بر فراز کوه صفا<ref>الطبقات، ج‌۱، ص‌۱۵۶‌ـ‌۱۵۷.</ref> یا [[مروه]]<ref>الطبقات، ج‌۱، ص‌۶۱؛ تاریخ یعقوبی، ج‌۲، ص‌۲۷.</ref> رفت و از [[مردم]] خواست تا خدای واحد را بپرستند، حضرت را از اینکه آنان را برای چنین پیامی به آنجا کشانده، [[نفرین]] کرد که [[خداوند]] در پاسخ او، سوره مسد را فرو فرستاد و نفرینی [[ابدی]] را برای او ثبت کرد<ref>السیرة النبویه، ج‌۱، ص‌۳۵۱؛ البدایة و النهایه، ج‌۳، ص‌۳۱.</ref><ref>[[سید علی رضا واسعی|واسعی، سید علی رضا]]، [[ابولهب (مقاله)|ابولهب]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم''']]، ج۲؛ [[محسن ابراهیمی|ابراهیمی، محسن]]، [[ابولهب - ابراهیمی (مقاله)|مقاله «ابولهب»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]].</ref>
[[انگیزه]] [[دشمنی]] ابولهب با [[پیامبر]] {{صل}} در کتاب‌های [[تاریخی]]، گوناگون آمده است. برخی [[دفاع]] از [[بت‌ها]] را عامل اصلی دانسته‌اند؛ چنان‌که خود به [[هند]] ([[همسر]] [[ابوسفیان]]) می‌گوید: با رد [[دعوت]] [[محمد]]، [[لات]] و [[عزی]] را [[یاری]] کردم<ref>البدایة والنهایه، ج‌۳، ص‌۶۹.</ref>. شاید [[همراهی]] با همسرش را که در پی [[ریاست]] [[برادر]] خویش [[ابوسفیان]] بود، بتوان [[انگیزه]] این [[دشمنی]] ذکر کرد؛ چرا که تثبیت [[مقام پیامبر]] {{صل}} موقعیت وی را به مخاطره می‌افکند؛ ولی برخی، آن را تا سر حد خصومتی شخصی فرو کشیدند و گفتند: روزی ابولهب و [[ابوطالب]] کشتی می‌گرفتند. ابولهب او را بر [[زمین]] افکند و روی سینه‌اش نشست. در این هنگام، [[پیامبر]] {{صل}} به [[یاری]] [[ابوطالب]] شتافت و به او کمک کرد تا بر فراز آید وقتی ابولهب به او گفت که من نیز عموی تو هستم. چرا او را [[یاری]] کردی؟ حضرت گفت: چون او نزد من از تو محبوب‌تر است و همین امر موجب [[دشمنی]] و [[خشونت]] او با [[پیامبر]] شد<ref>انساب الاشراف، ج‌۱، ص‌۱۴۷.</ref>؛ اما گویا داعیه سروری [[قریش]] و [[ریاست]] [[مکه]] که در [[خاندان]] [[عبدالمطلب]]، کم و بیش به آن چشم داشتند، [[انگیزه]] اصلی او بود؛ به‌ویژه که وی از یک سو در پیوندی سببی به تیره [[بنی‌امیه]] [[ارتباط]] می‌یافت<ref> السیرة الحلبیه، ج‌۱، ص‌۴۶۶.</ref> که در رقابت با [[بنی‌هاشم]] کوششی بی‌وقفه داشتند و از دیگر سو، در پیوندی نسبی، از‌طرف مادر با تیره بنی‌خزاعه<ref>المعارف، ص‌۱۱۹.</ref> که خود زمانی [[ریاست]] [[مکه]] و [[کعبه]] را عهده‌دار بودند، پیوند داشت. [[مشرکان]] نیز وی را از همین زاویه تحریک می‌کردند<ref>اعلام النبوه، ج‌۱، ص‌۱۳۰؛ مناقب، ج‌۱، ص‌۱۷۵.</ref>. [[بدیهی]] است روی کار آمدن [[پیامبر]] و توسعه امر [[نبوت]]، مسیر [[ریاست]] را به هم می‌زد و این امر خوشایند او نبود؛ به هر روی، [[دشمنی]] ابولهب با [[رسول خدا]] {{صل}} به آن حد بود که [[پیامبر]] {{صل}} می‌فرمود: من بین دو [[همسایه]] بد، ابولهب و [[عقبة بن ابی‌معیط]] قرار گرفته‌ام؛ چون هرگاه کثافاتی بیابند، بر در [[خانه]] من می‌ریزند<ref>الطبقات، ج‌۱، ص‌۱۵۷؛ انساب الاشراف، ج‌۱، ص‌۱۴۸.</ref>. [[دشمنی]] او با [[پیامبر]] {{صل}} به‌گونه‌ای بود که چون حضرت در [[یوم‌الانذار]] خواست براساس امر الهیِ: {{متن قرآن|وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ}}<ref>«و نزدیک‌ترین خویشاوندانت را بیم ده!» سوره شعراء، آیه ۲۱۴.</ref> [[خویشاوندان]] خود را جمع و [[پیام]] [[خدا]] را [[ابلاغ]] کند، برخی از [[زنان]] [[بنی‌هاشم]] از [[رسول خدا]] {{صل}} خواستند تا ابولهب را به آن جمع [[دعوت]] نکند<ref>انساب الاشراف، ج‌۱، ص‌۱۳۴.</ref> و چون به آن مجلس فرا خوانده شد، با دیدن [[کرامت]] [[پیامبر]] {{صل}} که با اندک [[غذا]] و شربت آماده شده به‌وسیله [[علی]] {{ع}} همه را سیر و سیراب کرد، پیش از [[سخن پیامبر]] {{صل}} روی به بنی‌عبدالمطلب کرد و گفت: [[محمد]] شما را [[جادو]] کرده<ref>تاریخ طبری، ج‌۱، ص‌۵۴۲.</ref> و بدین‌گونه مانع [[انذار]] حضرت شد و هنگام دعوت عمومی، چون [[پیامبر]] بر فراز کوه صفا<ref>الطبقات، ج‌۱، ص‌۱۵۶‌ـ‌۱۵۷.</ref> یا [[مروه]]<ref>الطبقات، ج‌۱، ص‌۶۱؛ تاریخ یعقوبی، ج‌۲، ص‌۲۷.</ref> رفت و از [[مردم]] خواست تا خدای واحد را بپرستند، حضرت را از اینکه آنان را برای چنین پیامی به آنجا کشانده، [[نفرین]] کرد که [[خداوند]] در پاسخ او، سوره مسد را فرو فرستاد و نفرینی [[ابدی]] را برای او ثبت کرد<ref>السیرة النبویه، ج‌۱، ص‌۳۵۱؛ البدایة و النهایه، ج‌۳، ص‌۳۱.</ref><ref>[[سید علی رضا واسعی|واسعی، سید علی رضا]]، [[ابولهب (مقاله)|ابولهب]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم''']]، ج۲؛ [[محسن ابراهیمی|ابراهیمی، محسن]]، [[ابولهب - ابراهیمی (مقاله)|مقاله «ابولهب»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]].</ref>


== ابولهب بعد از نزول سوره مسد ==
== ابولهب بعد از نزول سوره مسد ==
با [[نزول]] این [[سوره]]، [[دشمنی]] ابولهب با [[پیامبر]] و [[اسلام]] شدت یافت و رسماً با دیگر سران [[مشرک]] [[قریش]] هم‌دست شد<ref>الطبقات، ج‌۱، ص‌۱۵۷.</ref> و برای آزردن و به [[سختی]] انداختن حضرت، پسرانش را به [[طلاق]] دادن [[دختران]] او وا داشت<ref>البدء و التاریخ، ج‌۵، ص‌۱۷؛ الاصابه، ج‌۸، ص‌۴۶۱.</ref>؛ گرچه بر پایه روایتی، این [[پیامبر]]{{صل}} بود که [[دختران]] خویش را از آنان جدا ساخت؛ زیرا [[خداوند]] [[دوست]] نمی‌داشت دخترانش جز با [[اهل بهشت]] تزویج کنند<ref>معجم الصحابه، ج‌۳، ص‌۱۹۶.</ref>. ابولهب پس از آن در [[پیمان]] [[صحیفه]] بر ضد [[پیامبر]] و [[مسلمانان]] شرکت کرد و تنها فرد از بنی‌عبدالمطلب بود که در شعب، با آنان همراه نشد<ref>السیرة النبویه، ج۱، ص‌۲۶۹؛ تاریخ طبری، ج۱، ص‌۵۵۰.</ref> و پس از درگذشت [[ابوطالب]] که [[دشمنی]] [[قریش]] با [[پیامبر]]{{صل}} افزایش یافت، او در رأس آنان قرار گرفت<ref>البدء والتاریخ، ج‌۴، ص‌۱۵۴‌ـ‌۱۵۵.</ref>.
با [[نزول]] این [[سوره]]، [[دشمنی]] ابولهب با [[پیامبر]] و [[اسلام]] شدت یافت و رسماً با دیگر سران [[مشرک]] [[قریش]] هم‌دست شد<ref>الطبقات، ج‌۱، ص‌۱۵۷.</ref> و برای آزردن و به [[سختی]] انداختن حضرت، پسرانش را به [[طلاق]] دادن [[دختران]] او وا داشت<ref>البدء و التاریخ، ج‌۵، ص‌۱۷؛ الاصابه، ج‌۸، ص‌۴۶۱.</ref>؛ گرچه بر پایه روایتی، این [[پیامبر]] {{صل}} بود که [[دختران]] خویش را از آنان جدا ساخت؛ زیرا [[خداوند]] [[دوست]] نمی‌داشت دخترانش جز با [[اهل بهشت]] تزویج کنند<ref>معجم الصحابه، ج‌۳، ص‌۱۹۶.</ref>. ابولهب پس از آن در [[پیمان]] [[صحیفه]] بر ضد [[پیامبر]] و [[مسلمانان]] شرکت کرد و تنها فرد از بنی‌عبدالمطلب بود که در شعب، با آنان همراه نشد<ref>السیرة النبویه، ج۱، ص‌۲۶۹؛ تاریخ طبری، ج۱، ص‌۵۵۰.</ref> و پس از درگذشت [[ابوطالب]] که [[دشمنی]] [[قریش]] با [[پیامبر]] {{صل}} افزایش یافت، او در رأس آنان قرار گرفت<ref>البدء والتاریخ، ج‌۴، ص‌۱۵۴‌ـ‌۱۵۵.</ref>.


بر اساس پاره‌ای [[اخبار]]، وی پس از آنکه به [[ریاست]] [[بنی‌هاشم]] رسید، ابتدا [[حمایت]] خود را از [[رسول خدا]] اعلام کرد و گفت: ای پسر [[برادر]]! همان گونه که در زمان [[ابوطالب]] عمل می‌کردی، بکوش. به [[لات]] [[سوگند]] که از تو [[حمایت]] می‌کنم و در مقابل ابن‌غیطله که به [[رسول خدا]] {{صل}} [[اهانت]] کرده بود، ایستاد؛ اما پس از تحریک دیگر [[مشرکان]]، [[دست]] از [[حمایت]] او برداشت<ref>الطبقات، ج‌۱، ص‌۱۶۴؛ البدایة والنهایه، ج‌۳، ص‌۱۰۶‌ـ‌۱۰۷.</ref>.
بر اساس پاره‌ای [[اخبار]]، وی پس از آنکه به [[ریاست]] [[بنی‌هاشم]] رسید، ابتدا [[حمایت]] خود را از [[رسول خدا]] اعلام کرد و گفت: ای پسر [[برادر]]! همان گونه که در زمان [[ابوطالب]] عمل می‌کردی، بکوش. به [[لات]] [[سوگند]] که از تو [[حمایت]] می‌کنم و در مقابل ابن‌غیطله که به [[رسول خدا]] {{صل}} [[اهانت]] کرده بود، ایستاد؛ اما پس از تحریک دیگر [[مشرکان]]، [[دست]] از [[حمایت]] او برداشت<ref>الطبقات، ج‌۱، ص‌۱۶۴؛ البدایة والنهایه، ج‌۳، ص‌۱۰۶‌ـ‌۱۰۷.</ref>.


ابولهب در [[توطئه]] [[دارالندوه]] نیز حاضر بود؛ اما به نقلی، چون [[تصمیم]] بر محاصره [[خانه پیامبر]] و [[هجوم]] به آنجا گرفته شد، وی آنان را از حمله شبانه بازداشت؛ زیرا در [[تاریکی]] نمی‌توان اهل [[خانه]] را در [[امان]] دانست و خواست تا صبح‌گاه [[صبر]] کنند<ref>تفسیر قمی، ج‌۱، ص‌۳۰۲.</ref> و خود نیز تمام شب را به [[انتظار]] خروج [[پیامبر]]{{صل}} نشست<ref>الطبقات، ج‌۱، ص‌۱۷۶‌ـ‌۱۷۷.</ref><ref>[[سید علی رضا واسعی|واسعی، سید علی رضا]]، [[ابولهب (مقاله)|ابولهب]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم''']]، ج۲.</ref>
ابولهب در [[توطئه]] [[دارالندوه]] نیز حاضر بود؛ اما به نقلی، چون [[تصمیم]] بر محاصره [[خانه پیامبر]] و [[هجوم]] به آنجا گرفته شد، وی آنان را از حمله شبانه بازداشت؛ زیرا در [[تاریکی]] نمی‌توان اهل [[خانه]] را در [[امان]] دانست و خواست تا صبح‌گاه [[صبر]] کنند<ref>تفسیر قمی، ج‌۱، ص‌۳۰۲.</ref> و خود نیز تمام شب را به [[انتظار]] خروج [[پیامبر]] {{صل}} نشست<ref>الطبقات، ج‌۱، ص‌۱۷۶‌ـ‌۱۷۷.</ref><ref>[[سید علی رضا واسعی|واسعی، سید علی رضا]]، [[ابولهب (مقاله)|ابولهب]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم''']]، ج۲.</ref>


== ابولهب بعد از هجرت ==
== ابولهب بعد از هجرت ==
۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش