پرش به محتوا

ابومعبد خزاعی در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
خط ۶: خط ۶:
}}
}}
== آشنایی اجمالی ==
== آشنایی اجمالی ==
نام او [[اکثم بن جون]] یا [[اکثم بن ابی الجون]] (نام ابوالجون را بعضی عبدالعزی<ref>اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۱۳۳؛ الاصابه، ابن حجر، ج۱، ص۲۵۸؛ أعیان الشیعة، امین عاملی، ج۳، ص۴۷۱.</ref> و بعضی عبدالعزیز<ref>قاموس الرجال، شوشتری، ج۲، ص۱۷۹ و أعیان الشیعة، امین عاملی، ج۳، ص۴۷۱.</ref> گفته‌اند)، عموی [[سلیمان بن صرد خزاعی]] و [[همسر]] [[ام معبد]] و یکی از [[صحابه پیامبر اسلام]]{{صل}} می‌باشد<ref>اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۱۳۳؛ معجم الصحابه، ابن قانع، ج۲، ص۵۴۴؛ أعیان الشیعة، امین عاملی، ج۳، ص۴۷۱.</ref><ref>[[عباس اشراقی|اشراقی، عباس]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۳۸۱.</ref>.
نام او [[اکثم بن جون]] یا [[اکثم بن ابی الجون]] (نام ابوالجون را بعضی عبدالعزی<ref>اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۱۳۳؛ الاصابه، ابن حجر، ج۱، ص۲۵۸؛ أعیان الشیعة، امین عاملی، ج۳، ص۴۷۱.</ref> و بعضی عبدالعزیز<ref>قاموس الرجال، شوشتری، ج۲، ص۱۷۹ و أعیان الشیعة، امین عاملی، ج۳، ص۴۷۱.</ref> گفته‌اند)، عموی [[سلیمان بن صرد خزاعی]] و [[همسر]] [[ام معبد]] و یکی از [[صحابه پیامبر اسلام]] {{صل}} می‌باشد<ref>اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۱۳۳؛ معجم الصحابه، ابن قانع، ج۲، ص۵۴۴؛ أعیان الشیعة، امین عاملی، ج۳، ص۴۷۱.</ref><ref>[[عباس اشراقی|اشراقی، عباس]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۳۸۱.</ref>.


== شباهت او به [[دجال]] و [[عمرو بن لحی|عمرو بن لُحی]] ==
== شباهت او به [[دجال]] و [[عمرو بن لحی|عمرو بن لُحی]] ==
در [[روایت]] آمده روزی [[رسول اکرم]]{{صل}} به وی فرمود: "دجال را دیدم و تو شبیه‌ترین افراد به او هستی". اکثم گفت: "یا [[رسول‌الله]]! آیا شباهت داشتن من به [[دجال]] به ضرر من است؟" [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: "نه، زیرا تو مؤمنی و او کافر".
در [[روایت]] آمده روزی [[رسول اکرم]] {{صل}} به وی فرمود: "دجال را دیدم و تو شبیه‌ترین افراد به او هستی". اکثم گفت: "یا [[رسول‌الله]]! آیا شباهت داشتن من به [[دجال]] به ضرر من است؟" [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: "نه، زیرا تو مؤمنی و او کافر".


در [[روایت]] دیگری آمده است که [[پیامبر]]{{صل}} به او فرمود: "[[عمرو بن لحی]] را در [[آتش]] دیدم و تو شبیه‌ترین افراد به او هستی". او گفت: "آیا شباهت من به او به ضرر من است"؟ [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: "نه، تو مؤمنی و او [[کافر]]؛ زیرا او اول کسی است که [[دین]] [[حضرت اسماعیل]] را [[تغییر]] داد، [[بت‌پرستی]] را رواج داد، و بحیره، سائبه، وصیله، و حام را [[تشریع]] کرد"<ref>بحیره: در [[دوران جاهلیت]] هرگاه شتر ماده‌ای چهار شکم بچه می‌زایید، در شکم پنجم اگر بچه‌اش نر بود، گوش شتر را می‌شکافتند و آن را رها می‌کردند. این شتر، [[آزاد]] بود و هر جایی می‌رفت و در هر زراعتی می‌چرید و کسی سوار آن نمی‌شد و گوشتش را نمی‌خوردند. و بعضی گفته‌اند که استفاده از گوشت و کرک آن بر [[زنان]] [[حرام]] می‌دانستند اما مردان از گوشت و کرک آن استفاده می‌کردند.
در [[روایت]] دیگری آمده است که [[پیامبر]] {{صل}} به او فرمود: "[[عمرو بن لحی]] را در [[آتش]] دیدم و تو شبیه‌ترین افراد به او هستی". او گفت: "آیا شباهت من به او به ضرر من است"؟ [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: "نه، تو مؤمنی و او [[کافر]]؛ زیرا او اول کسی است که [[دین]] [[حضرت اسماعیل]] را [[تغییر]] داد، [[بت‌پرستی]] را رواج داد، و بحیره، سائبه، وصیله، و حام را [[تشریع]] کرد"<ref>بحیره: در [[دوران جاهلیت]] هرگاه شتر ماده‌ای چهار شکم بچه می‌زایید، در شکم پنجم اگر بچه‌اش نر بود، گوش شتر را می‌شکافتند و آن را رها می‌کردند. این شتر، [[آزاد]] بود و هر جایی می‌رفت و در هر زراعتی می‌چرید و کسی سوار آن نمی‌شد و گوشتش را نمی‌خوردند. و بعضی گفته‌اند که استفاده از گوشت و کرک آن بر [[زنان]] [[حرام]] می‌دانستند اما مردان از گوشت و کرک آن استفاده می‌کردند.


سائبه: اگر کسی [[نذر]] می‌کرد، مثلاً اگر از [[سفر]]، سالم بازگشتم فلان شتر من سائبه باشد، این شتر هم [[آزاد]] بود و آن را از هیچ مرتع و چرآگاهی منع نمی‌کردند و گوشتش را نمی‌خوردند و حتی پشم و کرکش را نمی‌چیدند.
سائبه: اگر کسی [[نذر]] می‌کرد، مثلاً اگر از [[سفر]]، سالم بازگشتم فلان شتر من سائبه باشد، این شتر هم [[آزاد]] بود و آن را از هیچ مرتع و چرآگاهی منع نمی‌کردند و گوشتش را نمی‌خوردند و حتی پشم و کرکش را نمی‌چیدند.
خط ۲۲: خط ۲۲:


== اکثم و [[مرد]] [[منافق]] ==
== اکثم و [[مرد]] [[منافق]] ==
اکثم می‌گوید: "در یکی از [[جنگ‌ها]] ([[خیبر]]) <ref>الاصابه، ابن حجر، ج۱، ص۲۵۹.</ref> به [[رسول خدا]]{{صل}} عرض کردیم که فلان مرد در [[جنگ]] بسیار جدی است، [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: "او [[اهل]] [[جهنم]] است!" گفتیم: یا [[رسول‌الله]]! اگر این شخص با این [[عبادت]] و [[اخلاق نیکو]] و کوشش در [[جهاد]] [[جهنمی]] است پس ما چگونه‌ایم! ایشان فرمودند: "او [[منافق]] است و [[جهنمی]] است". از آن پس در میدان [[جنگ]] کاملاً مراقب او بودیم و هیچ سواره و پیاده‌ای به او نزدیک نمی‌شد مگر آن‌که به او حمله کرده و او را از پا در می‌آورد تا آن‌که مجروح شد و از پای درآمد.
اکثم می‌گوید: "در یکی از [[جنگ‌ها]] ([[خیبر]]) <ref>الاصابه، ابن حجر، ج۱، ص۲۵۹.</ref> به [[رسول خدا]] {{صل}} عرض کردیم که فلان مرد در [[جنگ]] بسیار جدی است، [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: "او [[اهل]] [[جهنم]] است!" گفتیم: یا [[رسول‌الله]]! اگر این شخص با این [[عبادت]] و [[اخلاق نیکو]] و کوشش در [[جهاد]] [[جهنمی]] است پس ما چگونه‌ایم! ایشان فرمودند: "او [[منافق]] است و [[جهنمی]] است". از آن پس در میدان [[جنگ]] کاملاً مراقب او بودیم و هیچ سواره و پیاده‌ای به او نزدیک نمی‌شد مگر آن‌که به او حمله کرده و او را از پا در می‌آورد تا آن‌که مجروح شد و از پای درآمد.


به [[پیامبر]]{{صل}} گفتیم: یا [[رسول الله]]! آن مرد در حال [[شهادت]] است. [[پیامبر]]{{صل}} باز هم فرمود او در [[جهنم]] است! لحظه به لحظه تعجب ما زیادتر می‌شد تا این که در لحظات آخر [[زندگی]] که درد او زیاد شد نوک [[شمشیر]] را روی سینه خود گذاشت و خود را آن [[قدر]] روی [[شمشیر]] فشار داد تا این که [[شمشیر]] از پشتش خارج شد و [[جان]] داد. در این موقع معنی سخن [[رسول خدا]]{{صل}} برای ما روشن شد و تعجب ما بر طرف شد. پس به [[خدمت]] [[پیامبر]] رسیده و گفتیم [[گواهی]] می‌دهیم که به [[راستی]] شما [[پیامبر الهی]] می‌باشید.  
به [[پیامبر]] {{صل}} گفتیم: یا [[رسول الله]]! آن مرد در حال [[شهادت]] است. [[پیامبر]] {{صل}} باز هم فرمود او در [[جهنم]] است! لحظه به لحظه تعجب ما زیادتر می‌شد تا این که در لحظات آخر [[زندگی]] که درد او زیاد شد نوک [[شمشیر]] را روی سینه خود گذاشت و خود را آن [[قدر]] روی [[شمشیر]] فشار داد تا این که [[شمشیر]] از پشتش خارج شد و [[جان]] داد. در این موقع معنی سخن [[رسول خدا]] {{صل}} برای ما روشن شد و تعجب ما بر طرف شد. پس به [[خدمت]] [[پیامبر]] رسیده و گفتیم [[گواهی]] می‌دهیم که به [[راستی]] شما [[پیامبر الهی]] می‌باشید.  


[[پیامبر]]{{صل}} فرمودند: "ممکن است شخصی کردارش [[کردار]] [[اهل بهشت]] ولی خود [[اهل]] [[جهنم]] باشد، و دیگری اعمالش [[اعمال]] [[اهل]] [[جهنم]] ولی خود [[اهل بهشت]] باشد که این [[سعادت]] و [[شقاوت]] موقع [[مرگ]] نصیبش می‌شود"<ref>اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۱۳۳؛ الاصابه، ابن حجر، ج۱، ص۲۵۹.</ref><ref>[[عباس اشراقی|اشراقی، عباس]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۳۸۲.</ref>
[[پیامبر]] {{صل}} فرمودند: "ممکن است شخصی کردارش [[کردار]] [[اهل بهشت]] ولی خود [[اهل]] [[جهنم]] باشد، و دیگری اعمالش [[اعمال]] [[اهل]] [[جهنم]] ولی خود [[اهل بهشت]] باشد که این [[سعادت]] و [[شقاوت]] موقع [[مرگ]] نصیبش می‌شود"<ref>اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۱۳۳؛ الاصابه، ابن حجر، ج۱، ص۲۵۹.</ref><ref>[[عباس اشراقی|اشراقی، عباس]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۳۸۲.</ref>


== اکثم و [[نقل]] روایتی از [[پیامبر]]{{صل}}==
== اکثم و [[نقل]] روایتی از [[پیامبر]] {{صل}} ==
از اکثم [[روایت]] شده که [[پیامبر]]{{صل}} فرمودند: "ای اكثم، اخلاقت را [[نیکو]] گردان و رفقایت را اکرام کن"<ref>{{متن حدیث|يا اكثم بن الجون، حسِّن خلقك وتكرَّم على رفقائك}}؛ الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۱، ص۱۴۱؛ الاصابه، ابن حجر، ج۱، ص۲۵۹.</ref><ref>[[عباس اشراقی|اشراقی، عباس]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۳۸۳.</ref>
از اکثم [[روایت]] شده که [[پیامبر]] {{صل}} فرمودند: "ای اكثم، اخلاقت را [[نیکو]] گردان و رفقایت را اکرام کن"<ref>{{متن حدیث|يا اكثم بن الجون، حسِّن خلقك وتكرَّم على رفقائك}}؛ الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۱، ص۱۴۱؛ الاصابه، ابن حجر، ج۱، ص۲۵۹.</ref><ref>[[عباس اشراقی|اشراقی، عباس]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۳۸۳.</ref>


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش