ام خلف در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۶: | خط ۶: | ||
}} | }} | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
[[ام خلف|امّ خلف]]، [[همسر]] [[مسلم بن عوسجه]] نیز از زنانی بود که در [[حماسه عاشورا]] شرکت کرد. او همانند همسرش شیفته و دلباخته [[اهل بیت]] بود و در راه [[پیروی از امام]] و [[یاری]] [[نهضت]] آماده همه نوع [[فداکاری]] و جانبازی بود. شرح حال نویسان آوردهاند: | [[ام خلف|امّ خلف]]، [[همسر]] [[مسلم بن عوسجه]] نیز از زنانی بود که در [[حماسه عاشورا]] شرکت کرد. او همانند همسرش شیفته و دلباخته [[اهل بیت]] بود و در راه [[پیروی از امام]] و [[یاری]] [[نهضت]] آماده همه نوع [[فداکاری]] و جانبازی بود. شرح حال نویسان آوردهاند: | ||
پس از دگرگونی اوضاع [[کوفه]] و کشته شدن مسلم و [[هانی]]، مسلم بن عوسجه مدتی مخفی و سپس با [[اهل]] و عیال خود راهی [[کربلا]] شد<ref>{{عربی|ثمّ إنّ مسلمَ بنَ عوسجةَ بعد أن قبِضَ على مسلمٍ و هانِي و قُتِلا اِختَفى مدّةً ثمّ فَرَّ بأهلِه إلى الحسينِ، فوافاه بكربلاء و فَداه بنفسِه}}</ref> | پس از دگرگونی اوضاع [[کوفه]] و کشته شدن مسلم و [[هانی]]، مسلم بن عوسجه مدتی مخفی و سپس با [[اهل]] و عیال خود راهی [[کربلا]] شد<ref>{{عربی|ثمّ إنّ مسلمَ بنَ عوسجةَ بعد أن قبِضَ على مسلمٍ و هانِي و قُتِلا اِختَفى مدّةً ثمّ فَرَّ بأهلِه إلى الحسينِ، فوافاه بكربلاء و فَداه بنفسِه}}</ref> | ||
مسلم بن عوسجه پس از آنکه مسلم و هانی دستگیر و کشته شدند، مدتی مخفی شد. سپس همراه خانوادهاش به کربلا رفت و خود را فدای [[امام حسین]]{{ع}} کرد. | مسلم بن عوسجه پس از آنکه مسلم و هانی دستگیر و کشته شدند، مدتی مخفی شد. سپس همراه خانوادهاش به کربلا رفت و خود را فدای [[امام حسین]] {{ع}} کرد. | ||
در آن [[روزگار]] عده زیادی ادعای [[مسلمانی]] داشتند و بسیاری از آنان از [[امام]] برای [[رهبری]] بر خویش [[دعوت]] کرده بودند، اما این [[هنر]] [[زنان]] و مردان [[عاشورایی]] بود که به [[پیمان]] خود [[وفادار]] ماندند و به ندای امام [[معصوم]] پاسخ دادند و با [[بصیرت]] و [[بینش]] والایی که داشتند [[امیر]] بر [[دنیا]] شدند نه [[اسیر]] آن. آنان در [[حقیقت]] مصداق [[آیه شریفه]] ذیل: {{متن قرآن|إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُولَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ}}<ref>«تنها مؤمنانند که به خداوند و پیامبرش ایمان آوردهاند سپس تردید نورزیدهاند و با داراییها و جانهایشان در راه خداوند جهاد کردهاند، آنانند که راستگویند» سوره حجرات، آیه ۱۵.</ref>؛ | در آن [[روزگار]] عده زیادی ادعای [[مسلمانی]] داشتند و بسیاری از آنان از [[امام]] برای [[رهبری]] بر خویش [[دعوت]] کرده بودند، اما این [[هنر]] [[زنان]] و مردان [[عاشورایی]] بود که به [[پیمان]] خود [[وفادار]] ماندند و به ندای امام [[معصوم]] پاسخ دادند و با [[بصیرت]] و [[بینش]] والایی که داشتند [[امیر]] بر [[دنیا]] شدند نه [[اسیر]] آن. آنان در [[حقیقت]] مصداق [[آیه شریفه]] ذیل: {{متن قرآن|إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُولَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ}}<ref>«تنها مؤمنانند که به خداوند و پیامبرش ایمان آوردهاند سپس تردید نورزیدهاند و با داراییها و جانهایشان در راه خداوند جهاد کردهاند، آنانند که راستگویند» سوره حجرات، آیه ۱۵.</ref>؛ | ||
خط ۱۹: | خط ۱۹: | ||
[[مورخان]] و شرححال نویسان، [[مسلم بن عوسجه]] را از [[یاران پیامبر اسلام]] شمردهاند<ref> اسد الغابه، ج۶، ص۹۰؛ ابصار العین، ص۱۳۴.</ref> و از او به عنوان [[انسانی]] [[شریف]]، [[پارسا]]، [[شجاع]] و سوارکاری ماهر یاد کردهاند<ref>مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۱۱۳.</ref>. | [[مورخان]] و شرححال نویسان، [[مسلم بن عوسجه]] را از [[یاران پیامبر اسلام]] شمردهاند<ref> اسد الغابه، ج۶، ص۹۰؛ ابصار العین، ص۱۳۴.</ref> و از او به عنوان [[انسانی]] [[شریف]]، [[پارسا]]، [[شجاع]] و سوارکاری ماهر یاد کردهاند<ref>مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۱۱۳.</ref>. | ||
وی از شخصیتهای بانفوذ [[کوفه]] و از کسانی بود که برای [[امام نامه]] نوشت و تا پای جان نیز بر آن [[دعوت]] ایستاد. او برای [[امام حسین]]{{ع}} از [[کوفیان]] [[بیعت]] میگرفت و پس از آمدن مسلم خود را در [[خدمت]] او قرار داد. مسلم نیز او را در رأس گروهی از [[طایفه مذحج]] گذارد<ref>تاریخ طبری، ج۴، ص۲۷۵؛ مقاتل الطالبین، ص۶۶؛ شمس الدین، انصار الحسین، ص۱۰۸.</ref>. | وی از شخصیتهای بانفوذ [[کوفه]] و از کسانی بود که برای [[امام نامه]] نوشت و تا پای جان نیز بر آن [[دعوت]] ایستاد. او برای [[امام حسین]] {{ع}} از [[کوفیان]] [[بیعت]] میگرفت و پس از آمدن مسلم خود را در [[خدمت]] او قرار داد. مسلم نیز او را در رأس گروهی از [[طایفه مذحج]] گذارد<ref>تاریخ طبری، ج۴، ص۲۷۵؛ مقاتل الطالبین، ص۶۶؛ شمس الدین، انصار الحسین، ص۱۰۸.</ref>. | ||
وقتی امام در [[غروب]] [[روز تاسوعا]] از یارانش خواست که چون شب درآید، هر یک از شما دست [[برادری]] و [[فرزندی]] از من را بگیرد و برود و مرا تنها گذارد که مقصود منم و به شما هیچ تعرضی نرسانند، مسلم بن عوسجه پس از [[برادران]] امام و [[اهل بیت]] گفت: به [[خدا]] [[سوگند]]! اگر هفتاد بار کشته شوم، سوزانده شوم و خاکسترم بر باد رود، هرگز تو را رها نخواهم کرد، چه رسد که اکنون یک بار کشته شدن است، سپس [[کرامت]] [[ابدی]] است<ref>مناقب آل ابوطالب، ج۴، ص۹۹؛ وقعة الطف، ص۱۹۸.</ref>. | وقتی امام در [[غروب]] [[روز تاسوعا]] از یارانش خواست که چون شب درآید، هر یک از شما دست [[برادری]] و [[فرزندی]] از من را بگیرد و برود و مرا تنها گذارد که مقصود منم و به شما هیچ تعرضی نرسانند، مسلم بن عوسجه پس از [[برادران]] امام و [[اهل بیت]] گفت: به [[خدا]] [[سوگند]]! اگر هفتاد بار کشته شوم، سوزانده شوم و خاکسترم بر باد رود، هرگز تو را رها نخواهم کرد، چه رسد که اکنون یک بار کشته شدن است، سپس [[کرامت]] [[ابدی]] است<ref>مناقب آل ابوطالب، ج۴، ص۹۹؛ وقعة الطف، ص۱۹۸.</ref>. | ||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
پس از این [[گفتوگو]] [[مسلم بن عوسجه]] جان به جانآفرین [[تسلیم]] کرد و به [[شهادت]] رسید. [[کنیز]] او که در [[کربلا]] حضور داشت، چون از شهادت مسلم [[آگاهی]] یافت، صدایش را به [[گریه]] بلند کرد و فریاد میزد: {{عربی|یابن عوسجتاه و یا سیداه}}<ref>تاریخ طبری، ج۴، ص۳۳۲؛ منتهی الامال، ج۱، ص۳۵۹.</ref>. پس از شهادت او [[اصحاب]] [[عمر سعد]] به یک دیگر [[بشارت]] میدادند. [[شبث بن ربعی]] به آنان گفت: مادرهایتان به عزایتان بنشیند! شما خودتان را با دستهایتان میکشید و خودتان را برای دیگران به [[ذلت]] میافکنید. آیا خوش حالید که شخصیتی همانند مسلم بن عوسجه کشته شده است. او شخصیتی [[کریم]] بود که در [[جنگ]] [[آذربایجان]] از پیش گامان بود. آیا شما او را میکشید و خوش حالی میکنید<ref>تاریخ طبری، ج۴، ص۳۳۲؛ ابصارالعین، ص۱۰۴ -۱۰۵.</ref>؟! در [[زیارت]] ناحیه نیز نام وی ذکر و از او [[ستایش]] شده است<ref>بحارالانوار، ج۴۵، ص۶۹ - ۷۰.</ref>. | پس از این [[گفتوگو]] [[مسلم بن عوسجه]] جان به جانآفرین [[تسلیم]] کرد و به [[شهادت]] رسید. [[کنیز]] او که در [[کربلا]] حضور داشت، چون از شهادت مسلم [[آگاهی]] یافت، صدایش را به [[گریه]] بلند کرد و فریاد میزد: {{عربی|یابن عوسجتاه و یا سیداه}}<ref>تاریخ طبری، ج۴، ص۳۳۲؛ منتهی الامال، ج۱، ص۳۵۹.</ref>. پس از شهادت او [[اصحاب]] [[عمر سعد]] به یک دیگر [[بشارت]] میدادند. [[شبث بن ربعی]] به آنان گفت: مادرهایتان به عزایتان بنشیند! شما خودتان را با دستهایتان میکشید و خودتان را برای دیگران به [[ذلت]] میافکنید. آیا خوش حالید که شخصیتی همانند مسلم بن عوسجه کشته شده است. او شخصیتی [[کریم]] بود که در [[جنگ]] [[آذربایجان]] از پیش گامان بود. آیا شما او را میکشید و خوش حالی میکنید<ref>تاریخ طبری، ج۴، ص۳۳۲؛ ابصارالعین، ص۱۰۴ -۱۰۵.</ref>؟! در [[زیارت]] ناحیه نیز نام وی ذکر و از او [[ستایش]] شده است<ref>بحارالانوار، ج۴۵، ص۶۹ - ۷۰.</ref>. | ||
[[سید عطاء الله شافعی]] در کتاب [[روضة الاحباب (کتاب)|روضة الاحباب]] آورده است که مسلم بن عوسجه را پسری بود. چون [[پدر]] را کشته دید، همانند شیر شرزه بر دمید. [[امام حسین]] او را از آهنگ خود باز داشت و فرمود: ای [[جوان]]! پدرت [[شهید]] شده اگر تو کشته شوی [[پناه]] مادرت در این صحرا چه کسی باشد؟ پسر مسلم خواست که برگردد، اما مادرش به [[شتاب]] خود را به او رساند و گفت: ای فرزند! [[سلامت]] نفس را بر [[نصرت]] پسر [[پیامبر]]{{صل}} [[اختیار]] میکنی؟ هرگز از تو [[راضی]] نخواهم شد. پسر مسلم عنان بر تاخت و [[حمله]] گران افکند و [[مادر]] از قفایش فریاد همی کرد کهای پسر شاد باش که هم اکنون از دست [[ساقی کوثر]] [[سیراب]] خواهی شد. او مردانه همی کوشید تا پس از کشتن سی تن از [[مشرکان]] شربت [[شهادت]] نوشید. [[کوفیان]] سرش را بریدند و به سوی مادرش افکندند. مادر سر او را بر داشت و بوسید و چنان گریست که همه [[زنان]] [[حرم]] را به [[گریه]] انداخت<ref>معالی السبطین، ج۱، ص۳۷۹ - ۳۸۰.</ref>. | [[سید عطاء الله شافعی]] در کتاب [[روضة الاحباب (کتاب)|روضة الاحباب]] آورده است که مسلم بن عوسجه را پسری بود. چون [[پدر]] را کشته دید، همانند شیر شرزه بر دمید. [[امام حسین]] او را از آهنگ خود باز داشت و فرمود: ای [[جوان]]! پدرت [[شهید]] شده اگر تو کشته شوی [[پناه]] مادرت در این صحرا چه کسی باشد؟ پسر مسلم خواست که برگردد، اما مادرش به [[شتاب]] خود را به او رساند و گفت: ای فرزند! [[سلامت]] نفس را بر [[نصرت]] پسر [[پیامبر]] {{صل}} [[اختیار]] میکنی؟ هرگز از تو [[راضی]] نخواهم شد. پسر مسلم عنان بر تاخت و [[حمله]] گران افکند و [[مادر]] از قفایش فریاد همی کرد کهای پسر شاد باش که هم اکنون از دست [[ساقی کوثر]] [[سیراب]] خواهی شد. او مردانه همی کوشید تا پس از کشتن سی تن از [[مشرکان]] شربت [[شهادت]] نوشید. [[کوفیان]] سرش را بریدند و به سوی مادرش افکندند. مادر سر او را بر داشت و بوسید و چنان گریست که همه [[زنان]] [[حرم]] را به [[گریه]] انداخت<ref>معالی السبطین، ج۱، ص۳۷۹ - ۳۸۰.</ref>. | ||
نکتههای برجسته در حرکت [[عاشورایی]] این [[خانواده]] به این شرح است: | نکتههای برجسته در حرکت [[عاشورایی]] این [[خانواده]] به این شرح است: | ||
#امّ خلف هم چون زنان دیگر، دارای [[احساس]] و [[عاطفه]] بود و شوهر و [[زندگی]] و فرزندش را بیشتر از همه کس [[دوست]] میداشت، ولی در سایه [[تربیت اسلامی]] و [[محبت اهل بیت]] توانست در دو راهی [[دین]] و عاطفه، [[دین]] را مقدم بدارد. | # امّ خلف هم چون زنان دیگر، دارای [[احساس]] و [[عاطفه]] بود و شوهر و [[زندگی]] و فرزندش را بیشتر از همه کس [[دوست]] میداشت، ولی در سایه [[تربیت اسلامی]] و [[محبت اهل بیت]] توانست در دو راهی [[دین]] و عاطفه، [[دین]] را مقدم بدارد. | ||
#امّ خلف فرزندش را به [[حمایت از امام]] و [[فدا]] شدن در راه او [[تشویق]] کرد. [[همسر]] او نیز به عنوان آخرین [[وصیت]]، در آخرین لحظات زندگی به [[حبیب بن مظاهر]] در حمایت از امام حسین{{ع}} توصیه میکند. | # امّ خلف فرزندش را به [[حمایت از امام]] و [[فدا]] شدن در راه او [[تشویق]] کرد. [[همسر]] او نیز به عنوان آخرین [[وصیت]]، در آخرین لحظات زندگی به [[حبیب بن مظاهر]] در حمایت از امام حسین {{ع}} توصیه میکند. | ||
# [[عشق]] این خانواده به [[اهل بیت]] از سخنان و عملکرد آنها به خوبی استفاده میشود.<ref>[[محمد صادق مزینانی|مزینانی، محمد صادق]]، [[نقش زنان در حماسه عاشورا (کتاب)|نقش زنان در حماسه عاشورا]]، ص۷۶-۸۰.</ref> | # [[عشق]] این خانواده به [[اهل بیت]] از سخنان و عملکرد آنها به خوبی استفاده میشود.<ref>[[محمد صادق مزینانی|مزینانی، محمد صادق]]، [[نقش زنان در حماسه عاشورا (کتاب)|نقش زنان در حماسه عاشورا]]، ص۷۶-۸۰.</ref> | ||