ام خلف در تاریخ اسلامی

مقدمه

امّ خلف، همسر مسلم بن عوسجه نیز از زنانی بود که در حماسه عاشورا شرکت کرد. او همانند همسرش شیفته و دل‌باخته اهل بیت بود و در راه پیروی از امام و یاری نهضت آماده همه نوع فداکاری و جانبازی بود. شرح حال نویسان آورده‌اند:

پس از دگرگونی اوضاع کوفه و کشته شدن مسلم و هانی، مسلم بن عوسجه مدتی مخفی و سپس با اهل و عیال خود راهی کربلا شد[۱]

مسلم بن عوسجه پس از آنکه مسلم و هانی دستگیر و کشته شدند، مدتی مخفی شد. سپس همراه خانواده‌اش به کربلا رفت و خود را فدای امام حسین (ع) کرد.

در آن روزگار عده زیادی ادعای مسلمانی داشتند و بسیاری از آنان از امام برای رهبری بر خویش دعوت کرده بودند، اما این هنر زنان و مردان عاشورایی بود که به پیمان خود وفادار ماندند و به ندای امام معصوم پاسخ دادند و با بصیرت و بینش والایی که داشتند امیر بر دنیا شدند نه اسیر آن. آنان در حقیقت مصداق آیه شریفه ذیل:  إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُولَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ [۲]؛

این ویژگی در همسر مسلم سبب شده است که نه تنها همسر خود را از حضور در کربلا باز ندارد که همراه و هم گام با او به کربلا بیاید، سختی‌های راه را برای همراهی با امام بپذیرد، همسر و فرزندش را به فداکاری و جان بازی در راه امام تشویق کند وخود نیز در مصائب زینب و دیگر اسیران شرکت کرده با آنان مواسات داشته باشد.

مورخان و شرح‌حال نویسان، مسلم بن عوسجه را از یاران پیامبر اسلام شمرده‌اند[۳] و از او به عنوان انسانی شریف، پارسا، شجاع و سوارکاری ماهر یاد کرده‌اند[۴].

وی از شخصیت‌های بانفوذ کوفه و از کسانی بود که برای امام نامه نوشت و تا پای جان نیز بر آن دعوت ایستاد. او برای امام حسین (ع) از کوفیان بیعت میگرفت و پس از آمدن مسلم خود را در خدمت او قرار داد. مسلم نیز او را در رأس گروهی از طایفه مذحج گذارد[۵].

وقتی امام در غروب روز تاسوعا از یارانش خواست که چون شب درآید، هر یک از شما دست برادری و فرزندی از من را بگیرد و برود و مرا تنها گذارد که مقصود منم و به شما هیچ تعرضی نرسانند، مسلم بن عوسجه پس از برادران امام و اهل بیت گفت: به خدا سوگند! اگر هفتاد بار کشته شوم، سوزانده شوم و خاکسترم بر باد رود، هرگز تو را رها نخواهم کرد، چه رسد که اکنون یک بار کشته شدن است، سپس کرامت ابدی است[۶].

در روز عاشورا مسلم پس از حمله نخست، در جناح چپ سپاه امام به دشمن حمله می‌کرد. او پیوسته شمشیر میزد و رجز می‌خواند[۷]، تا این که زخم‌های او زیاد شد و بر زمین افتاد. امام و حبیب بن مظاهر به بالین وی آمدند. امام به او فرمود: «رَحِمَكَ اللَّهُ يَا مُسْلِمُ!  مِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا [۸]».

حبیب به مسلم گفت: بشارت باد تو را به بهشت! اگر می‌دانستم که پس از تو در این دنیا زنده میماندم دوست میداشتم که به من وصیت کنی، ولی می‌‌دانم که من نیز کشته خواهم شد. مسلم اشاره کرد که سفارش میکنم تو را به این مرد؛ یعنی تا جان در بدن داری او را یاری کن. حبیب گفت: به پروردگار کعبه جز این نکنم و چشم تو را به این وصیت روشن نمایم[۹].

پس از این گفت‌وگو مسلم بن عوسجه جان به جان‌آفرین تسلیم کرد و به شهادت رسید. کنیز او که در کربلا حضور داشت، چون از شهادت مسلم آگاهی یافت، صدایش را به گریه بلند کرد و فریاد میزد: یابن عوسجتاه و یا سیداه[۱۰]. پس از شهادت او اصحاب عمر سعد به یک دیگر بشارت می‌دادند. شبث بن ربعی به آنان گفت: مادرهایتان به عزایتان بنشیند! شما خودتان را با دست‌هایتان می‌کشید و خودتان را برای دیگران به ذلت میافکنید. آیا خوش حالید که شخصیتی همانند مسلم بن عوسجه کشته شده است. او شخصیتی کریم بود که در جنگ آذربایجان از پیش گامان بود. آیا شما او را میکشید و خوش حالی می‌کنید[۱۱]؟! در زیارت ناحیه نیز نام وی ذکر و از او ستایش شده است[۱۲].

سید عطاء الله شافعی در کتاب روضة الاحباب آورده است که مسلم بن عوسجه را پسری بود. چون پدر را کشته دید، همانند شیر شرزه بر دمید. امام حسین او را از آهنگ خود باز داشت و فرمود: ای جوان! پدرت شهید شده اگر تو کشته شوی پناه مادرت در این صحرا چه کسی باشد؟ پسر مسلم خواست که برگردد، اما مادرش به شتاب خود را به او رساند و گفت: ای فرزند! سلامت نفس را بر نصرت پسر پیامبر (ص) اختیار میکنی؟ هرگز از تو راضی نخواهم شد. پسر مسلم عنان بر تاخت و حمله گران افکند و مادر از قفایش فریاد همی کرد که‌ای پسر شاد باش که هم اکنون از دست ساقی کوثر سیراب خواهی شد. او مردانه همی کوشید تا پس از کشتن سی تن از مشرکان شربت شهادت نوشید. کوفیان سرش را بریدند و به سوی مادرش افکندند. مادر سر او را بر داشت و بوسید و چنان گریست که همه زنان حرم را به گریه انداخت[۱۳].

نکته‌های برجسته در حرکت عاشورایی این خانواده به این شرح است:

  1. امّ خلف هم چون زنان دیگر، دارای احساس و عاطفه بود و شوهر و زندگی و فرزندش را بیشتر از همه کس دوست می‌داشت، ولی در سایه تربیت اسلامی و محبت اهل بیت توانست در دو راهی دین و عاطفه، دین را مقدم بدارد.
  2. امّ خلف فرزندش را به حمایت از امام و فدا شدن در راه او تشویق کرد. همسر او نیز به عنوان آخرین وصیت، در آخرین لحظات زندگی به حبیب بن مظاهر در حمایت از امام حسین (ع) توصیه می‌کند.
  3. عشق این خانواده به اهل بیت از سخنان و عملکرد آنها به خوبی استفاده می‌شود[۱۴].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ثمّ إنّ مسلمَ بنَ عوسجةَ بعد أن قبِضَ على مسلمٍ و هانِي و قُتِلا اِختَفى مدّةً ثمّ فَرَّ بأهلِه إلى الحسينِ، فوافاه بكربلاء و فَداه بنفسِه
  2. «تنها مؤمنانند که به خداوند و پیامبرش ایمان آورده‌اند سپس تردید نورزیده‌اند و با دارایی‌ها و جان‌هایشان در راه خداوند جهاد کرده‌اند، آنانند که راستگویند» سوره حجرات، آیه ۱۵.
  3. اسد الغابه، ج۶، ص۹۰؛ ابصار العین، ص۱۳۴.
  4. مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۱۱۳.
  5. تاریخ طبری، ج۴، ص۲۷۵؛ مقاتل الطالبین، ص۶۶؛ شمس الدین، انصار الحسین، ص۱۰۸.
  6. مناقب آل ابوطالب، ج۴، ص۹۹؛ وقعة الطف، ص۱۹۸.
  7. مناقب آل ابوطالب، ج۴، ص۹۹.
  8. «از مؤمنان، کسانی هستند که به پیمانی که با خداوند بستند وفا کردند؛ برخی از آنان پیمان خویش را به جای آوردند و برخی چشم به راه دارند و به هیچ روی (پیمان خود را) دگرگون نکردند» سوره احزاب، آیه ۲۳.
  9. تاریخ طبری، ج۴، ص۳۳۱؛ بحارالانوار، ج۴۵، ص۲۰.
  10. تاریخ طبری، ج۴، ص۳۳۲؛ منتهی الامال، ج۱، ص۳۵۹.
  11. تاریخ طبری، ج۴، ص۳۳۲؛ ابصارالعین، ص۱۰۴ -۱۰۵.
  12. بحارالانوار، ج۴۵، ص۶۹ - ۷۰.
  13. معالی السبطین، ج۱، ص۳۷۹ - ۳۸۰.
  14. مزینانی، محمد صادق، نقش زنان در حماسه عاشورا، ص۷۶-۸۰.