جریر بن عبدالله بجلی در نهج البلاغه: تفاوت میان نسخهها
جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
بدون خلاصۀ ویرایش |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
| موضوع مرتبط = جریر بن عبدالله بجلی | | موضوع مرتبط = جریر بن عبدالله بجلی | ||
| عنوان مدخل = [[جریر بن عبدالله بجلی]] | | عنوان مدخل = [[جریر بن عبدالله بجلی]] | ||
| مداخل مرتبط = | | مداخل مرتبط = [[جریر بن عبدالله بجلی در تاریخ اسلامی]] - [[جریر بن عبدالله بجلی در تراجم و رجال]] - [[جریر بن عبدالله بجلی در نهج البلاغه]] | ||
| پرسش مرتبط = | | پرسش مرتبط = | ||
}} | }} | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
جریر بن عبدالله بجلی مکنّی به "ابوعمر" و معروف به "[[ابوعبدلله بجلی]]" در سال دهم هجری مقارن با [[رحلت پیامبر اکرم]] {{صل}} [[اسلام]] آورد. او مردی زیباچهره و بلند قامت بود. جریر در دوره [[خلیفه]] سوم فرماندار [[همدان]] بود. در زمان [[خلافت ظاهری]] [[امام علی]] {{ع}} نیز چند صباحی در سمت خویش باقی ماند. [[امام علی]] {{ع}} پس از [[پیروزی]] بر [[اصحاب جمل]] در نامهای گزارش [[جمل]] را برای او، در سمت فرماندار [[همدان]]، نوشت و او را به [[بیعت]] با خویش فراخواند و [[نامه]] را بهدست زحر بن [[قیس]] برای او ارسال داشت. جریر بن عبدالله بجلی نیز پس از قرائت [[نامه]]، [[مردم]] را برای [[بیعت با امام]] فراخواند و خود نیز به [[کوفه]] رفت و با [[امام]] {{ع}} [[بیعت]] کرد. در آن زمان، در میان [[بلاد اسلامی]]، تنها [[معاویه]] و [[مردم]] سرزمین [[شام]]، [[تکلیف]] خود را با [[امام]] مشخص نکرده بودند. از این رو [[امام]] درصدد بود پیکی را برای [[مذاکره]] با [[معاویه]] به سرزمین [[شام]] گسیل دارد. جریر بنابر [[دوستی]] دیرین خود با [[معاویه]]، پیشنهاد داد که نزد او برود و با او [[مذاکره]] کند و از او [[بیعت]] بگیرد. این امر گرچه برای بعضی از [[اصحاب]] خوشایند نبد، اما [[امام]] با این امر موافقت کرد و جریر را بهعنوان پیک و [[نماینده]] خود بهسوی [[شام]] فرستاد. او نیز نزد [[معاویه]] رفت و [[نامه]] [[امام]] را بر او خواند و | جریر بن عبدالله بجلی مکنّی به "ابوعمر" و معروف به "[[ابوعبدلله بجلی]]" در سال دهم هجری مقارن با [[رحلت پیامبر اکرم]] {{صل}} [[اسلام]] آورد. او مردی زیباچهره و بلند قامت بود. جریر در دوره [[خلیفه]] سوم فرماندار [[همدان]] بود. در زمان [[خلافت ظاهری]] [[امام علی]] {{ع}} نیز چند صباحی در سمت خویش باقی ماند. [[امام علی]] {{ع}} پس از [[پیروزی]] بر [[اصحاب جمل]] در نامهای گزارش [[جمل]] را برای او، در سمت فرماندار [[همدان]]، نوشت و او را به [[بیعت]] با خویش فراخواند و [[نامه]] را بهدست زحر بن [[قیس]] برای او ارسال داشت. جریر بن عبدالله بجلی نیز پس از قرائت [[نامه]]، [[مردم]] را برای [[بیعت با امام]] فراخواند و خود نیز به [[کوفه]] رفت و با [[امام]] {{ع}} [[بیعت]] کرد. در آن زمان، در میان [[بلاد اسلامی]]، تنها [[معاویه]] و [[مردم]] سرزمین [[شام]]، [[تکلیف]] خود را با [[امام]] مشخص نکرده بودند. از این رو [[امام]] درصدد بود پیکی را برای [[مذاکره]] با [[معاویه]] به سرزمین [[شام]] گسیل دارد. جریر بنابر [[دوستی]] دیرین خود با [[معاویه]]، پیشنهاد داد که نزد او برود و با او [[مذاکره]] کند و از او [[بیعت]] بگیرد. این امر گرچه برای بعضی از [[اصحاب]] خوشایند نبد، اما [[امام]] با این امر موافقت کرد و جریر را بهعنوان پیک و [[نماینده]] خود بهسوی [[شام]] فرستاد. او نیز نزد [[معاویه]] رفت و [[نامه]] [[امام]] را بر او خواند و او را به [[بیعت با امام]] فراخوند<ref>نامههای ۶ و ۶۴</ref>. [[معاویه]] نیز مدتی طولانی درنگ کرد و پاسخ [[امام]] را به تأخیر انداخت. این امر باعث بدگمانی [[یاران امام]] نسبت به جریر شد و آنها او را متهم به فریبخوردگی یا [[خیانت]] کردند. از این رو از [[امام]] خواستند برای [[نبرد]] با [[شامیان]] [[اقدام]] کند. [[امام]] نیز ضمن [[دعوت]] آنها به خویشتنداری و برداری فرمود: همانا آماده شدن من باری [[نبرد]] با [[مردم]] [[شام]]، حالیکه جریر نزد آنهاست، بستن درِ آشتی با [[شام]] است و بازداشتن [[شامیان]] از خیر ([[طاعت]] [[امام]]) اگر راهِ آن جویند. من به جریر گفتهام که تا چه مدت در شما بماند. اگر بیش از آن بماند، یا [[فریب]] خورده است یا نافرمان. [[رأی]] من این است که بردبار باشیم نه شتابان...<ref>نهج البلاغه، خطبه ۴۳: {{متن حدیث|"إِنَّ اسْتِعْدَادِي لِحَرْبِ أَهْلِ الشَّامِ وَ جَرِيرٌ عِنْدَهُمْ إِغْلَاقٌ لِلشَّامِ وَ صَرْفٌ لِأَهْلِهِ عَنْ خَيْرٍ إِنْ أَرَادُوهُ وَ لَكِنْ قَدْ وَقَّتُّ لِجَرِيرٍ وَقْتاً لَا يُقِيمُ بَعْدَهُ إِلَّا مَخْدُوعاً أَوْ عَاصِياً وَ الرَّأْيُ عِنْدِي مَعَ الْأَنَاة"}}</ref>. | ||
سرانجام بهدلیل تأخیر و درنگ بیش از حد، [[امام]] نامهای به [[معاویه]] نوشت و جریر را از [[شام]] فراخواند. | سرانجام بهدلیل تأخیر و درنگ بیش از حد، [[امام]] نامهای به [[معاویه]] نوشت و جریر را از [[شام]] فراخواند. | ||
چون [[نامه]] [[امام]] به جریر رسید، آن را برای [[معاویه]] قرائت کرد و با عتاب او را مخاطب قرار داد.[[معاویه]] نیز با [[شامیان]] [[بیعت]] و با [[امام]] اعلام [[جنگ]] کرد. جریر بن عبدالله بجلی به [[کوفه]] بازگشت و نزد [[امام]]، با [[مالک اشتر]] درگیری لفظی پیدا کرد. مالک [[معتقد]] بود که درنگ و مماشات او با [[معاویه]] موجب تجدید قوای روانی و نظامی [[شامیان]] برای رویارویی با [[امام]] شده است. پس از آن جریر بههمراه تعدادی از [[کوفیان]] [[امام]] را ترک گفت و در [[قرقیسا]] سکنا گزید. جریر بن عبدالله بجلی از آن پس، با بهانه قرار دادن سخن [[پیامبر اکرم]] {{صل}} که اقرار به [[توحید]] را [[دلیل]] بر مسلمانی و موجب [[حرمت]] [[خون]] و عرض مردمان میداند، گوشه [[عزلت]] گزید و از مسائل [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] کنارهگیری کرد. او سرانجام در سال ۵۴ هجری درگذشت»<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۲۴۳- ۲۴۴.</ref>. | چون [[نامه]] [[امام]] به جریر رسید، آن را برای [[معاویه]] قرائت کرد و با عتاب او را مخاطب قرار داد. [[معاویه]] نیز با [[شامیان]] [[بیعت]] و با [[امام]] اعلام [[جنگ]] کرد. جریر بن عبدالله بجلی به [[کوفه]] بازگشت و نزد [[امام]]، با [[مالک اشتر]] درگیری لفظی پیدا کرد. مالک [[معتقد]] بود که درنگ و مماشات او با [[معاویه]] موجب تجدید قوای روانی و نظامی [[شامیان]] برای رویارویی با [[امام]] شده است. پس از آن جریر بههمراه تعدادی از [[کوفیان]] [[امام]] را ترک گفت و در [[قرقیسا]] سکنا گزید. جریر بن عبدالله بجلی از آن پس، با بهانه قرار دادن سخن [[پیامبر اکرم]] {{صل}} که اقرار به [[توحید]] را [[دلیل]] بر مسلمانی و موجب [[حرمت]] [[خون]] و عرض مردمان میداند، گوشه [[عزلت]] گزید و از مسائل [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] کنارهگیری کرد. او سرانجام در سال ۵۴ هجری درگذشت»<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۲۴۳- ۲۴۴.</ref>. | ||
== منابع == | == منابع == |