جریر بن عبدالله بجلی در نهج البلاغه

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

جریر بن عبدالله بجلی مکنّی به "ابوعمر" و معروف به "ابوعبدلله بجلی" در سال دهم هجری مقارن با رحلت پیامبر اکرم (ص) اسلام آورد. او مردی زیباچهره و بلند قامت بود. جریر در دوره خلیفه سوم فرماندار همدان بود. در زمان خلافت ظاهری امام علی (ع) نیز چند صباحی در سمت خویش باقی ماند. امام علی (ع) پس از پیروزی بر اصحاب جمل در نامه‌ای گزارش جمل را برای او، در سمت فرماندار همدان، نوشت و او را به بیعت با خویش فراخواند و نامه را به‌دست زحر بن قیس برای او ارسال داشت. جریر بن عبدالله بجلی نیز پس از قرائت نامه، مردم را برای بیعت با امام فراخواند و خود نیز به کوفه رفت و با امام (ع) بیعت کرد. در آن زمان، در میان بلاد اسلامی، تنها معاویه و مردم سرزمین شام، تکلیف خود را با امام مشخص نکرده بودند. از این رو امام درصدد بود پیکی را برای مذاکره با معاویه به سرزمین شام گسیل دارد. جریر بنابر دوستی دیرین خود با معاویه، پیشنهاد داد که نزد او برود و با او مذاکره کند و از او بیعت بگیرد. این امر گرچه برای بعضی از اصحاب خوشایند نبود، اما امام با این امر موافقت کرد و جریر را به‌عنوان پیک و نماینده خود به‌سوی شام فرستاد. او نیز نزد معاویه رفت و نامه امام را بر او خواند و او را به بیعت با امام فراخوند[۱]. معاویه نیز مدتی طولانی درنگ کرد و پاسخ امام را به تأخیر انداخت. این امر باعث بدگمانی یاران امام نسبت به جریر شد و آن‌ها او را متهم به فریب‌خوردگی یا خیانت کردند. از این رو از امام خواستند برای نبرد با شامیان اقدام کند. امام نیز ضمن دعوت آن‌ها به خویشتن‌داری و برداری فرمود: همانا آماده شدن من باری نبرد با مردم شام، حالی‌که جریر نزد آن‌هاست، بستن درِ آشتی با شام است و بازداشتن شامیان از خیر (طاعت امام) اگر راهِ آن جویند. من به جریر گفته‌ام که تا چه مدت در شما بماند. اگر بیش از آن بماند، یا فریب خورده است یا نافرمان. رأی من این است که بردبار باشیم نه شتابان...[۲].

سرانجام به‌دلیل تأخیر و درنگ بیش از حد، امام نامه‌ای به معاویه نوشت و جریر را از شام فراخواند.

چون نامه امام به جریر رسید، آن را برای معاویه قرائت کرد و با عتاب او را مخاطب قرار داد. معاویه نیز با شامیان بیعت و با امام اعلام جنگ کرد. جریر بن عبدالله بجلی به کوفه بازگشت و نزد امام، با مالک اشتر درگیری لفظی پیدا کرد. مالک معتقد بود که درنگ و مماشات او با معاویه موجب تجدید قوای روانی و نظامی شامیان برای رویارویی با امام شده است. پس از آن جریر به‌همراه تعدادی از کوفیان امام را ترک گفت و در قرقیسا ساکن شد. جریر بن عبدالله بجلی از آن پس، با بهانه قرار دادن سخن پیامبر اکرم (ص) که اقرار به توحید را دلیل بر مسلمانی و موجب حرمت خون و عرض مردمان می‌داند، گوشه عزلت گزید و از مسائل سیاسی و اجتماعی کناره‌گیری کرد. او سرانجام در سال ۵۴ هجری درگذشت»[۳].

منابع

پانویس

  1. نامه‌های ۶ و ۶۴
  2. نهج البلاغه، خطبه ۴۳: «"إِنَّ اسْتِعْدَادِي لِحَرْبِ أَهْلِ الشَّامِ وَ جَرِيرٌ عِنْدَهُمْ إِغْلَاقٌ لِلشَّامِ وَ صَرْفٌ لِأَهْلِهِ عَنْ خَيْرٍ إِنْ أَرَادُوهُ وَ لَكِنْ قَدْ وَقَّتُّ لِجَرِيرٍ وَقْتاً لَا يُقِيمُ بَعْدَهُ إِلَّا مَخْدُوعاً أَوْ عَاصِياً وَ الرَّأْيُ عِنْدِي مَعَ الْأَنَاة"»
  3. دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص ۲۴۳- ۲۴۴.