حبان بن منقذ بن عمرو انصاری خزرجی: تفاوت میان نسخهها
جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
| موضوع مرتبط = اصحاب پیامبر | | موضوع مرتبط = اصحاب پیامبر | ||
| عنوان مدخل = حبان بن منقذ بن عمرو انصاری خزرجی | | عنوان مدخل = حبان بن منقذ بن عمرو انصاری خزرجی | ||
| مداخل مرتبط = | | مداخل مرتبط = | ||
| پرسش مرتبط = }} | | پرسش مرتبط = }} | ||
== آشنایی اجمالی == | == آشنایی اجمالی == | ||
وی از تیره [[مازن بن نجار]]، از [[خزرج]] و از [[انصار]] بود<ref>ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، جمهره، ص۳۵۲.</ref>. پدرش [[منقذ بن عمرو انصاری خزرجی]] نیز از [[صحابه]] بود. وی در [[أحد]] و غزوههای پس از آن شرکت کرد<ref> ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۳۷۹؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۶۶۶.</ref>، گفتهاند وی مردی [[ضعیف]] بود و ضربهای به سرش خورده بود یا از نظر عقل ضعف داشت<ref>ر.ک: ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۶۶۶؛ یا نابینا بود، ر.ک: ابن حجر، الاصابه، ج۲، ص۱۰.</ref> بدین سبب یا به سبب سلامت نفسش<ref>ر.ک: ذهبی، تجرید أسماء الصحابه، ج۱، ص۱۱۵.</ref> در [[معامله]] [[فریب]] میخورد از این رو [[رسول خدا]]{{صل}} برای او در معامله سه [[روز]] خیار فسخ قرار داد و به او فرمود: به هنگام معامله با گفتن {{عربی |لا خلابة}}؛ (به معنی فریب نباشد) شرط کند که فریب در کار نباشد اما او که زبانش لکنت داشت به جای آن میگفت: {{عربی |لا خیابة}}<ref>ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۶۶۶؛ ابن حجر، الاصابه، ج۲، ص۱۰.</ref>؛ یا میگفت: {{عربی |لا خذابة}}<ref>دارقطنی، علی بن عمر، سنن، ج۳، ص۴۷؛ ابونعیم، معرفة الصحابه، ج۲، ص۸۸۵.</ref>؛ یا میگفت: {{عربی |لا حیابة}}<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۲، ص۱۰؛ نیز، ر.ک: ابن جارود نیشابوری، ص۱۴۷.</ref>؛ [[ابن حجر]]<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۲، ص۱۰ و ۱۱.</ref> به نقل از برخی منابع، این داستان را مربوط به [[منقذ بن عمرو]] - [[پدر]] حبان - میداند که ۱۳۰ سال داشت. اما بیشتر منابع آن را در شرح حال «[[حبان بن منقذ]]» آوردهاند. [[عمر]] نیز خطاب به [[مردم]] گفته بود: من در [[معاملات]] شما بهتر از آنچه رسول خدا برای «حبان بن منقذ» قرار داد ندیدم<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۲، ص۱۰.</ref>. این خبر در [[فقه]] در باب «[[حجر]]» منع افراد از معامله<ref>ر.ک: سرخسی، شمس الدین، المبسوط، ج۲۴، ص۱۵۸.</ref> و در بحث خیار شرط<ref>سمرقندی، تحفة الفقهاء، ج۲، ص۶۵ و ۷۶.</ref> مورد استناد قرار گرفته است. از حبان نقل شده است که مردی به رسول خدا{{صل}} گفت: ای [[رسول خدا]]{{صل}} من [[ثواب]] یک سوم نمازم را برای شما قرار میدهم، آن [[حضرت]] فرمود: خوب است اگر میخواهی چنین کن؛ سپس گفت دو سوم آن را برای شما قرار میدهم، فرمود: خوب است؛ سپس آن مرد گفت: تمام نمازم را برای شما قرار میدهم، آن حضرت فرمود: در این صورت [[خداوند]] مشکل [[دنیا]] و [[آخرت]] تو را کفایت میکند<ref>ابن ابی عاصم، الآحاد و المثانی، ج۴، ص۱۴۲؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ج۴، ص۳۵؛ ابونعیم، معرفة الصحابه، ج۲، ص۸۸۵ و ۸۸۶.</ref> نیز براساس خبری، [[حبان]] همسرش را در حالی که به دخترش شیر میداد [[طلاق]] داد و همین مانع [[عادت]] زنانه او بود. هفت یا هشت ماه پس از آن حبان [[بیمار]] شد و چون در آستانه [[مرگ]] قرار گرفت به او گفتند همسرت قصد دارد از تو [[ارث]] ببرد و او درخواست کرد تا او را نزد [[عثمان]] (که [[خلیفه]] بود) ببرند. چون نزد عثمان رفتند، عثمان از [[امام علی]]{{ع}} و [[زید بن ثابت]] که حضور داشتند خواست تا [[حکم]] آن را روشن کنند و آن دو گفتند: در این شرایط حبان و همسرش هر دو از یکدیگر ارث میبرند چون آنچه مانع عادت همسرش شده نه یائسگی است و نه عدم [[بلوغ]]، بلکه شیر دهی است و در [[حقیقت]] او بر عده همان عادتش باقی است. سپس حبان دخترش را از همسرش گرفت و چون شیردهی قطع شد او حائض شد اما پیش از [[پاکی]] سوم او حبان درگذشت و او عده نگه داشت و از حبان ارث برد<ref>شافعی، الام، ج۵، ص۲۲۷؛ عبدالرزاق بن همام، المصنف، ج۶، ص۳۴۰؛ بیهقی، السنن، ج۷، ص۴۱۹.</ref>. از این خبر در [[فقه]] در باب «اقسام عده»<ref>ابن قدامه، المغنی، ج۹، ص۹۹.</ref> و باب «طلاق» استفاده شده است<ref>شافعی، المسند، ص۲۹۷؛ ابن حزم، المحلی، ج۱۰، ص۲۲۵.</ref>. وی در [[زمان عثمان]] درگذشت<ref>بخاری، محمد بن اسماعیل، التاریخ الصغیر، ج۱، ص۸۸؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۳۷۹؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۶۶۶؛ ابن حجر، الاصابه، ج۲، ص۱۰.</ref>. تعدادی از پسران حبان از جمله «[[سعد بن حبان بن منقذ بن عمرو انصاری خزرجی|سعد]]» و «[[واسع بن حبان بن منقذ بن عمرو انصاری خزرجی|واسع]]» را نیز از [[صحابه]] دانستهان، برخی را منسوب به [[حبان بن منقذ]]، حبانی خواندهاند<ref>سمعانی، الأنساب، ج۲، ص۱۶۱.</ref>.<ref>[[قاسم خانجانی|خانجانی، قاسم]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۲ (کتاب)|مقاله «حبان بن منقذ بن عمرو انصاری خزرجی»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۲، ص ۵۲۱-۵۲۲.</ref> | وی از تیره [[مازن بن نجار]]، از [[خزرج]] و از [[انصار]] بود<ref>ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، جمهره، ص۳۵۲.</ref>. پدرش [[منقذ بن عمرو انصاری خزرجی]] نیز از [[صحابه]] بود. وی در [[أحد]] و غزوههای پس از آن شرکت کرد<ref> ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۳۷۹؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۶۶۶.</ref>، گفتهاند وی مردی [[ضعیف]] بود و ضربهای به سرش خورده بود یا از نظر عقل ضعف داشت<ref>ر. ک: ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۶۶۶؛ یا نابینا بود، ر. ک: ابن حجر، الاصابه، ج۲، ص۱۰.</ref> بدین سبب یا به سبب سلامت نفسش<ref>ر. ک: ذهبی، تجرید أسماء الصحابه، ج۱، ص۱۱۵.</ref> در [[معامله]] [[فریب]] میخورد از این رو [[رسول خدا]] {{صل}} برای او در معامله سه [[روز]] خیار فسخ قرار داد و به او فرمود: به هنگام معامله با گفتن {{عربی |لا خلابة}}؛ (به معنی فریب نباشد) شرط کند که فریب در کار نباشد اما او که زبانش لکنت داشت به جای آن میگفت: {{عربی |لا خیابة}}<ref>ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۶۶۶؛ ابن حجر، الاصابه، ج۲، ص۱۰.</ref>؛ یا میگفت: {{عربی |لا خذابة}}<ref>دارقطنی، علی بن عمر، سنن، ج۳، ص۴۷؛ ابونعیم، معرفة الصحابه، ج۲، ص۸۸۵.</ref>؛ یا میگفت: {{عربی |لا حیابة}}<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۲، ص۱۰؛ نیز، ر. ک: ابن جارود نیشابوری، ص۱۴۷.</ref>؛ [[ابن حجر]]<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۲، ص۱۰ و ۱۱.</ref> به نقل از برخی منابع، این داستان را مربوط به [[منقذ بن عمرو]] - [[پدر]] حبان - میداند که ۱۳۰ سال داشت. اما بیشتر منابع آن را در شرح حال «[[حبان بن منقذ]]» آوردهاند. [[عمر]] نیز خطاب به [[مردم]] گفته بود: من در [[معاملات]] شما بهتر از آنچه رسول خدا برای «حبان بن منقذ» قرار داد ندیدم<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۲، ص۱۰.</ref>. این خبر در [[فقه]] در باب «[[حجر]]» منع افراد از معامله<ref>ر. ک: سرخسی، شمس الدین، المبسوط، ج۲۴، ص۱۵۸.</ref> و در بحث خیار شرط<ref>سمرقندی، تحفة الفقهاء، ج۲، ص۶۵ و ۷۶.</ref> مورد استناد قرار گرفته است. از حبان نقل شده است که مردی به رسول خدا {{صل}} گفت: ای [[رسول خدا]] {{صل}} من [[ثواب]] یک سوم نمازم را برای شما قرار میدهم، آن [[حضرت]] فرمود: خوب است اگر میخواهی چنین کن؛ سپس گفت دو سوم آن را برای شما قرار میدهم، فرمود: خوب است؛ سپس آن مرد گفت: تمام نمازم را برای شما قرار میدهم، آن حضرت فرمود: در این صورت [[خداوند]] مشکل [[دنیا]] و [[آخرت]] تو را کفایت میکند<ref>ابن ابی عاصم، الآحاد و المثانی، ج۴، ص۱۴۲؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ج۴، ص۳۵؛ ابونعیم، معرفة الصحابه، ج۲، ص۸۸۵ و ۸۸۶.</ref> نیز براساس خبری، [[حبان]] همسرش را در حالی که به دخترش شیر میداد [[طلاق]] داد و همین مانع [[عادت]] زنانه او بود. هفت یا هشت ماه پس از آن حبان [[بیمار]] شد و چون در آستانه [[مرگ]] قرار گرفت به او گفتند همسرت قصد دارد از تو [[ارث]] ببرد و او درخواست کرد تا او را نزد [[عثمان]] (که [[خلیفه]] بود) ببرند. چون نزد عثمان رفتند، عثمان از [[امام علی]] {{ع}} و [[زید بن ثابت]] که حضور داشتند خواست تا [[حکم]] آن را روشن کنند و آن دو گفتند: در این شرایط حبان و همسرش هر دو از یکدیگر ارث میبرند چون آنچه مانع عادت همسرش شده نه یائسگی است و نه عدم [[بلوغ]]، بلکه شیر دهی است و در [[حقیقت]] او بر عده همان عادتش باقی است. سپس حبان دخترش را از همسرش گرفت و چون شیردهی قطع شد او حائض شد اما پیش از [[پاکی]] سوم او حبان درگذشت و او عده نگه داشت و از حبان ارث برد<ref>شافعی، الام، ج۵، ص۲۲۷؛ عبدالرزاق بن همام، المصنف، ج۶، ص۳۴۰؛ بیهقی، السنن، ج۷، ص۴۱۹.</ref>. از این خبر در [[فقه]] در باب «اقسام عده»<ref>ابن قدامه، المغنی، ج۹، ص۹۹.</ref> و باب «طلاق» استفاده شده است<ref>شافعی، المسند، ص۲۹۷؛ ابن حزم، المحلی، ج۱۰، ص۲۲۵.</ref>. وی در [[زمان عثمان]] درگذشت<ref>بخاری، محمد بن اسماعیل، التاریخ الصغیر، ج۱، ص۸۸؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۳۷۹؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۶۶۶؛ ابن حجر، الاصابه، ج۲، ص۱۰.</ref>. تعدادی از پسران حبان از جمله «[[سعد بن حبان بن منقذ بن عمرو انصاری خزرجی|سعد]]» و «[[واسع بن حبان بن منقذ بن عمرو انصاری خزرجی|واسع]]» را نیز از [[صحابه]] دانستهان، برخی را منسوب به [[حبان بن منقذ]]، حبانی خواندهاند<ref>سمعانی، الأنساب، ج۲، ص۱۶۱.</ref>.<ref>[[قاسم خانجانی|خانجانی، قاسم]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۲ (کتاب)|مقاله «حبان بن منقذ بن عمرو انصاری خزرجی»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۲، ص ۵۲۱-۵۲۲.</ref> | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |