پرش به محتوا

حضرت داوود در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
خط ۷: خط ۷:
}}
}}


==مقدمه==
== مقدمه ==
نزدیک به بیشتر [[فرهنگ]] نویسان<ref>مفردات، ص ۳۲۱؛ المعرب، ص ۷۶؛ «داود» لسان العرب، ج ۴، ص ۴۳۸؛ عمدة الحفاظ، ص ۳۰، «دود».</ref> و [[مفسران]]<ref>مفردات، ص ۳۲۱؛ تفسیر قرطبی، ج ۷، ص ۳۲؛ زاد المسیر، ج ۱، ص ۲۵۶.</ref>، [[داود]] را از واژگان دخیل دانسته و برخی به [[عبری]] بودن آن تصریح کرده‌اند<ref>تفسیر بیضاوی، ج ۱، ص ۵۴۳.</ref>. نام [[داود]] که در لغت به معنای «[[محبوب]]» است<ref>قاموس کتاب مقدس، ص ۳۶۸، «داود».</ref>، در [[زبان عبری]]، یونانی، [[سریانی]] و حبشی به صورت‌های مختلف و پیش از [[اسلام]] و پس از آن نیز در میان [[عرب‌ها]] رایج بوده است.
نزدیک به بیشتر [[فرهنگ]] نویسان<ref>مفردات، ص ۳۲۱؛ المعرب، ص ۷۶؛ «داود» لسان العرب، ج ۴، ص ۴۳۸؛ عمدة الحفاظ، ص ۳۰، «دود».</ref> و [[مفسران]]<ref>مفردات، ص ۳۲۱؛ تفسیر قرطبی، ج ۷، ص ۳۲؛ زاد المسیر، ج ۱، ص ۲۵۶.</ref>، [[داود]] را از واژگان دخیل دانسته و برخی به [[عبری]] بودن آن تصریح کرده‌اند<ref>تفسیر بیضاوی، ج ۱، ص ۵۴۳.</ref>. نام [[داود]] که در لغت به معنای «[[محبوب]]» است<ref>قاموس کتاب مقدس، ص ۳۶۸، «داود».</ref>، در [[زبان عبری]]، یونانی، [[سریانی]] و حبشی به صورت‌های مختلف و پیش از [[اسلام]] و پس از آن نیز در میان [[عرب‌ها]] رایج بوده است.


برخی [[پژوهشگران]] غربی، صورت «[[داود]]» (Daud) را معرب «دیوید» (Dawid) دانسته و این [[تغییر]] صورت را بررسی کرده‌اند. به [[اعتقاد]] [[آرتور جفری]] این نام از یک منبع آرامی به [[زبان عربی]] [[راه]] یافته است<ref>واژه‌های دخیل، ص ۲۰۳، «داود».</ref>.
برخی [[پژوهشگران]] غربی، صورت «[[داود]]» (Daud) را معرب «دیوید» (Dawid) دانسته و این [[تغییر]] صورت را بررسی کرده‌اند. به [[اعتقاد]] [[آرتور جفری]] این نام از یک منبع آرامی به [[زبان عربی]] [[راه]] یافته است<ref>واژه‌های دخیل، ص ۲۰۳، «داود».</ref>.


[[قرآن]] و کتاب [[مقدّس]]، هر دو ـ هر چند بسیار متفاوت ـ به [[تاریخ]] [[زندگی]] [[حضرت داود]]{{ع}} پرداخته‌اند: گزارش [[کتاب مقدس]] بسیار جزئی‌تر و مفصل‌تر است و شخصیتی که از او می‌نمایاند، با وجود برخی مشترکات، در موارد مهمی با [[شخصیت]] [[قرآنی]] وی و [[باورها]] و [[آموزه‌های اسلامی]] ناسازگار است که [[پیامبری]] و [[عصمت]] آن [[حضرت]] از مهم‌ترینِ موارد است. در [[کتاب مقدس]]، کتاب اول سموئیل، باب ۱۶ ـ ۳۱، کتاب دوم سموئیل از آغاز تا پایان و اول [[پادشاهان]]، باب ۱ ـ ۲ به [[تاریخ]] [[زندگی]] و [[سلطنت]] آن [[حضرت]] اختصاص دارد و [[مزامیر داود]]{{ع}} [[حیات معنوی]] و [[شخصیت دینی]] و [[روانی]] او را به تصویر می‌کشد<ref>قاموس کتاب مقدس، ص ۳۶۸ ـ ۳۶۹، «داود».</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[داود (مقاله)| مقاله «داود»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۲.</ref>
[[قرآن]] و کتاب [[مقدّس]]، هر دو ـ هر چند بسیار متفاوت ـ به [[تاریخ]] [[زندگی]] [[حضرت داود]] {{ع}} پرداخته‌اند: گزارش [[کتاب مقدس]] بسیار جزئی‌تر و مفصل‌تر است و شخصیتی که از او می‌نمایاند، با وجود برخی مشترکات، در موارد مهمی با [[شخصیت]] [[قرآنی]] وی و [[باورها]] و [[آموزه‌های اسلامی]] ناسازگار است که [[پیامبری]] و [[عصمت]] آن [[حضرت]] از مهم‌ترینِ موارد است. در [[کتاب مقدس]]، کتاب اول سموئیل، باب ۱۶ ـ ۳۱، کتاب دوم سموئیل از آغاز تا پایان و اول [[پادشاهان]]، باب ۱ ـ ۲ به [[تاریخ]] [[زندگی]] و [[سلطنت]] آن [[حضرت]] اختصاص دارد و [[مزامیر داود]] {{ع}} [[حیات معنوی]] و [[شخصیت دینی]] و [[روانی]] او را به تصویر می‌کشد<ref>قاموس کتاب مقدس، ص ۳۶۸ ـ ۳۶۹، «داود».</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[داود (مقاله)| مقاله «داود»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۲.</ref>


==[[داود]]{{ع}} در [[کتاب مقدس]]==
== [[داود]] {{ع}} در [[کتاب مقدس]] ==
[[کتاب مقدس]]، [[داود]]{{ع}} را کوچک‌ترین پسر "یسّا" از [[سبط]] یهودا می‌خواند که نزدیک سال ۱۰۳۳ پیش از میلاد در "[[بیت لحم]]" به [[دنیا]] آمد. او با ویژگی‌هایی چون [[زیبا]]، [[شجاع]] و نترس، [[امین]]، با [[ایمان]]، خوش‌بیان، [[شاعری]] شیرین‌سخن، دارای مهارت در نوازندگی، [[رفتاری]] مدبرانه، جنگ‌آوری ماهر، برخوردار از [[هدایت]] و [[تأیید الهی]]، «مسح شده» و [[پادشاه]] [[برگزیده خدا]] و یکی از شخصیت‌های پرآوازه در [[تاریخ]] [[یهود]] ستوده شده است<ref>کتاب مقدس، اول سموئیل ۱۶: ۱،۱۱ ـ ۱۳، ۱۸، ۲۳؛ ۱۷: ۳۱ ـ ۳۷؛ ۱۸: ۱۲، ۱۴ ـ ۱۶؛ ۲۶: ۱۲؛ قاموس کتاب مقدس، ص ۳۶۸ ـ ۳۶۹، «داود».</ref>.
[[کتاب مقدس]]، [[داود]] {{ع}} را کوچک‌ترین پسر "یسّا" از [[سبط]] یهودا می‌خواند که نزدیک سال ۱۰۳۳ پیش از میلاد در "[[بیت لحم]]" به [[دنیا]] آمد. او با ویژگی‌هایی چون [[زیبا]]، [[شجاع]] و نترس، [[امین]]، با [[ایمان]]، خوش‌بیان، [[شاعری]] شیرین‌سخن، دارای مهارت در نوازندگی، [[رفتاری]] مدبرانه، جنگ‌آوری ماهر، برخوردار از [[هدایت]] و [[تأیید الهی]]، «مسح شده» و [[پادشاه]] [[برگزیده خدا]] و یکی از شخصیت‌های پرآوازه در [[تاریخ]] [[یهود]] ستوده شده است<ref>کتاب مقدس، اول سموئیل ۱۶: ۱،۱۱ ـ ۱۳، ۱۸، ۲۳؛ ۱۷: ۳۱ ـ ۳۷؛ ۱۸: ۱۲، ۱۴ ـ ۱۶؛ ۲۶: ۱۲؛ قاموس کتاب مقدس، ص ۳۶۸ ـ ۳۶۹، «داود».</ref>.


[[داود]]{{ع}} که نخست چوپان گوسفندان [[پدر]] بود، با [[قدرت]] و کمک [[الهی]]، جِلیات ([[جالوت]])، پهلوان نامی و غول پیکر فلسطینیان را ـ که همه از او هراسان و گریزان بودند ـ کشته و مایه [[شکست]] آنها و [[رهایی]] [[بنی‌اسرائیل]] از تنگنای شدید [[جنگی]] را فراهم ساخت<ref>کتاب مقدس، اول سموئیل ۱۶: ۱۱؛ ۱۷: ۴ ـ ۷، ۱۰ ـ ۱۱، ۲۳ ـ ۲۷، ۴۰ ـ ۵۱.</ref>. در پی این رویداد، وی به [[محبوبیت]] مردمی، [[منصب]] نظامی و [[جایگاه]] ممتازی نزد شائول ([[طالوت]]) ـ نخستین [[پادشاه]] [[بنی‌اسرائیل]] ـ دست یافت. پیروزی‌ها و موفقیت‌های پسین، [[محبوبیت]] و آوازه او را روزافزون کرد<ref>کتاب مقدس، اول سموئیل، ۱۸: ۱ـ ۱۴، ۳۰.</ref>.
[[داود]] {{ع}} که نخست چوپان گوسفندان [[پدر]] بود، با [[قدرت]] و کمک [[الهی]]، جِلیات ([[جالوت]])، پهلوان نامی و غول پیکر فلسطینیان را ـ که همه از او هراسان و گریزان بودند ـ کشته و مایه [[شکست]] آنها و [[رهایی]] [[بنی‌اسرائیل]] از تنگنای شدید [[جنگی]] را فراهم ساخت<ref>کتاب مقدس، اول سموئیل ۱۶: ۱۱؛ ۱۷: ۴ ـ ۷، ۱۰ ـ ۱۱، ۲۳ ـ ۲۷، ۴۰ ـ ۵۱.</ref>. در پی این رویداد، وی به [[محبوبیت]] مردمی، [[منصب]] نظامی و [[جایگاه]] ممتازی نزد شائول ([[طالوت]]) ـ نخستین [[پادشاه]] [[بنی‌اسرائیل]] ـ دست یافت. پیروزی‌ها و موفقیت‌های پسین، [[محبوبیت]] و آوازه او را روزافزون کرد<ref>کتاب مقدس، اول سموئیل، ۱۸: ۱ـ ۱۴، ۳۰.</ref>.


[[داود]]{{ع}} در ادامه با وجود تعامل محبت‌آمیزش با شائول<ref>کتاب مقدس، اول سموئیل، ۲۴: ۱ ـ ۲۲؛ ۲۶: ۷ ـ ۱۲.</ref> به [[حسادت]]، تعقیب و سوءقصد چندین‌باره و نافرجام وی گرفتار آمد و همراه [[خانواده]] و گروهی از یارانش آواره و گریزان شد<ref>کتاب مقدس، اول سموئیل، ۱۸: ۶ ـ ۱۱، ۲۴ ـ ۲۵؛ ۱۹: ۹ ـ ۲۱؛ ۲۳: ۱۴ ـ ۲۹؛ ۲۶: ۱ ـ ۲؛ ۲۷: ۱ ـ ۳.</ref>.
[[داود]] {{ع}} در ادامه با وجود تعامل محبت‌آمیزش با شائول<ref>کتاب مقدس، اول سموئیل، ۲۴: ۱ ـ ۲۲؛ ۲۶: ۷ ـ ۱۲.</ref> به [[حسادت]]، تعقیب و سوءقصد چندین‌باره و نافرجام وی گرفتار آمد و همراه [[خانواده]] و گروهی از یارانش آواره و گریزان شد<ref>کتاب مقدس، اول سموئیل، ۱۸: ۶ ـ ۱۱، ۲۴ ـ ۲۵؛ ۱۹: ۹ ـ ۲۱؛ ۲۳: ۱۴ ـ ۲۹؛ ۲۶: ۱ ـ ۲؛ ۲۷: ۱ ـ ۳.</ref>.


در پی [[سرپیچی]] شائول از [[فرمان الهی]]، سموئیل [[نبی]]{{ع}} از طرف [[خدا]] بی‌اعلام رسمی، [[داود]]{{ع}} را به [[پادشاهی]] [[بنی‌اسرائیل]] برگزید<ref>کتاب مقدس، اول سموئیل، ۱۵: ۱ ـ ۲۹؛ ۱۶: ۱ ـ ۱۳.</ref>. با [[مرگ]] شائول، وی رسما از سوی [[سبط]] یهودا به [[پادشاهی]] [[انتخاب]] شد و ۷ سال و اندی بر [[سرزمین]] آنان [[حکومت]] کرد<ref>کتاب مقدس، اول سموئیل، دوم سموئیل ۲: ۱ - ۴، ۷، ۱۱.</ref>. در این مدت، مدعیان [[جانشینی]] شائول که بر دیگر [[اسباط]] [[بنی‌اسرائیل]] [[سلطنت]] می‌کردند با [[داود]]{{ع}} درگیر [[جنگ]] شدند<ref> کتاب مقدس، اول سموئیل، ۸ ـ ۳۲؛ ۱: ۳.</ref> و او سرانجام با [[مرگ]] "اشبوشت" پسر و [[جانشین]] شائول، از سوی همه [[اسباط]] [[بنی‌اسرائیل]] به [[پادشاهی]] [[برگزیده]] شد<ref>کتاب مقدس، اول سموئیل، ۴: ۸ و ۵: ۱ ـ ۵؛ اول تواریخ ۱۱: ۱ ـ ۹.</ref>.
در پی [[سرپیچی]] شائول از [[فرمان الهی]]، سموئیل [[نبی]] {{ع}} از طرف [[خدا]] بی‌اعلام رسمی، [[داود]] {{ع}} را به [[پادشاهی]] [[بنی‌اسرائیل]] برگزید<ref>کتاب مقدس، اول سموئیل، ۱۵: ۱ ـ ۲۹؛ ۱۶: ۱ ـ ۱۳.</ref>. با [[مرگ]] شائول، وی رسما از سوی [[سبط]] یهودا به [[پادشاهی]] [[انتخاب]] شد و ۷ سال و اندی بر [[سرزمین]] آنان [[حکومت]] کرد<ref>کتاب مقدس، اول سموئیل، دوم سموئیل ۲: ۱ - ۴، ۷، ۱۱.</ref>. در این مدت، مدعیان [[جانشینی]] شائول که بر دیگر [[اسباط]] [[بنی‌اسرائیل]] [[سلطنت]] می‌کردند با [[داود]] {{ع}} درگیر [[جنگ]] شدند<ref> کتاب مقدس، اول سموئیل، ۸ ـ ۳۲؛ ۱: ۳.</ref> و او سرانجام با [[مرگ]] "اشبوشت" پسر و [[جانشین]] شائول، از سوی همه [[اسباط]] [[بنی‌اسرائیل]] به [[پادشاهی]] [[برگزیده]] شد<ref>کتاب مقدس، اول سموئیل، ۴: ۸ و ۵: ۱ ـ ۵؛ اول تواریخ ۱۱: ۱ ـ ۹.</ref>.


[[حضرت داود]]{{ع}} پس از [[فتح]] [[اورشلیم]]، آن را [[مرکز حکومت]] فراگیر خود نهاد و به دنبال [[فتوحات]] بسیار و پیروزی‌های درخشان، [[پادشاهی]] مقتدری را تشکیل داد و مرزهای مملکت [[یهود]] را از دریای سرخ تا نیل و [[فرات]] گستراند<ref>کتاب مقدس، پیدایش ۱۵: ۱۸؛ دوم سموئیل ۵: ۶ ـ ۲۵؛ ۸: ۱ ـ ۱۵؛ ۲۲: ۵۱.</ref>.  
[[حضرت داود]] {{ع}} پس از [[فتح]] [[اورشلیم]]، آن را [[مرکز حکومت]] فراگیر خود نهاد و به دنبال [[فتوحات]] بسیار و پیروزی‌های درخشان، [[پادشاهی]] مقتدری را تشکیل داد و مرزهای مملکت [[یهود]] را از دریای سرخ تا نیل و [[فرات]] گستراند<ref>کتاب مقدس، پیدایش ۱۵: ۱۸؛ دوم سموئیل ۵: ۶ ـ ۲۵؛ ۸: ۱ ـ ۱۵؛ ۲۲: ۵۱.</ref>.  


[[بنی‌اسرائیل]] در زمان وی به سبب [[غنایم]] [[جنگی]]، بسیار ثروتمند شدند. او "صندوق [[عهد]]" را به [[بیت المقدس]] آورد و ساخت [[خانه خدا]] (هیکل [[سلیمان]]) را آغاز کرد<ref>کتاب مقدس، دوم سموئیل ۶: ۱ - ۱۷؛ اول تواریخ ۲۲: ۱ - ۶؛ قاموس کتاب مقدس، ص ۳۶۹، «داود».</ref> و سرانجام، پس از ۴۰ سال [[سلطنت]] عادلانه، در ۷۱ سالگی [[وفات]] یافت و در [[شهر]] [[داود]] به [[خاک]] سپرده شد؛ [[مقبره]] او همچنان در این [[شهر]] پا برجاست<ref>کتاب مقدس، دوم سموئیل، ۵: ۱ ـ ۵؛ اول تواریخ ۱۱: ۱ ـ ۹؛ اول پادشاهان ۲: ۱۰؛ قاموس کتاب مقدس، ص ۳۶۸ ـ ۳۶۹، «داود».</ref>.
[[بنی‌اسرائیل]] در زمان وی به سبب [[غنایم]] [[جنگی]]، بسیار ثروتمند شدند. او "صندوق [[عهد]]" را به [[بیت المقدس]] آورد و ساخت [[خانه خدا]] (هیکل [[سلیمان]]) را آغاز کرد<ref>کتاب مقدس، دوم سموئیل ۶: ۱ - ۱۷؛ اول تواریخ ۲۲: ۱ - ۶؛ قاموس کتاب مقدس، ص ۳۶۹، «داود».</ref> و سرانجام، پس از ۴۰ سال [[سلطنت]] عادلانه، در ۷۱ سالگی [[وفات]] یافت و در [[شهر]] [[داود]] به [[خاک]] سپرده شد؛ [[مقبره]] او همچنان در این [[شهر]] پا برجاست<ref>کتاب مقدس، دوم سموئیل، ۵: ۱ ـ ۵؛ اول تواریخ ۱۱: ۱ ـ ۹؛ اول پادشاهان ۲: ۱۰؛ قاموس کتاب مقدس، ص ۳۶۸ ـ ۳۶۹، «داود».</ref>.


براساس [[روایت]] [[کتاب مقدس]]، [[حضرت داود]]{{ع}} [[پادشاه]] [[برگزیده خدا]] بود و از آغاز با [[هدایت]] و [[امداد الهی]] به [[سلطنت]] رسید. او از [[تأیید]] و [[روح الهی]] برخوردار بود و مستقیما با [[خدا]] سخن می‌گفت و همه تصمیمات مهم وی با [[هدایت]] و [[مشورت]] [[الهی]] انجام می‌گرفت؛ ولی [[پیامبر]] نبود<ref> کتاب مقدس، دوم سموئیل ۲: ۱؛ ۵: ۱۷ ـ ۱۹، ۲۳ ـ ۲۴؛ ۷: ۴ ـ ۱۶؛ ۲۳: ۲؛ اول تواریخ ۱۷: ۱ ـ ۱۵؛ قاموس کتاب مقدس، ص ۳۶۸ ـ ۳۷۰، «داود».</ref> البته دو [[پیامبر]] به نام‌های سموئیل و ناتان نبی‌معاصر و [[مشاور]] وی بوده و [[پیام]] [[خدا]] را به وی [[ابلاغ]] می‌کردند <ref>کتاب مقدس، دوم سموئیل ۱۲: ۱ ـ ۱۴؛ ۲۴: ۱۱ ـ ۱۴؛ قاموس کتاب مقدس، ص ۴۸۹ ـ ۴۹۰، «سموئیل»، ۸۶۴، «ناتان».</ref>.
براساس [[روایت]] [[کتاب مقدس]]، [[حضرت داود]] {{ع}} [[پادشاه]] [[برگزیده خدا]] بود و از آغاز با [[هدایت]] و [[امداد الهی]] به [[سلطنت]] رسید. او از [[تأیید]] و [[روح الهی]] برخوردار بود و مستقیما با [[خدا]] سخن می‌گفت و همه تصمیمات مهم وی با [[هدایت]] و [[مشورت]] [[الهی]] انجام می‌گرفت؛ ولی [[پیامبر]] نبود<ref> کتاب مقدس، دوم سموئیل ۲: ۱؛ ۵: ۱۷ ـ ۱۹، ۲۳ ـ ۲۴؛ ۷: ۴ ـ ۱۶؛ ۲۳: ۲؛ اول تواریخ ۱۷: ۱ ـ ۱۵؛ قاموس کتاب مقدس، ص ۳۶۸ ـ ۳۷۰، «داود».</ref> البته دو [[پیامبر]] به نام‌های سموئیل و ناتان نبی‌معاصر و [[مشاور]] وی بوده و [[پیام]] [[خدا]] را به وی [[ابلاغ]] می‌کردند <ref>کتاب مقدس، دوم سموئیل ۱۲: ۱ ـ ۱۴؛ ۲۴: ۱۱ ـ ۱۴؛ قاموس کتاب مقدس، ص ۴۸۹ ـ ۴۹۰، «سموئیل»، ۸۶۴، «ناتان».</ref>.


برپایه گزارش [[کتاب مقدس]]، [[رفتار]] [[داود]]{{ع}} با همه [[پادشاهان]] معاصر بسیار تفاوت داشت؛ اما باز هم [[گناهان]] و کارهای ناشایستی از وی سر زد و او کامل از [[خدا]] [[پیروی]] نکرد: [[دروغ]] گفتن، غارتگری، رقص و پایکوبی و خود را به دیوانگی زدن از کارهایی است که کتاب [[مقدس]] به وی نسبت داده است<ref> کتاب مقدس، اول سموئیل ۲۱: ۱ ـ ۳، ۱۰ ـ ۱۵، ۲۵: ۱ ـ ۳۵؛ دوم سموئیل ۶: ۵، ۱۴، ۱۶، ۲۰ ـ ۲۲.</ref>؛ همچنین به وی نسبت داده شده که [[زنان]] و [[کنیزان]] بسیاری را به [[نکاح]] خود درآورد<ref>کتاب مقدس، اول سموئیل ۲۵: ۳۹ ـ ۴۴؛ دوم سموئیل ۳: ۲ ـ ۶ و ۵: ۱۳، ۱۲: ۲۴ ـ ۲۶؛ قاموس کتاب مقدس، ص ۳۷۰.</ref>؛ از جمله این نسبت ناروا که در پی شیفتگی نسبت به [[زن]] یکی از سربازان خود به نام "اوریا"، با وی در آمیخت؛ آن‌گاه با [[زمینه‌سازی]]، زمینه کشته شدن "اوریا" را در [[جنگ]] فراهم ساخته و با [[همسر]] او [[ازدواج]] کرد<ref> کتاب مقدس، دوم سموئیل ۱۱: ۲ ـ ۱۲ و ۱۴ ـ ۲۷؛ ۱۲: ۹ ـ ۱۱.</ref>. [[خدا]] ناتان [[نبی]] را نزد [[داود]]{{ع}} فرستاد و او با بیان یک حکایت، وی را به گناهش [[آگاه]] کرد. بر اساس این حکایت، دو مرد، یکی ثروتمند و دارای گاو و گوسفندانی فراوان و دیگری [[فقیر]] و دارای یک بره، در شهری [[زندگی]] می‌کردند. [[مرد]] [[فقیر]] که [[وابستگی]] بسیاری به تنها بره خود داشت، [[مراقبت]] شدیدی از آن به عمل می‌آورد. روزی مهمانی به [[خانه]] ثروتمند آمد و او به جای کشتن گوسفند خود، بره آن [[مرد]] [[فقیر]] را برای مهمان سر برید و [[داود]]{{ع}} با شنیدن این حکایت، [[خشمگین]] شد و گفت: چنین فردی باید کشته شود و چون دلش به حال آن [[مرد]] [[فقیر]] نسوخت، باید به جای یک بره، ۴ بره به وی دهد. ناتان [[نبی]] گفت: آن مرد ثروتمند تو هستی! آن گاه از زبان [[خدا]] به [[نجات]] [[داود]]{{ع}} از دست شائول، بخشیدن کاخ و حرمسرای او به وی و دادن [[پادشاهی]] به او اشاره کرد و گوشزد کرد که اگر بیش از این نیز می‌خواست، [[خدا]] به وی می‌داد؛ ولی [[داود]]{{ع}} به وجود همه این [[نعمت‌ها]]، با ارتکاب آن عمل [[زشت]] و فراهم کردن زمینه کشته شدن اوریا، [[قوانین الهی]] را نادیده گرفت.
برپایه گزارش [[کتاب مقدس]]، [[رفتار]] [[داود]] {{ع}} با همه [[پادشاهان]] معاصر بسیار تفاوت داشت؛ اما باز هم [[گناهان]] و کارهای ناشایستی از وی سر زد و او کامل از [[خدا]] [[پیروی]] نکرد: [[دروغ]] گفتن، غارتگری، رقص و پایکوبی و خود را به دیوانگی زدن از کارهایی است که کتاب [[مقدس]] به وی نسبت داده است<ref> کتاب مقدس، اول سموئیل ۲۱: ۱ ـ ۳، ۱۰ ـ ۱۵، ۲۵: ۱ ـ ۳۵؛ دوم سموئیل ۶: ۵، ۱۴، ۱۶، ۲۰ ـ ۲۲.</ref>؛ همچنین به وی نسبت داده شده که [[زنان]] و [[کنیزان]] بسیاری را به [[نکاح]] خود درآورد<ref>کتاب مقدس، اول سموئیل ۲۵: ۳۹ ـ ۴۴؛ دوم سموئیل ۳: ۲ ـ ۶ و ۵: ۱۳، ۱۲: ۲۴ ـ ۲۶؛ قاموس کتاب مقدس، ص ۳۷۰.</ref>؛ از جمله این نسبت ناروا که در پی شیفتگی نسبت به [[زن]] یکی از سربازان خود به نام "اوریا"، با وی در آمیخت؛ آن‌گاه با [[زمینه‌سازی]]، زمینه کشته شدن "اوریا" را در [[جنگ]] فراهم ساخته و با [[همسر]] او [[ازدواج]] کرد<ref> کتاب مقدس، دوم سموئیل ۱۱: ۲ ـ ۱۲ و ۱۴ ـ ۲۷؛ ۱۲: ۹ ـ ۱۱.</ref>. [[خدا]] ناتان [[نبی]] را نزد [[داود]] {{ع}} فرستاد و او با بیان یک حکایت، وی را به گناهش [[آگاه]] کرد. بر اساس این حکایت، دو مرد، یکی ثروتمند و دارای گاو و گوسفندانی فراوان و دیگری [[فقیر]] و دارای یک بره، در شهری [[زندگی]] می‌کردند. [[مرد]] [[فقیر]] که [[وابستگی]] بسیاری به تنها بره خود داشت، [[مراقبت]] شدیدی از آن به عمل می‌آورد. روزی مهمانی به [[خانه]] ثروتمند آمد و او به جای کشتن گوسفند خود، بره آن [[مرد]] [[فقیر]] را برای مهمان سر برید و [[داود]] {{ع}} با شنیدن این حکایت، [[خشمگین]] شد و گفت: چنین فردی باید کشته شود و چون دلش به حال آن [[مرد]] [[فقیر]] نسوخت، باید به جای یک بره، ۴ بره به وی دهد. ناتان [[نبی]] گفت: آن مرد ثروتمند تو هستی! آن گاه از زبان [[خدا]] به [[نجات]] [[داود]] {{ع}} از دست شائول، بخشیدن کاخ و حرمسرای او به وی و دادن [[پادشاهی]] به او اشاره کرد و گوشزد کرد که اگر بیش از این نیز می‌خواست، [[خدا]] به وی می‌داد؛ ولی [[داود]] {{ع}} به وجود همه این [[نعمت‌ها]]، با ارتکاب آن عمل [[زشت]] و فراهم کردن زمینه کشته شدن اوریا، [[قوانین الهی]] را نادیده گرفت.


ناتان [[نبی]] از زبان [[الهی]] افزود: این کار [[داود]]{{ع}} [[نافرمانی]] و توهین به خداست و او به [[کیفر]] [[گناه]] مذکور و به دست افراد خانواده‌اش گرفتار [[بلا]] خواهد شد. درگیری و [[کشتار]] [[خانوادگی]]، [[شورش]] یکی از پسران [[داود]]{{ع}} بر ضد [[پدر]] و [[تصرف]] کاخ وی نیز آمیزش با [[کنیزان]] او در روز روشن، آن بلای [[موعود]] بود. سرانجام، [[داود]]{{ع}} با [[بیداری]] از [[خواب غفلت]]، [[توبه]] کرد و [[آمرزش]] خواست و [[بلاها]] و آزمون‌های سخت [[الهی]] را پشت سر نهاد <ref>کتاب مقدس، دوم سموئیل، ۱۲: ۹ ـ ۱۸، ۱۳: ۱ ـ ۳۸.</ref>. گزارش مفصل این [[بلاها]] در کتاب دوم سموئیل، باب‌های ۱۳ و ۱۵ ـ ۱۸ آمده است.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[داود (مقاله)| مقاله «داود»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۲.</ref>
ناتان [[نبی]] از زبان [[الهی]] افزود: این کار [[داود]] {{ع}} [[نافرمانی]] و توهین به خداست و او به [[کیفر]] [[گناه]] مذکور و به دست افراد خانواده‌اش گرفتار [[بلا]] خواهد شد. درگیری و [[کشتار]] [[خانوادگی]]، [[شورش]] یکی از پسران [[داود]] {{ع}} بر ضد [[پدر]] و [[تصرف]] کاخ وی نیز آمیزش با [[کنیزان]] او در روز روشن، آن بلای [[موعود]] بود. سرانجام، [[داود]] {{ع}} با [[بیداری]] از [[خواب غفلت]]، [[توبه]] کرد و [[آمرزش]] خواست و [[بلاها]] و آزمون‌های سخت [[الهی]] را پشت سر نهاد <ref>کتاب مقدس، دوم سموئیل، ۱۲: ۹ ـ ۱۸، ۱۳: ۱ ـ ۳۸.</ref>. گزارش مفصل این [[بلاها]] در کتاب دوم سموئیل، باب‌های ۱۳ و ۱۵ ـ ۱۸ آمده است.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[داود (مقاله)| مقاله «داود»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۲.</ref>


==[[داود]]{{ع}} در [[قرآن]]==
== [[داود]] {{ع}} در [[قرآن]] ==
نام [[داود]]{{ع}} که 16 بار در [[قرآن]] آمده، از نام‌هاى پُر بسامد [[انبیا]] در این کتاب است. [[قرآن کریم]] با پرداخت کلى به [[شخصیت]] و برخى حوادث زندگى آن [[حضرت]]، او را از [[نوادگان]] [[حضرت ابراهیم]]{{ع}}، [[پدر]] [[حضرت سلیمان]]{{ع}}، [[خلیفه]]، [[پیامبر]] و [[پادشاه]] [[مقتدر]] و [[برگزیده خدا]] در میان [[بنى‌اسرائیل]] و صاحب کتاب آسمانى [[زبور]] مى‌داند. {{متن قرآن|إِنَّا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ كَمَا أَوْحَيْنَا إِلَى نُوحٍ وَالنَّبِيِّينَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَوْحَيْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَعِيسَى وَأَيُّوبَ وَيُونُسَ وَهَارُونَ وَسُلَيْمَانَ وَآتَيْنَا دَاوُودَ زَبُورًا}}<ref>«ما به تو همان‌گونه وحی فرستادیم که به نوح و پیامبران پس از وی، و به ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط و عیسی و ایوب و یونس و هارون و سلیمان وحی فرستادیم و به داود زبور دادیم» سوره نساء، آیه ۱۶۳.</ref>؛ {{متن قرآن|لُعِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَلَى لِسَانِ دَاوُودَ وَعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ ذَلِكَ بِمَا عَصَوْا وَكَانُوا يَعْتَدُونَ}}<ref>«کافران از بنی اسرائیل بر زبان داود و عیسی پسر مریم لعنت شده‌اند از این رو که نافرمانی ورزیدند و تجاوز می‌کردند» سوره مائده، آیه ۷۸.</ref>؛ {{متن قرآن|وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ كُلًّا هَدَيْنَا وَنُوحًا هَدَيْنَا مِنْ قَبْلُ وَمِنْ ذُرِّيَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ وَأَيُّوبَ وَيُوسُفَ وَمُوسَى وَهَارُونَ وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ}}<ref>«و به او اسحاق و یعقوب را بخشیدیم و همه را راهنمایی کردیم- نوح را پیش‌تر راهنمایی کرده بودیم- و داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون را که از فرزندزادگان وی بودند (نیز راهنمایی کردیم)؛ و این چنین نیکوکاران را پاداش می‌دهیم» سوره انعام، آیه ۸۴.</ref>، {{متن قرآن|اصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَاذْكُرْ عَبْدَنَا دَاوُودَ ذَا الْأَيْدِ إِنَّهُ أَوَّابٌ}}<ref>«بر آنچه می‌گویند، شکیبا باش و از بنده ما داود توانمند یاد کن که اهل بازگشت (و توبه) بود» سوره ص، آیه ۱۷.</ref>، {{متن قرآن|وَشَدَدْنَا مُلْكَهُ وَآتَيْنَاهُ الْحِكْمَةَ وَفَصْلَ الْخِطَابِ}}<ref>«و فرمانروایی او را استوار کردیم و به او فرزانگی و گفتار پایانبخش (در داوری) دادیم» سوره ص، آیه ۲۰.</ref>، {{متن قرآن|يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا نَسُوا يَوْمَ الْحِسَابِ}}<ref>«ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کرده‌ایم پس میان مردم به درستی داوری کن و از هوا و هوس پیروی مکن که تو را از راه خداوند گمراه کند؛ به راستی آن کسان که از راه خداوند گمراه گردند، چون روز حساب را فراموش کرده‌اند، عذابی سخت خواهند داشت» سوره ص، آیه ۲۶.</ref>،{{متن قرآن|وَوَهَبْنَا لِدَاوُودَ سُلَيْمَانَ نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ}}<ref>«و ما به داود سلیمان را بخشیدیم؛ (او) نیکو بنده بود که اهل بازگشت (و توبه) بود» سوره ص، آیه ۳۰.</ref>،{{متن قرآن|وَآخَرِينَ مُقَرَّنِينَ فِي الْأَصْفَادِ}}<ref>«و برخی دیگر را که در بندها به هم بربسته بودند» سوره ص، آیه ۳۸.</ref>.
نام [[داود]] {{ع}} که 16 بار در [[قرآن]] آمده، از نام‌هاى پُر بسامد [[انبیا]] در این کتاب است. [[قرآن کریم]] با پرداخت کلى به [[شخصیت]] و برخى حوادث زندگى آن [[حضرت]]، او را از [[نوادگان]] [[حضرت ابراهیم]] {{ع}}، [[پدر]] [[حضرت سلیمان]] {{ع}}، [[خلیفه]]، [[پیامبر]] و [[پادشاه]] [[مقتدر]] و [[برگزیده خدا]] در میان [[بنى‌اسرائیل]] و صاحب کتاب آسمانى [[زبور]] مى‌داند. {{متن قرآن|إِنَّا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ كَمَا أَوْحَيْنَا إِلَى نُوحٍ وَالنَّبِيِّينَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَوْحَيْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَعِيسَى وَأَيُّوبَ وَيُونُسَ وَهَارُونَ وَسُلَيْمَانَ وَآتَيْنَا دَاوُودَ زَبُورًا}}<ref>«ما به تو همان‌گونه وحی فرستادیم که به نوح و پیامبران پس از وی، و به ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط و عیسی و ایوب و یونس و هارون و سلیمان وحی فرستادیم و به داود زبور دادیم» سوره نساء، آیه ۱۶۳.</ref>؛ {{متن قرآن|لُعِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَلَى لِسَانِ دَاوُودَ وَعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ ذَلِكَ بِمَا عَصَوْا وَكَانُوا يَعْتَدُونَ}}<ref>«کافران از بنی اسرائیل بر زبان داود و عیسی پسر مریم لعنت شده‌اند از این رو که نافرمانی ورزیدند و تجاوز می‌کردند» سوره مائده، آیه ۷۸.</ref>؛ {{متن قرآن|وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ كُلًّا هَدَيْنَا وَنُوحًا هَدَيْنَا مِنْ قَبْلُ وَمِنْ ذُرِّيَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ وَأَيُّوبَ وَيُوسُفَ وَمُوسَى وَهَارُونَ وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ}}<ref>«و به او اسحاق و یعقوب را بخشیدیم و همه را راهنمایی کردیم- نوح را پیش‌تر راهنمایی کرده بودیم- و داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون را که از فرزندزادگان وی بودند (نیز راهنمایی کردیم)؛ و این چنین نیکوکاران را پاداش می‌دهیم» سوره انعام، آیه ۸۴.</ref>، {{متن قرآن|اصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَاذْكُرْ عَبْدَنَا دَاوُودَ ذَا الْأَيْدِ إِنَّهُ أَوَّابٌ}}<ref>«بر آنچه می‌گویند، شکیبا باش و از بنده ما داود توانمند یاد کن که اهل بازگشت (و توبه) بود» سوره ص، آیه ۱۷.</ref>، {{متن قرآن|وَشَدَدْنَا مُلْكَهُ وَآتَيْنَاهُ الْحِكْمَةَ وَفَصْلَ الْخِطَابِ}}<ref>«و فرمانروایی او را استوار کردیم و به او فرزانگی و گفتار پایانبخش (در داوری) دادیم» سوره ص، آیه ۲۰.</ref>، {{متن قرآن|يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا نَسُوا يَوْمَ الْحِسَابِ}}<ref>«ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کرده‌ایم پس میان مردم به درستی داوری کن و از هوا و هوس پیروی مکن که تو را از راه خداوند گمراه کند؛ به راستی آن کسان که از راه خداوند گمراه گردند، چون روز حساب را فراموش کرده‌اند، عذابی سخت خواهند داشت» سوره ص، آیه ۲۶.</ref>،{{متن قرآن|وَوَهَبْنَا لِدَاوُودَ سُلَيْمَانَ نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ}}<ref>«و ما به داود سلیمان را بخشیدیم؛ (او) نیکو بنده بود که اهل بازگشت (و توبه) بود» سوره ص، آیه ۳۰.</ref>،{{متن قرآن|وَآخَرِينَ مُقَرَّنِينَ فِي الْأَصْفَادِ}}<ref>«و برخی دیگر را که در بندها به هم بربسته بودند» سوره ص، آیه ۳۸.</ref>.


بر اساس [[آیات قرآن]]، [[خدا]] به وى پادشاهى، [[دانش]]، [[حکمت]] و توان داورى بخشید و آهن را به دست وى نرم ساخت و بافتن [[زره]] جنگى را به او آموخت {{متن قرآن| فَهَزَمُوهُم بِإِذْنِ اللَّهِ وَقَتَلَ دَاوُدُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا يَشَاءُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَلَكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِينَ}}<ref>«پس آنان را به اذن خداوند تار و مار کردند و داود جالوت را کشت و خداوند به وی پادشاهی و فرزانگی ارزانی داشت و آنچه خود می‌خواست بدو آموخت، و اگر خداوند برخی مردم را با برخی دیگر باز نمی‌داشت، زمین تباه می‌گردید امّا خداوند بر جهانیان بخششی (بزرگ) دارد» سوره بقره، آیه ۲۵۱.</ref>؛ {{متن قرآن|وَعَلَّمْنَاهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَكُمْ لِتُحْصِنَكُمْ مِنْ بَأْسِكُمْ فَهَلْ أَنْتُمْ شَاكِرُونَ}}<ref>«و برای شما ساختن زرهی را به او آموختیم تا از (گزند) جنگتان نگه دارد پس آیا شما سپاسگزار هستید؟» سوره انبیاء، آیه ۸۰.</ref>، {{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ عِلْمًا وَقَالَا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي فَضَّلَنَا عَلَى كَثِيرٍ مِنْ عِبَادِهِ الْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«و به راستی به داود و سلیمان دانشی دادیم و گفتند: سپاس خداوند را که ما را بر بسیاری از بندگان مؤمن خود برتری داد» سوره نمل، آیه ۱۵.</ref>، {{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا دَاوُودَ مِنَّا فَضْلًا يَا جِبَالُ أَوِّبِي مَعَهُ وَالطَّيْرَ وَأَلَنَّا لَهُ الْحَدِيدَ}}<ref>«و به راستی به داوود از نزد خود بخششی ارزانی داشتیم؛ ای کوه‌ها و پرندگان با وی همنوا شوید! و آهن را برای او نرم کردیم» سوره سبأ، آیه ۱۰.</ref>، {{متن قرآن|وَشَدَدْنَا مُلْكَهُ وَآتَيْنَاهُ الْحِكْمَةَ وَفَصْلَ الْخِطَابِ}}<ref>«و فرمانروایی او را استوار کردیم و به او فرزانگی و گفتار پایانبخش (در داوری) دادیم» سوره ص، آیه ۲۰.</ref>.همچنین پرندگان و کوه‌ها را برایش رام ساخت، تا همراه وى به [[تسبیح]] [[خدا]] بپردازند {{متن قرآن|فَفَهَّمْنَاهَا سُلَيْمَانَ وَكُلًّا آتَيْنَا حُكْمًا وَعِلْمًا وَسَخَّرْنَا مَعَ دَاوُودَ الْجِبَالَ يُسَبِّحْنَ وَالطَّيْرَ وَكُنَّا فَاعِلِينَ}}<ref>«و آن (داوری) را به سلیمان فهماندیم و به هر یک داوری و دانشی دادیم و کوه‌ها و پرنده‌ها را رام کردیم که همراه با داود نیایش می‌کردند و کننده (ی این کار) بودیم» سوره انبیاء، آیه ۷۹.</ref>.
بر اساس [[آیات قرآن]]، [[خدا]] به وى پادشاهى، [[دانش]]، [[حکمت]] و توان داورى بخشید و آهن را به دست وى نرم ساخت و بافتن [[زره]] جنگى را به او آموخت {{متن قرآن| فَهَزَمُوهُم بِإِذْنِ اللَّهِ وَقَتَلَ دَاوُدُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا يَشَاءُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَلَكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِينَ}}<ref>«پس آنان را به اذن خداوند تار و مار کردند و داود جالوت را کشت و خداوند به وی پادشاهی و فرزانگی ارزانی داشت و آنچه خود می‌خواست بدو آموخت، و اگر خداوند برخی مردم را با برخی دیگر باز نمی‌داشت، زمین تباه می‌گردید امّا خداوند بر جهانیان بخششی (بزرگ) دارد» سوره بقره، آیه ۲۵۱.</ref>؛ {{متن قرآن|وَعَلَّمْنَاهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَكُمْ لِتُحْصِنَكُمْ مِنْ بَأْسِكُمْ فَهَلْ أَنْتُمْ شَاكِرُونَ}}<ref>«و برای شما ساختن زرهی را به او آموختیم تا از (گزند) جنگتان نگه دارد پس آیا شما سپاسگزار هستید؟» سوره انبیاء، آیه ۸۰.</ref>، {{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ عِلْمًا وَقَالَا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي فَضَّلَنَا عَلَى كَثِيرٍ مِنْ عِبَادِهِ الْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«و به راستی به داود و سلیمان دانشی دادیم و گفتند: سپاس خداوند را که ما را بر بسیاری از بندگان مؤمن خود برتری داد» سوره نمل، آیه ۱۵.</ref>، {{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا دَاوُودَ مِنَّا فَضْلًا يَا جِبَالُ أَوِّبِي مَعَهُ وَالطَّيْرَ وَأَلَنَّا لَهُ الْحَدِيدَ}}<ref>«و به راستی به داوود از نزد خود بخششی ارزانی داشتیم؛ ای کوه‌ها و پرندگان با وی همنوا شوید! و آهن را برای او نرم کردیم» سوره سبأ، آیه ۱۰.</ref>، {{متن قرآن|وَشَدَدْنَا مُلْكَهُ وَآتَيْنَاهُ الْحِكْمَةَ وَفَصْلَ الْخِطَابِ}}<ref>«و فرمانروایی او را استوار کردیم و به او فرزانگی و گفتار پایانبخش (در داوری) دادیم» سوره ص، آیه ۲۰.</ref>.همچنین پرندگان و کوه‌ها را برایش رام ساخت، تا همراه وى به [[تسبیح]] [[خدا]] بپردازند {{متن قرآن|فَفَهَّمْنَاهَا سُلَيْمَانَ وَكُلًّا آتَيْنَا حُكْمًا وَعِلْمًا وَسَخَّرْنَا مَعَ دَاوُودَ الْجِبَالَ يُسَبِّحْنَ وَالطَّيْرَ وَكُنَّا فَاعِلِينَ}}<ref>«و آن (داوری) را به سلیمان فهماندیم و به هر یک داوری و دانشی دادیم و کوه‌ها و پرنده‌ها را رام کردیم که همراه با داود نیایش می‌کردند و کننده (ی این کار) بودیم» سوره انبیاء، آیه ۷۹.</ref>.


[[قرآن]] از کشته شدن [[جالوت]] به دست [[داود]]{{ع}}، برخى از داورى‌هاى او و جانشینى [[حضرت سلیمان]]{{ع}} به جاى وى یاد مى‌کند. {{متن قرآن| فَهَزَمُوهُم بِإِذْنِ اللَّهِ وَقَتَلَ دَاوُدُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا يَشَاءُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَلَكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِينَ}}<ref>«پس آنان را به اذن خداوند تار و مار کردند و داود جالوت را کشت و خداوند به وی پادشاهی و فرزانگی ارزانی داشت و آنچه خود می‌خواست بدو آموخت، و اگر خداوند برخی مردم را با برخی دیگر باز نمی‌داشت، زمین تباه می‌گردید امّا خداوند بر جهانیان بخششی (بزرگ) دارد» سوره بقره، آیه ۲۵۱.</ref> ؛ {{متن قرآن|وَدَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ إِذْ يَحْكُمَانِ فِي الْحَرْثِ إِذْ نَفَشَتْ فِيهِ غَنَمُ الْقَوْمِ وَكُنَّا لِحُكْمِهِمْ شَاهِدِينَ}}<ref>«و داود و سلیمان را (یاد کن) هنگامی که درباره کشتزاری داوری می‌کردند که گوسفندان آن گروه، شبانه در آن چرا کرده بودند و ما گواه داوری آنان بودیم» سوره انبیاء، آیه ۷۸.</ref>؛ {{متن قرآن|وَوَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُودَ وَقَالَ يَا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنْطِقَ الطَّيْرِ وَأُوتِينَا مِنْ كُلِّ شَيْءٍ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِينُ}}<ref>«و سلیمان از داود میراث برد و گفت: ای مردم! به ما زبان مرغان آموخته‌اند و از همه چیز (بهره‌ای) بخشیده‌اند؛ بی‌گمان این برتری آشکاری است» سوره نمل، آیه ۱۶.</ref>؛ {{متن قرآن|وَهَلْ أَتَاكَ نَبَأُ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرَابَ إِذْ دَخَلُوا عَلَى دَاوُودَ فَفَزِعَ مِنْهُمْ قَالُوا لا تَخَفْ خَصْمَانِ بَغَى بَعْضُنَا عَلَى بَعْضٍ فَاحْكُم بَيْنَنَا بِالْحَقِّ وَلا تُشْطِطْ وَاهْدِنَا إِلَى سَوَاء الصِّرَاطِ إِنَّ هَذَا أَخِي لَهُ تِسْعٌ وَتِسْعُونَ نَعْجَةً وَلِيَ نَعْجَةٌ وَاحِدَةٌ فَقَالَ أَكْفِلْنِيهَا وَعَزَّنِي فِي الْخِطَابِ قَالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤَالِ نَعْجَتِكَ إِلَى نِعَاجِهِ وَإِنَّ كَثِيرًا مِّنْ الْخُلَطَاء لَيَبْغِي بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَقَلِيلٌ مَّا هُمْ وَظَنَّ دَاوُودُ أَنَّمَا فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَخَرَّ رَاكِعًا وَأَنَابَ }}<ref>«و آیا خبر آن دادخواهان به تو رسیده است که از دیوار نمازگاه فرا رفتند؟ آنگاه که بر داود وارد شدند و او از ایشان ترسید؛ گفتند: نترس! ما دو داد خواهیم که یکی بر دیگری ستم کرده است، میان ما به درستی داوری کن و ستم مکن و ما را به راه میانه راهنما باش! این برادر من است که نود و نه میش دارد و من یک میش دارم، و می‌گوید آن را (هم) به من واگذار و در گفتار بر من چیرگی دارد. (داود) گفت: بی‌گمان او با خواستن میش تو برای افزودن به میش‌های خویش، به تو ستم کرده است و بسیاری از همکاران بر یکدیگر ستم روا می‌دارند جز آنان که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند و آنان اندکند؛ و داود دانست که ما او را آزموده‌ایم و از پروردگار خویش آمرزش خواست و به سجده درافتاد و (به سوی ما) بازگشت» سوره ص، آیه ۲۱-۲۴.</ref> با وجود این گزارش‌هاى کلى [[قرآن]]، [[مفسران]] [[مسلمان]] در [[تفسیر]] این [[آیات]] به تفصیل سخن گفته‌اند؛ به ویژه شمار بسیارى از [[مفسران اهل سنت]] با اثر پذیرى از گزارش‌هاى [[کتاب مقدس]] و گفته‌هاى [[یهودیانِ]] [[مسلمان]] شده‌اى مانند وهب ابن منبّه، همان گزارش‌ها و سخنان را با پرداختى متفاوت در جزئیات و برخى افزوده‌ها [[نقل]] کرده‌اند. با وجود تلاش‌هاى انجام گرفته براى تعدیل و هماهنگ سازى برخى از این گزارش‌ها با باورهاى اسلامى، دسته دیگرى از [[مفسران]]، آنها را جزو [[اسرائیلیات]] خوانده و به سبب ناسازگارى با آموزه‌هاى اسلامى به چالش کشیده‌اند.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[داود (مقاله)| مقاله «داود»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۲.</ref>
[[قرآن]] از کشته شدن [[جالوت]] به دست [[داود]] {{ع}}، برخى از داورى‌هاى او و جانشینى [[حضرت سلیمان]] {{ع}} به جاى وى یاد مى‌کند. {{متن قرآن| فَهَزَمُوهُم بِإِذْنِ اللَّهِ وَقَتَلَ دَاوُدُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا يَشَاءُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَلَكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِينَ}}<ref>«پس آنان را به اذن خداوند تار و مار کردند و داود جالوت را کشت و خداوند به وی پادشاهی و فرزانگی ارزانی داشت و آنچه خود می‌خواست بدو آموخت، و اگر خداوند برخی مردم را با برخی دیگر باز نمی‌داشت، زمین تباه می‌گردید امّا خداوند بر جهانیان بخششی (بزرگ) دارد» سوره بقره، آیه ۲۵۱.</ref>؛ {{متن قرآن|وَدَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ إِذْ يَحْكُمَانِ فِي الْحَرْثِ إِذْ نَفَشَتْ فِيهِ غَنَمُ الْقَوْمِ وَكُنَّا لِحُكْمِهِمْ شَاهِدِينَ}}<ref>«و داود و سلیمان را (یاد کن) هنگامی که درباره کشتزاری داوری می‌کردند که گوسفندان آن گروه، شبانه در آن چرا کرده بودند و ما گواه داوری آنان بودیم» سوره انبیاء، آیه ۷۸.</ref>؛ {{متن قرآن|وَوَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُودَ وَقَالَ يَا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنْطِقَ الطَّيْرِ وَأُوتِينَا مِنْ كُلِّ شَيْءٍ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِينُ}}<ref>«و سلیمان از داود میراث برد و گفت: ای مردم! به ما زبان مرغان آموخته‌اند و از همه چیز (بهره‌ای) بخشیده‌اند؛ بی‌گمان این برتری آشکاری است» سوره نمل، آیه ۱۶.</ref>؛ {{متن قرآن|وَهَلْ أَتَاكَ نَبَأُ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرَابَ إِذْ دَخَلُوا عَلَى دَاوُودَ فَفَزِعَ مِنْهُمْ قَالُوا لا تَخَفْ خَصْمَانِ بَغَى بَعْضُنَا عَلَى بَعْضٍ فَاحْكُم بَيْنَنَا بِالْحَقِّ وَلا تُشْطِطْ وَاهْدِنَا إِلَى سَوَاء الصِّرَاطِ إِنَّ هَذَا أَخِي لَهُ تِسْعٌ وَتِسْعُونَ نَعْجَةً وَلِيَ نَعْجَةٌ وَاحِدَةٌ فَقَالَ أَكْفِلْنِيهَا وَعَزَّنِي فِي الْخِطَابِ قَالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤَالِ نَعْجَتِكَ إِلَى نِعَاجِهِ وَإِنَّ كَثِيرًا مِّنْ الْخُلَطَاء لَيَبْغِي بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَقَلِيلٌ مَّا هُمْ وَظَنَّ دَاوُودُ أَنَّمَا فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَخَرَّ رَاكِعًا وَأَنَابَ }}<ref>«و آیا خبر آن دادخواهان به تو رسیده است که از دیوار نمازگاه فرا رفتند؟ آنگاه که بر داود وارد شدند و او از ایشان ترسید؛ گفتند: نترس! ما دو داد خواهیم که یکی بر دیگری ستم کرده است، میان ما به درستی داوری کن و ستم مکن و ما را به راه میانه راهنما باش! این برادر من است که نود و نه میش دارد و من یک میش دارم، و می‌گوید آن را (هم) به من واگذار و در گفتار بر من چیرگی دارد. (داود) گفت: بی‌گمان او با خواستن میش تو برای افزودن به میش‌های خویش، به تو ستم کرده است و بسیاری از همکاران بر یکدیگر ستم روا می‌دارند جز آنان که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند و آنان اندکند؛ و داود دانست که ما او را آزموده‌ایم و از پروردگار خویش آمرزش خواست و به سجده درافتاد و (به سوی ما) بازگشت» سوره ص، آیه ۲۱-۲۴.</ref> با وجود این گزارش‌هاى کلى [[قرآن]]، [[مفسران]] [[مسلمان]] در [[تفسیر]] این [[آیات]] به تفصیل سخن گفته‌اند؛ به ویژه شمار بسیارى از [[مفسران اهل سنت]] با اثر پذیرى از گزارش‌هاى [[کتاب مقدس]] و گفته‌هاى [[یهودیانِ]] [[مسلمان]] شده‌اى مانند وهب ابن منبّه، همان گزارش‌ها و سخنان را با پرداختى متفاوت در جزئیات و برخى افزوده‌ها [[نقل]] کرده‌اند. با وجود تلاش‌هاى انجام گرفته براى تعدیل و هماهنگ سازى برخى از این گزارش‌ها با باورهاى اسلامى، دسته دیگرى از [[مفسران]]، آنها را جزو [[اسرائیلیات]] خوانده و به سبب ناسازگارى با آموزه‌هاى اسلامى به چالش کشیده‌اند.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[داود (مقاله)| مقاله «داود»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۲.</ref>


==[[خانواده]] [[داود]]{{ع}}==
== [[خانواده]] [[داود]] {{ع}} ==
[[قرآن کریم]] در بیان [[نعمت‌های الهی]] به [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} به [[هدایت]] و [[نبوت]] شماری از [[نوادگان]] آن [[حضرت]] از جمله [[داود]]{{ع}} اشاره می‌کند و آن را [[پاداش]] [[نیکوکاری]] وی می‌خواند: {{متن قرآن|وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ كُلًّا هَدَيْنَا وَنُوحًا هَدَيْنَا مِنْ قَبْلُ وَمِنْ ذُرِّيَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ وَأَيُّوبَ وَيُوسُفَ وَمُوسَى وَهَارُونَ وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ}}<ref>«و به او اسحاق و یعقوب را بخشیدیم و همه را راهنمایی کردیم- نوح را پیش‌تر راهنمایی کرده بودیم- و داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون را که از فرزندزادگان وی بودند (نیز راهنمایی کردیم)؛ و این چنین نیکوکاران را پاداش می‌دهیم» سوره انعام، آیه ۸۴.</ref><ref>مجمع‌البیان، ج ۴، ص ۱۰۳؛ التفسیر الکبیر، ج ۱۳، ص ۶۴؛ تفسیر بیضاوی، ج ۲، ص ۴۲۶ ـ ۴۲۷.</ref>.
[[قرآن کریم]] در بیان [[نعمت‌های الهی]] به [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} به [[هدایت]] و [[نبوت]] شماری از [[نوادگان]] آن [[حضرت]] از جمله [[داود]] {{ع}} اشاره می‌کند و آن را [[پاداش]] [[نیکوکاری]] وی می‌خواند: {{متن قرآن|وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ كُلًّا هَدَيْنَا وَنُوحًا هَدَيْنَا مِنْ قَبْلُ وَمِنْ ذُرِّيَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ وَأَيُّوبَ وَيُوسُفَ وَمُوسَى وَهَارُونَ وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ}}<ref>«و به او اسحاق و یعقوب را بخشیدیم و همه را راهنمایی کردیم- نوح را پیش‌تر راهنمایی کرده بودیم- و داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون را که از فرزندزادگان وی بودند (نیز راهنمایی کردیم)؛ و این چنین نیکوکاران را پاداش می‌دهیم» سوره انعام، آیه ۸۴.</ref><ref>مجمع‌البیان، ج ۴، ص ۱۰۳؛ التفسیر الکبیر، ج ۱۳، ص ۶۴؛ تفسیر بیضاوی، ج ۲، ص ۴۲۶ ـ ۴۲۷.</ref>.


[[مفسران]] درباره [[مرجع]] [[ضمیر]] {{متن قرآن| ذُرِّيَّتِهِ}} [[اختلاف]] دارند: گروهی با استناد به نزدیک بودن لفظ "[[نوح]]" و آمدن نام حضرات [[لوط]]{{ع}}، [[الیاس]]{{ع}} و [[یونس]]{{ع}} در میان [[پیامبران]] یاد شده {{متن قرآن| وَزَكَرِيَّا وَيَحْيَى وَعِيسَى وَإِلْيَاسَ كُلٌّ مِّنَ الصَّالِحِينَ وَإِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَيُونُسَ وَلُوطًا وَكُلاًّ فَضَّلْنَا عَلَى الْعَالَمِينَ}}<ref>«و زکریا و یحیی و عیسی و الیاس را (نیز)؛ آنان همه از شایستگان بودند و اسماعیل و الیسع و یونس و لوط را (نیز راهنمایی کردیم) و همه را بر جهانیان برتری دادیم» سوره انعام، آیه ۸۵-۸۶.</ref> [[مرجع]] آن را "[[نوح]]" دانسته‌اند؛ با این [[روشنگری]] که [[لوط]]{{ع}} [[برادر]] زاده [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} بود و [[یونس]]{{ع}} و [[الیاس]]{{ع}} از [[نوادگان]] آن [[حضرت]] به شمار نمی‌روند، در نتیجه ایشان را [[ذریه ابراهیم]]{{ع}} نمی‌خوانند<ref>جامع البیان، ج ۷، ص ۳۳۹؛ مجمع البیان، ج ۴، ص ۱۰۳؛ تفسیر سمعانی، ج ۲، ص ۱۲۲؛ تفسیر بغوی، ج ۲، ص ۹۳.</ref>.  
[[مفسران]] درباره [[مرجع]] [[ضمیر]] {{متن قرآن| ذُرِّيَّتِهِ}} [[اختلاف]] دارند: گروهی با استناد به نزدیک بودن لفظ "[[نوح]]" و آمدن نام حضرات [[لوط]] {{ع}}، [[الیاس]] {{ع}} و [[یونس]] {{ع}} در میان [[پیامبران]] یاد شده {{متن قرآن| وَزَكَرِيَّا وَيَحْيَى وَعِيسَى وَإِلْيَاسَ كُلٌّ مِّنَ الصَّالِحِينَ وَإِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَيُونُسَ وَلُوطًا وَكُلاًّ فَضَّلْنَا عَلَى الْعَالَمِينَ}}<ref>«و زکریا و یحیی و عیسی و الیاس را (نیز)؛ آنان همه از شایستگان بودند و اسماعیل و الیسع و یونس و لوط را (نیز راهنمایی کردیم) و همه را بر جهانیان برتری دادیم» سوره انعام، آیه ۸۵-۸۶.</ref> [[مرجع]] آن را "[[نوح]]" دانسته‌اند؛ با این [[روشنگری]] که [[لوط]] {{ع}} [[برادر]] زاده [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} بود و [[یونس]] {{ع}} و [[الیاس]] {{ع}} از [[نوادگان]] آن [[حضرت]] به شمار نمی‌روند، در نتیجه ایشان را [[ذریه ابراهیم]] {{ع}} نمی‌خوانند<ref>جامع البیان، ج ۷، ص ۳۳۹؛ مجمع البیان، ج ۴، ص ۱۰۳؛ تفسیر سمعانی، ج ۲، ص ۱۲۲؛ تفسیر بغوی، ج ۲، ص ۹۳.</ref>.  


دسته‌ای ضمن پاسخ به مستندات یاد شده معتقدند که [[آیه]] مذکور و [[آیات]] پیش از آن {{متن قرآن|وَتِلْكَ حُجَّتُنَا آتَيْنَاهَا إِبْرَاهِيمَ عَلَى قَوْمِهِ نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مَنْ نَشَاءُ إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَلِيمٌ}}<ref>«و این برهان ماست که آن را به ابراهیم در برابر قومش دادیم. هر کس را بخواهیم به پایه‌هایی فرا می‌بریم؛ بی‌گمان پروردگار تو، فرزانه‌ای داناست» سوره انعام، آیه ۸۳.</ref> درباره [[ابراهیم]]{{ع}} و بیان [[نعمت‌های خدا]] به اوست<ref>التفسیر الکبیر، ج ۱۳، ص ۶۴؛ تفسیر بیضاوی، ج ۲، ص ۴۲۶؛ زاد المسیر، ج ۳، ص ۷۹.</ref> و بازگشت [[ضمیر]] به وی بیشتر تناسب دارد و یاد کرد [[نوح]]{{ع}} تنها برای آن است که [[گمان]] نشود [[دعوت]] [[توحیدی]] با [[ابراهیم]]{{ع}} آغازیده است<ref> المیزان، ج ۷، ص ۲۴۲ ـ ۲۴۳.</ref>؛ البته اگر [[مرجع]] [[ضمیر]] به [[نوح]]{{ع}} هم برگردد، [[داود]]{{ع}} بی‌شک از [[نوادگان]] [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} و [[ذریه]] اوست، زیرا وی از [[پیامبران بنی‌اسرائیل]] {{متن قرآن|لُعِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَلَى لِسَانِ دَاوُودَ وَعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ ذَلِكَ بِمَا عَصَوْا وَكَانُوا يَعْتَدُونَ}}<ref>«کافران از بنی اسرائیل بر زبان داود و عیسی پسر مریم لعنت شده‌اند از این رو که نافرمانی ورزیدند و تجاوز می‌کردند» سوره مائده، آیه ۷۸.</ref> در نتیجه از [[نوادگان]] [[یعقوب]]{{ع}} پسر [[اسحاق]]{{ع}} است <ref>التبیان، ج ۴، ص ۱۹۴؛ تفسیر قرطبی، ج ۳، ص ۱۶۷.</ref>. [[قرآن]] با اشاره به انبیای یاد شده در [[آیات]] {{متن قرآن|وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ كُلاًّ هَدَيْنَا وَنُوحًا هَدَيْنَا مِن قَبْلُ وَمِن ذُرِّيَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ وَأَيُّوبَ وَيُوسُفَ وَمُوسَى وَهَارُونَ وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ وَزَكَرِيَّا وَيَحْيَى وَعِيسَى وَإِلْيَاسَ كُلٌّ مِّنَ الصَّالِحِينَ وَإِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَيُونُسَ وَلُوطًا وَكُلاًّ فَضَّلْنَا عَلَى الْعَالَمِينَ وَمِنْ آبَائِهِمْ وَذُرِّيَّاتِهِمْ وَإِخْوَانِهِمْ وَاجْتَبَيْنَاهُمْ وَهَدَيْنَاهُمْ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ }}<ref>«و به او اسحاق و یعقوب را بخشیدیم و همه را راهنمایی کردیم- نوح را پیش‌تر راهنمایی کرده بودیم- و داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون را که از فرزندزادگان وی بودند (نیز راهنمایی کردیم)؛ و این چنین نیکوکاران را پاداش می‌دهیم.و زکریا و یحیی و عیسی و الیاس را (نیز)؛ آنان همه از شایستگان بودند. و اسماعیل و الیسع و یونس و لوط را (نیز راهنمایی کردیم) و همه را بر جهانیان برتری دادیم» سوره انعام، آیه ۸۴-۸۶.</ref> از جمله [[حضرت داود]]{{ع}} از [[برگزیده خدا]] شدن گروهی از [[پدران]]، [[برادران]] و [[نسل]] و [[نوادگان]] آنها و هدایتشان به [[صراط مستقیم]] خبر می‌دهد: {{متن قرآن|وَمِنْ آبَائِهِمْ وَذُرِّيَّاتِهِمْ وَإِخْوَانِهِمْ وَاجْتَبَيْنَاهُمْ وَهَدَيْنَاهُمْ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ }}. بر این اساس می‌توان گفت که افزون بر [[حضرت سلیمان]]{{ع}} [[پیامبران]] دیگری هم در میان [[خاندان]] [[داود]]{{ع}} بوده‌اند؛ چه در گذشته و چه در [[آینده]].
دسته‌ای ضمن پاسخ به مستندات یاد شده معتقدند که [[آیه]] مذکور و [[آیات]] پیش از آن {{متن قرآن|وَتِلْكَ حُجَّتُنَا آتَيْنَاهَا إِبْرَاهِيمَ عَلَى قَوْمِهِ نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مَنْ نَشَاءُ إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَلِيمٌ}}<ref>«و این برهان ماست که آن را به ابراهیم در برابر قومش دادیم. هر کس را بخواهیم به پایه‌هایی فرا می‌بریم؛ بی‌گمان پروردگار تو، فرزانه‌ای داناست» سوره انعام، آیه ۸۳.</ref> درباره [[ابراهیم]] {{ع}} و بیان [[نعمت‌های خدا]] به اوست<ref>التفسیر الکبیر، ج ۱۳، ص ۶۴؛ تفسیر بیضاوی، ج ۲، ص ۴۲۶؛ زاد المسیر، ج ۳، ص ۷۹.</ref> و بازگشت [[ضمیر]] به وی بیشتر تناسب دارد و یاد کرد [[نوح]] {{ع}} تنها برای آن است که [[گمان]] نشود [[دعوت]] [[توحیدی]] با [[ابراهیم]] {{ع}} آغازیده است<ref> المیزان، ج ۷، ص ۲۴۲ ـ ۲۴۳.</ref>؛ البته اگر [[مرجع]] [[ضمیر]] به [[نوح]] {{ع}} هم برگردد، [[داود]] {{ع}} بی‌شک از [[نوادگان]] [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} و [[ذریه]] اوست، زیرا وی از [[پیامبران بنی‌اسرائیل]] {{متن قرآن|لُعِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَلَى لِسَانِ دَاوُودَ وَعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ ذَلِكَ بِمَا عَصَوْا وَكَانُوا يَعْتَدُونَ}}<ref>«کافران از بنی اسرائیل بر زبان داود و عیسی پسر مریم لعنت شده‌اند از این رو که نافرمانی ورزیدند و تجاوز می‌کردند» سوره مائده، آیه ۷۸.</ref> در نتیجه از [[نوادگان]] [[یعقوب]] {{ع}} پسر [[اسحاق]] {{ع}} است <ref>التبیان، ج ۴، ص ۱۹۴؛ تفسیر قرطبی، ج ۳، ص ۱۶۷.</ref>. [[قرآن]] با اشاره به انبیای یاد شده در [[آیات]] {{متن قرآن|وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ كُلاًّ هَدَيْنَا وَنُوحًا هَدَيْنَا مِن قَبْلُ وَمِن ذُرِّيَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ وَأَيُّوبَ وَيُوسُفَ وَمُوسَى وَهَارُونَ وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ وَزَكَرِيَّا وَيَحْيَى وَعِيسَى وَإِلْيَاسَ كُلٌّ مِّنَ الصَّالِحِينَ وَإِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَيُونُسَ وَلُوطًا وَكُلاًّ فَضَّلْنَا عَلَى الْعَالَمِينَ وَمِنْ آبَائِهِمْ وَذُرِّيَّاتِهِمْ وَإِخْوَانِهِمْ وَاجْتَبَيْنَاهُمْ وَهَدَيْنَاهُمْ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ }}<ref>«و به او اسحاق و یعقوب را بخشیدیم و همه را راهنمایی کردیم- نوح را پیش‌تر راهنمایی کرده بودیم- و داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون را که از فرزندزادگان وی بودند (نیز راهنمایی کردیم)؛ و این چنین نیکوکاران را پاداش می‌دهیم. و زکریا و یحیی و عیسی و الیاس را (نیز)؛ آنان همه از شایستگان بودند. و اسماعیل و الیسع و یونس و لوط را (نیز راهنمایی کردیم) و همه را بر جهانیان برتری دادیم» سوره انعام، آیه ۸۴-۸۶.</ref> از جمله [[حضرت داود]] {{ع}} از [[برگزیده خدا]] شدن گروهی از [[پدران]]، [[برادران]] و [[نسل]] و [[نوادگان]] آنها و هدایتشان به [[صراط مستقیم]] خبر می‌دهد: {{متن قرآن|وَمِنْ آبَائِهِمْ وَذُرِّيَّاتِهِمْ وَإِخْوَانِهِمْ وَاجْتَبَيْنَاهُمْ وَهَدَيْنَاهُمْ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ }}. بر این اساس می‌توان گفت که افزون بر [[حضرت سلیمان]] {{ع}} [[پیامبران]] دیگری هم در میان [[خاندان]] [[داود]] {{ع}} بوده‌اند؛ چه در گذشته و چه در [[آینده]].


[[مفسران]] ذیل [[آیات]] مربوط، [[حضرت داود]]{{ع}} را از [[قبیله]] یهودا<ref>تفسیر قرطبی، ج ۳، ص ۱۶۷.</ref>، نام پدرش را "ایشّا"<ref> جامع البیان، ج ۲، ص ۸۴۶ ـ ۸۴۷؛ مجمع البیان، ج ۴، ص ۱۰۳؛ کشف الاسرار، ج ۶، ص ۲۷۶.</ref>، او را کوچک‌تر از [[برادران]] خود<ref>تفسیر قرطبی، ج ۳، ص ۱۶۷.</ref>، دارای ۱۰۰ [[همسر]]<ref>تفسیر قرطبی، ج ۱۵، ص ۱۱۶.</ref> و ۱۹ پسر<ref> التبیان، ج ۸، ص ۸۳؛ کشف الاسرار، ج ۷، ص ۱۸۹.</ref> دانسته‌اند. این گزارش‌ها بیشتر برگرفته از کتاب مقدس‌اند<ref>ر.ک: قاموس کتاب مقدس، ص ۳۶۸ ـ ۳۷۰.</ref>. برپایه برخی گزارش‌ها شمار [[زنان]] و [[کنیزان]] وی بیش از چند صد نفر بوده‌اند<ref>تفسیر قرطبی، ج ۱۵، ص ۱۱۴ - ۱۱۶.</ref>. دیدگاهی که از فراوانی [[همسران]] برای [[حضرت داود]]{{ع}} حکایت می‌کند، مستندات معتبری ندارد و بیشتر بر پایه این گزارش‌ها و براساس تفسیرِ ۹۹ «نعجه» به معنای کنایی آن (۹۹ [[زن]]) در داستان ابتلای آن [[حضرت]] [[استوار]] است <ref> تفسیر قرطبی، ج ۱۵، ص ۱۱۴ ـ ۱۱۶؛ تفسیر صدرالمتالهین، ج ۳، ص ۱۲۰.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[داود (مقاله)| مقاله «داود»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۲.</ref>
[[مفسران]] ذیل [[آیات]] مربوط، [[حضرت داود]] {{ع}} را از [[قبیله]] یهودا<ref>تفسیر قرطبی، ج ۳، ص ۱۶۷.</ref>، نام پدرش را "ایشّا"<ref> جامع البیان، ج ۲، ص ۸۴۶ ـ ۸۴۷؛ مجمع البیان، ج ۴، ص ۱۰۳؛ کشف الاسرار، ج ۶، ص ۲۷۶.</ref>، او را کوچک‌تر از [[برادران]] خود<ref>تفسیر قرطبی، ج ۳، ص ۱۶۷.</ref>، دارای ۱۰۰ [[همسر]]<ref>تفسیر قرطبی، ج ۱۵، ص ۱۱۶.</ref> و ۱۹ پسر<ref> التبیان، ج ۸، ص ۸۳؛ کشف الاسرار، ج ۷، ص ۱۸۹.</ref> دانسته‌اند. این گزارش‌ها بیشتر برگرفته از کتاب مقدس‌اند<ref>ر. ک: قاموس کتاب مقدس، ص ۳۶۸ ـ ۳۷۰.</ref>. برپایه برخی گزارش‌ها شمار [[زنان]] و [[کنیزان]] وی بیش از چند صد نفر بوده‌اند<ref>تفسیر قرطبی، ج ۱۵، ص ۱۱۴ - ۱۱۶.</ref>. دیدگاهی که از فراوانی [[همسران]] برای [[حضرت داود]] {{ع}} حکایت می‌کند، مستندات معتبری ندارد و بیشتر بر پایه این گزارش‌ها و براساس تفسیرِ ۹۹ «نعجه» به معنای کنایی آن (۹۹ [[زن]]) در داستان ابتلای آن [[حضرت]] [[استوار]] است <ref> تفسیر قرطبی، ج ۱۵، ص ۱۱۴ ـ ۱۱۶؛ تفسیر صدرالمتالهین، ج ۳، ص ۱۲۰.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[داود (مقاله)| مقاله «داود»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۲.</ref>


==کشتن [[جالوت]]==
== کشتن [[جالوت]] ==
[[قرآن کریم]] و [[مفسران]]، کُشتن [[جالوت]] را از حوادث مهم در [[تاریخ]] [[زندگی]] [[حضرت داود]]{{ع}} یاد کرده‌اند: {{متن قرآن|فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ وَقَتَلَ دَاوُدُ جَالُوتَ}}<ref>«پس آنان را به اذن خداوند تار و مار کردند و داود جالوت را کشت» سوره بقره، آیه ۲۵۱.</ref> و ذیل این [[آیه]] از چوپانیِ داودِ نوجوان برای گوسفندان [[پدر]]، [[شجاعت]]، نترسی و توان بسیار وی با وجود قامت کوتاه و پیکر نحیف او، داوطلب شدنش برای [[مبارزه]] با [[جالوت]] با وجود [[هراس]] دیگران از وی، [[گزینش الهی]] او برای این کار، وعده‌های [[طالوت]] به دادن دختر و نیمی از [[ثروت]] خویش به کشنده [[جالوت]]، رویارویی [[داود]]{{ع}} با [[جالوت]]، بی‌لباس و [[سلاح]] [[جنگی]]، جزئیات گفت و گوی آن دو و کشتن [[جالوت]] با پرتاب سنگ فلاخن مطالب مبسوطی نگاشته‌اند. [[شکست]] و فرار [[سپاه]] ۷۰۰۰۰ هزار نفری [[فلسطین]] در پی کشته شدن [[جالوت]]، تعقیب آنان از سوی [[بنی‌اسرائیل]] و کشتن ۳۰۰۰۰ از آنها، عمل نکردن [[طالوت]] به [[وعده]] خویش و مشروط کردن [[ازدواج]] [[داود]]{{ع}} با دخترش به کشتن چند صد نفر از افراد [[دشمن]]، [[محبوبیت]] مردمی [[داود]]{{ع}} در پی کشتن [[جالوت]] و [[حسادت]] [[طالوت]] و تلاش و تعقیب پیگیر او برای کشتن [[داود]]{{ع}} گزارش‌های دیگری هستند که [[مفسران]] ذیل [[آیه]] به آنها پرداخته‌اند<ref>جامع‌البیان، ج۲، ص۸۴۴ ـ ۸۵۳؛ کشف‌الاسرار، ج۱، ص ۶۶۹ ـ ۶۷۱؛ روض‌الجنان، ج۳، ص۳۷۶ ـ ۳۸۱.</ref>.
[[قرآن کریم]] و [[مفسران]]، کُشتن [[جالوت]] را از حوادث مهم در [[تاریخ]] [[زندگی]] [[حضرت داود]] {{ع}} یاد کرده‌اند: {{متن قرآن|فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ وَقَتَلَ دَاوُدُ جَالُوتَ}}<ref>«پس آنان را به اذن خداوند تار و مار کردند و داود جالوت را کشت» سوره بقره، آیه ۲۵۱.</ref> و ذیل این [[آیه]] از چوپانیِ داودِ نوجوان برای گوسفندان [[پدر]]، [[شجاعت]]، نترسی و توان بسیار وی با وجود قامت کوتاه و پیکر نحیف او، داوطلب شدنش برای [[مبارزه]] با [[جالوت]] با وجود [[هراس]] دیگران از وی، [[گزینش الهی]] او برای این کار، وعده‌های [[طالوت]] به دادن دختر و نیمی از [[ثروت]] خویش به کشنده [[جالوت]]، رویارویی [[داود]] {{ع}} با [[جالوت]]، بی‌لباس و [[سلاح]] [[جنگی]]، جزئیات گفت و گوی آن دو و کشتن [[جالوت]] با پرتاب سنگ فلاخن مطالب مبسوطی نگاشته‌اند. [[شکست]] و فرار [[سپاه]] ۷۰۰۰۰ هزار نفری [[فلسطین]] در پی کشته شدن [[جالوت]]، تعقیب آنان از سوی [[بنی‌اسرائیل]] و کشتن ۳۰۰۰۰ از آنها، عمل نکردن [[طالوت]] به [[وعده]] خویش و مشروط کردن [[ازدواج]] [[داود]] {{ع}} با دخترش به کشتن چند صد نفر از افراد [[دشمن]]، [[محبوبیت]] مردمی [[داود]] {{ع}} در پی کشتن [[جالوت]] و [[حسادت]] [[طالوت]] و تلاش و تعقیب پیگیر او برای کشتن [[داود]] {{ع}} گزارش‌های دیگری هستند که [[مفسران]] ذیل [[آیه]] به آنها پرداخته‌اند<ref>جامع‌البیان، ج۲، ص۸۴۴ ـ ۸۵۳؛ کشف‌الاسرار، ج۱، ص ۶۶۹ ـ ۶۷۱؛ روض‌الجنان، ج۳، ص۳۷۶ ـ ۳۸۱.</ref>.


برخی درباره فرار [[داود]]{{ع}} از دست [[طالوت]]، داستانی شبیه [[گریز]] [[پیامبر اسلام]]{{صل}} از دست [[مشرکان]] [[قریش]] [[نقل]] کرده و از [[پناه]] بردن [[داود]]{{ع}} به [[غار]] و تنیده شدن تار عنکبوت بر در آن با [[اراده الهی]] و [[نجات]] آن [[حضرت]] سخن گفته‌اند<ref>ر.ک: جامع البیان، ج ۲، ص ۸۵۰.</ref>. چگونگی امکان کشته شدن [[جالوت]] با سنگ یک نوجوان و [[شکست]] [[سپاه]] [[دشمن]] در پی آن، پرسشی است که در برخی پرداخت‌های داستان به آن پرداخته شده است. بیشتر، همسو با گزارش [[قرآن]] {{متن قرآن|فَهَزَمُوهُم بِإِذْنِ اللَّهِ وَقَتَلَ دَاوُدُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا يَشَاء وَلَوْلاَ دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَّفَسَدَتِ الأَرْضُ وَلَكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِينَ}}<ref>«پس آنان را به اذن خداوند تار و مار کردند و داود جالوت را کشت و خداوند به وی پادشاهی و فرزانگی ارزانی داشت و آنچه خود می‌خواست بدو آموخت، و اگر خداوند برخی مردم را با برخی دیگر باز نمی‌داشت، زمین تباه می‌گردید امّا خداوند بر جهانیان بخششی (بزرگ) دارد» سوره بقره، آیه ۲۵۱.</ref> این حادثه را با [[امداد الهی]] پیوند داده‌اند<ref>جامع البیان، ج ۲، ص ۸۴۳؛ کنزالدقائق، ج ۱، ص ۵۹۴؛ المیزان، ج ۲، ص ۲۸۴.</ref>؛ ولی در برخی گزارش‌ها، اغراقگویی و افسانه‌سرایی شده است؛ برای نمونه از [[وهب بن منبّه سدّی]] و [[مجاهد]] گزارش شده است که در مسیر آمدن [[داود]]{{ع}} به سمت اردوگاه [[بنی‌اسرائیل]]، سه قلوه سنگ با وی سخن گفته و از او خواستند که آنها را برای کشتن [[جالوت]] همراه خود ببرد. [[داود]]{{ع}} آنها را برداشته و با بر زبان آوردن نام [[ابراهیم]]{{ع}}، [[اسحاق]]{{ع}} و [[یعقوب]]{{ع}} به سوی [[جالوت]] پرتاب کرد. آنها سنگ شده و با برخورد به پیشانی [[جالوت]]، از پشت سر وی بیرون رفتند و هزاران نفر را نیز به [[قتل]] رساندند<ref>جامع البیان، ج ۲، ص ۸۴۵ ـ ۸۵۱؛ کشف الاسرار، ج ۱، ص ۶۷۰؛ روض الجنان، ج ۳، ص ۳۷۶ ـ ۳۸۱.</ref>. برخی [[مفسران]] این گزارش را نپذیرفته‌اند<ref>التبیان، ج ۲، ص ۳۰۰.</ref>. این گزارش‌ها که از [[یهودیان]] [[مسلمان]] شده‌ای مانند وهب بن منبّه و [[مفسران]] آشنا با منابع [[اهل کتاب]] [[روایت]] شده‌اند، در اصل، همان گزارش‌های کتاب مقدس‌اند که با جزئیات و پرداختی متفاوت و برخی اضافات به منابع [[تفسیری]] [[راه]] یافته‌اند<ref>ر.ک: کتاب مقدس، اول سموئیل ۱۶ ـ ۳۱؛ دوم سموئیل ۱ ـ ۲۴؛ اول پادشاهان ۱ ـ ۲.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[داود (مقاله)| مقاله «داود»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۲.</ref>
برخی درباره فرار [[داود]] {{ع}} از دست [[طالوت]]، داستانی شبیه [[گریز]] [[پیامبر اسلام]] {{صل}} از دست [[مشرکان]] [[قریش]] [[نقل]] کرده و از [[پناه]] بردن [[داود]] {{ع}} به [[غار]] و تنیده شدن تار عنکبوت بر در آن با [[اراده الهی]] و [[نجات]] آن [[حضرت]] سخن گفته‌اند<ref>ر. ک: جامع البیان، ج ۲، ص ۸۵۰.</ref>. چگونگی امکان کشته شدن [[جالوت]] با سنگ یک نوجوان و [[شکست]] [[سپاه]] [[دشمن]] در پی آن، پرسشی است که در برخی پرداخت‌های داستان به آن پرداخته شده است. بیشتر، همسو با گزارش [[قرآن]] {{متن قرآن|فَهَزَمُوهُم بِإِذْنِ اللَّهِ وَقَتَلَ دَاوُدُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا يَشَاء وَلَوْلاَ دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَّفَسَدَتِ الأَرْضُ وَلَكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِينَ}}<ref>«پس آنان را به اذن خداوند تار و مار کردند و داود جالوت را کشت و خداوند به وی پادشاهی و فرزانگی ارزانی داشت و آنچه خود می‌خواست بدو آموخت، و اگر خداوند برخی مردم را با برخی دیگر باز نمی‌داشت، زمین تباه می‌گردید امّا خداوند بر جهانیان بخششی (بزرگ) دارد» سوره بقره، آیه ۲۵۱.</ref> این حادثه را با [[امداد الهی]] پیوند داده‌اند<ref>جامع البیان، ج ۲، ص ۸۴۳؛ کنزالدقائق، ج ۱، ص ۵۹۴؛ المیزان، ج ۲، ص ۲۸۴.</ref>؛ ولی در برخی گزارش‌ها، اغراقگویی و افسانه‌سرایی شده است؛ برای نمونه از [[وهب بن منبّه سدّی]] و [[مجاهد]] گزارش شده است که در مسیر آمدن [[داود]] {{ع}} به سمت اردوگاه [[بنی‌اسرائیل]]، سه قلوه سنگ با وی سخن گفته و از او خواستند که آنها را برای کشتن [[جالوت]] همراه خود ببرد. [[داود]] {{ع}} آنها را برداشته و با بر زبان آوردن نام [[ابراهیم]] {{ع}}، [[اسحاق]] {{ع}} و [[یعقوب]] {{ع}} به سوی [[جالوت]] پرتاب کرد. آنها سنگ شده و با برخورد به پیشانی [[جالوت]]، از پشت سر وی بیرون رفتند و هزاران نفر را نیز به [[قتل]] رساندند<ref>جامع البیان، ج ۲، ص ۸۴۵ ـ ۸۵۱؛ کشف الاسرار، ج ۱، ص ۶۷۰؛ روض الجنان، ج ۳، ص ۳۷۶ ـ ۳۸۱.</ref>. برخی [[مفسران]] این گزارش را نپذیرفته‌اند<ref>التبیان، ج ۲، ص ۳۰۰.</ref>. این گزارش‌ها که از [[یهودیان]] [[مسلمان]] شده‌ای مانند وهب بن منبّه و [[مفسران]] آشنا با منابع [[اهل کتاب]] [[روایت]] شده‌اند، در اصل، همان گزارش‌های کتاب مقدس‌اند که با جزئیات و پرداختی متفاوت و برخی اضافات به منابع [[تفسیری]] [[راه]] یافته‌اند<ref>ر. ک: کتاب مقدس، اول سموئیل ۱۶ ـ ۳۱؛ دوم سموئیل ۱ ـ ۲۴؛ اول پادشاهان ۱ ـ ۲.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[داود (مقاله)| مقاله «داود»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۲.</ref>


==[[پادشاهی]] [[داود]]{{ع}}==
== [[پادشاهی]] [[داود]] {{ع}} ==
[[قرآن کریم]] از [[گزینش الهی]] [[داود]]{{ع}} به [[پادشاهی]] خبر می‌دهد: {{متن قرآن|فَهَزَمُوهُم بِإِذْنِ اللَّهِ وَقَتَلَ دَاوُدُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا يَشَاء وَلَوْلاَ دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَّفَسَدَتِ الأَرْضُ وَلَكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِينَ}}<ref>«پس آنان را به اذن خداوند تار و مار کردند و داود جالوت را کشت و خداوند به وی پادشاهی و فرزانگی ارزانی داشت و آنچه خود می‌خواست بدو آموخت، و اگر خداوند برخی مردم را با برخی دیگر باز نمی‌داشت، زمین تباه می‌گردید امّا خداوند بر جهانیان بخششی (بزرگ) دارد» سوره بقره، آیه ۲۵۱.</ref> از این [[آیه]] و گزارش‌های [[تفسیری]] بر می‌آیند که کشته شدن [[جالوت]] مایه بروز [[شایستگی]]، [[محبوبیت]] و [[مقبولیت]] مردمی، در نتیجه فراهم شدن زمینه‌های طبیعی لازم برای [[پادشاهی]] [[داود]]{{ع}} گردید<ref> جامع البیان، ج ۲، ص ۸۵۱.</ref>. برخی در مسئله چگونگی [[گزینش]] [[داود]]{{ع}} به [[پادشاهی]] نیز از گزارش‌های [[کتاب مقدس]] اثر پذیرفته و گزارش‌های برکناری [[طالوت]] از [[پادشاهی]] به سبب [[نافرمانی]] از [[خدا]] و [[نصب]] [[داود]]{{ع}} به جای وی به دست اشموئیل (سموئیل) [[نبی]]{{ع}} را با همان جزئیات آمده در [[کتاب مقدس]] و برخی افزوده‌ها و تفاوت‌ها آورده‌اند<ref> جامع البیان، ج ۲، ص ۸۴۶ ـ ۸۴۷.</ref>.  
[[قرآن کریم]] از [[گزینش الهی]] [[داود]] {{ع}} به [[پادشاهی]] خبر می‌دهد: {{متن قرآن|فَهَزَمُوهُم بِإِذْنِ اللَّهِ وَقَتَلَ دَاوُدُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا يَشَاء وَلَوْلاَ دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَّفَسَدَتِ الأَرْضُ وَلَكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِينَ}}<ref>«پس آنان را به اذن خداوند تار و مار کردند و داود جالوت را کشت و خداوند به وی پادشاهی و فرزانگی ارزانی داشت و آنچه خود می‌خواست بدو آموخت، و اگر خداوند برخی مردم را با برخی دیگر باز نمی‌داشت، زمین تباه می‌گردید امّا خداوند بر جهانیان بخششی (بزرگ) دارد» سوره بقره، آیه ۲۵۱.</ref> از این [[آیه]] و گزارش‌های [[تفسیری]] بر می‌آیند که کشته شدن [[جالوت]] مایه بروز [[شایستگی]]، [[محبوبیت]] و [[مقبولیت]] مردمی، در نتیجه فراهم شدن زمینه‌های طبیعی لازم برای [[پادشاهی]] [[داود]] {{ع}} گردید<ref> جامع البیان، ج ۲، ص ۸۵۱.</ref>. برخی در مسئله چگونگی [[گزینش]] [[داود]] {{ع}} به [[پادشاهی]] نیز از گزارش‌های [[کتاب مقدس]] اثر پذیرفته و گزارش‌های برکناری [[طالوت]] از [[پادشاهی]] به سبب [[نافرمانی]] از [[خدا]] و [[نصب]] [[داود]] {{ع}} به جای وی به دست اشموئیل (سموئیل) [[نبی]] {{ع}} را با همان جزئیات آمده در [[کتاب مقدس]] و برخی افزوده‌ها و تفاوت‌ها آورده‌اند<ref> جامع البیان، ج ۲، ص ۸۴۶ ـ ۸۴۷.</ref>.  


[[قرآن کریم]]، [[سلطنت]] [[داود]]{{ع}} را مقتدرانه خوانده و [[اقتدار]] آن را به [[خدا]] نسبت می‌دهد: {{متن قرآن|اصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَاذْكُرْ عَبْدَنَا دَاوُودَ ذَا الْأَيْدِ إِنَّهُ أَوَّابٌ}}<ref>«بر آنچه می‌گویند، شکیبا باش و از بنده ما داود توانمند یاد کن که اهل بازگشت (و توبه) بود» سوره ص، آیه ۱۷.</ref>، {{متن قرآن|وَشَدَدْنَا مُلْكَهُ وَآتَيْنَاهُ الْحِكْمَةَ وَفَصْلَ الْخِطَابِ}}<ref>«و فرمانروایی او را استوار کردیم و به او فرزانگی و گفتار پایانبخش (در داوری) دادیم» سوره ص، آیه ۲۰.</ref> [[مفسران]] در [[تفسیر]] {{متن قرآن| ذَا الْأَيْدِ}} و {{متن قرآن|وَشَدَدْنَا مُلْكَهُ}} مواردی چون [[سپاهیان]] انبوه و نیرومند، [[ثروت]] و [[سلاح]] فراوان، [[قدرت]] بسیار [[جنگاوری]]، رهبریِ هوشمندانه، [[شکست]] دادن همه [[دشمنان]] و [[عظمت]] و شکوه فراوان را زمینه‌های [[اقتدار]] در [[پادشاهی]] [[داود]]{{ع}} و [[استحکام]] آن یاد کرده‌اند<ref> الکشاف، ج ۴، ص ۷۷ ـ ۷۹؛ مجمع البیان، ج ۸، ص ۳۴۹؛ کشف الاسرار، ج ۸، ص ۳۳۳؛ المیزان، ج ۱۷، ص ۱۸۹ ـ ۱۹۰.</ref>.
[[قرآن کریم]]، [[سلطنت]] [[داود]] {{ع}} را مقتدرانه خوانده و [[اقتدار]] آن را به [[خدا]] نسبت می‌دهد: {{متن قرآن|اصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَاذْكُرْ عَبْدَنَا دَاوُودَ ذَا الْأَيْدِ إِنَّهُ أَوَّابٌ}}<ref>«بر آنچه می‌گویند، شکیبا باش و از بنده ما داود توانمند یاد کن که اهل بازگشت (و توبه) بود» سوره ص، آیه ۱۷.</ref>، {{متن قرآن|وَشَدَدْنَا مُلْكَهُ وَآتَيْنَاهُ الْحِكْمَةَ وَفَصْلَ الْخِطَابِ}}<ref>«و فرمانروایی او را استوار کردیم و به او فرزانگی و گفتار پایانبخش (در داوری) دادیم» سوره ص، آیه ۲۰.</ref> [[مفسران]] در [[تفسیر]] {{متن قرآن| ذَا الْأَيْدِ}} و {{متن قرآن|وَشَدَدْنَا مُلْكَهُ}} مواردی چون [[سپاهیان]] انبوه و نیرومند، [[ثروت]] و [[سلاح]] فراوان، [[قدرت]] بسیار [[جنگاوری]]، رهبریِ هوشمندانه، [[شکست]] دادن همه [[دشمنان]] و [[عظمت]] و شکوه فراوان را زمینه‌های [[اقتدار]] در [[پادشاهی]] [[داود]] {{ع}} و [[استحکام]] آن یاد کرده‌اند<ref> الکشاف، ج ۴، ص ۷۷ ـ ۷۹؛ مجمع البیان، ج ۸، ص ۳۴۹؛ کشف الاسرار، ج ۸، ص ۳۳۳؛ المیزان، ج ۱۷، ص ۱۸۹ ـ ۱۹۰.</ref>.


در [[احادیث اسلامی]]، [[داود]]{{ع}} کنار [[یوسف]]{{ع}} و [[سلیمان]]{{ع}} یکی از پیامبرانی است که افزون بر [[نبوت]] به [[سلطنت]] نیز رسیدند<ref> تفسیر عیاشی، ج ۲، ص ۳۴۰.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[داود (مقاله)| مقاله «داود»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۲.</ref>
در [[احادیث اسلامی]]، [[داود]] {{ع}} کنار [[یوسف]] {{ع}} و [[سلیمان]] {{ع}} یکی از پیامبرانی است که افزون بر [[نبوت]] به [[سلطنت]] نیز رسیدند<ref> تفسیر عیاشی، ج ۲، ص ۳۴۰.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[داود (مقاله)| مقاله «داود»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۲.</ref>


==[[نبوت]] [[داود]]{{ع}}==
== [[نبوت]] [[داود]] {{ع}} ==
برخی [[آیات]] به روشنی بر [[پیامبر]] بودن [[حضرت داود]]{{ع}} دلالت می‌کنند: در [[آیه]] {{متن قرآن|وَرَبُّكَ أَعْلَمُ بِمَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَقَدْ فَضَّلْنَا بَعْضَ النَّبِيِّينَ عَلَى بَعْضٍ وَآتَيْنَا دَاوُودَ زَبُورًا}}<ref>«و پروردگار تو به هر کس که در آسمان‌ها و زمین است داناتر است و بی‌گمان ما برخی از پیامبران را بر برخی (دیگر) برتری بخشیدیم و به داود، زبور دادیم» سوره اسراء، آیه ۵۵.</ref> ، [[خدا]] با اشاره به تفاوت و وجه امتیاز [[پیامبران]] نسبت به یکدیگر، از دادن [[زبور]] به [[حضرت داود]]{{ع}} یاد می‌کند؛ همچنین [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ كَمَا أَوْحَيْنَا إِلَى نُوحٍ وَالنَّبِيِّينَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَوْحَيْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَعِيسَى وَأَيُّوبَ وَيُونُسَ وَهَارُونَ وَسُلَيْمَانَ وَآتَيْنَا دَاوُودَ زَبُورًا}}<ref>«ما به تو همان‌گونه وحی فرستادیم که به نوح و پیامبران پس از وی، و به ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط و عیسی و ایوب و یونس و هارون و سلیمان وحی فرستادیم و به داود زبور دادیم» سوره نساء، آیه ۱۶۳.</ref> در واکنش به [[تکذیب]] [[پیامبر اسلام]]{{صل}} از سوی [[اهل کتاب]] و برای [[احتجاج]] با آنان<ref> جامع البیان، ج ۶، ص ۳۷ ـ ۳۸؛ التبیان، ج ۳، ص ۳۹۲ ـ ۳۹۳؛ التفسیر الکبیر، ج ۱۱، ص ۱۰۸.</ref>، ضمن اشاره به شماری از پیامبرانِ پذیرفته آنها، [[نزول وحی]] بر آن [[حضرت]] را دارای پیشینه، استمرارِ حرکت [[پیامبران]] گذشته و ماهیتی یکسان با [[رسالت]] آنان خوانده و در ادامه از دادن [[زبور]] به [[حضرت داود]]{{ع}} خبر می‌دهد. بنابراین یاد کرد [[داود]]{{ع}} در کنار [[انبیای الهی]]، تصریح به دادن [[زبور]] به او و همانند خواندن آن با [[وحی]] نازل شده به [[پیامبر اسلام]]{{صل}} و دیگر [[انبیای الهی]]، به روشنی بر [[نبوت]] آن [[حضرت]] رهنمون‌اند.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[داود (مقاله)| مقاله «داود»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۲.</ref>
برخی [[آیات]] به روشنی بر [[پیامبر]] بودن [[حضرت داود]] {{ع}} دلالت می‌کنند: در [[آیه]] {{متن قرآن|وَرَبُّكَ أَعْلَمُ بِمَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَقَدْ فَضَّلْنَا بَعْضَ النَّبِيِّينَ عَلَى بَعْضٍ وَآتَيْنَا دَاوُودَ زَبُورًا}}<ref>«و پروردگار تو به هر کس که در آسمان‌ها و زمین است داناتر است و بی‌گمان ما برخی از پیامبران را بر برخی (دیگر) برتری بخشیدیم و به داود، زبور دادیم» سوره اسراء، آیه ۵۵.</ref>، [[خدا]] با اشاره به تفاوت و وجه امتیاز [[پیامبران]] نسبت به یکدیگر، از دادن [[زبور]] به [[حضرت داود]] {{ع}} یاد می‌کند؛ همچنین [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ كَمَا أَوْحَيْنَا إِلَى نُوحٍ وَالنَّبِيِّينَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَوْحَيْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَعِيسَى وَأَيُّوبَ وَيُونُسَ وَهَارُونَ وَسُلَيْمَانَ وَآتَيْنَا دَاوُودَ زَبُورًا}}<ref>«ما به تو همان‌گونه وحی فرستادیم که به نوح و پیامبران پس از وی، و به ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط و عیسی و ایوب و یونس و هارون و سلیمان وحی فرستادیم و به داود زبور دادیم» سوره نساء، آیه ۱۶۳.</ref> در واکنش به [[تکذیب]] [[پیامبر اسلام]] {{صل}} از سوی [[اهل کتاب]] و برای [[احتجاج]] با آنان<ref> جامع البیان، ج ۶، ص ۳۷ ـ ۳۸؛ التبیان، ج ۳، ص ۳۹۲ ـ ۳۹۳؛ التفسیر الکبیر، ج ۱۱، ص ۱۰۸.</ref>، ضمن اشاره به شماری از پیامبرانِ پذیرفته آنها، [[نزول وحی]] بر آن [[حضرت]] را دارای پیشینه، استمرارِ حرکت [[پیامبران]] گذشته و ماهیتی یکسان با [[رسالت]] آنان خوانده و در ادامه از دادن [[زبور]] به [[حضرت داود]] {{ع}} خبر می‌دهد. بنابراین یاد کرد [[داود]] {{ع}} در کنار [[انبیای الهی]]، تصریح به دادن [[زبور]] به او و همانند خواندن آن با [[وحی]] نازل شده به [[پیامبر اسلام]] {{صل}} و دیگر [[انبیای الهی]]، به روشنی بر [[نبوت]] آن [[حضرت]] رهنمون‌اند.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[داود (مقاله)| مقاله «داود»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۲.</ref>


==[[دانش]] و [[حکمت]] [[داود]]{{ع}}==
== [[دانش]] و [[حکمت]] [[داود]] {{ع}} ==
[[قرآن]] به مناسبت‌های مختلف، گاه به شکل کلی و گاه با بیان مصادیق از [[دانش]] و [[حکمت]] [[حضرت داود]]{{ع}} یاد کرده است. این [[علوم]]، [[خدادادی]] و اعجازین و تنها در [[اختیار]] وی و [[سلیمان]]{{ع}} بوده‌اند <ref>التبیان، ج ۲، ص ۳۰۰ ـ ۳۰۱؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۲، ص ۲۰۱.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[داود (مقاله)| مقاله «داود»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۲.</ref>
[[قرآن]] به مناسبت‌های مختلف، گاه به شکل کلی و گاه با بیان مصادیق از [[دانش]] و [[حکمت]] [[حضرت داود]] {{ع}} یاد کرده است. این [[علوم]]، [[خدادادی]] و اعجازین و تنها در [[اختیار]] وی و [[سلیمان]] {{ع}} بوده‌اند <ref>التبیان، ج ۲، ص ۳۰۰ ـ ۳۰۱؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۲، ص ۲۰۱.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[داود (مقاله)| مقاله «داود»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۲.</ref>
===[[حکمت]] و [[داوری]]===
=== [[حکمت]] و [[داوری]] ===
برخی [[آیات]] از دادن [[حکمت]] و [[فصل الخطاب]] به وی خبر می‌دهند: {{متن قرآن|وَشَدَدْنَا مُلْكَهُ وَآتَيْنَاهُ الْحِكْمَةَ وَفَصْلَ الْخِطَابِ}}<ref>«و فرمانروایی او را استوار کردیم و به او فرزانگی و گفتار پایانبخش (در داوری) دادیم» سوره ص، آیه ۲۰.</ref> [[حکمت]] را به [[نبوت]]<ref>الکشاف، ج ۱، ص ۲۹۶؛ جامع‌البیان، ج ۲، ص ۸۵۳؛ التفسیر الکبیر، ج ۶، ص ۲۰۲.</ref>، [[فهم]] درست مسائل، [[دانش]] [[توحید]] و [[شریعت]]<ref>جامع‌البیان، ج ۱، ص ۷۷۵؛ ج ۲۳، ص ۱۶۵ ـ ۱۶۶؛ مجمع البیان، ج ۸، ص ۳۴۹.</ref> و فصل‌الخطاب را به [[دانش]] [[قضایی]] و شیوه درست [[داوری]] کردن [[تفسیر]] کرده‌اند<ref>جامع البیان، ج ۲۳، ص ۱۶۶؛ مجمع البیان، ج ۸، ص ۳۴۹؛ کشف الاسرار، ج ۸، ص ۳۳۳.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[داود (مقاله)| مقاله «داود»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۲.</ref>
برخی [[آیات]] از دادن [[حکمت]] و [[فصل الخطاب]] به وی خبر می‌دهند: {{متن قرآن|وَشَدَدْنَا مُلْكَهُ وَآتَيْنَاهُ الْحِكْمَةَ وَفَصْلَ الْخِطَابِ}}<ref>«و فرمانروایی او را استوار کردیم و به او فرزانگی و گفتار پایانبخش (در داوری) دادیم» سوره ص، آیه ۲۰.</ref> [[حکمت]] را به [[نبوت]]<ref>الکشاف، ج ۱، ص ۲۹۶؛ جامع‌البیان، ج ۲، ص ۸۵۳؛ التفسیر الکبیر، ج ۶، ص ۲۰۲.</ref>، [[فهم]] درست مسائل، [[دانش]] [[توحید]] و [[شریعت]]<ref>جامع‌البیان، ج ۱، ص ۷۷۵؛ ج ۲۳، ص ۱۶۵ ـ ۱۶۶؛ مجمع البیان، ج ۸، ص ۳۴۹.</ref> و فصل‌الخطاب را به [[دانش]] [[قضایی]] و شیوه درست [[داوری]] کردن [[تفسیر]] کرده‌اند<ref>جامع البیان، ج ۲۳، ص ۱۶۶؛ مجمع البیان، ج ۸، ص ۳۴۹؛ کشف الاسرار، ج ۸، ص ۳۳۳.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[داود (مقاله)| مقاله «داود»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۲.</ref>
===[[زره]] بافی===
=== [[زره]] بافی ===
چگونگی ساختن [[زره]] برای محافظت از جنگجویان در هنگام [[نبرد]]، [[دانش]] دیگری است که [[خدا]] به [[حضرت داود]]{{ع}} یاد داد: {{متن قرآن|وَعَلَّمْنَاهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَكُمْ لِتُحْصِنَكُمْ مِنْ بَأْسِكُمْ فَهَلْ أَنْتُمْ شَاكِرُونَ}}<ref>«و برای شما ساختن زرهی را به او آموختیم تا از (گزند) جنگتان نگه دارد پس آیا شما سپاسگزار هستید؟» سوره انبیاء، آیه ۸۰.</ref> [[خدا]] آهن را در دستان او نرم ساخته و به وی [[دستور]] داد زره‌هایی کامل و فراخ با حلقه‌هایی به اندازه و مناسب ببافد، به گونه‌ای که تنگ و [[آزار]] دهنده نباشد؛ لکن [[سلاح]] [[دشمن]] هم از حلقه‌های آن [[نفوذ]] نکند: {{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا دَاوُودَ مِنَّا فَضْلًا يَا جِبَالُ أَوِّبِي مَعَهُ وَالطَّيْرَ وَأَلَنَّا لَهُ الْحَدِيدَ أَنِ اعْمَلْ سَابِغَاتٍ وَقَدِّرْ فِي السَّرْدِ وَاعْمَلُوا صَالِحًا إِنِّي بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ }}<ref>«و به راستی به داوود از نزد خود بخششی ارزانی داشتیم؛ ای کوه‌ها و پرندگان با وی همنوا شوید! و آهن را برای او نرم کردیم (به او گفتیم) که زره‌هایی بباف و در زره‌بافی اندازه بدار؛ و کاری شایسته انجام دهید که من به آنچه انجام می‌دهید بینایم» سوره سبأ، آیه ۱۰-۱۱.</ref>.<ref>التبیان، ج ۸، ص ۳۸۰؛ جامع البیان، ج ۲۲، ص ۸۲ ـ ۸۴؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۵، ص ۲۴۶.</ref>
چگونگی ساختن [[زره]] برای محافظت از جنگجویان در هنگام [[نبرد]]، [[دانش]] دیگری است که [[خدا]] به [[حضرت داود]] {{ع}} یاد داد: {{متن قرآن|وَعَلَّمْنَاهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَكُمْ لِتُحْصِنَكُمْ مِنْ بَأْسِكُمْ فَهَلْ أَنْتُمْ شَاكِرُونَ}}<ref>«و برای شما ساختن زرهی را به او آموختیم تا از (گزند) جنگتان نگه دارد پس آیا شما سپاسگزار هستید؟» سوره انبیاء، آیه ۸۰.</ref> [[خدا]] آهن را در دستان او نرم ساخته و به وی [[دستور]] داد زره‌هایی کامل و فراخ با حلقه‌هایی به اندازه و مناسب ببافد، به گونه‌ای که تنگ و [[آزار]] دهنده نباشد؛ لکن [[سلاح]] [[دشمن]] هم از حلقه‌های آن [[نفوذ]] نکند: {{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا دَاوُودَ مِنَّا فَضْلًا يَا جِبَالُ أَوِّبِي مَعَهُ وَالطَّيْرَ وَأَلَنَّا لَهُ الْحَدِيدَ أَنِ اعْمَلْ سَابِغَاتٍ وَقَدِّرْ فِي السَّرْدِ وَاعْمَلُوا صَالِحًا إِنِّي بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ }}<ref>«و به راستی به داوود از نزد خود بخششی ارزانی داشتیم؛ ای کوه‌ها و پرندگان با وی همنوا شوید! و آهن را برای او نرم کردیم (به او گفتیم) که زره‌هایی بباف و در زره‌بافی اندازه بدار؛ و کاری شایسته انجام دهید که من به آنچه انجام می‌دهید بینایم» سوره سبأ، آیه ۱۰-۱۱.</ref>.<ref>التبیان، ج ۸، ص ۳۸۰؛ جامع البیان، ج ۲۲، ص ۸۲ ـ ۸۴؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۵، ص ۲۴۶.</ref>


به گفته [[مفسران]]، تا آن زمان زره‌های [[جنگی]] از صفحات فلزی<ref>تفسیر مقاتل، ج ۳، ص ۵۲۶؛ جامع البیان، ج ۲۲، ص ۸۲؛ جوامع الجامع، ج ۲، ص ۲۹۶.</ref> و سنگین بودند و [[حضرت داود]]{{ع}} نخستین کسی بود که آن را از حلقه‌های آهنی<ref>جامع البیان، ج ۲۲، ص ۸۲ ـ ۸۳؛ مجمع البیان، ج ۸، ص ۲۰۰؛ الکشاف، ج ۳، ص ۲۸۲.</ref> و با وزنی سبک‌تر ساخت<ref>کشف الاسرار، ج ۶، ص ۲۸۰؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۴، ص ۲۶۸؛ فتح القدیر، ج ۴، ص ۳۱۶.</ref>. آن [[حضرت]] آهن را بی‌آنکه بکوبد یا در [[آتش]] بگدازد، همانند مُوم در دستان خود شکل داده و از آن [[زره]] می‌بافت<ref>التبیان، ج ۸، ص ۳۷۹؛ الکشاف، ج ۳، ص ۵۷۱؛ کشف الاسرار، ج ۶، ص ۲۸۰؛ ج ۸، ص ۱۱۱.</ref>.  
به گفته [[مفسران]]، تا آن زمان زره‌های [[جنگی]] از صفحات فلزی<ref>تفسیر مقاتل، ج ۳، ص ۵۲۶؛ جامع البیان، ج ۲۲، ص ۸۲؛ جوامع الجامع، ج ۲، ص ۲۹۶.</ref> و سنگین بودند و [[حضرت داود]] {{ع}} نخستین کسی بود که آن را از حلقه‌های آهنی<ref>جامع البیان، ج ۲۲، ص ۸۲ ـ ۸۳؛ مجمع البیان، ج ۸، ص ۲۰۰؛ الکشاف، ج ۳، ص ۲۸۲.</ref> و با وزنی سبک‌تر ساخت<ref>کشف الاسرار، ج ۶، ص ۲۸۰؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۴، ص ۲۶۸؛ فتح القدیر، ج ۴، ص ۳۱۶.</ref>. آن [[حضرت]] آهن را بی‌آنکه بکوبد یا در [[آتش]] بگدازد، همانند مُوم در دستان خود شکل داده و از آن [[زره]] می‌بافت<ref>التبیان، ج ۸، ص ۳۷۹؛ الکشاف، ج ۳، ص ۵۷۱؛ کشف الاسرار، ج ۶، ص ۲۸۰؛ ج ۸، ص ۱۱۱.</ref>.  


سبب [[زره]] بافی [[حضرت داود]]{{ع}} موضوع دیگری است که مورد توجه و اهتمام برخی [[مفسران]] قرار گرفته است: به گفته آنان آن [[حضرت]] برای اینکه معاش خود و خانواده‌اش را از دست‌رنج خویش تأمین کند نه از [[بیت‌المال]]، به این کار مبادرت ورزید<ref>مجمع البیان، ج ۸، ص ۲۰۰؛ کشف الاسرار، ج ۸، ص ۱۱۲.</ref>.  
سبب [[زره]] بافی [[حضرت داود]] {{ع}} موضوع دیگری است که مورد توجه و اهتمام برخی [[مفسران]] قرار گرفته است: به گفته آنان آن [[حضرت]] برای اینکه معاش خود و خانواده‌اش را از دست‌رنج خویش تأمین کند نه از [[بیت‌المال]]، به این کار مبادرت ورزید<ref>مجمع البیان، ج ۸، ص ۲۰۰؛ کشف الاسرار، ج ۸، ص ۱۱۲.</ref>.  


بر اساس روایتی منسوب به [[امام صادق]]{{ع}} [[خدا]] کنار [[ستایش]] از [[شخصیت]] [[حضرت داود]]{{ع}} بر ارتزاق او از [[بیت‌المال]] بر وی خرده گرفت<ref>مجمع البیان، ج ۸، ص ۲۰۰.</ref>. هنگامی که آن [[حضرت]] از این موضوع ناخشنود شد و گریست، [[خدا]] آهن را برای او نرم ساخته و بافتن [[زره]] را به وی آموخت، تا از این [[راه]] زندگی‌اش را تأمین کند<ref>مجمع البیان، ج ۸، ص ۲۰۰.</ref>. براساس گزارشی از [[وهب بن منبه]]، گاهی [[داود]]{{ع}} با [[لباس]] مبدّل به گشت و گذار در [[شهر]] پرداخته و نظر [[مردم]] را درباره خود و حکومتش جویا می‌شد و آنان بیشتر زبان به [[ستایش]] می‌گشودند. روزی یک [[فرشته]] به چهره مردی، همراه [[ستایش]] از آن [[حضرت]]، [[ارتزاق از بیت المال]] را بر او خرده گرفت<ref>تفسیر ابن کثیر، ج ۳، ص ۵۳۵؛ کشف الاسرار، ج ۶، ص ۲۸۱؛ ج ۸، ص ۱۱۲.</ref>.
بر اساس روایتی منسوب به [[امام صادق]] {{ع}} [[خدا]] کنار [[ستایش]] از [[شخصیت]] [[حضرت داود]] {{ع}} بر ارتزاق او از [[بیت‌المال]] بر وی خرده گرفت<ref>مجمع البیان، ج ۸، ص ۲۰۰.</ref>. هنگامی که آن [[حضرت]] از این موضوع ناخشنود شد و گریست، [[خدا]] آهن را برای او نرم ساخته و بافتن [[زره]] را به وی آموخت، تا از این [[راه]] زندگی‌اش را تأمین کند<ref>مجمع البیان، ج ۸، ص ۲۰۰.</ref>. براساس گزارشی از [[وهب بن منبه]]، گاهی [[داود]] {{ع}} با [[لباس]] مبدّل به گشت و گذار در [[شهر]] پرداخته و نظر [[مردم]] را درباره خود و حکومتش جویا می‌شد و آنان بیشتر زبان به [[ستایش]] می‌گشودند. روزی یک [[فرشته]] به چهره مردی، همراه [[ستایش]] از آن [[حضرت]]، [[ارتزاق از بیت المال]] را بر او خرده گرفت<ref>تفسیر ابن کثیر، ج ۳، ص ۵۳۵؛ کشف الاسرار، ج ۶، ص ۲۸۱؛ ج ۸، ص ۱۱۲.</ref>.


برخی [[مفسران]] اصل سبب یاد شده برای [[زره‌]] بافی و برخی دیگر، [[روایت]] [[وهب بن منبه]] را نپذیرفته‌اند <ref>الکشاف، ج ۳، ص ۱؛ مجمع البیان، ج ۷، ص ۲۰۰.</ref>. جزئیات شمار زره‌های ساخته شده، قیمت و موارد مصرفِ [[پول]] به دست آمده از فروش آن نیز در برخی منابع [[تفسیری]] آمده‌اند<ref> کشف الاسرار، ج ۸، ص ۱۱۲؛ مجمع البیان، ج ۸، ص ۲۰۰؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۳، ص ۵۳۵.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[داود (مقاله)| مقاله «داود»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۲.</ref>
برخی [[مفسران]] اصل سبب یاد شده برای [[زره‌]] بافی و برخی دیگر، [[روایت]] [[وهب بن منبه]] را نپذیرفته‌اند <ref>الکشاف، ج ۳، ص ۱؛ مجمع البیان، ج ۷، ص ۲۰۰.</ref>. جزئیات شمار زره‌های ساخته شده، قیمت و موارد مصرفِ [[پول]] به دست آمده از فروش آن نیز در برخی منابع [[تفسیری]] آمده‌اند<ref> کشف الاسرار، ج ۸، ص ۱۱۲؛ مجمع البیان، ج ۸، ص ۲۰۰؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۳، ص ۵۳۵.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[داود (مقاله)| مقاله «داود»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۲.</ref>
===زبان پرندگان===
=== زبان پرندگان ===
[[فهم]] زبان پرندگان و منطق‌الطیر [[دانش]] دیگری بود که [[خدا]] به [[حضرت داود]]{{ع}} و فرزندش [[حضرت سلیمان]]{{ع}} داد و [[سلیمان]]{{ع}} به این [[نعمت الهی]] [[مباهات]] می‌کرد: {{متن قرآن|وَوَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُودَ وَقَالَ يَا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنْطِقَ الطَّيْرِ وَأُوتِينَا مِنْ كُلِّ شَيْءٍ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِينُ}}<ref>«و سلیمان از داود میراث برد و گفت: ای مردم! به ما زبان مرغان آموخته‌اند و از همه چیز (بهره‌ای) بخشیده‌اند؛ بی‌گمان این برتری آشکاری است» سوره نمل، آیه ۱۶.</ref> به [[اعتقاد]] [[علامه طباطبایی]] رحمه‌الله مراد از زبان پرندگان، معنایی دقیق‌تر و وسیع‌تر از صدای ظاهری آنهاست، چون اولاً [[فهم]] این آوازها برای دیگران نیز شدنی است، در حالی که [[فهم]] منطق‌الطیر ویژه [[سلیمان]]{{ع}} و [[داود]]{{ع}} بود؛ ثانیاً سخنان گزارش شده از هدهد در [[آیات]] پسین، معارفِ بسیار بلند، عمیق و متنوعی در بر دارند و آهنگ شناخته شده هدهد به سبب [[سادگی]]، ظرفیت انتقال آن را ندارد؛ ثالثاً [[قرآن]] [[سخن گفتن]] مورچه با [[حضرت سلیمان]]{{ع}} را یاد می‌کند، در حالی که [[سخن گفتن]] مورچه همراه با آوا ـ دست کم شنیدنی برای ما ـ نیست؛ رابعا امروزه ثابت شده است که [[گوش]] [[انسان]] فقط صوت‌هایی با فرکانس معیّن را می‌شنود و بیشتر یا کمتر از آن را [[ادراک]] نمی‌کند<ref> المیزان، ج ۱۵، ص ۳۵۰ ـ ۳۵۲.</ref>.  
[[فهم]] زبان پرندگان و منطق‌الطیر [[دانش]] دیگری بود که [[خدا]] به [[حضرت داود]] {{ع}} و فرزندش [[حضرت سلیمان]] {{ع}} داد و [[سلیمان]] {{ع}} به این [[نعمت الهی]] [[مباهات]] می‌کرد: {{متن قرآن|وَوَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُودَ وَقَالَ يَا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنْطِقَ الطَّيْرِ وَأُوتِينَا مِنْ كُلِّ شَيْءٍ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِينُ}}<ref>«و سلیمان از داود میراث برد و گفت: ای مردم! به ما زبان مرغان آموخته‌اند و از همه چیز (بهره‌ای) بخشیده‌اند؛ بی‌گمان این برتری آشکاری است» سوره نمل، آیه ۱۶.</ref> به [[اعتقاد]] [[علامه طباطبایی]] رحمه‌الله مراد از زبان پرندگان، معنایی دقیق‌تر و وسیع‌تر از صدای ظاهری آنهاست، چون اولاً [[فهم]] این آوازها برای دیگران نیز شدنی است، در حالی که [[فهم]] منطق‌الطیر ویژه [[سلیمان]] {{ع}} و [[داود]] {{ع}} بود؛ ثانیاً سخنان گزارش شده از هدهد در [[آیات]] پسین، معارفِ بسیار بلند، عمیق و متنوعی در بر دارند و آهنگ شناخته شده هدهد به سبب [[سادگی]]، ظرفیت انتقال آن را ندارد؛ ثالثاً [[قرآن]] [[سخن گفتن]] مورچه با [[حضرت سلیمان]] {{ع}} را یاد می‌کند، در حالی که [[سخن گفتن]] مورچه همراه با آوا ـ دست کم شنیدنی برای ما ـ نیست؛ رابعا امروزه ثابت شده است که [[گوش]] [[انسان]] فقط صوت‌هایی با فرکانس معیّن را می‌شنود و بیشتر یا کمتر از آن را [[ادراک]] نمی‌کند<ref> المیزان، ج ۱۵، ص ۳۵۰ ـ ۳۵۲.</ref>.  


در برخی [[آیات]]، تعلیمِ [[الهی]] به [[حضرت داود]]{{ع}} به صورت کلی نیز یاد شده است: {{متن قرآن|وَعَلَّمَهُ مِمَّا يَشَاء}}<ref>«آنچه خود می‌خواست بدو آموخت» سوره بقره، آیه ۲۵۱.</ref> [[مفسران]] در [[تفسیر آیه]] بیشتر به [[علوم]] یاد شده برای [[داود]]{{ع}} در [[آیات]] دیگر اشاره کرده‌اند. [[تعلیم]] مسائل [[دینی]] و [[دنیایی]] مانند بافتن [[زره]] <ref>جامع البیان، ج ۲، ص ۸۵۳ ـ ۸۵۴؛ التبیان، ج ۲، ص ۳۰۰ ـ ۳۰۱؛ مجمع البیان، ج ۲، ص ۱۵۱.</ref> و [[حکومت]] داری، [[زبان]] پرندگان و حیوانات، [[دانش]] [[قضاء]]، آواز [[نیکو]] خواندن و آهنگ خوش صدا و آموزه‌های [[زبور]] از این مواردند<ref>الکشاف، ج ۱، ص ۲۹۶؛ مجمع البیان، ج ۲، ص ۱۵۱.</ref> که به [[عقیده]] [[فخر رازی]]، همگی می‌توانند مراد باشند<ref>التفسیر الکبیر، ج ۶، ص ۲۰۲ ـ ۲۰۳.</ref>.
در برخی [[آیات]]، تعلیمِ [[الهی]] به [[حضرت داود]] {{ع}} به صورت کلی نیز یاد شده است: {{متن قرآن|وَعَلَّمَهُ مِمَّا يَشَاء}}<ref>«آنچه خود می‌خواست بدو آموخت» سوره بقره، آیه ۲۵۱.</ref> [[مفسران]] در [[تفسیر آیه]] بیشتر به [[علوم]] یاد شده برای [[داود]] {{ع}} در [[آیات]] دیگر اشاره کرده‌اند. [[تعلیم]] مسائل [[دینی]] و [[دنیایی]] مانند بافتن [[زره]] <ref>جامع البیان، ج ۲، ص ۸۵۳ ـ ۸۵۴؛ التبیان، ج ۲، ص ۳۰۰ ـ ۳۰۱؛ مجمع البیان، ج ۲، ص ۱۵۱.</ref> و [[حکومت]] داری، [[زبان]] پرندگان و حیوانات، [[دانش]] [[قضاء]]، آواز [[نیکو]] خواندن و آهنگ خوش صدا و آموزه‌های [[زبور]] از این مواردند<ref>الکشاف، ج ۱، ص ۲۹۶؛ مجمع البیان، ج ۲، ص ۱۵۱.</ref> که به [[عقیده]] [[فخر رازی]]، همگی می‌توانند مراد باشند<ref>التفسیر الکبیر، ج ۶، ص ۲۰۲ ـ ۲۰۳.</ref>.


برخی از [[مفسران]] با استناد به ترتیب بیانی [[آیه]] نوشته‌اند: اشاره به دادن [[پادشاهی]]، [[حکمت]] و [[علوم]] [[الهی]] به [[داود]]{{ع}} پس از گزارش کشته شدن [[جالوت]] به دست آن [[حضرت]] نشان می‌دهد که تحقق امور یاد شده پس از [[قتل]] [[جالوت]] بوده؛ اما در اینکه بی‌درنگ بوده است یا پس از چندین سال و بعد از [[مرگ]] [[طالوت]] و اسموئیل [[نبی]]، [[اختلاف]] است<ref> التبیان، ج ۲، ص ۳۰۱؛ مجمع البیان، ج ۲، ص ۱۵۱؛ التفسیر الکبیر، ج ۶، ص ۲۰۲.</ref>. دادن [[علم الهی]] به [[حضرت داود]]{{ع}} در جای دیگر نیز یاد شده است: {{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ عِلْمًا وَقَالَا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي فَضَّلَنَا عَلَى كَثِيرٍ مِنْ عِبَادِهِ الْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«و به راستی به داود و سلیمان دانشی دادیم و گفتند: سپاس خداوند را که ما را بر بسیاری از بندگان مؤمن خود برتری داد» سوره نمل، آیه ۱۵.</ref>. [[مفسران]]، نکره بودن {{متن قرآن| عِلْمًا}} را رهنمونی بر فراوانی، [[عظمت]] و اعجازین بودن [[دانش]] مذکور دانسته<ref>مجمع‌البیان، ج ۷، ص ۳۶۸؛ تفسیر نسفی، ج ۳، ص ۲۰۶؛ المیزان، ج ۱۵، ص ۳۴۹.</ref> و با [[اختلاف]] در مصداق آن به موارد یاد شده در [[آیه]] {{متن قرآن|فَهَزَمُوهُم بِإِذْنِ اللَّهِ وَقَتَلَ دَاوُدُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا يَشَاء وَلَوْلاَ دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَّفَسَدَتِ الأَرْضُ وَلَكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِينَ}}<ref>«پس آنان را به اذن خداوند تار و مار کردند و داود جالوت را کشت و خداوند به وی پادشاهی و فرزانگی ارزانی داشت و آنچه خود می‌خواست بدو آموخت، و اگر خداوند برخی مردم را با برخی دیگر باز نمی‌داشت، زمین تباه می‌گردید امّا خداوند بر جهانیان بخششی (بزرگ) دارد» سوره بقره، آیه ۲۵۱.</ref> اشاره کرده‌اند <ref>جامع البیان، ج ۱۹، ص ۱۷۲؛ تفسیر مقاتل، ج ۲، ص ۲۹۸ ـ ۲۹۹؛ تفسیر سمرقندی، ج ۲، ص ۵۷۵؛ کشف الاسرار، ج ۷، ص ۱۸۸.</ref>.  
برخی از [[مفسران]] با استناد به ترتیب بیانی [[آیه]] نوشته‌اند: اشاره به دادن [[پادشاهی]]، [[حکمت]] و [[علوم]] [[الهی]] به [[داود]] {{ع}} پس از گزارش کشته شدن [[جالوت]] به دست آن [[حضرت]] نشان می‌دهد که تحقق امور یاد شده پس از [[قتل]] [[جالوت]] بوده؛ اما در اینکه بی‌درنگ بوده است یا پس از چندین سال و بعد از [[مرگ]] [[طالوت]] و اسموئیل [[نبی]]، [[اختلاف]] است<ref> التبیان، ج ۲، ص ۳۰۱؛ مجمع البیان، ج ۲، ص ۱۵۱؛ التفسیر الکبیر، ج ۶، ص ۲۰۲.</ref>. دادن [[علم الهی]] به [[حضرت داود]] {{ع}} در جای دیگر نیز یاد شده است: {{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ عِلْمًا وَقَالَا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي فَضَّلَنَا عَلَى كَثِيرٍ مِنْ عِبَادِهِ الْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«و به راستی به داود و سلیمان دانشی دادیم و گفتند: سپاس خداوند را که ما را بر بسیاری از بندگان مؤمن خود برتری داد» سوره نمل، آیه ۱۵.</ref>. [[مفسران]]، نکره بودن {{متن قرآن| عِلْمًا}} را رهنمونی بر فراوانی، [[عظمت]] و اعجازین بودن [[دانش]] مذکور دانسته<ref>مجمع‌البیان، ج ۷، ص ۳۶۸؛ تفسیر نسفی، ج ۳، ص ۲۰۶؛ المیزان، ج ۱۵، ص ۳۴۹.</ref> و با [[اختلاف]] در مصداق آن به موارد یاد شده در [[آیه]] {{متن قرآن|فَهَزَمُوهُم بِإِذْنِ اللَّهِ وَقَتَلَ دَاوُدُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا يَشَاء وَلَوْلاَ دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَّفَسَدَتِ الأَرْضُ وَلَكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِينَ}}<ref>«پس آنان را به اذن خداوند تار و مار کردند و داود جالوت را کشت و خداوند به وی پادشاهی و فرزانگی ارزانی داشت و آنچه خود می‌خواست بدو آموخت، و اگر خداوند برخی مردم را با برخی دیگر باز نمی‌داشت، زمین تباه می‌گردید امّا خداوند بر جهانیان بخششی (بزرگ) دارد» سوره بقره، آیه ۲۵۱.</ref> اشاره کرده‌اند <ref>جامع البیان، ج ۱۹، ص ۱۷۲؛ تفسیر مقاتل، ج ۲، ص ۲۹۸ ـ ۲۹۹؛ تفسیر سمرقندی، ج ۲، ص ۵۷۵؛ کشف الاسرار، ج ۷، ص ۱۸۸.</ref>.  


برخی [[دانش]] یاد شده را دارای مفهومی گسترده دانسته‌اند که افزون بر موارد مذکور، [[خداشناسی]] و همه [[علوم]] مورد نیاز برای [[پیامبری]] و [[پادشاهی]] را نیز دربرمی‌گیرد<ref>نمونه، ج ۱۵، ص ۴۱۵ ـ ۴۱۶.</ref>. گزارش [[حمد]] و [[ستایش خدا]] از [[حضرت داود]]{{ع}} و [[سلیمان]]{{ع}} پس از اشاره به [[دانش]] [[خدادادی]] آنان می‌تواند مؤید [[برتری]] آن دو نسبت به بسیاری از [[مؤمنان]] به سبب [[دانش]] مذکور بوده است<ref>جامع البیان، ج ۱۹، ص ۱۷۲.</ref>. برخی گفته‌اند که [[برتری]] [[علمی]] آنها تا زمان خودشان بوده است<ref>کشف الاسرار، ج ۷، ص ۱۸۸.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[داود (مقاله)| مقاله «داود»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۲.</ref>
برخی [[دانش]] یاد شده را دارای مفهومی گسترده دانسته‌اند که افزون بر موارد مذکور، [[خداشناسی]] و همه [[علوم]] مورد نیاز برای [[پیامبری]] و [[پادشاهی]] را نیز دربرمی‌گیرد<ref>نمونه، ج ۱۵، ص ۴۱۵ ـ ۴۱۶.</ref>. گزارش [[حمد]] و [[ستایش خدا]] از [[حضرت داود]] {{ع}} و [[سلیمان]] {{ع}} پس از اشاره به [[دانش]] [[خدادادی]] آنان می‌تواند مؤید [[برتری]] آن دو نسبت به بسیاری از [[مؤمنان]] به سبب [[دانش]] مذکور بوده است<ref>جامع البیان، ج ۱۹، ص ۱۷۲.</ref>. برخی گفته‌اند که [[برتری]] [[علمی]] آنها تا زمان خودشان بوده است<ref>کشف الاسرار، ج ۷، ص ۱۸۸.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[داود (مقاله)| مقاله «داود»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۲.</ref>


==[[داوری]] [[داود]]{{ع}}==
== [[داوری]] [[داود]] {{ع}} ==
بر اساس [[آیات قرآن]]، [[حضرت داود]]{{ع}} افزون بر [[پیامبری]] و [[پادشاهی]]، به [[قضا]] در میان [[مردم]] نیز می‌پرداخت. برخورداری وی از نعمتِ "فصل‌الخطاب" گزارش دو نمونه از داوری‌های آن [[حضرت]] و سفارش او به [[داوری]] براساس [[حق]] این موضوع را می‌رسانند: {{متن قرآن|وَآتَيْنَاهُ الْحِكْمَةَ وَفَصْلَ الْخِطَابِ}}<ref>«به او فرزانگی و گفتار پایانبخش (در داوری) دادیم» سوره ص، آیه ۲۰.</ref> ؛ {{متن قرآن|وَدَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ إِذْ يَحْكُمَانِ فِي الْحَرْثِ إِذْ نَفَشَتْ فِيهِ غَنَمُ الْقَوْمِ وَكُنَّا لِحُكْمِهِمْ شَاهِدِينَ فَفَهَّمْنَاهَا سُلَيْمَانَ وَكُلا آتَيْنَا حُكْمًا وَعِلْمًا وَسَخَّرْنَا مَعَ دَاوُودَ الْجِبَالَ يُسَبِّحْنَ وَالطَّيْرَ وَكُنَّا فَاعِلِينَ}}<ref>«و داود و سلیمان را (یاد کن) هنگامی که درباره کشتزاری داوری می‌کردند که گوسفندان آن گروه، شبانه در آن چرا کرده بودند و ما گواه داوری آنان بودیم و آن (داوری) را به سلیمان فهماندیم و به هر یک داوری و دانشی دادیم و کوه‌ها و پرنده‌ها را رام کردیم که همراه با داود نیایش می‌کردند و کننده (ی این کار) بودیم» سوره انبیاء، آیه ۷۸-۷۹.</ref> [[مفسران]]، [[فصل الخطاب]] را به مواردی مانند [[فهم]] و [[دانش]] [[قضایی]]، [[داوری]] درست، حکیمانه و عادلانه و بیشتر به توان پایان دادن به مناقشات براساس [[بینه]] مدعی و [[سوگند]] منکر [[تفسیر]] کرده‌اند<ref>مجمع البیان، ج ۸، ص ۳۴۹؛ کشف الاسرار، ج ۸، ص ۳۳۳؛ زاد المسیر، ج ۷، ص ۱۱۱ ـ ۱۱۲.</ref>.
بر اساس [[آیات قرآن]]، [[حضرت داود]] {{ع}} افزون بر [[پیامبری]] و [[پادشاهی]]، به [[قضا]] در میان [[مردم]] نیز می‌پرداخت. برخورداری وی از نعمتِ "فصل‌الخطاب" گزارش دو نمونه از داوری‌های آن [[حضرت]] و سفارش او به [[داوری]] براساس [[حق]] این موضوع را می‌رسانند: {{متن قرآن|وَآتَيْنَاهُ الْحِكْمَةَ وَفَصْلَ الْخِطَابِ}}<ref>«به او فرزانگی و گفتار پایانبخش (در داوری) دادیم» سوره ص، آیه ۲۰.</ref>؛ {{متن قرآن|وَدَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ إِذْ يَحْكُمَانِ فِي الْحَرْثِ إِذْ نَفَشَتْ فِيهِ غَنَمُ الْقَوْمِ وَكُنَّا لِحُكْمِهِمْ شَاهِدِينَ فَفَهَّمْنَاهَا سُلَيْمَانَ وَكُلا آتَيْنَا حُكْمًا وَعِلْمًا وَسَخَّرْنَا مَعَ دَاوُودَ الْجِبَالَ يُسَبِّحْنَ وَالطَّيْرَ وَكُنَّا فَاعِلِينَ}}<ref>«و داود و سلیمان را (یاد کن) هنگامی که درباره کشتزاری داوری می‌کردند که گوسفندان آن گروه، شبانه در آن چرا کرده بودند و ما گواه داوری آنان بودیم و آن (داوری) را به سلیمان فهماندیم و به هر یک داوری و دانشی دادیم و کوه‌ها و پرنده‌ها را رام کردیم که همراه با داود نیایش می‌کردند و کننده (ی این کار) بودیم» سوره انبیاء، آیه ۷۸-۷۹.</ref> [[مفسران]]، [[فصل الخطاب]] را به مواردی مانند [[فهم]] و [[دانش]] [[قضایی]]، [[داوری]] درست، حکیمانه و عادلانه و بیشتر به توان پایان دادن به مناقشات براساس [[بینه]] مدعی و [[سوگند]] منکر [[تفسیر]] کرده‌اند<ref>مجمع البیان، ج ۸، ص ۳۴۹؛ کشف الاسرار، ج ۸، ص ۳۳۳؛ زاد المسیر، ج ۷، ص ۱۱۱ ـ ۱۱۲.</ref>.


[[قرآن کریم]] در ادامه از طرح دعوای دو [[برادر]] نزد [[داود]]{{ع}} خبر می‌دهد که از او خواستند میان آنها بر اساس [[حق]] [[داوری]] کند: یکی از آن دو گفت که برادرش ۹۹ میش دارد؛ ولی می‌خواهد تنها میش او را نیز تصاحب کند. [[داود]]{{ع}} چنین درخواستی را ظالمانه و این گونه [[ستمگری]] به یکدیگر را امری رایج می‌خواند که فقط [[مؤمنان]] [[صالح]] از آن می‌پرهیزند. آن [[حضرت]] پس از این [[داوری]] دریافت که [[خدا]] بدین وسیله وی را آزموده و او به سبب نشنیدن سخن طرف مقابل و شتاب در [[قضا]] لغزیده است، از این رو از [[پروردگار]] [[آمرزش]] خواست و به درگاه او [[توبه]] کرد. [[قرآن]] در پایان از [[آمرزش]] آن ترک اَوْلی و [[جایگاه]] بلند و فرجام نیکوی [[داود]]{{ع}} نزد [[خدا]] خبر می‌دهد {{متن قرآن| وَهَلْ أَتَاكَ نَبَأُ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرَابَ إِذْ دَخَلُوا عَلَى دَاوُودَ فَفَزِعَ مِنْهُمْ قَالُوا لا تَخَفْ خَصْمَانِ بَغَى بَعْضُنَا عَلَى بَعْضٍ فَاحْكُم بَيْنَنَا بِالْحَقِّ وَلا تُشْطِطْ وَاهْدِنَا إِلَى سَوَاء الصِّرَاطِ إِنَّ هَذَا أَخِي لَهُ تِسْعٌ وَتِسْعُونَ نَعْجَةً وَلِيَ نَعْجَةٌ وَاحِدَةٌ فَقَالَ أَكْفِلْنِيهَا وَعَزَّنِي فِي الْخِطَابِ قَالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤَالِ نَعْجَتِكَ إِلَى نِعَاجِهِ وَإِنَّ كَثِيرًا مِّنْ الْخُلَطَاء لَيَبْغِي بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَقَلِيلٌ مَّا هُمْ وَظَنَّ دَاوُودُ أَنَّمَا فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَخَرَّ رَاكِعًا وَأَنَابَ فَغَفَرْنَا لَهُ ذَلِكَ وَإِنَّ لَهُ عِندَنَا لَزُلْفَى وَحُسْنَ مَآبٍ}} <ref>و آیا خبر آن دادخواهان به تو رسیده است که از دیوار نمازگاه فرا رفتند؟آنگاه که بر داود وارد شدند و او از ایشان ترسید؛ گفتند: نترس! ما دو داد خواهیم که یکی بر دیگری ستم کرده است، میان ما به درستی داوری کن و ستم مکن و ما را به راه میانه راهنما باش!این برادر من است که نود و نه میش دارد و من یک میش دارم، و می‌گوید آن را (هم) به من واگذار و در گفتار بر من چیرگی دارد. (داود) گفت: بی‌گمان او با خواستن میش تو برای افزودن به میش‌های خویش، به تو ستم کرده است و بسیاری از همکاران بر یکدیگر ستم روا می‌دارند جز آنان که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند و آنان اندکند؛ و داود دانست که ما او را آزموده‌ایم و از پروردگار خویش آمرزش خواست و به سجده درافتاد و (به سوی ما) بازگشت. آنگاه ما آن کار او را آمرزیدیم و بی‌گمان او را نزد ما نزدیکی و سرانجامی نیک بود؛ سوره ص، آیه:۲۱-۲۵. </ref>.
[[قرآن کریم]] در ادامه از طرح دعوای دو [[برادر]] نزد [[داود]] {{ع}} خبر می‌دهد که از او خواستند میان آنها بر اساس [[حق]] [[داوری]] کند: یکی از آن دو گفت که برادرش ۹۹ میش دارد؛ ولی می‌خواهد تنها میش او را نیز تصاحب کند. [[داود]] {{ع}} چنین درخواستی را ظالمانه و این گونه [[ستمگری]] به یکدیگر را امری رایج می‌خواند که فقط [[مؤمنان]] [[صالح]] از آن می‌پرهیزند. آن [[حضرت]] پس از این [[داوری]] دریافت که [[خدا]] بدین وسیله وی را آزموده و او به سبب نشنیدن سخن طرف مقابل و شتاب در [[قضا]] لغزیده است، از این رو از [[پروردگار]] [[آمرزش]] خواست و به درگاه او [[توبه]] کرد. [[قرآن]] در پایان از [[آمرزش]] آن ترک اَوْلی و [[جایگاه]] بلند و فرجام نیکوی [[داود]] {{ع}} نزد [[خدا]] خبر می‌دهد {{متن قرآن| وَهَلْ أَتَاكَ نَبَأُ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرَابَ إِذْ دَخَلُوا عَلَى دَاوُودَ فَفَزِعَ مِنْهُمْ قَالُوا لا تَخَفْ خَصْمَانِ بَغَى بَعْضُنَا عَلَى بَعْضٍ فَاحْكُم بَيْنَنَا بِالْحَقِّ وَلا تُشْطِطْ وَاهْدِنَا إِلَى سَوَاء الصِّرَاطِ إِنَّ هَذَا أَخِي لَهُ تِسْعٌ وَتِسْعُونَ نَعْجَةً وَلِيَ نَعْجَةٌ وَاحِدَةٌ فَقَالَ أَكْفِلْنِيهَا وَعَزَّنِي فِي الْخِطَابِ قَالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤَالِ نَعْجَتِكَ إِلَى نِعَاجِهِ وَإِنَّ كَثِيرًا مِّنْ الْخُلَطَاء لَيَبْغِي بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَقَلِيلٌ مَّا هُمْ وَظَنَّ دَاوُودُ أَنَّمَا فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَخَرَّ رَاكِعًا وَأَنَابَ فَغَفَرْنَا لَهُ ذَلِكَ وَإِنَّ لَهُ عِندَنَا لَزُلْفَى وَحُسْنَ مَآبٍ}} <ref>و آیا خبر آن دادخواهان به تو رسیده است که از دیوار نمازگاه فرا رفتند؟ آنگاه که بر داود وارد شدند و او از ایشان ترسید؛ گفتند: نترس! ما دو داد خواهیم که یکی بر دیگری ستم کرده است، میان ما به درستی داوری کن و ستم مکن و ما را به راه میانه راهنما باش! این برادر من است که نود و نه میش دارد و من یک میش دارم، و می‌گوید آن را (هم) به من واگذار و در گفتار بر من چیرگی دارد. (داود) گفت: بی‌گمان او با خواستن میش تو برای افزودن به میش‌های خویش، به تو ستم کرده است و بسیاری از همکاران بر یکدیگر ستم روا می‌دارند جز آنان که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند و آنان اندکند؛ و داود دانست که ما او را آزموده‌ایم و از پروردگار خویش آمرزش خواست و به سجده درافتاد و (به سوی ما) بازگشت. آنگاه ما آن کار او را آمرزیدیم و بی‌گمان او را نزد ما نزدیکی و سرانجامی نیک بود؛ سوره ص، آیه:۲۱-۲۵. </ref>.


[[مفسران]] در [[تفسیر]] این [[آیات]]، داستانِ موسوم به "ابتلای [[داود]]" را با [[روایت‌ها]] و پراخت‌های گوناگون آن آورده‌اند. [[خدا]] در ادامه، خطاب به [[داود]]{{ع}} و با اشاره به [[جانشین]] قرار دادن او روی [[زمین]] از وی می‌خواهد که براساس [[حق]]، [[داوری]] و از [[پیروی هوای نفس]] بپرهیزد: {{متن قرآن|يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا نَسُوا يَوْمَ الْحِسَابِ}}<ref>«ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کرده‌ایم پس میان مردم به درستی داوری کن و از هوا و هوس پیروی مکن که تو را از راه خداوند گمراه کند؛ به راستی آن کسان که از راه خداوند گمراه گردند، چون روز حساب را فراموش کرده‌اند، عذابی سخت خواهند داشت» سوره ص، آیه ۲۶.</ref>. [[مفسران]] با [[اختلاف]] در موضوع [[خلافت]]، آن را [[جانشینی]] [[پیامبران پیشین]] در [[دعوت به توحید]] و [[تبیین]] و [[تبلیغ شریعت]]<ref>ر.ک: مجمع البیان، ج ۸، ص ۳۵۵.</ref>، [[اداره امور]] [[مردم]] <ref> التبیان، ج ۸، ص ۵۵۶؛ تفسیر بغوی، ج ۴، ص ۵۱.</ref> و [[داوری]] در میان آنها [[تفسیر]] کرده‌اند<ref> المیزان، ج ۱۷، ص ۱۹۵.</ref>؛ لکن به نظر می‌رسد با توجه به [[گزینش الهی]] [[حضرت داود]]{{ع}} به [[نبوت]]، [[پادشاهی]] و [[قضا]]، مراد از [[خلافت]] او [[جانشینی خدا]] در همه حوزه‌های [[هدایت دینی]] [[مردم]] و [[اداره امور]] [[سیاسی]]، [[اجتماعی]]، نظامی و [[قضایی]] [[جامعه]] است و بر همین اساس بر اثر [[لغزش]] وی در [[داوری]]، به او [[یادآوری]] می‌شود که چون [[جانشین]] [[الهی]] است، پس باید همانند [[خدا]] قضای او نیز به [[حق]] و [[حقیقت]] باشد، زیرا [[خلیفه]] باید به نسبت، ویژگی‌های کسی را داشته باشد که او را [[جانشینی]] می‌کند.
[[مفسران]] در [[تفسیر]] این [[آیات]]، داستانِ موسوم به "ابتلای [[داود]]" را با [[روایت‌ها]] و پراخت‌های گوناگون آن آورده‌اند. [[خدا]] در ادامه، خطاب به [[داود]] {{ع}} و با اشاره به [[جانشین]] قرار دادن او روی [[زمین]] از وی می‌خواهد که براساس [[حق]]، [[داوری]] و از [[پیروی هوای نفس]] بپرهیزد: {{متن قرآن|يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا نَسُوا يَوْمَ الْحِسَابِ}}<ref>«ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کرده‌ایم پس میان مردم به درستی داوری کن و از هوا و هوس پیروی مکن که تو را از راه خداوند گمراه کند؛ به راستی آن کسان که از راه خداوند گمراه گردند، چون روز حساب را فراموش کرده‌اند، عذابی سخت خواهند داشت» سوره ص، آیه ۲۶.</ref>. [[مفسران]] با [[اختلاف]] در موضوع [[خلافت]]، آن را [[جانشینی]] [[پیامبران پیشین]] در [[دعوت به توحید]] و [[تبیین]] و [[تبلیغ شریعت]]<ref>ر. ک: مجمع البیان، ج ۸، ص ۳۵۵.</ref>، [[اداره امور]] [[مردم]] <ref> التبیان، ج ۸، ص ۵۵۶؛ تفسیر بغوی، ج ۴، ص ۵۱.</ref> و [[داوری]] در میان آنها [[تفسیر]] کرده‌اند<ref> المیزان، ج ۱۷، ص ۱۹۵.</ref>؛ لکن به نظر می‌رسد با توجه به [[گزینش الهی]] [[حضرت داود]] {{ع}} به [[نبوت]]، [[پادشاهی]] و [[قضا]]، مراد از [[خلافت]] او [[جانشینی خدا]] در همه حوزه‌های [[هدایت دینی]] [[مردم]] و [[اداره امور]] [[سیاسی]]، [[اجتماعی]]، نظامی و [[قضایی]] [[جامعه]] است و بر همین اساس بر اثر [[لغزش]] وی در [[داوری]]، به او [[یادآوری]] می‌شود که چون [[جانشین]] [[الهی]] است، پس باید همانند [[خدا]] قضای او نیز به [[حق]] و [[حقیقت]] باشد، زیرا [[خلیفه]] باید به نسبت، ویژگی‌های کسی را داشته باشد که او را [[جانشینی]] می‌کند.


[[قرآن کریم]] در جای دیگر قضای [[حضرت داود]]{{ع}} و [[سلیمان]]{{ع}} درباره موضوع مشترکی را گزارش می‌کند: {{متن قرآن|وَدَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ إِذْ يَحْكُمَانِ فِي الْحَرْثِ إِذْ نَفَشَتْ فِيهِ غَنَمُ الْقَوْمِ وَكُنَّا لِحُكْمِهِمْ شَاهِدِينَ فَفَهَّمْنَاهَا سُلَيْمَانَ وَكُلا آتَيْنَا حُكْمًا وَعِلْمًا وَسَخَّرْنَا مَعَ دَاوُودَ الْجِبَالَ يُسَبِّحْنَ وَالطَّيْرَ وَكُنَّا فَاعِلِينَ}}<ref>«و داود و سلیمان را (یاد کن) هنگامی که درباره کشتزاری داوری می‌کردند که گوسفندان آن گروه، شبانه در آن چرا کرده بودند و ما گواه داوری آنان بودیم و آن (داوری) را به سلیمان فهماندیم و به هر یک داوری و دانشی دادیم و کوه‌ها و پرنده‌ها را رام کردیم که همراه با داود نیایش می‌کردند و کننده (ی این کار) بودیم» سوره انبیاء، آیه ۷۸-۷۹.</ref> . این [[آیات]] درباره [[داوری]] آن دو درباره کشتزاری‌اند که گوسفندان بی‌شبان [[قوم]]، شبانگاه در آن چریده و تباهش کرده بودند<ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۲، ص ۱۹۵.</ref> در ادامه، ضمن اشاره به تفهیم [[حکم واقعی]] این حادثه به [[حضرت سلیمان]]{{ع}} از سوی [[خدا]]، به [[شایستگی]] [[داوری]] و [[دانش]] فراوانِ [[خدادادی]] هر دوی آنها تصریح دارند.
[[قرآن کریم]] در جای دیگر قضای [[حضرت داود]] {{ع}} و [[سلیمان]] {{ع}} درباره موضوع مشترکی را گزارش می‌کند: {{متن قرآن|وَدَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ إِذْ يَحْكُمَانِ فِي الْحَرْثِ إِذْ نَفَشَتْ فِيهِ غَنَمُ الْقَوْمِ وَكُنَّا لِحُكْمِهِمْ شَاهِدِينَ فَفَهَّمْنَاهَا سُلَيْمَانَ وَكُلا آتَيْنَا حُكْمًا وَعِلْمًا وَسَخَّرْنَا مَعَ دَاوُودَ الْجِبَالَ يُسَبِّحْنَ وَالطَّيْرَ وَكُنَّا فَاعِلِينَ}}<ref>«و داود و سلیمان را (یاد کن) هنگامی که درباره کشتزاری داوری می‌کردند که گوسفندان آن گروه، شبانه در آن چرا کرده بودند و ما گواه داوری آنان بودیم و آن (داوری) را به سلیمان فهماندیم و به هر یک داوری و دانشی دادیم و کوه‌ها و پرنده‌ها را رام کردیم که همراه با داود نیایش می‌کردند و کننده (ی این کار) بودیم» سوره انبیاء، آیه ۷۸-۷۹.</ref>. این [[آیات]] درباره [[داوری]] آن دو درباره کشتزاری‌اند که گوسفندان بی‌شبان [[قوم]]، شبانگاه در آن چریده و تباهش کرده بودند<ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۲، ص ۱۹۵.</ref> در ادامه، ضمن اشاره به تفهیم [[حکم واقعی]] این حادثه به [[حضرت سلیمان]] {{ع}} از سوی [[خدا]]، به [[شایستگی]] [[داوری]] و [[دانش]] فراوانِ [[خدادادی]] هر دوی آنها تصریح دارند.


به [[اعتقاد]] [[ابوبکر الاصم]]، [[آیه]] [[اختلاف]] آن دو در [[داوری]] را نمی‌رساند، بلکه رهنمونی بر بیان [[حکم الهی]] از زبان [[حضرت سلیمان]]{{ع}} است<ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۲، ص ۱۹۵.</ref>؛ اما بیشتر [[مفسران]]، از [[آیه]]، به ویژه فقره‌های {{متن قرآن| وَكُنَّا لِحُكْمِهِمْ شَاهِدِينَ}} و {{متن قرآن| فَفَهَّمْنَاهَا سُلَيْمَانَ}} برداشت کرده‌اند که [[حضرت داود]]{{ع}} و [[سلیمان]]{{ع}} هر دو درباره این موضوع [[داوری]] کرده و حکم‌های متفاوتی داده‌اند<ref> جامع البیان، ج ۱۷، ص ۶۷؛ کشف الاسرار، ج ۶، ص ۲۷۸؛ زاد المسیر، ج ۵، ص ۳۷۲.</ref>.  
به [[اعتقاد]] [[ابوبکر الاصم]]، [[آیه]] [[اختلاف]] آن دو در [[داوری]] را نمی‌رساند، بلکه رهنمونی بر بیان [[حکم الهی]] از زبان [[حضرت سلیمان]] {{ع}} است<ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۲، ص ۱۹۵.</ref>؛ اما بیشتر [[مفسران]]، از [[آیه]]، به ویژه فقره‌های {{متن قرآن| وَكُنَّا لِحُكْمِهِمْ شَاهِدِينَ}} و {{متن قرآن| فَفَهَّمْنَاهَا سُلَيْمَانَ}} برداشت کرده‌اند که [[حضرت داود]] {{ع}} و [[سلیمان]] {{ع}} هر دو درباره این موضوع [[داوری]] کرده و حکم‌های متفاوتی داده‌اند<ref> جامع البیان، ج ۱۷، ص ۶۷؛ کشف الاسرار، ج ۶، ص ۲۷۸؛ زاد المسیر، ج ۵، ص ۳۷۲.</ref>.  
* [[فخر رازی]] از [[اجماع صحابه]] و [[تابعان]] در این باره گزارش می‌دهد<ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۲، ص ۱۹۵ ـ ۱۹۶.</ref>. بر اساس این برداشت، مفسرانی چون [[ابن مسعود]]، [[ابن عباس]]، [[مجاهد]]، [[ابن زید]]، [[قتاده]] و دیگران گفته‌اند که دو نفر برای طرح دعوا نزد [[حضرت داود]]{{ع}} آمدند و یکی گفت که گوسفندان دیگری به مزرعه او درآمده و آن را تباه کرده‌اند؛ آن‌گاه [[حضرت داود]]{{ع}} [[حکم]] کرد که گوسفندان به صاحب مزرعه داده شود؛ ولی [[حضرت سلیمان]]{{ع}} ضمن [[نادرست]] خواندن این [[حکم]] گفت: از آنجا که تنها محصولات مزرعه تباه شده‌اند، باید گوسفندان در [[اختیار]] مزرعه‌دار قرار گیرند و او تا زمانی که صاحب گوسفندان با [[کار در مزرعه]]، آن را همانند پیش‌تر آباد کند، به اندازه محصولات تباه شده، از شیر و پشم آنها بهره گیرد و پس از آن به صاحبش باز گرداند. [[حضرت داود]]{{ع}} نیز این [[حکم]] را درست خواند<ref>جامع البیان، ج ۱۷، ص ۶۷ ـ ۷۱؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۲، ص ۱۹۵؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۳، ص ۱۹۵.</ref>. این [[تفسیر]] را مفسرانی مانند [[طبری]] بی‌هیچ نقدی پذیرفته‌اند<ref> جامع البیان، ج ۱۷، ص ۶۷.</ref>.  
* [[فخر رازی]] از [[اجماع صحابه]] و [[تابعان]] در این باره گزارش می‌دهد<ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۲، ص ۱۹۵ ـ ۱۹۶.</ref>. بر اساس این برداشت، مفسرانی چون [[ابن مسعود]]، [[ابن عباس]]، [[مجاهد]]، [[ابن زید]]، [[قتاده]] و دیگران گفته‌اند که دو نفر برای طرح دعوا نزد [[حضرت داود]] {{ع}} آمدند و یکی گفت که گوسفندان دیگری به مزرعه او درآمده و آن را تباه کرده‌اند؛ آن‌گاه [[حضرت داود]] {{ع}} [[حکم]] کرد که گوسفندان به صاحب مزرعه داده شود؛ ولی [[حضرت سلیمان]] {{ع}} ضمن [[نادرست]] خواندن این [[حکم]] گفت: از آنجا که تنها محصولات مزرعه تباه شده‌اند، باید گوسفندان در [[اختیار]] مزرعه‌دار قرار گیرند و او تا زمانی که صاحب گوسفندان با [[کار در مزرعه]]، آن را همانند پیش‌تر آباد کند، به اندازه محصولات تباه شده، از شیر و پشم آنها بهره گیرد و پس از آن به صاحبش باز گرداند. [[حضرت داود]] {{ع}} نیز این [[حکم]] را درست خواند<ref>جامع البیان، ج ۱۷، ص ۶۷ ـ ۷۱؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۲، ص ۱۹۵؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۳، ص ۱۹۵.</ref>. این [[تفسیر]] را مفسرانی مانند [[طبری]] بی‌هیچ نقدی پذیرفته‌اند<ref> جامع البیان، ج ۱۷، ص ۶۷.</ref>.  


در مقابل، دسته‌ای دیگر از [[مفسران]]، آن را به سبب انتساب [[خطا]] به [[پیامبر الهی]]، متناسب با سازه [[فکری]] خود توجیه کرده‌اند. [[ابو سلیمان دمشقی]] سبب [[اختلاف]] [[حضرت داود]]{{ع}} و [[سلیمان]]{{ع}} در [[حکم]] را قضای آنها بر اساس [[اجتهاد]] ـ نه [[وحی الهی]] ـ دانسته و [[اشتباه]] [[داود]]{{ع}} را خطای در [[اجتهاد]] نامیده است<ref>زاد المسیر، ج ۵، ص ۳۷۲؛ کشف الاسرار، ج ۶، ص ۲۷۸ ـ ۲۷۹.</ref>.
در مقابل، دسته‌ای دیگر از [[مفسران]]، آن را به سبب انتساب [[خطا]] به [[پیامبر الهی]]، متناسب با سازه [[فکری]] خود توجیه کرده‌اند. [[ابو سلیمان دمشقی]] سبب [[اختلاف]] [[حضرت داود]] {{ع}} و [[سلیمان]] {{ع}} در [[حکم]] را قضای آنها بر اساس [[اجتهاد]] ـ نه [[وحی الهی]] ـ دانسته و [[اشتباه]] [[داود]] {{ع}} را خطای در [[اجتهاد]] نامیده است<ref>زاد المسیر، ج ۵، ص ۳۷۲؛ کشف الاسرار، ج ۶، ص ۲۷۸ ـ ۲۷۹.</ref>.


برخی از [[مفسران اهل سنت]] این دیدگاه را پذیرفته‌اند<ref>.تفسیر قرطبی، ج ۱۱، ص ۲۰۴ ـ ۲۰۵؛ تفسیر عزبن عبد السلام، ج ۲، ص ۳۳۱؛ فتح القدیر، ج ۳، ص ۴۱۸.</ref> در مقابل این دیدگاه، [[ابوعلی جبایی]] با استناد به ۶ [[دلیل]] از جمله برخوردار بودن [[انبیا]] از [[نصّ]] [[وحیانی]]، [[اجتهاد]] را درباره کسانی دانسته است که نصی در [[اختیار]] ندارند. او با آوردن ۴ [[دلیل]] دیگر می‌نویسد: بر فرض جواز [[اجتهاد]] بر [[انبیا]]، [[دست]] کم در این موضوع جایز نیست. بر اساس این دیدگاه، [[داوری]] هر دو بر اساس [[نصّ]] و آموزه [[وحیانی]] بود؛ با این تفاوت که [[نص]] نازل شده بر [[حضرت سلیمان]]{{ع}} نصی را که [[داود]]{{ع}} تا آن روز بر اساس آن [[حکم]] می‌کرده است، [[منسوخ]] ساخت<ref>التبیان، ج ۷، ص ۲۶۷ ـ ۲۶۸؛ مجمع البیان، ج ۷، ص ۱۰۳؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۲، ص ۱۹۶ ـ ۱۹۷.</ref>.
برخی از [[مفسران اهل سنت]] این دیدگاه را پذیرفته‌اند<ref>.تفسیر قرطبی، ج ۱۱، ص ۲۰۴ ـ ۲۰۵؛ تفسیر عزبن عبد السلام، ج ۲، ص ۳۳۱؛ فتح القدیر، ج ۳، ص ۴۱۸.</ref> در مقابل این دیدگاه، [[ابوعلی جبایی]] با استناد به ۶ [[دلیل]] از جمله برخوردار بودن [[انبیا]] از [[نصّ]] [[وحیانی]]، [[اجتهاد]] را درباره کسانی دانسته است که نصی در [[اختیار]] ندارند. او با آوردن ۴ [[دلیل]] دیگر می‌نویسد: بر فرض جواز [[اجتهاد]] بر [[انبیا]]، [[دست]] کم در این موضوع جایز نیست. بر اساس این دیدگاه، [[داوری]] هر دو بر اساس [[نصّ]] و آموزه [[وحیانی]] بود؛ با این تفاوت که [[نص]] نازل شده بر [[حضرت سلیمان]] {{ع}} نصی را که [[داود]] {{ع}} تا آن روز بر اساس آن [[حکم]] می‌کرده است، [[منسوخ]] ساخت<ref>التبیان، ج ۷، ص ۲۶۷ ـ ۲۶۸؛ مجمع البیان، ج ۷، ص ۱۰۳؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۲، ص ۱۹۶ ـ ۱۹۷.</ref>.


[[مفسران]] [[امامیه]] همانند [[شیخ طوسی]]، [[طبرسی]]، برپایه [[اعتقاد به عصمت]] [[انبیا]]، این دیدگاه را پذیرفته‌اند<ref> التبیان، ج ۷، ص ۲۶۷ ـ ۲۶۸؛ مجمع البیان، ج ۷، ص ۱۰۳.</ref>.  
[[مفسران]] [[امامیه]] همانند [[شیخ طوسی]]، [[طبرسی]]، برپایه [[اعتقاد به عصمت]] [[انبیا]]، این دیدگاه را پذیرفته‌اند<ref> التبیان، ج ۷، ص ۲۶۷ ـ ۲۶۸؛ مجمع البیان، ج ۷، ص ۱۰۳.</ref>.  
خط ۱۰۷: خط ۱۰۷:
به [[عقیده]] [[فخر رازی]] قضای آن دو می‌تواند بر اساس هر دو مبنا ([[نص و اجتهاد]]) باشد. وی ضمن نقد [[ادله]] [[ابوعلی جبایی]] و اقامه دلیل‌هایی بر جواز [[اجتهاد]] برای [[انبیا]] حتی در موضوع مورد بحث، دیدگاه [[ابوسلیمان دمشقی]] را برمی‌گزیند<ref> التفسیر الکبیر، ج ۲۲، ص ۱۹۶ ـ ۱۹۷.</ref>.
به [[عقیده]] [[فخر رازی]] قضای آن دو می‌تواند بر اساس هر دو مبنا ([[نص و اجتهاد]]) باشد. وی ضمن نقد [[ادله]] [[ابوعلی جبایی]] و اقامه دلیل‌هایی بر جواز [[اجتهاد]] برای [[انبیا]] حتی در موضوع مورد بحث، دیدگاه [[ابوسلیمان دمشقی]] را برمی‌گزیند<ref> التفسیر الکبیر، ج ۲۲، ص ۱۹۶ ـ ۱۹۷.</ref>.


[[علامه طباطبایی]] رحمه‌الله هر دو دیدگاه (دیدگاه [[ابو سلیمان دمشقی]] و [[ابوعلی جبایی]]) را با ظاهر تعابیر [[آیه]] ناسازگار می‌داند؛ با این [[روشنگری]] که تعبیرهای {{متن قرآن|كُنَّا لِحُكْمِهِمْ شَاهِدِينَ}}<ref>«و ما گواه داوری آنان بودیم» سوره انبیاء، آیه ۷۸.</ref> ، {{متن قرآن|وَكُلا آتَيْنَا حُكْمًا وَعِلْمًا}} و {{متن قرآن|فَفَهَّمْنَاهَا سُلَيْمَانَ}} نشان می‌دهند که در حادثه یاد شده فقط یک [[حکم]]، آن هم [[یقینی]] و بی [[خطا]] صادر شده است، در حالی که [[ناسخ و منسوخ]] یا بر [[اجتهاد]] [[استوار]] بودن [[حکم]] آنها، تعدد، ظنی و [[خطا]] بودن آن را می‌طلبد. وی در [[تفسیری]] کاملاً متفاوت و با استناد به [[آیه]] {{متن قرآن|يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا نَسُوا يَوْمَ الْحِسَابِ}}<ref>«ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کرده‌ایم پس میان مردم به درستی داوری کن و از هوا و هوس پیروی مکن که تو را از راه خداوند گمراه کند؛ به راستی آن کسان که از راه خداوند گمراه گردند، چون روز حساب را فراموش کرده‌اند، عذابی سخت خواهند داشت» سوره ص، آیه ۲۶.</ref> [[معتقد]] است که [[حاکمیت]] و [[قضا]] تنها در [[اختیار]] [[حضرت داود]]{{ع}} بود و مداخله [[حضرت سلیمان]]{{ع}} با اجازه وی و برپایه حکمتی مانند ابراز [[شایستگی]] او برای [[جانشینی]] [[داود]]{{ع}} بوده است، بنابراین [[آیه]] مورد بحث، اشاره به [[مشورت]] آن دو درباره [[حکم]] حادثه دارد؛ نه صدور [[حکم]] نهایی. آنها ضمن توافق درباره ضامن بودن صاحب گوسفند، در مورد چگونگی اجرای [[حکم]] و جبران [[مال]] تلف شده، [[اختلاف]] داشتند. [[حضرت داود]]{{ع}} به دادن گوسفندان نظر می‌داد؛ ولی [[حضرت سلیمان]]{{ع}} با [[هدایت الهی]] [[معتقد]] بود که باید خسارت وارد شده از [[منافع]] و عایدات گوسفندان تأمین شود و [[رأی]] [[حضرت سلیمان]]{{ع}} ملایم‌تر و مناسب‌تر بود. وی تعبیرهای {{متن قرآن|إِذْ يَحْكُمَانِ}} و {{متن قرآن|كُنَّا لِحُكْمِهِمْ شَاهِدِينَ}} را مؤید دیدگاه خود می‌داند؛ با این توضیح که اگر [[آیه]] به صدور [[حکم]] اشاره داشت، ظاهرا باید {{عربی|اذ حكما}} گفته می‌شد؛ همچنین [[ضمیر]] "هم" در {{متن قرآن| لِحُكْمِهِمْ}} نه به [[داود]] و [[سلیمان]]{{ع}} به انبیایی بر می‌گردد که در [[آیات]] پیشین بارها از اعطای "[[حکم]]" [[الهی]] به آنان یاد شده است<ref>المیزان، ج ۱۴، ص ۳۱۱ ـ ۳۱۲.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[داود (مقاله)| مقاله «داود»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۲.</ref>
[[علامه طباطبایی]] رحمه‌الله هر دو دیدگاه (دیدگاه [[ابو سلیمان دمشقی]] و [[ابوعلی جبایی]]) را با ظاهر تعابیر [[آیه]] ناسازگار می‌داند؛ با این [[روشنگری]] که تعبیرهای {{متن قرآن|كُنَّا لِحُكْمِهِمْ شَاهِدِينَ}}<ref>«و ما گواه داوری آنان بودیم» سوره انبیاء، آیه ۷۸.</ref>، {{متن قرآن|وَكُلا آتَيْنَا حُكْمًا وَعِلْمًا}} و {{متن قرآن|فَفَهَّمْنَاهَا سُلَيْمَانَ}} نشان می‌دهند که در حادثه یاد شده فقط یک [[حکم]]، آن هم [[یقینی]] و بی [[خطا]] صادر شده است، در حالی که [[ناسخ و منسوخ]] یا بر [[اجتهاد]] [[استوار]] بودن [[حکم]] آنها، تعدد، ظنی و [[خطا]] بودن آن را می‌طلبد. وی در [[تفسیری]] کاملاً متفاوت و با استناد به [[آیه]] {{متن قرآن|يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا نَسُوا يَوْمَ الْحِسَابِ}}<ref>«ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کرده‌ایم پس میان مردم به درستی داوری کن و از هوا و هوس پیروی مکن که تو را از راه خداوند گمراه کند؛ به راستی آن کسان که از راه خداوند گمراه گردند، چون روز حساب را فراموش کرده‌اند، عذابی سخت خواهند داشت» سوره ص، آیه ۲۶.</ref> [[معتقد]] است که [[حاکمیت]] و [[قضا]] تنها در [[اختیار]] [[حضرت داود]] {{ع}} بود و مداخله [[حضرت سلیمان]] {{ع}} با اجازه وی و برپایه حکمتی مانند ابراز [[شایستگی]] او برای [[جانشینی]] [[داود]] {{ع}} بوده است، بنابراین [[آیه]] مورد بحث، اشاره به [[مشورت]] آن دو درباره [[حکم]] حادثه دارد؛ نه صدور [[حکم]] نهایی. آنها ضمن توافق درباره ضامن بودن صاحب گوسفند، در مورد چگونگی اجرای [[حکم]] و جبران [[مال]] تلف شده، [[اختلاف]] داشتند. [[حضرت داود]] {{ع}} به دادن گوسفندان نظر می‌داد؛ ولی [[حضرت سلیمان]] {{ع}} با [[هدایت الهی]] [[معتقد]] بود که باید خسارت وارد شده از [[منافع]] و عایدات گوسفندان تأمین شود و [[رأی]] [[حضرت سلیمان]] {{ع}} ملایم‌تر و مناسب‌تر بود. وی تعبیرهای {{متن قرآن|إِذْ يَحْكُمَانِ}} و {{متن قرآن|كُنَّا لِحُكْمِهِمْ شَاهِدِينَ}} را مؤید دیدگاه خود می‌داند؛ با این توضیح که اگر [[آیه]] به صدور [[حکم]] اشاره داشت، ظاهرا باید {{عربی|اذ حكما}} گفته می‌شد؛ همچنین [[ضمیر]] "هم" در {{متن قرآن| لِحُكْمِهِمْ}} نه به [[داود]] و [[سلیمان]] {{ع}} به انبیایی بر می‌گردد که در [[آیات]] پیشین بارها از اعطای "[[حکم]]" [[الهی]] به آنان یاد شده است<ref>المیزان، ج ۱۴، ص ۳۱۱ ـ ۳۱۲.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[داود (مقاله)| مقاله «داود»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۲.</ref>


== ابتلای [[داود]]{{ع}}==
== ابتلای [[داود]] {{ع}} ==
[[قرآن کریم]] پس از یاد کرد طرح دعوای دو نفر نزد [[داود]]{{ع}} و شتاب وی در [[قضاء]]، از [[آزمون الهی]] [[داود]]{{ع}} در این داستان خبر می‌دهد: {{متن قرآن| وَهَلْ أَتَاكَ نَبَأُ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرَابَ إِذْ دَخَلُوا عَلَى دَاوُودَ فَفَزِعَ مِنْهُمْ قَالُوا لا تَخَفْ خَصْمَانِ بَغَى بَعْضُنَا عَلَى بَعْضٍ فَاحْكُم بَيْنَنَا بِالْحَقِّ وَلا تُشْطِطْ وَاهْدِنَا إِلَى سَوَاء الصِّرَاطِ إِنَّ هَذَا أَخِي لَهُ تِسْعٌ وَتِسْعُونَ نَعْجَةً وَلِيَ نَعْجَةٌ وَاحِدَةٌ فَقَالَ أَكْفِلْنِيهَا وَعَزَّنِي فِي الْخِطَابِ قَالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤَالِ نَعْجَتِكَ إِلَى نِعَاجِهِ وَإِنَّ كَثِيرًا مِّنْ الْخُلَطَاء لَيَبْغِي بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَقَلِيلٌ مَّا هُمْ وَظَنَّ دَاوُودُ أَنَّمَا فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَخَرَّ رَاكِعًا وَأَنَابَ فَغَفَرْنَا لَهُ ذَلِكَ وَإِنَّ لَهُ عِندَنَا لَزُلْفَى وَحُسْنَ مَآبٍ}} <ref>و آیا خبر آن دادخواهان به تو رسیده است که از دیوار نمازگاه فرا رفتند؟آنگاه که بر داود وارد شدند و او از ایشان ترسید؛ گفتند: نترس! ما دو داد خواهیم که یکی بر دیگری ستم کرده است، میان ما به درستی داوری کن و ستم مکن و ما را به راه میانه راهنما باش!این برادر من است که نود و نه میش دارد و من یک میش دارم، و می‌گوید آن را (هم) به من واگذار و در گفتار بر من چیرگی دارد. (داود) گفت: بی‌گمان او با خواستن میش تو برای افزودن به میش‌های خویش، به تو ستم کرده است و بسیاری از همکاران بر یکدیگر ستم روا می‌دارند جز آنان که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند و آنان اندکند؛ و داود دانست که ما او را آزموده‌ایم و از پروردگار خویش آمرزش خواست و به سجده درافتاد و (به سوی ما) بازگشت. آنگاه ما آن کار او را آمرزیدیم و بی‌گمان او را نزد ما نزدیکی و سرانجامی نیک بود؛ سوره ص، آیه:21-25. </ref>. [[مفسران]] درباره [[آزمون]] یاد شده و زمینه پیدایی آن شدیداً [[اختلاف]] دارند: یک دیدگاه، آن را به داستان معروفِ [[همسر]] اوریا، دیدگاه دوم، به [[داوری]] [[داود]]{{ع}} و دیدگاه سوم به [[سوء قصد]] به [[جان]] آن [[حضرت]] ربط داده و [[تفسیر]] می‌کند. هر یک از دو دیدگاه نخست، به اندازه خود و به سبب چالش‌های پیش روی آن به صورت‌های مختلفی [[روایت]] و تقریر شده است.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[داود (مقاله)| مقاله «داود»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۲.</ref>
[[قرآن کریم]] پس از یاد کرد طرح دعوای دو نفر نزد [[داود]] {{ع}} و شتاب وی در [[قضاء]]، از [[آزمون الهی]] [[داود]] {{ع}} در این داستان خبر می‌دهد: {{متن قرآن| وَهَلْ أَتَاكَ نَبَأُ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرَابَ إِذْ دَخَلُوا عَلَى دَاوُودَ فَفَزِعَ مِنْهُمْ قَالُوا لا تَخَفْ خَصْمَانِ بَغَى بَعْضُنَا عَلَى بَعْضٍ فَاحْكُم بَيْنَنَا بِالْحَقِّ وَلا تُشْطِطْ وَاهْدِنَا إِلَى سَوَاء الصِّرَاطِ إِنَّ هَذَا أَخِي لَهُ تِسْعٌ وَتِسْعُونَ نَعْجَةً وَلِيَ نَعْجَةٌ وَاحِدَةٌ فَقَالَ أَكْفِلْنِيهَا وَعَزَّنِي فِي الْخِطَابِ قَالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤَالِ نَعْجَتِكَ إِلَى نِعَاجِهِ وَإِنَّ كَثِيرًا مِّنْ الْخُلَطَاء لَيَبْغِي بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَقَلِيلٌ مَّا هُمْ وَظَنَّ دَاوُودُ أَنَّمَا فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَخَرَّ رَاكِعًا وَأَنَابَ فَغَفَرْنَا لَهُ ذَلِكَ وَإِنَّ لَهُ عِندَنَا لَزُلْفَى وَحُسْنَ مَآبٍ}} <ref>و آیا خبر آن دادخواهان به تو رسیده است که از دیوار نمازگاه فرا رفتند؟ آنگاه که بر داود وارد شدند و او از ایشان ترسید؛ گفتند: نترس! ما دو داد خواهیم که یکی بر دیگری ستم کرده است، میان ما به درستی داوری کن و ستم مکن و ما را به راه میانه راهنما باش! این برادر من است که نود و نه میش دارد و من یک میش دارم، و می‌گوید آن را (هم) به من واگذار و در گفتار بر من چیرگی دارد. (داود) گفت: بی‌گمان او با خواستن میش تو برای افزودن به میش‌های خویش، به تو ستم کرده است و بسیاری از همکاران بر یکدیگر ستم روا می‌دارند جز آنان که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند و آنان اندکند؛ و داود دانست که ما او را آزموده‌ایم و از پروردگار خویش آمرزش خواست و به سجده درافتاد و (به سوی ما) بازگشت. آنگاه ما آن کار او را آمرزیدیم و بی‌گمان او را نزد ما نزدیکی و سرانجامی نیک بود؛ سوره ص، آیه:21-25. </ref>. [[مفسران]] درباره [[آزمون]] یاد شده و زمینه پیدایی آن شدیداً [[اختلاف]] دارند: یک دیدگاه، آن را به داستان معروفِ [[همسر]] اوریا، دیدگاه دوم، به [[داوری]] [[داود]] {{ع}} و دیدگاه سوم به [[سوء قصد]] به [[جان]] آن [[حضرت]] ربط داده و [[تفسیر]] می‌کند. هر یک از دو دیدگاه نخست، به اندازه خود و به سبب چالش‌های پیش روی آن به صورت‌های مختلفی [[روایت]] و تقریر شده است.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[داود (مقاله)| مقاله «داود»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۲.</ref>
===داستان [[زن]] اوریا===
=== داستان [[زن]] اوریا ===
داستان [[زن]] اوریا و چگونگی پیوند وی با ابتلای [[حضرت داود]]{{ع}} که بازتاب گسترده‌ای در [[منابع تاریخی]]<ref>تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۵۲ ـ ۵۳؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۲۸۳ ـ ۲۸۶؛ مروج الذهب، ج ۱، ص ۵۲ ـ ۵۴؛ البدء و التاریخ، ج ۳، ص ۱۰۰ ـ ۱۰۲.</ref>، [[تفسیری]]<ref> الکشاف، ج ۳، ص ۳۶۶؛ جامع البیان، ج ۲۳، ص ۱۷۸.</ref> و داستانی<ref>قصص الانبیاء، ص ۱۴.</ref> [[مسلمانان]] یافته، دوگونه [[روایت]] شده است: در [[روایت]] نخست، [[ارتکاب گناه]] کبیر و در [[روایت]] دوم، انجام دادن [[گناه]] صغیر به [[حضرت داود]]{{ع}} نسبت داده شده است.
داستان [[زن]] اوریا و چگونگی پیوند وی با ابتلای [[حضرت داود]] {{ع}} که بازتاب گسترده‌ای در [[منابع تاریخی]]<ref>تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۵۲ ـ ۵۳؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۲۸۳ ـ ۲۸۶؛ مروج الذهب، ج ۱، ص ۵۲ ـ ۵۴؛ البدء و التاریخ، ج ۳، ص ۱۰۰ ـ ۱۰۲.</ref>، [[تفسیری]]<ref> الکشاف، ج ۳، ص ۳۶۶؛ جامع البیان، ج ۲۳، ص ۱۷۸.</ref> و داستانی<ref>قصص الانبیاء، ص ۱۴.</ref> [[مسلمانان]] یافته، دوگونه [[روایت]] شده است: در [[روایت]] نخست، [[ارتکاب گناه]] کبیر و در [[روایت]] دوم، انجام دادن [[گناه]] صغیر به [[حضرت داود]] {{ع}} نسبت داده شده است.


[[روایت]] نخست:
[[روایت]] نخست:


بر اساس گزارش منسوب به مفسرانی مانند [[ابن عباس]] و [[سدی]]، روزی [[حضرت داود]]{{ع}} در [[محراب]] [[عبادت]] با دیدن پرنده‌ای [[زیبا]] و طلایی ‌رنگ برای گرفتن آن تلاش کرد؛ ولی پرنده پر کشید و بالای دیوار رفت. [[حضرت داود]]{{ع}} که در پی آن به بالای دیوار رفته بود، با دیدن [[زن]] [[زیبایی]] در [[خانه]] مجاور، شیفته او گردید. هنگامی که آن [[زن]] را به [[دستور]] [[داود]]{{ع}} نزد وی آوردند، درباره شوهرش پرسید و او از حضور همسرش در [[جبهه]] [[جنگ]] خبر داد. [[داود]]{{ع}} با [[نوشتن]] [[نامه]] به [[فرمانده سپاه]]، زمینه کشته شدن شوهر او را در [[جنگ]] فراهم ساخته و سپس آن [[زن]] را به [[نکاح]] خود در آورد. در پی این کار، [[خدا]] دو [[فرشته]] را به شکل [[انسان]] نزد آن [[حضرت]] فرستاد و آنها از او خواستند تا درباره [[اختلاف]] آنان [[داوری]] کند و هنگامی که [[داود]]{{ع}} فردی را که با داشتن ۹۹ میش می‌خواست تنها میش [[برادر]] خود را نیز تصاحب کند، [[ستمگر]] خواند، آنها تصاحب آن [[زن]] را با وجود داشتن [[زنان]] فراوان بر [[داود]]{{ع}} خرده گرفتند. در این هنگام، [[حضرت]] به [[اشتباه]] و ابتلای خود پی برد و به [[سجده]] افتاد و پس از ۴۰ روز [[گریستن]] آمرزیده شد<ref>تفسیر مقاتل، ج ۳، ص ۶۳۹ ـ ۶۴۱؛ جامع البیان، ج ۲۳، ص ۱۷۴ ـ ۱۸۰.</ref>.  
بر اساس گزارش منسوب به مفسرانی مانند [[ابن عباس]] و [[سدی]]، روزی [[حضرت داود]] {{ع}} در [[محراب]] [[عبادت]] با دیدن پرنده‌ای [[زیبا]] و طلایی ‌رنگ برای گرفتن آن تلاش کرد؛ ولی پرنده پر کشید و بالای دیوار رفت. [[حضرت داود]] {{ع}} که در پی آن به بالای دیوار رفته بود، با دیدن [[زن]] [[زیبایی]] در [[خانه]] مجاور، شیفته او گردید. هنگامی که آن [[زن]] را به [[دستور]] [[داود]] {{ع}} نزد وی آوردند، درباره شوهرش پرسید و او از حضور همسرش در [[جبهه]] [[جنگ]] خبر داد. [[داود]] {{ع}} با [[نوشتن]] [[نامه]] به [[فرمانده سپاه]]، زمینه کشته شدن شوهر او را در [[جنگ]] فراهم ساخته و سپس آن [[زن]] را به [[نکاح]] خود در آورد. در پی این کار، [[خدا]] دو [[فرشته]] را به شکل [[انسان]] نزد آن [[حضرت]] فرستاد و آنها از او خواستند تا درباره [[اختلاف]] آنان [[داوری]] کند و هنگامی که [[داود]] {{ع}} فردی را که با داشتن ۹۹ میش می‌خواست تنها میش [[برادر]] خود را نیز تصاحب کند، [[ستمگر]] خواند، آنها تصاحب آن [[زن]] را با وجود داشتن [[زنان]] فراوان بر [[داود]] {{ع}} خرده گرفتند. در این هنگام، [[حضرت]] به [[اشتباه]] و ابتلای خود پی برد و به [[سجده]] افتاد و پس از ۴۰ روز [[گریستن]] آمرزیده شد<ref>تفسیر مقاتل، ج ۳، ص ۶۳۹ ـ ۶۴۱؛ جامع البیان، ج ۲۳، ص ۱۷۴ ـ ۱۸۰.</ref>.  


در برخی گزارش‌ها به [[نقل]] از افرادی مانند [[وهب بن منبه]] به جزئیات بیشتری از این داستان اشاره شده است؛ از جمله [[فرمان خدا]] به [[داود]]{{ع}} برای رفتن بر سر [[قبر]] اوریا برای حلالیت‌ طلبی از وی و [[توبه]] کردن، [[وعده الهی]] به آن [[حضرت]] به [[آمرزش]] وی و جلب [[رضایت]] اوریا با دادن [[بهشت]] به او، [[گریه]] ۳۰ ساله [[داود]]{{ع}} پس از [[توبه]] در بیابان‌ها و [[همراهی]] و همنوایی انواع حیوانات با وی و [[عبادت]] و [[زهدگرایی]] شدید وی پس از این حادثه حتی برخی منابع، دعاهایی را که [[حضرت داود]]{{ع}} هنگام [[استغفار]] به زبان می‌آورده است، مبسوط گزارش کرده‌اند<ref>تفسیر قمی، ج ۲، ص ۲۳۲ ـ ۲۳۶؛ کشف الاسرار، ج ۸، ص ۳۳۴ ـ ۳۳۵، ۳۳۸، ۳۴۱ ـ ۳۴۳؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۵، ص ۱۲۲.</ref>.
در برخی گزارش‌ها به [[نقل]] از افرادی مانند [[وهب بن منبه]] به جزئیات بیشتری از این داستان اشاره شده است؛ از جمله [[فرمان خدا]] به [[داود]] {{ع}} برای رفتن بر سر [[قبر]] اوریا برای حلالیت‌ طلبی از وی و [[توبه]] کردن، [[وعده الهی]] به آن [[حضرت]] به [[آمرزش]] وی و جلب [[رضایت]] اوریا با دادن [[بهشت]] به او، [[گریه]] ۳۰ ساله [[داود]] {{ع}} پس از [[توبه]] در بیابان‌ها و [[همراهی]] و همنوایی انواع حیوانات با وی و [[عبادت]] و [[زهدگرایی]] شدید وی پس از این حادثه حتی برخی منابع، دعاهایی را که [[حضرت داود]] {{ع}} هنگام [[استغفار]] به زبان می‌آورده است، مبسوط گزارش کرده‌اند<ref>تفسیر قمی، ج ۲، ص ۲۳۲ ـ ۲۳۶؛ کشف الاسرار، ج ۸، ص ۳۳۴ ـ ۳۳۵، ۳۳۸، ۳۴۱ ـ ۳۴۳؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۵، ص ۱۲۲.</ref>.


سبب این [[ابتلا]] مورد [[اختلاف]] است: به گفته [[ابن عباس]] و [[سدی]]، هنگامی که [[داود]]{{ع}} [[آرزو]] کرد که ای کاش نعمت‌های ارزانی شده به [[ابراهیم]]{{ع}}، [[اسماعیل]]{{ع}}، [[اسحاق]]{{ع}} و [[یعقوب]]{{ع}} به وی هم داده شود، [[خدا]] آن را نتیجه [[صبر]] و [[بردباری]] آنان در برابر [[آزمون‌های الهی]] مانند افتادن در [[آتش]]، [[ذبح]] [[اسماعیل]]{{ع}} و [[فراق]] [[یوسف]]{{ع}} خواند؛ آن‌گاه [[حضرت داود]]{{ع}} از [[خدا]] خواست زمینه ابتلای وی را نیز فراهم آورد.  
سبب این [[ابتلا]] مورد [[اختلاف]] است: به گفته [[ابن عباس]] و [[سدی]]، هنگامی که [[داود]] {{ع}} [[آرزو]] کرد که ای کاش نعمت‌های ارزانی شده به [[ابراهیم]] {{ع}}، [[اسماعیل]] {{ع}}، [[اسحاق]] {{ع}} و [[یعقوب]] {{ع}} به وی هم داده شود، [[خدا]] آن را نتیجه [[صبر]] و [[بردباری]] آنان در برابر [[آزمون‌های الهی]] مانند افتادن در [[آتش]]، [[ذبح]] [[اسماعیل]] {{ع}} و [[فراق]] [[یوسف]] {{ع}} خواند؛ آن‌گاه [[حضرت داود]] {{ع}} از [[خدا]] خواست زمینه ابتلای وی را نیز فراهم آورد.  


برخی دیگر گفته‌اند: روزی در میان [[بنی‌اسرائیل]] گفته شد آیا کسی می‌تواند روزی را بی‌انجام دادن [[گناه]] سپری کند و [[حضرت داود]]{{ع}} با خود اندیشید که او می‌تواند. در پی چنین گمانی، حادثه یاد شده رُخ داد و [[پندار]] آن [[حضرت]] [[نادرست]] از آب درآمد<ref>جامع البیان، ج ۲۳، ص ۱۷۴ ـ ۱۸۰؛ کشف الاسرار، ج ۸، ص ۳۳۴ ـ ۳۳۸، ۳۴۱ ـ ۳۴۳؛ زاد المسیر، ج ۷، ص ۱۱۳ ـ ۱۱۴.</ref>.
برخی دیگر گفته‌اند: روزی در میان [[بنی‌اسرائیل]] گفته شد آیا کسی می‌تواند روزی را بی‌انجام دادن [[گناه]] سپری کند و [[حضرت داود]] {{ع}} با خود اندیشید که او می‌تواند. در پی چنین گمانی، حادثه یاد شده رُخ داد و [[پندار]] آن [[حضرت]] [[نادرست]] از آب درآمد<ref>جامع البیان، ج ۲۳، ص ۱۷۴ ـ ۱۸۰؛ کشف الاسرار، ج ۸، ص ۳۳۴ ـ ۳۳۸، ۳۴۱ ـ ۳۴۳؛ زاد المسیر، ج ۷، ص ۱۱۳ ـ ۱۱۴.</ref>.


به گزارشی از [[وهب‌بن منبه]]، [[داود]]{{ع}} با خود گفت: ای کاش می‌دانستم که اگر [[یاری]] [[خدا]] نباشد، چه پیش می‌آمد! [[خدا]] به [[فرشتگان]] مراقب وی [[دستور]] داد که از وی کناره گرفته تا نیاز مستمر او به [[خدا]] کاملاً روشن شود. [[داود]]{{ع}} با [[عبادت]] بسیار خواست خلأ یاد شده را جبران کند و [[گمان]] کرد که توانسته است بر نفس خود مسلط شود و [[خدا]] با فرستادن پرنده‌ای، ابتلای یاد شده را پدید آورد، تا [[ناتوانی]] [[داود]]{{ع}} ثابت گردد<ref>تفسیر قرطبی، ج ۱۵، ص ۱۱۰ ـ ۱۱۱؛ زاد المسیر، ج ۷، ص ۱۱۳ ـ ۱۱۴.</ref>.
به گزارشی از [[وهب‌بن منبه]]، [[داود]] {{ع}} با خود گفت: ای کاش می‌دانستم که اگر [[یاری]] [[خدا]] نباشد، چه پیش می‌آمد! [[خدا]] به [[فرشتگان]] مراقب وی [[دستور]] داد که از وی کناره گرفته تا نیاز مستمر او به [[خدا]] کاملاً روشن شود. [[داود]] {{ع}} با [[عبادت]] بسیار خواست خلأ یاد شده را جبران کند و [[گمان]] کرد که توانسته است بر نفس خود مسلط شود و [[خدا]] با فرستادن پرنده‌ای، ابتلای یاد شده را پدید آورد، تا [[ناتوانی]] [[داود]] {{ع}} ثابت گردد<ref>تفسیر قرطبی، ج ۱۵، ص ۱۱۰ ـ ۱۱۱؛ زاد المسیر، ج ۷، ص ۱۱۳ ـ ۱۱۴.</ref>.


چالش‌های [[روایت]] نخست: [[مفسران شیعه]] <ref>التبیان، ج ۸، ص ۵۵۴ ـ ۵۵۵؛ مجمع البیان، ج ۸، ص ۳۵۴ ـ ۳۵۵؛ المیزان، ج ۷، ص ۱۹۸ ـ ۲۰۱.</ref> و بسیاری از [[مفسران اهل سنت]]<ref>الکشاف، ج ۴، ص ۸۰ ـ ۸۳؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۵، ص ۱۱۶؛ روح المعانی، ج ۲۳، ص ۲۷۲ ـ ۲۷۳.</ref> با [[اعتقاد به عصمت]] [[انبیا]] از [[گناهان]] کبیر، این [[روایت]] از داستان را به سبب انتساب دو منکر بزرگ (کشتن [[انسانی]] بیگناه و تصاحب [[همسر]] وی) به [[پیامبر الهی]] [[باطل]] خوانده و از زوایای گوناگون نقد کرده‌اند: [[فخر رازی]] ضمن [[پلید]] و [[فاسد]] خواندن این حکایت، [[ادله]] ده‌گانه‌ای برای [[نادرستی]] آن می‌آورد<ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۶، ص ۱۸۹ ـ ۱۹۵.</ref>. [[ضعف سند]]<ref>معانی القرآن، ج ۶، ص ۱۰۰ - ۱۰۱؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۵، ص ۱۱۶.</ref> و ساختگی بودن داستان، عدم دلالت [[آیات قرآن]] و [[احادیث صحیح]] بر آن<ref>التبیان، ج ۸، ص ۵۵۴ ـ ۵۵۵؛ مجمع‌البیان، ج ۸، ص ۳۵۴؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۵، ص ۱۱۶.</ref>، برنتابیدن چنین نسبتی از سوی افراد عادی حتی [[فاسق]]، در نتیجه نابخردانه بودن انتساب آن به فردی [[معصوم]]<ref> الکشاف، ج ۴، ص ۸۱؛ مجمع البیان، ج ۸، ص ۳۵۴؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۶، ص ۱۸۹ ـ ۱۹۲.</ref>، ناسازگاری آن با ویژگی‌های گفته شده برای [[داود]]{{ع}} در [[قرآن]]<ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۶، ص ۱۸۹ ـ ۱۹۲؛ المیزان، ج ۱۷، ص ۱۹۴.</ref> و ناسازگاری صدر و ذیل داستان (سبب [[ابتلا]] و نتیجه آن) از جمله نقدهایاند <ref> التفسیر الکبیر، ج ۲۶، ص ۱۸۹ ـ ۱۹۲.</ref>؛ همچنین گفته‌اند برپایه [[درستی]] این داستان می‌بایست [[حضرت داود]]{{ع}} به [[بی‌ایمانی]] خود [[حکم]] کرده باشد، زیرا وی با [[ستم]] خواندنِ تلاش برای تصاحب یک میش با وجود داشتن ۹۹ میش، [[تعدی به حقوق یکدیگر]] را امر رایجی دانست که فقط [[مؤمنان]] [[صالح]] از آن می‌پرهیزند.
چالش‌های [[روایت]] نخست: [[مفسران شیعه]] <ref>التبیان، ج ۸، ص ۵۵۴ ـ ۵۵۵؛ مجمع البیان، ج ۸، ص ۳۵۴ ـ ۳۵۵؛ المیزان، ج ۷، ص ۱۹۸ ـ ۲۰۱.</ref> و بسیاری از [[مفسران اهل سنت]]<ref>الکشاف، ج ۴، ص ۸۰ ـ ۸۳؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۵، ص ۱۱۶؛ روح المعانی، ج ۲۳، ص ۲۷۲ ـ ۲۷۳.</ref> با [[اعتقاد به عصمت]] [[انبیا]] از [[گناهان]] کبیر، این [[روایت]] از داستان را به سبب انتساب دو منکر بزرگ (کشتن [[انسانی]] بیگناه و تصاحب [[همسر]] وی) به [[پیامبر الهی]] [[باطل]] خوانده و از زوایای گوناگون نقد کرده‌اند: [[فخر رازی]] ضمن [[پلید]] و [[فاسد]] خواندن این حکایت، [[ادله]] ده‌گانه‌ای برای [[نادرستی]] آن می‌آورد<ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۶، ص ۱۸۹ ـ ۱۹۵.</ref>. [[ضعف سند]]<ref>معانی القرآن، ج ۶، ص ۱۰۰ - ۱۰۱؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۵، ص ۱۱۶.</ref> و ساختگی بودن داستان، عدم دلالت [[آیات قرآن]] و [[احادیث صحیح]] بر آن<ref>التبیان، ج ۸، ص ۵۵۴ ـ ۵۵۵؛ مجمع‌البیان، ج ۸، ص ۳۵۴؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۵، ص ۱۱۶.</ref>، برنتابیدن چنین نسبتی از سوی افراد عادی حتی [[فاسق]]، در نتیجه نابخردانه بودن انتساب آن به فردی [[معصوم]]<ref> الکشاف، ج ۴، ص ۸۱؛ مجمع البیان، ج ۸، ص ۳۵۴؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۶، ص ۱۸۹ ـ ۱۹۲.</ref>، ناسازگاری آن با ویژگی‌های گفته شده برای [[داود]] {{ع}} در [[قرآن]]<ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۶، ص ۱۸۹ ـ ۱۹۲؛ المیزان، ج ۱۷، ص ۱۹۴.</ref> و ناسازگاری صدر و ذیل داستان (سبب [[ابتلا]] و نتیجه آن) از جمله نقدهایاند <ref> التفسیر الکبیر، ج ۲۶، ص ۱۸۹ ـ ۱۹۲.</ref>؛ همچنین گفته‌اند برپایه [[درستی]] این داستان می‌بایست [[حضرت داود]] {{ع}} به [[بی‌ایمانی]] خود [[حکم]] کرده باشد، زیرا وی با [[ستم]] خواندنِ تلاش برای تصاحب یک میش با وجود داشتن ۹۹ میش، [[تعدی به حقوق یکدیگر]] را امر رایجی دانست که فقط [[مؤمنان]] [[صالح]] از آن می‌پرهیزند.


همچنین ناسازگاری قصه با [[آیات]] مختلفی که بر [[گزینش]] حکیمانه و هدفمند [[انبیا]] به دست [[الهی]] و [[برتری]] آنان نسبت به جهانیان تصریح می‌کنند {{متن قرآن|وَإِذَا جَاءَتْهُمْ آيَةٌ قَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ حَتَّى نُؤْتَى مِثْلَ مَا أُوتِيَ رُسُلُ اللَّهِ اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ سَيُصِيبُ الَّذِينَ أَجْرَمُوا صَغَارٌ عِنْدَ اللَّهِ وَعَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا كَانُوا يَمْكُرُونَ}}<ref>«و هنگامی که نشانه‌ای (از سوی خداوند) نزدشان آید می‌گویند ما هرگز ایمان نمی‌آوریم تا به ما نیز همانند آنچه به پیامبران خداوند داده شده است داده شود» سوره انعام، آیه ۱۲۴.</ref>؛ {{متن قرآن|اللَّهُ يَصْطَفِي مِنَ الْمَلَائِكَةِ رُسُلًا وَمِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ}}<ref>«خداوند از فرشتگان و از مردم فرستادگانی برمی‌گزیند؛ به راستی خداوند شنوایی بیناست» سوره حج، آیه ۷۵.</ref>؛ {{متن قرآن|وَلَقَدِ اخْتَرْنَاهُمْ عَلَى عِلْمٍ عَلَى الْعَالَمِينَ}}<ref>«و به یقین آنان را با دانایی بر جهانیان برگزیدیم» سوره دخان، آیه ۳۲.</ref>. از دیگر [[ادله]] در رد این داستان هستند<ref> التبیان، ج ۸، ص ۵۵۴ ـ ۵۵۵؛ مجمع البیان، ج ۸، ص ۳۵۵.</ref>.  
همچنین ناسازگاری قصه با [[آیات]] مختلفی که بر [[گزینش]] حکیمانه و هدفمند [[انبیا]] به دست [[الهی]] و [[برتری]] آنان نسبت به جهانیان تصریح می‌کنند {{متن قرآن|وَإِذَا جَاءَتْهُمْ آيَةٌ قَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ حَتَّى نُؤْتَى مِثْلَ مَا أُوتِيَ رُسُلُ اللَّهِ اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ سَيُصِيبُ الَّذِينَ أَجْرَمُوا صَغَارٌ عِنْدَ اللَّهِ وَعَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا كَانُوا يَمْكُرُونَ}}<ref>«و هنگامی که نشانه‌ای (از سوی خداوند) نزدشان آید می‌گویند ما هرگز ایمان نمی‌آوریم تا به ما نیز همانند آنچه به پیامبران خداوند داده شده است داده شود» سوره انعام، آیه ۱۲۴.</ref>؛ {{متن قرآن|اللَّهُ يَصْطَفِي مِنَ الْمَلَائِكَةِ رُسُلًا وَمِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ}}<ref>«خداوند از فرشتگان و از مردم فرستادگانی برمی‌گزیند؛ به راستی خداوند شنوایی بیناست» سوره حج، آیه ۷۵.</ref>؛ {{متن قرآن|وَلَقَدِ اخْتَرْنَاهُمْ عَلَى عِلْمٍ عَلَى الْعَالَمِينَ}}<ref>«و به یقین آنان را با دانایی بر جهانیان برگزیدیم» سوره دخان، آیه ۳۲.</ref>. از دیگر [[ادله]] در رد این داستان هستند<ref> التبیان، ج ۸، ص ۵۵۴ ـ ۵۵۵؛ مجمع البیان، ج ۸، ص ۳۵۵.</ref>.  


[[فخر رازی]] پس از بیان دلیل‌های گوناگون در رد داستان [[همسر]] اوریا و با اشاره به سر بسته بودن بیان [[قرآن]]، [[نقل]] آن را به فرض درست بودن، [[اشاعه فحشا]] و در صورت [[دروغ]] بودن، مایه [[عقاب الهی]] دانسته و با وجود [[روایت]] از سوی [[محدثان]] و [[مفسران]] بزرگ، آن را خبر واحدی می‌خواند که [[ادله]] قطعی بر [[نادرستی]] آن هست و آن را از اعتبار می‌اندازد<ref> التفسیر الکبیر، ج ۲۶، ص ۱۸۹ ـ ۱۹۲.</ref>.
[[فخر رازی]] پس از بیان دلیل‌های گوناگون در رد داستان [[همسر]] اوریا و با اشاره به سر بسته بودن بیان [[قرآن]]، [[نقل]] آن را به فرض درست بودن، [[اشاعه فحشا]] و در صورت [[دروغ]] بودن، مایه [[عقاب الهی]] دانسته و با وجود [[روایت]] از سوی [[محدثان]] و [[مفسران]] بزرگ، آن را خبر واحدی می‌خواند که [[ادله]] قطعی بر [[نادرستی]] آن هست و آن را از اعتبار می‌اندازد<ref> التفسیر الکبیر، ج ۲۶، ص ۱۸۹ ـ ۱۹۲.</ref>.


نسبت این داستان به [[حضرت داود]]{{ع}} در [[احادیث]] و [[روایات]] [[شیعی]] نیز به شدت محکوم و [[نکوهش]] شده است. [[مفسران]] به این [[احادیث]] ذیل [[آیات]] یاد شده توجه کرده‌اند <ref>نور الثقلین، ج ۴، ص ۴۴۶.</ref>.
نسبت این داستان به [[حضرت داود]] {{ع}} در [[احادیث]] و [[روایات]] [[شیعی]] نیز به شدت محکوم و [[نکوهش]] شده است. [[مفسران]] به این [[احادیث]] ذیل [[آیات]] یاد شده توجه کرده‌اند <ref>نور الثقلین، ج ۴، ص ۴۴۶.</ref>.


[[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} فرمود: اگر کسی داستانی را که قصّاصان (قصه گویان) درباره [[داود]]{{ع}} می‌گویند، بازگو کند، به [[جرم]] [[افترا]] بستن به [[پیامبران الهی]] ۱۶۰ تازیانه بر او می‌زنم<ref>الکشاف، ج ۴، ص ۸۱؛ مجمع البیان، ج ۸، ص ۳۵۴؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۵، ص ۱۱۹.</ref>. برپایه این [[روایت]]، قصاصان، همانند [[روایت]] توراتی داستان، نسبت ناروای [[زنا]] به [[حضرت داود]]{{ع}} می‌داده‌اند. بر این اساس، [[امام]]{{ع}} بازگویان این حکایت را سزاوار دو حد می‌داند: حدّی برای نسبت دادن [[زنا]] به یک [[مؤمن]] و دیگری برای [[هتک حرمت]] [[پیامبر خدا]]<ref> التبیان، ج ۸، ص ۵۵۵؛ مجمع البیان، ج ۸، ص ۳۵۴؛ نمونه، ج ۱۹، ص ۲۵۵.</ref>.
[[امیرمؤمنان علی]] {{ع}} فرمود: اگر کسی داستانی را که قصّاصان (قصه گویان) درباره [[داود]] {{ع}} می‌گویند، بازگو کند، به [[جرم]] [[افترا]] بستن به [[پیامبران الهی]] ۱۶۰ تازیانه بر او می‌زنم<ref>الکشاف، ج ۴، ص ۸۱؛ مجمع البیان، ج ۸، ص ۳۵۴؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۵، ص ۱۱۹.</ref>. برپایه این [[روایت]]، قصاصان، همانند [[روایت]] توراتی داستان، نسبت ناروای [[زنا]] به [[حضرت داود]] {{ع}} می‌داده‌اند. بر این اساس، [[امام]] {{ع}} بازگویان این حکایت را سزاوار دو حد می‌داند: حدّی برای نسبت دادن [[زنا]] به یک [[مؤمن]] و دیگری برای [[هتک حرمت]] [[پیامبر خدا]]<ref> التبیان، ج ۸، ص ۵۵۵؛ مجمع البیان، ج ۸، ص ۳۵۴؛ نمونه، ج ۱۹، ص ۲۵۵.</ref>.


[[امام صادق]]{{ع}} با بیان اینکه نمی‌توان [[خشنودی]] همه [[مردم]] را به دست آورد و جلوی زبان آنها را گرفت، داستان [[همسر]] اوریا و [[ارتباط]] [[داود]]{{ع}} با وی را نمونه‌ای یاد می‌کند که [[مردم]] ساخته‌اند<ref> الامالی، ص ۱۶۴.</ref>.  
[[امام صادق]] {{ع}} با بیان اینکه نمی‌توان [[خشنودی]] همه [[مردم]] را به دست آورد و جلوی زبان آنها را گرفت، داستان [[همسر]] اوریا و [[ارتباط]] [[داود]] {{ع}} با وی را نمونه‌ای یاد می‌کند که [[مردم]] ساخته‌اند<ref> الامالی، ص ۱۶۴.</ref>.  


[[امام رضا]]{{ع}} در پاسخ [[علی بن جهم]] که از جمله با اشاره به یاد کرد [[آزمون]] [[داود]]{{ع}} در [[قرآن]] و ناظر دانستن آن به داستان [[همسر]] اوریا می‌خواست، [[عصمت انبیا]] را با استناد به [[آیات قرآن]] به چالش کشد، از شدت [[تأسف]]، با دست به پیشانی خود زد و [[استرجاع]] کرد. آن [[حضرت]] ضمن [[تفسیر به رأی]] خواندن دیدگاه ابن جهم و سفارش وی به [[پارسایی]]، از او خواست به سبب نسبت دادنِ سه منکر (شکستن [[نماز]]، [[فحشا]] و کشتن [[انسان]] بیگناه) به [[پیامبر خدا]] [[توبه]] کند. [[امام رضا]]{{ع}} در ادامه، [[لغزش]] [[داود]]{{ع}} را در زمینه [[داوری]] وی دانست <ref>الامالی، ص ۱۵۲ - ۱۵۳؛ عیون اخبار الرضا{{ع}}، ج ۲، ص ۱۷۱ - ۱۷۲؛ نورالثقلین، ج ۴، ص ۴۴۵ - ۴۴۶.</ref>.
[[امام رضا]] {{ع}} در پاسخ [[علی بن جهم]] که از جمله با اشاره به یاد کرد [[آزمون]] [[داود]] {{ع}} در [[قرآن]] و ناظر دانستن آن به داستان [[همسر]] اوریا می‌خواست، [[عصمت انبیا]] را با استناد به [[آیات قرآن]] به چالش کشد، از شدت [[تأسف]]، با دست به پیشانی خود زد و [[استرجاع]] کرد. آن [[حضرت]] ضمن [[تفسیر به رأی]] خواندن دیدگاه ابن جهم و سفارش وی به [[پارسایی]]، از او خواست به سبب نسبت دادنِ سه منکر (شکستن [[نماز]]، [[فحشا]] و کشتن [[انسان]] بیگناه) به [[پیامبر خدا]] [[توبه]] کند. [[امام رضا]] {{ع}} در ادامه، [[لغزش]] [[داود]] {{ع}} را در زمینه [[داوری]] وی دانست <ref>الامالی، ص ۱۵۲ - ۱۵۳؛ عیون اخبار الرضا {{ع}}، ج ۲، ص ۱۷۱ - ۱۷۲؛ نورالثقلین، ج ۴، ص ۴۴۵ - ۴۴۶.</ref>.


[[روایت]] دوم:
[[روایت]] دوم:


دسته‌ای از [[مفسران اهل سنت]] با [[اعتقاد]] به جواز [[صدور گناه]] صغیر از [[پیامبران]] و با منزه دانستن آنها از [[گناه]] کبیر و اموری مانند علاقه‌مندی به [[زن]] شوهردار و [[زمینه‌چینی]] برای [[قتل]] [[آدمی]] بیگناه، اصل داستان را به گونه‌ای پذیرفته و کوشیده‌اند با ارائه پرداخت معتدل‌تری، آن را ارتکاب صغیر بخوانند<ref>تفسیر بغوی، ج ۴، ص ۵۵؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۶، ص ۱۹۳ ـ ۱۹۵.</ref>. این گروه به اندازه خود پرداخت‌های مختلفی از داستان به دست داده‌اند:  
دسته‌ای از [[مفسران اهل سنت]] با [[اعتقاد]] به جواز [[صدور گناه]] صغیر از [[پیامبران]] و با منزه دانستن آنها از [[گناه]] کبیر و اموری مانند علاقه‌مندی به [[زن]] شوهردار و [[زمینه‌چینی]] برای [[قتل]] [[آدمی]] بیگناه، اصل داستان را به گونه‌ای پذیرفته و کوشیده‌اند با ارائه پرداخت معتدل‌تری، آن را ارتکاب صغیر بخوانند<ref>تفسیر بغوی، ج ۴، ص ۵۵؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۶، ص ۱۹۳ ـ ۱۹۵.</ref>. این گروه به اندازه خود پرداخت‌های مختلفی از داستان به دست داده‌اند:  
#برخی از آنها به [[پیروی]] از جبایی<ref>ر.ک: التبیان، ج ۸، ص ۵۵۴؛ مجمع البیان، ج ۸، ص ۳۵۳ ـ ۳۵۴.</ref>، با مرتبط دانستنِ حادثه به زمان خواستگاری، گفته‌اند که در پی خواستگاری اوریا، آن [[زن]] قرار بود با وی [[ازدواج]] کند؛ ولی هنگامی که [[داود]]{{ع}} با وجود [[آگاهی]] از این موضوع از او خواستگاری کرد، [[خانواده]] آن [[زن]] به اعتبار [[جایگاه]] [[برتر]] [[داود]]{{ع}} دختر خود را به [[نکاح]] وی درآوردند. بر این اساس، [[سرزنش]] آن [[حضرت]] به سبب علاقه به این [[ازدواج]] به رغم داشتن [[زنان]] بسیار و خواستگاری کردن از دختری بود که پیش از وی خواستگار داشت<ref>تفسیر قرطبی، ج ۱۵، ص ۱۱۶؛ تفسیر صدرالمتالهین، ج ۳، ص ۱۲۰.</ref>.
# برخی از آنها به [[پیروی]] از جبایی<ref>ر. ک: التبیان، ج ۸، ص ۵۵۴؛ مجمع البیان، ج ۸، ص ۳۵۳ ـ ۳۵۴.</ref>، با مرتبط دانستنِ حادثه به زمان خواستگاری، گفته‌اند که در پی خواستگاری اوریا، آن [[زن]] قرار بود با وی [[ازدواج]] کند؛ ولی هنگامی که [[داود]] {{ع}} با وجود [[آگاهی]] از این موضوع از او خواستگاری کرد، [[خانواده]] آن [[زن]] به اعتبار [[جایگاه]] [[برتر]] [[داود]] {{ع}} دختر خود را به [[نکاح]] وی درآوردند. بر این اساس، [[سرزنش]] آن [[حضرت]] به سبب علاقه به این [[ازدواج]] به رغم داشتن [[زنان]] بسیار و خواستگاری کردن از دختری بود که پیش از وی خواستگار داشت<ref>تفسیر قرطبی، ج ۱۵، ص ۱۱۶؛ تفسیر صدرالمتالهین، ج ۳، ص ۱۲۰.</ref>.
#برخی دیگر گفته‌اند که [[داود]]{{ع}} در پی شیفتگی به [[همسر]] اوریا از وی خواست که [[زن]] خود را [[طلاق]] دهد و در مقابل، هر [[زن]] و کنیزی را که بخواهد به [[ازدواج]] او در می‌آورد؛ اما اوریا نپذیرفت و [[خدا]] بر اثر چنین درخواستی، [[داود]]{{ع}} را ملامت کرد.
# برخی دیگر گفته‌اند که [[داود]] {{ع}} در پی شیفتگی به [[همسر]] اوریا از وی خواست که [[زن]] خود را [[طلاق]] دهد و در مقابل، هر [[زن]] و کنیزی را که بخواهد به [[ازدواج]] او در می‌آورد؛ اما اوریا نپذیرفت و [[خدا]] بر اثر چنین درخواستی، [[داود]] {{ع}} را ملامت کرد.


برپایه دیدگاه دیگری چنین درخواستی در آن زمان رایج بود و اوریا از سر [[حجب و حیا]]، [[همسر]] خود را [[طلاق]] داد و [[داود]]{{ع}} با وی [[ازدواج]] کرد و این نوعی ترک "اَولی" بود<ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۶، ص ۱۹۳؛ تفسیر صدرالمتالهین، ج ۳، ص ۱۲۰؛ التحریر والتنویر، ج ۲۴، ص ۲۳۷ ـ ۲۳۸.</ref>.
برپایه دیدگاه دیگری چنین درخواستی در آن زمان رایج بود و اوریا از سر [[حجب و حیا]]، [[همسر]] خود را [[طلاق]] داد و [[داود]] {{ع}} با وی [[ازدواج]] کرد و این نوعی ترک "اَولی" بود<ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۶، ص ۱۹۳؛ تفسیر صدرالمتالهین، ج ۳، ص ۱۲۰؛ التحریر والتنویر، ج ۲۴، ص ۲۳۷ ـ ۲۳۸.</ref>.


[[روایت]] سوم:
[[روایت]] سوم:


[[داود]]{{ع}} [[آرزو]] کرد که [[زن]] اوریا به گونه [[شرعی]] [[همسر]] وی گردد و هنگامی که اوریا به چهره‌ای طبیعی در [[جنگ]] کشته شد، [[داود]]{{ع}} که همواره از کشته شدن سربازانش [[اندوهگین]] می‌شد، بی [[ناراحتی]] از [[مرگ]] وی با [[همسر]] او [[ازدواج]] کرد و چنین چیزی دور از [[شأن]] [[انبیا]] و درخور [[نکوهش]] است <ref>کشف الاسرار، ج ۸، ص ۳۳۵ ـ ۳۳۶؛ زاد المسیر، ج ۷، ص ۱۱۶ ـ ۱۱۷؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۶، ص ۱۹۲ ـ ۱۹۳.</ref>
[[داود]] {{ع}} [[آرزو]] کرد که [[زن]] اوریا به گونه [[شرعی]] [[همسر]] وی گردد و هنگامی که اوریا به چهره‌ای طبیعی در [[جنگ]] کشته شد، [[داود]] {{ع}} که همواره از کشته شدن سربازانش [[اندوهگین]] می‌شد، بی [[ناراحتی]] از [[مرگ]] وی با [[همسر]] او [[ازدواج]] کرد و چنین چیزی دور از [[شأن]] [[انبیا]] و درخور [[نکوهش]] است <ref>کشف الاسرار، ج ۸، ص ۳۳۵ ـ ۳۳۶؛ زاد المسیر، ج ۷، ص ۱۱۶ ـ ۱۱۷؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۶، ص ۱۹۲ ـ ۱۹۳.</ref>


[[روایت]] چهارم:
[[روایت]] چهارم:


در زمان [[داود]]{{ع}} اگر مردی از [[دنیا]] می‌رفت، [[نزدیکان]] وی به [[ازدواج]] با [[همسر]] او سزاوارتر بودند و [[ازدواج]] کس دیگری، جز در صورت [[اعراض]] [[اقوام]]، ناروا شمرده می‌شد. در پی [[مرگ]] اوریا، [[داود]]{{ع}} از [[همسر]] وی خواستگاری و با او [[ازدواج]] کرد و [[جایگاه]] آن [[حضرت]] نگذاشت [[اقوام]] اوریا برای [[ازدواج]] با بیوه او [[اقدام]] کنند<ref>ر.ک: مجمع‌البیان، ج ۸، ص ۳۵۳.</ref>.
در زمان [[داود]] {{ع}} اگر مردی از [[دنیا]] می‌رفت، [[نزدیکان]] وی به [[ازدواج]] با [[همسر]] او سزاوارتر بودند و [[ازدواج]] کس دیگری، جز در صورت [[اعراض]] [[اقوام]]، ناروا شمرده می‌شد. در پی [[مرگ]] اوریا، [[داود]] {{ع}} از [[همسر]] وی خواستگاری و با او [[ازدواج]] کرد و [[جایگاه]] آن [[حضرت]] نگذاشت [[اقوام]] اوریا برای [[ازدواج]] با بیوه او [[اقدام]] کنند<ref>ر. ک: مجمع‌البیان، ج ۸، ص ۳۵۳.</ref>.


[[روایت]] داستان [[زن]] اوریا و پیوندش با ابتلای [[داود]]{{ع}} تصریح بسیاری از [[مفسران]]<ref>تفسیر ابن کثیر، ج ۴، ص ۳۴؛ التحریر و التنویر، ج ۲۴، ص ۲۳۸ ـ ۲۳۹؛ المیزان، ج ۱۷، ص ۱۹۸ ـ ۲۰۱.</ref> و [[پژوهشگران]] <ref>ر.ک: الصحیح من سیرة النبی، ج ۱، ص ۱۸۴ ـ ۱۹۰؛ موسوعة المصطفی، ص ۱۳۶.</ref>، افزون بر [[نادرستی]] آن، از [[اسرائیلیات]] و برگرفته از [[عهد قدیم]] است؛ با این تفاوت که در روایت‌های [[منابع اسلامی]] از این داستان، تلاش شده است برای سازگار شدن آن با [[باورها]] و اندیشه‌های [[کلامی]] پذیرفته شده درباره [[عصمت انبیا]]، بعضی از بخش‌های آن حذف یا تعدیل شوند؛ برای نمونه نسبت در آمیختن با [[زن]] اوریا و باردار شدن وی پیش از [[ازدواج]] با [[داود]]{{ع}} که در [[روایت]] [[عهد قدیم]] هست، در اکثر قریب به [[اتفاق]] [[منابع اسلامی]]، حذف حتی از عدّه نگهداشتن [[زن]] اوریا پیش از [[ازدواج]] با [[داود]]{{ع}} یاد شده است<ref>تفسیر ثعلبی، ج ۸، ص ۱۸۶؛ تفسیر سمعانی، ج ۴، ص ۴۳۳؛ تفسیر بغوی، ج ۴، ص ۵۳.</ref>. تعدیل داستان در [[روایت]] دوم آن با تقریرهای مختلف نیز بر همین اساس انجام گرفته است؛ همچنین بر اساس [[روایت]] [[کتاب مقدس]]، [[خدا]] [[کیفر]] [[سختی]] را برای [[داود]]{{ع}} در نظر گرفت؛ اما در [[روایت]] [[منابع اسلامی]]، داستان با [[توبه]] و [[استغفار]] [[داود]]{{ع}} و [[آمرزش الهی]] وی به پایان می‌رسد.
[[روایت]] داستان [[زن]] اوریا و پیوندش با ابتلای [[داود]] {{ع}} تصریح بسیاری از [[مفسران]]<ref>تفسیر ابن کثیر، ج ۴، ص ۳۴؛ التحریر و التنویر، ج ۲۴، ص ۲۳۸ ـ ۲۳۹؛ المیزان، ج ۱۷، ص ۱۹۸ ـ ۲۰۱.</ref> و [[پژوهشگران]] <ref>ر. ک: الصحیح من سیرة النبی، ج ۱، ص ۱۸۴ ـ ۱۹۰؛ موسوعة المصطفی، ص ۱۳۶.</ref>، افزون بر [[نادرستی]] آن، از [[اسرائیلیات]] و برگرفته از [[عهد قدیم]] است؛ با این تفاوت که در روایت‌های [[منابع اسلامی]] از این داستان، تلاش شده است برای سازگار شدن آن با [[باورها]] و اندیشه‌های [[کلامی]] پذیرفته شده درباره [[عصمت انبیا]]، بعضی از بخش‌های آن حذف یا تعدیل شوند؛ برای نمونه نسبت در آمیختن با [[زن]] اوریا و باردار شدن وی پیش از [[ازدواج]] با [[داود]] {{ع}} که در [[روایت]] [[عهد قدیم]] هست، در اکثر قریب به [[اتفاق]] [[منابع اسلامی]]، حذف حتی از عدّه نگهداشتن [[زن]] اوریا پیش از [[ازدواج]] با [[داود]] {{ع}} یاد شده است<ref>تفسیر ثعلبی، ج ۸، ص ۱۸۶؛ تفسیر سمعانی، ج ۴، ص ۴۳۳؛ تفسیر بغوی، ج ۴، ص ۵۳.</ref>. تعدیل داستان در [[روایت]] دوم آن با تقریرهای مختلف نیز بر همین اساس انجام گرفته است؛ همچنین بر اساس [[روایت]] [[کتاب مقدس]]، [[خدا]] [[کیفر]] [[سختی]] را برای [[داود]] {{ع}} در نظر گرفت؛ اما در [[روایت]] [[منابع اسلامی]]، داستان با [[توبه]] و [[استغفار]] [[داود]] {{ع}} و [[آمرزش الهی]] وی به پایان می‌رسد.


تفاوت دیگر درباره صحنه‌ای است که [[داود]]{{ع}} در پی آن [[لغزش]] خود را دریافت: در [[کتاب مقدس]]، از آمدن دو نفر برای طرح دعوای مربوط به تصاحب یک گوسفند سخنی به میان نیامده است، بلکه [[پیامبری]] به نام ناتان با بیان یک حکایت و [[تطبیق]] [[شخصیت]] ثروتمند آن بر [[داود]]{{ع}}، آن [[حضرت]] را متوجه [[گناه]] خویش می‌کند<ref>کتاب مقدس، دوم سموئیل ۷: ۳ ـ ۶؛ ۱۲: ۱ ـ ۲۵؛ الانتصار، ج ۴، ص ۱۶.</ref>.
تفاوت دیگر درباره صحنه‌ای است که [[داود]] {{ع}} در پی آن [[لغزش]] خود را دریافت: در [[کتاب مقدس]]، از آمدن دو نفر برای طرح دعوای مربوط به تصاحب یک گوسفند سخنی به میان نیامده است، بلکه [[پیامبری]] به نام ناتان با بیان یک حکایت و [[تطبیق]] [[شخصیت]] ثروتمند آن بر [[داود]] {{ع}}، آن [[حضرت]] را متوجه [[گناه]] خویش می‌کند<ref>کتاب مقدس، دوم سموئیل ۷: ۳ ـ ۶؛ ۱۲: ۱ ـ ۲۵؛ الانتصار، ج ۴، ص ۱۶.</ref>.


به نظر می‌رسد همان گونه که [[امام رضا]]{{ع}} فرمود، اصل [[ازدواج حضرت]] [[داود]]{{ع}} با [[زن]] اوریا درست بوده؛ ولی پس از آن به عللی دچار [[تحریف]] و داستان‌پردازی شده است. [[امام رضا]]{{ع}} در پاسخ ابن جهم که درباره اصل داستان [[همسر]] اوریا پرسید، فرمود: در زمان [[داود]]{{ع}} اگر مردی می‌مرد یا کشته می‌شد، [[زن]] وی باید برای همیشه بی‌شوهر می‌ماند؛ اما [[خدا]] خواست که این [[سنت]] برچیده شود و [[داود]]{{ع}} نخستین کسی بود که [[وظیفه]] یافت برخلاف آن عمل کند. بر این اساس، هنگامی که اوریا به صورت طبیعی در [[جنگ]] کشته شد، وی به [[فرمان الهی]] می‌بایست با [[زن]] او [[ازدواج]] کند و از آنجا که [[پذیرش]] چنین کاری برای [[مردم]] دشوار بود، زمینه برای این حرف و [[حدیث‌ها]] فراهم گردید<ref>الامالی، ص ۱۵۲؛ عیون اخبار الرضا{{ع}}، ج ۲، ص ۱۷۱ ـ ۱۷۲؛ نورالثقلین، ج ۴، ص ۴۴۵ ـ ۴۴۶.</ref>. در واقع، این [[ازدواج]] هم مانند [[ازدواج پیامبر]] [[اسلام]]{{صل}} با [[زینب]]، دختر جحش که پس از [[طلاق]] وی از سوی [[زید بن حارثه]] (پسر خوانده [[پیامبر]]) انجام گرفت، برای شکستن سنتی غلط و ناروا بوده است؛ اما برخلاف سنتی جا افتاده و دیر پا بود، از این رو [[پذیرش]] آن هم برای [[مردم]] دشوار می‌نمود، بنابراین در هر دو مورد برای توجیه مسئله، داستان‌پردازی و افسانه سرایی شده است.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[داود (مقاله)| مقاله «داود»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۲.</ref>
به نظر می‌رسد همان گونه که [[امام رضا]] {{ع}} فرمود، اصل [[ازدواج حضرت]] [[داود]] {{ع}} با [[زن]] اوریا درست بوده؛ ولی پس از آن به عللی دچار [[تحریف]] و داستان‌پردازی شده است. [[امام رضا]] {{ع}} در پاسخ ابن جهم که درباره اصل داستان [[همسر]] اوریا پرسید، فرمود: در زمان [[داود]] {{ع}} اگر مردی می‌مرد یا کشته می‌شد، [[زن]] وی باید برای همیشه بی‌شوهر می‌ماند؛ اما [[خدا]] خواست که این [[سنت]] برچیده شود و [[داود]] {{ع}} نخستین کسی بود که [[وظیفه]] یافت برخلاف آن عمل کند. بر این اساس، هنگامی که اوریا به صورت طبیعی در [[جنگ]] کشته شد، وی به [[فرمان الهی]] می‌بایست با [[زن]] او [[ازدواج]] کند و از آنجا که [[پذیرش]] چنین کاری برای [[مردم]] دشوار بود، زمینه برای این حرف و [[حدیث‌ها]] فراهم گردید<ref>الامالی، ص ۱۵۲؛ عیون اخبار الرضا {{ع}}، ج ۲، ص ۱۷۱ ـ ۱۷۲؛ نورالثقلین، ج ۴، ص ۴۴۵ ـ ۴۴۶.</ref>. در واقع، این [[ازدواج]] هم مانند [[ازدواج پیامبر]] [[اسلام]] {{صل}} با [[زینب]]، دختر جحش که پس از [[طلاق]] وی از سوی [[زید بن حارثه]] (پسر خوانده [[پیامبر]]) انجام گرفت، برای شکستن سنتی غلط و ناروا بوده است؛ اما برخلاف سنتی جا افتاده و دیر پا بود، از این رو [[پذیرش]] آن هم برای [[مردم]] دشوار می‌نمود، بنابراین در هر دو مورد برای توجیه مسئله، داستان‌پردازی و افسانه سرایی شده است.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[داود (مقاله)| مقاله «داود»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۲.</ref>
=== [[لغزش]] در [[داوری]]===
=== [[لغزش]] در [[داوری]] ===
[[مفسران شیعه]]، هماهنگ با ظاهر و [[سیاق آیات]] و نظر به ناسازگاری [[تفاسیر]] دیگر با [[عصمت]] [[انبیا]]، ابتلای [[حضرت داود]]{{ع}} را در زمینه [[داوری]] وی دانسته‌اند، زیرا آن [[حضرت]] بی‌آنکه بینه‌ای از مدعی خواسته و سخن طرف مقابل را بشنود، [[حکم]] کرد<ref>التبیان، ج ۸، ص ۵۵۳؛ مجمع البیان، ج ۸، ص ۳۵۴ ـ ۳۵۵؛ نمونه، ج ۱۹، ص ۲۵۹.</ref>. این دیدگاه از [[امام رضا]]{{ع}} نیز گزارش شده است: آن [[حضرت]] در پاسخ [[ابن‌جهم]] درباره [[لغزش]] [[داود]]{{ع}} و ابتلای یاد شده برای وی در [[قرآن]] فرمود: [[داود]]{{ع}} [[گمان]] می‌کرد که [[خدا]] کسی را داناتر از او نیافریده است، از این رو [[خدا]] دو [[فرشته]] را در [[لباس]] دو طرف دعوا نزد او فرستاد و [[حضرت داود]]{{ع}} بی‌آنکه از مدعی، بینه‌ای بخواهد یا نظر طرف مقابل را در این باره جویا شود، چنان درخواستی را ظالمانه خواند، بنابراین [[لغزش]] [[داود]]{{ع}} در این [[داوری]] بود و [[آیه]] پسین، این مسئله را [[تأیید]] می‌کند که [[خدا]] به [[حضرت داود]]{{ع}} سفارش می‌کند که بر اساس [[حق]] [[داوری]] کند، زیرا وی [[جانشین خدا]] روی [[زمین]] است {{متن قرآن|يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا نَسُوا يَوْمَ الْحِسَابِ}}<ref>«ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کرده‌ایم پس میان مردم به درستی داوری کن و از هوا و هوس پیروی مکن که تو را از راه خداوند گمراه کند؛ به راستی آن کسان که از راه خداوند گمراه گردند، چون روز حساب را فراموش کرده‌اند، عذابی سخت خواهند داشت» سوره ص، آیه ۲۶.</ref>.<ref> الامالی، ص ۱۵۲ ـ ۱۵۳؛ بحار الانوار، ج ۱۱، ص ۷۲ ـ ۷۵.</ref>.
[[مفسران شیعه]]، هماهنگ با ظاهر و [[سیاق آیات]] و نظر به ناسازگاری [[تفاسیر]] دیگر با [[عصمت]] [[انبیا]]، ابتلای [[حضرت داود]] {{ع}} را در زمینه [[داوری]] وی دانسته‌اند، زیرا آن [[حضرت]] بی‌آنکه بینه‌ای از مدعی خواسته و سخن طرف مقابل را بشنود، [[حکم]] کرد<ref>التبیان، ج ۸، ص ۵۵۳؛ مجمع البیان، ج ۸، ص ۳۵۴ ـ ۳۵۵؛ نمونه، ج ۱۹، ص ۲۵۹.</ref>. این دیدگاه از [[امام رضا]] {{ع}} نیز گزارش شده است: آن [[حضرت]] در پاسخ [[ابن‌جهم]] درباره [[لغزش]] [[داود]] {{ع}} و ابتلای یاد شده برای وی در [[قرآن]] فرمود: [[داود]] {{ع}} [[گمان]] می‌کرد که [[خدا]] کسی را داناتر از او نیافریده است، از این رو [[خدا]] دو [[فرشته]] را در [[لباس]] دو طرف دعوا نزد او فرستاد و [[حضرت داود]] {{ع}} بی‌آنکه از مدعی، بینه‌ای بخواهد یا نظر طرف مقابل را در این باره جویا شود، چنان درخواستی را ظالمانه خواند، بنابراین [[لغزش]] [[داود]] {{ع}} در این [[داوری]] بود و [[آیه]] پسین، این مسئله را [[تأیید]] می‌کند که [[خدا]] به [[حضرت داود]] {{ع}} سفارش می‌کند که بر اساس [[حق]] [[داوری]] کند، زیرا وی [[جانشین خدا]] روی [[زمین]] است {{متن قرآن|يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا نَسُوا يَوْمَ الْحِسَابِ}}<ref>«ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کرده‌ایم پس میان مردم به درستی داوری کن و از هوا و هوس پیروی مکن که تو را از راه خداوند گمراه کند؛ به راستی آن کسان که از راه خداوند گمراه گردند، چون روز حساب را فراموش کرده‌اند، عذابی سخت خواهند داشت» سوره ص، آیه ۲۶.</ref>.<ref> الامالی، ص ۱۵۲ ـ ۱۵۳؛ بحار الانوار، ج ۱۱، ص ۷۲ ـ ۷۵.</ref>.


برخی از [[مفسران اهل سنت]] ـ مانند [[فخر رازی]] ـ این دیدگاه را [[تفسیری]] پذیرفتنی یاد کرده‌اند<ref> التفسیر الکبیر، ج ۲۶، ص ۱۹۳ - ۱۹۴.</ref>. [[طوسی]] و [[طبرسی]]، [[داوری]] [[داود]]{{ع}} را مشروط دانسته و گفته‌اند که آن [[حضرت]] گفت: اگر [[برادر]] تو چنین درخواستی کرده باشد، درخواست وی ظالمانه است<ref> التبیان، ج ۸، ص ۵۵۳؛ مجمع البیان، ج ۸، ص ۳۵۲.</ref>.  
برخی از [[مفسران اهل سنت]] ـ مانند [[فخر رازی]] ـ این دیدگاه را [[تفسیری]] پذیرفتنی یاد کرده‌اند<ref> التفسیر الکبیر، ج ۲۶، ص ۱۹۳ - ۱۹۴.</ref>. [[طوسی]] و [[طبرسی]]، [[داوری]] [[داود]] {{ع}} را مشروط دانسته و گفته‌اند که آن [[حضرت]] گفت: اگر [[برادر]] تو چنین درخواستی کرده باشد، درخواست وی ظالمانه است<ref> التبیان، ج ۸، ص ۵۵۳؛ مجمع البیان، ج ۸، ص ۳۵۲.</ref>.  


[[علامه طباطبایی]] رحمه‌الله که قضای [[داود]]{{ع}} را وابسته به عالم تمثّل می‌داند، با فرض اینکه طرفین دعوا [[انسان]] بوده و طرح [[شکایت]] در عالم مادی و محسوس روی داده باشد، قضای آن [[حضرت]] را مشروط دانسته است<ref>المیزان، ج ۱۷، ص ۱۹۴ ـ ۱۹۵.</ref>.  
[[علامه طباطبایی]] رحمه‌الله که قضای [[داود]] {{ع}} را وابسته به عالم تمثّل می‌داند، با فرض اینکه طرفین دعوا [[انسان]] بوده و طرح [[شکایت]] در عالم مادی و محسوس روی داده باشد، قضای آن [[حضرت]] را مشروط دانسته است<ref>المیزان، ج ۱۷، ص ۱۹۴ ـ ۱۹۵.</ref>.  


برخی از [[مفسران]] گفته‌اند که با سخن شاکی برای [[حضرت داود]]{{ع}} وی به [[ستمگری]] طرف مقابل [[علم]] یافت و آن [[حضرت]] بر اساس [[آگاهی]] [[داوری]] کرد، بنابراین وی تنها یکی از مستحباتِ [[قضا]] را رعایت نکرد و خطایش مصداق "ترک اَوْلی" است.<ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۶، ص ۱۹۳ ـ ۱۹۴؛ نمونه، ج ۱۹، ص ۲۵۹.</ref> برخی دیگر گفته‌اند که [[داوری]] یاد شده یک قضای رسمی و واقعی نبوده است: [[حضرت داود]]{{ع}} نمی‌خواست [[مالی]] را از یکی گرفته و به دیگری بدهد، بلکه فقط یک گفت و گو میان دو طرف درگرفته بود؛ یکی گفته بود که آن یک گوسفند را هم به من بده و دیگری گفته بود نمی‌دهم؛ سپس نزد [[داود]]{{ع}} آمده و داستان خود را بازگو کردند و [[حضرت داود]]{{ع}} گفت که چنین درخواستی ظالمانه است؛ البته بهتر بود در این مورد هم شتاب نمی‌کرد <ref>راه و راهنماشناسی، ص ۱۷۴ ـ ۱۷۵.</ref>.
برخی از [[مفسران]] گفته‌اند که با سخن شاکی برای [[حضرت داود]] {{ع}} وی به [[ستمگری]] طرف مقابل [[علم]] یافت و آن [[حضرت]] بر اساس [[آگاهی]] [[داوری]] کرد، بنابراین وی تنها یکی از مستحباتِ [[قضا]] را رعایت نکرد و خطایش مصداق "ترک اَوْلی" است.<ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۶، ص ۱۹۳ ـ ۱۹۴؛ نمونه، ج ۱۹، ص ۲۵۹.</ref> برخی دیگر گفته‌اند که [[داوری]] یاد شده یک قضای رسمی و واقعی نبوده است: [[حضرت داود]] {{ع}} نمی‌خواست [[مالی]] را از یکی گرفته و به دیگری بدهد، بلکه فقط یک گفت و گو میان دو طرف درگرفته بود؛ یکی گفته بود که آن یک گوسفند را هم به من بده و دیگری گفته بود نمی‌دهم؛ سپس نزد [[داود]] {{ع}} آمده و داستان خود را بازگو کردند و [[حضرت داود]] {{ع}} گفت که چنین درخواستی ظالمانه است؛ البته بهتر بود در این مورد هم شتاب نمی‌کرد <ref>راه و راهنماشناسی، ص ۱۷۴ ـ ۱۷۵.</ref>.


به [[اعتقاد]] [[علامه طباطبایی]]، همان گونه که بیشتر [[مفسران]] نیز گفته‌اند، طرفین درگیری [[فرشته]] بوده و در شکل دو [[مرد]]ظاهر شده‌اند. وی قرائنی چون ورود غیر عادی آن دو، [[هراس]] [[داود]]{{ع}} از آنها و پی بردن وی به اینکه صحنه مذکور، [[آزمون الهی]] است، نه یک حادثه عادی، [[فرشته]] بودن آنان را [[تأیید]] می‌کند. وی بر این اساس نتیجه می‌گیرد که طرح [[شکایت]] نیز [[داوری]] [[حضرت داود]]{{ع}} در ظرف [[تمثل]] و عالم [[مکاشفه]] روی داده است، تا آن [[حضرت]] بر اساس [[تربیت الهی]]، برای [[جانشینی خدا]] و [[قضا]] در میان [[مردم]] [[آمادگی]] یابد و از آنجا که در ظرف [[تمثل]]، مانند [[عالم رؤیا]] هیچ تکلیفی نیست، [[خطا]] و [[استغفار]] [[داود]]{{ع}} نیز همانند [[خطا]] و [[استغفار]] [[حضرت آدم]]{{ع}} در داستان میوه [[ممنوع]] بوده و [[گناه]] نیست<ref> المیزان، ج ۱۷، ص ۱۹۴ ـ ۱۹۵.</ref>.همان‌گونه که برخی [[مفسران]] نیز گفته‌اند، ظاهر [[آیات]] نشان می‌دهند که طرح دعوا و [[داوری]] [[داود]]{{ع}} در عالم [[عینی]] و خارجی رخ داده است و [[تفسیر]] آن باید افزون بر [[عصمت انبیا]] با ظاهر [[آیات]] نیز [[سازگاری]] داشته باشد <ref>نمونه، ج ۱۹، ص ۲۵۹.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[داود (مقاله)| مقاله «داود»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۲.</ref>
به [[اعتقاد]] [[علامه طباطبایی]]، همان گونه که بیشتر [[مفسران]] نیز گفته‌اند، طرفین درگیری [[فرشته]] بوده و در شکل دو [[مرد]]ظاهر شده‌اند. وی قرائنی چون ورود غیر عادی آن دو، [[هراس]] [[داود]] {{ع}} از آنها و پی بردن وی به اینکه صحنه مذکور، [[آزمون الهی]] است، نه یک حادثه عادی، [[فرشته]] بودن آنان را [[تأیید]] می‌کند. وی بر این اساس نتیجه می‌گیرد که طرح [[شکایت]] نیز [[داوری]] [[حضرت داود]] {{ع}} در ظرف [[تمثل]] و عالم [[مکاشفه]] روی داده است، تا آن [[حضرت]] بر اساس [[تربیت الهی]]، برای [[جانشینی خدا]] و [[قضا]] در میان [[مردم]] [[آمادگی]] یابد و از آنجا که در ظرف [[تمثل]]، مانند [[عالم رؤیا]] هیچ تکلیفی نیست، [[خطا]] و [[استغفار]] [[داود]] {{ع}} نیز همانند [[خطا]] و [[استغفار]] [[حضرت آدم]] {{ع}} در داستان میوه [[ممنوع]] بوده و [[گناه]] نیست<ref> المیزان، ج ۱۷، ص ۱۹۴ ـ ۱۹۵.</ref>.همان‌گونه که برخی [[مفسران]] نیز گفته‌اند، ظاهر [[آیات]] نشان می‌دهند که طرح دعوا و [[داوری]] [[داود]] {{ع}} در عالم [[عینی]] و خارجی رخ داده است و [[تفسیر]] آن باید افزون بر [[عصمت انبیا]] با ظاهر [[آیات]] نیز [[سازگاری]] داشته باشد <ref>نمونه، ج ۱۹، ص ۲۵۹.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[داود (مقاله)| مقاله «داود»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۲.</ref>
===سوء قصد به [[جان]] [[داود]]{{ع}}===
=== سوء قصد به [[جان]] [[داود]] {{ع}} ===
[[فخر رازی]] کوشیده است با ارائه [[تفسیر]] و حکایت داستانی کاملاً متفاوت، نشان دهد که [[آیات]] این قصه، نه تنها بر [[ارتکاب گناه]] کبیر و صغیر از سوی [[داود]]{{ع}} دلالت ندارند، بزرگ‌ترین [[ستایش]] در مورد او نیز به شما می‌روند: به گفته وی، گروهی از [[دشمنان]] با بهره‌گیری از [[خلوت]] و [[تنهایی]] [[داود]]{{ع}} در روز ویژه [[عبادت]]، از دیوار [[محراب]] او بالا رفته و خواستند که وی را بکشند؛ اما برخلاف [[انتظار]]، با حضور نگهبانان [[داود]]{{ع}} روبه رو شدند و به [[دروغ]] گفتند که برای [[شکایت]] و طرح دعوا آمده‌اند. [[فخر رازی]] در ادامه، ۴ فقره از [[آیات]] را که می‌توانند مستند [[لغزش]] و خطای [[داود]]{{ع}} باشند، بر اساس حکایت یادشده، توجیه کرده است. به [[اعتقاد]] رازی، هنگامی که افراد یاد شده از [[راه]] غیر عادی وارد شدند، [[داود]]{{ع}} فهمید که برای کشتن وی آمده‌اند، از این رو [[خشمگین]] شد و به [[فکر]] [[انتقام]] از آنان افتاد؛ اما چون [[دلیل]] و [[اماره]] [[شرعی]] برای [[اثبات]] دسیسه آنان نبود، با چشمپوشی از [[انتقام]]، چنین پیشامدی را [[ابتلای الهی]] دانست و از قصد انتقامجویی، [[استغفار]] و [[انابه]] کرد و [[خدا]] نیز از وی درگذشت.
[[فخر رازی]] کوشیده است با ارائه [[تفسیر]] و حکایت داستانی کاملاً متفاوت، نشان دهد که [[آیات]] این قصه، نه تنها بر [[ارتکاب گناه]] کبیر و صغیر از سوی [[داود]] {{ع}} دلالت ندارند، بزرگ‌ترین [[ستایش]] در مورد او نیز به شما می‌روند: به گفته وی، گروهی از [[دشمنان]] با بهره‌گیری از [[خلوت]] و [[تنهایی]] [[داود]] {{ع}} در روز ویژه [[عبادت]]، از دیوار [[محراب]] او بالا رفته و خواستند که وی را بکشند؛ اما برخلاف [[انتظار]]، با حضور نگهبانان [[داود]] {{ع}} روبه رو شدند و به [[دروغ]] گفتند که برای [[شکایت]] و طرح دعوا آمده‌اند. [[فخر رازی]] در ادامه، ۴ فقره از [[آیات]] را که می‌توانند مستند [[لغزش]] و خطای [[داود]] {{ع}} باشند، بر اساس حکایت یادشده، توجیه کرده است. به [[اعتقاد]] رازی، هنگامی که افراد یاد شده از [[راه]] غیر عادی وارد شدند، [[داود]] {{ع}} فهمید که برای کشتن وی آمده‌اند، از این رو [[خشمگین]] شد و به [[فکر]] [[انتقام]] از آنان افتاد؛ اما چون [[دلیل]] و [[اماره]] [[شرعی]] برای [[اثبات]] دسیسه آنان نبود، با چشمپوشی از [[انتقام]]، چنین پیشامدی را [[ابتلای الهی]] دانست و از قصد انتقامجویی، [[استغفار]] و [[انابه]] کرد و [[خدا]] نیز از وی درگذشت.


توجیه دیگر این است که آمدن افراد یاد شده، آزمونی برای [[داود]]{{ع}} بود؛ ولی [[استغفار]] و [[انابه]] آن [[حضرت]] برای آنها بود و [[خدا]] به [[احترام]] وی از [[گناه]] آنان درگذشت<ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۶، ص ۱۹۳ ـ ۱۹۴.</ref>. این [[تفسیر]] که [[آلوسی]] و مراغی نیز آن را پذیرفته‌اند، با ظاهر [[آیات]] سازگار نیست<ref>روح المعانی، ج ۲۳، ص ۱۷۸؛ تفسیر مراغی، ج ۲۳، ص ۱۰۷؛ نمونه، ج ۱۹، ص ۲۵۸.</ref>. واقعی و [[عینی]] بودن طرح دعوا یا تمثیلی و واقعیت خارجی نداشتن آن، [[فرشته]] یا [[انسان]] بودن دو طرف [[نزاع]]، سبب [[هراس]] [[حضرت داود]]{{ع}} و [[اراده]] معنای [[حقیقی]] (گوسفند) یا کنایی ([[زن]]) از واژه نعجه، از مباحث مورد اهتمام و اختلافی‌اند که [[مفسران]] در داستان ابتلای [[حضرت داود]]{{ع}} به آنها پرداخته‌اند.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[داود (مقاله)| مقاله «داود»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۲.</ref>
توجیه دیگر این است که آمدن افراد یاد شده، آزمونی برای [[داود]] {{ع}} بود؛ ولی [[استغفار]] و [[انابه]] آن [[حضرت]] برای آنها بود و [[خدا]] به [[احترام]] وی از [[گناه]] آنان درگذشت<ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۶، ص ۱۹۳ ـ ۱۹۴.</ref>. این [[تفسیر]] که [[آلوسی]] و مراغی نیز آن را پذیرفته‌اند، با ظاهر [[آیات]] سازگار نیست<ref>روح المعانی، ج ۲۳، ص ۱۷۸؛ تفسیر مراغی، ج ۲۳، ص ۱۰۷؛ نمونه، ج ۱۹، ص ۲۵۸.</ref>. واقعی و [[عینی]] بودن طرح دعوا یا تمثیلی و واقعیت خارجی نداشتن آن، [[فرشته]] یا [[انسان]] بودن دو طرف [[نزاع]]، سبب [[هراس]] [[حضرت داود]] {{ع}} و [[اراده]] معنای [[حقیقی]] (گوسفند) یا کنایی ([[زن]]) از واژه نعجه، از مباحث مورد اهتمام و اختلافی‌اند که [[مفسران]] در داستان ابتلای [[حضرت داود]] {{ع}} به آنها پرداخته‌اند.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[داود (مقاله)| مقاله «داود»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۲.</ref>


==حضرت داوود در فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم==
== حضرت داوود در فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ==
#{{متن قرآن|اصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَاذْكُرْ عَبْدَنَا دَاوُودَ ذَا الْأَيْدِ إِنَّهُ أَوَّابٌ}}<ref>«بر آنچه می‌گویند، شکیبا باش و از بنده ما داود توانمند یاد کن که اهل بازگشت (و توبه) بود» سوره ص، آیه ۱۷.</ref>
#{{متن قرآن|اصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَاذْكُرْ عَبْدَنَا دَاوُودَ ذَا الْأَيْدِ إِنَّهُ أَوَّابٌ}}<ref>«بر آنچه می‌گویند، شکیبا باش و از بنده ما داود توانمند یاد کن که اهل بازگشت (و توبه) بود» سوره ص، آیه ۱۷.</ref>
#{{متن قرآن|وَرَبُّكَ أَعْلَمُ بِمَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَقَدْ فَضَّلْنَا بَعْضَ النَّبِيِّينَ عَلَى بَعْضٍ وَآتَيْنَا دَاوُودَ زَبُورًا}}<ref>«و پروردگار تو به هر کس که در آسمان‌ها و زمین است داناتر است و بی‌گمان ما برخی از پیامبران را بر برخی (دیگر) برتری بخشیدیم و به داود، زبور دادیم» سوره اسراء، آیه ۵۵.</ref>
#{{متن قرآن|وَرَبُّكَ أَعْلَمُ بِمَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَقَدْ فَضَّلْنَا بَعْضَ النَّبِيِّينَ عَلَى بَعْضٍ وَآتَيْنَا دَاوُودَ زَبُورًا}}<ref>«و پروردگار تو به هر کس که در آسمان‌ها و زمین است داناتر است و بی‌گمان ما برخی از پیامبران را بر برخی (دیگر) برتری بخشیدیم و به داود، زبور دادیم» سوره اسراء، آیه ۵۵.</ref>


'''نکات'''
'''نکات'''
#نکته‌ای که در این [[آیه]] مطرح گردیده است، توصیه [[خداوند]] به [[پیامبر اسلام]] مبنی بر [[صبر]] بر سخنان [[مخالفان]] و توجه به [[شخصیت]] و [[یادآوری]] داستان [[داود]]{{ع}} در دوران سخت [[رسالت]] خود می‌باشد.
# نکته‌ای که در این [[آیه]] مطرح گردیده است، توصیه [[خداوند]] به [[پیامبر اسلام]] مبنی بر [[صبر]] بر سخنان [[مخالفان]] و توجه به [[شخصیت]] و [[یادآوری]] داستان [[داود]] {{ع}} در دوران سخت [[رسالت]] خود می‌باشد.
#جمله: {{متن قرآن|وَلَقَدْ فَضَّلْنَا بَعْضَ النَّبِيِّينَ عَلَى بَعْضٍ}}<ref>«و پروردگار تو به هر کس که در آسمان‌ها و زمین است داناتر است و بی‌گمان ما برخی از پیامبران را بر برخی (دیگر) برتری بخشیدیم و به داود، زبور دادیم» سوره اسراء، آیه ۵۵.</ref> به منزله تمهید و مقدمه است خطاب به [[پیامبر]] با اشاره به جمله {{متن قرآن|وَآتَيْنَا دَاوُودَ زَبُورًا}} و رویهم‌رفته [[فضیلت]] [[داوود]] و [[برتری]] او از سایر [[انبیاء]] به داشتن کتاب [[زبور]] که دارای احسن کلمات در [[حمد]] و [[تسبیح]] [[خدا]]<ref>[[محمد جعفر سعیدیان‌فر|سعیدیان‌فر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم]]، ج۱، ص ۵۱۱.</ref>.
# جمله: {{متن قرآن|وَلَقَدْ فَضَّلْنَا بَعْضَ النَّبِيِّينَ عَلَى بَعْضٍ}}<ref>«و پروردگار تو به هر کس که در آسمان‌ها و زمین است داناتر است و بی‌گمان ما برخی از پیامبران را بر برخی (دیگر) برتری بخشیدیم و به داود، زبور دادیم» سوره اسراء، آیه ۵۵.</ref> به منزله تمهید و مقدمه است خطاب به [[پیامبر]] با اشاره به جمله {{متن قرآن|وَآتَيْنَا دَاوُودَ زَبُورًا}} و رویهم‌رفته [[فضیلت]] [[داوود]] و [[برتری]] او از سایر [[انبیاء]] به داشتن کتاب [[زبور]] که دارای احسن کلمات در [[حمد]] و [[تسبیح]] [[خدا]]<ref>[[محمد جعفر سعیدیان‌فر|سعیدیان‌فر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم]]، ج۱، ص ۵۱۱.</ref>.


== منابع ==
== منابع ==
۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش