پرش به محتوا

درخواست رد مظالم: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
 
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[درخواست رد مظالم در اخلاق اسلامی]] - [[درخواست رد مظالم در سیره معصوم]]| پرسش مرتبط  = }}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[درخواست رد مظالم در اخلاق اسلامی]] - [[درخواست رد مظالم در سیره معصوم]]| پرسش مرتبط  = }}


==مقدمه==
== مقدمه ==
[[مهدی عباسی]] پس از پدرش [[منصور]] به [[حکومت]] رسید. او برای اینکه چهرۀ خوبی از خود و حکومت [[بنی‌عباس]] به جای گذارد، اعلام کرد که هر کس در گذشته به او [[ستم]] شده و حقی از وی پایمال گردیده است، به دربار مراجعه کند. او به [[رد مظالم]] پرداخت و همه ششصد میلیون [[درهم]] و چهارده میلیون [[دینار]] را که در [[بیت‌المال]] بود، به عنوان رد مظالم بخشید<ref>علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۳۱۲؛ شمس‌الدین محمد بن احمد ذهبی، تاریخ الإسلام، ج۱۰، ص۴۳۸.</ref>. او از این [[اموال]]، هم به [[فرماندهان]] می‌داد و هم به [[مردم]] و به این منظور [[قضات]] را می‌خواست و به مردم کمک می‌کرد<ref>ابن‌مسکویه، تجارب الأمم، ج۳، ص۴۸۰.</ref>. [[موسی بن جعفر]]{{ع}} جزو کسانی است که به [[خلیفه]] مراجعه می‌کند. البته مشخص نیست این مراجعه بنا به خواست خلیفه بوده یا [[حضرت]] به خواست خود مراجعه کرده است. به نظر می‌رسد که به درخواست خلیفه و [[پیام]] وی بوده است. [[امام کاظم]]{{ع}} از این [[فرصت]] به‌خوبی استفاده می‌کند و به ستمی که بر [[اهل‌بیت]]{{عم}} شده و حقی که از آنان ضایع شده، اشاره می‌کند. [[علی بن اسباط]] گوید: وقتی [[ابوالحسن]]{{ع}} بر مهدی عباسی وارد شد دید که رد مظالم می‌کند فرمود: «چطور شده که آنچه از ما گرفته شده، باز گردانده نمی‌شود؟»<ref>{{متن حدیث|مَا بَالُ مَظْلِمَتِنَا يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ لَا تَرُدُّ}}.</ref>
[[مهدی عباسی]] پس از پدرش [[منصور]] به [[حکومت]] رسید. او برای اینکه چهرۀ خوبی از خود و حکومت [[بنی‌عباس]] به جای گذارد، اعلام کرد که هر کس در گذشته به او [[ستم]] شده و حقی از وی پایمال گردیده است، به دربار مراجعه کند. او به [[رد مظالم]] پرداخت و همه ششصد میلیون [[درهم]] و چهارده میلیون [[دینار]] را که در [[بیت‌المال]] بود، به عنوان رد مظالم بخشید<ref>علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۳۱۲؛ شمس‌الدین محمد بن احمد ذهبی، تاریخ الإسلام، ج۱۰، ص۴۳۸.</ref>. او از این [[اموال]]، هم به [[فرماندهان]] می‌داد و هم به [[مردم]] و به این منظور [[قضات]] را می‌خواست و به مردم کمک می‌کرد<ref>ابن‌مسکویه، تجارب الأمم، ج۳، ص۴۸۰.</ref>. [[موسی بن جعفر]] {{ع}} جزو کسانی است که به [[خلیفه]] مراجعه می‌کند. البته مشخص نیست این مراجعه بنا به خواست خلیفه بوده یا [[حضرت]] به خواست خود مراجعه کرده است. به نظر می‌رسد که به درخواست خلیفه و [[پیام]] وی بوده است. [[امام کاظم]] {{ع}} از این [[فرصت]] به‌خوبی استفاده می‌کند و به ستمی که بر [[اهل‌بیت]] {{عم}} شده و حقی که از آنان ضایع شده، اشاره می‌کند. [[علی بن اسباط]] گوید: وقتی [[ابوالحسن]] {{ع}} بر مهدی عباسی وارد شد دید که رد مظالم می‌کند فرمود: «چطور شده که آنچه از ما گرفته شده، باز گردانده نمی‌شود؟»<ref>{{متن حدیث|مَا بَالُ مَظْلِمَتِنَا يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ لَا تَرُدُّ}}.</ref>
خلیفه گفت: ای ابوالحسن، آن چیست؟ حضرت [[فدک]] را منظور خود دانست.
خلیفه گفت: ای ابوالحسن، آن چیست؟ حضرت [[فدک]] را منظور خود دانست.


[[مهدی]] گفت: حدود آن را برایم بیان کن. حضرت فرمود: حدی از آن کوه‌های [[اُحُد]] است و حدی عَریش [[مصر]] و حد دیگر آن ساحل دریا و حد دیگر آن [[دومة الجندل]]. مهدی گفت: همه اینها؟! پاسخ داد: آری ای [[امیرالمؤمنین]]، اینها همه آن است که بدون [[سپاه]] و سواره گشوده شده است. مهدی گفت: حدود آن زیاد است؛ به آن می‌اندیشم<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۵۴۳؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۴، ص۱۴۸، در نقل تهذیب حدود آن ذکر نشده است.</ref>. ابن‌فقیه [[همدانی]] در البلدان حدودی را که [[حضرت]] نزد [[مهدی]] برای [[فدک]] ترسیم کرده و اینکه فدک فیء [[رسول]] خداست، گزارش کرده است<ref>ابن‌فقیه، البلدان، ص۴۳۷.</ref>.
[[مهدی]] گفت: حدود آن را برایم بیان کن. حضرت فرمود: حدی از آن کوه‌های [[اُحُد]] است و حدی عَریش [[مصر]] و حد دیگر آن ساحل دریا و حد دیگر آن [[دومة الجندل]]. مهدی گفت: همه اینها؟! پاسخ داد: آری ای [[امیرالمؤمنین]]، اینها همه آن است که بدون [[سپاه]] و سواره گشوده شده است. مهدی گفت: حدود آن زیاد است؛ به آن می‌اندیشم<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۵۴۳؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۴، ص۱۴۸، در نقل تهذیب حدود آن ذکر نشده است.</ref>. ابن‌فقیه [[همدانی]] در البلدان حدودی را که [[حضرت]] نزد [[مهدی]] برای [[فدک]] ترسیم کرده و اینکه فدک فیء [[رسول]] خداست، گزارش کرده است<ref>ابن‌فقیه، البلدان، ص۴۳۷.</ref>.


برابر [[آیات]] فیء در اول [[سوره حشر]] و مبانی [[شیعه]] و روایاتی که نقل‌شده، سرزمین‌هایی که بدون [[لشکرکشی]] و [[جنگ]] به دست [[مسلمانان]] افتاده باشد، جزو [[انفال]] و [[حق پیامبر]]{{صل}} و [[امام]] است<ref>ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۵۳۹.</ref> و فدک نیز از این‌گونه [[زمین‌ها]] بوده است<ref>{{عربی|قَالَ ابْنُ إِسْحَاقَ لما سمع أهل فدك بِمَا صنع رَسُول اللَّهِ{{صل}} بِأَهْل خَيْبَر، بعثوا إِلَى رَسُول اللَّهِ يسألونه أَن يسيرهم ويحقن لَهُم دِمَاءَهُمْ ويُخلّون لَه الْأَمْوَال فَفعل. فَكَانَت خَيْبَر فَيْئًا بَين الْمُسلمين وفَدَك خَالِصَة لرَسُول{{صل}} لأَنهم لم يجلبوا عَلَيْهَا بخيلٍ وَلَا ركابٍ}}؛ ابوجعفرمحمد بن جریر طبری، تاریخ الرسل و الملوک، ج۳، ص۲۰؛ خلیفة بن خیاط عصفری، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۸۳.</ref>. در این خبر چند نکته قابل توجه است:
برابر [[آیات]] فیء در اول [[سوره حشر]] و مبانی [[شیعه]] و روایاتی که نقل‌شده، سرزمین‌هایی که بدون [[لشکرکشی]] و [[جنگ]] به دست [[مسلمانان]] افتاده باشد، جزو [[انفال]] و [[حق پیامبر]] {{صل}} و [[امام]] است<ref>ر. ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۵۳۹.</ref> و فدک نیز از این‌گونه [[زمین‌ها]] بوده است<ref>{{عربی|قَالَ ابْنُ إِسْحَاقَ لما سمع أهل فدك بِمَا صنع رَسُول اللَّهِ {{صل}} بِأَهْل خَيْبَر، بعثوا إِلَى رَسُول اللَّهِ يسألونه أَن يسيرهم ويحقن لَهُم دِمَاءَهُمْ ويُخلّون لَه الْأَمْوَال فَفعل. فَكَانَت خَيْبَر فَيْئًا بَين الْمُسلمين وفَدَك خَالِصَة لرَسُول {{صل}} لأَنهم لم يجلبوا عَلَيْهَا بخيلٍ وَلَا ركابٍ}}؛ ابوجعفرمحمد بن جریر طبری، تاریخ الرسل و الملوک، ج۳، ص۲۰؛ خلیفة بن خیاط عصفری، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۸۳.</ref>. در این خبر چند نکته قابل توجه است:
#ممکن است منظور حضرت [[امام کاظم]]{{ع}} از بیان حدود فدک، کلیه مواردی باشد که بدون [[خونریزی]] به دست آمده است، نه فقط فدک؛ چراکه محدوده وسیعی را بیان می‌کند<ref>محمدمحسن فیض کاشانی، الوافی، ج۱۰، ص۳۰۷.</ref>؛ در عین حال [[مهدی عباسی]] فدک را باز گرداند<ref>احمد بن عبدالعزیز جوهری، السقیفة و فدک، ص۱۰۴.</ref>.
# ممکن است منظور حضرت [[امام کاظم]] {{ع}} از بیان حدود فدک، کلیه مواردی باشد که بدون [[خونریزی]] به دست آمده است، نه فقط فدک؛ چراکه محدوده وسیعی را بیان می‌کند<ref>محمدمحسن فیض کاشانی، الوافی، ج۱۰، ص۳۰۷.</ref>؛ در عین حال [[مهدی عباسی]] فدک را باز گرداند<ref>احمد بن عبدالعزیز جوهری، السقیفة و فدک، ص۱۰۴.</ref>.
#این احتمال هم وجود دارد که منظور حضرت از بیان حدود فدک، اصل [[حکومت]] باشد؛ یعنی اگر با [[رد مظالم]] می‌خواهی اعادۀ [[حق]] کنی و خود را [[شایسته]] [[خلافت]] بدانی، در صورتی به این [[هدف]] می‌رسی که حکومت را به صاحبان اصلی‌اش باز گردانی و الا با دادن مقداری [[مال]] نمی‌توانی برای حکومتت [[مشروعیت]] ایجاد کنی؛ چون تمام سرزمین‌های تحت حکومتت حق دیگری است.
# این احتمال هم وجود دارد که منظور حضرت از بیان حدود فدک، اصل [[حکومت]] باشد؛ یعنی اگر با [[رد مظالم]] می‌خواهی اعادۀ [[حق]] کنی و خود را [[شایسته]] [[خلافت]] بدانی، در صورتی به این [[هدف]] می‌رسی که حکومت را به صاحبان اصلی‌اش باز گردانی و الا با دادن مقداری [[مال]] نمی‌توانی برای حکومتت [[مشروعیت]] ایجاد کنی؛ چون تمام سرزمین‌های تحت حکومتت حق دیگری است.
#برابر گزارش‌های [[تاریخی]]، فدک جریان مفصلی دارد و بارها [[حاکمان]] آن را به [[علویون]] داده یا از آنان گرفته‌اند‌. فدک را [[عثمان]] به [[مروان]] داد<ref>مطهر بن طاهر مقدسی، البدء و التاریخ، ج۵، ص۲۰۰.</ref> و [[عمر بن عبدالعزیز]] به [[محمد بن علی]]{{ع}} بازگرداند<ref>شیخ صدوق، الخصال، ج۱، ص۱۰۵.</ref> و [[یزید بن عبدالملک]] آن را گرفت.
# برابر گزارش‌های [[تاریخی]]، فدک جریان مفصلی دارد و بارها [[حاکمان]] آن را به [[علویون]] داده یا از آنان گرفته‌اند‌. فدک را [[عثمان]] به [[مروان]] داد<ref>مطهر بن طاهر مقدسی، البدء و التاریخ، ج۵، ص۲۰۰.</ref> و [[عمر بن عبدالعزیز]] به [[محمد بن علی]] {{ع}} بازگرداند<ref>شیخ صدوق، الخصال، ج۱، ص۱۰۵.</ref> و [[یزید بن عبدالملک]] آن را گرفت.


دیگر بار سفّاح آن را به [[حسن بن [[حسن بن علی بن ابی‌طالب]] بازگرداند؛ سپس [[منصور]] غصبش کرد و [[مهدی]] بازش گرداند. دیگر بار [[هادی]] آن را در ربود و سپس [[مأمون]] بازش گرداند. [[فدک]] در [[عهد]] مأمون و [[معتصم]] و [[واثق]] در دست [[اولاد علی]]{{ع}} بود تا [[معتضد]] آن را از ایشان گرفت<ref>ابن‌شعبه حرانی، تحف العقول، ص۳۴۹، حاشیه؛ علامه حلی، نهج الحق و کشف الصدق، ص۳۵۷. ابوهلال عسکری, الأوائل، ص۲۵۸.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره سیاسی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره سیاسی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۱۶۴.</ref>.
دیگر بار سفّاح آن را به [[حسن بن [[حسن بن علی بن ابی‌طالب]] بازگرداند؛ سپس [[منصور]] غصبش کرد و [[مهدی]] بازش گرداند. دیگر بار [[هادی]] آن را در ربود و سپس [[مأمون]] بازش گرداند. [[فدک]] در [[عهد]] مأمون و [[معتصم]] و [[واثق]] در دست [[اولاد علی]] {{ع}} بود تا [[معتضد]] آن را از ایشان گرفت<ref>ابن‌شعبه حرانی، تحف العقول، ص۳۴۹، حاشیه؛ علامه حلی، نهج الحق و کشف الصدق، ص۳۵۷. ابوهلال عسکری, الأوائل، ص۲۵۸.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره سیاسی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره سیاسی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۱۶۴.</ref>.


== منابع ==
== منابع ==
۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش