زاهر بن حرام در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۶: | خط ۶: | ||
}} | }} | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
[[زاهر بن حرام اشجعی]]، یکی از [[اصحاب پیامبر اکرم]]{{صل}}، که در [[جنگ بدر]] حضور داشته است. وی [[اهل حجاز]] بود و در [[زمان]] [[پیامبر]]{{صل}} در روستا [[زندگی]] میکرد. زاهر گاهی میوه و دیگر محصولات روستایی را به [[شهر مدینه]] میآورد و با فروش آنها مخارج زندگی خود را تأمین میکرد. او هر بار که به [[مدینه]] میآمد، قسمتی از محصولات [[کشاورزی]] و دامی روستایش را به عنوان [[هدیه]] برای پیامبر{{صل}} میآورد<ref>الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۲، ص۵۰۹.</ref> و پیامبر{{صل}} نیز در عوض، هنگامی که زاهر به روستایش بر میگشت، کالاهای مورد نیاز او را به او میداد و او را با دست پر بدرقه میفرمود<ref>اسد الغابه، ابن اثیر، ج۲، ص۱۴.</ref>. زاهر از نظر شکل ظاهری، [[جمال]] چندانی نداشت و چهرهای غیر [[نیکو]] داشت<ref>الاصابه، ابن حجر، ج۲، ص۴۵۲.</ref>. پیامبر فرمود: | [[زاهر بن حرام اشجعی]]، یکی از [[اصحاب پیامبر اکرم]] {{صل}}، که در [[جنگ بدر]] حضور داشته است. وی [[اهل حجاز]] بود و در [[زمان]] [[پیامبر]] {{صل}} در روستا [[زندگی]] میکرد. زاهر گاهی میوه و دیگر محصولات روستایی را به [[شهر مدینه]] میآورد و با فروش آنها مخارج زندگی خود را تأمین میکرد. او هر بار که به [[مدینه]] میآمد، قسمتی از محصولات [[کشاورزی]] و دامی روستایش را به عنوان [[هدیه]] برای پیامبر {{صل}} میآورد<ref>الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۲، ص۵۰۹.</ref> و پیامبر {{صل}} نیز در عوض، هنگامی که زاهر به روستایش بر میگشت، کالاهای مورد نیاز او را به او میداد و او را با دست پر بدرقه میفرمود<ref>اسد الغابه، ابن اثیر، ج۲، ص۱۴.</ref>. زاهر از نظر شکل ظاهری، [[جمال]] چندانی نداشت و چهرهای غیر [[نیکو]] داشت<ref>الاصابه، ابن حجر، ج۲، ص۴۵۲.</ref>. پیامبر فرمود: زاهر ده ماست و ما [[شهر]] اوییم<ref>اسد الغابه، ابن اثیر، ج۲، ص۹۴ و به نقل ابن عبد البر: {{عربی|ان لکل حاضرة بادیة و بادیة آل محمد زاهر بن حرام}}، الاستیعاب، ج۲، ص۵۰۹.</ref>. | ||
پیامبر{{صل}} به او میفرمود: "ای زاهر! هر گاه به مدینه [[آمدی]]، به [[خانه]] ما بیا و هر گاه هم من به روستا آمدم، به خانه شما خواهم آمد". روزی پیامبر{{صل}} در حالی که در بازار مدینه [[راه]] میرفت، زاهر را دید که مشغول کاسبی است. پیامبر{{صل}} برای [[غافل]] گیر کردن زاهر، آهسته به طرفش رفت و از پشت سر، با دو دستش، چشمان زاهر را بست و فرمود: این برده را چه کسی از من میخرد؟ | پیامبر {{صل}} به او میفرمود: "ای زاهر! هر گاه به مدینه [[آمدی]]، به [[خانه]] ما بیا و هر گاه هم من به روستا آمدم، به خانه شما خواهم آمد". روزی پیامبر {{صل}} در حالی که در بازار مدینه [[راه]] میرفت، زاهر را دید که مشغول کاسبی است. پیامبر {{صل}} برای [[غافل]] گیر کردن زاهر، آهسته به طرفش رفت و از پشت سر، با دو دستش، چشمان زاهر را بست و فرمود: این برده را چه کسی از من میخرد؟ | ||
زاهر، صدای [[رسول خدا]]{{صل}} را [[شناخت]] و گفت: "ای رسول خدا! من برده کم ارزشی هستم و ضرر میکنی!" | زاهر، صدای [[رسول خدا]] {{صل}} را [[شناخت]] و گفت: "ای رسول خدا! من برده کم ارزشی هستم و ضرر میکنی!" | ||
پیامبر{{صل}} فرمود: نه! تو در نزد [[خدا]] بسیار گران قدری. بعدها، زاهر، روستای خود را ترک کرد و در [[کوفه]] ساکن شد<ref>الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۲، ص۵۰۹.</ref>.<ref>[[محمد ایوب کاظمی|کاظمی، محمد ایوب]]، [[زاهر بن حرام (مقاله)|مقاله «زاهر بن حرام»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۵، ص ۱۱۶-۱۱۱۷.</ref>. | پیامبر {{صل}} فرمود: نه! تو در نزد [[خدا]] بسیار گران قدری. بعدها، زاهر، روستای خود را ترک کرد و در [[کوفه]] ساکن شد<ref>الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۲، ص۵۰۹.</ref>.<ref>[[محمد ایوب کاظمی|کاظمی، محمد ایوب]]، [[زاهر بن حرام (مقاله)|مقاله «زاهر بن حرام»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۵، ص ۱۱۶-۱۱۱۷.</ref>. | ||
== منابع == | == منابع == |