سلطه در فقه سیاسی: تفاوت میان نسخهها
جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۷: | خط ۷: | ||
}} | }} | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
اگر [[اکراه]] در مفهوم فردی ناقض [[استقلال]] [[اراده]] است، [[سلطهگری]] در مفهوم [[حقوق بینالملل]] نیز نابودکننده استقلال [[جامعه]] خواهد بود. | اگر [[اکراه]] در مفهوم فردی ناقض [[استقلال]] [[اراده]] است، [[سلطهگری]] در مفهوم [[حقوق بینالملل]] نیز نابودکننده استقلال [[جامعه]] خواهد بود. | ||
قاعده “نفی سبیل” مبین یکی از مهمترین اصول استراتژیکی [[سیاست خارجی]] [[نظام سیاسی اسلام]] میباشد. [[فقها]] برای [[اثبات]] [[قاعده نفی سبیل]] و [[سلطه]] [[کافر]] بر مسلم به [[ادله اربعه]] استناد نمودهاند. یکی از [[قواعد]] حائز اهمیت و معروف در [[فقه اسلامی]] قاعده نفی سبیل یا [[نفی سلطه]] کافر بر [[مسلمان]] است که در باب [[معاملات]] بالاخص در سیاسات و اقتصادیات و نیز در کلیه [[روابط]] فیمابین [[جامعه اسلامی]] و [[جوامع]] غیرمسلمان و نیز در [[روابط فردی]] [[مسلمانان]] با [[کافران]] به صورت یک [[قانون]] کلی [[حاکم]] میباشد. | قاعده “نفی سبیل” مبین یکی از مهمترین اصول استراتژیکی [[سیاست خارجی]] [[نظام سیاسی اسلام]] میباشد. [[فقها]] برای [[اثبات]] [[قاعده نفی سبیل]] و [[سلطه]] [[کافر]] بر مسلم به [[ادله اربعه]] استناد نمودهاند. یکی از [[قواعد]] حائز اهمیت و معروف در [[فقه اسلامی]] قاعده نفی سبیل یا [[نفی سلطه]] کافر بر [[مسلمان]] است که در باب [[معاملات]] بالاخص در سیاسات و اقتصادیات و نیز در کلیه [[روابط]] فیمابین [[جامعه اسلامی]] و [[جوامع]] غیرمسلمان و نیز در [[روابط فردی]] [[مسلمانان]] با [[کافران]] به صورت یک [[قانون]] کلی [[حاکم]] میباشد. | ||
خط ۱۹: | خط ۱۹: | ||
از اینرو [[نفی سبیل]] و سلطه کافر بر مسلم به معنی [[نفی]] هر نوع [[حق]] مشروعی که بر اثر بیع و هبه و رهن و سایر [[معاملات]] به وجود میآید نیست و قاعده شامل آن نوع اختیارات و سلطهای است که نوعی تفوق و [[استیلاء]] را ایجاب نماید. | از اینرو [[نفی سبیل]] و سلطه کافر بر مسلم به معنی [[نفی]] هر نوع [[حق]] مشروعی که بر اثر بیع و هبه و رهن و سایر [[معاملات]] به وجود میآید نیست و قاعده شامل آن نوع اختیارات و سلطهای است که نوعی تفوق و [[استیلاء]] را ایجاب نماید. | ||
بررسی فرق فیمابین [[دین]] و [[ارث]] که اولی از قاعده خارج و دومی مشمول قاعده میباشد<ref>ر.ک: جواهر الکلام، ج۳۹، ص۱۶.</ref> مفهوم سبیل و سلطه در قاعده را روشن میسازد. غیر مسلمان وقتی دین [[مشروع]] خود را از مسلمان مطالبه میکند، هرگز [[قهر]] و [[غلبه]] و استیلایی در اعمال چنین حقی [[مشاهده]] نمیشود ولی وقتی غیرمسلمانی با وجود [[وارث]] مسلمان از مورث کافر یا مسلمان ارث میبرد، مستلزم [[شرّ]]<ref>ر.ک: وسائل الشیعه، ج۱۷، ص۳۷۶، حدیث ۱۰.</ref> و [[نقص]]<ref>وسائل الشیعه، ج۱۷، ص۳۷۶، حدیث ۸.</ref> و [[ضعف]]<ref>وسائل الشیعه، ج۱۷، ص۳۲۷، حدیث ۱۴.</ref> بر مسلمان و ارث بردن مسلمان به جای وارث کافر، قوت<ref>وسائل الشیعه، ج۱۷، ص۳۲۷، حدیث ۱۴.</ref> و شدت و [[عزت]]<ref>وسائل الشیعه، ج۱۷، ص۳۲۷، حدیث ۱۹.</ref> محسوب میشود. اما هنگامی که مورث مسلمان برای فرزند [[کافر]] خویش [[وصیت]] میکند چنین حقی [[تسلیط]] و [[سبیل]] محسوب نمیگردد<ref>وسائل الشیعه، ج۱۷، ص۳۷۵، حدیث۳.</ref>. | بررسی فرق فیمابین [[دین]] و [[ارث]] که اولی از قاعده خارج و دومی مشمول قاعده میباشد<ref>ر. ک: جواهر الکلام، ج۳۹، ص۱۶.</ref> مفهوم سبیل و سلطه در قاعده را روشن میسازد. غیر مسلمان وقتی دین [[مشروع]] خود را از مسلمان مطالبه میکند، هرگز [[قهر]] و [[غلبه]] و استیلایی در اعمال چنین حقی [[مشاهده]] نمیشود ولی وقتی غیرمسلمانی با وجود [[وارث]] مسلمان از مورث کافر یا مسلمان ارث میبرد، مستلزم [[شرّ]]<ref>ر. ک: وسائل الشیعه، ج۱۷، ص۳۷۶، حدیث ۱۰.</ref> و [[نقص]]<ref>وسائل الشیعه، ج۱۷، ص۳۷۶، حدیث ۸.</ref> و [[ضعف]]<ref>وسائل الشیعه، ج۱۷، ص۳۲۷، حدیث ۱۴.</ref> بر مسلمان و ارث بردن مسلمان به جای وارث کافر، قوت<ref>وسائل الشیعه، ج۱۷، ص۳۲۷، حدیث ۱۴.</ref> و شدت و [[عزت]]<ref>وسائل الشیعه، ج۱۷، ص۳۲۷، حدیث ۱۹.</ref> محسوب میشود. اما هنگامی که مورث مسلمان برای فرزند [[کافر]] خویش [[وصیت]] میکند چنین حقی [[تسلیط]] و [[سبیل]] محسوب نمیگردد<ref>وسائل الشیعه، ج۱۷، ص۳۷۵، حدیث۳.</ref>. | ||
[[شیخ صدوق]] در کتاب [[من لا یحضره الفقیه]] [[ارث]] کافر را با وجود [[وارث]] [[مسلمان]] به دلایلی و از آن جمله به استناد {{متن حدیث|الْإِسْلَامُ يَعْلُو وَ لَا يُعْلَى عَلَيْهِ}} [[نفی]] میکند<ref>ر.ک: من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۵۶۷ (چ سالک).</ref>.<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی]] و [[ابراهیم موسیزاده|موسیزاده]]، [[بایستههای فقه سیاسی (کتاب)|بایستههای فقه سیاسی]]، ص ۹۶.</ref> | [[شیخ صدوق]] در کتاب [[من لا یحضره الفقیه]] [[ارث]] کافر را با وجود [[وارث]] [[مسلمان]] به دلایلی و از آن جمله به استناد {{متن حدیث|الْإِسْلَامُ يَعْلُو وَ لَا يُعْلَى عَلَيْهِ}} [[نفی]] میکند<ref>ر. ک: من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۵۶۷ (چ سالک).</ref>.<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی]] و [[ابراهیم موسیزاده|موسیزاده]]، [[بایستههای فقه سیاسی (کتاب)|بایستههای فقه سیاسی]]، ص ۹۶.</ref> | ||
==مروری بر [[آیات]]== | == مروری بر [[آیات]] == | ||
*{{متن قرآن|وَلَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا}}<ref>«و هرگز خداوند برای کافران به زیان مؤمنان راهی نمیگشاید» سوره نساء، آیه ۱۴۱.</ref> مفاد این [[آیه]] نفی [[جعل]] هر حکمی است که موجب سبیل و [[سلطه]] کافر بر [[مؤمن]] میگردد. برای توضیح [[استدلال]] به این آیه لازم است معنی کلمات: جعل، کافر، مؤمن و سبیل، روشن شود. منظور از جعل در آیه، [[جعل تکوینی]] نیست و آیه مربوط به تحقق خارجی و در رابطه با [[پیشبینی]] قضایا و بیان چگونگی [[روابط]] کافرین و [[مؤمنین]] در خارج و به صورت [[تاریخی]] نمیباشد؛ زیرا در آیه فوق به صورت جمله خبری آمده، منطبق با واقع و حقایق تاریخی مسلم نخواهد بود. چه بسیار که [[کافران]] بر [[مؤمنان]] [[پیروز]] شده و [[قهر]] و [[غلبه]] و [[استیلا]] یافتهاند. درست است که هرگز [[جبهه]] [[کفر]] نتوانسته [[مقاومت]] جبهه [[ایمان]] و [[اسلام]] را در هم بشکند ولی به صورت ظاهر، استیلا و سلطه بر مؤمنان را پیدا کردهاند. | *{{متن قرآن|وَلَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا}}<ref>«و هرگز خداوند برای کافران به زیان مؤمنان راهی نمیگشاید» سوره نساء، آیه ۱۴۱.</ref> مفاد این [[آیه]] نفی [[جعل]] هر حکمی است که موجب سبیل و [[سلطه]] کافر بر [[مؤمن]] میگردد. برای توضیح [[استدلال]] به این آیه لازم است معنی کلمات: جعل، کافر، مؤمن و سبیل، روشن شود. منظور از جعل در آیه، [[جعل تکوینی]] نیست و آیه مربوط به تحقق خارجی و در رابطه با [[پیشبینی]] قضایا و بیان چگونگی [[روابط]] کافرین و [[مؤمنین]] در خارج و به صورت [[تاریخی]] نمیباشد؛ زیرا در آیه فوق به صورت جمله خبری آمده، منطبق با واقع و حقایق تاریخی مسلم نخواهد بود. چه بسیار که [[کافران]] بر [[مؤمنان]] [[پیروز]] شده و [[قهر]] و [[غلبه]] و [[استیلا]] یافتهاند. درست است که هرگز [[جبهه]] [[کفر]] نتوانسته [[مقاومت]] جبهه [[ایمان]] و [[اسلام]] را در هم بشکند ولی به صورت ظاهر، استیلا و سلطه بر مؤمنان را پیدا کردهاند. | ||
جمله {{متن قرآن|وَلَنْ يَجْعَلَ}} به مفهوم [[تشریعی]] میتواند با قید [[ابدی]] که مفاد کلمه {{متن قرآن|لَنْ}} است صحیح و معقول باشد و مفاد آن به معنی جمله خبری و یا جمله انشایی چنین خواهد بود که [[خداوند]] هرگز حکمی که موجب سبیل و سلطه کافران بر مؤمنان باشد را [[تشریع]] ننموده و هر حکمی که منشأ چنین اثر نامطلوبی گردد از اسلام و [[وحی]] و خداوند محسوب نمیشود. منظور از کافر کسی است که به [[دینی]] به جز اسلام گرویده باشد و یا با وجود [[قبول اسلام]] {{عربی|ما یعلم من الدین بالضروره}} را [[انکار]] کند به نحوی که [[انکار]] آن به [[انکار رسالت]] و یا [[تکذیب]] [[پیامبر]]{{صل}} و یا تنقیض [[شریعت اسلام]] منتهی گردد<ref>ر.ک: تحریرالوسیله، ج۱، ص۱۱۸.</ref>. | جمله {{متن قرآن|وَلَنْ يَجْعَلَ}} به مفهوم [[تشریعی]] میتواند با قید [[ابدی]] که مفاد کلمه {{متن قرآن|لَنْ}} است صحیح و معقول باشد و مفاد آن به معنی جمله خبری و یا جمله انشایی چنین خواهد بود که [[خداوند]] هرگز حکمی که موجب سبیل و سلطه کافران بر مؤمنان باشد را [[تشریع]] ننموده و هر حکمی که منشأ چنین اثر نامطلوبی گردد از اسلام و [[وحی]] و خداوند محسوب نمیشود. منظور از کافر کسی است که به [[دینی]] به جز اسلام گرویده باشد و یا با وجود [[قبول اسلام]] {{عربی|ما یعلم من الدین بالضروره}} را [[انکار]] کند به نحوی که [[انکار]] آن به [[انکار رسالت]] و یا [[تکذیب]] [[پیامبر]] {{صل}} و یا تنقیض [[شریعت اسلام]] منتهی گردد<ref>ر. ک: تحریرالوسیله، ج۱، ص۱۱۸.</ref>. | ||
بنابراین [[کافر]] شامل [[کلیه]] [[اهل کتاب]] و سایر [[پیروان ادیان]] غیر [[اسلام]] و آن دسته از مسلمانانی میشود که محکوم به [[ارتداد]] میباشند. مراد از [[مؤمن]] کسی است که با [[شهادت به توحید]] و [[رسالت پیامبر اسلام]]{{صل}} ملتزم به [[احکام اسلام]] گردیده است و بدین معنی کلیه فرق و [[مذاهب اسلامی]] (به جز آنها که محکوم به ارتدادند) مشمول [[حکم]] [[آیه شریفه]] میگردند<ref>ر.ک: القواعد الفقهیة، ج۱، ص۱۷۰.</ref>. | بنابراین [[کافر]] شامل [[کلیه]] [[اهل کتاب]] و سایر [[پیروان ادیان]] غیر [[اسلام]] و آن دسته از مسلمانانی میشود که محکوم به [[ارتداد]] میباشند. مراد از [[مؤمن]] کسی است که با [[شهادت به توحید]] و [[رسالت پیامبر اسلام]] {{صل}} ملتزم به [[احکام اسلام]] گردیده است و بدین معنی کلیه فرق و [[مذاهب اسلامی]] (به جز آنها که محکوم به ارتدادند) مشمول [[حکم]] [[آیه شریفه]] میگردند<ref>ر. ک: القواعد الفقهیة، ج۱، ص۱۷۰.</ref>. | ||
کلمه مؤمن را در [[آیه]] به این دلیل باید اعم دانست که در [[روایات]]، مؤمن و مسلم از نظر [[احکام]] و آثار یکسان تلقی شدهاند. در کافی از [[حمران بن اعین]] از [[امام صادق]]{{ع}} نقل میکند: {{متن حدیث|فَهَلْ لِلْمُؤْمِنِ فَضْلٌ عَلَى الْمُسْلِمِ فِي شَيْءٍ مِنَ الْفَضَائِلِ وَ الْأَحْكَامِ وَ الْحُدُودِ وَ غَيْرِ ذَلِكَ فَقَالَ لَا هُمَا يَجْرِيَانِ فِي ذَلِكَ مَجْرَى وَاحِدٍ}}<ref>ر.ک: اصول کافی، ج۲، ص۲۰، حدیث ۴.</ref>. | کلمه مؤمن را در [[آیه]] به این دلیل باید اعم دانست که در [[روایات]]، مؤمن و مسلم از نظر [[احکام]] و آثار یکسان تلقی شدهاند. در کافی از [[حمران بن اعین]] از [[امام صادق]] {{ع}} نقل میکند: {{متن حدیث|فَهَلْ لِلْمُؤْمِنِ فَضْلٌ عَلَى الْمُسْلِمِ فِي شَيْءٍ مِنَ الْفَضَائِلِ وَ الْأَحْكَامِ وَ الْحُدُودِ وَ غَيْرِ ذَلِكَ فَقَالَ لَا هُمَا يَجْرِيَانِ فِي ذَلِكَ مَجْرَى وَاحِدٍ}}<ref>ر. ک: اصول کافی، ج۲، ص۲۰، حدیث ۴.</ref>. | ||
[[بدیهی]] است این [[حدیث]] به معنی [[نفی]] فرق ماهوی بین [[ایمان]] و اسلام نیست؛ زیرا در ایمان به مقتضای [[آیات]] و روایات متعدد به جز [[اعتقاد قلبی]] و اظهار به زبان، [[التزام عملی]] و تقید به منهج و [[صراط]] عمل که طریق [[امامت]] است نیز منظور شده است<ref>اصول کافی، ج۲، ص۲۰، حدیث ۴.</ref> چنانکه ایمان نیز به نوبه خود دارای درجات متعدد و متفاوتی میباشد<ref>ر.ک: کافی، ج۲، ص۳۵ (باب درجات الایمان)؛ {{متن قرآن|فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا فَزَادَتْهُمْ إِيمَانًا وَهُمْ يَسْتَبْشِرُونَ}} «ولی به ایمان کسانی که ایمان آوردهاند میافزاید و آنان شاد میشوند» سوره توبه، آیه ۱۲۴.</ref>. فرق ایمان و اسلام را میتوان از آیه: {{متن قرآن|قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا}}<ref>«تازیهای بیاباننشین گفتند: ایمان آوردهایم بگو: ایمان نیاوردهاید بلکه بگویید: اسلام آوردهایم» سوره حجرات، آیه ۱۴.</ref> و نیز از صدر روایتی که نقل شد استفاده کرد”<ref>{{متن حدیث|الْإِيمَانُ مَا اسْتَقَرَّ فِي الْقَلْبِ وَ أَفْضَى بِهِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ صَدَّقَهُ الْعَمَلُ بِالطَّاعَةِ لِلَّهِ وَ التَّسْلِيمِ لِأَمْرِهِ وَ الْإِسْلَامُ مَا ظَهَرَ مِنْ قَوْلٍ أَوْ فِعْلٍ وَ هُوَ الَّذِي عَلَيْهِ جَمَاعَةُ النَّاسِ مِنَ الْفِرَقِ كُلِّهَا وَ بِهِ حُقِنَتِ الدِّمَاءُ وَ عَلَيْهِ جَرَتِ الْمَوَارِيثُ وَ جَازَ النِّكَاحُ}}.</ref>. | [[بدیهی]] است این [[حدیث]] به معنی [[نفی]] فرق ماهوی بین [[ایمان]] و اسلام نیست؛ زیرا در ایمان به مقتضای [[آیات]] و روایات متعدد به جز [[اعتقاد قلبی]] و اظهار به زبان، [[التزام عملی]] و تقید به منهج و [[صراط]] عمل که طریق [[امامت]] است نیز منظور شده است<ref>اصول کافی، ج۲، ص۲۰، حدیث ۴.</ref> چنانکه ایمان نیز به نوبه خود دارای درجات متعدد و متفاوتی میباشد<ref>ر. ک: کافی، ج۲، ص۳۵ (باب درجات الایمان)؛ {{متن قرآن|فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا فَزَادَتْهُمْ إِيمَانًا وَهُمْ يَسْتَبْشِرُونَ}} «ولی به ایمان کسانی که ایمان آوردهاند میافزاید و آنان شاد میشوند» سوره توبه، آیه ۱۲۴.</ref>. فرق ایمان و اسلام را میتوان از آیه: {{متن قرآن|قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا}}<ref>«تازیهای بیاباننشین گفتند: ایمان آوردهایم بگو: ایمان نیاوردهاید بلکه بگویید: اسلام آوردهایم» سوره حجرات، آیه ۱۴.</ref> و نیز از صدر روایتی که نقل شد استفاده کرد”<ref>{{متن حدیث|الْإِيمَانُ مَا اسْتَقَرَّ فِي الْقَلْبِ وَ أَفْضَى بِهِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ صَدَّقَهُ الْعَمَلُ بِالطَّاعَةِ لِلَّهِ وَ التَّسْلِيمِ لِأَمْرِهِ وَ الْإِسْلَامُ مَا ظَهَرَ مِنْ قَوْلٍ أَوْ فِعْلٍ وَ هُوَ الَّذِي عَلَيْهِ جَمَاعَةُ النَّاسِ مِنَ الْفِرَقِ كُلِّهَا وَ بِهِ حُقِنَتِ الدِّمَاءُ وَ عَلَيْهِ جَرَتِ الْمَوَارِيثُ وَ جَازَ النِّكَاحُ}}.</ref>. | ||
کلمه [[سبیل]] به معنی [[راه]]، [[عقاب]]، [[عتاب]] ([[نکوهش]])، [[دین]]، راه هموار، راه [[حق]]، [[غلبه]]، [[حجت]]، [[استیلا]] و [[سلطه]] و اختیارداری آمده است<ref>ر.ک: مجمع البحرین و مفردات راغب.</ref> ولی هنگامی که با حرف “علی” به کار میرود به معنی عقاب، عتاب، غلبه، سلطه و استیلا استعمال میگردد؛ با مطالعه موارد مشابه در [[آیات]] دیگر میتوان مفهوم سبیل در [[آیه]] مورد بحث را به دست آورد. | کلمه [[سبیل]] به معنی [[راه]]، [[عقاب]]، [[عتاب]] ([[نکوهش]])، [[دین]]، راه هموار، راه [[حق]]، [[غلبه]]، [[حجت]]، [[استیلا]] و [[سلطه]] و اختیارداری آمده است<ref>ر. ک: مجمع البحرین و مفردات راغب.</ref> ولی هنگامی که با حرف “علی” به کار میرود به معنی عقاب، عتاب، غلبه، سلطه و استیلا استعمال میگردد؛ با مطالعه موارد مشابه در [[آیات]] دیگر میتوان مفهوم سبیل در [[آیه]] مورد بحث را به دست آورد. | ||
#{{متن قرآن|مَا عَلَى الْمُحْسِنِينَ مِنْ سَبِيلٍ}}<ref>«(آری) بر نیکوکاران ایرادی نیست» سوره توبه، آیه ۹۱.</ref>. | #{{متن قرآن|مَا عَلَى الْمُحْسِنِينَ مِنْ سَبِيلٍ}}<ref>«(آری) بر نیکوکاران ایرادی نیست» سوره توبه، آیه ۹۱.</ref>. | ||
#{{متن قرآن|فَأُولَئِكَ مَا عَلَيْهِمْ مِنْ سَبِيلٍ}}<ref>«و بر آنانکه پس از ستم دیدن داد ستانند ایرادی نیست» سوره شوری، آیه ۴۱.</ref>. | #{{متن قرآن|فَأُولَئِكَ مَا عَلَيْهِمْ مِنْ سَبِيلٍ}}<ref>«و بر آنانکه پس از ستم دیدن داد ستانند ایرادی نیست» سوره شوری، آیه ۴۱.</ref>. | ||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
از مجموع این آیات، میتوان معنی مشترک و واحدی را برای سبیل استفاده کرد و آن معنی چیزی جز [[حاکمیت]] و استیلا و سلطه نمیتواند باشد. | از مجموع این آیات، میتوان معنی مشترک و واحدی را برای سبیل استفاده کرد و آن معنی چیزی جز [[حاکمیت]] و استیلا و سلطه نمیتواند باشد. | ||
برخی به استناد ذیل آیه {{متن قرآن|فَاللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ}}<ref>«باری، خداوند میان آنها در آنچه اختلاف میداشتند، روز رستخیز داوری خواهد کرد» سوره بقره، آیه ۱۱۳.</ref> [[نفی سبیل]] را به مفهوم [[نفی]] دلیل و حجت [[تفسیر]] نمودهاند، بنابراین تفسیر مفاد آیه چنین میشود: [[خداوند]] هرگز به نفع [[کافران]] و بر علیه [[مؤمنان]] دلیل و حجتی قرار نداده است و هیچ گاه کافران دلیل و [[برهان]] بر علیه مؤمنان نخواهد داشت. بر این اساس، [[آیه]] هیچ گونه دلالتی بر قاعده فقهیه نداشته و مربوط به [[احکام]] و [[تشریع]] نخواهد بود. [[روایات تفسیری]] نیز این معنی را [[تأیید]] میکند: از آن جمله مرحوم [[طبری]] در [[تفسیر]] خود از ابنوکیل نقل میکند: {{متن حدیث|قال رجال یا امیر المؤمنین{{ع}} ارایت قول {{متن قرآن|وَلَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا}}<ref>«و هرگز خداوند برای کافران به زیان مؤمنان راهی نمیگشاید» سوره نساء، آیه ۱۴۱.</ref> و هم یقاتلوننا فیظهرون و | برخی به استناد ذیل آیه {{متن قرآن|فَاللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ}}<ref>«باری، خداوند میان آنها در آنچه اختلاف میداشتند، روز رستخیز داوری خواهد کرد» سوره بقره، آیه ۱۱۳.</ref> [[نفی سبیل]] را به مفهوم [[نفی]] دلیل و حجت [[تفسیر]] نمودهاند، بنابراین تفسیر مفاد آیه چنین میشود: [[خداوند]] هرگز به نفع [[کافران]] و بر علیه [[مؤمنان]] دلیل و حجتی قرار نداده است و هیچ گاه کافران دلیل و [[برهان]] بر علیه مؤمنان نخواهد داشت. بر این اساس، [[آیه]] هیچ گونه دلالتی بر قاعده فقهیه نداشته و مربوط به [[احکام]] و [[تشریع]] نخواهد بود. [[روایات تفسیری]] نیز این معنی را [[تأیید]] میکند: از آن جمله مرحوم [[طبری]] در [[تفسیر]] خود از ابنوکیل نقل میکند: {{متن حدیث|قال رجال یا امیر المؤمنین {{ع}} ارایت قول {{متن قرآن|وَلَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا}}<ref>«و هرگز خداوند برای کافران به زیان مؤمنان راهی نمیگشاید» سوره نساء، آیه ۱۴۱.</ref> و هم یقاتلوننا فیظهرون و یقتلون؟ ” قال له [[علی]] {{ع}} “ادنه ثم قال {{ع}} {{متن قرآن|فَاللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ}}<ref>«باری، خداوند میان آنها در آنچه اختلاف میداشتند، روز رستخیز داوری خواهد کرد» سوره بقره، آیه ۱۱۳.</ref>}}<ref>ر. ک: طبری، تفسیر طبری، نساء، آیه ۱۴۱.</ref>. | ||
در پاسخ این اشکال باید به دو نکته توجه داشت: | در پاسخ این اشکال باید به دو نکته توجه داشت: | ||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
'''اولاً''': چون معترض مفهوم [[غلبه]] را از آیه فهمیده بود و مبنای [[اعتراض]] خود را بر [[نفی]] [[پیروی]] [[کافران]] بر [[مؤمنان]] قرار داده [[امام]] این معنی (غلبه را نفی نمود برای اینکه معترض بتواند مصداق آیه را به وضوح دریابد) [[سبیل]] را به معنی [[حجت]] و دلیل تفسیر نمود تا معترض حتی در مورد کافرانی که بر مؤمنان غالب میشوند مفاد آیه را [[درک]] نماید. | '''اولاً''': چون معترض مفهوم [[غلبه]] را از آیه فهمیده بود و مبنای [[اعتراض]] خود را بر [[نفی]] [[پیروی]] [[کافران]] بر [[مؤمنان]] قرار داده [[امام]] این معنی (غلبه را نفی نمود برای اینکه معترض بتواند مصداق آیه را به وضوح دریابد) [[سبیل]] را به معنی [[حجت]] و دلیل تفسیر نمود تا معترض حتی در مورد کافرانی که بر مؤمنان غالب میشوند مفاد آیه را [[درک]] نماید. | ||
'''ثانیاً''': حجت یکی از معانی سبیل است و تفسیر سبیل به معنی حجت در این [[روایات]] به معنی حمل لفظ به یکی از معانی آن میباشد و هرگز به معنی آن نیست که سبیل به جز حجت و دلیل مفهوم دیگری ندارد<ref>ر.ک: بجنوردی، القواعد الفقهیة، ج۱، ص۱۵۹.</ref>. بیشک غلبه و [[استیلا]] به صورت [[تشریعی]] و غلبه و استیلا از طریق حجت و [[برهان]] و غلبه و [[پیروزی]] به معنی خارجی [[عینی]] همگی از مصادیق مفهوم سبیل و غلبه است وقتی یک مصداق آن (پیروزی خارجی) قابل قبول در مفهوم آیه نباشد به دلیل اینکه خود [[قرآن]] از مغلوب شدن [[مسلمین]] سخن گفته است {{متن قرآن|إِنْ يَمْسَسْكُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ وَتِلْكَ الْأَيَّامُ نُدَاوِلُهَا بَيْنَ النَّاسِ}}<ref>«اگر زخمی به شما (در احد) برسد زخمی همانند آن به آن گروه رسیده است، و ما این روزگاران را میان مردم (دست به دست) میگردانیم» سوره آل عمران، آیه ۱۴۰.</ref> بنابراین مصداق دیگر در عموم معنی [[سبیل]] باقی خواهد ماند {{متن حدیث|لقرآن ظهر و بطن و للبطن بطنا}}<ref>ر.ک: تفسیر مرآة الأنوار، ص۴.</ref>. | '''ثانیاً''': حجت یکی از معانی سبیل است و تفسیر سبیل به معنی حجت در این [[روایات]] به معنی حمل لفظ به یکی از معانی آن میباشد و هرگز به معنی آن نیست که سبیل به جز حجت و دلیل مفهوم دیگری ندارد<ref>ر. ک: بجنوردی، القواعد الفقهیة، ج۱، ص۱۵۹.</ref>. بیشک غلبه و [[استیلا]] به صورت [[تشریعی]] و غلبه و استیلا از طریق حجت و [[برهان]] و غلبه و [[پیروزی]] به معنی خارجی [[عینی]] همگی از مصادیق مفهوم سبیل و غلبه است وقتی یک مصداق آن (پیروزی خارجی) قابل قبول در مفهوم آیه نباشد به دلیل اینکه خود [[قرآن]] از مغلوب شدن [[مسلمین]] سخن گفته است {{متن قرآن|إِنْ يَمْسَسْكُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ وَتِلْكَ الْأَيَّامُ نُدَاوِلُهَا بَيْنَ النَّاسِ}}<ref>«اگر زخمی به شما (در احد) برسد زخمی همانند آن به آن گروه رسیده است، و ما این روزگاران را میان مردم (دست به دست) میگردانیم» سوره آل عمران، آیه ۱۴۰.</ref> بنابراین مصداق دیگر در عموم معنی [[سبیل]] باقی خواهد ماند {{متن حدیث|لقرآن ظهر و بطن و للبطن بطنا}}<ref>ر. ک: تفسیر مرآة الأنوار، ص۴.</ref>. | ||
*{{متن قرآن|الَّذِينَ يَتَّخِذُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ أَيَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا}}<ref>«همان کسانی که به جای مؤمنان، کافران را دوست میگزینند؛ آیا عزّت را نزد آنان میجویند با آنکه بیگمان عزّت همه از آن خداوند است» سوره نساء، آیه ۱۳۹.</ref> طبق این [[آیه]] هر نوع عمل و رابطهای که موجب [[ولایت کفار]] و [[سلطه]] و استیلای آنان بر [[مؤمنین]] گردد و سلب [[عزت]] از [[اسلام]] و [[مسلمین]] نماید و مستلزم تفوق و [[سرافرازی]] [[کافر]] بر [[مسلمان]] گردد، نأمشروع و منهی عنه میباشد؛ زیرا معنی اختصاص سرافرازی و عزت و [[عظمت]] به [[خدا]]، [[نفی]] آن بر [[کافران]] و [[اثبات]] آن بر مسلمین است: {{متن قرآن|وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَلَكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«فراپایگی تنها از آن خداوند و پیامبر او و مؤمنان است امّا منافقان نمیدانند» سوره منافقون، آیه ۸.</ref>. بنابراین، اسلام هیچگونه حکمی که مستلزم [[ولایت]] و استیلای [[کفار]] بر مسلمین باشد تشریح ننموده و چنین حکمی از اسلام نخواهد بود. | *{{متن قرآن|الَّذِينَ يَتَّخِذُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ أَيَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا}}<ref>«همان کسانی که به جای مؤمنان، کافران را دوست میگزینند؛ آیا عزّت را نزد آنان میجویند با آنکه بیگمان عزّت همه از آن خداوند است» سوره نساء، آیه ۱۳۹.</ref> طبق این [[آیه]] هر نوع عمل و رابطهای که موجب [[ولایت کفار]] و [[سلطه]] و استیلای آنان بر [[مؤمنین]] گردد و سلب [[عزت]] از [[اسلام]] و [[مسلمین]] نماید و مستلزم تفوق و [[سرافرازی]] [[کافر]] بر [[مسلمان]] گردد، نأمشروع و منهی عنه میباشد؛ زیرا معنی اختصاص سرافرازی و عزت و [[عظمت]] به [[خدا]]، [[نفی]] آن بر [[کافران]] و [[اثبات]] آن بر مسلمین است: {{متن قرآن|وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَلَكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«فراپایگی تنها از آن خداوند و پیامبر او و مؤمنان است امّا منافقان نمیدانند» سوره منافقون، آیه ۸.</ref>. بنابراین، اسلام هیچگونه حکمی که مستلزم [[ولایت]] و استیلای [[کفار]] بر مسلمین باشد تشریح ننموده و چنین حکمی از اسلام نخواهد بود. | ||
خط ۵۵: | خط ۵۵: | ||
بنابراین معنی، مفاد آیه چنین میشود: (هر حکمی که موجب گردد [[مسلمانان]] به جای ایستادن روی پای خود بر قدرت کفار تکیه کنند و یا متلازم با [[رکون]] به [[ظالمان]] باشد از [[اسلام]] نبوده و اثر [[حقوقی]] بر آن مترتب نخواهد بود). | بنابراین معنی، مفاد آیه چنین میشود: (هر حکمی که موجب گردد [[مسلمانان]] به جای ایستادن روی پای خود بر قدرت کفار تکیه کنند و یا متلازم با [[رکون]] به [[ظالمان]] باشد از [[اسلام]] نبوده و اثر [[حقوقی]] بر آن مترتب نخواهد بود). | ||
[[علامه طباطبایی]] ([[قدس سره]]) در [[تفسیر آیه]] مینویسد: “رکون به ظالمان، نوعی اعتماد به آنان است که از روی میل نسبت به آنان نشأت گرفته باشد این [[تمایل]] ممکن است در مورد [[عقاید دینی]] آنان [[صدق]] کند مانند: آنکه بخشی از مطالب [[دینی]] آنان را به گونهای که نفع برای آنها داشته باشد نقل کند و یا قسمتی از مطالب دینی آنان را [[پردهپوشی]] نماید، تا افشای آن زیانی به آنان نرساند و زمانی هم در مورد امور مربوط به [[زندگی]] آنان صدق میکند، از قبیل اینکه به آنان اجازه داده شود نوعی [[مداخله]] در [[شئون زندگی]] [[مسلمین]] داشته باشند و یا آن نوع رابطه دوستانه که موجب اختلاط و اثرپذیری مسلمین گردد. چنین عملکردی اگر هم [[حق]] طلبانه باشد مستلزم جستجوی حق از طریق [[باطل]] و یا [[احیای حق]] بهوسیله احیای باطل و بالاخره موجب نابودی حق به خاطر احیای باطل خواهد بود”<ref>ر.ک: تفسیر المیزان، ج۱۱، ص۵۳.</ref>.<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی]] و [[ابراهیم موسیزاده|موسیزاده]]، [[بایستههای فقه سیاسی (کتاب)|بایستههای فقه سیاسی]]، ص ۹۸.</ref> | [[علامه طباطبایی]] ([[قدس سره]]) در [[تفسیر آیه]] مینویسد: “رکون به ظالمان، نوعی اعتماد به آنان است که از روی میل نسبت به آنان نشأت گرفته باشد این [[تمایل]] ممکن است در مورد [[عقاید دینی]] آنان [[صدق]] کند مانند: آنکه بخشی از مطالب [[دینی]] آنان را به گونهای که نفع برای آنها داشته باشد نقل کند و یا قسمتی از مطالب دینی آنان را [[پردهپوشی]] نماید، تا افشای آن زیانی به آنان نرساند و زمانی هم در مورد امور مربوط به [[زندگی]] آنان صدق میکند، از قبیل اینکه به آنان اجازه داده شود نوعی [[مداخله]] در [[شئون زندگی]] [[مسلمین]] داشته باشند و یا آن نوع رابطه دوستانه که موجب اختلاط و اثرپذیری مسلمین گردد. چنین عملکردی اگر هم [[حق]] طلبانه باشد مستلزم جستجوی حق از طریق [[باطل]] و یا [[احیای حق]] بهوسیله احیای باطل و بالاخره موجب نابودی حق به خاطر احیای باطل خواهد بود”<ref>ر. ک: تفسیر المیزان، ج۱۱، ص۵۳.</ref>.<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی]] و [[ابراهیم موسیزاده|موسیزاده]]، [[بایستههای فقه سیاسی (کتاب)|بایستههای فقه سیاسی]]، ص ۹۸.</ref> | ||
==نگاهی به [[روایات]]== | == نگاهی به [[روایات]] == | ||
# [[شیخ صدوق]] در کتاب [[من لا یحضره الفقیه]] از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} نقل میکند. {{متن حدیث|الْإِسْلَامُ يَعْلُو وَ لَا يُعْلَى عَلَيْهِ}}<ref>ر.ک: من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۵۶۷ (چ سالک)؛ وسائل الشیعد، ج۱۷، ص۳۷۶.</ref> و این [[حدیث]] دارای دو قسمت است که هر کدام مستقلاً میتواند مستند قاعده باشد. قسمت اول حدیث {{متن حدیث|الْإِسْلَامُ يَعْلُو}} نشان دهنده [[استعلا]] و استیلای مداوم [[اسلام]] است و دلالت بر این دارد که [[احکام اسلام]] دائماً در [[جهت]] [[برتری]] دادن به [[مؤمنین]] و تفوق آنان بر [[کافران]] است و مفهوم این جمله آن است که هیچ حکمی در اسلام در جهت خلاف این [[هدف]] یعنی ایجاد تفوق و [[سلطه]] کافران بر [[مؤمنان]] وجود ندارد. قسمت دوم به طور صریح اعتلا و [[استیلا]] بر اسلام و مسلمین را [[نفی]] میکند و هر نوع عمل و رابطه و حکمی را که مستلزم تفوق باطل غیر مسلمین بر اسلام و مسلمین باشد [[نامشروع]] و محکوم میشمارد. | # [[شیخ صدوق]] در کتاب [[من لا یحضره الفقیه]] از [[پیامبر اکرم]] {{صل}} نقل میکند. {{متن حدیث|الْإِسْلَامُ يَعْلُو وَ لَا يُعْلَى عَلَيْهِ}}<ref>ر. ک: من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۵۶۷ (چ سالک)؛ وسائل الشیعد، ج۱۷، ص۳۷۶.</ref> و این [[حدیث]] دارای دو قسمت است که هر کدام مستقلاً میتواند مستند قاعده باشد. قسمت اول حدیث {{متن حدیث|الْإِسْلَامُ يَعْلُو}} نشان دهنده [[استعلا]] و استیلای مداوم [[اسلام]] است و دلالت بر این دارد که [[احکام اسلام]] دائماً در [[جهت]] [[برتری]] دادن به [[مؤمنین]] و تفوق آنان بر [[کافران]] است و مفهوم این جمله آن است که هیچ حکمی در اسلام در جهت خلاف این [[هدف]] یعنی ایجاد تفوق و [[سلطه]] کافران بر [[مؤمنان]] وجود ندارد. قسمت دوم به طور صریح اعتلا و [[استیلا]] بر اسلام و مسلمین را [[نفی]] میکند و هر نوع عمل و رابطه و حکمی را که مستلزم تفوق باطل غیر مسلمین بر اسلام و مسلمین باشد [[نامشروع]] و محکوم میشمارد. | ||
# [[معاذ بن جبل]] نقل میکند: {{متن حدیث|سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} يَقُولُ- الْإِسْلَامُ يَزِيدُ وَ لَا يَنْقُصُ فَوَرَّثَ الْمُسْلِمَ مِنْ أَخِيهِ الْيَهُودِيِّ}}<ref>ر.ک: من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۵۶۷ (چ سالک)؛ وسائل الشیعه، ج۱۷، ص۳۷۶.</ref>. با توجه به این مطلب که حدیث در [[مقام]] [[تشریع]] است نه [[اخبار از آینده]] اسلام و مسلمین و نیز با توجه به تطبیقی که در متن روایات صورت گرفته، معلوم میگردد که هر نوع عمل و رابطه و حکمی که موجب منقصت اسلام و [[مسلمان]] گردد و مانع افزونی اسلام و مسلمین باشد منتفی و به دور از اسلام است و استیلای [[کافر]] بر مسلمان نیز خود منقصتی است که بنا به ماهیت [[اسلام]] مردود و بیاعتبار میباشد. تلازم استیلای [[کفار]] با منقصت اسلام و [[مسلمین]] را میتوان از استنادی که در مورد [[ارث]] [[روایت]] شده به دست آورد. | # [[معاذ بن جبل]] نقل میکند: {{متن حدیث|سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ {{صل}} يَقُولُ- الْإِسْلَامُ يَزِيدُ وَ لَا يَنْقُصُ فَوَرَّثَ الْمُسْلِمَ مِنْ أَخِيهِ الْيَهُودِيِّ}}<ref>ر. ک: من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۵۶۷ (چ سالک)؛ وسائل الشیعه، ج۱۷، ص۳۷۶.</ref>. با توجه به این مطلب که حدیث در [[مقام]] [[تشریع]] است نه [[اخبار از آینده]] اسلام و مسلمین و نیز با توجه به تطبیقی که در متن روایات صورت گرفته، معلوم میگردد که هر نوع عمل و رابطه و حکمی که موجب منقصت اسلام و [[مسلمان]] گردد و مانع افزونی اسلام و مسلمین باشد منتفی و به دور از اسلام است و استیلای [[کافر]] بر مسلمان نیز خود منقصتی است که بنا به ماهیت [[اسلام]] مردود و بیاعتبار میباشد. تلازم استیلای [[کفار]] با منقصت اسلام و [[مسلمین]] را میتوان از استنادی که در مورد [[ارث]] [[روایت]] شده به دست آورد. | ||
# [[عبدالرحمن بن اعین]] از [[امام باقر]]{{ع}} نقل میکند. {{متن حدیث|إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يَزِدْنَا بِالْإِسْلَامِ إِلَّا عِزّاً فَنَحْنُ نَرِثُهُمْ وَ لَا يَرِثُونَّا}}<ref>ر.ک: من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۵۶۷، حدیث ۹ (چ سالک)؛ وسائل الشیعه، ج۱۷، ص۳۷۷، حدیث ۱۹.</ref>؛ اسلام وقتی موجب [[عزت]] مسلمین خواهد بود که [[احکام]] آن مقتضی [[سلطه]] و استیلای کفار بر مسلمین نباشد. | # [[عبدالرحمن بن اعین]] از [[امام باقر]] {{ع}} نقل میکند. {{متن حدیث|إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يَزِدْنَا بِالْإِسْلَامِ إِلَّا عِزّاً فَنَحْنُ نَرِثُهُمْ وَ لَا يَرِثُونَّا}}<ref>ر. ک: من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۵۶۷، حدیث ۹ (چ سالک)؛ وسائل الشیعه، ج۱۷، ص۳۷۷، حدیث ۱۹.</ref>؛ اسلام وقتی موجب [[عزت]] مسلمین خواهد بود که [[احکام]] آن مقتضی [[سلطه]] و استیلای کفار بر مسلمین نباشد. | ||
#همان [[راوی]] از [[امام صادق]]{{ع}} نقل میکند. {{متن حدیث|سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} عَنْ قَوْلِهِ لَا يَتَوَارَثُ أَهْلُ مِلَّتَيْنِ فَقَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} نَرِثُهُمْ وَ لَا يَرِثُونَّا إِنَّ الْإِسْلَامَ لَمْ يَزِدْهُ فِي مِيرَاثِهِ إِلَّا شِدَّةً}}<ref>وسائل الشیعه، ج۱۷، ص۳۷۷، حدیث ۱۷.</ref>. مفاد این [[روایات]] این است که اسلام همواره در [[جهت]] تقویت و [[قدرت اسلام]] و مسلمین گام بر میدارد و احکامش بر این اساس [[تشریع]] شده است. | # همان [[راوی]] از [[امام صادق]] {{ع}} نقل میکند. {{متن حدیث|سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ {{ع}} عَنْ قَوْلِهِ لَا يَتَوَارَثُ أَهْلُ مِلَّتَيْنِ فَقَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ {{ع}} نَرِثُهُمْ وَ لَا يَرِثُونَّا إِنَّ الْإِسْلَامَ لَمْ يَزِدْهُ فِي مِيرَاثِهِ إِلَّا شِدَّةً}}<ref>وسائل الشیعه، ج۱۷، ص۳۷۷، حدیث ۱۷.</ref>. مفاد این [[روایات]] این است که اسلام همواره در [[جهت]] تقویت و [[قدرت اسلام]] و مسلمین گام بر میدارد و احکامش بر این اساس [[تشریع]] شده است. | ||
# [[شیخ صدوق]] از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} نقل میکند: {{متن حدیث|فالاسلام یزید خیرا و لا یزیده شرا}}<ref>وسائل الشیعه، ج۱۷، ص۳۷۶، حدیث ۱۴.</ref>. بیشک، هر حکمی که در جهت استعلای مسلمین باشد، خیر برای اسلام و مسلمین است و حکمی که در جهت استیلای کفار بر مسلمین تشریع شود، ضرر برای اسلام و مسلمین محسوب میگردد. | # [[شیخ صدوق]] از [[پیامبر اکرم]] {{صل}} نقل میکند: {{متن حدیث|فالاسلام یزید خیرا و لا یزیده شرا}}<ref>وسائل الشیعه، ج۱۷، ص۳۷۶، حدیث ۱۴.</ref>. بیشک، هر حکمی که در جهت استعلای مسلمین باشد، خیر برای اسلام و مسلمین است و حکمی که در جهت استیلای کفار بر مسلمین تشریع شود، ضرر برای اسلام و مسلمین محسوب میگردد. | ||
#شیخ صدوق از پیامبر اکرم{{صل}} نقل میکند. {{متن حدیث|الْكُفَّارُ بِمَنْزِلَةِ الْمَوْتَى لَا يَحْجُبُونَ وَ لَا يَرِثُونَ}}<ref>وسائل الشیعه، ج۱۷، ص۳۷۶؛ من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۵۶۷، حدیث ۱.</ref>. | # شیخ صدوق از پیامبر اکرم {{صل}} نقل میکند. {{متن حدیث|الْكُفَّارُ بِمَنْزِلَةِ الْمَوْتَى لَا يَحْجُبُونَ وَ لَا يَرِثُونَ}}<ref>وسائل الشیعه، ج۱۷، ص۳۷۶؛ من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۵۶۷، حدیث ۱.</ref>. | ||
اسلام کفار را منشأ اثر قرار نداده و جز در مواردی که [[حق]] برای آنان قائل شده [[شأن]] و منزلتی که موجب [[تسلط]] و استیلای آنان باشد وضع ننموده است.<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی]] و [[ابراهیم موسیزاده|موسیزاده]]، [[بایستههای فقه سیاسی (کتاب)|بایستههای فقه سیاسی]]، ص ۱۰۲.</ref> | اسلام کفار را منشأ اثر قرار نداده و جز در مواردی که [[حق]] برای آنان قائل شده [[شأن]] و منزلتی که موجب [[تسلط]] و استیلای آنان باشد وضع ننموده است.<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی]] و [[ابراهیم موسیزاده|موسیزاده]]، [[بایستههای فقه سیاسی (کتاب)|بایستههای فقه سیاسی]]، ص ۱۰۲.</ref> | ||
==پرسش مستقیم== | == پرسش مستقیم == | ||
* [[جایگاه نفی سلطهگری و سلطهپذیری در سیاست خارجی اسلام چیست؟ (پرسش)]] | * [[جایگاه نفی سلطهگری و سلطهپذیری در سیاست خارجی اسلام چیست؟ (پرسش)]] | ||
{{پایان مدخل وابسته}} | {{پایان مدخل وابسته}} | ||
خط ۷۳: | خط ۷۳: | ||
== منابع == | == منابع == | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
# [[پرونده:1100759.jpg | # [[پرونده:1100759.jpg |22px]] [[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی]] و [[ابراهیم موسیزاده|موسیزاده]]، [[بایستههای فقه سیاسی (کتاب)|'''بایستههای فقه سیاسی''']] | ||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} | ||